هدایت شده از | اندکی اندیشه |
‼️آن گونه نیستند که می نُمایند
سمت راست: هر روز ویدیوهای عاشقانه می گذاشتند و قربان صدقه هم می رفتند. گفته بودند تا ابد با هم می مانند. نماندند. با هم اختلاف پیدا کردند و دختر مدتی پیش خودکشی کرد.
سمت چپ: (گفته شده این پست مربوط به یک ماه پیش است). خارج از ایران زندگی می کرد. گفته به زندگی مشترک لبخند می زند. اما نزد. چند روز پیش زنش را تکه تکه کرد و بعد هم خودش را کشت.
🌀هر دو حادثه بسیار تاسف بار است. اما روی سخن با #نوجوانان و جوانان عزیز است: حسرت زندگی کسانی که در فضای مجازی تصویری زیبا از زندگی خود به نمایش می گذارند را نخورید و خود را با آنها #مقایسه_نکنید. آنها هم مثل من و شما
و میلیون ها انسان دیگر در زندگی هزار مشکل دارند، اما به هر دلیل آن را به نمایش نمی گذارند. 👈جادوی فضای مجازی بسیار فریبنده است. آدم های آن لزوما همان جوری نیستند که نشان می دهند.
حسینعلی رحمتی
۱ مرداد ۱۴۰۳
💥اندکی اندیشه ضرر ندارد
برادر، همهاش را باور نکن!
✍ حمید بردخونی
روزنامه اصفهان زیبا| شماره ۴۹۷۱؛ صفحه ۸
پرسش زیر را برای امتحانک کلاسی دانشآموزان هشتم داده بودم.
«احمدرضا معتقد است همهٔ اطلاعاتی که در اینترنت وجود دارد صحیح است و میتوان به آنها اعتماد کرد. آیا نظر او را میپذیرید؟ چه توصیههایی به او میکنید؟»
تقریبا همهٔ دانشآموزان به این پرسش، پاسخ داده بودند. بعضی پاسخها کامل و عالی بود؛ و تعدادی نیز منظور خود را با اندک کلماتی نوشته بودند؛ جوری که انگار فارسی نوشتن و حرف زدن را نمیدانند. یکی از مسائلی که معلمهای متوسطهٔ اول با آن دست و پنجه نرم میکنند، جملهبندی دانشآموزان است. بعضی از دانشآموزان میگویند «آنچه که توی ذهنمون هست رو نمیتونیم بنویسیم. کاش همه امتحانامون شفاهی بود». این موضوع جای بحث دارد. بگذریم...
علیاصغر میگوید «توصیه میکنم که به جای اینترنت از یک بزرگتر سؤال کند». دانشآموزی دیگر میگوید «شاید پنجاه درصد آن واقعیت داشته باشد. بیشترِ حرفها شایعه است و دروغ». شایان با لحنی خاص نوشته است «برادر همه چیز را در فضای مجازی باور نکن! کلاه بردار زیاد است». محمدمهدی به بازدیدهای فضای مجازی اشاره میکند. «هرکس برای بالا رفتن بازدید (ویو) هرچه میگوید یا هر کاری میکند». سینا یکی از بچههای شیطون کلاس است. وقتی نظر او را میخواندم خندهای به لبانم نشست. «نه! در فضای مجازی به ما دروغ میدهند. هر چیز که معلم سر کلاس گفت و داخل دفتر نوشته را باید بخوانیم و اگر چیزی را بلد نبودیم از بزرگان بپرسیم». البته بعید میدانم سینا حرف های معلم را تا این حد گوش کند. با همهٔ شیطنتهایش، او را دوست دارم.
نظرهای بیشتر دانشآموزان تا حدودی شبیه هم است. تأکیدشان این است که همهٔ آنچه در فضای مجازی میبینند یا میشنوند، نباید باور کنند؛ البته باور درستی است. از بین دانشآموزان، حسین به نکتهٔ جالبی اشاره کرده است. «خیر! چون رسانهها باعث به هم ریختن زندگی دیگران و بعضی وقتها باعث افزایش بیبندوباری میشود. در سال ۱۳۹۴ در ایران، یک خانم در اینستاگرام عکسهایی از خودش میگذاشته و مردم برایش کامنتهای قلب میگذاشتهاند. شوهرش پیجش (صفحهاش) را میبیند و به او میگوید که پیج را ببند و او هم میگوید که نمیبندم و شوهرش از او طلاق میگیرد».
سر کلاس، هنگام صحبت از اثرات منفی رسانهها بر زندگی، به این موضوع به طور خلاصه اشاره کرده و گفته بودم «بچهها! باورتون میشه ما طلاق کامنتی داشتیم؟ یعنی بخاطر چند کامنت یک خانواده از هم جدا شدن. رسانه تا این حد میتونه روی زندگیمون اثر بذاره». برایم جالب بود که بعد از گذشت چند روز این موضوع در ذهن او حک شده است.
#کامنت_نگاری
@commentnegari
خیره به اعماق بیانتهای نخلستان
✍ حمید بردخونی
یکی از بلاگرهای عکاسی کلیپ چندثانیهای از
نخلستانهای شهر آبپخشِ استان بوشهر توی صفحهاش منتشر کرده و نوشته است «جنوب، تنها کلمهای که هم غم داره و هم رقص...».
از قدیمالایام دوست داشتم نظرات افراد دربارهٔ شهر و استانم را بدانم؛ اینکه رفتار ما جنوبیها در قبال دیگران چگونه است؟ آیا جاذبههای طبیعی و انسانی شهر و استان ما برایشان جذاب است؟ و سؤالاتی از این قبیل.
بعد از دیدن این فیلم کوتاه، رفتم سراغ کامنتها. کاربران زیادی درباره این فیلم، آبپخش، نخلستان و مردمان جنوب نظر دادهاند.
کاربری نوشته است «از جادهٔ کازرون که به سمت بوشهر میریم، تا چشم کار میکنه جنگل نخلهای بلند و زیباست؛ حقیقتا آدم شگفزده میشه». کاربری اهل شمال کشور است. دیدن این نخلها او را به وجد آورده است. «بینظیره. حس و حال خاصی داره وقتی از این مسیر عبور میکنی؛ حداقل برای ما شمالیها». کاربر دیگری میگوید «من عاشق جنوب هستم. سرزمین زیبا با مردمان خونگرم و خلیج زیبای همیشه فارس».
یکی از کاربران به موقعیت ویژهٔ شهر اشاره میکند. «آبپخش به مثال جزیرهای میماند در دل اقیانوسی از نخل».
کامنتها را تک به تک میخوانم و از خواندنشان لذت میبرم.
کاربری معتقد است «هر منظرهٔ زیبایی قصهای برای گفتن دارد». بهترین و پر احساسترین قصه و روایت این منظره و فیلم زیبا را یکی از کاربران آبپخشی نوشته است که اکنون فرسنگها دور از شهر و استان و وطن است. انگار احساس با فاصله رابطهٔ مستقیم دارد. او کامنت را به گویش دشتستانی نوشته و من اینجا ترجمهاش میکنم. «نیم ساعته فقط دارم به همین کلیپ ۲۵ ثانیهای نگاه میکنم. بوش رو حس میکنم؛ هواش رو روی سر و صورتم حس میکنم. تو خیالم به اعماق بیانتهای نخلستان خیره میشم؛ صدای بلبلها رو میشنوم و مست میشم. من بچهٔ اینجام؛ بچهٔ آبپخشم». دلتنگی و بغض توی تکتک کلمات این کامنت موج میزند. گاهی با خودم فکر میکنم آنقدر توی داشتههامان غرق هستیم که نمیبینم و حسشان نمیکنیم. شاید فاصله ما همان تلنگری باشد که به ما این بیت را یادآور شود:
ماهیان ندیده غیر از آب
پُرسپُرسان زهم که آب کجاست؟
#کامنت_نگاری
@commentnegari
شبِ یلدای ۲۰ سال بعد
✍ حمید بردخونی
برترینها از تحریریه خود درخواست کرده است دربارهٔ یلدای بیست سال بعدشان بنویسند. کاربران نیز طبق معمول در کامنتها از زندگی بیستسال بعدشان نوشتهاند.
کامنتها را ذخیره کرده و مرور میکنم.¹ کاربری به هوای پاک و قیمت آجیلها اشاره میکند. «بیست سال بعد که هوا قطعا پاک و شاید برفی، در کنار عزیزانم بدون دغدغه قیمت آجیل و... شب زیبایی رو جشن خواهیم گرفت و از شادی و خوشبختی مردمم غرق در لذت خواهیم بود». کاربر دیگری ضمن آرزوی آبادانی برای کشور و شادی برای مردم، یلدای بیست سال آینده را چنین تصویر میکند «احتمالا ۲۰ سال آینده نیستم ولی یقین دارم شرایط زندگی خیلی بهتر و شادی مردم هم بیشتر شده. امیدوارم این سنتهای زیبا و دورهمیهای خوب پابرجا باشه. برای کشورم آرزوی آبادانی و برای مردمش آرزوی عزت دارم...».
کاربران دیگری نیز به این دورهمیهای خانوادگی و لذت همراهی با خانواده اشاره کردهاند. مثلا کاربری نوشته است «... من هرگز [یلدا را] از یاد نخواهم برد بواسطهٔ خاطراتی که والدینم برایم به یادگار گذاشتهاند...».
هرچند هویت کاربران در قسمت کامنتهای سایتها چندان مشخص نیست؛ اما از نام نویسنده و بیان کامنتها مشخص است که حضور خانمها پر رنگ است. خانمی نوشته است «یلدای ۲۰ سال بعد احتمالا مادربزرگ مهربونی هستم که حدودا ۸ تا نوه دارم... برای بچههام و نوههام با عشق انار دون میکنم... حیاط رو آب و جارو میکنم... با همسرم منتظر میشینیم تا زنگ خونه به صدا در بیاد و عزیزای دلمون بیان و خونمون رو پر از شادی و عشق کنن».
در کنار این تصویرهای زیبا و امیدبخش، کاربرانی نسبت به آینده ناامیدند. «بیست سال دیگه من یک مرد ۶۴ سالهام و تنهام. شاید از تهران دور شدم یا گوشه خونه سالمندان هستم. دیگر یلدا برام هیچ حسی و حالی ندارد». کاربری به جای یلدای بیست سال بعد، گذشتهاش را شرح داده است. او به بیوفایی فرزندش اشاره میکند و مینویسد «بیست سال پیش پسرم ۱۲ سالش بود و یلدا رو کنار پدر شوهر، مادرشوهر و بقیه اقوام شوهرم جشن میگرفتیم. الان پسرم ۳۲ سالشه و ازدواج کرده ولی نه پیامی و نه زنگی به ما میزنه. و نه میاد پیش ما. هر سال یلدا رو با مادر خانمش اینا میگذرونه. امیدوارم یلدا بهشون خوش بگذره. فکر کنم ۲۰ سال بعد ۷۷ ساله بشم اگه زنده بمونم». «خانواده، دورهمیها و مسائل خانوادگی» کلیدواژهای است که در آرزوها و گلایههای کاربران مشاهده میشود. «همین الانش ۳۰ سالمه و یلدام خراب شده به خاطر طرز فکر اشتباه همسرم. خوشی ازمون گرفته شد، از پدر و مادرم به خاطر یه نفر. ۲۰ سال بعد دیگه پدر و مادرم نیستن. حسرت روزای داشتنشون رو میخورم...».
کاربران دیگری آرزوی ظهور امام زمان (عج) را دارند و دیگرانی به یک تبریک ساده بسنده کردهاند.
یلدای بیست سال بعد، کجای زندگی هستیم؟ یلدای بیست سال بعد چه تغییراتی در خودمان، اطرافیانمان و... رخ داده است؟
¹. این فرستهٔ برترینها مربوط به شب یلدای دو سال پیش است.
۳۰ آذرماه ۱۴۰۳
#یلدا_مبارک
#کامنت_نگاری
@commentnegari
بغض فروخفته یک ملت
✍ حمید بُردخونی
روزنامه اصفهان زیبا؛ پنجشنبه ۱۳ دیماه ۱۴۰۳؛ صفحه ۸
«انگار فرشتههای آسمانی دورش حلقه زدهاند»، «پدر در خونه مثل کوه میمونه». پدر... غرق خواندن کامنتهای کاربران دربارهی «حاج قاسم» بودم؛ همان کامنتهای روزهای اول شهادت سردار سلیمانی.
کاربری با بیتی از سعدی میگوید «مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر/ ما همچنان در اول وصف تو ماندهایم سردار عزیزم».
چیزی که نظرم را جلب میکند، حضور فعال کاربران افغانستانی است. «شهادتت مبارک سردار. همیشه ماها میگفتیم خدا کنه سردار تو افغانستان هم بره امنیت اونجا رو برقرار کنه. پیش خودم میگفتم خدا کنه [شهادتش] دروغ باشه».
نگاهم به کامنت کاربری از اهل سنت میافتد. «من یک افغانستانی هستم و اهل سنت. ولی قلبم درد گرفت».
در کنار ویژگیهای معنوی و جایگاه حاج قاسم در برقراری امنیت منطقه، کاربرانی به ویژگیهای رفتاری ایشان توجه کردهاند. «سردار سلیمانی نه آدم حزبی بود نه آدم سیاسی. یک سرباز وطن بود. سالها برای امنیت ما جنگید. خوشحالی یا ناراحتی افراد در فقدانش سنگ محک مناسبی است برای وطندوستی یا وطنفروشی! نقل انقلابی و غیر انقلابی نیست، نقل ایران و ایرانی است».
یکی از کاربران او را معدود بازماندگان نسل بیریای دفاع مقدس میداند. «از معدود بازماندگان نسل انسانهای پاک و صافی بود که صالحین عاشق او بودند و مفسدین راهی بر عیبجویی او نداشتند».
همین خصلتهای پسندیده بود که حتی اردشیر زاهدی زبان به تحسینش باز میکند و میگوید «به سردار سلیمانی افتخار میکنم».
کاربران به مناسبتهای مختلف یاد او را زنده میکنند و این کار را وظیفهی خودشان میدانند. «یاد حاج قاسم رضوانالله تعالی را همیشه زنده نگهداریم».
اما چرا او زنده و همچنان محبوب است؟ یکی از روانشناسان کشورمان در این باره نوشته بود: «سلیمانی قهرمان واقعیِ چند دهه مبارزه با کشوری است که برای تأمین انرژی و سلطه و شادی کشورش، از آنطرف دنیا به همهجا سرک میکشد، کشورها را اشغال میکند، آدمها را میکشد، آواره مینماید. سپس با همان هژمونی رسانهای چنان در میان قربانیانش سندروم استکهلم میسازد تا عاشقش باشند. که چه؟ تا بیشتر غارتشان کند.
راز محبوبیت سلیمانی در میان مردمان خسته از مسابقهی اشرافیت و فاصلهی طبقاتی دقیقاً همین چیزی است که گفته روی قبرش بنویسند. چیزی که مردم هم خوب آن را میفهمند و هم به خوبی بود و نبودش را در هر کسی تشخیص میدهند.
سلیمانی بغض فروخفتهی ملتی است که از مرداد سیودو از دخالتهای امریکا رنج میکشد. بغضی که او نه فقط در گلوی ایرانیهای شیعی، که در کردها و عربها و افغانها و هندیها و سنیها و ایزدیها و مسیحیها و باقی میدید و برای رهاییشان تلاش میکرد. هر نقدی هم که به او داشته باشید؛ آیا میتوان چنین چیزی را نادیده گرفت؟»¹.
این مصراع مولانا چهقدر با زندگی او قرابت دارد: «مرگ هرکس ای پسر همرنگ اوست». روحش شاد و یادش گرامی.
¹. قسمتی است از نوشتهٔ استاد بزرگوارم دکتر محسن زندی.
#کامنت_نگاری
@commentnegari
آقا من پرنسسم!
✍ حمید بردخونی
یکی از تیترهای سایت برترینها نظرم را جلب کرد. چیزی که این روزها هر از گاهی از دانشآموزانم نیز میشنوم. «آیا پسران ایرانی پرنسس شدهاند؟»
مدتها قبل سر کلاس، یکی از دانشآموزان گفت «آقا! تو میدونی من پرنسسم؟».
سرِ یکی از کلاسهای دیگر، دانشآموزی ناخنهایش را صورتی کرده بود و گفت «آقا! من اسم مستعارم عسله».
خبر را که میخواندم، حرفهای دانشآموزانم برای تداعی میشد. کاربری پرنسس را معنا میکند. «به خاطر رفتارهای دخترونه بهشون میگن پرنسس. مثل قهر کردن، ناز کردن، لوس شدن»¹.
کاربر دیگری میگوید «وقتی دخترها تیپ و سیس مردونه میگیرن و سیگار به لب پشت موتور میشینن و لاتی حرف میزنن، پسرها هم باید پرنسس بشن».
کاربری نیز به «موجِ کنسلی» اشاره میکند. به تعبیر استادم به «زندگی بر مدار کنسلی» اشاره میکند و پرنسس شدن را حق پسران میداند. او نوشته است «زیر الهیه کنسل، ایرانسل کنسل، پراید کنسل. اینها هم مد شده در جامعه. به اینها هم برسید. اوضاع خیلی خرابه، رابطهها خرابه، حال جوانها خوب نیست. چشم و همچشمی زیاده شده. حق داریم ما پسرها به سختی داریم پول در میآریم».
کاربر دیگری پسران نسل جدید را اینگونه توصیف میکند «ناز و کرشمه دارن».
کاربری نیز با دیدهٔ تردید به موضوع نگاه میکند. «این هم شروع بازی جدیدمون».
یکی از کاربرانِ خانم، معتقد است پرنسس شدن پسران، نتیجهٔ رفتار دخترهاست. «پرنسس شدن پسرها نتیجهٔ رفتار ماست. متأسفانه ما در دورهای بزرگ شدیم که انگار برای قوی بودن و خفن بودن باید ویژگیهای مردونه میداشتیم و زنانگی خودمون رو پنهان میکردیم. در نتیجه پسرها به سمت پرنسسی رفتن. مثلا خودم جای داداش نصف اطرافیانم هستم».
کامنتها تمام میشود. به رفتارها و حرفهای دانشآموزانم فکر میکنم. حرفهای دانشآموزان کلاسهای ۳۵ نفره، تا حدی بازتاب تحولات فرهنگی و اخلاقی دانشآموزان، نسل نوجوان شهرمان (در مقیاس کوچک) و نوجوانانِ کشورمان (در مقیاس بزرگ) است؛ آنگاه که شوخی میکنند، یا از علاقههاشان حرف میزنند و یا دربارهٔ اهداف و آرزوهاشان مطلبی مینویسند.
اگر درس مطالعات اجتماعی متوسطهٔ اول یک هدف داشته باشد، ابتدا شناخت نسل جدید، سپس برقراری ارتباط سازنده و آموزش و آگاهی به آنهاست.
¹.یکی از توییتهاییست که سایت برترینها در متن خبر بازنشر داده است.
#کامنت_نگاری
@commentnegari
این روزها که میگذرد...
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جادههای گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظهها به در آیید!
ای روز آفتابی
ای مثل چشمهای خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که میگذرد
هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امینپور
🌸اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌸
#کامنت_نگاری
@commentnegari