eitaa logo
دفتر شعر من
105 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. از آنکه نیست عاشق ارباب ما حسین باشد چه انتظار بفهمد چرا حسین هر کس به شاه ما بنماید قیاس کس تنها زبانی است بگوید چو یا حسین نان را به نرخ روز اگر می خورد کسی گر پا دهد فروخته بر ماسوا حسین باید برای روضه ی خود گریه سر دهد هر کس جدا شده است ز خون خدا حسین هر کس به هر طریق زند نیش و گر شود چون کوفیان پیر زند با عصا حسین روزی به نذر تازد و روزی به روضه ها تا گوید او که هست ز ایران جدا حسین چون بی سواد شهره شود سازد ادعا ای عسکری مگر دهد او را شفا حسین ۱ شهریور ۱۴۰۱
. یکی از حضرت صادق بپرسید این معما را که از بین مصیبتها چرا عظمی است عاشورا نه فقدان رسول حق که آنسان رفت از دنیا که محروم از وصیت شد ز سوی امت اعمی نه حتی مرگ مظلومانه ی دردانه اش زهرا کتابی از مصیبتها فقط سیلی بر آن سیما نه حتی رفتن حیدر که کشتش غربت و غمها که بعد از فاطمه شد او غریب و یکه و تنها نه فقدان حسن با آن حدیث تیر و تابوتش چه دردی بیشتر از این که همسر باشدت ز اعدا به او فرمود آن حضرت که بین مردم دنیا بود آل کسا اشرف، تسلی بخش بر دلها حسین چون رفت دیگر کس نماند از پنجتن بر جا دگر محروم شد دنیا ز نور خمسه ی طه زمین و آسمانها هم از این در شیون و غوغا که گویی رفت کل پنجتن از دستهای ما هفدهم آذر نود و چهار
. فدای حق ، همه هست و حیاتت هدف دادی نشان ، از این مماتت در آن حول و ولا ، شور اَقَمْتَ چه طوفانی به پا کرد از صلاتت چه هیهاتی زدی ، بر جند ظلمت که بودت در شهادت هم، شهامت رضاً ، بهر رضای حیِّ داور شعار عصمت و اصل امامت نماز عاشقی سنّی ندارد متاع جان و خون آید به کارت حبیب ازیک طرف،اصغر زیک سو کمال عشق را آمد نهایت تو را بالاتر از حج بود طاعت که حج، بیهوده باشد بی برائت بسنده کردی ای مولا به عمره نهادی خانه خواندت تا خدایت هدف،ترسیم گلگون نامه ی عشق نبودت ای حسین ، حب امارت شدی آن عاشق دلبر ز معشوق که تو در دلبری داری مهارت چو جانان خواست، دادی مال و جانت خریدی بر تنت ، صدها جراحت چه سخت است عسکری، عشق امتحانش عطش، خون، سرزنش، آتش، اسارت از اشعار قدیمی من آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
. چه اسراری بود حاکم خدایا آخرین حج را چه حج احمد مرسل چه بر حج حسین ما دو پیمان بسته شد دونان شکستندش به نامردی به باطل متفق گشتند و حق ماند از جفا تنها چه پیمانها چه مرسلها چه بیعتها چه اقوالی همه چون طبل توخالی نبودش صدق در فحوا یکی آتش زند باب سرای کبریایی را حریم مصطفی را این ستم باشد روا آیا شکستندای خدابیعت چراغصب فدک دیگر چرا نیلوفری گردد رخ انسیه ی حورا ز نخلستان نسیم آرد نوای آه جان سوزی یکی با چاه می گوید که بسیار است مشکلها دمی غصب ولایت شد دمی بر شه جسارت شد به تابوت حسن از چه شدند آنگونه بی پروا چه حجی ای حسین من چه احرامی چه قربانی چه میقاتی چه سعیی وچه رمیی کرده ای اجرا نباشد اکمل و اتمم چو حجت حج انسانی که دارد حج مقبولی بدین اوصاف بی همتا بنازم بر صفا و مروه ات دردانه ی یزدان زمانی جانب خیمه زمانی جانب اعدا که قربانی تو آوردی رقیه یا علی اصغر و یا قربان خودت بودی نهادی سر تو بر نی تا نباشد رنگ احرامت سفید از چه حسین من شدت یک کهنه پیراهن به رنگ خون تنت تنها بمیرد عسکری آن را که شد خشکیده لب کشته به جرم امر بر معروف و نهی از منکر و فحشا چهارم تیر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
«آزادگان عالم در خیمه ی حسینند» مولایشان جنان را آنها به دهر زینند گیرند اگر که حتی از خیمه اش کناره پا در رکاب بر او آخر چو ابن قینند گر پادشاه باشند هستند جندی او با افتخار عبد مولای نشأتینند در موسم فرح هم آید اگر محرم در جای جای عالم مشغول شور و شینند باشد اگر که دنیا در عین و یاء و شین هم آشفته سر اگر چه در شین و قاف و عینند ای عسکری اگر از اهل نظر بپرسی «آزادگان عالم در خیمه ی حسینند» ۱۷:تیر ۱۴۰۳
شنیدم هر که عاشورا بخواند حسینی می شود با او بماند اگر چه سالها برحسب عادت بدون بردن رنج ریاضت شوند از او پذیرا جملگی را که گردد از برایش گنج فردا دگر معطل نکردم خواندمش زود چه دُری بر من اعلی تر از این بود ولی شک داشتم این قلب ناپاک رود با این عمل تا اوج افلاک میان کارها بی هیچ آداب زیارت خوان شدم با عشق ارباب نکردم غسل و نگرفتم وضویی به هر بند زیارت رو به سویی سلام و لعن با تسعین و تسعاً نشد مقدور جز این گونه بر من به خوابم دیدم آنشب نینوا را که یاری می دهم خون خدا را شدم بیدار تا، خواندم دوباره که ماند عسکری یارش هماره ۸ اسفند ۹۶ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
رو به درگاه تو چون آورده ام بر درخت عشق بُن آورده ام هر کسی در عشق حرفی می زند من ولی غیر از سخُن آورده ام اذن ده تا باشمت من در رکاب خطبه هایت را اذُن آورده ام من به جای فاعلاتن فاعلن عاشقاتن عاشقُن آورده ام من نثار مقدم عشق خدا جیشی از بین مدُن آورده ام با ولایت از عذاب آخرت سنگری همچون بتُن آورده ام من پناه ای عسکری در حشر بر صاحب علم لدُن آورده ام بیست اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
آمده بهر نجات ما حسین سرور است، اشباب جنت را حسین کن نظر ابناء احمد در کتاب یک حسن، ابن دگر مولا حسین پادشاه بخشش و جود و کرم نور خامس، زاده ی زهرا حسین ناخدای کشتی امکان حسین بر شریعت زینت زیبا حسین نیست در محشر از او محبوبتر باب بخشش را ،نماید وا حسین آن که غرق بوسه شد حلقوم او از لبان زینب کبری، حسین آن که بر طاغوت دون هیهات گفت مرگ را ،بگزید بر دنیا حسین از حسین ابن علی گفتن چه سخت نقص الفاظ است عذرم،  یا حسین عسکری هيچش نباشد گر به کف غم ندارد در قیامت با حسین سال ۷۸ آخرین بازنگری ۶ فروردین۹۹
یک ترم بیا کرب و بلا برداریم یک واحد ایمان و حیا برداریم با حضرت عباس ادب پاس کنیم هم طعم وفا را کمی احساس کنیم استاد معارف بوَد آن بنده ی ناز در معرکه غافل نشد از یاد نماز بر کرسی صبر است که زینب استاد بر کرسی اخلاق نشیند سجاد این حوزه یک استاد جوان هم دارد از تیره ی شمشادقدان هم دارد شش ماهه کهنسال مسیحی زاده یک زنگی شیداشده ی آزاده یک دختر کوچک که دهد درس حجاب تا حال به هر مساله ای داده جواب مشروط شدی مشورتی با حر کن پیمانه ی خود را تو به جبران پر کن دوم آبان نود و چهار 
خوشا به حال دل من حرم اگر برود ز هر درش که برانند از دگر برود "طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی" ولی همیشه مگس از پی شکر برود "سواد دیده ی غمدیده ام به اشک مشوی" که نقش خال تو ما را کی از نظر برود "ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار" کجا که بی سر زلف تو ام به سر برود "مکن به چشم حقارت نگاه در من مست" نه آبروی شریعت به این قدر برود "من گدا هوس سرو قامتی دارم" که دست در کمرش جز به سیم و زر برود "تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری" وفای عهد من از خاطرت به در برود؟ "سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم" چگونه زندگیم بی حرم به سر برود "به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید" چو باشه کی ز پی صید مختصر برود نصیب کرب و بلا کن به عسکری مولا بیا رضا بده او نیز یک سفر برود  سال نود و سه
شب جمعه ای به ذهنم برسید این چرایی شب جمعه ها چه دارد که بود شب گدایی ز خودم سوال کردم، چه کند رضا گدا را؟ تو بگرد در جوابت پی شاه با سخایی چو سلام بر تو دادم به خود این خطاب کردم چو به کوزه آب داری ز پِیَش روان کجایی؟ شب جمعه هاست مخصوص شه گدا نوازت و تو را چه جای پرسش تو که سالها گدایی! برو ای گدای مسکین در خانه اش دوباره که گدای او نماید بَرِ عالمی خدایی برو ای گدای مسکین در خانه ی کسی که ز خدا به پاکبازی بنمود دلربایی برو ای گدای مسکین در خانه ی حسینی که نمود عسکری را به عنایتش هوایی بیست و ششم شهریور نود و پنج
ای هیچ بکوش تا شوی بلکه همه ای قطره برو تا برسی به علقمه در این دو سه روز بر خودت هیچ مپیچ فردوس بخر فقط تو با یک کلمه عشق است زیارت حسین بن علی باشد که نیابی به دو عالم صدمه سوگند نهال روح ما بی بار است گر از شجر عشق نگیرد قلمه ای عسکری ارباب، حسین است اگر عشق است ورود تو به جمع خدمه  اسفند نود وچهار آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳  
از زمین های خدا کرب و بلا ما را بس بین مردان خدا خون خدا ما را بس ما ز یاران که نه از خیل غلامانت هم بشویم از همه ی مرتبه ها ما را بس آید از عشق و جوانی سخنی گر به میان عشق سالار و امام شهدا ما را بس هر کسی یار و مددکار گزیند بر خویش مدد از دست علمدار شما ما را بس هر که در حشر به جهد و عملی می نازد گر بگویند حسینی است به ما ما را بس بیست و سوم اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری ۸فروردین۹۹
"اگر آن ترک شیرازی ، به دست آرد دل ما را " چه دارم تا به او بخشم ، که مارا هست او مولا ز اربابی عجب نبود، اگر هم بنده بنوازد که مولا میکند بخشش، نه چون ما بی سر و پاها "هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد" چو هستم هست از او من بر او سازم چه را اعطا سمرقند و بخارا را، سر و دست و تن و پا را اگر حتی دهم اورا تمام روح و هم اجزا به او من باز برگردانده ام آن را که خود دادم که عودت باشد این کار و نگوید عاقلش اعطا اگر چه این عمل هرگز نباشد کار ناچیزی که بر اهدا نمی گردد کسی این گونه بی پروا اگر هم شاعری می سازد از این دست بخششها زبانی باشد و آن را نمی سازد کسی اجرا فقط این کار از احمد و فرزندان او آید حسین اینگونه می بخشد تمام هستی خود را تو را ای عسکری تنها همین آید که شکر آری که گردد از سر شکرت برت حق مرحمت افزا ششم مهر نود و پنج 
ای کاش حسینم بپذیرد به گدایی تا از همه عالم بکنم قصد جدایی من نوکریش را ندهم بر شهی دهر صد سیر جهان نیست برم کرب و بلایی مانند کبوتر شده ام جلد به کویت هی پر بزنم سر بدهم شور و نوایی ای نام تو اکسیر شفا بر همه آلام دل بی تو ندارد به خدا هیچ صفایی ای خسرو خوبان که قتیل العبراتی با اشک نمایی تو ز جان عقده گشایی با نهضت اشکت شده چشمان جهان باز افراشته چون پرچم تو نیست لوایی تو صید نمودی دل من یا که تو را من گر صید منم نیست مرا قصد رهایی هر چند که من عبد سیه روی خدایم بنما نظری تا که شوم پاک ولایی لبیک اگر گفت تو را عسکری ای کاش می خاست به نصر تو در آن روز صلایی یازدهم مهر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳ 
از آن زمان که کرد گرفتارمان حسین آورد بر حبیب سزاوارمان حسین او شد برای ما همه آئینه ی خدا عاشق نمود بر رخ دادارمان حسین تنها درستکار ز مهرش نبرده سود در هم خرید خوب و خطاکارمان حسین ما ریزه خوار سفره ی گسترده اش شدیم شد در مسیر عشق جلودارمان حسین ما سینه می زدیم اگر در عزای او بگشود هر زمان گره از کارمان حسین ما را ندید کوه خطا و به صرف چای آقا نمود و شهره ی بازارمان حسین او خیر مطلق است جدا ما ز امر خیر بر آن نمود این همه وادارمان حسین ما آبرو ز نام شریفش گرفته ایم از این شده است پایه ی پرگارمان حسین ای عسکری اگر چه سرش رفت روی نی سر می نهیم بر سر سردارمان حسین ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و پنجم گفت همراه مذری ابن سلیم بعد حج بودمان چنین تصمیم برسانیم خویش را به حسین تا از احوال او خبر گیریم در همین ره حوالی زروُد از کسی که ز کوفه می آمد خواستیم از وقایع شهرش ما دو تن را که باخبر سازد گفت سوگند بر خدای بزرگ من نبستم برای رفتن بار که جسد های مسلم و هانی شد کشان در میانه ی بازار ثعلبیه غروب بود که ما به حسین این خبر رسانیدیم او به لب راند ذکر استرجاع اشک را بر محاسنش دیدیم سوخت از این خبر بنی هاشم همرهان امام هم گریان می رسید از خیام هم بر گوش صوت جانسوز شیون نسوان بعد آرام گشتن مجلس ما نمودیم این چنین عنوان این خبر گویدت بیا برگرد یاوری نیستت در آن سامان ناگهان بازماندگان عقیل معترض گشته این چنین گفتند از عدو انتقام می گیریم تا که جان هستمان به حق سوگند این سخنها به طول انجامید چشمها بود بر لب مولا تا که فرمود زندگانی را نیست خیری دگر پس از آنها ۲۲ شهریور ۹۷
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و ششم ثعلبیه سوالی از مولا شد ز تفسیر سوره ی اسرا آنکه دعوت کنیم هر امت با امامی که هست بر آنها گفت گاهی امام بر امت هست الحق معلم و هادی گه امامی به روی امت خویش می گشاید مسیر الحادی آری آری دوگونه هست امام که بخواند به راه کج یا راست در پی هر کدام خلقی را عاقبت نار و جنتی ماواست این چنین می کند فریق فریق آیه ی هفت سوره ی شوری در سعیرند پیروان بدی پیروی حق به جنت الاعلی ۲۳شهریور ۹۷ آخرین بازنگری۱۲ تیر ۱۴۰۲
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و هفتم ثعلبیه امام را قولی است گوییا هست پاسخی به سوال یا جوابی برای سرزنشِ جاهلی اهل دعوی و جنجال در مدینه اگر که می بودیم داده بودم نشان به خانه ی خود رد پای جناب جبرائیل آن محلی که وحی نازل شد تا برادر شود تو را معلوم بی گمان مهد علم خانه ی ماست ما ندانیم و دیگران دانا؟ هرگز، این خود ز غیر ممکن هاست بله این اعتراض یک داناست می کنند ادعا چو نادانان صاحب خانه هست اعلم بر آنچه دارد به خانه اش پنهان ۲۳ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
در این زمانه که دلها اسیر اغیارند به دسته های عزای تو دلخوشم تنها ۱۶ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت بیست و هشتم ابن حیدر رسید چون به شقوق مردی از اهل کوفه را پرسید که در آن شهر وضع مردم چیست در چه اندیشه کوفیان را دید گفت فرزند نیک پیغمبر متحد گشته اند این مردم با شما تا مخالفت سازند تا که باشند جزو حاربکم گفت اینگونه در جواب، حسین بی گمان است امر دست خدا آنچه خواهد خودش کند اجرا او به کاری است هر زمان پیدا بیت هایی به روی لب آورد آن خداجوی بعد از این مجمل زندگی هست پر بها و نفیس هست پاداش حق ولی افضل ترک باید نمود گر اموال پس چه زشت است حال مَن یبخل رزق هر کس اگر بود معلوم حرصِ کمتر به کسب آن، اجمل این بدنها مسافر مرگند پس به شمشیر گر بود بهتر آل احمد درودتان که خبر دارم از بینتان روم دیگر ۲۴ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تاکربلا قسمت بیست و نهم در زباله امام نامه به دست کرد بر کاروانیان اعلام خبری بس تاثر آور را از خیانت به یاوران امام هانی و ابن یقطر و مسلم کارشان شد به شهر کوفه تمام (کشته گشتند آن سه تن گر چه با شهادت رسیده اند به کام) خوب ای یاوران بیاندیشید یاوریمان به کوفه قطعا نیست برود هر که خواست ،چون بر او حقی از ما دگر به گردن نیست گفت با پیروان حقیقت را که نبود اهل حیله و ترفند این چنین شد که خالصان ماندند در زباله زباله ها رفتند ۲۵ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳
از مدینه تا کربلا قسمت سی ام می رسد چون به بطن اَلعقبه گوید این گونه او به همراهان من نمی بینم از برای خودم غیر مقتول گشتنم پایان دیده ام چون به خواب ای یاران به من آورده حمله خیل سگان از همه سخت تر سگی ابقع جسم من را کشیده بر دندان پیرمردی در آن میان پرسید به کجا می روی بگو ای مرد داد پاسخ به کوفه گفتش باز از همین جا قسم به حق برگرد که نیاید تو را به استقبال بی گمان غیر نیزه و شمشیر این جماعت چو فتنه را خواباند راه آن شهر را تو پیش بگیر گفت از من که هیچ مخفی نیست آنچه از ما وقع تو فهمیدی امر ایزد نمی کند تغییر بر گریزش که راست تمهیدی تا نریزند بر زمین خونم بر ندارند از من آنها دست تا مسلط کند بر آنها حق آنکه بسیارشان نماید پست ۲۷ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۷ تیر ۱۴۰۳ ابقع؛ سیاه و سفید
از مدینه تا کربلا قسمت سی و یکم می کند امر بر ذخیره ی آب ابن حیدر چو می رسد به شراف پیش از آنکه شمس بر آید بیش از احتیاج و حد کفاف حر رسد با هزار همراهش میهمان است اگر چه نا خوانده گر چه نامهربان ولیکن هست تشنه ی راه و خسته و مانده مهربان گفت آبشان بدهید تا نمایید اسبشان سیراب آب بر یال و پایشان بزنید برده گرما ز طفلکیها تاب گفت شخصی از آخرین افراد مانده بودم در آن میان مغفول تا به دادم رسید آن خوشرو شد به سیراب کردنم مشغول گفت تا من شتر بخوابانم من حجازی ولی نفهمیدم تا عراقی به من خودش فهماند بعد مشغول آب گردیدم تشنگی تاب برده بود از من آب بر روی صورتم پاشید گفت بفشارمش نفهمیدم دهن مشک را خودش چسبید ظهر شد بر موذنش فرمود که اذان و اقامه کن جاری گفت با حر که همرهی باما؟ یا نمازی جدا تو بگزاری گفت در پاسخ سوال حسین با شماییم من و یارانم در صفوف شما و یارانت ابن حیدر نماز می خوانم داد بر سیف تکیه بعد نماز جامه ای ساده نیز بر تن داشت گفت حجت تمام شد که حسین امر دادار را زمین نگذاشت من نگشتم به سویتان راهی مگر از بعد خواهش بسیار آن همه پیک و نامه ی دعوت که نباشد اماممان ای یار گر وفادار عهد و پیمانید بنمایید عهدتان تجدید راضی ار نیستید از آمدنم باز گردم اگر که بگذارید بله این حرف حق جواب نداشت آنکه را هست عزم خبط و خطا غرق بود آن سپه به بحر سکوت سنگ آمد ز ننگشان به صدا ۲۸ شهریور۹۷
از مدینه تا کربلا قسمت سی و دوم گفت بعد از نماز عصر حسین به سپاهی که با حر آمده بود در نماز اقتدا به او بنمود هم به او سخت پشت پا زده بود ایها الناس حق ز خود راضی می نمایید از ره تقوا تعرفوا الحق لاهله یعنی حق بود حق صاحبش تنها ما که هستیم اهل بیت رسول بر ولایت به امتیم اولی از همه اهل ادعایی که ظلم سازند و دشمنی خدا گر در این راه می کنید اصرار روی گردان شوید تا از ما گر به غیر از قرار خود هستید روی گردان شوم ز شهر شما چون به اینجا رسید حرف امام گفت حر از قرار بی خبریم که دو خورجین ز نامه آوردند تا حقیقت شود بر او تفهیم ۲۹شهریور ۹۷ آخرین بازنگری ۱۲ تیر ۱۴۰۲