#جلسات_تزکیه
دین ما قبل از اینکه یک دین رفتاری باشد ، یک دین اخلاقی است .
شما درآغاز بعثت پیامبر می بینید که حضرت می فرماید :
بُعِثت لِاُتمِم مکارم الاخلاق
اینجا سخن از رفتارهای فیزیکی نیست
سخن از مسئله ی طرح قالب های عبادی نیست
زاویه ای که پیامبر به دین و رسالت خودش نگاه می کند ، یک کار اخلاقی است
و برای این کار اخلاقی ، مسائل عبادی ریز ریز در جای خودش بصورت حساب شده ، تنظیم و تهیه شده و قرارداده شده است .
مهم این است که ما نباید بیاییم دین را فقط از زوایای رفتارهای ظاهری نگاه کنیم
به این معنا که فقط بگوییم ماحَصَل دین همین عبادات صوری و ظاهری است
بلکه هدف این است که این عبادت ها ، فضاهایی را در درون دل برای بالندگی اخلاقی ایجاد کند
در فضای نماز، روزه ، حج و تعاملات عبادی، فردی و اجتماعی که دستور داده شده ، باید بگردیم هدف و مقصد را پیدا کنیم و جا را برای بروز و شکوفایی استعدادهای اخلاقی فراهم کنیم
اصلا رشد ما در همین است .
همه ی کارها برای رشد وجودی و روحی انسان است .
در سوره ی بقره در پایان بحث روزه
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ.....)
بعد از چند آیه توضیح میدهد که اگر میگوییم روزه بگیرید، نماز بخوانید و... برای تقرب وجودی شما به خدای متعال و برای رشد شماست
(... وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ)
همه ی اینها برای رشد وصعود روح است.
البته رشد در ذیل همین قالبها،
تحت همین دستورها
نه اینکه انسان اینها را کنار بگذارد و بگوید که من دارم رشید می شوم
این خیال است .
در قالب همین نمادهای عبادی رشد باید حاصل بشود .
این مهم است که نوع نگاه ما این باشد که در سایه ی نماز ، عفاف ، حجاب و روزه ،....
نفس رشد اخلاقی داشته باشد و آن تربیت لازم را پیدا کند که خود را از تعلقات دنیوی و نیازهای حیوانی خلاص کند
اگر نوع نگاه ما به دستورات شریعت این شد برنامه ریزی های ما هم متفاوت می شود .
اگر کسی دین را فقط در چارچوب ضوابط ظاهری نگاه کند، یعنی نماز بخواند ولی روی اخلاق درون اثر نگذارد، روزه بگیرد ولی هیچ رشدی نسبت به ساختار اخلاقی پیدا نکند ، این میشود یک برداشت خیلی سطحی و قشری از دین.
اما اگر حوزه ی نگاهش را متمرکز روی اخلاق کرد ، متوجه می شود که باید در سایه ی عبادات دگرگونی اخلاقی و اندیشه ای پیدا کند .
نوع نگاه و جهانبینی نسبت به دین و معرفت حاصله متفاوت بشود.
این بسترها برای آن رشدها و تعالی های اخلاقی است ،
اگر نگاه این نوع شد ، جامعه و فرد در عین حال که اعمال عبادی را انجام می دهند ، دارای سعه ی صدر ، گذشت ، نشاط های درونی ، فراغت از دنیا، صبر و توکل و رضا و.... میشود
اصلا این عبادتها انجام می شود که به ما سعه ی صدر بدهد، شرح صدر ایجاد کند، روح را وسیع کند، گسترش دهد سینه و قلب را گشاده کند...
بعد می بیند که فضای فردی ، خانوادگی و اجتماعی چقدر متفاوت می شود
اگر احکام و عبادات این نتیجه را ندهد انسان درجا زده
خلاصه ی بحث ها این است که یک مقدار نگاه مان را از نگاه به قالب های دینی در عین حفظ نگاه ، فراتر هم ببریم و آن نگاه به تحولات ، رشدها و تغییرات مثبت اخلاقی است....
#سیدعربی
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#فاطمیه
ما متاسفانه از آن نگاه اسلامی به دور هستیم .
و اسلام را در چند حرکت ظاهری پذیرفته ایم
و آن اخلاقیات بسیار زیبا و قشنگ اسلامی را از خودمان دور کرده ایم،
آن لطافت ها
نرمی ها
نادیده گرفتن ها
بزرگ منشی ها...
پدر و مادر ها و جامعه باید با نگاهی بزرگ منشانه با گناهکارانی که برگشته اند و توبه کرده اند برخورد کنند یا حتی کسانی که نگاه خصمانه ندارند
گناهکاران را در گناهشان قبول نکنند اما در شخصیت و هویت انسانی آنها را بپذیرند
بگویید دخترم پسرم خیلی دوستت دارم ولی این روش تو را قبول ندارم و حسابت را جدا میکنم...
تفکیک کنند تا جوانان ما بفهمند که پدر و مادر و جامعه با رفتارِ ما بد هستند، نه با خود ما،....
بارها خدمت دوستان عرض کردم که ببینید پیغمبر اسلام به چه روشی فرقههای مختلف را به سمت اسلام جذب کردند،
چطور با اهل کتاب حتی با کفار که عناد نداشتند برخورد کردند
جز محبت چه بود؟
جز اعتمادسازی و مداراگری هوشمندانه چه بود؟
اگر قرار بود که با نااهلان مانند من و شما برخورد کنند که هیچکس اسلام نمیآورد
یک وقت شخصی با اعتقادات شما با دین شما عناد دارد دشمنی دارد که بحث دیگری است اما یک وقت میبینید مسلمان است،
اما مسلمان مُسرف، گنهکار
مانند من و شما و فرزندانمان که در مرتبه دیگری از ایمانمان مُسرف و گناهکار هستیم...
این نوجوانان و جوانانی را که از اطراف خود پراکنده میکنید آیا هیچ زمینه رشدی ندارند؟
آیا کافر و ملحد شدند؟
آیا عناد با خدا و دین دارند؟
چرا ما نتوانستیم این قشر از جامعه را که فرزندان خودمان هستند جذب کنیم؟
مگر دین مطابق عقل و فطرت نیست؟
مگر قرآن مطابق عقل و فطرت نیست؟
چرا ما دینداران که دم از قرآن و جلسات میزنیم نتوانستیم فطرت آنها را بیدار کنیم؟
معاذ الله یا اشکال از قرآن و کلام خداست، که نیست
یا شیطان و نفس قویتر از قرآن و خداست، که نیست
یا اشکال از ماست که نتوانستیم با تبلیغات سوء دیگران مقابله کنیم
و یا بد عمل کردیم و نتوانستیم درست تبیین کنیم،
درست تبلیغ کنیم،
نتوانستیم صداقت داشته باشیم، محبت داشته باشیم،
نتوانستیم آموخته های خود را در وجود خود و در خصوص دیگران درست به اجرا درآوریم
فریاد زن زندگی آزادی مگر از کجا درآمد؟
مگر همین نوجوانان و جوانان در همین مدارس اسلامی ما تحصیل نکردند؟
مگر دانش آموخته این نظام آموزشی کشور اسلامی نبودند؟
آیا از کشورهای غربی آمده بودند؟
پدر و مادری که سالیان سال است در جلسات اخلاق اساتید مختلف شرکت میکنند چه اتفاقی میفتد که فرزندانشان به سن نوجوانی که رسیده است مخالف جهت گیریهای آنان میشود ؟
چرا این مادر نتوانسته دختر خود را یا پسر خود را با خود همراه کند؟
همسو کند؟
درست است که نفس قوی است و
محیط خراب است و هجوم بیگانه زیاد است و امثال آن...
اما بحث این است که ما چه کردیم؟
چقدر خود را ما مقصر میدانیم؟
چرا خود زیر بار مسئولیت آن نمی رویم؟
آن فرزندی که میبیند پدر و مادرش که عضو جلسات اخلاق هستند با یکدیگر مشاجره دارند، گذشت ندارند،
خودشان آرامش ندارند،
یقینا تصورش این میشود که جلسات بی فایده بوده، چون آثار مطلوب آن را در خانواده نمیبیند
اولین اثر مطلوب جلسات شما باید در خانه و خانواده نمایان شود
وقتی محبت حکم فرما نیست آیا با اعتقادات شما همسو شود؟
وقتی میبیند صبر و تحمل و بردباری نیست آیا جذب نظریات شما شود؟
آیا به شما اعتماد کند؟
وقتی از سوی همین مادر همین پدری که سالیان سال است در این کلاسها شرکت کردند مرتب مورد سوءظن و شماتت و سرزنش و بیمهری قرار میگیرد
آیا همسو میشود؟
نماز شب والدین را میبیند و در دلش به سُخره میگیرد
خودمان خراب کردیم،
تک بُعدی عمل کردیم،
درست نیاموختیم،
بعضی جنبه ها را پُررنگ کردیم و از جنبه های دیگر غافل شدیم
نفهمیدیم که در موقعیت های مختلف، دین چه دستوری دارد،
هر چیزی که در کلاس یاد گرفتیم فکر کردیم که تماما باید در هر موقعیتی در خانواده به اجرا درآوریم...
جذب افراد نیاز به تحمل دارد،
نیاز به صبر دارد،
نیاز به مدارا دارد،
نیاز به محبت دارد،
آن هم طولانی مدت، دراز مدت، نه اینکه زود خسته شوید،
نه اینکه زود انتظار نتیجه مطلوب داشته باشید،
به پیامبر مهربانی و رحمت تأسّی کنید،
رفتار حضرت را مطالعه کنید،
تدبر کنید، واکاوی کنید
رفتارهای اهل بیت را با خانواده،
با غلامان، با کنیزان، با مردم کوچه و بازار و حتی با غیر مسلمانان واکاوی کنید،
این نیست که تا یک تخلفی دیدند، راه کجی دیدند، معاذالله دهن کجی کنند، هیجان زده شوند،
موضع خصمانه بگیرند،
اتفاقا گاهی باید نرمش قهرمانانه داشت،
از من سوال میکنید، من هم جواب میدهم اما میدانم که مورد هَجمه بعضی دوستان قرار میگیرم،
اما حقیقت تغییر نمیکند ما بد عمل کردیم...
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#جلسات_نهج_البلاغه
#سیدعربی
در بحث انتقام اگر شما روی انتقام گرفتن تمرکز کنید، زخمهایتان را تازه نگه خواهید داشت،
زخمهایی که اگر غیر از این بود شاید خیلی زود خوب میشدند.
«بهترین انتقام گذشتن و فراموش کردن است و واگذار کردن به خداست
«بهترین نوع انتقام خوب زندگی کردن و شاد بودن است»
افراد کینهتوز نمیتوانند افراد شادی باشند.
بقول کُنفسیوس قبل از اینکه وارد مسیر انتقامجویی شوید، اول دو تا قبر بکَنید.
بنابراین عفو کنید بگذرید و به خدا واگذار کنید
منتهی نه اینکه بگویید به خدا واگذار کردم که خدا انتقام بگیرد
نه اتفاقا اهل تقوی به خدا واگذار میکنند که خدا طرف مقابل را هدایت کند و رستگار کند
اصلا برایش دعا میکنند
و اشاره کردم در اول بحث
که به خدا واگذار کردن نه به این مفهوم که ما در دلمان نفرین کنیم بگوییم انشاالله خدا حق او را کف دستش بگذارد
خیر
این از خصوصیات متقین نیست
چون باز کینه و نفرت در قلب مانده و حجاب بین انسان و خداست
پس منظور این نیست اشتباه نشود
جمله "واگذارش کردم به خدا"
را تا به حال زیاد شنیده ایم و زیاد بکار برده ایم ،اما واقعا معنای این جمله چیست؟
چگونه امر مورد نظرمان را به خدا واگذار می کنیم؟
رکن اصلی واگذاری امور به خداوند متعال صبر است و صبر.
باید به این نکته خوب توجه داشته باشید که روش خداوند متعال با روش های ما متفاوت است ،
آن چیزی که خدا برای طرف مقابل در نظر میگیرد با چیزی که ما فکر میکنیم یا انتظار داریم متفاوت است
روش انتقام خدا با انتقام بشر فرق میکند
مثلا ظلمی در حق من شده،
کسی اهانت کرده،
مال من را برده،
آبروی من را برده،
ناسزا گفته،
زندگی مرا نابود کرده،....
بعد من صبر میکنم میگویم، گذشت کردم و به خدا واگذار میکنم،
ولی در دلم انتظار دارم خدا جواب ظلم او را بدهد
خب به چه صورت ؟
به آن صورتی که من میخواهم ؟ آنطوری که من فکر کردم ؟
یعنی او را هم به زمین گرم بنشاند ؟
همان بلایی که سر من آورده سرش بیاورد؟
نه این نشد
اتفاقا ممکن است در ظاهر در رفاه و نعمت بیشتر هم قرار بگیرد و اصلا اتفاق خاصی نیفتد
بعد من هم فورا ایمان را از دست میدهم یا در دلم اعتراض به خدا دارم یا میگویم پس کو عدالت خدا؟
لذا باید خوب فهمید معنی واگذار کردن یعنی چه ؟
و اینکه خدا چه تدبیری برای بنده ها دارد
تدبیر خدا با تدبیر ما که یکی نیست
مهم اعتماد به خداست
و اعتماد به اینکه او بهترين نتيجه را از نظر واقعي براي تو ترسيم ميكند ، و نميگذارد تو ذليل بشوي...
اصلا با نتیجه کارنداشته باش
تو آنچه وظیفه است انجام بده
قرار نیست نتیجه آنی باشد که تو میپسندی
تو اگر ایمان به خدا داری نتیجه آنی است که او تقدیر میکند
و اگر تو راضی به آن نباشی از عدم اعتقاد تو به حکمت خداست...
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#جلسات_تزکیه
اگر یادتان باشد ما در خصوص لزوم مجاهدت علمی صحبتی داشتیم
و گفتیم یکی از مشکلات عمده ما این است که گناه را در چند نمونه از نافرمانی های بزرگ خلاصه کردیم
یا واجبات را در چند عمل تلقی کردیم و متاسفانه علم به مخالفتهای دیگر نداریم و مدام خراب میکنیم و متوجه نمیشویم
فلذا مجاهدتی در شناخت کامل واجبات و محرمات لازم است آن هم بطور دقیق و کامل
يكى از گناهان و معاصی که مورد دقت ما نیست استخفاف و تهاون و اضاعه دین و دستورات خداست
علی الخصوص استخفاف نماز
و با توجه به سیاق روایات مشتمل بر این اصطلاحات،
استخفاف و اضاعه نماز ، حرام وگناه کبیره است
استخفاف، تهاون و اضاعه از نظرمفهومی تفاوت دارند،
اما از نظر مصداقی مترادف بوده،, تعابیری متفاوت از یک حقیقت اند .
نماز نخواندن يك گناه بزرگ است،
و نماز خواندن اما نماز را خفيف شمردن، استخفاف كردن، بى اهميت تلقى كردن گناه ديگرى است.
در روایات هست که استخفاف نماز باعث بیرون رفتن از دایره شفاعت میشود
یا استخفاف نماز با شرب خمر در یک صف قرار میگیرد
و گناه کبیره محسوب میشود
خب بعضی خواستند مصادیق استخفاف به نماز را به نماز نخواندن تعبیر کنند
یعنی گفتند استخفاف یعنی شخص در نماز آنقدر سستی کند که قضا شود یا موجب ترک نماز شود
اگر چه این هم از مصادیق استخفاف نماز است ولی آنچه در روایات هست صراحتا فرموده استخفاف نه تارک الصلوه شدن
بنابراین استخفاف مراتب دارد
هر عملی که موجب کوچک شمردن و تباه شدن نماز گردد میتواند مصداق استخفاف و تهاون و اضاعه باشد
و این موضوع بر حسب درجات ایمانی و معرفت مؤمنان، متفاوت ظاهر میشود
ما دنبال درد خودمان هستیم
کسی که اهل ایمان و اعتقادات محکم است و ولایت امیرالمومنین (ع) را قبول کرده،
به تاخیر انداختن بدون عذر برای او میشود استخفاف نماز
و آثار هلاکت باری برایش دارد
چرا وجود مبارك حضرت امير در نهجالبلاغه در نامهاي براي مالك اشتر فرمود:
«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»
فرمود: دين به اسارت رفته بود؛
نماز بود ولي نمازِ اسير,
قرآن بود قرآنِ اسير,
حج و زكات و خمس بود ولي اسير بود،
از نمازِ اسير كاري ساخته نيست...
ما الان همه مان برای خودمان یک سقیفه درست کردیم نکردیم ؟
نماز ما به اسارت نرفته ؟
این ستون دین را به اسارت نبردیم ؟
خب نمازی که در ما به اسارت نفس در آمده به چه درد میخورد ؟
نمازی که نفس، اسیرش کرده
و میگوید زود تمامش کن برو دنبال فلان کار، این اسیر بودن نماز نیست؟
نفس اسیرش نکرده؟
خفیف نشده که به تو میگوید اول فلان کار را تمام کن بعد برو سراغ نماز؟
خفیف نشده که نفس میگوید با عجله بخوان که فلان کار عقب افتاده؟
اسیرش نکرده که یک لحظه در نماز حضور نیست؟
خب از اسیر چه کاری ساخته است که ما انتظار داریم این اسیر ما را نجات بدهد، نور قبر ما بشود؟
آن روزه ای که اسیر است،
اسیر غفلت است،
اسیر شکم است که از صبح به فکر افطار است، چه قدرتی برایش میماند؟
در زمان امیرالمؤمنین (ع) دین به اسارت اشرار آن زمان درآمده بود و الان هم گرفتار سقیفه ای شده که خودمان برای خودمان درست کردیم...
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#جلسات_نهج_البلاغه
#فاطمیه
#حجاب
گفتیم تحلیل جایگاه زن در نهج البلاغه و سیره حضرت، ثابت می کند که ایشان با وجود سنت جاهلیت، به شخصیت و مقام زن احترام بسیار گذاشته و او را مظهر جمال و عطوفت الهی معرفی کرده اند.
اﻣﺎم ﻋﻠی (ع) ﻣﺪارا ﺑﺎ زﻧﺎن را ﺗﺤﺖ ﻫﺮ ﺷﺮاﯾﻄی ﺣﺘی در ﺻﻮرت ﺑﺪرﻓﺘﺎري و اﻫﺎﻧﺖ ﻻزم و ﺿﺮوري داﻧﺴﺘﻪ و ﺧﺸﻮﻧﺖو ﺗﻌﺮض ﺑﻪ او را ﻣﺤکﻮم ﻧﻤﻮده اﺳﺖ
در کلامی دیگر، زن را امانت الهی دانسته که ارزشمند و قابل احترام است و باید آنچنان که شایسته امانت گذاری است، از او محافظت و نگهداری شود.
إِنَّهُنَّ أَمَانَهُ اللَّهِ عِنْدَکُمْ فَلا تُضآرُّوهُنَّ وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ»
تحلیلی از برابری زن با مرد داشتیم واینکه تمام استعدادهایی که آقایان دارند در خانمها هست، حتی در بعضی موارد بهتر
منتهی آن وظیفه مهمی که خدا از زنان خواسته، بسیار مهم تر و والاتر از آن چیزی است که از مردان طلب نموده است
و به همین جهت مردان را به نوعی در خدمت زنان و جهت آرامش آنان قرارداده که زنان بتوانند آن وظیفه مهم را درست ایفا کنند
بعد تحلیلی داشتیم نسبت به عَقَبه آزادی و حجاب در غرب، که این مسئله آزادی زنان و کشف حجاب از کجا رقم خورد و چرا
و اینکه نظام سرمایه داری غرب چه نگاهی به زنان دارد
و هرگز نمیپذیرد که مردان در خدمت آسایش و رفاه زن باشند و زن دست به هیچ کاری نزند
بلکه معتقدند زنان باید پا به پای مردان در تولید سرمایه و نقدینگی نظام سرمایه داری برابری کنند
گفتیم پس از لغو برده داری که فریبی جهت قیام برداران علیه حکومت وقت بود
زنان را به بهانه کمبود نیرو در اثر لغو برده داری بیرون کشیده و دعوت به کار کردند
بعد رفته رفته زیبایی و لطافت زنان که قبلا محفوظ بود برای عموم جلوه گری کرد
و از آنجا که فطرتا هم هر جمیلی میل دارد جمال خود را ظاهر کند
مشخص شد که جدای از کار و تامین نیروی شغلی، زن میتواند از لحاظ جنسیت نیز منبع درآمد خوبی برای سیاستمداران حوزه سرمایه داری باشد لیکن قدم به قدم منابع این جلوه گری بیشتر فراهم شد
تا کشف حجاب و ساخت کارخانه های لوازم آرایش و عریان گری و هم جنس گرایی و ازدواج محارم و مطالب مفصلی که عرض شد...
تا اینجا نگاه غرب و طمع انسانِ غربی نسبت به زن را جلسات قبل توضیح دادیم اما ببینیم اسلام چه دیدگاهی دارد و زن را چه شخصیتی معرفی میکند
وقتی امیراامومنین (ع) زن را امانت خدا در دستان شما معرفی میکند
و از آن سو خدا دستور میدهد که زن باید حجاب داشته باشد
پس معلوم میشود این امانت یعنی امانتِ دارای حجاب
و این حجاب از این امانت جدا نیست
و در واقع وقتی این امانت،
امانت الهی است، حجابش هم از حقوق خداست، نه حق زن و مرد،
که زن یا مردی بخواهد تعیین کند حجاب وجود داشته باشد یا خیر ...
یعنی مردان نه تنها نباید خواهان بی حجابی خانم ها باشند بلکه در حفظ حجاب آنها باید کوشا باشند چون اصلِ این امانت، امانتی دارای حجاب معرفی شده
اگر خدا زن را میخواهد که حیا داشته باشد، اگر زن را میخواهد که عفت داشته باشد، اگر زن را میخواهد که تقوی داشته باشد،
مردان که امانتدار و وامدار خدا در مسئله زنان هستند باید در جهت حفظ متعلقاتِ این امانت، یعنی حجاب و عفت و حیا و تقویِ زن،
تمام تلاششان را بکار ببندند ....
تحلیل جامع حجاب مربوط به فلسفه است، اما عرفان نظرات جالب و
متفاوتی دارد که عرض میکنیم...
اولا همه میدانید که صفات الهی از جنس کمال مطلقند و این صفاتِ کمال خدا،
یا صفات جمال هستند یا صفات جلال.
صفات جمال خدا یعنی صفات مربوط به زیبایی و رحمت و محبت و عشق و رجا و طراوت و...
و صفات جلالی یعنی صفات کبریایی و قدرت و جلالت مانند عزت و غنا و قهاریت و عظمت و...
عرفا و بزرگان ما در عرفان اسلامی معتقدند که عالم فرزند تزویج صفات جمال و جلال خداست
یعنی صفات جمال و جلال خدا هر دو به گونه ای در عالم تجلی دارد که همه جا،
هم زیباست و هم با عظمت
تمام این زیبایی های عالم همه از شئونات و تجلیات جمال و زیبایی مطلق خداست شکی در این نیست
خب یکی از ویژگی های موجود جمیل چیست ؟
این است که جمال او تقاضا میشود
و این تقاضا و تمنا از جمال و زیبایی ،
جمال را با صفتی به نام حیا و حجاب می پوشاند.
بنابراین چون حضرت حق زیبایی و جمال مطلق است و تمنای زیبایی از او وجود دارد
این جمال مطلق خود را در پشتِ حجاب و حیاء پوشانده جز برای مَحرَمان درگاه خود .....
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#دهه_فجر
گزیده جلسه نهج البلاغه شب گذشته دوازدهم بهمن ۴۰۳
خطبه 131
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ
خدايا تو مى دانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت و دنيا و ثروت نبود، بلكه مى خواستيم نشانه هاى حق و دين تو را به جايگاه خويش باز گردانيم، و در سرزمين هاى تو اصلاح را ظاهر كنيم، تا بندگان ستمديده ات در أمن و أمان زندگى كنند، و قوانين و مقررّات فراموش شده تو بار ديگر اجراء گردد...
قیام و جنگ حضرت با کفار و حکام وقت و طاغوتیان بر مبنای چه بود؟
توحید و احیائ دین حق
نه رونق اقتصاد
بلکه احیاء قوانین خدا
نه احیاء دنیاطلبی
انقلابی که باید ثمره اش توحید باشد
تربیت موحد باشد نه تربیت اقتصاددان
نه انقلابی که هدف اصلی آن شکوفایی اقتصادی یا سیاسی باشد که اگر بدست نیامد بگوییم عجب غلطی کردیم انقلاب کردیم
اگر چه رونق اقتصادی و شکوفایی صنعت و روابط وسیاست مطلوب هم در سایه همان توحید بدست می آمد ولی مردم این را نفهمیدند
لذا اگر در دوران غیبت امام معصوم نیز قرار باشد یک قیامی بر علیه نظام طاغوت از سوی نائب امام صورت بگیرد یقینا هدفِ آن ولیِّ خدا همین است که حضرت فرمود
یعنی هدف از قیام و انقلاب رسیدن به حکومت و ثروت و قدرت و دنیا طلبی نمیتواند باشد بلکه رسیدن به توحید و تربیت موحد است
این نکته برای اهل انقلاب بسیار نکته مهمی است
لذاباید دقت شودکه انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب توحیدی بود نه انقلاب اقتصادی
وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ
خود این مطلب یعنی بالاخره در سایه توحید و اینکه نشانه های حق و دین اگر به جایگاه خودش برگردد و مردم درست عمل کنند یقینا بندگان ستمدیده در امن و امان زندگی میکنند
یعنی در سایه همین توحید هر نوع امنیتی (اقتصادی -سیاسی – نظامی و...)حاصل میشود
لذا امام (ره) یک مصلح اجتماعی نبود که بخواهد فقط اقتصاد را درست کند بلکه مصلح توحیدی بود
خب چو صد آمد نود هم پیش ماست منتهی خراب کردند
انبیاء الهی هم که آمدند برای مردم آرامش و آسایش و رفاه اجتماعی و اقتصاد خوب بیاورند از چه راهی وارد شدند ؟؟؟
از این راه که روح انسانها را تعالی بدهند
نیامدند که درس اقتصاد بدهند نیامدند که درس سیاست و روابط خارجی بدهند آمدند روح را متعالی کنند
برای اینکه بدست آوردن اینها در گرو تعالی روح بود
تعالی روح هم مشکل دنیایی را حل میکند هم مشکل آخرتی را
یعنی آنچه که باعث میشود هم فرد و هم جامعه از بسیاری از مفاسد مبرا باشدو سروسامان بگیرد تزکیه و تهذیب نفس و تربیت موحد است
قرآن نیز همین مطلب را گوشزد میکند
چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی
در بُعد فردی فرمود
مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
هر کس تقوای خدا پیشه کند او را از گرفتاری خلاصش می کنیم
و در بُعد اجتماعی هم فرمود
وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتࣲ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ
اگر مردم جامعه ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند ما برکات خود را از آسمان و زمین بر این ها نازل می کنیم
این همان هدف انقلابی است که حضرت در این خطبه فرمود
قیام امام و انقلاب امام هم همین بود
ولی خب اندیشه های امام امروز در این کشور نیست حتی در میان کسانی که خودشان را نمایندگان انقلاب می دانند هم نیست
یعنی که وقتی می بینید جامعه ای بد پیش میرود و از جهات مختلف فرهنگی سیاسی اقتصادی اجتماعی ...در ورطه فساد می افتد
و گره در کارها ایجاد میشود
جهت اصلی این است
که تک تک افراد که جامعه را تشکیل میدهند از مدار توحید و اصول انقلاب خارج شدند
انقلاب امام، اندیشه امام،حرکت از ظلمت به نور بود، حرکت از ماده به ملکوت بود
نه حرکت بسوی ماده
انقلابی نبود که به خاطر مسائل اقتصادی باشد، مادی باشد
انقلاب انبیاء و اهل ولایت و اولیاء خدا در سطح طبیعت نیست
بلکه میخواهند انسانها را از طبیعت فارغ کنند نه اینکه به طبیعت سوق بدهند
اصلا هدف از خلقت جز این نیست
لذا اکثریت اصلا ماهیت انقلاب توحیدی را نمیدانند
و تحلیل های غلطی از انقلاب دارند و مرتب همه را نیز منحرف و مُتوقّع میکنند و نسبت به انقلاب و امام و اسلام هم بدبین میکنند
ما پیام مرحوم امام را نگرفتیم که فرمود موحد باشید
روی نفستان کار کنید و یک اتصالی بین خود و خدا برقرار کنید که بتوانید حافظ جامعه باشید...
#سیدعربی
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان
#ظهور
لازمه ظهور حضرت حجت سلام الله علیه ازدیاد ظلم و فساد نیست
هر قیام و تغییری در نظام حکومت و ایجاد یک ولایت نوظهور تابع مقدمات و اصولی است که تا فراهم نشود به سرانجام مطلوب نخواهد رسید
به عنوان مثال ظلم و فساد در دستگاه پهلوی و حکومت وقت بسیار بود لیکن عامل اَتَمُّ و اَکمَل قیام نبود
نقطه عطف قیام و انقلاب امام خمینی رحمه الله علیه سال ۱۳۴۲ بود اما موفقیت زمانی رخ داد که تمام شرایط و زمینه های قیام یکجا مهیا شد
چه شرایط و پیش نیازهایی ؟؟
۱- حضور گسترده مردم و یاران امام در یک مقطع زمان در سطوح مختلف
۲- ناامیدی کامل مردم نسبت به تغییرات و اصلاح حکومت و رسیدن به عدالت توسط حاکمان وقت و احساس نیاز به یک منجی
۳- برخورداری امام از نیروهای خاص میدانی و اداره کننده امور در میان مردم
۴- آمادگی مردم برای جان فشانی و شهادت و گذشتن از خواسته های مادی در جریان انقلاب و عوامل دیگر
حال آیا عامل تاخیر در ظهور حضرت خود ما نیستیم ؟
آیا شرایط و پیش نیازهای ظهور فراهم است ؟
تمام شرایطی که بعنوان نمونه ذکر شد میبایست مهیا شود
چرا امیرالمومنین ع ۲۵ سال خانه نشین شدند؟
چرا ائمه اطهار علیهم السلام مستقیما قیام نکردند؟
و چرا اصلا غیبت امام عصر عج شکل گرفت؟
لذا با توجه به مثالی که زده شد پیش نیازهایی که در احادیث جهت قیام و ظهور عنوان شده بهتر درک میشود
در احادیث تصریح شده است که
امام ع هنگامی ظهور مینمایند که در درجۀ نخست، ۳۱۳ یار، بعنوان خواص و مدبّران امر در کنار خود داشته باشند
افراد خاصی که همراه حضرات مسیح و خضر علیهما السلام، و سلمان و مالک اشتر، و در سطح این اولیاء بوده و مدیریت اوضاع را بدست بگیرند
قیام زمانی به وقوع می پیوندد که غالب مردم جهان از توانمندی تمامی مدعیان حکومت از اشخاص گرفته تا مکاتب و مذاهب مختلف در برقراری نسبی عدالت ناامید شده باشند
و در پی یک منجی به حق باشند
در اینصورت است که همزمان با ظهور رهبرِ قیام (حضرت حجت ع) دسته دسته به ایشان می پیوندند
و هر کدام از گروهها به موازات امام بر علیه نظامِ سلطه محیطِ خود قیام میکنند و......
لذا با توجه به اینکه یک قیام آن هم از نوع جهانی نیاز به حمایتهای همه جانبه مردمی و نیز جمع یاران خاص و مدبّران امر دارد
آیا شرایط فراهم است ؟
و آیا من و شما و هر کدام از شیعیان آمادگی لازم را ایجاد کردیم ؟
امثال ما مدعیانی که هنوز درگیر تعلقات دنیایی خود هستیم تا جایی که در کمترین امور تضاد داریم و وحدت قلبی در میان نیست چگونه همراه هستیم؟
در جهان بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان داریم
از این تعداد حدود 350 میلیون شیعه باشند
چه تعداد در انجام تکالیف و تعهدات و محبت به اهل بیت ع راسخ هستند؟
و یا چه تعداد در سطح امثال حضرات مسیح و خضر علیهم السلام و سلمان و مالک اشتر و .... هستند؟
و چه تعداد آمادگی از خود گذشتن دارند؟
پس منتظران حضرت به غیر از دعا مسئولیتهای سنگینی دارند و عامل تاخیر خودشان هستند
چنان که حضرت فرمودند:
«وَ لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَی اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ» (احتجاج، ج2، ص499)
اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما؛
علّت مخفی شدن ما از آنان چیزی نیست جز آن چه از کردار آنان به ما میرسد
و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم....
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
هدایت شده از در حرم یار
#ماه_رمضان
دین ما قبل از اینکه یک دین رفتاری باشد ، یک دین اخلاقی است .
شما درآغاز بعثت پیامبر می بینید که حضرت می فرماید :
بُعِثت لِاُتمِم مکارم الاخلاق
اینجا سخن از رفتارهای فیزیکی نیست
سخن از مسئله ی طرح قالب های عبادی نیست
زاویه ای که پیامبر به دین و رسالت خودش نگاه می کند ، یک کار اخلاقی است
و برای این کار اخلاقی ، مسائل عبادی ریز ریز در جای خودش بصورت حساب شده ، تنظیم و تهیه شده و قرارداده شده است .
مهم این است که ما نباید بیاییم دین را فقط از زوایای رفتارهای ظاهری نگاه کنیم
به این معنا که فقط بگوییم ماحَصَل دین همین عبادات صوری و ظاهری است
بلکه هدف این است که این عبادت ها ، فضاهایی را در درون دل برای بالندگی اخلاقی ایجاد کند
در فضای نماز، روزه ، حج و تعاملات عبادی، فردی و اجتماعی که دستور داده شده ، باید بگردیم هدف و مقصد را پیدا کنیم و جا را برای بروز و شکوفایی استعدادهای اخلاقی فراهم کنیم
اصلا رشد ما در همین است .
همه ی کارها برای رشد وجودی و روحی انسان است .
در سوره ی بقره در پایان بحث روزه
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ.....)
بعد از چند آیه توضیح میدهد که اگر میگوییم روزه بگیرید، نماز بخوانید و... برای تقرب وجودی شما به خدای متعال و برای رشد شماست
(... وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ)
همه ی اینها برای رشد وصعود روح است.
البته رشد در ذیل همین قالبها،
تحت همین دستورها
نه اینکه انسان اینها را کنار بگذارد و بگوید که من دارم رشید می شوم
این خیال است .
در قالب همین نمادهای عبادی رشد باید حاصل بشود .
این مهم است که نوع نگاه ما این باشد که در سایه ی نماز ، عفاف ، حجاب و روزه ،....
نفس رشد اخلاقی داشته باشد و آن تربیت لازم را پیدا کند که خود را از تعلقات دنیوی و نیازهای حیوانی خلاص کند
اگر نوع نگاه ما به دستورات شریعت این شد برنامه ریزی های ما هم متفاوت می شود .
اگر کسی دین را فقط در چارچوب ضوابط ظاهری نگاه کند، یعنی نماز بخواند ولی روی اخلاق درون اثر نگذارد، روزه بگیرد ولی هیچ رشدی نسبت به ساختار اخلاقی پیدا نکند ، این میشود یک برداشت خیلی سطحی و قشری از دین.
اما اگر حوزه ی نگاهش را متمرکز روی اخلاق کرد ، متوجه می شود که باید در سایه ی عبادات دگرگونی اخلاقی و اندیشه ای پیدا کند .
نوع نگاه و جهانبینی نسبت به دین و معرفت حاصله متفاوت بشود.
این بسترها برای آن رشدها و تعالی های اخلاقی است ،
اگر نگاه این نوع شد ، جامعه و فرد در عین حال که اعمال عبادی را انجام می دهند ، دارای سعه ی صدر ، گذشت ، نشاط های درونی ، فراغت از دنیا، صبر و توکل و رضا و.... میشود
اصلا این عبادتها انجام می شود که به ما سعه ی صدر بدهد، شرح صدر ایجاد کند، روح را وسیع کند، گسترش دهد سینه و قلب را گشاده کند...
بعد می بیند که فضای فردی ، خانوادگی و اجتماعی چقدر متفاوت می شود
اگر احکام و عبادات این نتیجه را ندهد انسان درجا زده
خلاصه ی بحث ها این است که یک مقدار نگاه مان را از نگاه به قالب های دینی در عین حفظ نگاه ، فراتر هم ببریم و آن نگاه به تحولات ، رشدها و تغییرات مثبت اخلاقی است....
#سیدعربی
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#جلسات_حدیث_خوانی
#سیدعربی
گزیده جلسه بسیار ارزشمند حدیث خوانی روز گذشته
یَا ابْنَ جُنْدَبٍ...
فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا
دوستداران ما هر روز و هر شب محاسب نفس خودشان هستند و
وقتی محاسبه کردند
یا حسنه می بینند یا سیئه
یک نکته اینجاست دقت کنید
میفرماید هم حسنات خودتان را ببینید و شاکر باشید و هم سیئات را ببینید و استغفار کنید...
حرف من این است که بر خلاف آنچه بعضیها از جلسات برداشت کردند که ما اصلا نباید حسنات خودمان را ببینیم و حساب کنیم و مرتب بگوییم ما که بدیم، ما که بدبختیم ،ما که بیچاره ایم، ما که سراسر آلوده ایم و امثال آن...
اتفاقا برعکس خیلی زیبا امام میفرماید حسنات خودتان را هم ببینید و مورد محاسبه قرار دهید
منتهی نه به این معنا که غرور و عجب شما را بگیرد بلکه به معنای اینکه شاکر خدا باشید و از خدا بدانید و بخواهید که زیادتر کند
نه اینکه کلا چشمت را بروی نعمتها و حسناتی که خدا توفیقش را به تو داده ببندی و بگویی در ما که هیچ خیری نیست
حرف را دقت کنید که دوباره مانند جریان لذت بردن نفس که جلسه گذشته گفتیم نشود
جلسه گذشته نیز گفتیم خدا با لذت بردن شما از نعمتهایی که میدهد مشکلی ندارد ...
خب میشنوم که بعضی ها میگویند ما یک عمری شنیدیم و یاد گرفتیم که نباید از چیزی لذت ببریم
باید کاری کنیم نفس از چیزی لذت نبرد ....
آیا دین گفته اینگونه زندگی کن ؟
پس هر غذایی که میخوری آنقدر نمک بزن که زبانت طعم غذا را نچشد چون نفس نباید لذت ببرد
وقتی آب مینوشی چنان شور کن یا در تابستان بجای آب خنک آب گرم بنوش که نفس لذت نبرد ...
در زمستان هم کنار بخاری نرو ...
در تابستان هم کولر روشن نکن ...
از فرزند خود هم ...
چون همه اینها باعث لذت نفس است ...
این تلقی که افتادن در مسیر خدا و سلوک یعنی به هندوانه نمک بزنی و به خیار شکر بزنی و نان جو بخوری و از این حرفها صحیح نیست
از کل زندگی امام همین را شنیدید که یکبار به هندوانه نمک زد ؟؟!!..
چرا آن زمان که برای امام آبگوشت آوردند و فرمود چرا این غذا بی مزه است را ندیدی؟؟!!...
خدا میفرماید متوجه من باش
غافل از من نشو
نعمتها غفلت برای تو نیاورد
تو خودت نباید دنباله روی لذت باشی
اما در همین کفافی که برای تو مهیا کردم و تفضل کردم اگر لذت ببری
من با لذت بردن تو مشکل ندارم...
اصلا اینها را برای تو آفریدم و مسخر تو کردم
برای اینکه به من برسی اما غفلت برای تو نیاورد
و جذبش نشوی ...
دنبال تنوع و وابستگی به این لذات نباش
بلکه در آنها خدا را ببین و شاکر باش و در راه خدا خرج کن
و...
مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.
ابصرالیها خطرناک اما
ابصربها خیلی هم خوب ...
اشکالات بعضی جلسات یا برداشتهای غلط ما این است که
یک خدایی برای خودمان میسازیم که با چوب بالای سر ما ایستاده و منتظر است از ما یک خطایی ،
یک مباحی ،
یک حلالی حتی
سر بزند و کار ما را یکسره کند
یک آب خنک و یک هندوانه بخوریم و یک لذتی از نعمت خدا ببریم و کلی از مسیر خدا دور بیفتیم
دین اینطور تبیین کرده ؟؟!!!
گفتیم این یه تفکر صوفیانه است که اگر تو می خواهی مسیر خدا را بروی باید بدبختی را شروع کنی...
بسیار هستند افرادی که به خاطر همین تفکرات و بد آموزیها از راه خدا دور شدند..
بله هم سعی هست هم سختی
اما گفتیم سختی اختیاری داریم
و سختی غیر اختیاری...
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام إجعَلوا لِأنفُسِكُم حظّاً مِن الدنيا بِإعطائها ما تَشتَهي مِن الحلالِ وما لا يَثلِمُ المُروّةَ وما لا سَرَفَ فيهِ ، واستَعِينوا بذلكَ على اُمورِ الدِّينِ ...
الان هم گفتیم خدا با دیدن حسنات خودتان مشکلی ندارد
منتهی دوستان در کلام بنده کم دقتی نکنند
می فرماید فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا
هم حسنات را ببین و شاکر باش و از خدا بخواه که زیادتر کند
و هم سیئات را ببین و بخواه که ببخشد...
نگاه اهل بیت علیهم السلام این است که حسنات را ببینید ولی از خودتان نبینید
اصلا اینکه فرمود اهل محاسبه باشید
یعنی چه ؟
یعنی ببین کجا خوب بودی و کجا بد
یعنی توجه به خوبیها و توجه به بدیها
نه اینکه همش بگویی ما که هیچ نداریم و بدیم و بدبختیم و دورافتادیم و...
چرا اینهمه لطف و کرم و عزت خدا و هدایت و نعمات خدا را در وجود خودت نمیبینی ؟
چرا خودزنی ؟
یه احساسی در روانشناسی هست که باید بچه ها و همه داشته باشند والا سرخورده و افسرده می شوند
و آن احساس ارزشمندی است
ما بدون احساس ارزشمندی از بین می رویم
نباید احساس ارزشمندی را در خود ذبح کنید
ما وظیفه داریم ارزش خودمان را بدانیم ...
حسنات خود را ببینیم
برخلاف بعضی ها که تصورشان از تواضع و سلوک این است که حسنات را نبینند...
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#جلسات_مقالات
#جلسات_نهج_البلاغه
#سیدعربی
اصول کافی ج۲ص۵۷
«فَمَا حَدُّ التَّوَكُّلِ قَالَ الْيَقِينُ قُلْتُ فَمَا حَدُّ الْيَقِينِ قَالَ أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً»
امام صادق (ع) در پاسخ به ابو بصیر فرمودند
هیچ چیز نیست، مگر این كه حدّ و نهایتی دارد.
عرض كرد: فدایت شوم، حدّ و نهایت توكّل چیست ؟
فرمود: یقین.
عرض كرد: حدّ و نهایت یقین چیست ؟
فرمود: این كه از چیزی جز خدا نترسی.
توکل یعنی آن جایی که خدا با توست از هیچ چیزی نترسی
یعنی وقتی خدا رو داری دیگه از چیزی واهمه نداشته باش، نگران نباش، مضطرب نباش.
معنای توکل این است که وقتی تکلیف آمد، سرت را به خدا بسپاری و راه خدا را بروی و دیگر فکر هیچ کجا را نکنی.
متوکل کسی است که تا با خداست نترسد و فقط وقتی بترسد که پایش را از مسیر خدا بیرون می گذارد.
پس معنای توکل این نیست که کسی کار خودش را به عهده خدا بگذارد، بعد بگوید خدايا خودت درست كن
من به تو واگذار کردم و دیگر کاری ندارم
نه این غلط است
بلکه معنای توکل این است که تو كارخودت را بكن
و کار خدا را هم به خدا واگذار کن
و در کار خدا و خواست او فضولی نکن و راضی به نتیجه و کار خدا باش
انسان متوكل از منظر نهج البلاغه كسي است كه تا سرحد امكان به تلاش ادامه ميدهد ولي پيروزي را در میل و خواست خودش نمیبیند
بلکه پیروزی را در مشيت الهي ميبيند
دقت کردید؟
نه اينكه هركاري كرد هر تلاشي داشت بعد انتظار داشته باشد که نتيجه دلخواه خودش را بدست بياورد
این ميشود خدايي كردن نه بندگي كردن.
تو تكليف را انجام بده،
خدا هم هر طور پاسخ داد يا تصميم گرفت ديگر با خود اوست ما كه نميتوانيم خدايي كنيم
متاسفانه ما میگوییم به خدا واگذار کردیم
ولی خدا آنطور که من دلم میخواهد انجام بدهد
چرا جواب فلانی را نداد، چرا حق مرا نگرفت، چرا مشکل من حل نشد، چرا فلان کار جور نشد و....
ما فكر ميكنيم هميشه بايد كارها نتيجه دلخواه ما را بدهد
و وقتي نميدهد ديگر تلاشمان را براي خدا ميگذاريم كنار
در حاليكه اعتماد به خدا و واگذاری به خدا یعنی با نتیجه کار نداشته باش نتيجه از خداست ما بايد تكليف را عمل كنيم
و یقین داشته باش که خدا در وقت مناسب و آنگونه که شایسته است و برای تو بهترین است رقم خواهد زد
وقتی توکل میکنی به کار و مدیریت خدا باید اعتماد کنی
لذا تنها کاری که از ما برمی آید بندگی است
خدا فرموده: روزی تو، امنیت تو، آینده تو... با من،
تو فقط به تکلیفت عمل کن و کاری با بقیه اش نداشته باش.
حال اگر انسان این نقش را تغییر داد دائما در دنیا خسته است
دائما افسرده است
گرفتار است
ولی اگر این نقش را به خدا واگذار کرد دائما راحت و در آسایش است
پولمان زیاد می شود یک طور غصه می خوریم، کم بشود یک جور غصه می خوریم، چون می خواهیم این پول را ما اداره کنیم،
و پول هم ما را اداره کند
ولی وقتی به ما مربوط نباشد غصه نمی خوریم
تلفيق اعتماد به خدا و تلاش ، از ويژگيهاي اصلي توكل در نهج البلاغه است...
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar