روایت پیشرفت ایران
♻️ حل فناورانه پسماند در مبدأ گفتوگو با حمید عباسعلیزاده سازنده دستگاه کمپوست صنعتی و خانگی 💎بخشی
حل فناورانه پسماند در مبدأ
گفتوگو با حمید عباسعلیزاده سازنده دستگاه کمپوست صنعتی و خانگی
💎بخشی از متن
🔸یکی از بزرگترین معضلات مدیریت شهری و محیط زیستیجهان، پسماندهای عادی شهری است. کل دنیا برای اینکه در یک خانواده، حتی روزانه 10 گرم پسماندکمتر تولید بشود، سرمایهگذاری میکنند؛ چون کاهش پسماند کمتر در خیلی از هزینههای جاری و کلان کشور تأثیرات بسیار زیادی میگذارد. شما حساب بکنید، هر 1 کیلو پسماند تر، حدود 400-500 میلی لیتر شیرابه تولید می¬کند. این 500 میلی لیتر شیرابه چیزی حدود 5 هزار لیتر آب را مسموم میکند؛ یعنی فقط کافی است وارد آبهای سطحیمان و وارد مزارع بشود تا 10 هکتار از مزارع ما را سمّی و محصول ما را نابود کند. اگر بتوانیم این شیرابه را در مبدأ کاهش بدهیم یا به صفر برسانیم، یک قدم بسیار بزرگ برای آیندۀ کلان کشور برداشتهایم.
بازیافت یک صنعت است
🔸دستگاههای ساخت شرکت ما در منزل نصب میشود و اپراتوریاش بسیار راحت است. با یک آموزش نیم ساعته هر کسی میتواند بهراحتی از دستگاه استفاده کند. سیستمش کاملا هوشمند است؛ یک فرآیند هوازی، حرارتی، بیولوژیکی دارد که کافی است مواد آلی را داخلش بریزید تا طی 24 ساعت، آن موادی که قرار بود تبدیل به معضل بود را تبدیل به فرصت کند. خروجی آن هم یک کود است که میتواند در فضای سبز و گلدان مورداستفاده قرار بگیرد، یا اصلا عرضه شود به بازار. خود شرکت ما این کود را خریداری میکند. پیچیدگی فناورانه دستگاه، قسمت بیولوژیکی آن است؛ میکروارگانیزمهایی را در این سیستم استفاده میکنیم که در دمای بالا قدرت فعالیت دارند. تمام پاتوژنهای میکروبی در دمای 55 درجه از بین میروند و تنها میکروارگانیزمهای مورداستفادۀ ما قادرند در این سیستم فعالیت خودشان را ادامه بدهند و بدون گاز متان، موجب فرآوری پسماند تر شوند. هر دستگاه دیگری هم که فیزیک مشابهی داشته باشد، تا زمانی که نتواند این بخش بیولوژیکی را تأمین کند، نمیتواند نتیجۀ درستی بگیرد.
🔸دستگاههایی که ابتدا تولید میکردم، از 2 کیلوگرم تا 100 کیلوگرم ظرفیت روزانه بود. سال 1395 اولین دستگاهم را به شهرداری منطقه 22 تهران فروختم و فروش بالا میرفت تا اینکه کرونا آمد و بهخاطر بسته شدن رستورانها، دچار افت بازار شدیم چون محصولات آن زمان ما بیشتر به رستورانها مربوط میشد و آن ایام اکثر ارگان¬ها و سازمانها، رستورانهایشان را تعطیل کرده بودند. بعدتر دستگاه 300 کیلویی هم تولید کردم و الان هم بیشترین فروش ما مربوط به پتروشیمیها و پالایشگاهها و صنایع نفتی یا صنایع خودرو است.
فرهنگسازی بازیافت، حمایت میخواهد
🔸دستگاههای کوچک، به این خاطر که یارانهای به آنها تعلق نمیگیرد، فعلا چندان اقتصادی نیستند. خود شرکت کود خروجی را خریداری میکند ولی درآمد این کود، توجیه اقتصادی نسبت به قیمت اولیه دستگاه ندارد؛ ولی میتواند در مسئولیت اجتماعی و بالابردن سطح فرهنگ کشوری اثر زیادی بگذارد. اکثر کشورها، برای انرژیهای تجدیدپذیر و مدیریت پسماند در مبدأ، به این جور دستگاهها یارانه میدهند؛ مثلا در ژاپن، شهرداری منطقه هزینه خرید این دستگاه را میدهد. برایش توجیه اقتصادی دارد چون میگوید اگر یک شهروند این دستگاه را در خانهاش نصب کند، بعد از 5 سال من 2 برابر آن پولی که برای خرید دادم را درمیآورم چون حمل نداشتم، دپو نداشتم، دفع نداشتم، شیرابه نداشتم، معظل شستشوی سطل نداشتم. درواقع افکار مدیریت بلندمدت میبیند که هزینههای جاری کاهش پیدا میکند؛ ولی در ایران متأسفانه این اتفاق نمیافتد چون در سطح کلان و بلندمدت بهش نگاه نمیکنند؛ به اینکه 5 سال دیگر چقدر از هزینههای تصفیه شیرابه، هزینه حمل و نقل و ...کاهش پیدا میکند، توجهی ندارند.
#روایتخانه #مدیریت_پسماند
#دانشبنیان #فناوری #بازیافت
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
📚 هدیهای باشد برای تو خاطرات پشتیبانی مردم کاشان در دفاع مقدس
📚 هدیهای باشد برای تو
خاطرات پشتیبانی مردم کاشان در دفاع مقدس
🔻کاشان بهعنوان یکی از فعالترین شهرهای ایران در عرصه پشتیبانی و تدارکات در سالهای دفاع مقدس بود. بسیاری از زنان و مردانی که توانایی حضور در جبهههای حق علیه باطل را نداشتند در آن سالها به کارهای خدماتی برای رزمندگان میپرداختند. محمدقاسم زاده در کتاب «هدیهای باشد برای تو» به دل کوچه و خیابانهای این شهر رفته است و خاطرات سالهای پرتکاپو دهه شصت را استخراج کرده است. خدمات فراوانی همچون خیاطی و رفو لباسهای رزمندگان، تهیه غذا و مواد خوراکی، پرستاری و خدمات درمانی و بسیاری کار کوچک و درشت دیگر که در این کتاب ذکر شدهاند و گمان نمیکنید که مردم متوجه چنین اموری باشند و به آنها بپردازند. خادمین بسیاری که بیچشمداشت و مخلصانه در راه رشد و پیروزی این کشور از نان و وقت خود میزدند و در کنار فرستادن عزیزترین فرزندانشان به دل، به جهاد مالی نیز مشغول بودند.
روایتی از کتاب
🔻یک روز چند تا درجهدار ارتشی آمدند ستاد. ما معمولاً با لشکرهای سپاه در ارتباط بودیم. آمدن ارتشیها برایمان تازگی داشت. زنگ زدیم به حاج جواد یزدانی. خودش را رساند. ارتشیها یک بازدیدی از کارگاه خیاطی حسینیه چهل تَن کردند و به حاجی گفتند: «چند هزار متر پارچههای اسرائیلیتون رو میخوایم. از هرجا سراغ گرفتیم گفتن برین ستاد کاشان.» حاجی جا خورد. گفت: «پارچههای اسرائیلی کجا بود؟ ما تا حالا هیچ پارچهای از هیچ جا وارد نکردیم.» سرهنگ یک پیراهن از کیفش درآورد و گفت: «مگه این پیراهنها رو ستاد شما نمیدوزه؟ ما این پارچه رو میخوایم.» حاجی پیراهن را گرفت و خندید. گفت: «مرد مؤمن، اسرائیل خرِ کیه؟ این پارچهها تولید کارخونه نساجی کاشانه. صاحب کارخونه هم یه پیرمرد کاشونی به نام اربابتفضلیه.» سرهنگ ارتشی باور نمیکرد. میگفت:«اینقدر استاندارد پارچههای کاشان از نظر کیفیت و جنس خوبه که باورکردنی نیست توی ایران بافته بشن.» پارچههایی را که از کارخانهٔ ریسندگی اربابتفضلی میگرفتیم، میدادیم به تولیدیهای بزرگ، برایمان لباس خاکی و ارتشی میدوختند. این لباسها از بس دوام خوبی داشت، وقتی میفرستادیم جبهه، رزمندههای یگانها تا مدتها میپوشیدند.
#دانشمند23
#کتابخانه #روایت #راهیار
#پشتیبانی_مردمی #کاشان
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
روی پاهای ایرانی 1 به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
روی پاهای ایرانی 1
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود؛ یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم. اوایل کار بود که یک روز همکار و شریکم دکتر نصر آمد به من گفت که «حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان.» گفتم «دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟»
🔸دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه میدیدم که معلولین حضور دارند؛ ورزش میکنند، فعالیتهای اجتماعی دارند، خیلی راحت سرکار میروند و خریدوفروششان را انجام میدهند. هميشه برایم سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیماریهای مختلف را داشته و داريم و قاعدتاً باید معلولین بیشتری هم داشته باشیم، چرا در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم میبینمشان. بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوریها و تکنولوژیهای پیشرفته دارند، معلولين خیلی راحت میتوانند در جامعه فعالیتهایشان را انجام بدهند. مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توانخواه وجود ندارد پس نمیتوانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع.»
🔸گفتم خب ما چکار میتوانیم بکنيم؟
دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحيه پا قطع عضو شدهاند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیتها میتوانیم پنجههای کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل میکند.» خلاصه اينکه اين پيشنهاد و ايده دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولین برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.
توليد پنجه کربنی
🔸شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچخورده یا شکسته باشد و داخل گچ برود. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابتشده بود به چه صورتی راه میرفتید؛ نسل قدیم پنجهها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت. اما وقتی از پنجههای کربنی استفاده میشود عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا میشود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث میشود که شخص بتواند حرکات ورزشیاش را انجام بدهد و بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود و حتی خستگیاش کمتر بشود. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدودشده بودند.
🔸زمانی که آقای دکتر ایده را دادند، دو سال تحقيق کرديم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم. همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصین ميداديم میگفتند «يک پیچ اين را در ایران نمیتوانند بسازند، بعد شما دنبال چی دارید میروید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟»
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان
#پنجه_کربنی #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ روی پاهای ایرانی 2 به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
⭕️ روی پاهای ایرانی 2
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔻روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود بهعنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه میکردیم الآن چی میگوید؟ او هم جوابی نمیداد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی میرفت و برمیگشت. میدوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقارهعابد دارم پرواز میکنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه نابترین لحظههای ما است» میگفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرمتر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جملههایی است که در آرشیو ذهنیمان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژیمان میافتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال میآورد و پرانرژی میکند.
🔻رفتیم یکی از ارگانهایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را میخواهیم. این تکنولوژی جزء تکنولوژیهایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا بههیچوجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر میکردند این سنگ آنقدر مانع بزرگی است که ما نمیتوانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آنها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ اینیک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان میکند.
🔻یک روزی من در پلههای آن ارگانی دولتی که میخواست از ما خرید کند داشتم میرفتم و میآمدم. البته یکبار که نه؛ من آن پلهها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پلهها را بالا میروی و میآیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که ماندهای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانونگزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان میگویند ما کاری میکنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیدهای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجههای کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیهها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم.
🔻فکر میکنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکتهای دانشبنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که میرسند عقبنشینی میکنند؛ یکی از اصلیترین دلیلهای اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً میرویم سراغ جنس خارجی را میگیریم و میگوییم خارجی یکچیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکنندهها هم کمکاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمیتوانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی بهسختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات میکنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطبهای صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند.
#دانشمند۱۲ #روایتخانه
#فناوری #دانشبنیان
#پنجه_کربنی #معلولان
#پیشرفت #روایت_پیشرفت
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن⬇️
⭕ زرشک با دستان مردم طلا شد ۳
روایت یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
💠بخشی از متن:
🔸اولین جشنواره ملی زرشک تأثیر خودش را گذاشت. طوری که دو ماه بعد، استانداری برای کمک به حوزه زرشک پا پیش گذاشت. آذرماه همان سال با شرکتهای دانشبنیان جلسهای با عنوان «بررسی طرحهای دانشبنیان در حوزه فرآوری زرشک» تشکیل داد و من هم درباره ایده ترفروشی و ظرفیت صنعتی و فناوری استان برای تحقق آن توضیح دادم. نتیجه رفتوآمدهای متعددم به پارک علم و فناوری خراسان جنوبی، شروع همکاری با دو شرکت بود. با شرکت «چاوش صنعت خاوران» که تولیدکننده دستگاه دانکن زرشک بود برای تولید پنجاه دستگاه به توافق اولیه رسیدم. همچنین قرار شد شرکت «فراساخت پویا ساینا» برای اولینبار در ایران یک دستگاه شستوشوی زرشک تولید کند. دستگاهی که کمکم تبدیل به یک خط تولید شد. به صورتیکه علاوه بر شستوشو، زرشکها رطوبگیری هم میشد. برای تأمین مالی طرح ترفروشی، اولین راه به بنیاد علوی ختم میشد؛ ولی بنیاد فقط میتوانست بخشی از اعتبار لازم را فراهم کند و آن هم شرطش راهاندازی یک شرکت تعاونی بود؛ جمعکردن چهلپنجاه عضوِ پای کار، ساده نبود.
نمایشگاه آبادیران
🔸در مرحله مذاکرات با بنیاد بودم که یکی از دوستانم در بنیاد علوی پیشنهاد شرکت در نمایشگاه آبادیران را داد. در نمایشگاه توانستم بیواسطه و رودررو با مسئولین مؤسسه دانشمند که از زیرمجموعههای بنیاد مستضعفان بود و چندبار درخواست من را بیجواب گذاشته بود، حرف بزنم. بازدید از غرفههای دو شرکت همراهم موثر بود و توضیحات و گزارش من هم آنقدر تخصصی بود که مسئولان مؤسسه متقاعد شدند طرح من برای فرآوری زرشک فقط روی کاغذ نیست و قابلیت عملیاتیشدن دارد و چند گام اول را هم برداشتهام. مقدمات اولیه تعلق تسهیلات مؤسسه دانشمند در همان نمایشگاه انجام شد.
این مسیر خط پایان ندارد
🔸بعداز نمایشگاه و گرفتن تسهیلات کارها شتاب بیشتری گرفت. باید تشکیل شرکت تعاونی را جدیتر دنبال میکردم. اول از خودم و اطرافیانم شروع کردم. قوموخویشها راحتتر از بقیه به من اعتماد میکردند و تعاونی زودتر راه میافتاد. اغلبشان از باغداران کوچک زرشک بودند. زندگیهای سطح متوسط و حتی پایینی داشتند و متراژ باغهای زرشکشان به هکتار نمیرسید. با هر مشقتی بود شرکت تعاونی «الماس سرخ مشکات» را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم و توانستیم 48 فقره تسهیلات خرد بگیریم. خیالم آسوده بود که توانسته بودیم بهعنوان یک حلقه میانی، ظرفیتهای حاکمیت را در مسیر توسعه قرار بدهیم و با تشکیل شرکت تعاونی از انحراف تسهیلات جلوگیری کنیم. این همان کاری بود که ژاپن سالهای قبل کرده بود؛ یعنی هدایت تسهیلات و منابع.
🔸با پنجمیلیارد سرمایه اولیه شرکت تعاونی و یکمیلیارد وام مؤسسه دانشمند، توانستم بالاخره قرارداد دستگاههای دانکن زرشک و خط تولید شستوشوی زرشک را نهایی کنم. چند ماه بعد با آنکه هنوز مدت زیادی از راهاندازی شرکت تعاونی نگذشته بود، رضایت از بازدهی بالای دستگاهها و به صرفهتربودن ترفروشی شگفتانگیز بود. طوریکه هر جا میرفتم باغدارها با خوشحالی جلو میآمدند و قدردانی میکردند؛ بهخصوص آنهایی که توانسته بودند بدون واسطه زرشکهایشان را با قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی دلالها به بازارهای شهرها و حتی استانهای دیگر برسانند. خیر و برکت ایدۀ ترفروشی، حتی به کسانی که باغدار نبودند هم رسیده بود؛ مثلا شنیدم چند نفر با خرید دستگاه دانکن و خرید زرشک از باغدارها برای خودشان منبع درآمد ایجاد کرده بودند. حتی یکی از برندهای معروف تولید سوغاتی استان خراسان هم با خرید چند دستگاه، وارد میدان ترفروشی زرشک شدهبود.
🔸همه این نتایج در حالی است که ما هنوز در ابتدای مسیر طرح ترفروشی زرشک هستیم. هنوز در حال تأمین دستگاههایی مثل انجماد سریع، دُمگیر زرشک و فریزدرایر هستیم. آشنایی با شرکت تولیدکننده دستگاه انجماد سریع و شرکت سازنده فریزدرایر هم از مواهب شرکت در نمایشگاه آبادیران است. همزمان که دارم بقیه ایدهها مثل سردخانههای اقتصادی و خرمن هوشمند را بررسی میکنم، برای تولید فرآوردههای متنوع خوراکی از زرشک هم تلاش میکنم. حالا نه تنها به افزایش اثرگذاری در حوزه زرشک فکر میکنم بلکه آمادهام تا اگر در هر حوزه دیگری نیاز فناورانهای به وجود بیاید، برای گرهگشایی از زندگی هماستانیهایم وارد میدان بشوم.
#روایتخانه #روایت_پیشرفت
#سعید_پورمهدوی #پیشرفت_تولید
#نقشآفرینی_مردمی #دانشمند۲۳
#اقتصاد_مردمی #تعاونی #صنعت
#خراسان_جنوبی #زرشک
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳ گفتوگو با نعمتالله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
سینما؛ کارخانه ساخت رؤیا یا آرمان؟ ۳
گفتوگو با نعمتالله سعیدی، نویسنده و پژوهشگر سینما
🔸در روایت پیشرفت مثال همافرها را عرض میکنم. همافرها نقل میکردند قبل از انقلاب که مستشاران آمریکایی بودند، مثلا وقتی F14 را باز و بسته میکردیم و به یک قطعهای میرسیدیم، مهندسشان میگفت برو فلان چیز را بیاور. یکی از همافرها میگوید من رفتم دیگر هرچی میشد را آوردم گذاشتم آنجا که یکبار بتوانم این قطعه را که یک جای حساس F14 بود ببینم. بالاخره این با پررویی یکبار میبیند که آن قطعه را چطوری باز و بستهاش میکنند و همان یکبار هم بوده است. دفعه دیگر مثلا طرف بهش نمیگوید که برو دستمال بیاور، رسما بهش میگوید پاشو برو بیرون و حذفش میکند. خب بعد مثلا در شروع جنگ، آمریکاییها به عراق میگویند که 6 ماه دیگر، جمهوری اسلامی یک پرنده ندارد بپرد و هواپیماهایش کاملا میخوابد. نمیخواهم حالا طول و تفسیرش بکنم. ببینید این ماجرا چقدر دراماتیک است؟ یا مثلا خاطره شهید تهرانی مقدم در لیبی. نکتهاش این است که این رخداد، بر اساس ذکر و یادآوری است. برو آنجا چارچوبش را بگیر و بعد هر چقدر دوست داری نوآوری کن.
🔸روایت ماهواره فضایی زمانی درست اتفاق میافتد که جوان ما با شنیدنش، به همزادپنداری برسد؛ بگوید ببین اینها 4 تا دانشجوی ایرانی بودند. خب اینکه سینما یک کارخانه رؤیاسازی است، در غرب قطعا اینطوری است. وظیفه مثلا سینمای غربی و سینمای هالیوودی، در درجه اول ساختن رؤیا برای مخاطبش است. ولی در ما لزوما چنین تأثیری ندارد؛ در ما ایجاد تغافل و عصبانیت است. این سوال مهمی است و تیترش این میشود که «سینمای ما، باید سینمای آرمانسازی باشد و نه رؤیاسازی.» رؤیا آن امیال و گرایشهایی است که صرف تصورکردنش هم برایمان لذتبخش است. یعنی ما در رؤیاپردازی، خیالِ به جایی رسیدن نداریم؛ یک آرزو و خواستی است که صرف اینکه من تصورش میکنم هم لذت میبرم. یعنی غایتش خودش است و هیچ بَعدی ندارد که من را فعال کند و به سمتی هُل بدهد.
🔸الان گرفتاری سینما و تمدن هند همین است. قرآن کریم میگوید مختال الفخور. این مختالی یکی از گرفتاریهای تمدن هند است که اگر میتوانست بگذارد کنار، با توجه به ضریب هوشی و امکانات بومی که دارد، اتفاقات عجیب و غریبی در کشورش میافتد. خب ما مثلا اگر به این مفاهیم دقت نکنیم، توقع داریم که سینماگر در عرصه پیشرفت، برای مخاطب رؤیا بسازد. در صورتی که اصلا نباید رؤیا بسازد، بلکه باید آرمان بسازد. رؤیا میشود همان مختالی و فخوری. رؤیا حد ندارد آن موقع. تو اگر میخواهی رؤیا بسازی برای مخاطب ایرانی در این فضا، باید بروی جنگ ستارگان بسازی؛ حد ندارد که. تو دیگر نمیتوانی سوخو را رؤیایی کنی. در همین امریکا که کشور فرصتها است، 99 درصد چرا احساس بدبختی دارند؟ آیا صرف اینکه این فرصت رؤیایی وجود دارد، برای تو کافی است؟ یعنی دوگانه رؤیا و حسرت؛ یا با افیونی که برایت از جهان سرمایه داری میسازم خوش هستی یا حسرت میکشی.
🔸وقتی که سینمای طرف مقابل ما کارخانه رؤیاسازی است، سینمایی که ما میخواهیم کارخانه آرمانسازی باید باشد. آرمان خواست و امیال و گرایشهایی است که من میخواهم بهش برسم و نه تنها میخواهم بهش برسم، خواستی است که ارزش آن از خودم بیشتر است. آن خواستی که من خودم را هزینهاش بکنم میشود آرمان. خارجیها رؤیاپردازی میکنند و برای همین هم جوان فکر میکند آنجا همهاش خوشی است؛ کار سنگین آنها را نمیبیند. جوانهای ما رؤیاپردازهای قوی هستند ولی آرمان ندارند؛ چون ما دیگر به آرمان ضریب نمیدهیم.
🔸ما الان با حکمت شُکر باید نگاه کنیم؛ اینکه داشتههایمان خیلی بوده است. مثلا از همینجا بگویم که فیلم بادیگارد خیلی عالی بوده است؛ بادیگارد روایت پیشرفتی است که دقیقا جای خودش قرار گرفته است. برایت آرمان ایجاد میکند؛ اینکه من برای همین کشور، دانشمند هستهای بشوم یا دانشمند کشورم را حفظ کنم. در عین حال هم اصلا از سانتریفیوژ صحبت نمیکند ولی این که من دانشمند هستهایام را حفظ میکنم از دست دشمن؛ این یعنی پیشرفت. برعکس هناس که اتفاقا مرگ دانشمندم را دارد به من نشان میدهد. اما الان اگر بروی به منتقدین سینمای ما بگویی «سینما کارخانه رؤیا نیست، سینما کارخانه آرمانسازی است.» اینها مگر قبول میکنند؟
#کارخانه_رؤیا #کارخانه_آرمان
#قاب_پیشرفت #سینمای_پیشرفت
#نعمتالله_سعیدی #دانشمند۲۳
🌐 لینک خرید اینترنتی:
https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23
📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195
@daneshmand_mag | مجله دانشمند