eitaa logo
دفتر شعر من
91 دنبال‌کننده
7 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
می سوزم از حکایت یک صحنه ی فجیع آبادی سقیفه و ویرانی بقیع باید که محترم بشمارند ناکسان آن جا که کرده اند خطایی چنان شنیع ویران کنند هر اثری را ز خوبها تا آنکه گوش جان نشود بر گلان سمیع آنها به هجمه های چنین خو گرفته اند در پیش چشم دیو بقاعی چنان رفیع؟! ویرانگری است ارث تبار پلیدشان از هر ستم به چنته ی آنها بود جمیع دلدادگی است ارث همه شیعیان ولی در سینه می شوند برای حرم صنیع در این حرم بخواه ز ارباب آن بقاع باشند عسکری همه در محشرت شفیع ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ آخرین بازنگری ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
به نگاه نگران پسری در کوچه و به مظلومی یک مادر سیلی خورده دست شیطان، رخ گل؟! غصه اش کی گذرد؟ به من از کوچه به خاطر عقده‌ای مانده و بس عقده هایی عریان به تن عقده ی خود جامه ی نسیان تو مپوشان هرگز فاطمه ام ابیهاست چه کارش کردند؟ فاطمه دخت رسول‌الله است فاطمه رحمت بی حد خداست فاطمه سوخت به پای عشقش جرم او نیست به جز عشق به جز پیروی از خط علی حیف هر خار و خسی کرد عداوت با او زندگی تجربه ی تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه ی یک عمر بیابان دارد لیکن آن کوچه ی بی رحم ز یادم نرود با ولایت چه نمودیم و چه خواهیم نمود ما چه اندازه ولایت داریم؟  فروردین نود و چهار 
دلخون کوچه ای تو اگر استماع را قربان آنکه دید هجوم سباع را وقتی سپر نمود برای بتول تن گردن کشید تا که رسد ارتفاع را در گوش او نشست صدای سفیر آن_ سیلی که جا گذاشت برایش صداع را می شد تداعیش همه ی صحنه بارها تا آنکه سرنوشت نوشتش وداع را ای عسکری گرانتر از این بر حسن نرفت حتی علیه خویش چو دید اجتماع را ۸ آبان ۱۴۰۲
به جسم و جان ما افتد بلای خانمان سوزی در آن وقتی که می گوید «اهمیت ندارد» را ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
عده ای در این جهان غرق رفاه عده ای آواره و بی سر پناه در همه سالند ز آنها بی خبر سخت می دزدند از آنها نگاه حال چون مادر بر ایشان غصه دار در محرم می کشند از سینه آه جای نذری کاش دریابیدشان غافل از همنوع ای فوج تباه می کنی هر سال خرج کربلا روزگار مردم شهرت سیاه چون که دقت می کنی در کارشان دورشان بینی ز هر چه خیر خواه خانه تا بر اسم سگها می زنند خرجشان سازند تا شام از پگاه قصد آنها عسکری چون دشمنی است با حسین و هر که دارد عشق شاه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
آقا مخابرات؟!چه باید کنم دهد من را جواب مشترک مورد نظر ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
عاشق که بی خیال نگارش نمی شود منت کشی خودش سند افتخار ماست ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دلخسته ام کجاست خدایا فرشته ای تا لحظه ای مرا ببرد عهد کودکی ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
آماج طعن اهل ملامت شدم عجیب هرگز ولی به جان تو نفرین نمی کنم ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
مثل فرشته ها مشو ای مهر بی بدیل ویران کنی وجود مرا از تنزلت ۲۴ مرداد ۱۴۰۳
من برای عارض ماه تو گفتم شعرها حیف می خوانند آنها را برای هر کسی ۲۵ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای وای آدمها کجا هستید اینجا یکی نه بلکه میلیونها آدم گرفتار شیاطینند ای وای آدمها کجا هستید یک مدرسه دیگر ندارد دانش آموزی مانده است از یک خانواده طفل نوزادی آن هم گرسنه بی رمق با پیکری مجروح چیزی نماند از غزه جز آوار دیگر نمی آید بر آدمها ز ننگی عار بعضی به کشتارند و بعضی هم به گفتار بعضی در این اوضاع محنت بار می گویند ما را چه مربوط است رنج مردم غزه؟!! ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
بر بودن بدون تو دل را محک زدم دل مرده ام هنوز از آن اشتباه خود ۲۷ مرداد ۱۴۰۳
روحم نیاز دارد روی تو را ببیند یک بوسه از ضریحت چون برگ گل بچیند هر چند می پذیری هر گونه هم بیایم پای پیاده بهتر طعمش به دل نشیند شاید که این مواسات من را گره گشا شد بر من برای قربش اعجاز آفریند شاید که بر زیارت چون دخترش رقیه آنها که پای مجروح دارند را گزیند ارباب عسکری را مهمان نمی نمایی؟ روحم نیاز دارد روی تو را ببیند ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
. بیا پیاده روی روی موجهای خیال بیا به اشک سفر کن به آستان جلال از این ستون به ستون دگر نشان بگذار چقدر مانده به کویش نما ز خویش سوال چو راه کرب و بلا شد برای ما مسدود مگر به گریه گشاییم ما رهی به کمال شعار ما همه حب الحسین یجمعنا حسین از همه ی ما نماید استقبال بیا تمام جهان را کنیم حومه ی آن مزار سرور فرزانه ی بدیع جمال بر آن که کشته ی اشک است اشک هدیه ببر به دل بجوی تقرب مده به دیو مجال بخوان دمی تو ز زینب چو دید بر سر نی چگونه گشته جمال برادرش چو هلال بخوان حدیث ادب را به حضرت عباس نبود آنکه حریفی برش ز خیل رجال بخوان ز اصغر شیری که تشنه شد مذبوح سه ساله فاطمه ای که شده است بی پر و بال ز دیده خون بفشان بر علی اکبر او که بر نبی به شباهت همیشه بود مثال بیا و نوکری خویش را بزن فریاد بنه به غیر رثایش تو هر چه قال و مقال که عسکری بشود دست او مددکارت رسی ز آه و فغانت به افتخار وصال ۱۶مهر۹۹ آخرین بازنگری ۲۸:مرداد ۱۴۰۳
. بر خاک این طریق دلم خانه کرده است ما را فراق دوست چه دیوانه کرده است تا چرخش غبار در آن بارگاه عشق حسرت عجیب در دل پروانه کرده است ای زائر پیاده بگو هر قدم به گل در قلب ما هم عشق تو کاشانه کرده است از آن دمی که بانی میخانه گشته است دل را عجیب در پی پیمانه کرده است چون دانه ای ز رشته ی تسبیح ریخته او را مریض غبطه ی هر دانه کرده است بر عسکری دعای تو گر کارگر شود مهمان شهم به بار ملوکانه کرده است ۴ مهر۱۴۰۰
. با شما عهد بندم ای یاران که برای زیارتید عازم بر شمایم شفیع می دانید اسمتان را کنون شوم راقم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) به ابالفضل و دست او سوگند وآن کرامت، به آن سخا و عَلم من و عباس با شما هستیم که شویدم روان به رنج قدم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که جان را گرفته اید به کف تا زیارت کنید مرقد من واجب آمد مرا وفاداران بعد از این بر شما وفا کردن زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) این عزاداری شما یاران گشته غمخوار و تسلیت گر من بر شما می کنیم غمخواری من و این زخمهای پیکر من زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) بر سر وعده یافتید حضور هرگز از یادتان نرفت قرار آمدید و نیامد از برتان سردی و گرمی هوا به شمار زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) پس به زینب به اشک چشمانش به سر چاک خورده ی اکبر که شما را رها نمی سازم با شمایم به عرصه ی محشر زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) سر موعد به نزدتان آیم از شما دور من نمی گردم حامیم بر شما به حق علی آن جهان هر کجا و در هر دم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که پرچم به دست می آیی دلِ تو عزم کوی ما دارد هیچ دانی که این علم بر من چه کسی را به یاد می آرد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) یاد مرد بریده دستی که بود فریاد او مرا دریاب چونکه از او شنیدم این فریاد باز فریاد کردمش به جواب زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) بی برادر شدم در این صحرا محنت و غم مرا نمایان شد کمرم را شکست هجرانت صبر من را زمان پایان شد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که پرچم به دست می آیید کرده اید عزم بر زیارت ما بر شما من سفارشی دارم پاس دارید شأن رايت ما زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که با چشم های پر از اشک قصد دارید بر زیارت من من ز حاجاتتان خبر دارم نیست حتی نیاز بر گفتن زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) پس به حلقوم شیرخواره قسم جمله حاجاتتان که بر آرم کرده ام عهد تا شفا بدهم هر مریضی به زائران دارم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) از شما شاد شد اخ الزینب مرحباها برایتان دارد او ندا می دهد هله بیکم مرد غیرت درودتان آرد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) چونکه زینب نظاره می سازد بر چنین جمع زائر شیدا گوید آنگه که کاش می بودید آن زمانها به دشت کرب و بلا زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) با حضور شما در آن غوغا من اسارت دگر نمی دیدم کس نمی برد از سرم معجر تازیان غَدَر نمی دیدم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) او ندایم دهد چو در بندم رفته از دستم آن شه غیرت من شما را به گریه اندازم زین مصیبت که می کنم صحبت زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ۱۶مهر۹۹ آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
بسوزاندی دلم گفتن ندارد که خاکستر شد و رُفتن ندارد دلم زخمی ز شمشیر فراق است دل زخمی دگر سُفتن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان دلم لرزید پوشاندن ندارد مرا دلبر سر خواندن ندارد به دق الباب من پاسخ نیاید دل مغلوق کوباندن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان دل من ارزش بردن ندارد دلم حقّی به جز مردن ندارد خرابم من خراب دوری از یار دل ویرانه آزردن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان نگارم قصد بخشیدن ندارد دل من قصد فهمیدن ندارد گل مصنوعی من بین گلها خدایا ارزش چیدن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان چرا این دل دگر خواهان ندارد مگر عاصی دل حیران ندارد بخواهد جمله عالم را پیاده ولی بر عسکری امکان ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان تو که هستی به نزد نیک خویان دعا کن بر همه ارباب جویان دلم را برده بوی آن خیابان که باشد بین کوی خوب رویان اسفند نود و سه  آخرین بازنگری ۲۰ تیر ۱۴۰۳
هر که خالی ز هوا نیست، بگو برگردد هر که در راه هدا نیست بگو برگردد هر که دل در گروی جیفه ی دنیا دارد هر کسی اهل وفا نیست بگو برگردد راه ما راه شهیدان خدائی است فقط هر دلی با شهدا نیست بگو برگردد راه ما راه نشان دادن عشق به خداست هر که شیدای خدا نیست بگو برگردد ما بنا هست کتابی ز ادب نشر دهیم هر کسی اهل حیا نیست بگو بر گردد هر کسی ماند شود کشته و مجروح و اسیر هر که بر درد رضا نیست بگو برگردد هر که احلی ز عسل نیست شهادت نزدش هر که از نفس رها نیست بگو برگردد عسکری ولوله افتاد بیا برگردیم تا ابد هر که سزا نیست بگو برگردد ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
.. اربعین آمد و ما، لایق و آدم نشدیم ما به اسرار رهش، واقف و محرم نشدیم بود کشتی ولا بر لب ساحل چل روز ما موفق به تماشای رخش هم نشدیم عاشقان پای پیاده همه جندش گشتند ما سیاهی سپاه شه عالم نشدیم به هلابیکم او هیچ نبودیم سزا هیچ محظوظ از آن کیل دمادم نشدیم عسکری توبه نما تا که مهذب گردیم که نگوییم تر از قطره ای از یم نشدیم محرم سال نود و سه آخرین بازنگری۲۵ شهریور۱۴۰۱
. اربعین می آید و من در منیت مانده ام اسب جهد خویش را در حرف هی تازانده ام راه مولا را نرفتم غرق دنیا گشته ام گر چه در سوگش به تن رخت سیه پوشانده ام در چکاچکهای شمشیر و سنان، باران تیر خواند مولایم نماز و من قضا گردانده ام او برای حق تمام هستیش را داده است من برای یک تب او را با شکایت خوانده ام در سکوت از ظلم ظالم، ناله ی مظلوم را کر شدم اما به مولا اشکها افشانده ام عسکری امر به معروف است و نهی از منکرات حرف مولایت که رفت از یاد و این سوزانده ام چهارم آذر نود و چهار آخرین بازنگری ۲۳ شهریور ۱۴۰۱
. ای کاش نیفتد به ره غیر مسیرم یک لحظه نخواهم به جز از ماه منیرم من را به ره کرب و بلا گر بسپارید نامردم اگر دامن اغیار بگیرم من را به یقین سرور و ارباب حسین است بر هر چه بر آن نام حسین است اسیرم در محفل غفلت زدگان نامم اگر هست بر من مپسندید اگر هست گزیرم در خیل هواخواه منم از همه کمتر همسایه ی هیچم نه کبیرم نه صغیرم ای عسکری از راهی کویش مددی خواه بر وعده ی دیدار بیا باش بشیرم ۱۸ شهریور ۱۴۰۱
. کاش ما هم اربعینی می شدیم کاش زین العابدینی می شدیم در غل و در بند ، آزاد از قیود تا شویم اسطوره در عشق و سجود مثل زینب دختر سالار دین باز برداریم علم را از زمین گاه هم مانیم جا از قافله تا نگیریم از سجایا فاصله غیر از رنگ جماعت می شدیم گر چه رسوا بین امت می شدیم چون حسین بن علی از خود رها سرجدا باشیم اما با خدا مثل او بر نفس غالب می شدیم بر خدا مشتاق و طالب می شدیم دوستدار دوست داران حسین دشمنی بر دشمن جان حسین او برای ما نهد یک اربعین تا که الگویی شود مانا به دین اربعین آمد که خودسازی کنیم چله ای بر یار سربازی کنیم اربعینی گر شوی خالص بر او بر دلت جاری شود اسرار هو یازدهم آذر نود و چهار آخرین بازنگری ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آن کس که خرافه خواند دین را شد سیزده صفر به بازار تا آنکه شود صاحب خانه یک جای کلید شد خریدار یک پارچه هم به سبزی یشم گیرد مگر او شفای بیمار یک تکه طلا گرفته شاد است از اینکه شود طلاش خروار دل یاد درخت سکه افتاد پینوکیو و روبه مکار ۲۹ مرداد ۱۴۰۳
یاس وقتی که در نماز استاد به فدایش دو گل زمین افتاد چه سلامی رسانده مهدی بر این شهیدان نیک پاک نهاد آن دو فرزانه اند عمرو و سعید هر دو بر حفظ یار سد سدید تا که باشند در روایت عشق بین عشاق جاودان و وحید جمله ی آخر سعید این بود برسانید بر پیمبر زود خبر زخمهای من را که اجر او زین رهم شود مشهود عمرو هم گفت آخرین لحظات پدر و مادرم عزیز فدات من وفا کرده ام به عهد خودم ای صفا پیشه حمیده صفات ای خدا می شود مرا توفیق همچو آن یاوران خوب و شفیق به فدای امام خود بشوم با چنان بینش و وفای عمیق ۳۰ مرداد ۱۴۰۳