eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌👌👌یکی از بهترین صفت‌های زوج‌ها منطبق بودن با یکدیگر است - زوج‌هایی که زن و مرد در آن‌ها یکسان هستند/دکتر عزیزی 🎥 @daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️یک بانوی خانه‌دار، زنی همه چی تمام و همه فن حریف است! 🎵دکتر عزیزی ❤️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد راوی هیچ کس از سکوت نیرخاتون سر در نمی‌آورد از بعد از برگ
📜 🩷 گلبهار امروز مراسم عروسیم بود ولی از صبح دلشوره بدی داشتم تو چشمای دلربا هم نگرانی بود اون بهم گفت که مادرش نیرخاتون بهادر رو تهدید کرده گلناز خانم خیلی مهربانه کنارمون بود و بهم اطمینان داد که نمیزاره اتفاقی بیفته برای ما بهادر بهم گفت که خانواده ام هم در مراسم حضور دارن نمی‌دونم چرا بعد از تعریفای مادرم از گذشته دوست نداشتم با پدرم روبرو بشم دلربا اون روز بازم ازم ببخش کرد و اینبار بهش اطمینان دادم که اونو بخشیدم مراسم شروع شده بود اما دلواپسی من بیشتر بود با دیدن پدر و مادرم تو جمعیت و شادی آدمایی که دوستشون دارم کنارم لبخند آمد رو لبام پدرم جلو آمد و ازم طلب بخشش کرد ولی نتونستم حرفی بزنم گلناز خانم بهم گفت مواظب هست که بلایی سر نیاد دیگه من خوشبخت بودم و داشتم با لذت به پای کوبی اهالی نگاه میکردم که صدای تیرامد و همه ساکت به جایی که صدا آمد خیره بودیم 📜 🩷 بهادر وقتی صدای تیر آمد رفتم اون طرف و نیر خاتون رو دیدم که تفنگ دست گرفته میترسیدم که بخواد بلایی سر گلبهارم بیاره که یهو شروع کرد به جلو آمد تا رسید به اصلان خان رو کرد بهش و گفت یادته چند سال پیش منو چقدر التماست کردم ولی تو با اون عشقت باعث شدین بهمن بمیره باعث شدین حسرت یه زندگی عاشقانه به دلم بمونه همون روز به خودم قول دادم از همتون انتقام بگیرم نفر اول تو بودی گلناز که میدیم ارباب چجوری بهت عشق میورزه ولی نذاشتم و اونو ازت گرفتم و بدتر ازتون پسرت رو ازت گرفتم درست حدس زدی مادر ارباب رو هم من پرت کردم و بعد از اون هم پدر ارباب هیچ کدوم ندیدین که چجوری بهم التماس میکرد ولی هنوزم صورت پر خون بهمن جلو چشمام بود و تیر خلاص رو بهش زد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهارت همسرداری! پدر و مادر جلوی بچه ها با هم چطوری حرف بزنند؟ استاد عزیزی همسرانه ❤️
♥️❄️ 💫 خوشبختی خود به‌خود به وجود نمی‌آید، رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است. غلط را کنار بگذارید، به اضطراب‌ها غلبه کنید، علاقه‌ها را شناسایی کنید، وارد یک رابطه معنادار با یک انسان دوست داشتنی شوید... فراموش نکنیم انسان‌ها خود به خود خوشبخت نمی‌شوند، تلاش کنید؛ تلاش کنید؛ و باز هم تلاش کنید... جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و... با جون و دل میشنوم🥺👇 🧚‍♀🕊 ♥️ @Delviinam ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد گلبهار امروز مراسم عروسیم بود ولی از صبح دلشوره بدی داشت
📜 🩷 بهادر و نفر آخر ارباب بود که فهمیده بودم بازم میاد دیدن تو من تو رو از عمارت بیرون کردم ولی بازم عشق اون به تو بیشتر بود وقتی اونو کشتم و جلو چشام جون داد راحت شدم ولی هنوزم اصل کاری مونده بود تو اصلان خودت هم باید تقاص میدادی فهمیدم که کیارش پسرت به دلربا نزدیک شده بهتر زمان بود برا انتقام گرفتم یه روز که قرار داشتم بهداد رو فرستادم تا کیارش رو بکشه ولی پسر خودم از بین رفت بخاطر همین دخترت رو خون بس آوردم که عذابش بدم که نابودش کنم ولی این احمق با برگشتش همه چیز رو خراب کرد خیلی خوشحالی که بازم منو شکست دادی نه ولی من امروز رو برات عزا میکنم اول عشقم رو گرفتی بعد هم پسرم روسزای پسرت گلناز مرگه فقط تو هم باید مزه از دست دادن بچه رو بفهمی و صدای تیر که آمد گلبهار با شنیدن حرفهای نیرخاتون گیج بود و مبهوت اون چطور تونسته بود این کار رو بکنه و وقتی گفت میخواد بهادر رو بکشه شوک شدم اما با صدای تیر از حال رفتم وقتی به هوش آمدم دیدم که تو اتاق رو تخت خوابیدم کسی هم داخل اتاق نبود با وحشت از جام بلند شدم صدای تیر کشتن بهادر همه چی جلو چشام آمد که یهو در باز شد 📜 🩷 بهادر وقتی تفنگ رو طرفم گرفت همه چی رو تمام شده دیدم و چشمام رو بستم ولی وقتی چشام رو باز کردم دیدم که نیر خاتون رو زمین افتاده و غرق خونه اون بجای من خودش رو زده بود دلربا حالش خیلی بد بود و گلناز خاتون گرفتش تو بغلش اصلان خان کنار جنازه خواهرش نشست و نگاهش میکرد و گلبهارم که از هوش رفته بودبه سرعت رفتم طرفش و اونو بردم به اتاقش جنازه نیر خاتون رو بردن تا برای خاکسپاری آماده کنن شب بود که رفتم به گلبهار سر بزنم که دیدم به هوش آمده تا منو دید آمد تو بغلم و گریه میکرد ولی نشوندمش و وادارش کردم که آروم باشه بهش قضیه رو گفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ✨✨برای بچه هاتون نمیرید برای بچه هاتون زندگی کنید /دکتر صاحبی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
❤️رازهای مهم زوج های خوشبخت: ۱. قرار دادن نیازهای همسر در اولویت یا درکنار خواسته های خود (همسرتون احساس مهم بودن خواهد کرد) ۲. زود بخشیدن (اینجوری همسرتون سرخورده نمیشه) ۳. حفظ ارتباط درطول روز (ذهن و قلب همسرتون درگیر شما خواهد بود) ۴. فقط سخنرانی نمیکنند، به حرف هم گوش میدن ۵. خوشگذرانی و خندیدن کنار هم ۶. حُسن جویی و تحسین کردن (افزایش اعتماد به نفس همسرتان را به دنبال دارد)
🌸✨تکرار و استمرار ✍🏻 جملات عاشقانه باید به صورت مداوم و مستمر بیان شوند. •● این کار نشان می‌دهد که محبت و عشق شما پایدار است و همسرتان همیشه برای شما مهم است.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد بهادر و نفر آخر ارباب بود که فهمیده بودم بازم میاد دیدن
📜 🩷 راوی نیر خاتون خاک سپرده شد وهمه به زندگی خود برگشتن عمارتی که نیر خاتون در آن زندگی میکرد و بهادر به گلناز خاتون و برادرش شهریار و خواهرهایش سپرده دلربا چند وقت یه بار کیارش رو میدید تا چند ماه که گذشت و ده بالا و پایین با هم در آرامش بودن کیارش برگشته بود به روستای خودشون اصلان خان منتظر فرصتی بود تا با بهادر صحبت کنه خبر رسید که بچه های گلبهار به دنیا آمدن این بهترین زمان بود. براشون به عمارت بهادر رفتن و از گلبهار دیدن کردن دلربا هم اونجا بود که اصلان خان رسمی اون رو برای کیارش خواستگاری کرد و بهادر خان هم همه رو گذاشت به عهده خود دلربا که بعد چند روز عروسی اونا هم به پا شد و چند روز بعد عروسی به شهر رفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ویژگی های زن خانه‌دار 🔻خانه داری فراتر از اون چیزیه که میگن هست🌸 🖌 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜همسرم مناسبت هارو فراموش می‌کنه و باعث ناراحتی من میشه 😔 به نظرتون من حق دارم که ناراحت بشم ؟ چکاری باید انجام بدم تا مشکلم برطرف بشه 🧐/دکتر میر باقری 🎥 🎧@sokhen_nab
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد راوی نیر خاتون خاک سپرده شد وهمه به زندگی خود برگشتن
📜 🩷 گلبهار خیلی خوشحال بودم از ازدواج کیارش و دلربا و خوشحال بخاطر دوقلوهای عزیزم که بهادر اسمشون رو ستاره و یونس گذاشت درسته تو زندگی خیلی اوایلش سخت گذشت اما بهادر حرفش رو ثابت کرد و بهترین زندگی رو برام ساخت من زندگی خوبی دارم و خیلی خوشحالم بابت این روزهایم 🔴🔴🔴 همراهان عزیز داستان جدید داریم
آقای خونه؛ وظیفه شما،تامین آرامش و نیازهای اهل خونه تونه... 👈مراقب باشید؛ میانه روی در اقتصاد؛ مانع دست و دلبازی شما، و روی آوردن به صفت بخل نشه! همسرانه ❤️
🍂 آقایان بدانند : "زن از مرد صداقت می‌خواهد!" اگر همسر شما در لباسی که به تازگی خریده کمی چاق به نظر می‌رسد لازم نیست به او بگویید: «عزیزم چقدر در این لباس زیبایی!» 👈 چون زن‌ها درک بسیار دقیقی از اندام و کاستی‌های خود دارند. بهتر است خیلی محترمانه به او بگویید: «عزیزم کمی اضافه وزن داری ولی هنوز هم مثل همیشه دوست داشتنی هستی» ✅ به همسر خود ثابت کنید که وجودش بیشتر از هر چیزی برایتان اهمیت دارد. حتی بهتر است که با هم شروع به ورزش کردن کنید.
🌹 ❓ خانم از پیرمردِ دستفروش می پرسد: _این دستمال ها دونه ای چنده؟ 🔹 فروشنده پاسخ می دهد: هر کدوم دو هزار تومن خانم. ▪ خانم می گوید: _من شش تا برمی دارم و ده هزار تومن می دم یا نمی خرم و می رم. 🔹 فروشنده پاسخ می دهد: _اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این می تونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروخته ام و برای زنده ماندن به پولِ این ها نیاز دارم._ ▪ خانم، دستمال ها رو را با قیمتِ دلخواهِ خودش می خرد و با احساسِ برنده شدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود می شود و با دوستش به رستورانی شیک می رود. ▪ او و دوستش آن چه را که می خواستند سفارش می دهند. آن ها فقط کمی‌ از غذای خود را می خورند و مقدار زیادی از آن را باقی میگذارند . ▪صورتحساب را که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان حساب می کنند و به صاحبِ رستورانِ شیک می گویند که بقیه اش را به عنوانِ انعام نگه دارد... 👈 این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملاً عادی به نظر برسد ، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است... ❓سوالی که مطرح می شود این است: چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان* *دهیم که قدرت داریم؟ و چرا ما نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوتِ ما ندارند هستیم؟ 🔹 یک بار مطلبی را در جایی خواندم که می گفت: پدری از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس می خرید، هرچند به وسایلِ احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینه ی بیشتری برای آن ها پرداخت می کرد. پسرش شگفت زده از او می پرسد: "چرا این کار را می کنی بابا؟ 👈 پدر پاسخ می دهد: "این خیریه ای است که در عزّت پیچیده شده است، پسر." 🌺 شما جزو افرادی هستید که برای خواندن این پیام وقت گذاشته اید و در صورتِ ارسال به سایرین، تلاشی بیشتر برای " *انسان سازی* " نموده اید... 🌹از شما سپاسگزارم.
🔴نکاتی برای داشتن زندگی زناشویی موفق ✍به یکدیگر دلگرمی بدهید و در هر شرایطی از هم حمایت کنید: آنچه در دلگرمی وجود دارد، امنیت روانی است. اگر پیش از ازدواج همسرتان به پدر و مادرش تکیه می کرد، حال باید بتواند به شما تکیه کند. با یکدیگر راحت و صادقانه ارتباط برقرار کنید: احساسات و افکار خود را با کمال میل و راحت بیان کنید، در بعضی از مواقع مانند زمان عصبانیت لازم است گفتگوها را به تعویق بیاندازید. خودتان را بپذیرید: خودپذیری یعنی احترام به خود، خواسته ها، حقوق و در کل احترام و جدیت در زندگی. افرادی که خودپذیری بیشتری دارند، در پذیرش دیگران تواناترند. خودپذیری متقابل، موجب رشد و کمال شما و رابطه تان می شود. جرات به خرج دهید و ناقص بودن خود را بپذیرید: وقتی به خاطر اشتباهات، شجاعانه معذرت می خواهید، دیوار کمال طلبی های کاذب، تسلط و قدرت طلبی های بیمارگون را فرو می ریزید و با یک عذرخواهی ساده، راه را برای صمیمیتی بیش از پیش آماده می کنید. ✨✨✨
🌸آرزو دارم ،غم صدایت نکند ⭐️ظلمت شام سیاهت نکند 🌸و تو را از دل آنکس که ⭐️تـنـش در تـن توست 🌸حضـرت دوسـت ، ⭐️جدایت نـکنـد 🌸شب خــ🌙ــوش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─━━━━⊱♡⊰━━━━─
تقویم نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈25 اذر / قوس 1403 👈13 جمادی الثانی 1446👈15دسامبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴سالروز وفات حضرت ام البنین علیها سلام " 64 هجری قمری".سه سال پس از واقعه کربلا. 🌺 روز تکریم مادران و همسران شهدا. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ✅اشتغال به دعا و زیارت پسندیده است. 🚘مسافرت : مسافرت با احتیاط و با صدقه همراه باشد. 👶زایمان خوب نیست. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج جوزا است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️شروع امور آموزشی و تعلیمی. ✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله. ✳️دیدار با مسولین. ✳️ارسال کالا به مشتری. ✳️خرید اجناس. ✳️و خط نوشتن نیک است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند حافظ قران گردد و به قسمت و روزی خود راضی گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،خوب نیست. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، سلامت آفرین هست. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 14سوره مبارکه " ابراهیم " علیه السلام است. ولنسکننکم الارض من بعد ذالک لمن... و مفهوم آن این است که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده باشد و به او برسد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست. طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح آغاز دوباره زیستن است. تنفسی عمیق🌸🍂 از تازه‌ترین هوای زندگی، یک قدم نزدیک‌تر به رؤیاهای دیروزت... پس نفس بکش امروز را🌸🍂 و جاری کن عشق را در بند بند وجودت... صبحتون پر امید و شاد🌸🍂 پر از خبرهای خوب🌸🍂  ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
12.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شوهرم بَد دَهنه همسرانه ❤️·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
داستان کوتاه پند آموز❗❗❗ مرد بیسوادی قرآن می خواند ولی معنی قرآن را نمی فهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن می خوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند... پدر گفت: امتحان کن پسرم!!! پسر سبدی که در آن زغال می گذاشتند،گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند،،، پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم! پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است!!! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد،سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است... پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می دهد! دنیا و کارهای آن قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمی کند،،، خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک می کند، حتی اگر معنی آنرا ندانی. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
من مینام زنی که خودش برا شوهرش زن گرفت تا براش بچه بیاره ولی نمیدونست دنیا چه خوابهایی براش دیده.... برای خواندن داستان کلیک کنید واقعی و پرتجربه❌😰
سخنان ناب دکتر انوشه👌
من مینام زنی که خودش برا شوهرش زن گرفت تا براش بچه بیاره ولی نمیدونست دنیا چه خوابهایی براش دیده....
📜 🩷 سلام اسمم میناومتولدیکی ازشهرهای جنوبی هستم تویه خانواده خون گرم بزرگ شدم که پدرم تمام تلاشش روبرای رفاواسایش مامیکرد۴تاخواهردارم۲تابرادر دوران کودکی نوجوانی خوبی داشتم.. تحصیلاتم تادیپلم چون علاقه ای به درس خوندن نداشتم دیگه دانشگاه نرفتم عوضش چندتاهنریادگرفتم اماتورشته خیاطی ازبقیه موفق تربودم.توخونه برای فک فامیل دوست اشنالباس میدوختم وقتی کارم گرفت یه مغازه کوچیک اجاره کردم یه جورای حرفه ای شروع به کارکردم..روایت زندگی من شایدیه کم براتون عجیب غریب باشه ولی هرکس یه سرنوشتی داره دست تقدیراینجوری برای من رقم خوردکه خیلی اتفاقی باسعیداشنابشم..بذاریدازاول اشنای عاشقانمون براتون تعریف کنم که قشنگ درجریان همه چی قراربگیریدیادمه یه روزکه خیلی هواگرم بودواردمغازه شدم دیدم اب همه جاروبرداشته اولش فکرکردم اب دستشویی بازمونده ولی بعددیدم لوله ترکیده کلی پارچه لباس مشتری هاخیس شده بود انقدرهول شده بودم که دویدم توخیابون تاازکسبه محل کمک بگیرم ولی ازشانس بدم اون روز زودرفته بودم مغازه هیچ کدوم نیومده بودبرگشتم مغازه زنگزدم به بابام گفت خارج ازشهرم فلکه اب ببندتاخودم برسونم.. کنتوراب جلوی در وردی مغازه بودیه پیچ گوشتی برداشتم که بتونم درش بلندکنم باهربدبختی بود درزنگزده کنتوراب بازکردم ولی فلکه اب خیلی پایین بوددستم نمیرسیدازطرفی هم نمورتاریک بودمیترسیدم سوسک داشته باشه منم که فوبیای سوسک مارمولک داشتم!! همون موقع دیدم یه موتوری داره ازته خیابون میادسریع ازجام بلندشدم براش دست تکون دادم کلاکاسکت سرش بودقباقش معلوم نبودوقتی نزدبک شدکلاهش برداشت گفت چیزی شده.من یه لحظه محوصورت زیباوچشمای رنگیش شدم اصلایادم رفت برای چی نگهش داشتم که دوباره خودش گفت خانم؟ازخودم چشم چرونیم خجالت کشیدم گفتم میشه این فلکه اب برام ببندیدلوله ترکیده ازموتورش پیاده شدفلکه اب بست بعدم نگاهی به داخل مغازه انداخت گفت کدوم لوله است بادستم اشاره کردم جاش نشونش دادم گفت برادرم لوله کش اگربه کسی نگفتیدبگم بیادبراتون انجام بده..باخوشحالی گفتم بله لطف میکنید سعیدگفت گوشیم شارژ نداره اگرمیشه باگوشی شمازنگبزنم؟ منم گوشیم روبهش دادم به برادرش زنگزدخودشم کمکم کردتاوسیله های مغازه روبریزیم بیرون.. متین برادرسعیدخیلی زودامدباهم مشغول به کارشدن تقریبا۳ساعتی گذشته بودکه بابام رسیدگفت توبروخونه من بالاسرشون هستم دیگه اخرشب بودکه پدرم امدخونه گفتم درست شد؟گفت کل لوله هاپوسیده بایدعوض بشن فعلاسرهمش کردیم ولی بایدفرداباصاحب مغازه ات صحبت کنم خلاصه بارضایت صاحب ملک قرارشدبرادرسعیدهمه ی لوله هارو تعویض کنه روکاربکشه کارلوله کشی۲روزطول کشیدتواین مدت بابام میرفت مغازه وقتی کارشون تموم شدمن به کمک دوتاازخواهرام رفتیم مغازه بعدازتمیزکاری وسایلم روچیدیم.. چندروزی ازاین ماجراگذشته بودکه ازیه شماره ناشناس برام پیام امد سلام خوبیدمیناخانم ازکارلوله کشی راضی بودید؟بااینکه میتونستم حدس بزنم کیه ولی جوابش ندادم تادوباره پیام دادیعنی راضی نبودید؟نمیخواستم واردبازیش بشم بهش زنگزدم سعیدجواب داد((البته اون موقع نمیدونستم اسمش چیه))گفت به به بلاخره افتخاردادیدگفتم بابت کمک اون روزازتون ممنونم دستتون دردنکنه.مغازه اید گفتم بله؟گفت یه شلواردارم میتونیدقدش برام کوتاه کنید؟گفتم بله ولی قدش بزنیدبرام بیاریدخندیدگفت مگه اتاق پرونداری؟گفتم دارم ولی برای اقایون کارانجام نمیدم.یکی دوساعت دیگه میام گفتم من یکسره مغازه هستم اگرمیشه بعدظهربیاریدمکثی کردگفت اهان اون موقع خلوته گفتم بله میتونیدبشینیدکوتاه کنم ببرید سعیدبادوسه تاشلوارامدپیشم گفت قدشون زدم فقط کوتاه کنید یه نگاهی به شلوارهاانداختم دیدم اندازه ای که زده خیلی زیاده ممکنه شلوارکوتاه بشه گفتم مطمئنی درست اندازه زدید گفت اره دیگه تاکردم گفتم ولی من چشمی نگاه میکنم کوتاه میشه گفت برم بپوشم.به ناچارقبول کردم وهمنجورکه حدس میزدم خیلی کوتاه گرفته بودگفتم خوبه پوشیدیدوگرنه براتون شلوارک میشدبااین حرفم خندیدگفت شماکارت درسته..اشنایی ورابطه من سعیدازهمون روزشروع شدبهم پیام میدادیم زنگ میزدیم‌گاهی بیرون میرفتیم واگرکاری داشتم برام انجام میدادسعیدبرعکس ماتویه خانواده کم جمعیت بزرگ شده بودیه خواهرکوچیکترازخودش داشت که دانشجوبودبرادرش متین دوسال ازش بزرگتربودپدرش بازنشسته شرکت نفت.یکسالی ازاشنایی ماگذشته بودکه برادرش ازدواج کردبرای زندگی رفت تهران..خواهرسعیدخواستگارداشت ولی میخواست درسش تموم بشه بعدازدواج کنه این وسط سعیدهردفعه منومیدیدمیگفت ماهم عروسی میکنیم میریم طبقه بالای خونمون زندگی میکنیم.منم مخالفتی نمیکردم چون سعیدخیلی دوستداشتم هرکاری برای خوشحال کردنش میکردم.اگربهتون بگم عشق من به سعیدمیتونم افسانه ای باشه دروغ نگفتم. ادامه دارد..
💕"داستان دو دوست" دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.🥀
همسرداری 👈مردان را عصبانی نکنید 🍃 وقتی مردها عصبانی میشوند قابلیت انقباض عضلاتشان به مراتب بالا میرود و توانایی کتک زدن آنها بیشتر میشود... مردها در عصبانیت فقط دوست دارند از موضوع فرار کنند.آنها به حل مسئله فکر نمیکنند تلاش نکنیم تا متقاعدشان کنیم... مردها در عصبانیت شخصیتی بد بین ..بددهن..نا مهربان دارند.. فقط یک راه دارد سکوت کنید وقتی سکوت کنید زودتر آرام میشوند وقتی آرام شدند راحتتر متقاعد میشوند. ❤️