eitaa logo
دفتر شعر من
92 دنبال‌کننده
7 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. با اینکه خورشید زمان در حصر شام تار شد نورُ علی نور آمد و در چشم ظلمت خار شد بر شیعیان آمد امید و ماسوا مایوس شد بر جند شب شمسی دگر چون محنتی آوار شد با طعنه بر قرص قمر بر نقص او غماز شد با او بیابان دل هر شیعه ای گلزار شد هر نیمه ی شعبان امید شیعیان نو می شود شاید که بر آنها فرج از یمن آن هموار شد ای یوسف زهرای ما ای خوش شمیم و دلربا از دوریت بر شیعه ات مولا بلا بسیار شد جشن ولادت را کجا گیرند بی مولود آن گردیم بر در خیره هی شاید خبر از یار شد خورشید شعبانی ما بردار دستی بر دعا سیل دعای ما همه مغلوب این پیکار شد ای حجت ابن العسکری رحمی به جان عسکری هویی بزن بر ندبه اش شاید که بختش یار شد ۲۷اسفند۱۴۰۰ آخرین بازنگری ۲۴ شهریور ۱۴۰۳
غروب جمعه و ما با غم نیامدنش شبی که مانده به جا با غم نیامدنش دلی که وعده ی دیدار داده بودیمش شود چگونه رضا با غم نیامدنش چه زود چهره ی خورشید جمعه محزون شد گرفته باز عزا با غم نیامدنش در این سکوت غم انگیز عصر آدینه جهان زبان به قفا با غم نیامدنش بماند چرخ ز گردش پرنده از آواز در این مدار جفا با غم نیامدنش به آزمون صفا سر بلند اگر باشیم شویم داغ کجا با غم نیامدنش چو عسکری شوی از امتحان خود مردود دوباره سر بنما با غم نیامدنش ششم فروردین نود و پنج 
نیمه ی شعبان به راه و نیمه ی خرداد هم انتظارت می کشم هر نیمه ای رخ داد هم جمعه می خواهی بیا یا شنبه یا روزی دگر تا دلم روشن شود از نور وجهت شاد هم من دعای ندبه را هر روز می خوانم اگر مطمئن سازد تورا هستم سر میعاد هم من به دنبال تو هستم در میان شعر ها حافظ و سعدی،رهی و فاضل و شهراد هم جویمت من در ترنم های زیبای بنان افتخاری، اصفهانی یا که مختاباد هم خوانمت با هر زبانی می پسندی خود بگو کردی و ترکی، عرب با لهجه ی بغداد هم عسکری در انتظارت ای شها بنشسته است گر چه گویند او دعایش از گنه بر باد هم نهم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۹ فروردین۱۴۰۰
رسیده قند فراوان به یمن نیمه ی شعبان رسیده مرشد ایمان به یمن نیمه ی شعبان همانکه حضرت حقش پسر نهاده بر انسان رسیده منجی انسان به یمن نیمه ی شعبان رسیده رحمت یزدان به سان بارش باران برای خلق مسلمان به یمن نیمه ی شعبان گشوده باب انابت ز آسمان عنایت دوباره حضرت یزدان به یمن نیمه ی شعبان زمان مرگ شود ثبت و روزی همه قسمت به درگهش همه مهمان، به یمن نیمه ی شعبان رسیده موسم تهلیل و سبحه، ذکر و نیایش زمان بخشش و غفران، به یمن نیمه ی شعبان زبعد قرب به حق است عسکری که تودستت رسد به وعده ی جانان به یمن نیمه ی شعبان سی و یکم اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری۸ فروردین ۱۴۰۰ 
دمی که وصف کمال تو در خبرها بود میان فوج نظربازها چه غوغا بود چو بوی موی تو آمد چه عطر آگین شد شبی که در قُرُق بوی اطلسی ها بود زلال عشق تو با قلب سنگ کاری کرد که اش ترانه ی مهرت همیشه نجوا بود ز تاب تره ات اما بنفشه ها مردند برای بهر تو مردن عجیب دعوا بود سنای نور تو خورشید را هوایی کرد به پیش بحر صفایت شبیه رویا بود بیا برای دل عسکری مخواه عدو به طعنه گویدش این انتظار بیجا بود ۱۸ آذر ۹۷
بیا که رخت عزا شد همیشه در بر ما بیا شده است جری دشمن ستمگر ما بیا که خون شده دل نازنین مسافر ما بیا عزیز بخوان روضه های آخر ما بیا که پرچم قرمز به روی گنبد او شده است زخم دمادم به پیش منظر ما شکیب منتقمانش چهارده قرن است در این نبرد مقدس تو باش رهبر ما اگر به اسم سپاهی مرا نمی خواهی بگو به من تو سیاهی برای لشکر ما بیا که عسکری از این فراق گشته تباه سپاه شمر و عمر خنده زد به باور ما فروردین نود و چهار آخرین بازنگری ۲۱ شهریور۹۹ 
السلام ای چشم بینای خدا السلام ای صاحب و مولای ما السلام ای قائم احمد تبار وارث بر حق تیغ ذوالفقار السلام ای مرهم قلب پریش آشنا با یک یک یاران خویش السلام ای مهدی یوسف جمال کاش می بودم به دیدارت مجال ای نگهدار رحیم این دیار مونس دریا دلان بی قرار بر تو از سوی غلامانت سلام ای ولی الله و بر امت امام از خدا امر فرج را خود بخواه ما خجل هستیم از بار گناه گر بیایی در رهت جان می دهیم ما به هر فرمان تو سر می نهیم کاش بر من هم نمایی یک نظر تا نگردد حاصل عمرم هدر کاش در محشر به فریادم رسی غیر مولا نیست بر نوکر کسی ۴ اسفند ۱۴۰۲
با تو و بی تو شبیه است فقط با همه ، هیچ جفت پوچست مرا مشت دو عالم بی تو ۵اسفند ۱۴۰۲
د دن دن دن د دن دن جمعه ی این هفتهذیعنی می شود
تو، من و آدینه و دیدار یعنی می شود؟ دشتهای خشک ما گلزار یعنی می شود؟ باز هم عدل علی بارد بر ابنای بشر می شود فرزانگی معیار یعنی می شود؟ حلقه های اشک بنشیند میان چشممان از شعف، نه از غم و آزار یعنی می شود؟ گر نشد تنها ببینم بر سر هر مأذنه نام زیبایت شود تکرار یعنی می شود؟ روضه ها پایان بگیرد تا بگیری انتقام از گروهی غاصبِ و قدار یعنی می شود؟ بعد ماند مهر تو مولا و آن خلقی که گرم می شود از تابش انوار یعنی می شود؟ می شود ای عسکری تنها اگر سازی تو هم نفس را بر حکم حق وادار یعنی می شود؟ ۶ اسفند ۱۴۰۲
بر دشمن قران و پیمبر لعنت بر خصم فرومایه ی حیدر لعنت بر غاصب حق علی و ملک فدک بر قاتل صدیقه ی اطهر لعنت بر هر که سبب شد که بماند تنها ارباب، حسن، زاده ی کوثر لعنت بر هر که به تابوت حسن تیر انداخت بر آمر آن ظلم مکرر لعنت آن جمع که بردند به خورشید هجوم بر ذابح پتیاره ی اصغر لعنت بر هر که کمک کرد به تجهیز عدو بر هر که شدش همره و یاور لعنت بر شمر، معاویه، یزید و مروان بر حرمله و زجر ستمگر لعنت بر اشعث و خولی و سنان، ابن نمیر بر رذل رباینده معجر لعنت بر قاتل سجاد، محمد، جعفر برظالم بر زاده ی جعفر لعنت هارون پسرش دختر او ام الفضل بر خصم دو محبوس به عسکر لعنت بر هر که شود پیرو ناپاکان تا بر پا بشود صحنه ی محشر لعنت ۸اسفند۱۴۰۲
بر قدوم گل زهرائی مولا صلوات بر رقیه عسل آن شه والا صلوات بر حجابش به حیایش وجناتش کرمش ادب و معرفت نوگل طه صلوات هر کسی تذکره کرب و بلا می خواهد بر عزیز دل آن شاه عطاشا صلوات هر که در حشر به دنبال مدد می گردد بر صفای قدم زاده ی زهرا صلوات هر که خواهد فرج یوسف زهرا از حق عمه کوچک آن حجت حق را صلوات هر که خواهد ز همه امت اسلامی هم بشود با نفسش رفع بلایا صلوات ۹ اسفند ۱۴۰۲
سلام ای نازنین زهرای اصغر سلام ای دخت زیبای پیمبر سلام ای آنکه هستی عشق بابا همان بابا که بر ما هست مولا سلام ای دختر دلبند خورشید که حتی بر عدوی خویش تابید سلام ای دختر شاه شهیدان سلام ای کوه صبر و عشق و ایمان سلام ای از لطافت برگ ریحان امور خلق عالم را تو سامان خبر داری که باید کوه باشی حریف ماتم انبوه باشی خبرداری که می آیی به میدان به جرم عشق خواهی داد تاوان که روزی می شوی بر کوفه مهمان ولی سر در بیاری از بیابان سه ساله می چشی طعم شهادت همان چه آل تو دارند عادت سلام ای شافع صحرای محشر کرم را از تو‌ ما داریم باور ۸ اسفند ۱۴۰۲
. کاش سه ساله دختر شاه به ما نظر کند کاش که از نگاه او ماه به ما نظر کند کاش که شمس کربلا رحم به حال ما کند جنب نگه به خوبها گاه به ما نظر کند کاش ز کل کهکشان از همه جای این جهان بین دو گنبد طلا راه به ما نظر کند می شود آن صدف گران گر به دلش گهر بود یوسفی ار بود برش چاه به ما نظر کند کُه، نکند اگر نظر، کم ز کَهی است قدر او گر بکند نظر بر او، کاه به ما نظر کند عسکری آورد اگر عشق به چوب و گل نظر از قبل طوافش الله به ما نظر کند اسفند نود و سه آخرین بازنگری ۲۷ مرداد ۹۹
انتخابات شد و شاعر ما شد جو گیر دید هر کس بدهد دولت قبلی را گیر وعده هایی که تو دادی به همه دوره ی قبل پوچ و تو خالی و بی مغز در آمد چون طبل گفت با خود چه سرایم که شود صحبت روز مثل چایی که خورد لب پر و باشد لب دوز گفت باید که خدا را به تقابل خواند تا که اهل ادبش شاعر در خور داند وعده ها را ننمودی تو عمل پس یا رب بیش از این از بَرِ ما طاعت صائب مطلب ناگهان شاعرکی پای به میدان بنهاد گفت ای شاعر ظالم که ز بیداد تو داد تو نبودی و حق آورد تورا عالم هست مهربان کرد به تو قلب همه یادت هست؟ روزیت داد و شدی بالغ و باهوش و قوی تا شوی شاعر و این سان به جفا پیش روی گوش او داد ولی گوش تو با دشمن بود راه را داد نشانت نشنیدی تو چه سود رای دادی تو به طاغوت و طلبکار ز او که زمانی ز بد حادثه گفتی یاهو؟ سالها معصیتش کردی و یک روز دعا بر خدا از چه طلبکاری و داری دعوا این همه نعمت او را تو ز یادت بردی کاسه ای را بشکستی که در آن نان خوردی شاعرا خالق تو یک عمل خیر نداشت مرحبا برقلم آنکه چنین شکرگزاشت سی و یک اردیبهشت نود و شش آخرین بازنگری ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ در پاسخ به این مطلب به وعده هات عمل نکردی خدایا بیا مناظره
دعوی من برترم بی امتحان انصاف نیست امتحان پس داده را زخم زبان انصاف نیست گرچه آسان است گفتن از عیوب دیگری گر نبینی از خودت عیب عیان انصاف نیست دیگران را صحبت از باید نباید سخت نیست بعد آن برخود توقع از امان انصاف نیست چون مگس روی کثافت ها نشستن هست زشت گر کنی خوبی مردم را نهان انصاف نیست تهمت و بدگویی و غیبت سلاح فاسق است گر ظفر یابی به دشمن هم به آن انصاف نیست ناجوانمردی ،ریا،پرونده سازی و دروغ عسکری حتی به حق دشمنان انصاف نیست هفدهم اردیبهشت نود و شش آخرین بازنگری ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
سالمندی می گفت به کودکانتان شیر سگ بخورانید تا وفا را از او یاد بگیرند او سالها به کودکانش انسانیت را آموزش داده بود
بر جستجوی غیر دلم می دهد جواب موجود نیست مشترک مورد نظر ۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دل من غرق به رویا و هوای نجف است "طرح سجاده ام ایوان طلای نجف است" هر کسی روی زمین عشق به جایی دارد عشق من هم حرم و صحن و سرای نجف است گر بگویند بلا می دهد این عشق فقط دل من سخت گرفتار صفای نجف است چند پیغمبر حق زیر لوایش جمعند دل من را هوس عهد و لوای نجف است مثل زهرا طلب قبر نهان داشت علی ولی انگار دو تا طوف به پای نجف است همه بر غربت مولای نجف می گریند روضه ی مادر سادات نوای نجف است یا علی سنگ بناهای بهشت است اگر فاطمه فاطمه هم سنگ بنای نجف است در زیارت به نبی می دهی ای شیعه سلام دوری از راه نبی ولد جلای نجف است عسکری بغض فرو خورده به شهر نبوی چاره اش بارگه عقده گشای نجف است ۲۴دی۹۹
در شب معراج احمد را ز حق آمد صلا گفت باشد این علی، یا آنکه معبود علا؟ گفت حق، از سینه ات وقتی گرفتم من خبر از علی محبوبتر هرگز نگشتم بر ملا با تو، با صوت علی گفتم سخن از این سبب تا که آرامش بگیری، ای نبیِّ نیک ما یا علی بر شیعیان تنها نباشد ورد لب یا علی ذکر است بر هر سالک سیر سما چون دهانی یا علی گو شد شود خوشبو چو یاس یا علی گو عسکری تا از سقر باشی رها اسفند نود و سه  آخرین بازنگری ۱۴ اسفند ۱۴۰۲
آمدم قدری بخوابم خواب گفتم پس غزل؟ سمت مهتاب آمدم مهتاب گفتم پس غزل؟ باخودم گفتم چه گیری کرده ام از دست دل تا به سردابی شدم سرداب گفتم پس غزل؟ دیگر افتادم ز پا قدری برای تقویت خواستم عناب هم عناب گفتم پس غزل؟ تشنه گشتم سخت رفتم تا کنم رفع عطش تا نگه بر آب کردم آب گفتم پس غزل؟ آمدم با حل جدول مشکلم را حل کنم گفت حافظ گوید آن را ناب گفتم پس غزل ! آمدم تا چند صفحه باز آموزی کنم شد کتابم رهزن و با تاب گفتم پس غزل؟ شب زدم از خانه بیرون تا رها گردم ز خود رقص نورخیره ی شب تاب گفتم پس غزل؟ چون اذان شدسوی مسجدرفتم ودیدم امام چونکه درمهراب شدمهراب گفتم پس غزل؟ باز گشتم عسکری گفتم برایش یک غزل یک نظر بر من نمود ارباب گفتم پس عمل؟!؟ بیست و نهم شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۲۱ فروردین۹۹ 
علی از الف تا یا از الف تا یای قرآن جمله در مدح علی است بر اتم تا کهکشانها عشق مولا منجلی است پوچ باشد هر عمل بی مُهر و تفویض علی تا سیه رو گردد آنکس خصم باشد بر ولی ثبت گردد نام او بر قلب انسانهای پاک جنس نا پاک از عداوت با علی گردد هلاک چنگ بر حبل خدا باید زند نوع بشر حبل حق تنها رهاند آدمی را از سقر خانه ی حق زادگاهش بود و مسجد مقتلش در شگفت از آخرش باشیم یا از اولش ذوالفقارش لایق لاسیف الا گشته است روح سلمان واله ی اوصاف مولا گشته است زوج لایق بر عزیز مصطفی او بود و بس ژاژ گوید آنکه می سازد قیاس او به کس سیر بود از این جهان تنها به نانی و نمک شاه بود و شب به دوشس بود انبان کمک صبر او در راه دین شد در جهان ضرب المثل ضرب شستش بی گمان در کل عالم بی بدل طاهر و معصوم بود و از گناه و رجس دور ظاهرش مانند باطن پاک و بر دلها طهور عبد حق باشد علی در آن به آن زندگی غیر او عبدی نبود این سان به حال بندگی فرق دارد فرق او، چون گفت لا بر غیر حق قاتلش را هم بداند بر مدارا مستحق کاملش خوانند بعضی کافرش بعضی دگر گنج را جز گوهری اصلا نمی زیبد نظر لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار می شود از آسمان فریاد بر این یار یار نیست جز عشق به حق در قلب پاکش بی گمان واجب آمد شیعیانش را ز سوی حق امان یار ما باشد به محشر بی گمان یعسوب دین یا علی گو، شک مکن هرگز به میر مومنین ششم اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
. من هوای گریه دارم وعظ تقدیمم مکن من پریشانم فلک تفسیر تعلیمم مکن عاشقم من عاشقم، هجران چه می دانی که چیست عاصیم اما خدا را جرم تفهیمم مکن خوب می دانم که دوری را خودم گشتم سبب بهر اثباتش دگر بردار ترسیمم مکن باشد اسمم را میاور جزو یارانش ولی هم میان خیل خصم دون و دژخیمم مکن خنده هایت ای فلک آتش به قلبم می زند دل مسوزان تن بسوزان بعد ترمیمم مکن خاک عالم بر سرم با خود چه کاری کرده ام ای خدا من تائبم از نور تحریمم مکن عسکری بهر فرج باید شوی پرهیزکار ای خدا تا رؤیت دلدار تسلیمم مکن فروردین نود و چهار آخرین تصحیح ۸ بهمن۱۴۰۰٫٫
سالی که نکوست از بهارش پیداست عشقی که نکوست از نگارش پیداست میمون شده با قدوم شاهان امسال فالی زده دل ز انتظارش پیداست شاید که دو شمس سر زند در دل آن سالی که دو بار گل عذارش پیداست هر قرن اگر نشان ز یاری باشد پس چارده بر اهل شمارش پیداست ای عسکری از مناسبت آدینه پر گشته، شگون به روزگارش پیداست ۳۰ اسفند۹۹
شبی گفتم به گوش اطلسی ها به نجواقصه ات را نمی دانم چه حالی رفت بر آنها که از آن شب دگر بویی نمی پیچید در باغ حدیث عشقت آنها را مشوش کرد یا از درد هجران چنین آشفته گردیدند و چون لاله نگون سر که گویا جمله پژمردند آن شب مگر چون من به عالم هست این سان سخت جانی به عشقت مبتلا گردیده باشد و عمری در غم هجرت بسوزد هزاران جمعه رویای ظهورت را به ذهنش مجسم سازد و باز نیایی و بماند خسته و مجروح و محروم مگر چون من به عالم هست این سان سخت جانی فقط یک قطره نوشیدند آنها از زلال چشمه ی عشق فنا گشتند از آن هم نگارا به آنها گفته بودم من که بگذارید بر این ماجرا جان مپرسیدم مپرسید ولی کردند بر این پافشاری که از عشقت بمیرند همان شبها که من در انتظارت ندبه می کردم ،همان شبها که من را غرق می کردی به رویا من این سان سخت جانی را نمی دیدم به جانم و باز این من که می مانم به حسرت چرا خواندم حدیثت را به گوش اطلسی ها چه کردم من چه کردم ۱۹ آذر۹۷