eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
448 دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
22.9هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
گاه‌گاه حسّ‌و‌حال اندکی که دست می‌دهد پا به نردبان شوق می‌نهم روح من چندپلّه‌ای می‌رود به سمت نور روشنایی حضور گام‌های من، ولی، همیشه استوار نیستند اوج‌ها همیشه برقرار نیستند آه، غالبا" روح تازه‌قدکشیده‌ام با فریب مار غفلت و گناه از بهشت ساده‌اش هبوط می‌کند اوج‌های پست او تا حضیض رخوت زمین سقوط می‌کند دیگر از هبوط‌های ناگزیر ذلّه‌ام سال‌هاست کودکانه گرم بازی پرازملال ماروپلّه‌ام! @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
بشر جاودانه‌ست و روحش پس از مرگ در این‌جهان پایدار است بشر حامل روح قدسی و تصویری از ذات صورت‌نگار است و در ذهن خود چیزهای شگفتی که هرگز ندیده‌ست و هرگز نبوده‌ست می‌آفریند... پس او نیز پروردگار است بشر این‌چنین است و انسان شاعر در اینجا خداوندی ایزدتبار است خدایی‌ست در آفرینش یگانه خدایی ورای خدایان دیگر خدایی که با خلق دنیایی از رنگ و احساس پر از لحظه‌های شگفت‌آور خاص خدای خدایان دیگر و در بین آنان خداوندگار است @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
سرزمین بی‌پناهگاه! در میان کوبه‌های طبل‌ انفجار رقص دود بر فراز شهر در حصار از میان خشت و خاک لب گشوده‌اند زخم‌ها و همصدا با عروسکی شکسته خنده می‌زنند بر حقوق طنزگونۀ بشر این دروغ روزگار! * آه...تا کدام دست مهربان می‌رهاند این تن به‌خون‌نشسته آن عروسک شکسته را از میان خشت و خاک از میان آن همه غبار... چشم‌های خیس کودکی در انتظار... * دادگاه رسمی است! اتّهام‌هایتان: سرقت سیاهی از کلاف گیسوی زنان قتل عام خواب کودکان انتشار گرد خواب و مرگ بر جهان غارت غرور و غیرتی که نیست از سران خائن عرب... بمب‌ها، گلوله‌ها انفجارهای نیمه‌شب: گواه دادگاه: غزّه؛ سرزمین بی‌پناهگاه @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
صدای شعله‌ور! در ناگهان صاعقه کبریت را کشید ناگاه هاله‌ای از شعله او را احاطه کرد و به دامان او دوید مانند شمع آب شد و بر زمین چکید فریاد زد: وقتی که کودکان در غزّه بی‌ملاحظه کشتار می‌شوند، من باده‌نوش بزم خوشی‌ها نمی‌شوم دیگر شریک نسل‌کشی‌ها نمی‌شوم! از بین مرگ و ننگ او مرگ را گزید امّا در ازدحام آن‌همه غوغای ناکسان سنگینی سکوت دروغین کرکسان آیا صدای شعله‌ورش را کسی شنید؟! @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
مرگ‌های نورسيده!   خوشه‌های بمب بر حرير خواب کودکان سقوط می‌کنند فصل فصل مرگ‌های نورسيده است موسم درو رسيده است... کيست تکيه‌گاه کودکان خسته جز عروسکی شکسته آن زمان که بمب‌ها شهر را کوير لوت می‌کنند؟! رستخيز ديگری‌ست آسمان سياه، شالی از غبار، گِرد ماه مادران چه ساده مرگ را ناگزير می‌شوند کودکان در هراس ناشناس مرگ پير می‌شوند... آه آه از اين نگاه‌های رهگذر آه‌های بی‌اثر... واژه‌های شرمگين سکوت می‌کنند! @faslefaaseleh _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan