eitaa logo
دانش حیاتی
360 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
530 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر ✍️ ملازمهٔ لیبرالیسم و اولیگارشی: مورد ایرانی نویسنده این متن را خیلی نمی‌شناسم. ظاهراً متعلق به طیف اقتصادانان لیبرال است. این متن باعث واکنش‌هایی در بین جریان متدین شده است. تحلیل درخور این موضع نیازمند بررسی مبانی تصوری و تصدیقی آن است. مشهور در سنت لیبرال این است که آزادی سیاسی ملازم با است. دموکراسی یعنی حق عمومی برای تعیین سیاست‌ها و سیاست‌مداران. اما اگر کسی اقدام به نفی دموکراسی و اثبات کرد، لابد چیزی غیر از حق تعیین حکومت به طرق متعارف (انتخابات آزاد) منظورش است. آزادی در این سیاق قاعدتاً باید به آزادی‌های فردی مثل آزادی در رفتارهای شخصی با کمترین دخالت دولت حمل گردد. اما مشخصاً انکار ، خصوصاً با بیان جسورانه بالا، قاعدتاً نشان دهندهٔ عدم حساسیت (بلکه بی‌حسی) اخلاقی گوینده است. خوب حاصل این ایجاب‌ها و سلب‌ها را ببینیم چه می‌شود: کسی دغدغه‌اش تولید ثروت و آزادی‌های فردی است. دموکراسی به معنای انتخابات آزاد بنا به عرف سیاسی لیبرال مورد دغدغه‌اش نیست و آن را در کنار عدالت اجتماعی با بیانی تند نفی می‌کند. به نظر شما حاصل این همه چیست؟ این دقیقاً تعریف سرمایه‌داری لیبرال از نوع فرانسوی، انگلیسی و امریکایی است؛ یعنی لسه فر. در سرمایه‌داری لسه فر (لیبرال و نیولیبرال)، ثروت‌مندان حاکمان سیاسی حقیقی و نامحدود هستند. آن‌ها با کنترل ثروت، همه چیز از جمله انتخابات، سیاست‌مداران و رسانه‌ها را کنترل می‌کنند و بسط یدی فوق‌العاده دارند. در چنین سیستمی، از دموکراسی اگر اثری هم باشد، صرفاً مکانیسمی صوری است برای پنهان‌سازی یک نظام اولیگارشیک. حقیقتاً نظام‌های سیاسی لیبرال و نیولیبرال، تعریف را ارضاء می‌کنند که عبارت است از نظام سیاسی که در آن ثروت‌مندان قدرت و نفوذ بسیار زیادی دارند. طبیعتاً یک طرفدار اولیگارشی دقیقاً‌ مثل آقای خالقی می‌اندیشد: به تولید ثروت فکر می‌کند اما چون به عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی اعتقادی ندارد، منظورش تولید ثروت برای انباشت ثروت شخصی بدون هیچ مسئولیت اجتماعی است. در جامعه‌ای که عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی هم نباشد، طبیعتاً صاحبان ثروت حاکم خواهند بود! پس در حقیقت، آقای خالقی در یک خط ماهیت تفکر خود را فریاد زده است: اولیگارشی! لذا حدس می‌زنم (مطمئن نیستم) اگر وابستگی‌های مالی ایشان را هم چک کنید،‌ نهایتاً به اولیگارشی فائق در کشور برسید! البته آنچه عجیب‌تر است، چنان که جلوتر گفتم، میزان وقاحت و جسارت ایشان در بیان موضع خود است! البته شاید آقای خالقی به جمع طیف بزرگی از روشنفکران، سوسیالیست‌ها یا مذهبیون سابق پیوسته که معتقدند عدالت اجتماعی آرمانی دست‌نیافتنی است؛ ارتجاعی که در بین بسیاری از مارکسیست‌های سابق سابقه داشت. حقیقتاً واقع‌اش این است که عدالت اجتماعی بدون بنیان‌های متافیزیکی و الهیاتی درخور، آرمانی دست‌نیافتنی است و اگر دیدید بسیاری از اقتصاددان‌های فاقد دانش الهیات یا گرایش معنوی به این جمع‌بندی رسیدند تعجب نکنید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
بسم الرب الحکیم الواسع! ✍️ در دفاع از دیدار دکتر جلیلی با مارکسیت‌های ایرانی /۱ شخصیت متأله-کارشناس ممتاز دکتر جلیلی که پیشتر تبیین کردم امروز از هر سو مورد حمله است: از سوی لیبرال‌ها و از سوی حزب‌اللهی‌های طیف قالبیاف! بر خود فرض می‌دانم که از این شخصیت ممتاز در برابر حملات دفاع کنم همانطور که برای تبیین شایستگی‌های ویژة احمدی‌نژاد احساس وظیفه کردم! متأسفانه فقر و ضیق معرفتی شایع در جریان حزب‌الله باعث می‌شود که هم خودشان قدرت تعامل با دگراندیشان همگرا را نداشته باشند و بدتر این که با هر کسی که در این مسیر حتی از موضع معرفتی فعال و وفاداری اعتقادی حرکت می‌کند بدترین برخوردها را می‌کنند. آقای جلیلی اخیراً دیداری آنلاین با جمعی از فعالین ایرانی خارج از کشور داشتند. بنده تمام شرکت‌کنندگان آن را نمی‌شناسم اما با شناخت اجمالی که دارم در مجموع حرکت مثبتی بوده است. حالا برخی دوره افتاده‌اند که برخی از اینها مارکسیت هستند و بعد اینها را دارند سعی می‌کنند بچسبانند به مجاهدین خلق! پیشتر در یک مطلب تفصیلی توضیح دادم که عملکرد تروریتسی مجاهدین خلق در ایران که به شکل‌گیری فضای چپ‌ستیزی و غلبه نیولیبرالیسم در ایران کم کرده بنا به قرائن مهمی احتمالاً یک دسیسة امنیتی-شناختی از طرف خود امریکا بوده است! پس درس اول این است که ما از چپ‌ستیزی و مارکسیست‌ستیزی خیری ندیدیم بلکه ضرر کردیم! نکتة دوم این که عملکرد مجاهدین خلق از سال ۱۳۶۰ هیچ نسبتی با ایدئولوژی چپ ندارد! با گروهی طرف بودیم که علیه یک انقلاب ضدامریکایی و ضدسرمایه‌داری قیام مسلحانه کرد؛ با صدامی که همان زمان مورد حمایت غرب هم بود همکاری کرد، و بعداً به شکل علنی تحت حفاظت امریکا و دولت‌های غربی آن هم جریان‌های نومحافظه‌کار مارکسیست-‌ستیز و رژیم سعودی قرار گرفت! خلاصه تمام اقدامات مجاهدین خلق از سال ۱۳۶۰ بدین سو کاملاً متضاد با ایدئولوژی مارکسیستی و چپ است!‌ این را هر آدمی با کمترین دانش تاریخی و نظری باید بفهمد! حالا کدام احمقی می‌آید می‌گوید که اگر کسی مارکسیست است پیش‌فرض باید بگیریم ضدانقلاب است؟!! مارکسیسم ذاتاً با ایدئولوژی انقلابی ما همگرایی دارد! ما فقط با زیرشاخه‌های فمینیستی و گرایشات الحادی احتمالی مارکسیست‌ها تعارض داریم اما اغلب مارکسیست‌هایی که امروز از ایران دفاع می‌کنند گرایشات فمینیستی رادیکال یا گرایشات الحادی صریح یا شناخته‌شده ندارند. فردی مثل علی علی‌زاده رسماً می‌گوید به اسلام شیعی اعتقاد دارد گرچه خودش مذهبی نیست! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی