eitaa logo
دفتر شعر من
101 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
"الهی خانه بی مادر نگردد " کسی بی مونس و یاور نگردد ز درد بی کسی و بی پناهی به چاهی آه فحلی در نگردد ز بیم فتنه جویان ستمگر الهی مرقدی مستر نگردد اگر شیری نشد سلطان خدایا اسیر روبه و عنتر نگردد بزرگی را به هنگام وصیت دریغ از کاغذ و جوهر نگردد الهی بهر احیای عدالت کسی از بیعت خود بر نگردد الهی شاهدی بهر شهادت ز چشم و گوش کور و کر نگردد الهی با وجود گوهری پاک خسی بر جمع ما افسر نگردد عزیزی را اگر کشتند یا رب به تابوتش جفا دیگر نگردد به نهی از منکر و بر امر معروف الهی مصلحی بی سر نگردد خدایا با وجود ابن عباس کسی چون اشعری داور نگردد بگیرد گر عطش از کودکی تاب به تیر کینه کامش تر نگردد اگر طفلی در آغوش پدر مرد به پیش دیده ی مادر نگردد اگر مردی سرش از تن جدا شد به پیش دیده ی خواهر نگردد سر خونین بابایی گذارش به گرد دامن دختر نگردد دگر باره تباری پاک و طاهر به کین اشقیا پرپر نگردد مسلمانی اگر گردید در بند اسیر سندی کافر نگردد ولی عهد شد زین پس اگر کس به جام زهر دورش سر نگردد اَب و اِبنی دراین دنیا خدایا به حصر عسکر و لشکر نگردد الهی از برای دین اسلام دوباره آن زمان ها بر نگردد به حال عسکری یا رب نظر کن که عاصی وارد محشر نگردد رمضان ۷۸ آخربن بازنگری۱ تیر۱۴۰۲
آری رسید آنچه که ویران کند اساس از بیت عشق رفتن یک سوی از جناس عالم به فکر رفت چه رازی نهفته است؟! در این وصیتی که به غسلش نمود یاس از روی جامه جسم مرا شستشو بده از چشم محرمش شده ریحانه در هراس؟ این سر صعب چیست که باید نهان شود ای وای اگر که با ید مولا شود مماس باید سوال کرد ز دیوار و از جبین از آه سرد شاکی از احساس احتباس باید سوال کرد از آنها که می کنند یک شیوه ی جدید بنا بابت سپاس ای عسکری مگو تو از این بیش مطلبی زیرا که یک عزیز بر آن می دهد حواس ۹آذر ۱۴۰۲
می شناسند تو را چون به علی شیر احد شیعه پس بد مکنی محض خدا تا به ابد بدترین هجمه به یک خوب در عالم این است شاهد نقض عدو آورد از پیروی بد بی عمل شیعه فقط حامل یک اسم بود در عمل می شود او بر ره مولایش سد شیعه باید ز همین روی مراقب باشد که بر آید ز برش بوی علی و احمد قول صادق همه این است که زینت باشیم نه محبی که ز مولای خود عزت ببرد ۱۹ آبان ۱۴۰۲
پس از مصطفی آن رسول امین بر انگشتر ناب دین مبین نگینی نیامد درخشنده تر از آنکس که میر است بر مومنین ۷آبان ۱۴۰۲
بعد از نبی نیامده شاهی به جز علی بر خویش پس مگیر پناهی به جز علی حاجت نبود بر خم و بیعت بصیر را وقتی شرف نداشت سپاهی به جز علی وقتی که یوم دار محمد رسول عشق بر باورش نداشت گواهی به جز علی وقتی به خواب هم به مصاف سیوف رفت وقتی قسم نداشت پگاهی به جز علی وقتی نبود غیر نبی روی این زمین مردی اسیر عشق الهی به جز علی ده ساله بود و پشت نبیش نماز خواند دنیا تمام غرق سیاهی به جز علی معروف را نبود زمانی که آمری ناهی نبود بهر مناهی به جز علی حق جز علی نخواست نبی را برادری بر دخت او نخواست نگاهی به جز علی عمار را رسول چو گوید به فتنه ها مردان تمام اهل تباهی به جز علی ای عسکری برای رسیدن به عشق نیست در این سرای حادثه راهی به جز علی ۱۶تیر۱۴۰۲
افتاد پیمبر چون در بستر بیماری بودم به برش آنجا از بابت غمخواری رأسش بگرفتم من در دامن خود آن دم عباس جماعت را می راند ز دورش هم چون حالت اغما شد از جان و تن او در می گفت به عباس او ای عم پیام آور اینک بپذیر از من اجرای وصیت را دینم بده عامل شو عهدم بر امت را عباس بگفت او را طوفان سخا هستی مالی نبود بر من تا آنکه کنم مستی تکرار نمودش چون پیغمبر حق مطلب حرف دگری اما جاری نشدش بر لب آنگاه نبی فرمود اکنون به کسی گویم بپذیرد و هم گردد او یاور و دلجویم از این سخنان لرزه بر پیکر من افتاد مسدود ره گریه گردیدم از آن رخداد در دامن من رأس نیکوی نبی غلطان اشک بصر من شد بر روی نبی غلطان عاجز شدم از پاسخ شد بسته دهان من تکرار نمود آن دم پرسش بر من ایضاً گفتم به فدای تو ام و اب من مولا حتماً که چنین سازم امر تو کنم اجرا فرمود به من آنگه بنشان تو مرا حیدر بنشاندمش او را من چون بود مرا در بر فرمود به من هستی تو در دو جهان حیدر هم اخ وَ وصی من هم نایب ،هم یاور گفتش به بلال آور شمشیر و زره، استر هم زین و لجام آن هر ملحقه ی دیگر فرمود به من احمد بردار تمامی را با خود به سرایت بر حیدر همه این اشیا من آنچه نبی گفتم کردم همه را اجرا برگشتم و استادم در پیش نبی بر پا او کرد نظر بر من آنگاه بر انگشتر فرمود که این خاتم تنها بود از حیدر پیش نظر مردم دادش به من و گفتم در هر دو جهان باشد از آن تواین خاتم رو کرد به مردم او فرمود که ای مردم هر کس نبود با او سازد ره حق را گم زنهار به او رشکی ورزید که می گردید محسوب ز کفار و حقتان نکند تایید عباس چو در جایم در نزد نبی بنشست فرمود که برخیزد این جای، علی را هست اما ننمود عباس از امر نبی تمکین تا مرتبه ی سوم پاشد به دل چرکین فرمود عمو عباس زنهار بمیرم من با خشم ز تو، طعم دوزخ بچشی حتماً پس گفت بلال آور نزدم حسنینم را بگشود چو آوردند آغوش بر آنها هی بو بنمود او آن گلهای معطر را باراند بر آن گلها باران نوازش ها گفتم نکند بار سنگینی فرزندان باعث بشود رنجی آزرده کند ایشان پیش آمدم از صدرش تا دور کنم آنها منعم بنمود از آن پیغمبر حق اما فرمود رهاشان کن مهلت بده آنها را تا سیر ببینندم تا بهره برند از ما بویم دوگل خود را بویند مرا آن دو گردد ز پیم دنیا بر این دو ز غم مملو نفرین به کسانی که آزار دهند ایشان هر کس فکند ترسی بر جان و دل آنان بر دست تو بسپارم من این دو عزیزم را هم والد ایشان را ای رب رحیم ما نوزدهم آذر نود و چهار آخرین بازنگری۲۴مهر۹۹ 
در کشور خدا که خدا سلطنت کند خسرو خود انتخاب به هر مصلحت کند یعنی چه خلق بر بگزیند به خود ولی؟! بر حق بلی نگوید و خواهد به جز علی  یعنی چه انتخاب مگر دلبخواهی است؟! تعیین اولیا که حریم الهی است ارباب را که رای غلامان جسارت است تنها وظیفه بهر رعایا اطاعت است گردن به رای شاه نهادی اگر که هیچ گردن کشی اگربنمایی شوی تو هیچ یک روز بهر بی ادبی می شوی عتاب گر جز به چشم، امر ملک را دهی جواب پس انتخاب نیک خدا را رضا بده بر سینه با محبت مولا جلا بده این گونه عسکری شودت حق ز دین رضا بعد از نبی روی چو به دنبال مرتضی دوازدهم اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۲
علی علی علی علی علی علی علی علی کسی که نام او بود به عرش حق جلی علی علی امیر مومنان علی قسیم بر جنان به یوم دار گوید آنکه دار را بلی علی همان که گویدش نبی تمام حق رود کنون به جنگ کل کفر و شر بلا معَطَّلی علی همان که در کتاب حق پس از خدا پس از نبی بود بدون هیچ شک به مسلمین ولی علی همان که پی نمود او یلان نامی عرب ندیده چشم دهر غیر او چنین یلی علی به شهر علم احمدی همان که باب باشد و بدون او بر این مدینه نیست مدخلی علی کسی که همره حق است و حق همیشه همرهش صفات کردگار او در اوست منجلی علی همان که دارد عسکری امید بر شفاعتش علی علی علی علی علی علی علی علی بیست و ششم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری۱۴ تیر ۱۴۰۲
واژه باید به ادب پیش شما برخیزد باید از مصرع و از قافیه گوهر خیزد شاعر آرایه ی ایهام اگر هم آورد باید از هر طرفش وَرد معطر خیزد واژه باید که فدای گل طاها گردد نکند شاه از این شعر مکدر خیزد وزن و بحر و غزل و بیت و ردیف ابزارست تا از آن نفحه ای از یاس مطهر خیزد . شعر این طایفه بازی نبود با کلمات شعر عاشق همه دم در خور دلبر خیزد عسکری شاعر طاها هدفش نوکری است باید از هر سخنش معنی نوکر خیزد ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
آی هشتک شاعری_درباریم بهر شاهم شاد یا در زاریم باب میل شخص اول شعر را می سرایم تا نماید یاریم گر چه گاهی هم به حکم شخص او در سرودم اهل پنهان کاریم سر سپرده دل سپرده متصل وقت وقتش اهل میدان داریم سایه ی حق وجه حق می دانمش دولتش را طالب همکاریم او بخواهد می سرایم مثنوی یا گدای کوچه و بازاریم گر بود عشقش به درد من سبب عاشق هر درد و هر بیماریم گوش بر فرمان سلطانم مدام طبق امرش خواب یا بیداریم عشق یعنی شاه من، نقطه، تمام من ز حب ماسوایش عاریم بهر منویات او عامل شدن هست در رأس امور جاریم عسکری را غرق کن در عشق او ای خدا حتی اگر واداریم ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
طاها تمام حامی دینند مثل که فرقی نمی کنند شش و پنج و هشت و نه احمد رئیس مذهب ما بود چونکه گفت هستند رستگار علیُ و شیعته «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» هر چند فقه ماست ملقب به جعفری بر شیعه هر امام سزاوار سروری بر ما رئیس مذهب و دین بی گمان یکی است آن را که داده اند مقام پیمبری «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» باشد رئیس بعد نبی میر مومنان آن را که این لقب شده خاصش به هر زمان این راز خاص بودن آن بهر مرتضی است ایمان فقط به راه علی هست در امان «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» «تا دوستدار مصحف و در دین احمدیم پیوسته در حمایت الطاف سرمدیم هر کس برای خویش پناهی گزیده است ما در پناه مهدی آل محمدیم» «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
. یاس کبود رفت و به هر راه می رود در پیش چشم خیس پسر راه می رود خاکی است از جسارت دیوار یا که دیو او را مدد گرفته اگر راه می رود می خواست آن یلی بشود که به همرهش مادر بدون حس خطر راه می رود اما خبر نداشت که طوفان فتنه ها در انتظار او به گذر راه می رود دنیا قرار نیست که همراه او شود یاریست نیمه راه که در راه می رود او همچنان به فکر کمی قد کشیدن است دست خسی فراترِ سر راه می رود. پی گیر حال مادر مجروح خود شده در قلب او فتاده شرر راه می رود او یکه یادگار حبیب خدا و حال با رنگ و بوی اهل سفر راه می رود گوشش دریده،خونِ دوان زیر چادرش چون شاهدی برای اثر راه می رود این صحنه تا به جان شریفش قرار هست بهر پسر به پیش بصر راه می رود نگذشت عسکری ز حسن این زمانه باز تابوت او چرا ز دگر راه می رود ..؟ ۲۴ آذر ۹۸ https://www.instagram.com/p/CiEXFuoO5Lb/?igshid=MDJmNzVkMjY=
. مادر، مغیره، کوچه، پسر، وای بر پسر دیوار، خاک،سیلی و سر، وای بر پسر آتش فتاد چون به در دار اهل بیت قنفذ نیام دست و کمر، وای بر پسر یکجا به پشت در بزند ناله مادرش یکجا به بند گشته پدر، وای بر پسر قلبم بسوخت این به تحیر فتاده را دارد چو زینبین به بر، وای بر پسر افتاد چشم خاطی ثانی چو بر حسن او ماند و تازیانه دگر، وای بر پسر یک کوه غم فتاد به روی دلش حسن تا گشت پاره پاره جگر، وای بر پسر حتی جنازه اش نشد از کینه در امان ای عسکری ز فرقه ی شر وای بر پسر بیست و ششم آذر نود و چهار آخرین بازنگری۴مهر۹۹ https://www.instagram.com/p/CiEYHklu_cg/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تنها برای درد دلش چاه مانده است خورشید رفت ظلمت و یک ماه مانده است زهرا شهیده گشت ولی عاشقش علی همراه یک مصیبت جانکاه مانده است معشوق رفت و عاشق و زخم دلش ولی با ملح هجر و ناله ی شبگاه مانده است او قله ی کمال و کلام است و علم و حلم تنها میان امت گمراه مانده است هر چند هم که قافیه اش می شود غلط این قوم بر طریقت ارواح مانده است یک گل برای حیدر و دنیا برای غیر آن هم ز چشم شور چه کوتاه مانده است زهرا رهید از غم و محنت ولی علی با قلب پاره، سینه ی پر آه مانده است ترسد ز طول عمر که بی همرهی شفیق پیمودن ادامه ی این راه مانده است یک روز عسکری ز جهان گر بود به جا از بهر انتقام دل شاه مانده است  فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۱ آذر ۱۴۰۲
. اى كوكب دُرّی درخشان ای سرور زنهای دو عالم ای طاهره ی آیه ی تطهیر نعت تو خدا گفت دمادم ای مادر آنها که گرفتند از دست خدا حکم هدایت با جمله ی یهدون به امری گشتند علمدار ولایت بخشید فدک را به تو ایزد با آیه ی آتِ به محمد حق حق تو را داد ولیکن رفت از کف تو از یورش دد ای خیر کثیر ی که به احمد اعطا شده در سوره ی کوثر ای پاسخ دندان شکن حق بر طعنه ی بدگوی پیمبر مشکوه تویی حضرت زهرا تشبیه تو به نورهِ نمودت ای آنکه منور شده عالم از پرتوی خورشید وجودت ای لیله ی قدری که خداوند فرمود چه دانی تو که آن چیست از درک شب قدر چه دور است آن کس که هواخواه شما نیست چون موعد بر نبتهل آمد تنها زن آن جمع تو بودی تو فاطمه ای غیر تو آخر بد را چه کس از خویش زدودی در مرتبه ات سوره ی انسان منظور خداوند ز ابرار ایتام و فقیران و اسیران بودند مدامت به در دار ای شمس ضحی اسوه ی اخلاص هرکار تو در راه خدا بود همواره به خویشتن مقدم کردی دگری را که برد سود از وحشت هنگامه ی اکبر گردیده مصون شیعه ی نابت خیر دو جهان گشت نصیبش آنرا را که کرم شد به حسابت دنیات. چه آکنده ز محنت حق داد نویدت به فترضی اهدا به تو شد جنت اعلا هم گشت تو را جامه حریرا "یوفون به نذر"ی تو به قران بودی به امامت چه وفادار ذکر تو همان خیر کثیر است تا آنکه رسد بنده به دادار انفاق کنی آنچه که خواهی شایسته ی بر مدح الهی حاشا که به محشر خورد اندوه آن کس بودش مثل تو شاهی شد حب تو چون مزد رسالت گردید عیان شاکر و کافر برعسکریت شان تو پیداست کاین گونه برایت شده ذاکر ۱۸ اسفند ۹۶ آخرین بازنگری ۱۲ آذر ۱۴۰۲
. قیاس خلق با زهرا روا نیست کسی مانند او از بد رها نیست کدامین دخت بر باباست مادر کسی مانند او بر حق رضا نیست کدامین زن بود هم کفو حیدر به جز او لایق شیر خدا نیست بود حُبَّش چو حب احمد و حق جفاکارش دریغ اهل حیا نیست بری از هر بدی، مصداق تطهیر بود معصومه او اهل خطا نیست خودش زِیْنِ جهان، امِّ دو زین است ولی بدخواه او اهل صفا نیست کسی که خواند احمد پاره ی تن به شأن ای عسکری از او جدا نیست هفتم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۱۲ آذر ۱۴۰۲ https://www.instagram.com/p/CZAK7wxMvK6/?utm_medium=share_sheet
. درد دیوار و در مگر کم بود دهر دیوار و دست هم افزود زخم مسمار تازه گردید و زخم بازو دوباره کرد نمود اشک خونین چو رود جاری بود بود سرچشمه اش ز چشم کبود چشمهایش دوباره تار شدند مثل آن شام بین آتش و دود ضربه تا از سر حسن رد شد آمد اما به روی یاس فرود چادری جان پناه خاکیها بایدش خاک را چگونه زدود گفت مادر به میوه ی قلبش نرسد راز ما به کشف و شهود مادر خویش را به خانه رسان دگرم نیست تاب گفت و شنود عسکری این چنین بر آل نبی کی نمودند کافران و جهود ۱۶ دی ۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CYXiKgGIZRL/?utm_medium=share_sheet
. "سایه ی سنگ بر آیینه ی خورشید چرا؟" خودمانیم به حق این همه تردید چرا؟ "نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره شدن طعن و تردید ، به سر چشمه خورشید چرا" غافل از آب گواراست  گرفتار سراب عجبش از چه بود کام که خشکید چرا ؟! گشت اصل همه یا هیچ ، اگر هم تصویب هیچ را ای عقلا ، این همه تاکید چرا؟ منتسب بر سننید و بِنَمایید ولی هر که بدعت بنهد ، یکسره تایید چرا؟ آن که  آورد اهانت به پیام آور حق طرد نه این همه تعریف و تمجید چرا؟ شمس مغفول شد و شمع خموشی مقبول گشت  گمراهیتان این همه تشدید چرا؟ تا که تابنده کند جلوه،  ذغالی مرده هی صحابی و روایت شده  تولید چرا؟ حرمت والد اگر هست  به تکریم ولد گشت زهرای نبی این همه تهدید چرا؟ زود قطع رحم از احمد مرسل کردید ورنه از آل کسا، قتل موالید چرا؟ غرق شد امّتِ احمد به ستم، ظلم و فساد شد نهان  آیت حق این همه از دید چرا؟ عسکری قوم کج اندیش نمی بود اگر بُود امام این همه در دولت تبعید چرا؟ سال نود و سه آخرین تصحیح ۱۲دی۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CYPhQMrMEup/?utm_medium=share_sheet
بیعت شکسته بهر بیعت ستاندن آمد در شام تیره بهر در خون نشاندن آمد آمد که باطلی را بر جای حق نشاند آن باطلی که بهر تکبیر خواندن آمد آمد که حق نگردد در جای خویش محکم آری برای امر بر جای ماندن آمد آمد که سقط سازد در نطفه محسنین را آری برای نوعی اخطار دادن آمد بر خاندان قرآن قرآن کفی بگوید بر زاده ی نبی بر انذار دادن آمد تا آنکه هر حریمی را بشکند در این دین از حبل، امتی را او بهر راندن آمد تنها طریق وحدت ای عسکری علی بود تخم دو دستگی را بهر فشاندن آمد ۲۶آذر۱۴۰۰
خانه ام می سوزد و شرحش دل آزارم شده می نویسد میخ در لوحش دل زارم شده «بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست» دود آتش از دری در چشم خونبارم شده پیش از این سنگ صبوری بودم و جانانه ای بعد او دم بر دمم غم بر غم آوارم شده بعد او تنها ترین تنهای عالم گشته ام چاه غم تنها انیس هر شب تارم شده گشته جان در سینه ام همراه آه من اسیر تا آزادی رسد هر دم دعا کارم شده ریزدم بر جان غم دنیا چو آرم من به یاد وقت غسلش نوبت دست ورم دارم شده وقت هق هق های پنهان وقت بغض در سکوت وقت شاکی گشتن از نامردی جارم شده آتش جان علی آتش به جان من زده چون حسانم شعله ور زان آتش اشعارم شده خیمه ها در نینوا هم شعله ور زان آتش است آتش بیت علی کابوس ادوارم شده عسکری هر آتش جوری بپا زان آتش است هر جفا بر اهل ارباب سزاوارم شده ۲۵آذر۱۴۰۰ آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. از نوحه ی موقت خود خسته می شوی دلتنگ روزهای ز غم رسته می شوی وقتی برت عزای عزیزی رسد ز راه گویا به بند سوگ و عزا بسته می شوی وقتی که غیر، ضجه زند، صاحب عزا دیگر ز فرطِ حزن، تو برجسته می شوی گر بشنوی ز عرش، رثای نیای خویش دیگر مشخص است که بشکسته می شوی صد عسکری فدای دلت صاحب الزمان تا کی اسیر ماتم پیوسته می شوی تا کی سمیع روضه ی مسمار و در غم آن خانه ی به حادثه بنشسته می شوی ز آبادی سقیفه و از غربت بقیع خونین جگر ز کینه ی آن دسته می شوی ۱۶ خرداد۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CPxb3WElBE5/?utm_medium=share_sheet
به آنکه گفت که عمری است آشنای علی است به آنکه گفت به قلبش فقط ولای علی است به آنکه گفت که زهرای او نشد مضروب که این فسانه به دور از نشانه های علی است علی چگونه ببیند زنش کتک بخورد نه! کی؟ چنین خبری لایق و سزای علی است بگو گلی به جمال جمیع مفتی ها چنان تو پیروی ار یار با وفای علی است که گفته است علی دید و چشم پوشی کرد اگر علی شده در بند، این خطای علی است؟ در این قضیه شدی اهل سنت ظالم که جلوه ی بت این جمع در خفای علی است فقط به حربه ی انکار می شود کتمان نفاق و کفر که در قلب ماسوای علی است نگشته فاطمه آزرده؟ پس بگو از چه؟ به قهر و خشم ز اعدای بی حیای علی است عزیز اینکه دگر نقل سنی و شیعه است چقدر بی خردی این تو را ثنای علی است؟ به وقت غسل به اسما چه گفته بود علی چرا علی گله اش ماندن و بقای علی است چرا به لیل وصیت نموده بر تدفین کجا مزار بتول ز بد جدای علی است بمیرد عسکری از این غریبی مولا هنوز تیغ به چشم و میان نای علی است ۵ بهمن۹۹
یک خانه به خود چشم مرا دوخته دارد ای وای که این خانه دری سوخته دارد آن خانه که اهلش همه معصوم و کریمند اهلی که دلی ناب و حق آموخته دارد هر چند به روی رخشان پرده کشیدند صد شمش از آن، نورِ بر افروخته دارد هر معرفتی بر دل این دهر روان است زین خانه ی در سوخته اندوخته دارد ای عسکری از خانه ی این خمسه ی طاهر صد وام گران طایفه ات توخته دارد ۳۰ دی۹۹
هرگز نمی شناخت کسی اهل خدعه را زهرا اگر نبود هوادار مرتضی یاری نداشت شیر خدا بهر اعتراض حتی برای آنکه شوندش رسن گشا او بود بهر جامعه داماد بر نبی امت نمی شناخت علی را چنان سزا اصحاب معرفت که قلیلند هر زمان برخی شناختند و نبودند با وفا در خانه اش به جور نشاندند باب علم بودند چون که باب خلافت به ادعا از اینکه بوده اند صحابی به افتخار گفتند برتریم هم از خیر الاوصیا گفتند جهد ما همه بهر شریعت است باشد مراد ما همه خشنودی خدا باید یکی بساط ریا را بهم زند آن کس به حب و بغض بود مثل مصطفی تا اهل ادعا بنهد این فریبها بردارد از رخش همه ی این نقابها آنگه نشان دهند که اهل نفاق و مکر حتی نمی کنند ز قتل زنی ابا آن هم نه هر زنی که بود سرور زنان آن هم به صورتی که زند طعنه بر بلا یاس کبود احمد خاتم شهید شد هرگز نگشت لحظه ای از آن ددان رضا ای عسکری به خاک نهان گردد آسمان تا آنکه آشکار ستمگر شود به ما ۲۸ دی۹۹
وقتی که رساندند به مولا خبرش را دنبال نمودند ملائک گذرش را از رنگ رخ و حالت او عرش به هم ریخت حیدر چه کند پر زدن همسفرش را ای وای علی بر سر بالین بتول است انداخته از دوش عبا شال سرش را بر پای نهاده سر مظلومه ی خود را هر جور که خواند نکند وا بصرش را از مرتبه ی فاطمه در عرش الهی تا دختری حضرت پیغامبرش را وقتی که به او گفت؛ منم، فاطمه، حیدر بر خویش کشانید مسیر نظرش را آن دم که بکت خواند بکی را به تلاقی تا دهر بود خون کند از غم جگرش را وقتی به علی گفت که هنگام وداع است وقتی به علی گفت حدیث پدرش را آنگاه علی ماند و غم عمر پس از او با پرسش بگرفت چرا خس گهرش را گفتش که مرا شام علی غسل و کفن کن تا آنکه نگیرند ددان دور و برش را مخفی شود از خلق مزارم که بجویند زین واقعه و علت ما لا ظهرش را ای عسکری این طور مگر خلق بفهمد باید علوی بود و پذیرد خطرش را ۲۸ دی۹۹