♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️🌼♻️
🌹دعاهای ضروری در زندگی روزمره🌹
1⃣-دعای هنگام #خوابیدن
(اَللّهُمَّ بِاسْمِکَ اَمُوْتُ وَاَحْییٰ)
2⃣-دعای هنگام #بیدار شدن
(اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِیْ احْیَانَا بَعْدَ مَا اَمَاتَنَا وَاِلِیهِ النُّشُوْرْ)
3⃣-دعای آغاز #غذا
(بِسْمِ اللهِ وَعَلَی بَرَکَهِ الله)
4⃣-دعای #پایان غذا
(اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَطْعَمَنَا وَسَقَانَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمُسْلِمِیْنْ)
5⃣-دعای پایان غذای #دعوت
(اَللَّهُمَّ اَطْعِمْ مَنْ اَطْعَمَنَا وَاسْقِ مَنْ سَقَانَا)
6⃣-دعای دخول به #مسجد
(اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِیْ اَبْوَاْبَ رَحْمَتِکْ)
7⃣-دعای #خروج از مسجد
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْاَلُکَ مِنْ فَضْلِکْ)
8⃣-دعای قبل از ورود به #توالت
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَعُوْذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثْ)
9⃣-دعای #خروج از توالت
(غُفْرَانَکَ،اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِیْ اَذْهَبَ عَنِ لْاَذَیْ وَعَاْفَاْنِیْ)
0⃣1⃣-دعای ورود به #منزل
(اَللَّهُمَّ اِنِّیْ اَسْأَلُکَ خَیْرَ الْموُلِجِ وَخَیْرَ الْمَخْرِجِ)
1⃣1⃣-دعای #خروج از منزل
(بِسْمِ اللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهْ)
2⃣1⃣-دعای هنگام پوشیدن #لباس
(اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذِیْ کَسَاْنِیْ مَا اُوَارِیْ بِهِ عَوْرَتِیْ وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی حَیَاتِیْ)
3⃣1⃣-دعای سوار شدن #موتور يا #ماشين
(بِسْمِ اللهِ سُبْحَاْنَ الَّذِیْ سَخَّرَلَنَاْ هَذَا وَمَاْ کُنَّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَاِنَّا اِلَیْ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُوْنْ)
4⃣1⃣-دعای هنگام گرفتار شدن #مصیبت
(اِنًّا لِله وَاِنَّا اِلَیْهِ رَاْجِعُوْنْ اَللَّهُمَّ آجِرْنِیْ فِیْ مُصِیْبَتِیْ َواََخْلُفْنِیْ خَیْراً مِنْهَا)
5⃣1⃣-دعای هنگام دیدن #خواب بد
(اَعُوْذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَاْنِ الَّرجِیْمِ وَمِنْ شَرِّ هَذِهِ الرُّوْیَا)
6⃣1⃣-دعای آغاز #وضو
(بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم)
7⃣1⃣-دعای #بعد از وضو
(اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَه لَا شَریکَ لَه وَاَشْهَدُاَنَّ مُحَمَّداً عًبدُهُ وَرَسولُهُ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوابِین وَجَعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِین)
8⃣1⃣-دعای بعد از هر #نماز
(بِسْمِ اللهِ الَّذِی لَا اِلهَ اِلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمِ اَللَّهُمَّ اَذهِب عَنِّی اَلهَمَّ وَالحُزنَ)
9⃣1⃣-دعای هنگام #اختتام مجلس
(سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ اَشْهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ اَستَغفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیکَ)
0⃣2⃣-دعای هنگام نگاه کردن به #آینه
(اَللَّهُمَّ اَنْتَ حَسَّنْتَ خُلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی)
1⃣2⃣دعای عیادت #مریض
(لَا بَاسَ طُهُورٌ اِنشاءَالله)
2⃣2⃣-دعای #تب
(اعوذ بالله العظیم مِنْ شَرِّ کُلٌِ عِرقٍ نَّعَّار وَمِن شَرِّ حَرَّالنَّارِ)
3⃣2⃣-دعای هنگام #عصبانیت
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)
4⃣2⃣-دعای تبریک #داماد و #عروس
(بارک الله لک وبارک الله علیک وجمع خیرکما فی خیر)
5⃣2⃣-دعای ورود به #قبرستان
(السلام علیکم یا اهل القبور یغفر الله لنا ولکم انتم سلفنا ونحن باالاثر)
6⃣2⃣-دعای هنگام #خداحافظی
(اَستَودِعُ اللهَ دِینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتِیمَ عَمَلِکَ)
7⃣2⃣-دعای اراده #سفر
(اللهم بِکَ اَصُولُ وَبِکَ اَحُولُ وَبِکَ اَسِیرُ)
8⃣2⃣-دعای احساس #خطر
(حَسْبُنَااللهُ نِعمَ الْوَکیل علی الله توکلنا)
9⃣2⃣-دعای موافق #میل
(اَلْحَمْدُ لله الذی بِنِعْمَتِه تَتِمَّ الصَّالِحات)
0⃣3⃣-دعای هر #درد وبیماری
(سه بار بسم الله وهفت بار اعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما اجد واحاذر)
1⃣3⃣-دعای #افطار
(ذهب الظمأ وابتلت العروق، وثبت الأجر إن شاء الله)
(اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْتُ وَبِکَ آمَنْتُ وَعَلیکَ توَکَّلّتُ وَعلی رِزْقِکَ َافْطَرْتُ)
2⃣3⃣-دعای شب #قدر
( اللَّهُمَّ إِنَّكَ عُفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّا )
3️⃣3️⃣-دعای #پایین آمدن از سواری
(اَعُوْذُ بِکَلِماتِ اللهِ التَّاماتِ مِنْ شَرِّ ما خَلَق)
4⃣3⃣-دعای #شنیدن صدای خر یا سگ
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)
5⃣3⃣-دعای بعد از #خوردن شیر
(اَللَّهُمَّ بارِکْ لنا فیه وَزِدنا فیه)
6⃣3⃣-دعای در #وسط غذا
(بِسم اللهِ اَوَّلُه وَآخِرُهُ)
7⃣3⃣-دعای #وظیفه بعد نماز #فجر و مغرب
(اَللَّهُمَّ اَجِرْنِی مِنَ النَّار)
8⃣3⃣-دعای طلب #صبر وانجام #خیر
(رَبَّنَا اَفْرِغ عَلینا صَبْرا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمین)
9⃣3⃣-دعای بر #نظر شده
(بِسْمِ الله اللهم اَذْهَبْ حَرَّهَا وَبَردَهَا وَصَبَهَا)
0⃣4⃣-دعای به وقت افتادن #آتش
(الله اکبر) بگویی
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_سی_و_هفتم ↩️
وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را برمن تمام کرد و ازمیان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید .
می شد که من دور از جبل عامل و در کشور کفر باشم ، در آمریکا ، مثل خواهران و برادرهایم . گاه گاه که از ایران برای دید و بازدید می رفتم لبنان به من میخندیدند ، می گفتند: ایرانی ها هم صف ایستاده اند برای گیرین کارت ، تو که تابعیت داری چرا از دست می دهی ؟ به آنها گفتم: بزرگترین گیرین کارت که من دارم کسی ندارد و آن این پارچه سبزی است که از روی حرم امام رضا علیه السلام است و من در گردنم گذاشته ام . با همه وجودم این نعمت را احساس می کنم و اگر همه عمرم را ، چه گذشته چه مانده ، در سجده گذاشتم نمی توانم شکر خدارا بکنم . با مصطفی یک عالم بزرگ را گذراندم از ماده به معنا ، از مجاز به حقیقت و از خدا می خواهم که متوقف نشوم در مصطفی ، همچنان که خودش در حق من این دعا کرد:
"خدایا ! من از تو یک چیز می خواهم با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلا تنهایش نگذار ! من می خواهم که بعد از مرگ اورا ببینم در پرواز . خدایا! میخواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می خواهم به من فکر کند ، مثل گلی زیبا که درراه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود . می خواهم غاده به من فکر کند ، مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه . می خواهم او به من فکر کند ، مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت بسوی کلمه بی نهایت."
#پایان
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
🌤🌼همانابرترینکارها،کاربرایامامزمانست🌼🌤
🌺🌺🌺
26.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی نهایت مهم استدعا دارم تا آخر ببینید
🔻افشای شیخ قمی از ناگفتههای سّری از مرگ پروژه هوش مصنوعی در جهان به واسطه عملیات طوفان_الأقصى ،الحق که فلسطین کلید رمزآلود ظهور است ...
⭕️براستی رژیم صهیونیستی روزاول وقوع طوفان الاقصی تمام شدونابودی تمدن غربی وظهورتمدن جدید اسلامی در دنیایعنی همان چیزی که غربیها ازآن وحشت داشتند، محقق خواهد شد.
پرچم اسلام دردست نائب برحق امام زمان(عج) ،ولی معظم فقیه امام خامنه ای عزیز(مدظله العالی)است.تنها انتظار از امت اسلامی این است که گو ش به فرمان باشند وهرکدام وظیفه خود راانجام دهند،این انجام تکلیفها موجب خشم دشمن می شودوهمه کارهای ما مصداق "جهادکبیر "خواهد شد.
امیدواریم خدای متعال مابقی غیبت امام زمان(عج) را بر همه ما ببخشایند وهرچه زودتراین پرچم عزتمند بادستان ولی معظم فقیه به صاحب اصلی آن امام عصر(عج)تقدیم گردد.
جهانبخش زنگنه تبار
✅️این کلیپ یکی ازپربیننده ترین کلیپ ها در ایتا است
#طوفان الاقصی
#هوش مصنوعی
#پایان تمدن غرب
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
#پایان
┏━━ °•🖌•°━━┓
🚨 @comiete
┗━━ °•🖌•°━━┛