eitaa logo
دفتر شعر من
105 دنبال‌کننده
5 عکس
7 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
الاعلی ۵ با چه کس شد دین احمد کامله، الا علی؟ کس به منزلگه رساند قافله، الا علی؟ نسبت هارون به موسی، نسبت تو با من است داد پیغمبر به که این منزله، الا علی؟ غیر پیغمبر، ندارد در همه عالم کسی این همه اوصاف نیک و فاضله، الا علی شوق قدرت بعد احمد کرد طوفان پس چه کس، جمعْ قرآن آورد با حوصله، الا علی؟ نعره می زد عمرو در خندق به استهزاء دین، بود خلق از او به فکر فاصله، الا علی در نمازش عابدی باشد، که تیر از پای او بر کشند و ماند او بی زلزله، الا علی؟ ما نمی گوییم علی باشد خدا، اما به او نیست شخصی این چنین بی فاصله، الا علی بر مسلمانان بزرگ و بر مسیحی قطب زهد این بزرگی بر که باشد قابله، الا علی عسکری هستم، کمی گفتم ز الاهای او بر چه کس در محشر آرم مسأله، الا علی نام زیبایت علی شد آبروی سعر من پس نمی خواهم به اشعارم صله، الا علی   هجدهم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
الاعلی ۶ بر نکویی ها که باشد جامعه ، الا علی؟ جمع بدها را که دارد دافعه الا علی؟ چون دل کارلایل، جزحب علی نتوان گزید عشق باشد از چه گنجی واقعه الا علی؟ چونکه دعوت کرد خویشان را پیمبر سوی حق بود دستان که آنجا رافعه ، الا علی؟ بر نیاز سائلان ، باشد کدامین بحر جود تا دهد خاتم به حال راکعه ، الا علی؟ گفت عمر سوگند تو آن انتخاب نیک حق هستی ، امّا برگزیده جامعه الا علی از لب عیسی سخن گفته چه کس آن سان بلیغ تا کند زان قول مریم تبرئه ، الا علی؟ عسکری تنها به یک الّا شود هر آدمی قطب و قدّیسی میان جامعه ، الا علی  هجدهم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دین احمد داشت قوت می گرفت دین حق در یثرب عزت می گرفت هر چه کوشیدند کفار قریش دین حق را هی فزون می گشت جیش مسلمی دلسرد از دینش نگشت زندگی هر چند سختش می گذشت جمع گردیدند آن ها دور هم تا که جمع مسلمین ریزد به هم یک نفر از هر قبیله منتخب شد برای کشتن محبوب رب تا بنی هاشم نسازد قصد جنگ خون بهایش را فقط آرد به چنگ جبرئیل آمد که ای احمد خبر آمده خصم تو با مکری دگر غافلان آرند اگر مکری به کار برترین مکار باشد کردگار در نخستین شب ز شب های ربیع گفت احمد بود حیدر هم سمیع مشرکان دارند من را قصد شوم آورندم تا که در بستر هجوم گر بیاسایی شبی را جای من می رهانم سوی غار ثور تن گفت آیا جان شما در می بری جانت از آسیب می گردد بری چون که آمد در جواب او بلی خنده کرد و سجده ی شکری علی چون که سر برداشت از روی زمین گفت من آماده ام ای شاه دین آن چه را مامور گردیدی بران ای فدایت قلب و گوش و دیدگان آن چه می خواهی بگو تا آن کنم کار را تا بر شما آسان کنم تا همان طوری که مقصود شما است کار را عامل شوم بی کم و کاست بی گمان هر امر در عالم به پاست حاصلش تنها به دستان خداست گریه ها کردند در آغوش هم از جداییشان جهان شد پر ز غم خواند احمد و جعلنا را و بست خالق او چشم دشمن های پست برکشید آن سوی، حیدر پرده ها بست آنگه جمله ی ابواب را بامدادان خصم چون یورش نمود دید حیدر، مصطفی اما نبود تیغ عریان عدو شد در نیام ریخت بر هم سخت آن سودای خام جای احمد را از او پرسان شدند از علی در خشم بی پایان شدند گفت دست من سپردیدش مگر از چه می گیرید از اویم خبر پس به نزد خویش جویید این جواب از شما چون شد گریزان با شتاب جای پیغمبر به حیدر تاختند حبس در بیت الحرامش ساختند چون علی خوابید بر جای رسول کرد کامل او شجاعت را فصول وحی شد جبریل و میکائیل را ای که می باشید بر هم چون اَخا حال از بین شما عمر یکی زان یکی سر باشد اما اندکی با فداکاری کدامین از شما می گزیند از برای خود فنا هیچ یک حاضر نشد از آن دو تن بر برادر ماندن و بر خود شدن وحی شد خوابید در بستر علی تا فدای اخ شود شادان ولی بر زمین اکنون فرود آیید پس حافظش باشید تا از پیش و پس بود جبرائیل بالای سرش سمت پا میکال پیش آمد برش گفت جبرائیل خوش بر حال تو آفرین بر جمله ی اعمال تو می نماید فخر بر کروبیان با وجودت ای علی رب جهان چون به خشنودی من، گوید خدا می کنندم مردمانی، جان فدا پس ز من یشری فقط کن اقتدا خویش را از غیر حیدر کن جدا بر کلام عسکری تدبیر کن با دعا از شعر او تقدیر کن فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱تیر ۱۴۰۳
مولا به مردم گفت سلمان رفت از دنیا باید برای دفن او مدین روم حالا دیشب رسول حق به من فرمود در خوابم باید که خود سازی علی این امر را اجرا گفتش عمر خلعت ز بیت المال پس بردار فرمود آماده است بهرش پیش از اینها رفته است سلمان غرق حیرت مدین از اینکه می گفت می آید برای دفن من مولا دیدند اما اهل مدین مرتضی آمد آمد به طی الارض مولا این همه ره را حتی به حیدر مرده ی سلمان تبسم کرد شاید اگر می خواست می شد از برش احیا حک می کند بر قبر او این شعر را آنگاه وارد شدم من کوی سلطان کریمی را بی هیچ زاد و توشه ای، قلبی سلیم و پاک نزد کریمان زشت باشد توشه بردنها فرمود حقم دور را نزدیک گردانید بر آنکه از اسرار آن پرسید از مولا ای عسکری دریای فضلش را کرانی نیست کافی است تا باشی تو تنها منصف و بینا ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
بیش از هزار و یکصد و پنجاه سال است در انتظار مردمی مهدی خصال است ۱ تیر ۱۴۰۳
دمش گرم است تابستان که از هرم تو سوزانست کجا دیدیش پنهانی که سیمایش فروزانست ۱ تیر ۱۴۰۳
مرتضی از جانب رب جلی در خلافت چارمین باشد بلی اسمشان را حک نما بر لوح دل آدم و داوود و هارون و علی می رسی با چارمی بر راه راست مرتضی نفس نفیس مصطفی است او که افضل از تمام انبیاست چونکه صد آمد نود هم پیش ماست گر نه عنوان در غدیر خم شود غیر او کی هادی مردم شود راه را بنمودمان احمد اگر بی علی وآل پاکش گم شود من نمی دانم کجا خواهد رسید آنکه بی مرشد سفر را نقشه چید یا اگر کور از پی کوری رود از خطرها می تواند کی رهید آنکه سازد ثقل عترت را رها می شود از ثقل قران هم جدا معنی لن یفترق ای عسکری گویدت قرآن نداری بی ولا ۴ آبان ۹۷ آخرین بازنگری ۴ فروردین۹۹
حکم قاتل هست در قران قصاص زندگی می جوشد از این حکم خاص جرأت جائر به جورش کم شود از تلافی می شود آن سو خلاص بدتر از این قتل قتل قلبهاست قاتل و مقتول، از آن بی مناص هر که قلبی را ز حق گمراه کرد تا ابد پس می دهد از آن تقاص قلب می میرد به دور از مرتضی یا چو می یابد به غیرش اختصاص هر که از مولا جدا شد بی گمان یار او گردد ز جنس عمرو عاص عسکری را یا علی پس دست گیر تا نگردد دور از راه خواص ششم خرداد نود و شش
مرا به عشق ولایت چه عاملی واداشت غدیر خم که علی را رسول والا داشت گرفت از همه آنجا برای او بیعت که از خیانت بعضی زیاد پروا داشت اگر چه مزد رسالت طلب نکرد ز ما ز امتش نظر اما به حب قربی داشت همانکه موقع رفتن برای امت خود برای سیر الی الحق دو دُرّ زیبا داشت و گفت عترت و قران دو ثقل دین هستند خبر ز وحدتشان تا دیار عقبی داشت همیشه گفت به ذلت کشیده خواهد شد به دسته ای که تمایل به سمت الا داشت و حال عسکری حاجت دگر به گفتن نیست ز ظلم آنکه علی را دریغ از ما داشت ۲۰ مهر ۹۷ آخرین بازنگری ۳۰ خرداد ۱۴۰۳
نفس نفیس احمد مرسل فقط مولا علی است منظور حق از ذکر لم تفعل فقط مولا علی است تنها صراط المستقیم او سزد بر نمسکه آنکس که باشد راه او اقبل فقط مولا علی است باشد هزاران راه اگر سوی خدای مهربان آنکس که باشد راه او اسهل فقط مولا علی است آنکه برادر بر نبی ، از جمله ی آل عباست دین خدا گردد به او اکمل فقط مولا علی است در جبهه آن فحلی که باشد ضربت شمشیر او از هر چه جن و انس کرد افضل فقط مولا علی است آنکس که چون احمد شود آیه به آیه فضل او مذکور در آن مصحف منزل فقط مولا علی است آنکس به من یشری رود تا مرز مرضات خدا بحرش به جانبازی بود اطول فقط مولا علی است آنکس که در حین رکوع احسان به مسکین می کند مصحف اولی الامریش را خود دَل فقط مولا علی است آنکس که رحمت می کند بر دشمن خود هم علی است با آنکه در بین یلان هم یل فقط مولا علی است آنکس که بیت المال را با عدل قسمت می کند بر دزد بیت المال او اهول فقط مولا علی است آنکس که با نان و رطب شبها بگردد کو به کو ایتام را سیمای او اجمل فقط مولا علی است آنکس که تنها بر نبی و حکم حق تمکین کند حکمی نشد در عهد او مهمل فقط مولا علی است چون بر خلافت تکیه زد آنکس که شد درویش تر صد پینه زد آن شه که بر صندل فقط مولا علی است آنکس که نامش عسکری آرامش قلب من است دل یابد از سودای او صیقل فقط مولا علی است نوزدهم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۳۰ خرداد ۱۴۰۳
این افتخار ماست که مولایمان علی است ما تشنه ایم آب گوارایمان علی است جز راه او که هست همان راه مصطفی راهی نمی رویم که عنقایمان علی است پرورده اند بر سر خوان علیمان غافل نمی شویم که بابایمان علی است ما دل نمی دهیم به زرهای ماسوا ما عاشقیم اوج تمنایمان علی است هرگز نمی کنیم رها مصحف شرف در این مهم مفسر والایمان علی است بر او اگر چه پیرو خوبی نبوده ایم ای عسکری ضمانت فردایمان علی است ۱ تیر ۱۴۰۳
دنیال تغییریم اما بر نمی گردیم بیراهه هایی را که در آن راه پیمودیم تغییر اول باید از مردم شود آغاز در غیر این صورت اسیر وضع موجودیم ۱ تیر ۱۴۰۳
دو تا دریا میان شمس رویت به همراه دو تا قوس نکویت چه غوغایی به پا کرده است نقاش کشیده روی اینها موج مویت هوایی می کند آن پل که ختم است رطب را، تا کند دل جستجویت نمی گویم دگر از چال و از خال نه از وصف گریبان یا ز بویت سرودی عسکری از یار فرضی که گویی ز آنچه داری در سبویت ۲ تیر ۱۴۰۳
سر چشمه ی عرفان مولانا علی ای حب تو ایمان مولانا علی ای بر یتیمان تو بابای رحیم کابوس بر عدوان مولانا علی ای نزد آگاهان ایمان را محک ای شیر هر میدان مولانا علی ای چشم و دست حق کرار وفا ای دشمن شیطان مولانا علی ای یار درویشان ای شاه نجف ای مفخر انسان مولانا علی ای ساقی کوثر ای قطب رکین بر عرصه امکان مولانا علی ای افضل و اصلح در دین خدا بر عسکری جانان مولانا علی ۲ تیر ۱۴۰۳
هزار و یکصد و پنجاه و اندی است که من را از فراقش درد مندی است ندانم من دلم در شأن او نیست و یا او شیوه اش مشکل پسندی است ۳ تیر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم خون است از وضع زمانه برای گریه هر دم یک بهانه چرا مامور نظم پارک باید شود مضروب این سان وحشیانه ز هم نوعان خود گشتند غافل بر آنها سگ یکی ز اعضای خانه در انواع نجاست غرق هستند ندارند از مسلمانی نشانه ز انسانیت آنها دم زنند و به دلهاشان نموده دیو لانه از این سگ پروری هر روز در شهر روند از دست طفلان دانه دانه خدا را کاش قاضی سخت گیرد دهد حکمی به شدت قاطعانه که دیگر عسکری از شهر مشهد نباشد این خبرها در رسانه ۳ تیر ۱۴۰۳
شکر خدا که ما متمسک به این دریم شکر خدا که ما ز غلامان حیدریم شکر خدا که راضی از دین ما خداست شکر خدا که پیرو خط پیمبریم شکر خدا که تابع غیرش نگشته ایم بعد از علی بر آل علی اهل باوریم شکر خدا هنوز دگرگون نگشته ایم در انتظار مهدی مولا به سر بریم شکر خدا که ما نشدیم از علی جدا ای عسکری که سهل ز میثاق بگذریم ۵ تیر ۱۴۰۳
به ما دعای فرج از شما سفارش شد بگو چگونه بخوانم که مستجاب شود ۶ تیر ۱۴۰۳
«خدایا چنان کن سرانجام کار تو پیروز باشی ما رستگار» در این موسم وعده های قشنگ نگهدار ما را ز اهل شعار تو کاری نما تا که رسوا شوند نبیند از آنها زیان این دیار به راه حقیقت نما رهنمون همه خلق را تا بیاید بهار ۷ تیر ۱۴۰۳
«تو را خدا به زمین هدیه داده چون باران» فقط به شأن تو باشد امام انس و جان فقط به شأن علی و فقط به شأن نبی که رحمتند برای تمام عالمیان ۹ تیر ۱۴۰۳
یکی بر شعر سعدی بست تفسیر خدای کهنه ما را هست دلگیر خدای ما همان حی قدیمی است نیابد از هوای روز تغییر صفاتش دم به دم یابد تجلی مکن این را تو بر تغییر تعبیر که این تغییر در علم من و توست نه در آن حی دور ازنقص و تقصیر که تغییر است لازم گر بود نقص خرابی می شود محتاج تعمیر اگر علمت تو‌ را سازد خدایی مبارک باشدت این گونه تقدیر اگر دادی خدای خویش تغییر بدان روزی شوی زین امر تعزیر ۹ تیر ۱۴۰۳
. در مملکت شعر نگهبان ادب باش آقای نویسنده قلم را چو ذهب باش باید که پیمبر بشوی نور بپاشی در جبهه ی گفتار گریزان ز شغب باش احساس و هنر هدیه ی حق است و امانت چون شمع فروزنده به تاریکی شب باش دنبال رضاکردن حق باش نه شیطان نه در پی کرسی نه به دنبال لقب باش با شبهه مکن بنده ی حق را ز رهش دور بر توبه ی دل بر در دلدار سبب باش بگذار که شعر تو کند مست خدایش بر باده ی عرفان الهی تو عنب باش از غیر رها باش فقط رنگ خدا باش خواهی که عجم ،ترک و یا کرد و عرب باش در حب خدا حرف شبانگونه مهم نیست در شکوه مراقب به سخن در بر رب باش ای عسکری از حافظ و سعدی که نه ای سر در بارگه شاه چو آنها به ادب باش نوزدهم خرداد نود و شش
نه پزشکیانیم من نه هوایی جلیلی که به غیر دین و میهن نسزایدم دلیلی من برای حفظ دینم نکنم فتور هرگز میهنی عزیز دارم نپسندمش ذلیلی ۱۰ تیر ۱۴۰۳
هرگز نخواست سینه ی ما رنجش کسی مرهم که عهده دار عقوبت نمی شود ۱۰ تیر ۱۴۰۳