eitaa logo
در حرم یار
1.6هزار دنبال‌کننده
762 عکس
36 ویدیو
3 فایل
کلاس مباحث آیت الله محمدشجاعی(ره) و گزیده ای از نکته های بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی از لسان استاد سیدعربی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین : @DarharameyarAdmin «تبادل و تبلیغ نداریم»
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر محبت به امام حقیقی باشد، اگر محبت امامی كه نمونه كامل انسانيّت و طاعت و عبوديّت و اخلاق است از روى صدق باشد، مانع ارتكاب گناه مى‏گردد؛ مانند واكسنى است كه مصونيّت ايجاد مى‏كند و نمى‏گذارد بيمارى در شخص «واكسينه شده» راه يابد. فكر گناه را از سر او بدر مى‏برد، امام را میزان خود قرار میدهد و بر مدار آن میزان میچرخد همه‌ی ما وقتی به چیزی عشق می‌ورزیم بدنبال آن عمل می‌کنیم اگر ریاست می‌خواهیم میدویم اگر مدرک می‌خواهیم می‌دویم میز می‌خواهیم می‌دویم شب خوابمان نمی‌برد .... عشق ها حرکت می‌آورد، عمل می‌آورد، عمل هم متناسب با معشوق است اگر معشوقت حضرت حق شد علی (ع) شد اباعبدالله (ع) شد عمل متناسب با او می‌شود همان معشوق میشود میزان پس عمل صالح بستگی به معشوق دارد که متناسب با کدام معشوق است متناسب با کدام معبود است اگر معبودت کوچک بود عملت هم کوچک و بی مقدار است، اگر معبود و معشوقت غیر حق بود عملت هم بر وزن و میزان حق نیست هر چند هم تلاش کرده باشی بدان که «تلاش» عمل صالح نیست هر محبى به خواسته محبوبش احترام مى‏گذارد و فرمان او را گرامى مى‏دارد. فرمانبردارى از محبوب، لازمه محبّت صادق است. پس محبت به اباعبدالله (ع) حسنه‏اى است كه مانع راه يافتن گناه مى‏شود؛ معنايش آن نيست كه جاهلان پنداشته‏اند، و اینکه هر گناهى كه مرتكب شوى بی اثر شود... Eitaa.com/darharameyar
عالم میزان در این دنیا برای سنجش هر چیزی واحدی و مقیاسی در نظر می‌گیرند برای اندازه گیری طول مقیاسی مانند متر وابزار آن برای وزن مقیاسی مانند گرم و ترازوی آن دقت کنید خود این ترازو یا متر میزان نیست بلکه وسیله اندازه گیری است مثلاً طول را گاهی با متر اندازه گیری می کنند گاهی با خط کش گاهی با مانومتر یا وزن را گاهی با باسکول گاهی با ترازوهای دستی گاهی دیجیتال مانند ترازوهای زرگری که همه اینها ابزار سنجش است... وقتی نماز من و شما را می‌خواهند بسنجند ابزار و واحد سنجش نیاز دارد که ببیند چقدر به حق نزدیک بوده یا چقدر دور بوده واحدی باید باشد مرتبط و از جنس خود نماز مثلاً برای اندازه گیری طول هیچ وقت ترازو بکار نمیبرند لذا برای اندازه گیری باید بهترین نماز را بیاورند و با آن مقایسه کنند که میشود نماز امیرالمومنین علیه السلام برای انفاق، برای صدقه، برای کارهای خیر، واحدی از جنس خودش می‌خواهد برای گفتار ما، تمام صحبت‌های ما، مقیاسی می‌خواهد از همان جنسِ حرف زدن وکلام... خب انفاق و صدقه و نماز و روزه و کلام و گفتار و.... چه کسی مقیاس باشد که ببینیم کلام ما به حق نزدیک بوده؟ ببینیم به خدا نزدیک بوده که ما را به سمت خدا بکشد یا خیر؟ کدام کلام و سخن گفتن مقیاس است ؟ کدام نماز مقیاس است که ببینیم آن نماز ما را به سمت خدا کشیده یا خیر ؟ به سمت حق وزن دارد یا خیر ؟ کدام صدقه و چه احسانی وانفاقی مقیاس است ؟ با احسان و انفاق چه کسی باید مقایسه شود ؟ بنابراین اگر بگوییم با خدا سنجش می شود یعنی میزان ذات مقدس حق است درست است اگر هم بگوییم میزان امیرالمومنین است درست است تفاوتی در اصل معنا نمی کند چون امیرالمؤمنین (ع) جز خدا را نشان نمی دهد... اگر بخواهند اعمال ما را، فکر ما را، خطورات ما را بسنجند که آیا حق بوده یا چقدر با حق فاصله داشته، چقدر نزدیک بوده یا باطل بوده، باید نمونه اعلای حق بودن اعمال را و نمونه اعلای نزدیک بودن به خدا را معیار قرار دهند که این نمونه این صحیفه از آن چه کسانی است ؟ صحیفه چه کسانی است ؟ خودتان خواهید گفت انبیاء و در رأس آنها نبی اکرم صلوات الله و امیرالمومنین (ع) و این معیار و محک در عالم قیامت بسیار کار را برای ما سخت خواهد کرد عبادت ما، خلق و خوی ما، اخلاقیات ما، تقوای ما، هیچ چیز ما قابل مقایسه کردن و محک زدن با انبیاء و اولیاء نیست قابل وزن کردن نیست حرفش را هم نمیشود زد اما معیار همین است به هر جهت باید دید که چقدر فاصله دارد و چقدر نزدیک است اصلا نزدیک هست یا خیلی خیلی دور است ؟... Eitaa.com/darharameyar
در حرم یار
#جلسات_معاد عالم میزان در این دنیا برای سنجش هر چیزی واحدی و مقیاسی در نظر می‌گیرند برای اندازه گیر
عالم میزان ابزار سنجش هر کاری در انسان تعلقات اوست. ما هر کاري که می‌خواهیم انجام دهیم ترازوي مان را به میان مي آوريم؛ یعنی معیار و واحد تعلقات است اگر مي خواهيم يک لقمه در دهان مان بگذاريم، ترازو مي کنيم و بايد يا نبايد مي گوييم و سبک سنگين مي کنيم. اگر مي خواهيم يک خريدي بکنيم، درسي بخوانيم، درسي بدهيم، ازدواج کنيم، دوست انتخاب کنيم، ترازوی خود را به میان می آوریم انسان از کوچکترین اقدام تا بزرگترین اقدامات ترازو می‏‏کند که این شغل را انتخاب کنم یا نکنم، این همسر را انتخاب کنم، یا نکنم بجنگم یا صلح کنم؛... اگر بخواهد به این انتخابها وزن بدهد که در عالم میزان صحیفه او ثقل پیدا کند با چی باید بسنجد ؟ «علی میزان الاعمال» نه تعلقات و امیال نفس‌ ترازوی ما یا ولایت حضرت است یا ولایت طاغوت و نفس شما عقل خودتان را از امام بیشتر می‏دانید؛ هر چه امیرالمؤمنین (ع) می‏گویند اول در ترازوی عقلتان در ترازوی امیالتان می‏گذارید و اگر به عقل شما درست بود یا با امیال شما تضاد نداشت عمل می‏کنید؛ این که پیروی امیرالمومنین نیست؛ پیرو خودت هستی. پیرو امیرالمومنین ترازویش امیرالمومنین است اگر به او بگویند برو در آتش، می‏رود و یقین هم دارد که همین درست است. عقل و قلب انسان ترازو می کند و خوب و بد را از هم جدا می نماید. عقل و قلب است که قیمت می گذارد و می گوید این را فدای آن کنم یا آن را فدای این. حال اگر ترازو و حکَم ما حق باشد که «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَق» و این میزان حق وارد دل ما شد؛ کارهای ما نیز بر اساس حق خواهد بود. اما این حکَم و ترازو اگر مستقل از امام باشد، با امام راه نرود دیگر ترازویش جدا شده است هرچند ممکن است در ظاهر همراه امام باشد ولی بالاخره در یک جایی راه خود را از امام جدا می کند. خیلی مهم است که ترازوی ما با ترازوي امیرالمومنین (ع) يکي است. خيلي مهم است که انسان عقل عملی اش ، عقل نظری اش ، محاسبه اش و تعلقاتش با امام، يکي باشد. اگر تعلقات من با ديگري، دو تا شد، محال است وقتي وزن مي کنيم، يک جور قيمت بدهيم؛ چون تعلقات مان دو تا است... Eitaa.com/darharameyar https://t.me/AyatollahShojaee1389
در همین عالم هر کدام از ما حریمی برای خودمان داریم که اجازه نمیدهیم دیگران به آن ورود کنند هرکدام از ما حصاری، مرزی برای منزل خودمان، برای ناموس خودمان برای کسب ومال خودمان، تعیین کردیم مانند دیواری که برای منزلمان کشیدیم و از قبل معین کردیم که هیچکس حق ندارد وارد آن حریم بشود حالا اگر یک شخصی از دیوار منزل شما همینطور پایین بیاید و از حیاط عبور کند اگر چه کاری هم انجام ندهد چه می‌کنید؟ به شما بگوید درست است که شما گفته بودید کسی نیاید و دیوار برای منزلتان کشیدید و حریم درست کردید ولی ما دلمان خواست بیاییم و برویم شما نادیده بگیرید و ببخشید می‌شود یا نمی‌شود ؟ شما غضب میکنید یا نمیکنید؟ تنبيه می‌کنید یا نمی‌کنید؟ میگویید من گفته بودم اینجا حریم من است نباید وارد بشوی ولی عامدانه ورود کردی.... گناه یا ترک واجب حریم خداست خدا برای خودش حریمی معین کرده ومرتب دستور داده که نباید ورود کنید والا غضب من را در پی خواهد داشت... حضور علي‏بن ابي‏طالب(ع ) بعضي عرض كردند: ما دوست شماييم. حضرت فرمودند تو دوست من نيستي. آن شخص سه‏بار گفت: من دوست شمايم. حضرت فرمود: دروغ مي‏گويي؛ زيرا در عالم ملكوت كه ارواح دوستان ما را به ما نشان مي‏دادند من روح تو را در بين ارواح ارادتمند و علاقمند خودمان نديدم و تو نسبت به ما تولّي نداري... چرا؟ چون تولی و دوستی تبعیت می آورد ما اهل بیت را نیز برای نفسمان می‌خواهیم صدوق(ره) در روايت ديگري نقل كرده كه رسول‏ خدا(ص) فرمود: «لايؤمن عبْد حتي أكون أحب إليه من نفسه» هرگز كسي مؤمن حقيقي نيست جز اين كه من نزد او محبوبتر از خودش باشم. خودش را براي من بخواهد نه مرا براي خود بطلبد... در وجود ما پر است از محبتهای به غیر مثلاً شما فرض کنید یک روزی که درآمد خوبی داشته باشید، جیبتان پرباشد، خبر خوشی به شما رسیده باشد، در آن روز با شور و شعف نماز می خوانید، با حال نماز می خوانید، اما اگر روزی پولی از دست شما رفته باشد، ضرری کرده باشید، مالی را از دست داده باشید، اصلا حال نماز ندارید یعنی چه ؟ یعنی محبت شما، تعلق شما به آن مال بیش از محبوب دیگراست. یعنی آن مال، خدای شما بود شما به عشق آن مال، به عشق آن خبر خوش، به عشق دنیا، نماز باحالی خواندی، نه به عشق خدا... یا نمازی که موقع سیری می خوانید و نمازی که موقع گرسنگی می خوانید چرا فرق می کند؟ چون ما وابسته به شکم هستیم و این اوصاف و خصوصیات ما هیچگاه برابر نیست با کسانی که پول برایشان مهم نیست، مشتری برایشان مهم نیست... برابر نیست با کسی که مالش را دزدیده باشند یا ندزدیده باشند فرقی نکند و نمازش همان نماز باشد گرسنه باشد یا سیر باشد، مصیبت زده باشد، یا مسرور باشد، نمازش فرقی نکند.... مسلما این دو نوع اشخاص با هم در عالم حشر مسیرشان و فشارشان یکی نیست اگر اهل بهشت هم شوند بهشتشان هم یکی نیست... Eitaa.com/darharameyar
هر عملی چه خوب چه بد  مجموعه مرکبی است از ارزش های عقیدتی، فکری، اهداف و مقاصد یانیت ها ، تصمیم و اراده و سرانجام حرکاتی که در اعضا و جوارح است بنابراین عمل فقط حرکات نیست ما اگر در تک‌تک اعمال خودمان دقت کنیم خواهیم دید که هیچ عملی از ما بدون مقدمات و موخرات نیست هر عملی تشکیل میشود از یکسری نیت‌ها و هدف ها و اراده تا اینکه بالاخره با حرکات ظاهری ما به آن هدف درون برسیم يا به آن چهره وصورتي كه در درون نياز داريم برسيم یعنی باز در خاتمه، آن هدف و نیت درونی و چهره دروني مطرح است و اگر آن نیت های درونی و اهداف و تصمیم ها و اراده ها وجود نداشته باشد اصلا هیچ حرکتی رخ نمی دهد هیچ عملی انجام نمی شود مثلا وقتی که ما احساس گرسنگی یاتشنگی می‌کنیم در واقع از این مسئله رنج می بریم می‌خواهیم این احساس را که به ما رنج میدهد را نداشته باشیم و به یک احساس سیراب بودن و آرامش برسیم مطلوب ما، هدف ما، معشوق ما این است که از یک وضع نامطلوب به وضع مطلوبی برسیم   از يك صورتي در درون به صورت ديگري در درون برسيم   در هر عمل همه اش صحبت از درون است نه بيرون خوب دقت كنيد در ظاهر این است که ما بلند شدیم و رفتیم آب خوردیم در صورتی که اصل حركت این چنین نیست اصل حرکت ما از درون ما شروع شده از تشنگی به سمت سیراب بودن تمام اعمال اینگونه است مثلا نگاه به نامحرم ، غيبت كردن ، مال به دست آوردن ،‌هر حركتي كه ما درچشم وگوش و دست وپا و همه اعضا و جوارح داريم تماما برای اینست که یک نقصی را، یک کمبودی را یک رنگی را، از درون برداریم و به لذتي در درون يا چهره آرامشي دردرون برسیم لذا نياز به يك ابزار ووسايل و  یک سلسله حرکات ظاهری داريم كه این هدف تحقق پيدا كند نمی‌گوییم حرکات ظاهری هیچ هستند اما حركات ظاهر براي تحقق حرکات درون است وقتی ما یک سلسله اعمالی را در ظاهر انجام میدهیم منظور ما نائل شدن به لذت هاست حالت درونی خاصی است که لذت می نامیم حالا با دقت در این مطالب و تامل در حالات و حرکات درونی و حرکت‌های ظاهری به این نتیجه میرسیم که حقیقت هر عملی از اعمال ما یک حقیقت درونی است و صورت اصلی هر عملی یک صورت خاص درونی و روحی است تمام صورت های درونی و روحی چهره خاصی برای خود دارند و حرکات ظاهری ما برای تحقق بخشیدن به صورت های اصلی آنهاست این مقدمات برای این بود که بفهمیم عمل فقط عمل ظاهر نیست... Eitaa.com/darharameyar
اصل نعمت وبالاترين نعمتي كه خدا به هركس بخواهد بدهد همين نعمت هدايت به صراط است والا اگر كسي راه را نشناسد هر نعمتي هم در اختيارش باشد به مقصد نميرسد، زمين ميخورد. اصلا نعمت محسوب نمیشود همه نعمتها ابزاري هستند كه انسان به اين نعمت صراط هدايت بشود و به حركت در آن دست پيدا كند همه نعمتها از قبيل پول، همسر سلامتي، عمر .. وقتي نعمت محسوب می‌شوندكه ما را درجهت حرکت در صراط مستقیم و بدست آوردن آن سعادت ابدي كمك كنند غیر از این باشد به ما بدهند زمين خورديم بگيرند هم زمين خورديم این همه كه علم پیشرفت می‌کند، تکنولوژی بالاتر می‌رود، رفاه بیشتر میشود ... خب اين فکرها را چه کسی هدایت میکند ؟ چه کسی راهها را نشان میدهد ؟ چه کسی قدرت تجزیه و تحلیل و تفکر وتدبر و حل مسائل را لحظه به لحظه میدهد ؟ همه اش که از خداست ... خب خدا برای چه درجهت علم و پیشرفت وتکنولوژی بالاتر و رفاه بیشتر کمک می‌کند؟ آیا برای اینکه مردم بیشتر در دنیا غوطه ور بشوند و از خدا غافل و جهنمی ؟ معلوم است که به عکس است نصرت خدا در پیشرفت ها و تکنولوژی و علم و غیره در جهت تداوم ذکر است نه غفلت هركدام از ما با داشتن نعمتهاي مختلف تا اندازه اي خودمان را به اين صراط مستقيم نزديك میکنیم و چند دقيقه در صراط هستيم و چندين ساعت نيستيم ،، چند دقیقه در عالم ذکریم و ساعتها در غفلت بلکه در مسير ميل و خواهشهاي نفساني يعني به اندازه اي كه غفلت داريم كه ساعاتش شمردني نيست در واقع در صراط مستقيم قراني نيستیم ما در مرحله انتخاب، صراط مستقیم را انتخاب کردیم ولي در عمل و حرکت در آن بيشترش انحراف از آن است انحراف از قرآن وسنت اهل بيت است معاملات ما انحراف دارد معاشرت ما با ديگران انحراف دارد درآمدهاي ما انحرافات دارد نماز و روزه و احكام ما چقدر انحرافات دارد افكار ونيات وعقايد و خطورات ما چقدر انحراف دارد... شما بگوييد وقتي در آن صراط و راه تكويني نباشيم كجا هستيم ؟ راهي به غير از راه خدا كه در عالم نيست گفتیم غير از آن هرچه باشد بيراهه است ضلالت است كه مرتب دعا ميكنيم خدايا ما را از ضالين قرار ندهد چون ضلالت يك راه معين و مشخصي نيست كه خدا به ما نشان داده باشد و گفته باشد اين راه ضلالت است و نرو بلكه هر غفلتی، هر انحرافي از راه صحيح به هر میزان باشد ميشود ضلالت دست از پا خطا كنيد به ضلالت افتاديد . يك لحظه چشمت خطا كرد از صراط افتادي به ضلالت و آتش، يك لحظه قلبت خطا كرد شد ضلالت، يك لحظه خطور بدي در ذهنت آمد شد ضلالت، يك لحظه حرف بيجا زدي شد ضلالت... چقدر از اين ها ما جمع كرديم براي خودمان وچقدر دور شديم ميتوانيد راههای ضلالتی که افتادیم را بشمارید ؟؟؟ Eitaa.com/darharameyar
هر چیزی را بخواهند خوب و بد بودنشان را بسنجند معیاری متناسب با خودش لازم است. مثلا مسافت را با ابزار خاص خود که متراژ را نشان دهد میسنجند یا حرارت و برودت را با دما سنج میسنجند یا جرم مواد را با ترازو میسنجند هم ابزار لازم است هم واحد اندازه گیری در خصوص ابزار و واحد اندازه گیری اعمال انسان در قیامت و سنجش آن فرمود ﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾ معناي آيه اين نيست كه ترازويي هست, وزني هست; بلكه معنايش اين است که با حقيقت مي‌سنجند اما حقیقت را چگونه معرفی فرمود ؟ فرمود «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» یعنی حق بر مدار ولی خدا می چرخد. انسان اگر حق دیگری در جایی دیگر فرض کرد، با آن حق امام را محاکمه می کند و خودش هم محکوم است مانند عالمان و فقهایی که آخرالزمان قرآن دست میگیرند و مقابل امام عصر (عج) می ایستند و به قرآن احتجاج میکنند و با قرآن مخالف امام میشوند چون فهمشان از قرآن و دین اصلا درست نبوده نه امام را فهمیدند یعنی چه نه ولایت را فهمیدند مانند خوارجی که با قرآن به جنگ امیرالمؤمنین (ع) رفتند قرآن بدون امام و ولایت امام که ملاک نیست و معنا نمی‌شود پس همه چیز با امام تراز می شود، معنی «علی مِیزَانِ الْأَعْمَالِ» همین است يعني ﴿الْحَقُّ﴾ يك طرف است, عقيده و اخلاق و اعمال ما طرف ديگر, اگر عقيده و عمل و خُلق و خوی و خصائص ما با حق مطابق بود اين درست است معیار والگوی حق مداری و حق شناسی را هم که علی (ع) و ائمه اطهار صلوات الله علیهم معرفی فرمود پس ببینید الگوی رفتاری و عقیدتی شما چقدر تشابه به امیرالمومنین (ع) و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین دارد... Eitaa.com/darharameyar
در جای جای دین مبین اسلام صحبت از همین اصل مهم است که انسان موجودی است که باید در حرکت و سرعت و سبقت باشد اصلا عالم طبیعت، عالم حرکت است والا اگر انسان موجودی بود مانند ملائکه که کمالاتشان بالفعل است و بالقوه نیست خب نیازی به ورود به عالم طبیعت هم نداشت همانجا در بهشت برزخی اش میماند انسان آمد که حرکت کند، که عروج پیدا کند، صعود پیدا کند آن هم به خواست خودش... خدا که بالاجبار کسی را به دنیا نفرستاده همه انسانها طلب کردند، خواستند که بیایند و از این معبر عبور کنند تا به آنچه دیدند و غبطه خوردندو طمع کردند برسند همان شجره و مقام و مرتبت بلندی که واقف شدند و طلب کردند... لذا موجوداتی که کمالاتشان بالقوه است باید در یک مسیر مشخصی حرکت کنند تا آن کمالات به فعلیت برسد مانند دانه میوه ای که تمام زیبائی ها، شکوفه ها، سبزه ها شیرینی ها، رنگ و بو همه در وجود آن دانه هست منتهی باید در مسیر معینی شروع به حرکت و خود شکستن بکند... انسان هم همین است آمد به عالمی که هم حرکت در آن هست و هم تضاد خود تضادها عامل حرکت است تضادی نباشد باز میشود سکون عالم باید عالم دوراهی ها باشد، تضادها باشد که بالاخره این انسان  با انتخاب و حرکت صحیح به آن صعودی که مد نظر هست برسد لذا تمام تکوینات و تشریعاتی که بر عهده ما گذاشته شده به همین هدف برمیگردد که ایجاد حرکت بکند والا این سقوط وهبوطی که انسان از عوالم بالا کرده و به این دنیا افتاده میبرد انسان را به انتهای سقوط وفلاکت که این هم خودش نوعی حرکت است منتهی در جهت عکس طبیعی است که آن چیزهایی که مطلوب انسان است فکر انسان را پر میکند یعنی وقتی از صبح تا شب امرار معاش دنیا و بهره مندی از لذات دنیا در ذهن من چرخید نشان میدهد مطلوب من، طلب من، خواست من همین هاست چون اینها همه اش در ذهن من میچرخد و آن مطلوب و طلبی که خودم را به خاطرش به این عالم انداختم اصلا یادم رفته، آن طلب دیگر فراموش شده، حرکت به آن سمت بالا تبدیل شده به یک حرکت افقی در این دنیا و حتی معکوس... حالا من نمازم بخوانم، روزه هم بگیرم چند تا گناه را انجام ندهم اثر نمیکند بالا نمیبرد چون اولا خیلی مواقع هدف رسیدن به خدا نیست ثانیا اصلا هماهنگ با حرکتهای دیگر نیست وقتی انسان روزه میگیرد نماز شب می‌خواند ذکر می گوید ولی در دل حسد دارد بدبینی دارد یا سوء ظن به کسی دارد و خصال دیگر... این مانند قل و زنجیر نمی گذارد آن نماز، آن روزه، آن ذکر این انسان را صعود بدهد، حرکت بدهد، موانع وجودی دارد و نمی‌تواند این انسان به خدا نزدیک شود وقتی انسان می گوید خدایا من برای قرب به تو روزه میگیرم برای محبت به تو نماز شب می خوانم ذکر می گویم ولی از آن سو از جهات دیگر مخالفت با خدا دارد، علاقه به غیر حق دارد اینها چطور کنار هم قرار بگیرند هر کدام به یک سو می کشاند انسان را یکی به چپ یکی راست یکی به بالا یکی به پایین چطور انسان را بدون دردسر وراحت و با سرعت به سمت علیین و بالا بکشاند؟ گیر می‌کند، موانع دارد، شما اگر میخواهید به یک مقصد مشخصی برسی تمام جنبه های حرکتی ات باید با هم وحدت داشته باشند از کثرت بیایند بیرون وقتی که درونش قضاوت بیجا هست، حرف بیجا هست، نگاه بی جا هست سوء ظن بیجا هست، حسد هست، کینه هست... انسان را به پایین می کشاند، این انسان مومن لازم است که از نواقص وجودی اش  پاک شود، جهل از او کنار برود، عجز از اوکنار برود، حسد از او کنار برود... هر چه هست صحبت از درون و باطن انسان است که اگر درست باشد ظاهر را جمع می‌کند درست می کند... Eitaa.com/darharameyar
این طور نیست که بهشت و جهنم بعدا ایجاد شود صحبت از ظاهر شدن و پرده کنار رفتن و به ظهور رسیدن و نزدیک شدن به عالم درون و باطن است. با متلاشی شدن این نظام و از بین رفتن خودی ها و استقلال های ظاهری و صورتهای ظاهری ،، آن جنبه باطنی ظهور می کند همان جهنم و بهشتی که براي اوليائ خدا قابل رويت است شما نفت را در نظر بگیرید الان به صورت مایع می بینید آیا واقعا حقیقت نفت و باطن نفت همین است که می بینید؟ یا حقیقت آن آتش است؟ این آتش از کجاست؟ از کجای آن نفت ظهور می‌کند؟ از باطن آن می‌آید ، باطن آتش بود. با جرقه ای این ظاهر کنار می‌رود و شما جز آتش چیزی نمی بینید یعنی الان اصلا نفتی در میان نیست بلکه آتشی است که خود را با صورت مایع نفت پوشانده من و شما که الان اینجا نشسته‌ایم مگر قبلا در باطن همین هوا و نور و آب و خاک و امثال آن نبوده ایم ؟ یعنی اگر کمی به عقب برگردیم ، من و شما درست در باطن این خاک و آب و هوا و نور بودیم ، در باطن این نباتات وجود داشتیم زمین همین‌گونه ، زمین در بطن مواد اولیه بوده زمانی فقط آب و خاک در زمین بود و کم کم آن ظاهر کنار رفت و به صورت های مختلف و مخلوقات مختلف جلوه کرد یا دانه ای که تبدیل به درخت میوه می شود این اشکال و رنگ ها و بوها و مزه ها از کجای دانه بیرون می‌زند؟ در درون و باطن این دانه وجود دارد هر قدر این دانه حجاب ها و پوسته ها را کنار بزند آن درختی که در باطن این دانه است ظهور می کند یعنی تدریجا که حجاب ها را کنار بزند رخسار درخت ظهور بیشتری پیدا می‌کند بهشت هم برای متقین اینگونه است جهنم هم برای کافرین اینگونه است هر چقدر متقین حجابهای نفسانی و تعلقات را کنار میزنند از آن ترک و کنار زند بهشت در وجودشان ظهور خواهد کرد و هر چقدر کافرین حجابها و تعلقات را در وجودشان متراکم میکنند از این تراکم ظلمات و آتش ظهور خواهد کرد وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ لذا من و شما الان یک وجهه و صورت معادی داریم که نه من آن را در شما می بینم و نه شما آن را در من مانند آتشی که در نفت دیده نمیشد مانند میوه ای که در دانه دیده نمیشد مانند صورت حقیقی بقیه موجودات ، صورت باطنی و معادی من يا کاملا خدا را نشان می دهد و متصل به اسماء رحمت حق است یا متصل به اسماء غضب است و آتش و انتقام حق را نشان ميدهد... Eitaa.com/darharameyar
نسبت انسان در آغاز تولدش با انسان بودن مانند نسبت نهال سیب با درخت سیب است كه يك رابطه درونى به كمك عوامل بيرونى، اولى را به صورت دومى درمى‏آورد حركت از نهال شدن به سمت درخت سیب شدن يك حركت دروني است باكمك عوامل بيروني. دانه سیب گرايش و تمايل ونيرويي جهت سیب شدن درش هست كه اين قوه دروني با كمك عوامل بيروني آنرا تبديل به درخت سیب ميكند نياز انسان به بيرون اين نيست كه بيرون او را بسازد، بلكه اين از درونِ خودش به سويى در حركت است. یک استعداد و نیرویی ذاتی در جهت یک مسیری در او هست   نيازش به بيرون از قبيل نياز به يك كمك است، مثل نياز به غذاست ، مثل آن دانه که میرود زیر خاک وقتي يك دانه سیب كه احتياج به تغذيه دارد، از بيرون تغذيه مى‏كند غذاى بيرون را به شكل همان استعداد دروني درمى‏آورد همان شكلي كه مورد احتياج خودش است لهذا بيرون را تابع خود مى‏كند. دقت کنید چه چیزی تابع چه چیزی می‌شود؟ بیرون تابع درون و فطرت می‌شود نه درون تابع و دنباله رو بیرون!! آن دانه تبدیل به هوا و آفتاب و خاک نمی‌شود در آنها فانی نمی‌شود بلکه آن عوامل را تابع درون خود می‌کند و به آن ذات خود تبدیل می‌کند آن دانه آب وهوا وغذا را تابع آن ذات خودش ميكند و بصورت درخت سیب در می آید بنابراين نياز انسان به بيرون و ارتباطش با بیرون از وجودش اين نيست كه مانند یک چوب منفعل محض باشد که بيرون بخواهد او را بسازد، بلكه از درون خودش به سويى در حركت است. نيازش به بيرون از قبيل نياز به يك كمك است لذا نیاز به غذا، به همسر، به پول، به منزل، به دوست و... همه برای کمک شدن جهت رسیدن و فعلیتِ آن استعداد درونی است اراده و اختياري هم كه در ما هست باعث ميشود  ما با نوع نگرشمان و اختيارمان بتوانيم بيرون را تابع فطرت خودمان بكنيم همان فطرتی که فراموش کردیم همان که انبیاء مبعوث شدند یادآوری کنند انسان مانند آن دانه به بيرون احتياج دارد و نمى‏تواند مستقل از بيرون باشد ولى بيرون را تابع خودش قرار مى‏دهد براى اينكه به راهى كه از درون براى او معين شده و از درونش به آن راه هدايت شده، برسد. همانطور که دانه سیب آب و آفتاب وخاک را که موجودات دیگری هستند را دریافت میکند و تابع خودش قرار میدهد تابع آن فطرت واستعدادش قرار می‌دهد وبه شکل همان هم درمی آید... Eitaa.com/darharameyar
خصوصیات جهنم خیلی شبیه به خصوصیات عالم ماده است. طبیعت این دو خیلی به هم نزدیک است. انسانهایی که وارد این دنیا می شوند با هم فرق دارند. همه از جهنم عبور خواهند کرد لیکن عده ای ماندگار می‌شوند روایت داریم که بعضی ها که وارد جهنم می شوند در قیامت سریع عبور میکنند مثل برق ، بعضی مثل اسبی که می تازد عبور می کنند، بعضی افتان و خیزان رد می شوند، بعضی ها هم در جهنم می مانند. این همان احوالات انسانها در دنیاست. انسانهایی که به سرعت در قیامت از جهنم عبور می کنند انسانهایی هستند که، این دنیا، ذره ای آن ها را به خود گرفتار نکرد. عده ای که اهل زُهد هستند مانند اسب تیزرو عبور می کنند کسانی هستند که می گویند این دنیا ارزش ندارد که خود را گرفتار آن کنم ولی تمایل به دنیا دارند . عده دیگری به طرف لذتهای دنیا می روند و باز مضرات آن را به یاد می آورند و از آن فاصله می گیرند. اینان کسانی هستند که افتان و خیزان عبور می کنند. کسانی هم در دنیا غرق می شوند یعنی در جهنم میمانند جلوه های قیامت حکایت دنیا است. دنیا ظهوری از جهنم است. نجات یافتن در قیامت بسته به این است که چگونه از این دنیا رد شده ای؟ هر طور از دنیا عبور کردی همانطور از جهنم رد می شوی. نحوه عبور از پل صراط برابر است با نحو عبور از دنیا ، پل روی جهنم ، تمثل صلاه و نماز است در این دنیا شنیدید مستحب است که قبل از شروع نماز انسان شش بار الله اکبر بگوید و با گفتن هفتمین الله اکبر وارد نماز میشود. که با هر الله اکبری یک طبقه از طبقات عالم نور ، از حجاب های نورانی رد شود. در قرآن می فرماید «سبع السماوات» این ۷ آسمان = ۷ طبقه عالم ملکوت است، که اگر انسان از این ۷ طبقه گذشت با خدا اتصال برقرار می کند. اینها شوخی نیست. می تواند حقیقتا انسان را به خدا متصل کند پیامبر که اینها را می گفتند همه این مقامها را طی می کردند و دستور دادند که شما هم بگویید یعنی ما هم این قدرت را داریم وگرنه این دستور داده نمی شد. تا بعد از تکبیر هفتم برسی به آن مقام “قابَ قوسَین او اَدنی” این تازه تکبیر نماز است. بعد رکوع ، سجود، تشهد، سلام... اینها چه حقایقی است؟ نماز چه اهمیتی دارد و ما چه میکنیم؟ وضو چیست و ما چه میکنیم ؟ آب بازی !!! لذا پل های صراط انسانها فرق می کند چگونه تا به حال نماز خواندیم ؟ نماز یک فعل بدنی است گاهی از بیرون بر بدن ما وارد می شود گاهی از درون . باید دید معرفت انسانها به نماز چگونه است. علمی است، عقلی است یا شهودی است... شیطان خدا را در خیال تو زیبا جلوه می دهد و از آن طرف ایمانت را می برد. اکثر مردم این گونه هستند و مشرک هستند.... Eitaa.com/darharameyar
میخواهیم بُعد مکان و زمان را در برزخ تشریح کنیم مكان يعني چي ؟ مکان زاييده ماده و از مختصات ماده است وقتي وجودي داراي جرم وحجم باشد نياز به مكان پيدا ميكند مانند اين ميز ،،، ولي امواج يا نور چون جرم آنها بسیارلطيف است به يك نظر جرماني نيست با اينكه وجود دارند ولي حجمي ندارند وفضايي را اشغال نميكنند ،،‌ يا زمان همينطور زمان زاييده حركت و تحولات وتبدلات ماده است از حركت زمين و يا جابجايي مكاني يك موجود يا تحولات آن زمان انتزاع ميشود من از شما سوال ميكنم شما الان در چه مكاني هستيد ؟ در كلاس ،،‌ مکانِ كلاس كجاست ؟ در فلان خیابان و فلان کوچه مکانِ خیابان كجاست؟ در تهران ، در ايران ايران کجاست؟ در جهان و كره زمين... ‌زمين در كهكشان راه شيري... کهكشان در میان فضا و... حالا ‌شما بگوييد همه اينها باهم كجا قرار دارد ؟ یعنی کلاس و خیابان و کوچه و ایران و زمین و جهان و کهکشان و... همه با هم در چه مکانی است؟ «كل عالم ماده آسمان وزمين و كهكشانها وفضا و هر آنچه مابين آنهاست كجاست ؟ مكانش كجاست ؟» نميتوانيد تَصوُّري از مكان آن داشته باشيد چرا؟ چون مكان يك امر نسبي است كه «بين موجودات داخل عالم ماده» معني پيدا ميكند «خارج از عالم ماده معنا پیدا نمی‌کند» شما اگر به باطنِ باطنِ باطنِ عالم ماده راه پيدا كنيد بشكافيد كه بخواهيد مكانش را پيدا كنيد ميرسيد به عالم برزخ ،،،‌ براي خودِ عالم ماده مكان نميتوانيد تصور كنيد باز سوال میکنم همه آنچه كه شما در عالم خواب ميبينيد يا در ذهنتان تصور ميكنيد مانند این ميز ، صندلي ، ماشين یا هر چه كه در ذهنتان ميبينيد كجاست ؟ يا مثلا شما يكي از نزديكانتان را در خواب ميبينيد خودتان در اتاق خوابيدید اما پدرتان را در خواب ميبينند با ايشان نشسته اید غذا میخورید، حرف ميزنید و.... درست در همان مكاني كه خودتان خوابيده اید در خواب پدر را و بسیاری از چیزها را می‌بینید که کنار شما هستند و دارای ابعاد هستند خب کجا هستند کدام سمت شما نشسته اند ؟ آنها را کدام مکان می‌بینید مکانش کجاست؟ در مغز ؟ در اتاق ؟ كجاي اتاق ؟ آیا مکانی نياز دارد ؟ با اینکه ابعاد دارد، رنگ دارد، چهره دارد و... ولی فضا و مکانی نياز دارد يا ندارد ؟ ندارد اگر فضایی اشغال کرده جايش را نشان بدهيد پس آنچه شما درخواب یا در ذهن میبینید غير مادي است اما ابعاد دارد رنگ دارد شكل دارد طول و عرض و عمق وارتفاع دارد و شما داريد ميبينيد جالب اینکه آن شخص یا چیزی که میبینید موقعيت مكاني هم دارد یعنی مثلا در سمت چپ شماست یا سمت راست شماست نسبت به خودش و شما دارای موقعیت مکانی است ولي نسبت به اين عالم ماده مكان ندارد . اما نسبت به بيرون از آن عالم خواب مكان نياز ندارد چون فوق مكان است پس چون فوق مکان است در هر مكاني قابل تصور است بدون اینکه مکانی اشغال کند... Eitaa.com/darharameyar