سوپرانقلابیها همیشه هستند. آنها یک الگوی تکرارشونده تاریخیاند. هر زمان به تناسبی سربرمیآورند.
یک بار در دور افراط انقلاب را تخریب و بدنام و منفور میکنند و وقتی افتضاح پیشآمده را دیدند و ادبار مردم تشدید شد و رانده شدند، با همان آهنگ به تفریط روی میآورند و باز این بار دیوار مقابل را ویران میکنند. آنقدر لنگر خودپرستی آنان سنگین است که نه خود مهار میشوند و نه کسی را یارای مهار آنان است.
هیچ کس از تیغ تیز شکار و اهانت آنان امنیت ندارد. تیغ حیثیت را زیر گلوی ولی خدا میگذارند و لاحکم إلا لله را شعار خود میکنند ولی در اصل خود را بر صحنه تحمیل میکنند. خودمحورند و خودمختاری را به بهانه انقلابیگری ترویج میکنند.
وجود آنها بهانه اصلی منافقان برای توضیح فلسفه وجودیشان است. خوارج همیشه بوده و هستند و خواهند بود.
نمیتوانند در میانه راه حرکت کنند. برای ساختن نیامدهاند. نیاموختهاند. همیشه طلبکارند. کم خود را زیاد و زیاد دیگران را کم میبینند. آنقدر متکبر و خودبزرگبین هستند که هر کس و هر چیزی در نظرشان حقیر مینماید. آنقدر خود را مقدس میبینند که هر غیر خود را ناپاک میدانند. آنقدر برای خود اصالت و استقامت قائلند که همه را منحرف میبینند و در یک کلمه گویا کانون انقلاب و قلب آن هستند و به تدریج روشن میشود که انقلاب و ولی خدا و قانون را هم با خود میسنجند.
بدا به حال آنان از عاقبتی که در پیش دارند و وای به حال مردمان از دورانی که با آنان میگذرانند. نطفه اختلاف و کانون تفرقه و منبع خشم و دلیل لاابالیگری و سند یاغیگریاند.
تا هستند خفقان است و چون رفتند نفسکش میطلبند.
درد بیدرمانند اینها. خدا لعنت کند این جماعت را که هیچ کس از تیغ تیز توهین و تهمت و تحقیر و تخریبشان در امان نیست و امنیت جامعه را به خنکای احساس برتریشان فدا میکنند. التهاب حضورشان تب دائمی جبهه انقلاب است. این امانت جهنمی را دست به دست میکنند و زمین نمیگذارند، مگر اینکه برای بقای آن ظرفی بتراشند.
آنها مانند گدازه به هوا میجهند و مانند سنگ مذاب سرزمین زیر پایشان را به جهنمی سوزان و ویرانهای مرده تبدیل میکنند. نه گیاهی در آن میروید و نه حیوانی زنده میماند و خاکسترشان همواره فضای شهر را تیره کرده، زندگی را تباه میکند.
عقدههای بیپایان آنها تا نابودی همه چیز ادامه دارد.
مواضع افراط و تفریط را رصد کنید یا خود حاضرند و یا نطفه خود را در آن بارور ساختهاند. از لباسی به لباسی و از حجلهای به حجلهای و از شبی به شبی پناه میبرند تا مدام فتنه کنند. درد بیدرمانند اینها.
علی به کجا پناه برد از دست این زرههای آهنین که میخهای تیز و خشن آن در تن فرومیرود و حرکت را محال میکند.
هر کس یک روز زحمت خودسازی به خودش داده باشد در مورد اصلاح جامعه انصاف بیشتری به خرج خواهد داد.
به دولت انقلابی به اندازه ساختن یک ساختمان چهارطبقه فرصت قائل نیستند. دولت قبل در دوره اول هنوز بهانه درآوردن ماشین از ته دره داشت و ما پذیرفتیم و رأی دادیم.
در زمینی که منافقین طرح کردند، پا میکوبیم. واقعیات و امکانات را نمیدانیم و نمیسنجیم. باور کردهایم همه چیز را میدانیم. برنامهای نداریم. توانی هم نداریم. عملی هم نداریم. اما...
فردا روز انتخابات است. قرار است تا کی قسمت ناامید کردن مردم از دولت و مجلس برعهده ما باشد تا ضد انقلاب با فراغ بال اصل اسلام و انقلاب را بکوبد و با ما اجتماع کند و مخرج مشترک بگیرد و بزند زیر میز بساط انقلاب؟!
واقعا نمیدانیم و نمیفهمیم یا راحتتر این است که هر شب آروغ روشنفکری بزنیم بر صورت انقلاب و رؤیای فتح و ظفر ببینیم؟!
هر انقلابی به اندازه یک دنگ از شش دنگ مشکل یک نفر در اطرافش را از هر جنسی که باشد نه لزوما مالی، حل کند، کافی است. اگر از حداقلهای کار برای انقلاب عاجزیم و تنها زبانمان میجنبد، چه انتظار بیهودهای داریم!!!
مگر قدرت کلان مملکت به جز برآیند امکانات ریز و درشت کف جامعه است؟!
مگر معجزهای در خورجین نظام است؟!. همه چیز واقعی است.
چه کسی گفته وظیفه حرف زدن ما بیش از عملکرد ماست؟!
هر کس خود را در جمهوری اسلامی در مرکز تحولات ببیند. شروع کند به کار. اندازه یک سلول نه بیشتر. اگر اینقدر عاجزیم نباید طلبکار باشیم. ما در هر سیستمی مایه ننگ و ضعفیم ولی اگر کارایی داریم، قدرت اصلاح داریم شروع کنیم بسم الله...
مگر غر زدن و نق زدن کاری دارد؟! مگر دیدن عیبها معونه میبرد؟! فرق انقلابی و ضدانقلاب در همین ساختنهاست. روحیه مثبت اصلاح و آبادانی است. سخنپراکنی که هنر نیست!.
والله بالله تالله دوستان در مورد بسیاری از حرفهای راستشان فردا قدرت پاسخگویی ندارند. امروز هروله میکنند و میدمند. فردا ننگ و لعنت و نکبت است که بر آنها خواهد بارید. این جو خاکستری غبارآلود قلب آدم را میفشارد.
امر به معروف و نهی از منکر از بزرگترین واجبات الهی است.
انجام واجبات و ترک محرمات همه ابزار خودسازی در دایره فردی و جمعی و اجتماعیاند؛ اما برخی از آنها نسبت امامت و سیادت بر سایرین را دارند.
واجب امر به معروف و نهی از منکر به جهتی فرمانروای واجبات است و اثر آن بر اصلاح نفس فرد و جامعه قابل مقایسه با هیچ واجب دیگر نیست. از بزرگترین ریاضتهای نفسانی و عبادتهای روحانی است.
اگر سعادت و سلامتی باشد از خداوند تمنا دارم توفیق پرداختن به آن را عنایت فرماید.
دل به نور منیر آیات الهی میسپاریم.
به سوی فرعون برو؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است. (۲۴)
گفت: پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان، (۲۵)
و کارم را برایم آسان ساز، (۲۶)
و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای، (۲۷)
[تا] سخنم را بفهمند، (۲۸)
و از خانواده ام دستیاری برایم قرار ده، (۲۹)
هارون، برادرم را (۳۰)
پشتم را به او محکم کن، (۳۱)
واو را در کارم شریک گردان، (۳۲)
تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم، (۳۳)
وبسیار به یادت باشیم، (۳۴)
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امر به معروف و نهی از منکر از بزرگترین واجبات الهی است. انجام واجبات و ترک محرمات همه ابزار خودسازی
نکته اول: لزوم قوت قلب و شدت ایمان آمر به معروف.
نکته دوم: داشتن حجت و آیه و نشانه برای مخاطب امر به معروف
نکته سوم: انگیزه و قصد بندگی خدا و نفی خودخواهی و سرکشی در امر به معروف
نکته چهارم: نیازمندی آمر به معروف به شرح صدر
نکته پنجم: نیازمندی به توفیق الهی و زمینهسازی برای امر به معروف
نکته ششم: زبان امر به معروف و قدرت ارتباط گیری مؤثر با مخاطب (مخاطبشناسی)
نکته هفتم: کار تیمی در امر به معروف و حرکت پشتیبانی شده
نکته هشتم: مقصد امر به معروف...
خداوند توفیق دهد فارغ از روزمرگیها کمی مفصلتر به این موضوع بپردازیم.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نکته اول: لزوم قوت قلب و شدت ایمان آمر به معروف. نکته دوم: داشتن حجت و آیه و نشانه برای مخاطب امر به
امر به معروف و نهی از منکر، ردای مسئولیت و امامت و هدایت است. لذا لوازمی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.
مقصد همه واجبات اخلاص است در حالی که اخلاص مقدمه امر به معروف و نهی از منکر است. گویا اشتغال به این واجب بزرگ قدم اول برگزیدگی و تشرف به مقام مخلَصین است.
لذا برای تحقق آن مقدمات و زکاوت و مهارتهای علمی و عملی نیاز است. همین کار را دشوار میکند و بسیاری را از توفیق کسب مدارج روحانی التزام به این امر عظیم محروم میکند و بازمیدارد.
چه صفات فراوانی در آمر به معروف و ناهی از منکر تجلی مییابد و چه فضائلی در او محقق میگردد و چه مکارم اخلاقی که در او ملکه شده و فیوضاتی که بر او نازل میشود.
تمکن و تعهد به این دستور نورانی جهشی بزرگ در امر کسب کمالات است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امام هادی علیه السلام: دنيا بازاريست كه مردمى از آن سود برند و مردمى ديگر زيان كنند. ✍ بازاری متشکل
بسته به اینکه چه تعریفی از «خود» داشته باشیم، محاسبه ما نسبت به سود و زیان تفاوت خواهد کرد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
بسته به اینکه چه تعریفی از «خود» داشته باشیم، محاسبه ما نسبت به سود و زیان تفاوت خواهد کرد.
گاهی افق نگاه ما به «خود» همان «من» کوچک گرفتار در تنگ سفالین تن است. گاهی اما «خود» یعنی من خانواده، من کارمند اداره و کارگر کارخانه و من شاگرد و من استاد و من دوست و من همپیمان و من شهر و روستا، من طایفه و قبیله، من نژاد و ملت، من انقلابی، من امت، من انسان، من بنده خدا.
گاهی این «خود» که بزرگ میشود، سود و زیانش با سود و زیان آن «خود» کوچک منطبق نیست.
یعنی در لحظه میبینی که انگار آن خود عظیم در حال سود بردن است و این خود کوچک در حال خسارت و یا برعکس. خود عظیم در حال ضرر کردن است و این خود کوچک در حال ثروتمند شدن.
لذا حساب و کتاب آدمهای بزرگ با آدمهای کوچک همیشه نمیخواند.
میگوید ببخش، صدقه بده، زکات بده، خمس بده، شکر کن، تسلیم باش، تواضع کن، اینها باعث سود بیشتر میشود. این در خود عظیم میسر است. میگوید بمیر و جاودانه شو. این در خود سفالین یعنی نابودی و تمام.
در خود اعظم، یعنی خود بندگی خدا افق سود و زیان آنقدر بالاست که فراز و فرود دنیا شاد و غمگین نمیکند.
روند سود غیر از آنی است که اهل دنیا تصور میکنند.
گاهی آدم ضرر میکند، اما به نفع دوستش، خانوادهاش، استادش، رئیسش، کارخانه و اداره و شهر و کشور و ملتش. این که ضرر نیست. سود است. اما بستگی به این دارد که تو چطور نگاه کنی. در کدام خود مستقر باشی.
نه اینکه توهمی در کار باشد. نه!
واقعی است؛ اما در افقی بالاتر و چشماندازی بزرگتر. در مورد مسائل روز که مبتلای آنیم نیز صادق است. اگر کمی با «خود»مان خلوت کنیم و بیشتر بشناسیمش خیلی نتایج جالبی دستگیرمان خواهد شد.
حالات ما، اخلاقیات ما، افکار و رفتار و گفتار ما تغییر خواهد کرد.
باید بدانیم که آن خود اعظم که جز با ریاضت و مجاهدت شدید کشف نخواهد شد، در همه ما پنهان است. اما به قدر همت و پایمردی به دست خواهد آمد.
عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئا فهو شر لکم...
و بسیاری آیات مبینات دیگر که گرهاش اینگونه باز میشود. با تنظیم افق نگاه...
کشتی مقدرات حکومت در ظرف بزرگ تحولات بین الملل شناور است. البته از نگاه ما پنهان نیست که تمام امورات عالم در ظرف اراده الهی در حال جنب و جوش است و کنشگریهای بینالملل جزء کوچکی از واقعیات عالم است.
امروز جمهوری اسلامی در حال تثبیت لنگر کشتی انقلاب در آشوب فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جهانی است.
ثبات در این سطح مقدمه ثبات در بسیاری موضوعات و مسائل داخلی خواهد شد.
این امکان تنها زمانی میسر است که در معادلات قدرت و اقتدار سهم تعیینکننده داشته باشیم.
جریان سیاسی غربگرا تسلیم در برابر اراده غرب را رمز این اقتدار میداند. در حالی که امروز برای تمام جهان روشن است که غرب از حفظ ثبات خود عاجز است.
جنگ اوکراین افتضاح تاریخی و محک جدی جهان مدرن غرب است.
نگاه انقلابی به تحولات جهانی اما صورت دیگری دارد. صحنه آن چیزی نیست که قابهای رسانهای تعریف میکنند.
جهان دیگر به غرب اعتماد ندارد و در حال اتخاذ تدابیری برای عبور نرم از غرب است.
سرنوشت محتوم افول غرب دیگر در جلسات محرمانه اندیشکدهها مکتوم نیست.
خود غربیها برای نجات از خود به تلاطم افتادهاند. ملتها به تدریج متوجه قدرت و نقش و سهم خود شدهاند و...
گناه و گناهکار تا وقتی که حمایت نشود بر جامعه جرأت پیدا نمیکند.
وقتی چرخه گناه و قانونشکنی و تجاوزگری و عصیانگری و ساختارشکنی و ناهنجاری با حمایتها عاطفی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تقویت شد و دایره نیازش برآورده گردید وارد فاز نظامسازی و جامعهسازی خواهد شد.
در مسئله حجاب و عفاف که این روزها کفار به شکلی، منافقین به صورتی و مؤمنین به روشی با انواع روشها به صورت رسمی و غیررسمی علیه آن فعالیت دارند، زن لاابالی حمایت لازم را برای تأمین نیازمندیهای این سبک از زندگی را فراهم میبیند.
مسئله باز فراتر است وقتی بدانیم که زن لاابالی به خاطر زن بودنش و به خاطر هرزگیهایش حمایت همهجانبه میشود. زیرا عدهای دسترسیهای آسانتر به جذابیت زنانه را دنبال میکنند و این یعنی فرصتهای شغلی خاصی برای آنان فراهم میشود. هر چه هرزهدار اقبال بیشتر. همین عرضه و تقاضا جنبه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را پررنگ میکند و حالا جامعه با ظرفیتهای بیشتری به سوی آنان اقبال پیدا میکند.
هوسبازی عدهای در یک چرخه ساده تبدیل به گردابی میشود که تمام امکانات جامعه را در خود فرومیکشد تا تقویت شود و رفته رفته نظامات و ساختارها را نیز سست میکند و از جا میکند.
به هم پیوستن طوفانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با چنین پدیدههای اجتماعی آنها را تقویت میکند.
بنا نبود که گناه تا این حد اجازه تقویت و توسعه داشته باشد. از منظر دینی گناهان یکدیگر را به خاطر ریشه و ذات واحدشان یعنی همان سرپیچی از فرمان خدا پشتیبانی و حمایت میکنند و بالاخره یک جا به هم میپیوندند و سپاه واحدی را علیه حق تشکیل میدهند.
ممکن است این گناهان که به مرحله شیوع و عمومیت رسیده از سوی گروهها و طبقات مختلف اجرا شود، لکن پس از مدتی همه گروهها به ذات مشترک گناه سوق داده میشوند و مبتلا به نظام طاغوتی شرکمحور میگردند.