eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
379 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://abzarek.ir/service-p/msg/1955759 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
می پرسید کدام حبیب؟!!
این شیمی دانِ عرب زبانِ عاشق فارسی را می گویم😊
👇👇
روش دوم برای چاق کردن کتابخانه لاغرِ دوستمون : 2. معرفی کتاب های خوووب، 📚بجای کتابهای بدی که سوخته بودند🔥 کتابخانه دوست ما، درست مثل روحش، داره تربیت میشه😍و مرحله اول از مراحل سه گانه در تصفیه و تزکیه روح را که همان " تخلیه" بود، پشت سر گذاشته است بحمدالله. مرحله تخلیه یا همون کتابخانه تکانی و زدودن کتابهای بد؛ ناشی از یک تکان فوق شدید در اندیشه این رفیق شیمیدانِ عرب زبانِ عاشق فارسی است؛ وگرنه به این راحتی از اونا دل نمی کند😅هزار آفرررین بر هنر شمس تبریزش🤣🤣 در مرحله دوم تربیت، که همان تحلیه (آراستگی به فضایل اخلاقی) است، باید کتابخانه لاغرِ عقلِ چاقِ این رفیق را مزین به کتابهای خوووب بکنیم😍 لذا متناسب با سطح فهم و درک و همینطور روحیات و نیازهای تربیتی ، کتابهای خوبی را که سراغ دارم هر از گاهی برایش معرفی می کنم، او هم بی معطلی، نه که آنها را امانت بگیرد، بلکه از جیب مبارک شوهرِ تاجرشان خرید میکند😅🤣 خوش به حال نویسنده هایی که من کتاباشون رو خیلی قوی دارم تبلیغ میکنم (البته این وسط چیزی به من نمیرسه هااا😁جز زیرنویس نویسی😅😁) و خدا به داد آن تاجری برسد که همسر کتابخوانش ؛ دوست منه😅 جاتون خالی همین رفیق اخیرا 6تا کتاب خرید کرده که 2 تاش رو من معرفی کرده بودم براش؛ 2 تای دیگه اش رو که در حوزه تجربیات نزدیک مرگ هست و من تو کانال نقد کرده بودم و بنده خدا نمی خواسته اونا رو؛ ولی خطای سهوی فروشنده، اونا رو هم براش پست کرده😂 پول اون دوتا کتاب رو انگاری از جونش کنده و داده😅منم وقتی دیدم انقد پنچره،کاملاااا جدی گفتم چون بچه خوبی هستی اون دوتا رو ازت میخرم😉 ولی من گرفتار یکی مثل خودم شدم که خییییلی زرنگه😁گفت هر کتابی با زیرنویس های شما، ارزشمند میشه، اون دوتا کتاب رو میارم بخونید و زیرنویس بدید(ر.ک: روش اول چاق کردن کتابخانه در پستهای قبلی😊). منم دیدم مثل اینکه زیرنویس های من، خیلی به مذاقش خوش اومده، یک فکر تاجرانه به سرم زد ؛ گفتم قبووول بیار برات با زیرنویس برمی گردونم 📝ولییییی، چندبرابر قیمت کتاب در میاد برات💰💰🤣🤣 (علم بهتر است یا ثروت؟! ...علمِ ثروت آفرین😂)... از شوخی گذشته، یکی از کتابایی که معرفی کرده بودم رو خریده و قبل اینکه خودش بخونه، داده من بخونم با زیرنویس برگردونم بهش😅😩 ولی خدا با ماست، این کتاب، کتاب زیرنویس خیزی نبود و شاید نقطه عطفی در تاریخ زیرنویس نگاری من باشد. فقططط چند واژه خواهم نوشت که فقط این رفیق خواهد فهمید یعنی چه .😊😉 راستی این کتاب، رمان هست و من بخاطر شاگردان متوسطه دوم، میخوندم موضوعش مدیریت عشق در نوجوانی هست, عنوان کتاب رو هنوز نمیگم براتون😉 ادامه دارد...
سلام خدا بر شما🌸
اون رمان چنگی به دلم نزد و در عوض نقدهایش به دلم چنگ زد. علی رغم موضوع مهم یعنی مسئله مدیریت عشق در نوجوانی ، حرف و محتوا ضعیف بود ...جز چند جای محدود!! اصلا به همین دلیل زیرنویس خیز نبود😐 من کلا کتاب رمان کم میخونم ولی اونایی که خوندم انقدددد حرفای مهم برا گفتن داشتند که اصلا با این رمان فعلی مدنظر قابل مقایسه نیست. این رمان، شب صورتی بود از مظفر سالاری . فقط یکی از شخصیت هاش که قوی بود خیلی کمترررر حضور داشت ؛ در حالیکه میشد از زبان این شخصیت خئیییئیلی حرفای مهمتر رو به نوجوانِ عاشقِ فصلی تعلیم داد😊 اینو برا شاگردان معرفی نخواهم کرد. و اما بریم سراغ سومین و آخرین مرحله چاق کردن کتابخانه ای که در اثر تحول روحی رفیقمون لاغر شده 😊👇👇
مرحله سوم تربیت روح، تجلیه است (تجلّی کردن فضایل اخلاقی در وجود انسان)❤️ ما علاوه بر روحِ رفیقمون، شاهد رشد و تربیت یافتگی کتابخونه اش هم هستیم😍 لذا طی 100 سال آینده 😉در مرحله تجلیه، این رفیق ما از نظر عقلی به حدی چاق میشه که برای چاق کردنِ کتابخونه سابقا لاغرش، خودکفا میشه و دیگه نیازی به واردات کتابهای خوب از مرز میرزا زیرنویس چی(یعنی من😅) نخواهد داشت. اگه گفتید چطوری خودکفا میشه؟؟!!🤔 . . . آفرررین ..درسته👏 در مرحله عالی رشد و تربیت، کتابهای خوب از ذهن مبارک و بر قلم شیوای خودش جاری میشه😍 میشه یه نویسنده خوووب🌸 و منم باهاش همچنان همکاری میکنم؛ چون قبل چاپ، کتاباش رو میفرسته برام تا زیرنویس بدم😁 تا کتابهاش به پول خوبی فروش بره و جیب مبارک تاجرش، ورشکست نشه😅 از همین الان و همینجا پیش همه تون براش چندتا پیشنهاد بکر دارم : ای رفیق شیمیدان عرب زبان عاشق فارسیم : 😅 1️⃣ اول از همه سعی کن کتابی در مورد شیمی به زبان عربی بنویسی؛ منم قول میدم زیرنویس فارسی بیارم برا مخاطبانت😅 2️⃣ یک کتاب بنویس باعنوان"زیرنویس"😊 3️⃣ یک کتاب آشپزی بنویس باعنوان " آش رشته" این رو شاید بعدا براتون گفتم ماجراش چیه😂 4️⃣ یکی از کتابهات رو به عنوان زن تاجر اختصاص بده به موضوع خطیر و بسیار حیاتیِ " علم بهتر است یا ثروت؟" 😅
و اما مطلبی در مورد کتابهای رمان که بین جوانان و نوجوانان طرفدار زیادی داره👇
پاسخ به یک : آیا تعریف کردن داستانِ در قالب رمان اشکال داره؟ ✅ جواب : ✍ به علت این که مخاطب رو با خودش همراه می کنه میتونه ناخودآگاه و مخاطب رو تغییر بده ... هر چقدر داستان جذاب تر نوشته شده باشه مخاطب رو بیشتر درگیر میکنه ... گاهی وقتا مخاطب این قدر درگیر یه رمان یا یه فیلم نامه میشه که گویا باهاش داره زندگی میکنه ... اگه برای شخصیت محبوبش و خوبِ داستان مشکلی پیش بیاد این مخاطب هم متاثر میشه! با این اوصاف ، دیگه از یه رمان فقط پایان و نتیجه گیریش اهمیت نداره ... بلکه تک تک لحظات این داستان اهمیت پیدا میکنه ... تک تک لحظات! تک تک صحنه ها! تک تک شخصیت ها! تک تک محتواها! و ... حالا اگر شما داستان یک فرد رو با ذکر تعریف کردید مثلا این مخاطب در طول یک داستان ۱۰۰ قسمتی ، با ۸۰ قسمت گناه مواجه شده، ۲۰ قسمت هم ماجرای توبه رو خونده ... اما اتفاقی که افتاده توی این ۸۰ قسمت به لحاظ و نسبت به اون گناهایی که تعریف شده مایل شده ... اما معلوم نیست اون ۲۰ قسمتی که میخونه این قدرت رو داشته باشه بهش اراده بده برای عدم انجام اون گناه ها یا نه !؟ اگه توی یه داستان ، دختری (یا پسری) تمام جزئیات رو ببینه که چه کارها که انجام شده بعد اخرش میخواد بخونه که طرف رفته توبه کرده! ۴ تا رمان این جوری برای جوون ها کافیه ... بعد کم کم هم ارتباط بگیره ... این هم جامعه ، این هم صدا و سیما ، این هم وضع خانواده ها ... چه تضمینی به این هست که مخاطب به اون ۸۰ درصدی که ماجرای گذشته ی اشتباه شخصیت داستان بوده دچار نشه؟ میگن : آقا این داستان ها واقعی هستن ... بر اساس واقعیت نوشته شدن ... شما چرا واقعیت ها رو نمی بینید پس؟ جواب : واقعی بودن یا نبودن داستان مهم نیست فعلا ... این که آیا چنین واقعیت هایی هم در جامعه هست اهمیتی نداره ... معلومه که واقعیت داره ... اما آیا به صرف این که واقعیت داره میشه ذکر کرد همه چی رو؟ در جامعه ما خیلی فسادها و گناه ها هم داره ... چیکار کنیم؟ همه رو تعریف کنیم با ذکر جزییات، بعد داستان رو به توبه بکشیم بعد به ازدواج بکشیم بعد پسر هم از قضا بره مدافع حرم بشه؟ مگه آخر داستان فقط به ذهن مخاطب می مونه؟ بعد اصلا سوالم رو میارم یه مرحله عقب تر ... اگر قرار باشه ما حرف از توبه بزنیم، مگه فقط باید توبه از روابط نامشروع بزنیم؟ چرا فصل مشترک داستان های توبه ایی، روابط نامشروعه!؟!؟ و فصل مشترک رمان های دیگه !؟!؟ خدایی چرا؟!؟! یعنی هیچ موضوعی به جز رابطه میان دختر و پسر نیست برای رمان نوشتن؟ جمع بندی کنم : برای رمان نوشتن یا باید دوره های فرهنگی داشته باشید ... یا باید از مشاور فرهنگی بهره بگیرید ... 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin
راستی ان شاءالله فردا با بازتابی از کلاسهای دین و زندگی اولین هفته مهر باز خواهم گشت😊 جالب بود مثل اغلب اوقات😍
سلام و ظهر بخیر
احساس میکنم این هفته، مسافت زیادی رو طی کردم .آخه از بلاد کفر یعنی کلاسهای دین و زندگی برمی گردم.😐😅 جلسه اول هرسال؛ فارغ از دغدغه نمره و درس و ... کلاس ما از نوع "آنچه میخواهد دل تنگت بگو" هست🌸 امسال هم، طبق روشم، همین کار رو کردم. گرچه هفته دفاع مقدس بود؛ ولی تصمیم داشتم از مقدسات دینی دفاع نکنم و گارد نگیرم تا بتوانند خودشان را رو کنند😊حتی اگر با دین مشکل دارند. نتیجه این شد که در همان جلسه اول آشنایی با عزیزان دهم تجربی، روحیات و ذهنیات و سوالات اغلب شاگردان را شناختم😍 خودِ خودشان را دیدم با هر سوالی و هر شک و تردیدی که داشتند😅 کلاس داشت منفجر میشد از شدت بحث و گفتگو😍بس که در تیررس ترکش های سوالات مهم و اساسی در حوزه دین قرارم دادند و قرارشان دادم و بی قرارشان خواستم😅😍 گفتم چند نفر به یه نفر...؟!! شبیه دروازه بانی شده بودم که از هر بازیکن؛ یک توپ برایش نثار میشد؛⚽️ ولی من عمدااا جا خالی میدادم تا توپهایشان گل شود و احساس قوت کنند😄 جاتون خالی، داشتم در یک جو صمیمی ، هرجور حرف و بد و بیراهی رو پشت سر خدا و دین می شنیدم و عمدا جیکم در نمی اومد 😉 تا مراتب کفر عزیزان دستم بیاد😄 ماشاءالله صاحب مراتب عااالیه و مقامات خفیّه بودند. کفرم در نیامد ولی کفرشان را درآوردم😄 آخر کلاس گفتم، من نه به عنوان دبیر دین و زندگی و وکیل مدافع خدا؛ بلکه به عنوان یه نفر غریبه غیرمسلمان( سمبلیک) خواستم ببینم دین اسلام از نگاه شما چطور دینی است؛ بلکه من هم جذب شدم؛ ولی با این توصیفاتی که شما از خدا و دین و اسلام و احکام و...کردید؛ من اولین کافر به آن هستم😅 دین اگر این است، بی دینان ز ما مومن ترند 😐 یعنی با همین عبارت همه توپهایی را که فکر میکردند گُل شده است، به گِل نشاندم 😜و کلاس از صدای خنده عزیزان ترکید..😂 گفتند این اولین باری بود که انقد جدی و راحت در مورد دین داشتیم با کسی حرف میزدیم😍 و من که هدفم همین بود؛ خوشحال از آنها خداحافظی کردم و دیدم که آرام و قرار هم از چهره برخی هایشان خداحافظی کرد 😂 مخصوصا یکی که انقدر جذب بحثها شد؛ بعد کلاس اومد جلو با یه کتاب تو دستش😍 جلسه اول دین و زندگی دهم تجربی کفر متحرک ادامه دارد...
یکی از عزیزانی که به شدت وارد بحث و گفتگو شده بود، همین شاگرد بود. گفتم در مورد دین، هر فکری و حرفی برای گفتن دارید، بفرمایید. گفت: من فکر می کنم انسانها نیازی به دین ندارند. گفتم: خوشحال میشم بیشتر توضیح بدی😊 گفت: بالاترین و بهترین دین، انسانیت است. انسان وقتی به فرزانگی برسد، دیگر نیازی به دین و جستجوی خدا نخواهد داشت و خودش میتواند از آینده هم خبر بدهد. با لبخند پرسیدم: انسان چگونه به فرزانگی می رسد؟ از چه راهی؟ 😊 ژستی علمی و روشنفکرانه گرفت و پاسخ داد: با مدیتیشن. و اینبار خودش با ولعی از سرِ اشتیاق ادامه داد: خانوم نمی دانم میدانید یا نه؛ ولی ما در بدنمان چندین چاکرا داریم که اگر بتوانیم به کمک مدیتیشن چاکراهای مورد نیاز را فعال کنیم، دیگر به فرزانگی رسیده ایم و نیازی به این حرفها و دین و ...نداریم. سعی میکردم قبل از اینکه خودم مستقیما جواب بدم، از بقیه شاگردان کمک بگیرم و ذهن اونها رو به چالش بکشم. رو به بقیه کردم و گفتم، چه نظری برای این حرفهای دستتون دارید؟ بقیه دوستانش چون در این حیطه پاسخی نداشتند؛ همگی سکوت کردند. ولی من دقیقا میدانستم این حرفا از کجا آب میخوره...😍قبل از اینکه بخوام نقدش کنم، اول باید اعتماد و توجه این شاگرد رو جلب می کردم؛ لذا گفتم بله عزیزم میدونم ما تو بدنمون 7 تا چاکرا داریم. و هر چاکرا در بخش خاصی از بدن وجود داره و اسم چاکرایی که با فعال شدنش انسان میتونه از آینده هم خبر بده، چاکرای آجنا یا همون چشم سوم هست که در بخش پیشانی قرار داره😊اینا رو که ازم شنید؛ چون انتظار نداشت اینا رو بدونم، بیشتر مشتاق شد و تایید کرد حرفامو. گفتم تازه اون مدیتیشنی که گفتی، حرکات و نحوه تنفسی خاصی رو داره و با یه اصول و ترتیب و شماره های خاصی عمل دم و بازدم رو در مدیتیشن مدیریت میکنند😊 دهنش اب افتاده بود. گفتم حالا این مدیتیشن و چاکراها میدونی ریشه اش به کجا برمیگرده؟ کمی مکث کرد و گفت : نه نمی دانم. گفتم رد اینها رو ما در ادیان و عرفانهای شرقی مثل آیین هندوئیسم پیدا می کنیم. و شاید جالب باشد بدانی که هندوئیسم یک دین ساخته دست بشر است؛ ولی تو الان داشتی می گفتی انسان نیازی به دین ندارد!! انسان، لابد نیازی در درونش هست که فقط با دین برآورده میشه؛ و این فطری بشر هم هست؛ لذا همین هندوئیسم و بودائیسم و شمنیزم و ...هر مکتب بشریِ قابل نقدی که در جوامع انسانی به وجود آمده اند، بخاطر خطا در پیدا کردن آن تنها راه اصلی است. و اینگونه شد که این عزیز، جذب شد و بعد اتمام زمان کلاس، با یه کتاب تو دستش و با اشتیاق اومد جلو👇
این کتاب رو پیش رویم روی میز گذاشت و گفت خانوم ببینید الان این کتابو در دست مطالعه دارم. منم چون در سیرمطالعاتیم، از این دست کتب هم خونده بودم، با اینا هم تا حدی آشنا بودم، علی رغم اینکه برا محتوای این قبیل کتابها، کلی نقد و حرف دارم؛ ولی فوری مترجمش رو رصد کردم، دیدم مهدی قراچه داغی است😊 گفتم آفرین که مترجم خوبی رو انتخاب کردی، ایشون در حوزه کتب روانشناسی ، ترجمه های زیاد و معروفی دارند. وقتی دید اینم برام اشناست، نطقش بیشتر باز شد😅گفت: خانوم من عااشق کتاب هستم و یه کتابخونه پر از کتابهای متعدد دارم؛ خیلی عالی اند😍 منم دیدم کتابخونه اش زیادی چاق شده با کتابهای قابل نقدی که تو افکارش عیان بود، به طرز نامحسوس ولی هدفمند، تصمیم گرفتم اگر اهلیت مولانا بودن را داشته باشد، شمس تبریزش بشم😅😁 و کتابخونه اش رو در طی سال تحصیلی لاغر کنم😅 گفتم چه خوووب، منم عاشق کتاب و مطالعه هستم و کلی کتاب دارم، اگه بخواهی میتونیم مبادله فرهنگی کتاب با کتاب داشته باشیم، خوشحال شد و استقبال کرد😍و یک تکلیف هم بهش دادم گفتم برا جلسه بعدی، لیستی از کتبی رو که تا بحال مطالعه کردی رو با اسم نویسنده برام بنویس بیار...اینجوری دورنمایی از گستره و ابعاد فکریش به دستم میاد و راحت تر میتونم در طول سال تحصیلی، جهت دهی فکری رو پی بگیرم ان شاءالله🌸
راستی این شاگرد دهمی عزیز، هر حرفی در مورد دین و چاکراها و تحریف تاریخ اسلام و برتر بودن انسانیت و..میگفت؛ دقیقااا همون چیزایی هست که خانم سوگل مشایخی در کلاسهای به ظاهر عرفان و اخلاقشون به خورد جوانان میدهند😐😐 اگر یادتون باشه، من قبلا مطالب خانم مشایخی رو به همراه یکی از کلیپهاشون نقد کرده بودم😊گرچه شماره تلگرامی سرکار خانوم مشایخی رو هم همون موقع پیدا کردم و رفتم براشون استارت شنیدن نقدهام رو زدم؛ ولی ایشون پاسخی ندادند؛ با این حال ، احساس کردم روح ایشون در کلاسم و افکار شاگردانم احضار شده😅😂 منم فرصت را غنیمت دانسته و نقدها را به عزیزانم خواهم گفت ان شاءالله🌸
جهت دیدن نقدهای رجوع کنید به این پیام و نقدهایی که در چند پست بعدیش مطرح شده☝️
درکلاس دهم تجربی، چیزی که در برخی عزیزان مشتاق دیدم، کفر متحرک بود و از این بابت خوشحاااال شدم و با انگیزه ای بیشتر تلاش خواهم کرد چون به قول استاد صفایی عزیز: « کفر متحرک به اسلام می رسد؛ ولی اسلام راکد، پدر بزرگ کفر است.»
راستی چون بحث کتاب و کتابخوانی و کتابخانه های چاق شد😅، بفرمایید یک پارچ شعر خوشمزه میل کنید😋👇
ما سی قفسه کتاب داریم یک مشت کتاب ناب داریم در مورد اکثر مسائل در این قفسه جواب داریم در حوزه مبحث سیاسی ما ریشه انقلاب داریم یک چند کتاب زیرمیزی در منقبت شراب داریم در بخش امور ماورائی تعبیرنگار خواب داریم یا اینکه برای خواب راحت طراحی رخت خواب داریم یک دفتر شعر طنز جالب از شخص”ابوخراب” داریم در علم مهندسی، رساله از خالق فاضلاب داریم صد جلد کتاب با مسمی در پختن این کباب داریم یک جلد کتاب زیر خاکی با برگه ضد آب داریم از کل کتابهای “صادق” ما “وق وق بی صاحاب” داریم! در حیطه جانور شناسی آناتومی عقاب داریم هر چند که مطلقاِ نخوانیم در بحث کتاب هم ندانیم با این همه این کتابخانه حالا شده چلچراغ خانه پیش فک و فامیل و رفیقان یا پیش تمامی رقیبان سرمایه با کلاسی ماست با آن پُز ما همیشه غوغاست دیزاین درون خانه زیباست یک جور نماد سطح بالاست از برکت این کتابخانه لفاظی بی حساب داریم هر جا سخن از کتاب باشد حرف و سخن و خطاب داریم در خواندن و فهمشان اگر کُند در فخر به آن شتاب داریم
سلام و عصر بخیر
جلسه دوم، من مشتاق دریافت لیست کتب مورد مطالعه این عزیز بودم؛ و او مشتاق دریافت شماره تلفن من😅من هم که بشدددت حساس روی شماره تلفنم و به این زودیا به کسی نمیدم😂از او اصرار و از من انکار. گفتم هر کاری داری تو شاد در خدمتم. گفت: من، شاد ندارم😐 گفتم چرا؟؟ چطور دانش آموزی هستی که شاد نداری؟ گفت گوشی من آیفونه و شاد روش نصب نمیشه. گفتم : خدایا شکرت که ما بدون آیفون، شادیم😍😄 گفتم هر کاری و حرفی داری در طول سال تحصیلی در مدرسه در خدمتم. رفتیم سراغ بحثمون هدف زندگی...اهداف اصلی و فرعی رو توضیح میدادم که رو کردم به ایشون و پرسیدم هدفت تو زندگی چیه؟ گفت میخوام صاحب یه شرکت پیشرفته بشم💰 گفتم این هدف، اصلیه یا فرعی؟ گفت این هدف اصلی منه و انقدر دقیق روش برنامه ریزی کردم و استعدادهام رو و امکاناتو ...رو شناسایی کردم که دقیقااا میدونم چی میخوام. لابلای حرفاش دیدم داره باز با طعم همون کتابهای شبه روانشناسی و فرا روانشناسی ذهن حرف میزنه.از تک تک حرفاش میتونستم بفهمم که واقعا اهل مطالعه است و لیستی از کتابها رو که باهاشون عجین هست و هنوز برام ننوشته رو حدس میزدم😊 از بقیه پرسیدم بنظرتون با توضیحاتی که دادم ایشون هدف اصلیشون رو درست انتخاب کردن یا نه؟! یکی با شجاعت و قاطعیت گفت: نه...این انتخاب، به عنوان هدف اصلی نمیتونه درست باشه! بنده خدا، بهت زده بهم نگاه کرد که تایید نکنم حرف اون دوستش رو...!! ولی من با قاطعیتی فزونتر گفتم بله با همه آگاهی و مطالعه و نکته سنجی که داشتی، اون هدفت، هدف اصلی نیست؛ و اگر باشه، تو خطا کرده ای😊 مشتاق شد برای شنیدن اون هدف اصلی...!! پرسید پس هدف اصلی چی میتونه باشه؟! دوستش فوری گفت: خدا ... ومن گفتم: سوال دارم ، چرا خدا ؟؟ عمدا این سوال را طرح کردم. چون نمیخواستم یکراست برای کسی که آن سابقه مطالعاتی را دارد، مستقیم از خدا بگویم. مخصوصا که هدف مهم زندگیش این بود که صاحب شرکت بشه، یاد ادواردو آنیلی افتادم که پدرش صاحب کارخونه های فیات و ...بود. با این مثال از فردی که رفاه و ثروت و شهرت و ...داشت و با اونا آروم نگرفت، و با تبیین نیازِ بی نهایت طلبی در انسان، براش هدف اصلی رو جا انداختیم بحمدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خيال است که ديوانه و شيدا نشويم؟ بوي مشکيم، محال است که رسوا نشويم عشق ما را پي کاري به جهان آورده است ادب اين است که مشغول تماشا نشويم پرده راز بود حرف دليرانه زدن با تو گستاخ ازانيم که رسوا نشويم خون بر هم زدن اوقات بزرگان هدرست بي حجابانه چو سيلاب به دريا نشويم عيش ما چون سر ناخن به گشاد گره است تا نيفتد به گره کار کسي، وا نشويم! پاي پر آبله باشد صدف بحر سراب بهتر آن است پي عشوه دنيا نشويم اين غزل آن غزل خواجه نظيري است که گفت تا سر شيشه مي وا نشود وانشويم
تدریس درس تموم شده بود که سوالای ایشون و بقیه عزیزان سمت من نثار میشد و سوال که نام دیگر خودِ من است، همیشه مرا به وجد می آورد.😍😍 با همان اعتراض پرسید خانم چرا باید نمازمان را عربی بخوانیم؟ چرا اسلام، نژادپرستی عربی را به همه تحمیل میکند؟ منم همراهیش کردم در طرح سوالش، گفتم لابد اگر با زبان مادری و یا مثلا با اشعار مولوی نماز بخوانیم، خیلی بهتر می فهمیم چه گفته ایم و حضور قلبمان بیشتر میشه. گفت بله. چرااااا عربی؟ این جلسه درس ما شبیه سوره نمل شد، دو بسم الله الرحمن الرحیم داشتیم. یکی بالای تابلو، در ابتدای درس نوشته بودم، و دومی را بعد پرسش این عزیز، رفتم وسط تابلو نوشتم...گفتم ترجمه اش چیست؟ همه یکصدا و با قاطعیت گفتند: بنام خدای بخشنده و مهربان...من هم این ترجمه را زیرش نوشتم ...و بعد مقابل چشم همه، روی این ترجمه خط زدم، گفتم کامل نیست!! داشتند از شدت حیرت و بهت ، بی صدا فریاد میزدند که چرااااااا؟همه جا همه ترجمه های قرآن هم این را نوشته اند. و من با این مطلب توضیح دادم که زیرا ...👇
‏اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد و مماتنا ممات محمد و آل محمد 🖤🌸