🔴 #تکنیک_تمرین_صبر
🔸️ اگر تشنهايد و ليوان آبی هم در دست داريد، قبل از آنکه آب را بنوشيد #سه_ثانيه مكث كنيد.
🔸️اگر کسی از شما سؤالی میپرسد، سريعاً جواب ندهيد، سه ثانيه #مكث کرده، سپس جواب دهيد.
🔸️اگر خیلی گرسنهايد، قبل از به دهان گذاشتن هر لقمه غذا، #سه_ثانيه مكث كنيد.
🔸️اگر در ماشين نشستهايد و خیلی هم #عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين، بر روی صندلی ماشین به آرامی، سه ثانيه #مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.
💠 اين مكثهای سه ثانيه باعث افزایش قدرت و #صبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما میشود. در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و در حافظهتان ثبت گردد.
🔺️ مهمترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و #عصبانيت میباشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.
🔴 #تکنیک_تمرین_صبر
🔸️ اگر تشنهايد و ليوان آبی هم در دست داريد، قبل از آنکه آب را بنوشيد #سه_ثانيه مكث كنيد.
🔸️اگر کسی از شما سؤالی میپرسد، سريعاً جواب ندهيد، سه ثانيه #مكث کرده، سپس جواب دهيد.
🔸️اگر خیلی گرسنهايد، قبل از به دهان گذاشتن هر لقمه غذا، #سه_ثانيه مكث كنيد.
🔸️اگر در ماشين نشستهايد و خیلی هم #عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين، بر روی صندلی ماشین به آرامی، سه ثانيه #مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.
💠 اين مكثهای سه ثانيه باعث افزایش قدرت و #صبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما میشود. در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و در حافظهتان ثبت گردد.
🔺️ مهمترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و #عصبانيت میباشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.
#زخم_زبان
حضـرت ایـوب نبی علیـه السلام را نمـاد صبر میدانیم. اما ایشان یکجا از شیطان به خـدا شـکایت کـرد بـه یـاد آر بنـده مـا #ایوب را آن زمـان که پروردگار خـود را ندا داد کــه شیطان مــرا دچــار عـذاب و گرفتاری نموده. سوره مبارکه صاد آیه۴۱
ایوب نبی ازچه چیزی خسته شد و زبان بـه شــکایت گــشود؟ امــام صـادق علیه الســلام پاســخ این سـوال را در روایتی داده اند: شیطان به خــدا گفت، چون به ایوب نبی نعمتهای زیادی عطا کرده ای او #شاکر است
خداوند بـرای ایـن کـه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گـرفـت تا دچـار بــه ابتـلا و بیماری شـود. تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام #صبر میرسد
نکتــه جالب اینجــاست که ایوب نبی از یک حـرف آزرده خـاطـر شـد ، وقـتی در بیماری سخت بود ، بـزرگان بنی اسرائیل نـزد او آمـدنـد و گفتـنـد : ای ایـوب چــه گناهی کردهای که خداوند تو را اینگـونه عـذاب کـرده ؟
زخم زبان بزرگان بنی اسرائیل باعث شد ایوبنبی رنجیده شود. او در اوج نعمت، شاکر بود وامتحان شد و در اوج سختی و از دســت دادن #نعمت صــابـر بــود و امتحان شد...
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🍀❣🍀
🌹🌹شناخت اقسام #ايمان از منظر امیر المومنین علی علیه السلام:
👈# ايمان بر چهار پايه استوار است:
✅ صبر
✅ يقين
✅ عدل
✅ جهاد
👈 #صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد:
🔹 شوق
🔹 هراس
🔹 زهد
🔹 انتظار.
⬅️ آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوتهايش كاستي گيرد
⬅️ و آن كس كه از آتش جهنم مي ترسد، از حرام دوري مي گزيند
⬅️ و آن كس كه كه در دنيا زهد مي ورزد، مصيبتها را ساده پندارد
⬅️ و آن كس كه مرگ را انتظار مي كشد در نيكيها شتاب مي كند.
👈 #يقين نيز بر چهار پايه استوار است:
🔹 بينش زيركانه
🔹 دريافت حكيمانه واقعيتها
🔹 پند گرفتن از حوادث روزگار
🔹 و پيمودن راه درست پيشينيان
⬅️ پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيتها نگريست، حكمت را آشكارا بيند
⬅️ و آنكه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزي را شناسد
⬅️ و آنكه عبرت آموزي شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مي زيسته است.
👈 #عدل نيز بر چهار پايه برقرار است
🔹 فكري ژرف انديش
🔹 دانشي عميق و به حقيقت رسيده
🔹 نيكو داوري كردن
🔹 استوار بودن در شكيبايي.
⬅️ پس كسي كه درست انديشيد به ژرفاي دانش رسيده
⬅️ و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه زلال شريعت نوشد
⬅️ و كسي كه شكيبا باشد در كارش زياده روي نكرده با نيكنامي در ميان مردم زندگي خواهد كرد.
👈 #جهاد نيز بر چهار پايه استوار است:
🔹 امر به معروف
🔹 نهي از منكر
🔹 راستگويي در هر حال
🔹 و دشمني با فاسقان
⬅️ پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مومنان است
⬅️ و آن كس كه از زشتي ها نهي كرد، بيني منافقان را به خاك ماليد
⬅️ و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايداري كند حقي را كه بر گردن او بوده ادا كرده است
⬅️ و كسي كه با فاسقان دشمني كند و براي خدا خشم گيرد، خدا هم براي او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.
📚نهج البلاغه، حکمت 31
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🍀❣🍀
🌹🌹شناخت اقسام #ايمان از منظر امیر المومنین علی علیه السلام:
👈# ايمان بر چهار پايه استوار است:
✅ صبر
✅ يقين
✅ عدل
✅ جهاد
👈 #صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد:
🔹 شوق
🔹 هراس
🔹 زهد
🔹 انتظار.
⬅️ آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوتهايش كاستي گيرد
⬅️ و آن كس كه از آتش جهنم مي ترسد، از حرام دوري مي گزيند
⬅️ و آن كس كه كه در دنيا زهد مي ورزد، مصيبتها را ساده پندارد
⬅️ و آن كس كه مرگ را انتظار مي كشد در نيكيها شتاب مي كند.
👈 #يقين نيز بر چهار پايه استوار است:
🔹 بينش زيركانه
🔹 دريافت حكيمانه واقعيتها
🔹 پند گرفتن از حوادث روزگار
🔹 و پيمودن راه درست پيشينيان
⬅️ پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيتها نگريست، حكمت را آشكارا بيند
⬅️ و آنكه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزي را شناسد
⬅️ و آنكه عبرت آموزي شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مي زيسته است.
👈 #عدل نيز بر چهار پايه برقرار است
🔹 فكري ژرف انديش
🔹 دانشي عميق و به حقيقت رسيده
🔹 نيكو داوري كردن
🔹 استوار بودن در شكيبايي.
⬅️ پس كسي كه درست انديشيد به ژرفاي دانش رسيده
⬅️ و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه زلال شريعت نوشد
⬅️ و كسي كه شكيبا باشد در كارش زياده روي نكرده با نيكنامي در ميان مردم زندگي خواهد كرد.
👈 #جهاد نيز بر چهار پايه استوار است:
🔹 امر به معروف
🔹 نهي از منكر
🔹 راستگويي در هر حال
🔹 و دشمني با فاسقان
⬅️ پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مومنان است
⬅️ و آن كس كه از زشتي ها نهي كرد، بيني منافقان را به خاك ماليد
⬅️ و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايداري كند حقي را كه بر گردن او بوده ادا كرده است
⬅️ و كسي كه با فاسقان دشمني كند و براي خدا خشم گيرد، خدا هم براي او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.
📚نهج البلاغه، حکمت 31
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️
🌹دعاهای ضروری در زندگی روزمره🌹
1⃣-دعای هنگام #خوابیدن
(اَللّهُمَّ بِاسْمِکَ اَمُوْتُ وَاَحْییٰ)
2⃣-دعای هنگام #بیدار شدن
(اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِیْ احْیَانَا بَعْدَ مَا اَمَاتَنَا وَاِلِیهِ النُّشُوْرْ)
3⃣-دعای آغاز #غذا
(بِسْمِ اللهِ وَعَلَی بَرَکَهِ الله)
4⃣-دعای #پایان غذا
(اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَطْعَمَنَا وَسَقَانَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمُسْلِمِیْنْ)
5⃣-دعای پایان غذای #دعوت
(اَللَّهُمَّ اَطْعِمْ مَنْ اَطْعَمَنَا وَاسْقِ مَنْ سَقَانَا)
6⃣-دعای دخول به #مسجد
(اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِیْ اَبْوَاْبَ رَحْمَتِکْ)
7⃣-دعای #خروج از مسجد
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْاَلُکَ مِنْ فَضْلِکْ)
8⃣-دعای قبل از ورود به #توالت
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَعُوْذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثْ)
9⃣-دعای #خروج از توالت
(غُفْرَانَکَ،اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَذْهَبَ عَنِ لْاَذَیْ وَعَاْفَاْنِیْ)
0⃣1⃣-دعای ورود به #منزل
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ خَیْرَ الْموُلِجِ وَخَیْرَ الْمَخْرِجِ)
1⃣1⃣-دعای #خروج از منزل
(بِسْمِ اللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهْ)
2⃣1⃣-دعای هنگام پوشیدن #لباس
(اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذِیْ کَسَاْنِیْ مَا اُوَارِیْ بِهِ عَوْرَتِیْ وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِیْ)
3⃣1⃣-دعای سوار شدن #موتور يا #ماشين
(بِسْمِ اللهِ سُبْحَاْنَ الَّذِیْ سَخَّرَلَنَاْ هَذَا وَمَاْ کُنَّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَاِنَّا اِلَیْ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُوْنْ)
4⃣1⃣-دعای هنگام گرفتار شدن #مصیبت
(اِنًّا لِله وَاِنَّا اِلَیْهِ رَاْجِعُوْنْ اَللَّهُمَّ آجِرْنِیْ فِیْ مُصِیْبَتِیْ َواََخْلُفْنِیْ خَیْراً مِنْهَا)
5⃣1⃣-دعای هنگام دیدن #خواب بد
(اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَاْنِ الَّرجِیْمِ وَمِنْ شَرِّ هَذِهِ الرُّوْیَا)
6⃣1⃣-دعای آغاز #وضو
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم)
7⃣1⃣-دعای #بعد از وضو
(اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَه لَا شَریکَ لَه وَاَشْهَدُاَنَّ مُحَمَّداً عًبدُهُ وَرَسولُهُ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوابِین وَجَعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِین)
8⃣1⃣-دعای بعد از هر #نماز
(بِسْمِ اللهِ الَّذِی لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمِ اَللَّهُمَّ اَذهِب عَنِّی اَلهَمَّ وَالحُزنَ)
9⃣1⃣-دعای هنگام #اختتام مجلس
(سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ اَستَغفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیکَ)
0⃣2⃣-دعای هنگام نگاه کردن به #آینه
(اَللَّهُمَّ اَنْتَ حَسَّنْتَ خُلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی)
1⃣2⃣دعای عیادت #مریض
(لَا بَاسَ طُهُورٌ اِنشاءَالله)
2⃣2⃣-دعای #تب
(اعوذ بالله العظیم مِنْ شَرِّ کُلٌِ عِرقٍ نَّعَّار وَمِن شَرِّ حَرَّالنَّارِ)
3⃣2⃣-دعای هنگام #عصبانیت
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)
4⃣2⃣-دعای تبریک #داماد و #عروس
(بارک الله لک وبارک الله علیک وجمع خیرکما فی خیر)
5⃣2⃣-دعای ورود به #قبرستان
(السلام علیکم یا اهل القبور یغفر الله لنا ولکم انتم سلفنا ونحن باالاثر)
6⃣2⃣-دعای هنگام #خداحافظی
(اَستَودِعُ اللهَ دِینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتِیمَ عَمَلِکَ)
7⃣2⃣-دعای اراده #سفر
(اللهم بِکَ اَصُولُ وَبِکَ اَحُولُ وَبِکَ اَسِیرُ)
8⃣2⃣-دعای احساس #خطر
(حَسْبُنَااللهُ نِعمَ الْوَکیل علی الله توکلنا)
9⃣2⃣-دعای موافق #میل
(اَلْحَمْدُ لله الذی بِنِعْمَتِه تَتِمَّ الصَّالِحات)
0⃣3⃣-دعای هر #درد وبیماری
(سه بار بسم الله وهفت بار اعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما اجد واحاذر)
1⃣3⃣-دعای #افطار
(ذهب الظمأ وابتلت العروق، وثبت الأجر إن شاء الله)
(اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَبِکَ آمَنْتُ وَعَلیکَ توَکَّلّتُ وَعلی رِزْقِکَ َافْطَرْتُ)
2⃣3⃣-دعای شب #قدر
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ عُفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّا )
3️⃣3️⃣-دعای #پایین آمدن از سواری
(اَعُوْذُ بِکَلِماتِ اللهِ التَّاماتِ مِنْ شَرِّ ما خَلَق)
4⃣3⃣-دعای #شنیدن صدای خر یا سگ
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)
5⃣3⃣-دعای بعد از #خوردن شیر
(اَللَّهُمَّ بارِکْ لنا فیه وَزِدنا فیه)
6⃣3⃣-دعای در #وسط غذا
(بِسم اللهِ اَوَّلُه وَآخِرُهُ)
7⃣3⃣-دعای #وظیفه بعد نماز #فجر و مغرب
(اَللَّهُمَّ اَجِرْنِی مِنَ النَّار)
8⃣3⃣-دعای طلب #صبر وانجام #خیر
(رَبَّنَا اَفْرِغ عَلینا صَبْرا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمین)
9⃣3⃣-دعای بر #نظر شده
(بِسْمِ الله اللهم اَذْهَبْ حَرَّهَا وَبَردَهَا وَصَبَهَا)
0⃣4⃣-دعای به وقت افتادن #آتش
(الله اکبر) بگویی
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
ادامه دارد ...
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
📖 پای درس امام حسین (ع) ...
☑️ در مقابل کسانی که در زمان غیبت امام زمان (عج) مرتد (کافر) می شوند، چه کنیم؟
🌹امام حسین (ع):
حضرت مهدی (عج) دارای غیبتی است که گروهی در آن دوره مرتد میشوند و گروهی ثابت قدم میمانند و اظهار خشنودی میکنند. اینجاست که مرتدّین به آنها می گویند: «اگر شما راست می گویید، این وعده چه زمانی محقق می شود؟»
اما کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیّت و تکذیب آنها اهل #صبر و #مقاومت باشد، مانند مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است.
📖 لهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَیَثْبِتُ فیها اخَرُونَ فَیَوُذُّونَ وَ یُقالُ لَهُمْ: «مَتی هذَا الْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». اَما اَنَّ الصّابِرَ فی غَیْبَتِةِ عَلَی الاَْذی وَالتَّکْذیبِ بَمِنْزِلَةِ المجاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله.
📚 بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
ادامه دارد ...
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛