eitaa logo
دانشگاه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
491 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4هزار ویدیو
91 فایل
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات ألّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 از آن زمان که شمشیر برفرق شیرخدا فرودآمد و زهر درجان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانی نیزه هارفت، جاودانه شد. ♦️ در کلام فرصت بود و در نوشته رخصت ... کلام را مجال تغییر بود اما حنجرۀ خون آلود را هرگز. 👈 و نوشته را رخصت تحریف اما لوح زمرد و محفوظ درطشت نشسته را هرگز. ⚠️ حسن مظلوم زیست چون پدر اگر نه مظلومتر از برادر ❗️ ♦️ برادر را 👈 دشمن،خارجی، می خواند، اما دوست «مذل المومنین» خطابش نکرد. گریز از دنیا و قدرت برادر بر همه از روز آشکارتر بود. برادر را کسی با تهمت «انک تدری الخلاقه »نیالود.‌..👉 ♦️ دشمن برادر، جانی و خونخوار بود و دشمن او سیاستمدار و مکار. ♦️ برادر خدنگ از روبرو خورد و او خنجر از پشت و هزار خنجر از پشت. ♦️ برادر مجال یافت که جنگ را به بیرون خانه کشاند و او در خانه مجبور به ستیز شد. ♦️حماسۀ عاشقانه برادر آنچنان آشکار و هویدا بود که پس از اندی و برای همیشه سرلوحۀ حماسه های عالم قرار گرفت اما حماسۀ عارفانه و حلیمانۀ او آنچنان پر رمز و و پیچیده بود که قرنها در ابهامی ناشی از انکار و جهالت محفوظ ماند. 👌از چشمه جوشان و جاودانه علی دو رود جاری شد و شخصیت علی در دو بعد تبلور یافت 🔸 یک بعد خیبر علی بود، «ضربة علی یوم الخندق» او بود ،ذات السلاسل علی بود، ، و علی بود. 🔸 بعد دیگر علی بود، بیست و پنج سال علی بود با ریسمان در گردن به مسجد رفتن 👈 تحمل سیلی بر گونۀ فاطمۀ 👈 تاب شهادت غنچۀ نارسیده علی 👈صبر و استقامت علی 👈تاب خار در چشم علی 👈 و تحمل استخوان در گلوی علی بود... 🔺آن علی که فریاد می زند «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه» در آن سالهای سخت ، شمشیر کشیدن برایش ساده تر نیست؟ ⚠️ علی همان علی است چه ایستاده و چه نشسته .چه در میدان و چه در خانه... ⚠️علی همان علی است چه در قیام و چه در قعود... و از همین روست که «الحسن والحسین امامان قاما اوقعدا» 👌 حسن وحسین هر دو چه ایستاده و چه نشسته .چه در قیام و چه در قعود... حسین مصداق جاری بعد اول شخصیت علی است. و حسن تجلی شکوهمند بعد دیگر شخصیت علی... 👌 حسین اگر در شرایط حسن، امام بود حسن بود و حسن اگر در زمان امامت حسین، حسین. آری 👈حسن تجلی حلم علی بود..👉 ♨️ یاران کدام با مقتدای خود چنان کردند که یاران حسن با او⁉️ ♨️عمق کدام زخم خنجر دوستانه ای روی دشمن راسپید کرده است❓ 🔻حضرت سوگند می خورد و فریاد می کشد که «والله ان معاویه خیر لی من هولاء» ⚠️ ، دست رذالت را از پشت بسته است، روی سیاه معاویه را سپید کرده است.من از دشمن آنقدر که از دوست،ضربه ندیدم. ♨️ عجبا! با اینان به جنگ دشمن باید رفت؟ ♨️ اینان که در قتل من از معاویه تعجیل بیشتری دارند. مگر سپاه علی جنگ را پس از بر نیزه رفتن قرآن به علی مجال داد؟ ⚠️ اینان که بی وفاترند. ♨️ آنان را بهانه می کردند و اینان به وضوح را. و چنان به خواریشان کشانده که امام حسن تازه باید حقانیت خود و دشمنی دشمن را اثبات کند. ⚠️ آری این و و دنیاپرستی یاران، زمینه را برای قیام فاسد کرده است. 👌او چاره ای ندارد جز اینکه بذر را در زمینی تازه بیفشاند و چه فرق می کند که او ثمره بگیرد، درو کند یا برادرش حسین. او باید بنیاد ستیز با باطل را بر زمینی استوار بنا کند، اگر معاویه مجالش ندهد برادرش حسین مجال را خواهد یافت و راهش را ادامه خواهد داد. 👌آری او باید دیگر باشد حتی اگر خون دل یک عمر زندگانی توأم با حلم او در طشت بریزد.❣ 💔 http://eitaa.com/joinchat/2075852811C7b8dd03bc4
؛༻‌❁﷽❁༺‌‌‌ 🔳 درجنگ لشکر معاویه زودتر به وعدگاه جنگ رسید ومحلی مناسب برای استقرار انتخاب کرد و آب را در طرف خود قرار داد. وقتی سپاه علی (ع) به نبردگاه رسید،معاویه از دادن آب به آنها خودداری کرد. لذا بخشی از سپاه امام،به فرماندهی مالک و اشعث،لشکر معاویه را عقب راند و آب را تصاحب کرد 🔲 گرچه امام آب را برلشکر معاویه نبست،اما ازدست دادن آب بر وی گران آمد ونقشه ای کشید. معاویه درنامه ای نوشت: "این نامه از برادر خیرخواه شماست،معاویه میخواهد باانحراف مسیر آب وایجاد سیلاب شماراغرق کند هرچه زودتر جای خود راعوض کنید" 🔳 نامه را برتیری پیچید وبطرف سپاه امام انداخت. نامه بین افراد سپاه امام دست بدست گشت و فراگیرشد وخیلی زود نقل مکان تبدیل به یک شد! 🔲 هر چه علی(ع)گفت امکان چنین کاری وجود ندارد،فایده نداشت ولشکر نقل مکان نمود و امام آخرین نفری بود که به ناچار نقل مکان کرد. وبلافاصله،لشکر معاویه جای آنها را اشغال کرد. پ.ن : ملت شایعه پذیر است، اگر چه (علیه‌السلام) و باشد !! منبع: کتاب وقعه صفین ، صفحه۱۹۰ ༻‌
🏴 اولین کسی که بعداز وقایع علیه و آنچه که در گذشت قیام کرد پیرمردی بود به اسم . همه او را می شناختن. او سابقه ی خیلی خوبی داشت و قهرمان جنگ های و بود. چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین در رکاب (ع) از دست داده بود. وقتی (ع) را در کوفه زندانی کردند، برای فریب دادن مردم آنها را در جمع کرد. وقتی همه در مسجد جمع شدند به منبر رفت و گفت: سپاس خدایی را که حق را آشکار کرد و امیرمومنان(یزید) و سپاهش را یاری کرد و دروغ گو فرزند دروغ گو و پیروان او را کشت. از صحبت های عبیدالله زیاد همه وحشت کرده بودند. در همین لحظه ها، صدای پیرمردی سکوت جماعت را درهم شکست: 🔻 ای پسر مرجانه! دروغ پرداز و دروغ پراکن تو و پدرت هستید و آن کسی که تو را فرمانروای این مردم گردانید و پدرش(یزید و معاویه). آیا فرزند پیامبران را می کشید و به زبان راستان و درست گویان سخن می گویید؟ همه برگشتند سمت صدا.... این فرد کیست ، اینقدر جسارت دارد که در مقابل جلاد کوفه(عبیدالله زیاد) اینگونه حرف می زند؟! عبیدالله فریاد زد این غرددکه بود که جرات کرد اینگونه حرف بزند؟ عبدالله عفیف جواب داد: ای دشمن خدا، گوینده منم! آیا فرزندان پاک را که خداوند ناپاکی را از آن ها دور کرده است می کشی و گمان می کنی بر دین اسلامی و ادعای مسلمانی می کنی؟! آه و فریاد! کجایند فرزندان مهاجر و انصار تا از طاغوت و سرکش منفور_عبیدالله زیاد_ انتقام بگیرند. عبیدالله خیلی عصبانی شد و دستور داد دستگیرش کنند. خبر به بیرون مجلس پخش شد و هم قبیله ای های عبدالله بن عفیف یعنی قبیله ی اَزد و قبیله ی یمن او را همراهی کردند. هم قبیله ای هاش که حدود ۷۰۰ نفر بودند عبدالله را از دست ماموران گرفتند و به منزلش بردند... بعصی ها هم عبدالله را سرزنش می کردند که با این حرف ها خودت و قبیله ات رو نابود کردی ولی عبدالله عفیف هیچ ترسی نداشت. عبیدالله از اینکه عبدالله عفیف از دست مامورانش نجات پیدا کرده بود خیلی عصبانی شد. دوست و همراه عبدالله عفیف، کسی بود به اسم . ماموران او را دستگیر کردند و گفتند تا عبدالله بن عفیف را تحویل ندهید عبدالرحمن را آزاد نمی کنیم. از طرف دیگه، عبیدالله، به یکی از جنایتکاران کوفه به اسم دستور داد تا عبدالله عفیف را دستگیر کنند. هم قبیله ای های عبدالله عفیف همه جمع شدند تا در مقابل محمدبن اشعث از عبدالله بندعفیف دفاع کنند و موفق شدند ابن اشعث را شکست بدهند. تعداد زیادی از یاران محمدبن اشعث کشته شدند ولی او خودش را به منزل عبدالله عفیف رساند در خانه را شکست و وارد خانه شد. دختر عبدالله عفیف شمشیر را دست پدرش داد و عبدالله بااینکه نابینا بود با راهنمایی های دخترش با آنها مبارزه کرد و تعداد زیادی از از انها را از پا درآورد. ولی بالاخره دستگیر شد و او را بردند دارالاماره نـزد ابن زیاد. نوشته اند در دارالاماره قصیده ای بلند در وصف (ع)، نکوهش و تشویق مردم به خونخواهی سرود که گیرایی سروده و خواننده همه رو میخکوب کرد. به دستور عبیدالله زیاد، عبدالله عفیف را در کنار مسجد به دار آویختند. 🛑 شهادت ، آغاز قیام ها و حرکت های بعدی در شد. 📗آیینه در کربلاست/ ص ۵۸۹ تا ۵۹۲
🏴 چه چیزی باعث شد افسر سپاه (ع) قاتل حسین(ع) شود؟ 🏴 برخى از اينها كه امام حسين(ع )را كشتند ودر اردوگاه بودند، قبلا جزء اصحاب اميرالمؤمنين(ع ) بودنـد. بعـضى، از رفقـاى سـابق خـود امـام حسين(ع ) بودند. يكى از آنها، شمربن ذی الجوشن است. ، جزء افـسران على بن ابیطالب(ع )در جنگ بود كه در كنار (ع )و حسين(ع ) با معاويه جنگيده بودند. اما اينك شمر، افسر نيروهاى يزيد در كربلا شده كـه سرحسين(ع )را میبرد. فقط اين يكى هم نبود. دست كـم ده -بيـست اسـم دارم كه بايد آنها را لو بدهم كه اينها قبلا جزء اصحاب اميرالمـؤمنين واز رفقاى سابق حسن(ع )و (ع)و همرزم آنها بودند و در حـضور يافتند و دستشان به خون حسين(ع)، آلوده شد. براى چه؟ براى اينكه كمكـم بعد از رحلت (ص) ، اولويتهايشان در حكومت و ميان نخبگان، علما، روشنفكران و مردم عوض شد و از ايـن رو در مـواردى كـه می‌بایست قاطعيت نشان می‌دادند، وا می‌دادند و مدارا میکردند و جايى كه می‌بایست مدارا میکردند، مدارا نمی‌کردند و درگير میشدند و حتـى بـا دشـمنان ديروزشان -يعنى با كسانى كه در بدرواحد و حنين با اينان جنگيده بودنـد - كم كم كنار آمدند و با آنها ائتلاف كردند. برويد آنهايى را كه با امـام حسن(ع)وبا امام حسين(ع) درگير شـدند وائـتلافهـاى سياسـى آنـان را بررسى كنيد؛ ائتلافهاى سياهى كه پنهانى و سپس علنى صـورت گرفـت. آنان خودشان با يكديگر دشمن بودند و گاه حتى قبلا با هم جنگيده بودنـد؛ ولى همه در برابر خط اهل بيت (ع) كه خط اصيل پيغمبر اكـرم(ص) اسـت، ايستادند. 🔶بخشی از کتاب حسین(ع) عقل سرخ