eitaa logo
در حرم یار
1.4هزار دنبال‌کننده
570 عکس
34 ویدیو
3 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است
مشاهده در ایتا
دانلود
دین ما قبل از اینکه یک دین رفتاری باشد ، یک دین اخلاقی است . شما درآغاز بعثت پیامبر می بینید که حضرت می فرماید : بُعِثت لِاُتمِم مکارم الاخلاق اینجا سخن از رفتارهای فیزیکی نیست سخن از مسئله ی طرح قالب های عبادی نیست زاویه ای که پیامبر به دین و رسالت خودش نگاه می کند ، یک کار اخلاقی است و برای این کار اخلاقی ، مسائل عبادی ریز ریز در جای خودش بصورت حساب شده ، تنظیم و تهیه شده و قرارداده شده است . مهم این است که ما نباید بیاییم دین را فقط از زوایای رفتارهای ظاهری نگاه کنیم به این معنا که فقط بگوییم ماحَصَل دین همین عبادات صوری و ظاهری است بلکه هدف این است که این عبادت ها ، فضاهایی را در درون دل برای بالندگی اخلاقی ایجاد کند در فضای نماز، روزه ، حج و تعاملات عبادی، فردی و اجتماعی که دستور داده شده ، باید بگردیم هدف و مقصد را پیدا کنیم و جا را برای بروز و شکوفایی استعدادهای اخلاقی فراهم کنیم اصلا رشد ما در همین است . همه ی کارها برای رشد وجودی و روحی انسان است . در سوره ی بقره در پایان بحث روزه ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ.....) بعد از چند آیه توضیح می‌دهد که اگر می‌گوییم روزه بگیرید، نماز بخوانید و... برای تقرب وجودی شما به خدای متعال و برای رشد شماست (... وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ) همه ی اینها برای رشد وصعود روح است. البته رشد در ذیل همین قالبها، تحت همین دستورها نه اینکه انسان اینها را کنار بگذارد و بگوید که من دارم رشید می شوم این خیال است . در قالب همین نمادهای عبادی رشد باید حاصل بشود . این مهم است که نوع نگاه ما این باشد که در سایه ی نماز ، عفاف ، حجاب و روزه ،.... نفس رشد اخلاقی داشته باشد و آن تربیت لازم را پیدا کند که خود را از تعلقات دنیوی و نیازهای حیوانی خلاص کند اگر نوع نگاه ما به دستورات شریعت این شد برنامه ریزی های ما هم متفاوت می شود . اگر کسی دین را فقط در چارچوب ضوابط ظاهری نگاه کند، یعنی نماز بخواند ولی روی اخلاق درون اثر نگذارد، روزه بگیرد ولی هیچ رشدی نسبت به ساختار اخلاقی پیدا نکند ، این می‌شود یک برداشت خیلی سطحی و قشری از دین. اما اگر حوزه ی نگاهش را متمرکز روی اخلاق کرد ، متوجه می شود که باید در سایه ی عبادات دگرگونی اخلاقی و اندیشه ای پیدا کند . نوع نگاه و جهانبینی نسبت به دین و معرفت حاصله متفاوت بشود. این بسترها برای آن رشدها و تعالی های اخلاقی است ، اگر نگاه این نوع شد ، جامعه و فرد در عین حال که اعمال عبادی را انجام می دهند ، دارای سعه ی صدر ، گذشت ، نشاط های درونی ، فراغت از دنیا، صبر و توکل و رضا و.... می‌شود اصلا این عبادتها انجام می شود که به ما سعه ی صدر بدهد، شرح صدر ایجاد کند، روح را وسیع کند، گسترش دهد سینه و قلب را گشاده کند... بعد می بیند که فضای فردی ، خانوادگی و اجتماعی چقدر متفاوت می شود اگر احکام و عبادات این نتیجه را ندهد انسان درجا زده خلاصه ی بحث ها این است که یک مقدار نگاه مان را از نگاه به قالب های دینی در عین حفظ نگاه ، فراتر هم ببریم و آن نگاه به تحولات ، رشدها و تغییرات مثبت اخلاقی است.... Eitaa.com/darharameyar
(ره) سالک از اوّل باید توجّه داشته باشد صبغه‌ی او باید صبغه‌ی الهی باشد باید با جوار حق بسازد به یک بیان دیگر باید متخلّق به اخلاق الله باشد، باید خصوصیات او، رنگ او، خلق او، اوصاف او همه متناسب با اوصاف و اخلاق حضرت حق باشد این یک جریان کلی است من از شما سؤال می‌کنم که آنچه از خُلق خدا، از وصف خدا در نظام وجود بیشتر برای شما چشمگیر بوده چه بوده است؟ آنچه که در نظام وجود زیاد از اوصاف خدا چشمگیر است چیست؟ حلم خدا است و حتّی از بس این برای ما جای تعجّب است که نمی‌توانیم زیاد هضم بکنیم، گاهی ناراحت هم می‌شویم که خدا چرا این‌چنین و آن‌چنان نمی‌کند؟ چرا این کفّار را از بین نمی‌برد؟ چرا این بدها را از بین نمی‌برد؟ چرا خدا به این‌ها مهلت می‌دهد؟ چرا بد را خدا مجازات نمی‌کند؟ چرا معصیت‌کار را خدا به جزای خود نمی‌رساند؟ یک مقدار این چراها از چه چیز برمی‌خیزد ؟ از حلم خدا آن‌چنان حلم خدا چشمگیر است که انسان واقعاً تعجّب میکند و به مقام اعتراض هم برمی‌آید، گلایه می‌کند می‌گوید که چرا خدا کسی را به جزای خود نمی‌رساند؟ آن فلانی را، آن تیپ را، این دسته را، آن کس را، این کس را حلم خدا تا آن اندازه است که مادامی که برای کسی امید برگشت هست که خود او هم بهتر می‌داند، راه را برایش باز نگه میدارد شما الآن این همه معصیت‌ها را، گناه‌ها را، طغیان‌ها را، فسادها را ملاحظه بکنید در درجات مختلف نسبت به افراد، به جوامع، به امم، به حکومت‌ها به هر کسی به هر دسته‌ای.... راه برگشت را باز میگذارد محاسبات او هم محاسبات حق است، محاسبات نا حق من و شما که نیست با محاسبات خود تا آن‌جا به انسان، و به هر موجودی مهلت می‌دهد که راه به روی او به کلی بسته نشده باشد. این‌قدر حلم خدا بالاست من و شما اصولاً از همان اوّل که بالغ شدیم و مکّلف شدیم با حلم خدا پیش آمدیم یعنی همین که فرموده است این واجب است و آن حرام است و دیگر بیش از این از ما به صورت واجب و حتمی توقع ندارد این حلم است نمی‌دانم توجّه کردید که خود این از جلوات حلم است یا نه ؟ این‌که اصلاً خدا گفته است فقط ما از شما واجبات را و ترک محرمات را میخواهیم از حلم اوست. کمتر کسی هم هست که بداند این حلم است، خود این حلم حق است. اگر حلم خدا نبود مسئله اینطور نبود. اگر حلم او نبود راه به این آسانی نبود، تکلیف به این آسانی نبود. حالا من این را توضیح نمی‌دهم به هر صورت حلم خدا زیاد است و سالک یکی از دقایقی که باید از اوّل متوجّه باشد این است که اگر این صفت را نداشته باشد و مقابل آن غضب را داشته باشد نمی‌شود به سوی خدای حلیم حرکت کرد، سنخیّت لازم است.. Eitaa.com/darharameyar
(ره) کسی که در خود ازدیاد کمالات عبودی و قدمهای جدید در مقام توحید و تزکیه و اصلاح ندید بداند که توقف نکرده بلکه تنزّل کرده این را درجا زدن نمیگویند بلکه سیر قهقرایی است وکسی که بسوی نقصان می‌رود زودتر بمیرد بهتر است و مَن كانَ إلى النُّقصانِ فالمَوتُ خَيرٌ لَهُ مِنَ الحياةِ کسی که روز به روز درست نمی‌شود مُردن برایش رحمت است هر روز باید به تطبیق خود با موازین بیشتر بپردازید البته نروید بگویید حالا که ما رو به نقصان می‌رویم پس مرگ را از خدا بخواهیم خیر مگر آنجا منتظرند با این وضعی که می‌رویم از ما پذیرایی کنند؟ از خدا عمر بخواهید، به خدا پناه ببرید و با گریه و توسل و شفیع قراردادن حضرات معصومین ع از خدا بخواهید قبل از اینکه اجل بیاید آمادگی بدهد و بدون آمادگی نرویم چیزهایی در پیش است مسائلی که هر کس هر چقدر هم استاد باشد نمی‌تواند بیان کند و بفهماند... Eitaa.com/darharameyar
وجه الله حقیقت واحدی است که از آدم تا خاتم همگی جلوات و ظهورات آن حقیقت واحدند در حقیقت بین حجج الهي فرقی نیست؛ جز در شدّت مظهریت برای آن نور واحد الهي. لذا اگر تمام حجج الهي يکجا گرد آیند همگی حجت خدایند؛ لیکن یکی گویا خواهد بود و دیگران خاموش « الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قُلتُ لَهُ تَكُونُ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ وَحُحْهِ قَالَ لَا قُلْتُ فَتِكُونَ إِمَامَانِ فِي وَقْتِ وَاحِدٍ قَالَ لَا إِلَّا وَأَحَدُهُمَا صَامِتٌ لَا يَتَكَلَّمُ .. حسين بن ابى العلاء می گوید به حضرت ابى عبد الله صادق (ع) عرض کردم که آیا ممکن است زمین بدون امام و حجت باشد؟ فرمودند هرگز عرض کردم آیا ممكن است دو امام در یک زمان باشند؟ فرمودند خیر مگر اینکه یکی از آن دو ساکت باشد و سخن نگوید. » (ارشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص 418 امام و حجت خدا ظهور آن نور واحد است؛ و این قالبها ماهیات هستند و امور اعتباری؛ لذا چون حقیقتشان ظهور یابد یک نور بیش نیستند تمام انبیاء و اولیاء ، ظهور همان نور اوّل میباشند ؛ لکن برخی از این ظهورات شدیدتر از ظهورات دیگرند ؛ و چهارده معصوم (ع) ، اشدّ ظهورات آن هستند؛ و رسول خاتم (ص) اشدّ ظهورات در بین این چهارده مظهر می باشند. پس همواره آن رسول لاهوتی سرشت بود که در کسوت آدم و نوح و شعیب و ادریس و ابراهیم و موسی و عیسی و ... در جهان ظلمت ظاهر میگشت و خلایق را به نور هدایت راه می نمود ؛ و سرّ آخر همو بود که با صورت محمّدی جلوه نمود و جهان را سراسر پرتو افشانی کرد فاطمه پاره ای از او بود و علی خودش بود و حسن و حسین از او بودند و آل او نیز هم اویند و بر همین اساس بود که امیرمؤمنان علی ع در ضمن حدیث معرفت فرمودند : ای سلمان و ای ابوذر منم آن کس که نوح را در کشتی به دستور خدا بردم من یونس را به اجازه خدا از شکم ماهی خارج کردم. من به اجازه خدا موسی را از دریا گذراندم. من به اجازه خدا ابراهیم را از آتش نجات دادم من با اجازه خدایم نهرها و چشمه هایش را جاری و درختانش را کاشتم منم عذاب يوم الظلّه. منم آنکه فریاد میزند از مکان نزدیکی که تمام جن و انس آن را می شنوند؛ و گروهی می فهمند منم که با هرگروهی ، چه ستمگران و چه منافقین به زبان خودشان صحبت میکنم منم خضر، عالِم موسی. منم معلم سلیمان بن داود و منم ذوالقرنین و منم قدرت الله ای سلمان و ای ابوذر منم محمد و محمد من است. من از محمدم و محمّد از من است..... Eitaa.com/darharameyar
گَر نیک بنگریم، به نیکی خواهیم یافت «شب قدر»، قلب این ماه طَهور است! از این رو، این «شام شگرف» و این «شب ژَرف» برای مسلمانان، معجزه‌ای عظیم‌تر از «معجزه‌ی سلیمان نبی» است! چرا که سلیمان، «مسیر مَکان» پیمود، حال آن‌که سالکِ صالحِ قرآنی در شب قدر، «مسیر مَکانت» می‌پیماید! و اینک، این «شب ژرف» که به اعجاز آن می‌توان «یک شبه، ره صد ساله پیمود»، چشم انتظار ماست تا از «مجال حیات‌بخش» آن، «حیاتی با حیاء» یابیم. و این‌گونه «خداوند» رئوف، در اوج جُودِ رُبوبی‌اَش، «رخسار مهربانش» را در این شب شریف به سوی بندگانش نمایان‌تر می‌کند، تا در پِیِ «مُعانقه‌ای عبودی»، سعادت عبادت عمیق را بیابند. آری؛ همان خدایی که به ما مشتاق است و ما به او محتاج، مبشّرانه ما را در «ساعت قدر» به «ساحت قدر» فرا می‌خواند و نوید «صلاح دنیا» و «فلاح عقبای مان » را در «زنده‌داری خویش» برای آن شب، و «ارزنده‌داری آن شب»، برای خویش می‌دهد. به راستی؛ حال که خداوند عطوف «خواستار رهایی» ما از خودمان هست، چرا ما «خواستگار رهیابی» به خدای خود نباشیم؟ همان رهایی که در مَتنش، «رَستن» و در بَطنش، «رُستن» نهاده شده است. پس بیاییم، "امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم" و با «شور و شعوری عاشقانه» و «جِدّ و جهدی عاقلانه»، در شب قدر که بی‌گمان «تنها شب روشن هستی» است ، رهسپار «مسیر سبز سعادت» شویم. همان «طریق تعالی‌بخش» که بی‌گمان طِی کردن آن در چنین شبی، «سریع‌تر و صحیح‌تر» خواهد بود. التماس دعا Eitaa.com/darharameyar
(ره) محبت به حضرت امیر سلام الله علیه چیزی نیست که انسان در آن کوتاهی کند اگر عقل داشته باشد اگر از محبتش در تمام قلوب جمع میشد و به تمام دلها راه میافت آتشی در خلقت نبود این هم رمز بالایی است و این به حقیقت حضرت امیر س می‌رسد اگر هر کسی با آن رشته محبت که رشته ارتباط تکوینی است و ارتباط درونی است مرتبط میشد آتشی نمی ماند برای انسان‌ها یعنی حقیقتی است که آتش به آن راه ندارد سعی کنید نوری از آن حقیقت داشته باشید بدست آورید و حفظ کنید اگر ما این را نداشته باشیم هیچ نداریم قبلاً گفته‌ام اگر عبادات ما را خوب حساب کنید (جرائم که هیچ) اما نسبت به همان عباداتِ خود اگر صدها سال هم عمر داشته باشیم باید نسبت به آنها استغفار کنیم این عبادات ما را به جایی نمی‌رساند از این نمازها باید استغفار کنیم اگر صدها سال هم عمر داشته باشیم باز برای استغفار نسبت به این نمازها کافی نیست خدا شاهد است کافی نیست نسبت به آن سوء ادب که در محضر کبریایی می‌کنیم کافی نیست مگر خدا با فضلش پیش بیاید سعی کنید چیزی به دست آورید بلکه موجب نجات شما باشد و آن اینکه حقیقتی از محبت حضرت علی ع را در دل خود ولو جزئی به دست آورید البته حرف‌های عامیانه را کنار بگذارید کسانی که مدعی محبت حضرت علی ع هستند را نمی‌گوییم آنکه پایبند به چیزی نیست و پایبند نبودن خود را هم توجیه می‌کند و می‌گوید محبت کافیست او را نمی‌گوییم محبت علی ع چیز ساده‌ای نیست که در هر قلبی باشد ولو ذره‌ای حبّی که حقیقت داشته باشد در هر قلبی هم جای نمی‌گیرد حبّی که موهومی و خیال آن صاحب خیال باشد را نمی‌گوییم..... برای اینکه محبت حضرت به دل انسان راه پیدا کند باید این دل حسابی پیدا کند و درون این دل آنقدر مسائلی نباشد که محبت حضرت را رد کند نظری به دل و باطن خود داشته باشید گناه نکنید واجب را تضییع نکنید تطهیر را شروع کنید جبرئیل نازل شد و خطاب به رسول اکرم ص فرمود خدا دستور می‌دهد که باید علی را دوست بداری و هر که را هم که علی را دوست دارد باید دوست بداری چرا ؟.... دقت میکنید؟ حقیقت محبت حضرت امیر اگر ذره‌ای به وجود شما راه یابد این کسالت که در عبودیت داریم و درد اساسی ماست از میان می‌رود... Eitaa.com/darharameyar
(ره) گفتیم ما از محبین هستیم و این محبت برای ما سرتاپا برکت است همین برکات و توفیقاتی که داریم به خاطر همین محبت ناقص و کم حقیقت است که نسبت به حضرت امیر و رسول الله و ائمه علیهم السلام داریم به برکت وجود آنهاست از خدا می‌خواهیم همین محبت را در قلب ما در وجود ما حقیقتی تر و قوی‌تر بگرداند و ما را بیدار کند تا حالا خوابیدن را آزمودید که یعنی چه خوردن را آزمودید که یعنی چه واقعاً آزمودیم این طرف را هم آزمایش کنید بیست سال دویدیم بسوی شهوات نفسانی و آزمودیم و دیدیم بس است حالا این سو را بیازمایید آیا نفهمیدیم بیست سال یعنی چه؟ همین می‌شود که هستیم بعد از این معلوم نیست آیا فرصت آزمودن داریم یا خیر تا این سو را هم بیازماییم لااقل شروع کنید این سو را بیازمایید کم بخورید کم بخوابید شهوات را کنار بگذارید این‌ها را دیدید این همه دویدید چیزی شد؟؟؟ جز درد و غم چیزی نبود بعد از این این سو را بیازمایید الان چندین سال است شما می‌آیید اینجا و من نصیحت‌ها می‌کنم ولی نه من و نه شما درست نشدیم خدا کند این دفعه مثل سابق نباشد نه من به غفلت ادامه دهم و نه شما به این راه هلاکت و نه من به این راه هلاکت خدا کند بعد از این بیدار شویم و این طرف را بیازماییم و به فریاد خودمان برسیم عبادت و سلوک مثال آن دانه است که کرامات و احوالی در آن است برای سبز شدن و سنبل شدن اما صحبت در این است آیا راه را طوری در پیش گرفته که سنبل شود و به آخر برسد؟ مسئله خیلی دقیق است دستور واجب است که در روز ۵ مرتبه نماز بخوانیم و بگوییم اهدنا الصراط المستقیم معنی آن این است که ما در عین حال که در صراط مستقیم هستیم در صراط هم نیستیم در صراط قرار گرفتن درجات دارد آن صراط اگر بخواهد به خدا برساند صراط در یک مرتبه خاصی است والا هر مرتبه از صراط ما را به خدا نمی‌رساند خدا برای انسان یک راه قرار داده و آن هم صراط مستقیم است که در همه ابعادش باید در پیش گرفته شود... Eitaa.com/darharameyar
(ره) خدا انسان‌ها را به سوی حق و حقیقت دعوت کرده و نیل به حق و حقیقت را سهل و آسان قرار نداده این از استغنای حق است اگر بنا بود خدا حق و حقیقت را خیلی روشن و آسان و ساده به همه برساند و همه را راحت به حق آشنا کند قادر بود و می‌توانست اما نکرده است پس خواستنش این است که انسان‌ها حقیقت را به آسانی به دست نیاورند خدا راهی قرار داده، شواهدی قرار داده، حقیقت را قرار داده ولی نیل به آن را آسان قرار نداده، اینکه انبیاء حقند آسان قرار نداده، حضرت امیر (ع) وجه الله است آسان قرار نداده، حضرات ائمه (ع) چه هستند آسان قرار نداده، قرآن حق است آسان قرار نداده، نخواسته که آسان قرار بدهد اگر آسان قرار می‌داد همه قبول می‌کردند شواهد و بیّنات همه جا پر است کسی مرض نداشته باشد لجاجت نکند و طالب حق باشد خیلی روشن می‌فهمد اما کوچه و بازاری‌اش نکرده کسی خواست می‌رسد کسی هم نخواست نمی‌رسد تا آنکه می‌فهمد بفهمد و آنکه در قلبش مرض هست برود بسوی آنچه باید برود لیمیز الله الخبیث من الطیب Eitaa.com/darharameyar
یکی ازدعاهای ماه مبارک رمضان این است که اللهم ادخل علی اهل القبور السرور خدایا همه ی شادی ها را به عالم همه مرده گان برسان نمی گوید قبور مومنین این چه عیبی دارد که انسان با این دید باز به همه دعا کند ؟ بخصوص که کسی مسلمان بوده و حالا به دلایلی خلافی مرتکب شده ویا نواقص و خطاهایی مانند همه ما دارد اگر او عمل بد انجام داد معنایش این نیست که ما طلب مغفرت نکنیم طلب مغفرت بکنیم خیرات و مبرّات برای او بدهیم ، سر قبرش برویم و برایش فاتحه بخوانیم . همه ی این کارها باید انجام شود تا باب رحمت الهی باز شود ابن سینا در اشاراتش می گوید : رحمت خدا را وسیع بگیرید آقای حسن زاده ی آملی (ره) می فرمودند : با استاد مرحوم الهی قمشه ای به عیادت آقای شیخ محمد آملی فیلسوف بزرگی که در تهران بودند رفتیم در کنار بستر نشسته بودیم و می خواستیم دعا کنیم . گفتیم : خدا به شما شفا عنایت کند . آن پیرمرد نورانی و فیلسوف در بستر فرمود : به همه ی مریض ها شفا عنایت کند ، به همه مسلمانان شفا عنایت کند ، به همه ی بیماران بشریت شفا عنایت کند و این پیر مرد برای همه ی دردمندهای روی زمین شفا خواست حتی حیوانات برّی و بحری را . چرا می گویید به من شفا عنایت کند به همه شفا عنایت کند . رحمت خدا را وسیع بگیرید چرا محدودش کردی ؟ بنابراین در حق همدیگر دعا کنیم در حق گناهکار و غیر گناهکار دعا کنیم . رحمت خدا واسع است ، ما آن را تنگ نکنیم.... Eitaa.com/darharameyar
الإمامُ الحسنُ عليه السلام : كيفَ يكونُ المؤمنُ مؤمنا و هو يَسخَطُ قِسمَهُ و يُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ و الحاكِمُ علَيهِ اللّه ُ ؟! امام حسن عليه السلام : چطور می‌شود یک مومنی از آنچه خدا به او داده ناخشنود باشد و بعد ادعای ایمان کند مؤمنى كه از قسمت خود ناراضی باشد و وضعيت خود را ناچيز شمارد مومنی که بگوید چرا من بیمار شدم؟ چرا من فقیر شدم؟ چرا فرزندم اینگونه شد؟ چرا زندگی ام اینگونه شد؟ و..... در حالى كه حاكم بر او (تعيين كننده سرنوشتش) خداست ، چگونه مى تواند مؤمن باشد؟! حضرت فرمودند : اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ‏ يَهْجُسْ فى قَلْبِهِ اِلاَّ الرِّضا اَنْ يَدْعُوَ اللّه‏َ فَيُسْتَجابَ لَهُ؛ كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى‏‌كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند. کافی ج۲ ص ۱۶۲ یکی از علت‌هایی که دعاهای ما مستجاب نمی‌شود ناخشنودی ما از خداست صبر و راضی بودن از خدا رأس طاعت خداست خدای متعال نسبت به انسانهای راضی خیر را تقدیر می‌کند... خدا درب خانه اش را زمانی باز می‌کند که اهل دنیا در خوابند ثلث آخر شب را غنیمت بدانید برای دعا و توسل دعا بهانه ای است که ما با خدا حرف بزنیم درددل کنیم عشق بازی کنیم حتی گله و شکایت کنیم بار غم و غصه ها را تخلیه کنیم خدا نشسته که همه این غمها را بخرد به دوش بکشد جبران کند هر چه می‌خواهید بخواهید اما هر چه داد راضی باشید در مقام تسلیم باشید.. خدایا میخواهی بده میخواهی نده دعا بهانه ای برای حرف زدن شما با خدا باشد بگویید زیاد هم بگویید که : خدایا بیمارم را شفا بده خدایا قرضم را ادا کن خدایا مسکن بده شغل بده درآمد بده و.... اما در روزگاری که همه سوی دنیا می‌روند شما بسوی آخرت و ملکوت حرکت کن اگر همه خلوت می‌کنند که به حساب کتاب دنیایی خود برسند تو در خلوت شب به حساب نفس خود برس.. لذا فراموش نکنید حاجت شما بعد از دعا برای سلامتی و ظهور حضرت ولی عصر عج دعا برای نفستان باشد که راه برای ورود روح به منطقه اطلاقی حق باز شود و نیز بدانید برای رسیدن به هرچیزی وسیله لازم است در سوره مائده ، آیه ۵ می‌فرماید "وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ" برای رسیدن به خدا دنبال وسیله باشید... این وسیله چیزی نیست جزء ذوات مطهر همین اولیاء بزرگ خدا... "مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ" ، هر کس که اراده دارد که بسوی خدا حرکت کند ، باید از شما (اهل بیت) آغاز کند.. به هر حال در خور ما نیست که مستقیم با ذات خدا مقدس حق اتصال پیدا کنیم ، باید با طی مراتب مقید به آن مرتبه مطلق برسیم در زیارت جامعه آمده بِكُمْ فَتَحَ الله وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ... ترجمه با خودتان انشاالله یا در زیارت امام حسین ع آمده که بِكُمْ يُبَيِّنُ اللُه الْكَذِبَ وَ بِكُمْ يُبَاعِدُ اللهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِكُمْ يَفْتَحُ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ بِكُمْ يُثْبِتُ وَ بِكُمْ يَفُكُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِكُمْ يُدْرِكُ اللهُ تِرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تُطْلَبُ وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللهُ الْكَرْبَ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللهُ الْغَيْث.... لذا فراموش نکنید که امشب بايد دست به دامان حاملان ولایت باشید ان شاءالله... Eitaa.com/darharameyar
(ره) اگر حرف‌هایی که گفته‌ام را فراموش کرده‌اید چندان مهم نیست مهم یک کلمه است که گناه نکنید زیاد از ما کاری نمی‌خواهند فقط گناه نکنید توصیه می‌کنم این مسئله را هرچه می‌توانید مهم بشمارید خدا برای رحمت خلق کرده، برای جذب خلق کرده، نظر در خلقت، در این است که به شما رحمت کند و شما را مجذوب کند اینکه می‌بینید ما به جایی نمی‌رسیم در صورتی که خدا برای جذب و رحمت خلق کرده به خاطر گناه است شما گناه نکنید جذبات ربوبی به سراغتان می‌آید لازم نیست خودتان را بِکُشید که شب تا صبح این ذکر و این دعا را بخوانید این‌ها خوب است ولی در جا و مَحَلّش نه با طغیان و گناه اول گناه را ترک کنید می دانید چرا این همه زحمت کشیدن‌ها، دعاها، نمازها، عبادت‌ها، به جایش نمی‌رسد؟ چرا مقبول نمی‌افتد؟ چرا ما را عروج و صعود نمی‌دهد؟ چرا آنچه می‌گوییم جوابش نمی‌آید؟ چرا؟؟؟ مگر خدا برای رحمت خلق نکرده بود؟ این چراها در یک کلمه خلاصه می‌شود گناه گناه نکنید حالا نگویید که چرا ما همیشه این را می‌گوییم چون شما توجه ندارید که گناهان چیست از این هم ناراحت نشوید که می‌گوییم توجه ندارید از خدا بخواهید که بفهمید گناه چیست از قلب شما یک خطور گذشت قلبتان ساقط شد، اگر یک گناه کردید قلبتان ساقط شد، این یک تذکر اساسی بود که گفتم همه توجه کنید باید مراقبت کنید تا گناه نکنید یعنی لحظه به لحظه، دقیقه به دقیقه مواظب باشید مراقبت کنید اگر مراقبت نکنید گناه می‌کنید و هیچ نمی‌فهمید یعنی هر حرفی را می‌زنید، هر نیتی را می‌کنید، هر نگاهی را می‌کنید، هر قضاوتی را می‌کنید، هر جمله‌ای را می‌گویید، هر شهادتی را می‌دهید، هر برخوردی را می‌کنید، هر رفتاری را می‌کنید،..... و چون غافل هستید اصلاً نمی‌فهمید که گناه می‌کنید مگر اینکه خیلی درشت باشد یا اینکه بعد از اینکه گناه را انجام دادید تازه می‌فهمید که ای وای گناه کردم اینکه نشد یک کار بکنید آن هم اینکه گناه نکنید کار دیگر از من و شما نمی‌خواهند والسلام امید است این حرف من که همه را ناراحت می‌کند و خودم را بیشتر از شما ناراحت می‌کند اثر کند از توجیه هم بپرهیزید نمی‌شود خیلی چیزها را گفت یک وقت مبتلا به این نشوید که حرام خدا را با توجیه حلال کنید به این گرفتار نشوید که گناه را با توجیه برای خود غیرِگناه بکنید و جایز بدانید توجیه از شیطان است توجیه آخر و نهایت ندارد همه ما به توجیه مبتلا هستیم سعی کنید از توجیه خلاص شوید و بگویید خدایا مرا به تعبُّد موفق کن دعا را هم به شما یاد بدهم بگویید خدایا تو گفتی این طور است من هم بگویم بله همینطور است خدایا نفس من و شیطان با مکائد خفیه‌اش مرا وادار نکند که توجیه کنم و در عالم خیال، خود را راضی کنم که گناه نمی‌کنم و این را مشروع کنم و صورت شرعی دهم همه ما به این توجیه مبتلا هستیم و هرچه سواد شما بیشتر باشد که روسیاهی است توجیهتان زیاد خواهد بود هرچه سوادتان بیشتر باشد قبولی توجیه از طریق شیطان و نفس بالاتر خواهد بود و به توجیه مبتلاتر خواهید شد خدا انشالله ما و شما را به معنی کلمه از اهل ولایت قرار دهد و ولایت حضرت امیر و حضرات معصومین علیهم السلام را از ما نگیرد و ما را با خطاها و لغزش‌ها و گناهانمان مواخذه نکند و نعمت ولایت را بر ما تکمیل بفرماید Eitaa.com/darharameyar
هیچ کتابی به اندازه قرآن از نفس و معرفت نفس و تهذیب نفس سخن نگفته چون هیچ کاری مهمتر از شناخت و تهذیب نفس نیست و ما هم مسئولیتی غیر از این نداریم و نه از ما کار مثبتی غیر از این ساخته است و هر درس و بحثی هم که به این اصل کل برنگردد به بیرون پرداختن است نه درون مانند اینکه کسی درون خانه اش در حال ویران شدن است اما بیرون منزل را مرمّت میکند.... هیچ کس در این دنیا راحت نیست خدا قسم یاد کرده که همه در زحمت هستند خلق الانسان فی کبد ولی یک عده خمار گونه بار می‌کشند و یک عده پیامبر گونه رنج می‌کشند و معرفت می یابند... بالاخره این انسان یا می‌رود یا می‌برند ساکن که نیست اما فرق است بین رفتن و بردن مسافر که سکون ندارد دائم در حرکت است هم ضلالت هم هدایت هر دو نشان از حرکت است ... در عالم دو راه و صراط مجزا بنام راه هدایت و راه ضلالت نداریم بلکه یک راه بیشتر در عالم نیست و آن هم صراط هدایت است صراط یک راه است و بقیه ترکِ راه اگر راه هدایت رها شد می‌شود ضلالت که آن ضلالت راه مشخصی نیست راه انحرافی یک راه معین و مشخصی نیست بلکه هر نوع انحرافی از صراط مستقیم می‌شود ضلالت و اعوجاج.... اول باید عارف به راه شد بعد عامل به راه لذا دستور اکید و واجب است که هر روز پنج مرتبه از خدا بخواهیم که اهدنا الصراط المستقیم یکی از بزرگترین نعمت‌ها و اصل نعمت همین است که خدا به انبیاء و اولیاء خود عطا فرمود صراط الذین انعمت علیهم و هر چیز دیگری اعم از مال و فرزند و همسر و مسکن و عمر و سلامتی و علم و فهم و شعور و.... اگر به این نعمت صراط رساند نعمت است و اگر نرساند نقمت است و وبال که مواخذه ای در بر دارد همین ها که عوام نعمت می‌دانند و سر و دست می‌شکنند و غرايز حیوانی را با آنها اشباع می‌کنند.... Eitaa.com/darharameyar
ما می خواهیم بدانیم که نمازمان تا چه اندازه اثر بخشی داشته و آیا من آن نمازگزار قرآنی هستم یا نه؟ جوانانی هستند که مایل به اقامه نماز هستند لیکن گاهی سهل انگاری می‌کنند یا سستی در نماز دارند پس اولین نکته مداومت جوانان بر نماز است (یعنی نه اینکه وقتی مشهد می روند نماز بخوانند ولی وقتی بر می گردند دیگر نمی خوانند و یا کربلا می روند نماز میخوانند و بعد دیگر نمی خواند ماه رمضان، محرم و صفر نمازمیخوانند و بقیه ماه را نمی خوانند) دوم اینکه سعی کنند خاصیت نماز را درزندگی به یاد داشته باشند و پیاده سازی کنند نماز یاد خداست پس این یاد و ذکر خدا باید دائمی باشد چون یکی از حکمتهای نماز این است که میفرماید نماز بخوانید که یاد من را فراموش نکنید امام باقر (ع) می فرماید :اگر کسی در صحنه های مختلف یاد خدا باشد، دائم الصلاة است یعنی اگر در صحنه گناه قرار گرفت چون به یاد خداست گناه نمی کند و اگر در صحنه ای خیر پیش آمد آن را انجام میدهد چون دائم در حال نماز و ذکر است این شخص علاوه بر نمازهایی که می خواند، وقتی می خواهد نگاه کند به یاد خداست و خلاف نمی کند، وقتی می خواهد حرفی بزند به یاد خداست هر فعلی که می خواهد انجام دهد به یاد خداست، به تعهدی است که در نمازش داده، این فرد دائم الصلاة است سوم اینکه انسان نمازگزار همه نعمتها را از فضل خدا میداند انسان نمازگزار نمی گوید که کار و تلاش کردم و مالی که بدست آورده ام همه مال خودم است می‌داند که خدا این توفیق را به او داده، پس دیگران را در این درآمد سهیم میکند علاوه بر خمس و زکاتی که می دهد اهل احسان و انفاق به ارحام و دیگران است چرا ؟ چون همان خدای در نمازش می گوید مالی که در اختیار تو قرار دادم ، می خواهم دو کار روی آن انجام بگیرد یکی اینکه می خواهم ببینم در اینجا که باید پول خرج کنی آیا از من فاصله می گیری یا خیر؟!! اینکه ، چرخش مال تو باید باعث آبیاری انسانیت تو شود صفای تو رشد کند، آن کینه ، کدورت ،انحصار طلبی و خودخواهی از بین می رود. این خاصیتها در چرخش مالی تو بدست می آید اگر آب در جایی ماند ،می گندد حتی اگر زیاد باشد اما اگر جاری باشد ، در کنارش سبزه و صفا است مال را به تو میدهم که به دیگران هم بدهی تا بخل و کینه ی تو را از بین ببرد و تو را یک انسان باصفا بکند پس انسان نمازگزار سعی می کند به اندازه ی توانش حقوق مالی برای دیگران قائل باشد چهارم اینکه انسانهای نمازگزار آنهایی هستند که قیامت را قبول دارند درست است که می گوید به قیامت معتقدم اما ما باید به اندازه ی باورهای مان به خودمان نمره بدهیم ما قسم می خوریم که قیامت موجود است، روزی است که حقیقت ها خودش را نشان می دهد، اما آیا من آمادگی برای چنین فضایی دارم یا ندارم ؟ انسان نمازگزار خودش را آماده می کند این باور باید در رفتار او اثر بگذارد اگر من باور دارم که قیامتی در کار است ، آیا حاضرم کارحرام یا گفتارحرام یا فکر ونیت حرام داشته باشم ؟ یا نگاههای هرزه بکنم ؟ اگر این کارها را کردیم، معلوم می شود که باورمان ضعیف است، باید آن را تقویت کنیم قرآن می فرماید : نمازگزار کسی است که روز قیامت را تصدیق می کند در ادامه می فرماید: کسی از عذاب الهی در امان نیست البته مقصود این نیست که ما بترسیم که یک خدای قهاری با چوب دنبال بندگانش راه افتاده است خیر او که رحمت و رأفت دارد اما ما باید از سوء استفاده هایی که از فضای رحمت واسعه ی الهی می کنیم بترسیم قرآن می فرماید : چه چیزی تو را به پروردگار کریم خودت مغرورت کرد؟ من کریم نبودم و در حق تو لطف نکردم؟ نعمت ندادم؟ این همه خطراتی که به فکر تو هم خطور نمی کرد از تو دور نکردم ؟حالانتیجه اش این است؟ اگر ما به یکدیگر محبت کنیم،نتیجه محبت،محبت است یا خیانت ؟ نتیجه ی دوستی، دوستی است یا دشمنی؟ منِ خدا که این همه دوستی درحق تو میکنم، من که این همه محبت می کنم، آیا پاسخ این محبت ها محبت است یا دشمنی؟ اگر چند حاجتی هم داری که برآورده نمی شود، که آن را هم نمی دانی خیر تو است ببین مانع کجاست اگر مانعی هست به رفتار خودت نگاه کن و مانع را برطرف کن ببین کجا خلاف کردی، خلاف هایت را درست کن قرآن می فرماید:از من نترس، از سوء استفاده های خودت بترس من مرتب به تو هشدار می دهم و تو توجه نمی کنی این بی توجهی روزی پشیمانی دارد پنجم اینکه انسانهای نمازگزار با عفت هستند آنها برخوردی همراه با عفت دارند یعنی از قوه ی شهوتش سوء استفاده نمی کند یکی از فضاهایی که انحرافات و زمینه ابتذال های زیادی را فراهم کرده، همین عرصه ی رهایی شهوت است کنترل درست و صحیح نکردن از شهوت است یعنی شهوت را رها کرده ایم استفاده ی انسانی و استاندارد از آن نمی کنیم شهوت چیز خشن و تندی نیست اگر درست از آنها استفاده کنیم رام می شود و آرام می گیرد.... ششم ... Eitaa.com/darharameyar
(ره) چرا این دل‌ها به قساوت کشیده شدند؟ چرا قساوت آن‌ها را گرفته است؟ چرا این دل‌ها خاشع نمی‌شوند در برابر خدا و یاد خدا و آیاتی که خدا فرستاده است؟ مسئله‌ی قساوت دل مشکل اساسی من و شما است صحبت در قساوت مؤمن است و قساوت بنده و شما فکر ما، عقل ما در برابر خدا، یاد خدا سر فرود آورده است امّا دل‌ها نه ما وقتی به خود مراجعه می‌کنیم و بررسی میکنیم می بینیم که ایمان آوردیم، حقایق را قبول کردیم، سر فرود آوردیم در برابر خدا و آیات خدا پس چه اشکالی در ما هست ؟ توجّه نمی‌کنیم که آنچه از ما سر فرود آورده فکر و عقل ما است و نه دل ما. اشکال این‌جا است. خضوع دل غیر از خضوع فکر و عقل است. سر فرود آوردن دل غیر از سر فرود آوردن فکر و عقل است. عقل و فکر ما قبول کرده که گناه آتش است، سر فرود آورده، خاضع شده اما دل نه ، دل شکسته نشده است، خاضع نگشته است این معنای قساوت است. مثلاً وقتی من و شما در برابر آنچه که ازما گذشته است (قصور در واجبات یا انجام حرام و گناهان و...) توبه می‌کنیم این را می دانیم وعقل و فکر ما قبول کرده که : همه‌ی آن گذشته ها در عالم ما ثبت شده است و یک به یک هم عقوبت‌های دردناک را به دنبال خواهد آورد پس باید از آن‌ها نادم شد، باید برای آن‌ها جان کَند و استغفار کرد تا خدا آن‌ها را ببخشد باید برای آن‌ها تضرّع کرد، باید برای آن‌ها استغفار طولانی کرد، باید گریه کرد، باید پشیمان شد، باید شکسته شد، باید آتش ندامت وجود انسان را بگیرد، برای آن‌ها شب و روز به استغفار بپردازد و.... همه‌ی این‌ها را فکر و عقل ما قبول می‌کند ولی وقتی به مقام عمل که می‌آییم میبینیم آنچه در مقام عمل به درد می‌خورد متأسّفانه عقل و فکر نیست، آن‌چه در مقام عمل به درد میخورد دل است دل هنوز در برابر اینها سر فرود نیاورده است. چطور ؟ به این دلیل که شما بخواهید گریه بکنید گریه نمی‌آید آتش ندامت وجود شما را نمی‌گیرد اگر استغفار هم می‌کنید به حکم عقل است. شاید طولانی هم استغفار بکنید ولی خشک است از سرّ وجود برنمی‌آید، از دل برنمی‌آید. طولانی هم باشد به حکم عقل است، به حکم فکر است، چون تنها فکر و عقل در برابر این حقیقت که (باید استغفار کرد) سر فرود آورده نه دل خود را به نادم بودن هم می‌زند به حال گریه هم میزند که گریه ‌کند ولی این‌ها همه به حکم عقل است، به حکم سر فرود آوردن فکر و عقل است دل قاسی شده، چشم خشک است آتش ندامت در وجود نیست، مادامی که قساوت در دل است از این‌ها خبری نیست و مادامی که از این‌ها خبری نیست من از شما سؤال می‌کنم تیر به هدف می‌رسد؟ نمی‌رسد. کما این‌که نمی‌رسد. این معنی قساوت است یک حالت خاصّی است، سر فرود نمی‌آورد سر فرود آورد مسئله حل می‌شود مثال دیگر عقل و فکر ما قبول کرده است که ما وقتی به نماز می‌ایستادیم در برابر حضرت عظمت و کبریایی مطلق هستیم این را عقل قبول کرده است، فکر قبول کرده است، فکر سر فرود آورده است که ما در برابر حضرت عظمت و کبریایی ایستاده‌ایم ولی دل نه و چول دل سر فرود نیاورده فلذا با خود بازی می‌کنید در نماز نیستید مادامی که این قساوت هست، مشکل‌ها همه به جای خود محفوظ است صریح روایت است «إِنَّ اللَّهَ... يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ‏ْ» خدا به دل‌ها نظر می‌کند مواظبت کنید به عقل و فکر نه به دل نظر می‌کند... Eitaa.com/darharameyar
اگر ما به مسائل دین و قرآن مان و سبک ، سیره و سنت اهل بیت آشنا می شدیم ، مشکلات این چنینی در جامعه و خانواده های ما وجود نداشت امام حسن مجتبی (ع) وقتی فرد شامی که تحت تعلیم اندیشه ها ی معاویه قرار گرفته و علیه امیر المومنین (ع) بد و بیراه می گفت ، را در مدینه می بیند می گوید که تو خسته هستی و بار او را به دوش می کشد و به او منزل میدهد . امام به اندیشه ی سیاسی او کاری ندارد ، امام به وظیفه ی الهی خودش عمل می کند این گونه نباشد که ما تنگ نظرانه در اعضای یک خانواده که مشترکات زیادی وجود دارد رفتار کنیم . چرا رفتار پیامبر را پیاد ه نمی کنیم ؟ پیامبر سراغ مشرکین رفت که با آنها هیچ اشتراکی نداشت . با این افراد نشسته ، صحبت کرده ، خوش اخلاقی کرده و آنها را به دین اسلام درآورده است . مشرکی در آفتاب خوابیده ، پیامبر عبای خودش را برای او سایبان میکند وبعد که طرف بلند میشود ، مسلمان می شود چرا ما این اخلاقیات را نشان نمی دهیم ؟ مشکلی که ما داریم این است که در فضای اخلاقی پذیرش دین مان ضعیف است ، اهل نماز و روزه هستیم ولی وقتی در فضای اخلاقی قرار می گیریم ، تنگ نظرانه با هم برخورد می کنیم . پدر ومادر و فرزندان، اگرچه در عقاید متفاوتند ولی دشمن همدیگر که نیستند یکی نسبت به شخصی نظر مثبت دارد و دیگری نسبت به آن شخص نظر منفی دارد با مهربانی همدیگر را در آغوش بگیریم فرزندان وظیفه ی فرزندی شان را انجام بدهند والدین هم وظیفه خود را خدای متعال میفرماید که نمازتان را حفظ کنید شما والدین که همه نماز می خوانید ، پس در احتراماتی که با هم دارید از نمازتان مراقبت کنید. تعاملات بین فرزند و پدر است که این نماز را نگه می دارد تعاملات فرزند و مادر است که نماز را اقامه می‌دارد، قوام میبخشد بعد میبینید نماز چقدر زیباست و دین چقدر قشنگ است حتی اگر نماز می خوانیم و روزه میگیریم ولی دراصول سیاسی با هم اختلاف داریم، می توانیم در فضای آرام بدون تخریب و آشوب و بدون فتنه انگیزی با هم صحبت کنیم چرا این سبک را انتخاب نکنیم ؟ پدر نمی تواند به راحتی دست از فرزندانش بکشد اگرچه نظرات عقیدتی و سیاسی دیگری دارد یا اینکه فرزندان نمی‌توانند نسبت به پدر یا مادر کم محبتی کنند اگرچه عقاید دینی و سیاسی متفاوتی دارند کجای کار ما مشکل پیدا کرده است؟ معلوم می شود دین را آن طوری که هست نشناخته ایم .، چه در مسائل کلان سیاسی کشور و چه در مسائل ریز خانوادگی . سعی کنیم روابط خانواده را قوت ببخشیم.... Eitaa.com/darharameyar
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله: «مَن أصبَحَ لا يَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلمينَ فَلَيسَ مِنهُم‌، و مَن سَمِعَ رَجلاً يُنادِي‌: يا لَلمسلمينَ‌! فَلَم يُجِبهُ، فلَيسَ بمُسلِم» (الكافي‌: 2/ 164/5) كسی كه صبح كند و اهمیتی به كارهای مسلمانان ندهد، او از آنان نیست و كسی كه صدای مردی (کسی) را بشنود كه فریاد می‌زند «ای مسلمانان!» (فریاد كمك خواهی از مسلمانان را سر دهد) و پاسخش را ندهد، مسلمان نیست. کثیری از مردمان جهان، در ماه مبارک رمضان نیز به خود نمی‌آیند - گروهی (مسلمانان)، متوجه دنیا و آخرت خود می‌شوند، اما در همین «خود» می‌مانند - و گروه کثیری از خود بیرون می‌آیند و با بصیرت به مسلمانان و جامعه بشریت می‌نگرند و با فریاد علیه ظلم و ظالمان، در اصلاح جامعه نقش‌آفرینی می‌نمایند. اگر مسلمان و از امّت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله می‌باشیم، از یک سو وظیفه داریم که در برابر دشمنان سرسخت و میان خود مهربانی و هم‌افزایی داشته باشیم [مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ / الفتح، 29] - از سویی دیگر وظیفه داریم که همیشه و در هر سنگری، از مجاهدین در راه خدا باشیم [وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ / الحج، 78] - و بالاخره آن که مکلفیم همیشه خداوند سبحان را بخوانیم و از او توفیق، امکان و نصرت مسئلت نماییم؛ لذا امروز مهم‌ترین و کمترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم، دعا و اعلام همدردی وهبستگی برای مردم فلسطین و غزه و برائت از دشمنان و دین ستیزان است حال، اگر انسان و مسلمانیم، بیندیشیم که برای یاری مردمان مظلوم و مسلمانان، به ویژه در مناطق بحرانی چون: فلسطین [غزه]، یمن، سوریه و ...، چه وظایفی داشتیم؟ چه کردیم؟ و چه می‌توانیم بکنیم؟ شاید گروهی از مسلمانان بتوانند قوای نظامی مسلمانان را برای رویارویی با دشمن، مقاومت در برابر تهاجم آنها و دفاع از خود یاری رسانند - شاید عده‌ای بتوانند کمک مالی، خدماتی و پزشکی برسانند و ...؛ اما آن چه که همگان می‌توانند به انجام برسانند و مکلف به آن می‌باشند؛  اعلام وحدت و همبستگی و همدردی با مظلومان و مسلمانان ستم دیده و دعا و مسئلت از خدای منان در جهت نصرت آنهاست بنابراین، باید انسان، مسلمان، مؤمن، هدفمند و مجاهد باشیم؛ باید دغدغۀ دفع ظلم از تمامی مردمان مظلوم جهان و دفاع از اسلام و مسلمین را داشته باشیم؛ و باید به هر شکل ممکن، به یاری آنها بشتابیم ان شاء الله. Eitaa.com/darharameyar
همه می‌توانیم خادم امام رضا (ع) باشیم کافیست در دل خود با امام عهدی امضاء کنیم و ثبت نام کنیم و بعد حرم امام رضا (ع) را توسعه دهیم. یعنی نگوییم ایران ، مشهد ، آستان قدس و حرم امام رضا (ع) . بگوییم همه ی مشهد آستان قدس است وسعت بدهیم که استان خراسان رضوی بلکه نه بیایید تهران و ایران را هم متصل کنید بلکه عزیزان خارج از کشور هم آنجا را حرم رضوی بدانند . دیوارهای حرم را برداریم این دیوارها و حصار را ما کشیده ایم این دیوارها را کنار بگذاریم . در واقع همه ی هستی حرم امام رضا (ع) است . همه ی عالمِ وجود حرم امام است . ما حرم ها را به همین محدوده ی فیزیکی محدود کرده ایم و فکر می کنیم که فقط همین است . وقتی آنرا گسترش بدهیم، همه جا خادم امام هستیم، باید احساس کنیم در حرم امام رضا (ع) کار می کنیم هرکس در هر موقعیتی که هست ، بنده ی معلم درموقعیت خودم ، در مطالعه و تدریسم کاسب بازار در کسبش ، خانم خانه دار در محیط منزلش، در تربیت، در همسرداری، در امورات منزل خودرا خادم حرم و مُلک امام بداند، در پخت و پز خود را در مطبخ حرم ببیند یعنی همه باید احساس کنند که در حرم امام رضا (ع) کار می کنند دیوارهای حرم را بردارند و ضمانت دهند که در حرم خلافی نمی کنند انشاءالله مزه اش به کام مان می نشیند با این نوع نگاه که من از صبح در حرم امام کار می کردم و این کاری که انجام دادم هدیه به امام رضا (ع) کردم . اگر کاسب بازار هستم ، امروز را می خواهم برای امام رضا (ع) کار کنم . کاری بکنم که امام از من راضی باشد . اگر فقیری در اقوام و همسایه ها هست به او کمک کنم و بنا را بر این می گذارم که دل مومنی را برای خدا شاد کنم . اگر کارمند هستم، کارگر هستم، پزشک هستم، در هر شغلی طوری نگاه میکنم که همه را زائر امام و در حرم امام میبینم چقدر زیباست که از داخل منزل شروع شود، از همسر ، فرزندانم ، همسایه ها و ارباب رجوع ها و.... طوری نگاه کنم که کأنَّ در کفش داری هستم و خدمت میکنم هرکسی در هر موقعیتی که هست این کار را بکند و در آخر شب ارزیابی بکند که من امروز در خدمت امام رضا (ع) بودم و چه زیبا بود و کم کم این اتصال ایجاد میشود و یک وقت می بینی من به جای یک روز در سال تمام سال را در خدمت امام رضا (ع) و ولایت بودم. چقدر خدا به ما ظرفیتهای فراوان داده، چقدر راهکارهای آسان ارائه داده، چقدر کار خوب انجام دادن و توفیق داشتن آسان است ولی ما اصلا توجه نداریم. چون اصلا به این وادی ها فکر نمی‌کنیم در کثرات دنیا غوطه وریم. Eitaa.com/darharameyar
(ره): از بعضی از روایات بر می آید که زیارت سید الشهداء (ع) واجب است فقها از لحاظ مباحث فقهی واجب نکرده اند ولی فریضه است بر هر مرد وزن مسلمان زیارت قبر آن حضرت اگر دست ما به قبر شریف نرسد زیارت مطلقه فریضه خواهد بود در لحن روایات هست که کسی که ترک کند زیارت حضرت را جفا کرده است نکته اصلی فریضه بودن زیارت است که اگر ترک کند حقی را ترک کرده و جفا کرده ومبتلا به حسرت خواهد شد براساس نکات عمیقی که در باب ولایت هست و بزرگان هم گفته اند و دستوراتی که داده اند اینگونه است که اصل کعبه کربلاست و کعبه واقعی عبارتست از وجود خود سید الشهداء (ع) وقتی مفاتیح را بدست میگیرید و زیارتی میکنید (البته بشرطی که پراکنده نباشید و فقط زبان نباشد بلکه دل شما به اندازه ای که میتوانید متوجه حضرت باشد) وقتی اینگونه با ادب و دوستی و محبت و توجه زیارت میکنید ولو از دور باشد به لحاظ اینکه معتقد به امامت حضرت هستید وبه حضرتش محبت دارید روح شما حرکت میکند بسوی حضرت وبه اندازه صلاحیت خودتان بصورت فنا وحدت پیدا میکنیدو وارد عالم آن حضرت میشوید وانوار آن حضرت به اندازه صلاحیت وجودی که دارید وجود شما را میگیرید  و آنچه از آن حضرت و از برکات وجودی حضرت به شما در این وحدت متوجه میشود را اگر یک عمر عبادت کنید لحظه ای از آن وحدت را نمیتوانید بدست آورید برکات فوق العاده ای دارد که بیش از این نمیشود گفت زیارت حضرت را چه از نزدیک و چه از دور ساده نگیرید http://Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات : قرآن میفرماید «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» اکثر مردم یک کارهایی می‌کنند که عاقلانه نیست ائمه اطهار(ع) مخالف با ذات مقدس حق را ولو به یک عمل بسیار کوچک دیوانگی می‌دیدند فرضا کسی دروغ بگوید که منفعت دنیا را بدست آورد خب چندین برابر ضرر آخرتی نصیب او می‌شود؟؟ عاقلانه است ؟ خب دیوانگی است لذا اهل بیت (ع) انجام گناه را دیوانگی میدانند امام (ره) می فرمودند حتی بعضی وقتها انسان ذکر (لا اله الا الله) که می گوید برایش گناه کبیره مینویسند مثال می زدند میفرمود مثلا شما رفتید مهمانی و بعد می آیید بیرون برای من از عیوب آن تعریف می کنید که مهمانِ فلانی بودم غذایش خام بود ، روغنش آنطور بود و چه بود چه بود.... من هم می گویم لا اله الا الله لا اله الا الله ایشان می فرمود معنای این (لا اله الا الله) این است که بقیه اش را هم بگو یعنی باقی آن را هم بگو ادامه بده.. شخصی رفته بود عکاسی شکایت کرده بود که چرا عکسی که از من گرفتی یقه پیراهنم کج افتاده این عکاس هم او را گرفت برد خیابان فریاد میزد که مردم ببینید من یقه او را اینطور کردم یا خودش خودش خودش را اینطور آماده کرده بود.... اگر انسان بهتان می زند، غیبت میکند ، می رنجاند عصبانی میشود و... یک میلیون بار بگوید خدایا تغییر بده که نمی شود اول باید خودش شروع کند اصلاح کند دستگاه خدا که شوخی نیست اگر شوخی بود چرا اهل بیت این همه گریه می کردند... ما که مرتب می‌گوئیم اعوذ بالله پناه بر خدا از شرّ شیطان این پناه بردن یعنی باید حرکت کنی مثل آن کسی است که در بیابان مانده و میبیند چند تا گرگ از طرفی بسوی او می‌آیند در آن سوی دیگر هم یک قلعه‌ای هست که درش باز است و میتواند فرار کند بسوی آن قلعه اما سرجایش بنشیند و مرتب بگوید از گرگها به قلعه پناه میبرم از گرگها به قلعه پناه میبرم و مرتب این جمله را فریاد بزند خب نهایتا گرگها می‌آیند و پاره پاره اش میکنند. پناه می‌بری باید پاشنه را بکشی دوان دوان فرار کنی سمت قلعه و داخل شوی و درب قلعه را هم محکم ببندی که گرگ داخل نیاید اینکه مرتب بگویی پناه میبرم مرتب بگویی استغفرالله مرتب بگویی لا اله الا الله که دردی دوا نمی‌کند این که پناه ببرم به خدا از شر شیطان یعنی چه؟ یعنی کار شیطانی نکن دنبال هوای نفس نرو دنبال مخالفت با حق نباش والا مرتب بگویم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم که اسمش پناه بردن به خدا نیست با حلوا حلوا که دهان شیرین نمیشود خودِحلوا دهان را شیرین میکند نه گفتنش... Eitaa.com/darharameyar
در حرم یار
#ماه_رمضان #آیت_الله_محمد_شجاعی(ره) چرا این دل‌ها به قساوت کشیده شدند؟ چرا قساوت آن‌ها را گرفته اس
(ره) ...برای برطرف شدن قساوت از دل چه باید کرد؟ البته موارد زیادی برای انجام هست. امّا چند مورد که امروز با استفاده از اشارات آیات و روایات می‌گویم اگر رعایت کردید اندکی از قساوت شما کم خواهد شد یا ان‌شاءالله به کل برطرف خواهد شد. البته دعا هم بکنید و نا امید نباشید. اوّلین چیزی که من به شما تأکید می‌کنم، این است که هر چه عهد با خدا را شکستید به همان اندازه قساوت دامن‌گیر خواهد شد زیرا عهد خدا را شکستن یکی از علل و اسباب وجود قساوت در قلب است. می‌توانید بگویید به چه اندازه من و شما عهد خداوند را شکسته‌ایم؟ اندازه‌اش روشن است؟ بینهایت آیا نمی‌خواهید متوجّه شوید که چرا دل‌های ما این‌چنین شده؟ چرا؟ چرا فکر و عقل ما با قبول آیات و روایات سر تعظیم فرود نمی‌آورد؟ چرا هرچه بر این دل می‌گوییم این گناه آتش است، این دل آتش نمی‌گیرد؟ چرا؟ آیا نمی‌خواهید بدانید چرا؟ عهد با خدا را مرتب شکستیم کدام عهد؟ آن عهدی که در میثاق، در الست بستیم که کار روزمره‌ی من و شما شکستن و زیر پا گذاشتن همین عهد است. با این اوضاع در دل هیچ خبری نخواهد ماند. دقیقاً یکی از علل قساوت قلب‌ها شکستن عهد خداست. هر چه من و شما عهد ذر را، میثاق و الست را بشکنیم که همیشه می‌شکنیم، دل به قساوت کشیده خواهد شد و دل خشوع نخواهد داشت..... عامل دوّم برای قساوت قلب‌ها معصیت است وقتی انسان گناه کرد، هرچه گناه کرد، گناه موجب قساوت دل می‌شود. گناه هر چه زیاد شد به همان اندازه دل به قساوت کشیده می‌شود. می‌خواهید قساوت دل شما ان‌شاءالله از بین برود گناه را ترک کنید از حضرت امیر: «مَا جَفَّتِ‏ الدُّمُوعُ‏ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ» چشمها نخشكيد مگر بر اثر سخت دلى و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زياد. صحبت از اشک ریختن معمولی هم نیست، اشتباه نشود دل‌های ما در برابر مشکلات دنیا، فراق‌های دنیا، جدایی‌های دنیا و مطالب دنیویه خوب می‌سوزد. خوب اشک می‌ریزد حتّی گاهی ما فکر می‌کنیم برای آخرت گریه می‌کنیم امّا چاشنی آن از کجا خورده است؟ از دنیا خورده است و خودمان خبر نداریم. اگر آن چاشنی نخورده بود این اشک نمی‌آمد. اشتباه نشود. صحبت در این نیست که دل ما برای دنیا نمی‌سوزد. صحبت در این نیست دل ما برای جدایی از مطالب و مقاصد دنیوی نمی‌سوزد این‌که مسلّم است می‌سوزد و اشک می‌ریزد اتفاقا دل زمانی که قاسی شد برای همین‌ مسائل می‌سوزد ، که ما خیلی از مواقع ممکن است فکر کنیم برای خدا و آخرت گریه می‌کنیم و متوجّه نیستیم که چاشنی از دنیا و فراق آن خورده است، و از تأثّرات دنیویه است بلکه صحبت از اشک و سوز دیگری است و تشخیص این حالات خوب از غیر خوب، حالات آمیخته از حالات صحیح، مشکل است، کار هر کسی نیست. عامل سوم داشتن آرزوهای طولانی دنیوی است. عجب رمزی است. من و شما تا روز مرگ غوطه‌ور در آرزوهای دنیوی هستیم. هیچ شبهه‌ای نیست. آرزوها را کوتاه کنید و مرگ را در نظر خود مجسّم کنید. مرگ را نزدیک بدانید که نزدیک است بعد ببینید که چه می‌شود آرزوها را کنار بزنید عامل چهارم از عوامل قساوت،، زیاد صحبت کردن است؛ همین صحبت های معمولی، نه غیبت، نه دروغ، آن‌ها جزء گناهان است، این در همان عامل دوم گذشت. در عامل دوم گفتیم هر گناهی موجب قساوت است. الان صحبت‌های مباح را می گوییم صحبت‌های معمولی، غیر از ذکر خدا، حرام‌ها نه، همین داستان گفتن و حرف‌های بی‌جا، حرف‌های معمولی، حرفهای روزمره که می‌شود هم نگفت این‌ها موجب قساوت است. از صحبت‌های زیاد اجتناب کنید، این را نمی‌توانید با فکر حل و فصل کنید. صحبت زیاد و بی‌جا بسیار مضّر است یکی از راه‌های به دست آوردن رضای خدا، حذف صحبت‌های بی‌جاست. هر چه به سکوت و صُمت بگذرانید رضوان را زود به دست می‌آورید. این رمز را هم نپرسید و فکر نکنید، فقط عمل کنید اگر می‌خواهید که در موقف حساب، حساب شما را سخت نگیرند، کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید از بسیاری از لغزش‌ها محفوظ بمانید، کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید صورت و شدّت هوی‌ها را در خود بشکنید، کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید نفس خود را بشکنید، کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید شیرینی عبادت را بفهمید کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید عفاف داشته باشید کم صحبت کنید. اگر می‌خواهید کیاست در طریق عبودیت داشته باشید، یعنی زرنگی در طریق عبودیت داشته باشید، کم صحبت کنید.... تکرار می‌کنم که نخواهید با فکر بفهمید که ربط این مسائل با قساوت قلب چیست. ربط اینها را با فکر و عقل نمی‌شود فهمید باید عمل کرد و فهمید... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات وقتی می‌گوییم هدف از عبادات و شریعت تطهیر قلب انسان است بعضی دچار کج فهمی می‌شوند وقتی می گوییم که فلان عمل گناه دارد می گویند که این حرف ها چیست دل شما باید پاک باشد اینکه گفته می‌شود نیت تو پاک باشد و باطن را درست کن نه بدین معنا که ظاهر را رها کن بلکه ظاهر را خالص کن که بر باطن اثر گذارد اگر یک لیوان پر از آلودگی باشد اما داخل آن آب پاک باشد مورد استفاده نیست اگر کسانی که می گویند باطن تو پاک باشد، دلت صاف باشد، نیت درست باشد و ظاهر مهم نیست اگر ظاهر یک لیوان ناپاک باشد و کثافات به این لیوان چسبیده باشد از آن آب می خورند؟ آن را داخل سفره جلوی کسی می گذارند؟ میهمان نمی گوید این کثیف است؟ خب به میهمان بگویند نه باطن آن پاک است ، آب آن پاک است و داخل آن نیز تمیز است و این کثافات و نجاست ها مربوط به بیرون آن است... کسی رغبت پیدا نمی کند که آب بخورد یک لکه ی کوچک روی این لیوان باشد ابتدا آن را تمیز می کنند بعد استفاده می کنند یعنی هم ظاهر و هم باطن باید پاک باشد اگرکسی به حمام برود خود را تمیز کند ولی همان لباس کثیف را بپوشد و بیرون بیاید این کار عاقلانه است ؟ اگر به او بگویند چرا این کار را کردی بگوید باطن پاک باشد ظاهر را رها کن پس چرا در تعاملات روز مره این کار را نمی کنیم ؟ در رفتارهای روزمره هم باطن را در نظر می گیریم هم ظاهر را ولی در خصوص مسائل دینی سریع می گوییم : باطن را درست کن و نیت تو پاک باشد و ظاهر مهم نیست . ثانیا ظاهر و باطن هایی که در این مثال ها گفتیم قابل تفکیک است ولی ظاهر و باطن اعمال ما قابل تفکیک نیست . وقتی که ظاهر من می خواهد به گناه آلوده شود نمی توانم بگویم که نیت پاک دارم فرضا پسری با دختر نامحرمی در ارتباط باشد، بگو بخند داشته باشد، دست بدهد و.... بعد قسم هم بخورد بخدا با انگیزه ی منفی نیست فرض بر محال هم اینطور باشد اما باز خلاء از جای دیگری هست یک جای خالی از جهت اعتقادی با خدا و دین وجود دارد که باعث می شود آن عمل خلاف سر بزند . چون بالاخره دین می گوید این کار خلاف است و از هر کس سوال کنید می گوید این عمل خلاف است اگر چه این فرد این کار را انجام می دهد نه اینکه با نیت منفی و غرض جنسی ولی خلاء اعتقادی در باطن او وجود دارد که این کار از او سر می زند . و اگر آن خلاء و آن تاریکی نبود چنین شرایطی اتفاق نمی افتاد . بنابراین چه زیبا است که برای انسان مومن هرچه رزق کردند پاکی های آن را بخورد . روابط اجتماعی اگر رزق شما کردند می تواند پاک باشد و می تواند ناپاک باشد . شما می گویید قصد من نیت بد نیست نیت بد فقط این نیست که به قصد مسائل انحرافی و حیوانی باشد ، بلکه وقتی خدای متعال گفته این کار را نکنید اگر کردید خلاء اعتقادی است خلاء ایمانی است خلاء بندگی است خلاء معرفتی و شکرگذاری است.... پس اگر واقعا به خدا معتقد و قلبا ایمان دارید که خدایی وجود دارد و خواسته هایی از شما دارد و اورا خدای خود دانستید به وظیفه ی بندگی خود عمل کنید نه اینکه به آن خلاء و آن تاریکی بها بدهیم که آرام آرام باعث شود ظاهر ما نیز آلوده شود بنابراین چه بهتر است همین که آثار تاریکی در یک جایی پیدا شد سریع جلوی آن را بگیریم که دامن گیر بقیه ی مسائل زندگی نشود..... در امور دینی ظاهر و باطن تفکیک پذیر نیست در هم موثرند... Eitaa.com/darharameyar
(ره) شیطان این‌طور از پشت سر می‌آید که از باطن، مدام ندا میدهد من پسر دارم، دختر دارم، زن دارم، چه دارم، الی آخر. روزگار‌طوری است که بعداً این‌ها منزل می‌خواهند و رفاه می‌خواهند و چه می‌خواهند و چه می‌خواهند... همین‌طور فکر می‌کند و فکر می‌کند، نتیجه‌ی آن این می‌شود حقوق مالی خود را و اموالی که خدا به او داده خرج فقرا نمی کند منظور حقوق واجب نیست، بلکه انفاق. حالا حقوق واجب را که حتما شامل میشود اما حقوق غیر واجب را چون گفته می‌شود واجب نیست همه ترک کردند، حقوق محرومین که میفرماید «وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» اوّلین خصلت اهل نجات در قرآن این است که همیشه در نماز هستند یعنی همیشه در عروج هستند و دومین خصلتی که خدا برای اهل نجات در قرآن گفته در اموال خود «حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» است. محرومین در اموال آن‌ها حق دارند. لذا از پشت سر آمدن شیطان اینگونه است که حتی انسان شیطان را در باطن خود نمی‌یابد، تصور میکند که خودش فکر می‌کند فکر منطقی هم می‌کند به اصطلاح عاقبت‌اندیشی میکند اما نگو این عاقبت‌اندیشی از کجا است؟، از شیطان. شیطان می‌گوید: «آمُرُهُمْ» یعنی من آن‌ها را امر می‌کنمبا فکرهای مخصوص،با محاسبات مخصوص که «آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ» که جمع اموال بکنند، «وَ مَنْعِهَا عَنِ الْحُقُوقِ» آن حقوق فقرا و محرومین را ندهند، «لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ‏» تا برای بچّه‌ها و وراث خودشان بماند. اموالی که دل‌های شکسته در آن‌ مانده است، و مرتّب در هوی و هوس‌ها و احیاناً یا حتماً در معصیت‌ها خرج می‌شود، اموالی که جمع شده و برای دیگران گذاشته شده و به محرومین نرسیده، فرض کنید طرف مُرده بعد از پشت سر او این پول‌ها که جمع شده و خرج می‌شود و حقوق آن در خصوص سائل و محروم رعایت و پرداخت نشده که گفتم دل محرومین آن‌جا است، مرتّب آتش می‌آورد بعد از مرگ مرتّب از پشت سر انسان می‌آید از پشت سر آمدن این‌طور است... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات: بعضی ها معتقدند که وقتی علم نسبت به معارف اسلامی بالاتر می‌رود ویا اگر تقوای بالاتری پیدا کنند خدا امتحانات مشکل تری برایشان پیش می آورد به قول معروف هر که در این بَزم مُقرّب تر است جام بلا بیشترش می‌دهند لذا ترجیح می‌دهند در همین وضعیت خود و جهل نسبت به دین باقی بمانند تا مسئولیت کمتری داشته باشند در حالیکه غافل از این هستند که در اینصورت بدلیل جهل خود و اینکه در یادگیری تلاش نداشتند مواخذه خواهند شد از محاسبه دستگاه الهی راه فراری نیست گذشته از اینکه نکته ای نیز قابل تأمل است و آن اینکه پله پله که معلومات بالا می رود ، توانمندی های انسان هم بالا می رود ، بله امتحانات او هم سخت تر میشود ولی امتحانات بر اساس توانمندی هاست این نسبت به طور متعادل بالا میرود یعنی اگر به اندازه ی یک کیلو میتواند بار ببرد ، یک کیلو بار به او می دهند ، ده کیلو بار را به کسی که توان بردن ندارد نمی دهند . هر چه که ایمان ما بیشتر میشود ظرفیت های ما هم بیشتر میشود . اگر امتحانات سنگین میشود بر توانمندی و ظرفیت شخص هم اضافه شده است طبق روایت ، اول توانمندی بالا می رود بعد امتحانات می آید امتحان مقطع دکترا را از دانش آموز ابتدایی نمی گیرند اول او را بالا می کشند بعد امتحان می گیرند و درجات عالی هم به او میدهند با بالا رفتن ایمان ظرفیت شما بالا می رود شما اگر در محیط کاری خودتان بتوانید ظرفیت های مالی و اقتصادی تان را بالا ببرید ، آیا این کار را نمی کنید ؟ آیا ظرفیت های اقتصادی تان را بالا نمی برید تا درآمدهای بیشتری جذب زندگی شما بشود ؟ قطعا این کار را می کنید . حتی ریسک کار را هم انجام میدهند ، چه برسد به واقعیت های دو دو تا چهارتا . اگر یقین داشته باشم که این مقدار سرمایه را بکار ببندم، این مقدار سودش قطعی است ، حتما این کار را می کنم. حتی شخصی ممکن است سرمایه ی اولیه را قرض بگیرد، وام میگیرد و برای احتمال افزایش ، خودش را درگیر اعتبارات میکند . آیا اگر یقین به افزایش داشته باشد خودش را درگیر نمیکند ؟ مسائل معنوی هم همینطور است خدا ظلم به بنده که نمی کند امتحان و ابتلاء ایجاد می‌کند که بنده را خیری برساند شما اعتماد به خدا ندارید؟ یقین به محاسبه او ندارید؟ چرا شما از امتحاناتش می ترسید ؟ از منافعش لذت ببرید اگر من و شما درس هایمان را خوب خوانده باشیم ، در امتحان مشکلی نداریم . مهم این است که ما دانش آموز و دانشجوی خوبی باشیم . پس ما مومن خوبی باشیم از امتحان نترسیم . ما به وظیفه ی بندگی عمل کنیم از امتحان نترسیم . کسی که بنده شد ، اولین کسی که به او کمک می کند خدای متعال است خدای متعال وعده داده که این کار را می کند . پس از چه می ترسی ؟ این ترسی است که شیطان در دل انداخته است... Eitaa.com/darharameyar
(ره) هر روز تصمیم می‌گیریم که دیگر بعد از این خوب بشویم و برگردیم بعد مسئله ای، مسائلی پیش می‌آید باز به همان مرحله‌ی اوّل می‌افتیم، چرا دنباله‌ی این توبه‌ها و انابه‌ها و آن بازگشت‌های ما نمی‌آید؟؟ آن تصمیم‌هایی که می‌گیریم همیشه خراب می‌شود؟؟ علاقه داریم، تصمیم می‌گیریم، سعی می‌کنیم مثلاً در نماز حالی داشته باشیم، لذّت مناجات را بفهمیم یعنی به آن سو راه پیدا بکنیم ولی نمی‌شود در هر دو مورد تصمیم‌هایی هم می‌گیریم ولی نمی‌شود علل آن چیست؟ مسئله‌ی عبودیّت و طریق عبودیّت پیچیده است اسرار عمیق دارد، ابعاد دارد، ریزه‌کاری‌ها دارد، این دو گرفتاری هر دو برای خودش چراها دارد، چراهای آن هم مشترک است اوّلین مسئله که فکر می‌کنم این را در خلال صحبت‌ها گفتیم مسئله‌ی گناهان انسان است. گناهان گذشته و حال طبعاً کسی بخواهد در این دو باب موفق باشد اوّلاً باید گناهان فعلی ترک بشود و ثانیا باید برای گذشته استغفار متناسب با ندامت متناسب به عمل بیاید برای گذشته هم با شرایط آن به استغفار بپردازید نه لقلقه‌ی زبان با ندامت و گریه‌ی مستمر خوب دقّت کنید چیزهایی که من عرض می‌کنم فقط گفتنی‌ها است ناگفتنی‌ها را نمی‌توانیم بگوییم دومین عامل حق بندگی و عبودیّت را خفی شمردن است این کار روزمره‌ی من و شما است این نمی‌گذارد انسان در آن تصمیم‌هایی که می‌گیرد محکم بماند و بعد از یکی دو روز، بعد از یک دو ساعت خراب می‌شود و نمی‌گذارد انسان حال راز و نیاز در عبودیّت پیدا بکند، لذّت مناجات را بیابد، به باطن راه پیدا بکند ممکن است شما بگویید حق عبودیّت را سبک شمردن یعنی چه؟ مثلاً حق نماز را سبک بشمارد، حق هر بنده‌ی دیگری را سبک بشمارد، برای هر امری از امور دنیوی اهتمام بالا را داشته باشد، اما به امور بندگی که رسید همه را سهل بگیرد صحبت در ترک بندگی نیست صحبت چیست؟ نکته‌ها را بیابید صحبت سر این است که انسان حق بندگی را خفی بشمارد این مانع است. مثلاً برای تهیّه‌ی غذای یک مهمان خودتان را 24 ساعت، سه چهار روز خودتان را می‌کُشید امّا وقتی می‌خواهید نماز بخوانید با عجله، بدون مقدّمات، مؤخّرات فقط متن قضیه را انجام می‌دهید این حق بندگی را سبک شمردن است به این آدم‌ها راه نمی‌دهند برای درس خواندن بچّه، برای قبول شدن او و امثال این‌ها که در جای خودش کار خوبی است و پدر و مادر باید در تربیت بچّه‌های خود در این ابعاد هم باید سعی‌ها بکنند، مراقب‌ها بکنند، همّت‌ها داشته باشند الی آخر خب برای این موضوع خودتان را زیاد می‌کُشید امّا اگر بچّه در مسائل عبودی خود کوتاه بود زیاد خودتان را به اندازه‌ی درس او نمی کُشید حق بندگی را چه کرده‌اید؟ خفی شمرده‌اید. راه نمی‌دهند فهمیدید؟ این یکی از کارهای روزمره‌ی من و شما است چه برای خودمان، چه برای نزدیکان خود.... ادامه دارد Eitaa.com/darharameyar
عده ای را می بینیم که نماز می خوانند، دروغ هم می گویند، غیبت هم می کنند، مال حرام هم میخورند پس چرا قرآن می فرماید ان الصلاة تنهی علی الفحشا و المنکر اگر احیانا ما زمین خوردیم نمی توانیم بگوییم که نور نبود می گوییم نور کم بود اندازه ای نبود که راه را نشان بدهد اگر روشنایی را بیشتر کردیم یقینا همه جا را به من نشان میدهد حتی کمترین پستی و بلندی را نشان میدهد نماز اگر نماز باشد نورانیت آن کامل است هرچه ما از نماز کم بگذاریم نورانیت آن کمتر میشود لذا مشخص است که انسان زمین میخورد و آلوده میشود یک موقع ما صحت فیزیکی نماز را بحث می کنیم یعنی طبق رساله، که خب نماز فقط این نیست ، این قالب نماز است اینکه بزرگان ما میگویند آداب ظاهری ، باطنی ، قالبی و قلبی یعنی ما باید به جنبه باطن و قلب هر رفتار توجه کنیم من که از صبح تا ظهر هر کجا خواستم پرسه زده ام، هر چه خواستم گفته ام، هر چه خواسته ام نگاه کرده ام و دنبال خواسته های نفسم بوده ام، تقلب و تخلف کرده ام یعنی زندگی صبح تا الان من ،طبق استاندارد انسانی و با تقوا نبوده است من چطور توقع دارم که ظهر یک نماز کامل و نورانی بخوانم؟ نماز با قبل و بعدش پیوند می خورد نسبت به قبل پیوند می خورد بدلیل اینکه اگر از صبح تا الان یک رنگ الهی می داشتم، خودبخود نماز من یک نماز والایی می بود پس به گذشته پیوند خورد آنوقت این نماز به بعدش هم پیوند می خورد و روشنایی ایجاد می کند که نمی گذارد من بعدازظهر آلوده بشوم پس مراقبتهای قبلی باعث میشود حضور من در نماز بیشتر بشود و این یک نماز واقعی میشود و نورانیتی بوجود می آورد که بعدازظهر من را تامین می کند این عبادت بین مسیر زندگی و در میانه آن قرار گرفته است پیوندی به قبل و بعدِخودش دارد آیا من که میخواهم از نماز اثر بگیرم، تصمیم هم گرفته ام که نمازم را آلوده نکنم ؟ من که می خواهم از نورانیت این منبع نور استفاده کنم، آیا تصمیم گرفته ام که به منبع سنگ نزنم و آن را خراب نکنم؟ من از یک طرف می خواهم این منبع نور را برای من بگذارند و نورانیت ایجاد کند واز یک طرف می خواهم با تیرو کمان آن را خرد کنم جمع بین این دو که نمیشود و بعد توقع داشته باشم که فضا نورانی و روشن باشد اگر من نماز می خوانم که خلاف نکنم ، آیا واقعا تصمیم هم گرفته ام که به مردم دروغ نگویم و کار خلاف هم نکنم و مراقب چشمها ، زبان و گوشهایم باشم؟ اینها باید دست به دست هم بدهند تا ترکیب زیبایی از آن بیرون بیاید من بیایم رفتار صبح تا ظهر خودم را بی ارتباط با نماز نگاه کنم و بعد در نماز بگویم (ایاک نعبد و ایاک نستعین) که نمیشود. من در این ایاک نعبد و ایاک نستعینِ خودم باید گزارش صبح تا الان را به خدا بدهم و در واقع در محضر پروردگار گزارش بندگی می دهم که از صبح تا الان بنده ی تو بوده ام یا نه آنوقت این ابراز بندگی روشنایی را در من ایجاد می کند ، ربوبیتی را در من اِعمال می کند که این ربوبیت من را توانمند می کند و نمی گذارد که خلاف بکنم ولی اگر همین الان دارم گزارش دروغ می دهم ومی گویم ایاک نعبد و ایاک نستعین که همه اش دروغ بوده آنوقت چه؟ خدا میفرماید آیا از صبح در بندگی من گام برداشته ای یا از صبح تا الان بر خلاف بندگی عمل کردی و الان هم برخلاف بندگی داری دروغ می‌گویی؟ پس چه توقعی داری که مناجات با من در نماز بر تو اثر بگذارد؟ در کنار خاصیت مثبت نماز ، مراقبه هم لازم است اگر من می خواهم لیوان آب را مصرف کنم آیا به هر ترتیبی این آب می تواند تشنگی من را برطرف کند؟ یا اینکه نه باید حواسم را جمع کنم که بر روی زمین نیفتد؟ این مراقبه ها لازم است تا من بتوانم از این لیوان آب استفاده کنم اگر من می خواهم نمازم نورانی باشد ولی تصمیمی بر حفظ و حراست مرزهای این مرکز نور نگرفته ام ، چه توقعی دارم؟ می خواهم چه اثری را از آن ببینم؟ من که تا الان مراقب رفتارم نبوده ام و الان هم تصمیم نگرفته ام که اهل دروغ و خیانت نباشم خب نورانیتی از نماز من در وسط یک چنین مجموعه ای باقی نمی ماند پس نگویم با اینکه من نماز می خوانم، خلاف هم می کنم و دیگران نماز می خوانند و خلاف می کنند ، پس نماز خاصیت ندارد خیر . نماز خاصیت دارد ، آن عوامل جانبی که من مراقبت نکرده ام به نماز من ضرر می زند ما هر کاری با چراغ خانه می کنیم با خدا هم باید انجام بدهیم چراغ را در بالای خانه می گذاریم که مبادا کسی به آن دست بزند و بشکند پس ما این مراقبه ها را می کنیم و چراغ هم قول داده که نور بدهد می‌گوید من یک وسیله ای هستم که مرتبط با نیروگاه هستم ، فقط تو از من مراقبت بکن تا خاموش نشوم و شرایط را مهیا کن تا بهره ببری. نمازهم همین است از آن مراقبت کن به تو نور بدهد تا تو بتوانی ببینی و حق و باطل را بشناسی، بفهمی و درست عمل کنی گلایه از نماز نکن به این چیزهایی که دور نماز پیچانده ای نگاه کن Eitaa.com/darharameyar