eitaa logo
در حرم یار
1.5هزار دنبال‌کننده
659 عکس
35 ویدیو
3 فایل
کانال جلسات استاد سیدعلی سیدعربی پیرامون مباحث و آثار آیت الله محمد شجاعی رضوان الله تعالی علیه و بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی نشر و نسخه برداری از مطالب با ذکر کانال و منبع آن بلامانع است ارتباط با آدمین @DarharameyarAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
(ره): از رسول الله (ص) زیاد نگرانی‌ها شنیده‌اید تفسیرهای زیادی برای نگرانی‌های حضرت هست اما یک تفسیر بر اساس همین ای است که حضرت داشتند یعنی عشق و محبت به خدای متعال و این رسول الله است بر این اساس بنابر این رسول الله اضطراب و خوف و خشیت و گریه‌های طولانی داشتند بسیار مضطرب بودند زیاد به زحمت می‌افتادند خیلی نگران بودند آنقدر به نماز می‌ایستادند که پاهایشان ورم می‌کرد خوب نگرانی برای چه بود ؟؟؟ ترس برای چه بود؟؟؟ اگرچه تفسیرهای دیگری هم هست اما امروز تفسیری بر اساس و عشق به حق را بیان می‌کنیم در احکام محبت و عشق و احکام شدت محبت به خدا اینگونه است که وقتی کسی محبت شدید به خدا دارد نقطه مقابلش یک نگرانی فوق العاده هم دارد نگرانی فراق نگرانی هجران اما کسی که محبت ندارد اصلاً این را نمی‌فهمد کسی که به وجودش محبت به معنی کلمه راه نیافته چطور می‌تواند این نگرانی را بفهمد ؟!! نگرانی کار محب است وقتی کسی کسی را خیلی دوست داشت از فراقش می‌ترسد وقتی دوست ندارد چه ترسی از فراق؟؟!! ترس از فراق دیگر معنا ندارد این از احکام محبت است آن هم نه محبت ابتدایی و ضعیف ما نسبت به خدای متعال هیچ محبتی نداریم ما نه محبت ضعیف را داریم و نه محبت ابتدایی را دلیلش این است که اگر به شما بگویند ساعت ۲ نیمه شب برای شما ۱۰۰ میلیون تومان قرار است پول بیاورند آیا می‌خوابید؟؟؟ این حرف‌ها به ظاهر خنده آور است ولی در واقع دردآور است در ما هیچ خبری از محبت نیست اگر چیزی هست باز ترس از جهنم است برای ما رو سیاهی است که حاضریم به خاطر ۱۰۰ میلیون تومان شب بیدار باشیم ولی برای نماز شب نه ذره‌ای در ما محبت نیست اگر شک دارید به من بگویید تا من به شما توضیح دهم که نمی‌فهمید در محبت‌های بالا محب عاشق از فراق و هجران سخت می‌ترسد در دعای کمیل حضرت امیر ص می‌فرماید فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِرَاقِكَ دقت کنید که حضرت زیاد نگران آتش جهنم نیست نگران فراق است اینها برای من و شما مفهوم ذهنیست فقط برای اهلش یافتنی است آیه آمد خطاب به رسول اکرم ص که فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ آنطور که دستور به تو رسیده استقامت داشته باش (چرا این آیه حضرت را پیر کرد ؟) این دستور در مقام محبت بود این دستور از خدای متعال برای رسول الله آن هم رسول اللهی که خلق عظیم داشت معنای خاصی داشت حضرت نگران بود که این دستور را نتواند خوب عمل کند ولی عمل کرد نگران بود اگر خوب عمل نکند ممکن است هجران پیش آید ممکن است به فراق منجر شود لذا فرمود این سوره مرا پیر کرد زود هم پیر شد گریه‌ها داشت حالاتی داشت این تفسیر از نگرانی و اضطراب رسول الله و ترس او در مقام محبت است در مقام واجد بودنش به و محبت بالا نسبت به خدای متعال است.... Eitaa.com/darharameyar
گزیده ای از کلاس مقالات ج ۳ مورخ هفدهم آذر ۴۰۲ سیدعلی سیدعربی در ادامه بحث طلب مرقوم فرمودند که .... لازم است شكر نعمت «طلب» را هميشه بجا بياورد، و خود را از اداى حق اين شكر عاجز بداند، كه عاجز نيز هست، تا اين نعمت از او گرفته نشود، و بلكه زياد و كامل‏تر گردد.... اینجا به یکی از راهکارها اشاره فرمودند که چطور این نعمت را میشود حفظ کرد شكر عبد، شكر «مولا» را به همراه دارد از اين رو يكي از اسماي حسناي الهي «شاكر» است: (فإنّ الله شاكر عليم)(إنّه غفور شكورٌ)(حلیم شکور) اصلا لغت «شكر» معنايش تقدير است، يعنى قدردانى كردن؛ شكر يعنى قدردانى يعنى بنده‏اى كه خدا نعمتى را به او داده است آن نعمت را اظهار مى‏كند. به ظهور میرساند ، گفتن «الهى شكر» نيست، الهى شكر خبر از است نه خود ؛ مثل اينكه «استغفراللّه ربّى و اتوب اليه» صيغه توبه است نه خود توبه برخى ميان صيغه توبه و خود توبه اشتباه مى‏كنند. توبه يعنى پشيمان شدن از گناه، و تصميم اكيد بر تكرار نكردن گناه و بازگشت به سوى حق و ... اين حقيقت يك لفظ و بياني دارد كه مى‏گوييم: «استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه»، ولى خود اين كه توبه نيست. من اگر يك تسبيح دستم بگيرم، نه صد بار بلكه هزار بار اين جمله را بگويم در حالى كه پشيمان از گناه نيستم و تصميم به اينكه ديگر گناه نكنم ندارم و اگر باز هم گناه پيش بيايد انجام مى‏دهم، اين صد هزار بار گفتن، توبه نيست، اين نگفتنش بهتر از گفتنش است، اين صيغه توبه است نه خود توبه... یک معنی اظهار نعمت که همان نعمت محسوب میشود به اين است كه آن را به زبان بياورى،مرتب به یادت داشته باشی که از کجاست از کیست وکتمان نکنی و منعم را در برابر دادن اين نعمت، مدح و ثنا بگويى و در قلب به ياد آن باشى، و از يادش نبرى فراموش نکنی و .... اما معنی دیگر اظهار نعمت که نعمت است یعنی نعمت را در جاى خود استعمال كنى، آن جايى كه دهنده نعمت در نظر داشته، اگر دهنده نعمت آن نعمت را میدهد که شما بندگی کنید پس نعمتها باید ابزار طاعت و عبادت باشند پس او در برابر نعمت ‏هايش به اين است كه در آن نعمت‏ ها خدا اطاعت بشود، و به ياد مقام ربوبيّتش باشند این میشود اظهار نعمت یعنی نعمت را در آن هدف مربوطه شما به ظهور رساندی صرف کردی يعنى به كار بردن نعمت حق در مسيرى كه خداى متعال آن نعمت را براى آن آفريده است. پس اگر خدا نعمت را داد و دیدید که دردی سراغ شما امده و همش مترصد جلب رضای حق هستید و لحظه به لحظه رضای خدا را میخواهید..... این درد و این که در قلب آمده را باید قدرش دانست و از خدا خواست که این نعمت را نگیرد هم زبانا شاکر بود هم از خدا دید خدا و مدح و ثنا کرد هم توسل و تضرع داشت که خدایا با خطاها مواخذه نکن از دستم نگیر هم درست عمل کرد به ظهور رساند ..... اگر حق را فهمیدی و به یادت انداختند که چه باید بکنی و چگونه باید جلب رضای حق کنی بی درنگ عمل کنی و آن را به منزل مقصود برسانی.... Eitaa.com/darharameyar
سیدعلی سیدعربی : بسم الله الرحمن الرحيم و هوالمعين آن كس كه ز كوي آشناييست داند كه متاع ما كجائيست به لطف پيشرفت تكنولوژي دراطلاعات و ارتباطات و نرم افزارهاي ارتباط جمعي بسياري از اهل ايمان با استفاده از اين ابزاررسانه اي وفضاهاي مجازي و يا حتي پيامك بطور ناآگاهانه و يا دلسوزي و خيرخواهي و يا تبليغ دين اقدام به انتشار بعضي اذکار واوراد و دستورالعمل ها براي رسيدن به اهداف مشخص مينمايند و مصرانه نيز از افراد ديگر دعوت مي كنند كه آنها هم مطالب را انتشار دهند . و يا اقدام به انتشار برخي اخبار و ناگفته هاي سياسي ، نظامی ، اقتصادي و اجتماعي مي نمايند كه متاسفانه برخی مطالب منتشر شده فاقد دليل و مدرك مستند و قابل قبول بوده و يا از منابعي است كه فاقد قوام است و نياز به مراجعه به اهل فن دارد . حتي در بعضي موارد دوستان متوجه مي شوند كه نكته اي كه منتشر كرده اند صحيح نبوده و شبهه داشته ، لذا مجددا اقدام به ارسال اصلاحيه مي كنند ولي چه ضمانتي دارد كه تمام آن افرادي كه مطلب قبلي را دریافت و مجدد منتشر كرده اند ، دوباره جهت تک تک افراد اصلاحيه صادر کنند . فلذا باز اين مسئوليت خطرناك همچنان بر دوش نفر اول خواهد بود . هدف ازاين مقدمه چيني اين كه : اميرالمومنين علي (ع) در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه كه به خطبه همام معروف است گوشه هايي از اوصاف متقين را بيان ميدارند همان متقيني كه بنده و شما واقفيم كه خداي متعال ميفرمايد ما اعمال را از متقين قبول ميكنيم و بس : (انما يتقبل الله من المتقين ) ( والله مع المتقين ) ( والله ولي المتقين ) والي آخر .... الغرض حضرت در اوصاف متقين ، در اولين و سرآمد خصوصيات متقین به این مضمون اشاره فرمودندکه متقین دارای منطقی صواب هستند (منطقهم الصواب) كه اين دو كلمه معناهاي متعدد وعميقي دارد که در مباحث شرح وتفسیر خطبه متقین که در خدمت دوستان بودیم مفصلا تقدیم گردیده است اما از جهت یادآوری و تذکر مجدد عرض میکنیم که يكي از معاني آن اينست كه متقين كساني هستند كه حرف صواب مي زنند ، يعني حرف درست مي زنند ، حرف راست مي زنند . اما اين به چه معني است ؟ دروغ دو نوع است . يك نوع از دروغ ، دروغ گوينده است و نوع دیگر دروغ كلام . در نوع اول گوينده دروغگوست و خودش هم ميداند كه دروغ مي گويد و حرف خلاف واقع مي زند كه بحثي در اين نيست اما در نوع دوم گوينده مطلبي را بيان مي كند و يا پيامی را می رساند كه خودش دروغگو نيست و نيت دروغ هم ندارد ولي نقل قول او باطل است و كلامش كلامي خلاف واقع است . يعني اينطور نيست كه بخواهد دروغ بگويد ولي مطلبي را منتشر ميكند ويا ميگويد كه از جايي شنيده و يا جايي ديده و يا خوانده كه سند درست و محكمي نداشته ويا قوام وثبات نداشته وخلاف واقع بوده ولی صحيح پنداشته است . اين نوع دروغ را دروغ در كلام گويند. يعني حرفش و كلامش خلاف واقع بوده است . با اين توضيح توجه داشته باشيد كه يكي اوصاف متقين که (منطقهم الصواب)است بدین معناست که حرف و كلام يك سالک و متقی خطا ندارد ، زبانش و نقل قولش در مسيری که مستند نیست و ثبات ندارد ویا خلاف واقع است حركت نمي كند ، روي هوي وهوس سخن نمي گويد ، با عجله حرف نمي زند ، بدون تحقيق ورسيدگي كلامي نمي گويد ، يك انسان متقي هر حرفي را ، هر پيامي را نقل نمي كند ، بدون رسيدگي و از روي شنيده هايش از ديگران چيزي نمي گويد. ، فكر نكرده و بررسي نكرده چيزي بیان نمیکند ، نطق او ، منطق او همه اش صواب است ، درست وبدون خطاست چون كم حرف ميزند و آن هم درست وبه جا . نه اينكه اول بگويد و اعلام كند وبعد سبك و سنگين كند كه درست بوده يا نه ؟ رضاي خدا بوده يا نه ؟ خوب شد يانه ؟ بد شد يا نه ؟ زبان عاقل پست سر دل است و دل جاهل پشت سر زبان.... Eitaa.com/darharameyar
(ره): راهی که ما در پیش گرفته‌ایم راه نیست و منطبق با آن راهی که قرآن فرموده که طریق بندگان خداست نمی‌باشد با این غفلت‌هایی که داریم با این تضییع اوقات با این آلودگی‌ها با این همه شواهد چرا باز غافل ماندیم قرآن مسئله را سخت بیان می‌کند روایات همینطور حالات ائمه (ع)همینطور حالات رسول اکرم (ص)همینطور با این وصف ما طریق غفلت را در پیش گرفته‌ایم با اکتفا به عبادات جزئی خود را از اهل می‌دانیم و خاطر جمع شدیم از کجا برداشت کردیم ؟؟!! چرا حالات ائمه و بیان آیات و روایات را که می‌بینیم به خودمان نمی‌آییم ؟؟!! به این چراها باید فکر کنیم عجیب است که انسان آیات روشن را می‌بیند ولی متوجه حقیقت نمی‌شود چرا بیدار نمی‌شویم؟؟ چرا از مطالعه حالات ائمه خصوصاً حالات امیرالمومنین (ع) که قدری بیشتر بیان شده است به خود نمی‌آییم ؟؟ چرا از دیدن حالت خوف شدید آنها و عبادت بالای آنها و ریاضت بالا و زهد و ورع باز به خود نمی‌آییم ؟؟ چراها علت می‌خواهد و خودش یک مصیبتی است به جای خود چرایی این را از قرآن می‌شود فهمید قرآن می‌گوید آنها که از خدا غافل شدند و خود را دیدند و در رضای هوای نفس خود کوشیدند نمی‌گذاریم به حقیقت‌ها متوجه شوند من فکر می‌کنم چرایش در اینجاست چرایی این‌ها با خود ما و در خود ماست این نکته‌ای است که من دعوت می‌کنم به آن فکر کنیم ما هرچه به غفلت رو آوردیم از درک حقایق محروم ماندیم و این یک سنت الهی است کما اینکه هرچه رو به خدا آوردیم بیشتر به نقایص خود پی خواهیم برد و خواهیم ترسید بندگان صالح خدا چون رو به خدا آوردند و از غفلت و از دنیا اعراض کردند روز به روز ترسشان بیشتر شد قضیه دو صورت دارد انسان هرچه غفلت کرد و رو به دنیا آورد نمی‌فهمد ووقتی نفهمید نمی‌ترسد و اگر رو به خدا کرد می‌فهمد و وقتی فهمید می‌ترسد برای اینکه این نکته را متوجه باشید آیه ۱۴۶ سوره اعراف را دقت کنید سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا‌...... می‌فرماید من محروم می‌کنم بر می گردانم از آیاتم نمی‌گذارم بیابند آن‌هایی که روی زمین تکبر می‌کنند تکبر در اصطلاح قرآن در مقابل خضوع و طاعت است (متکبرین یعنی کسانی که به خود و هوای خود مشغول هستند ) این معنای تکبر است تکبر در پیشگاه ربوبیت فرمود آنها که در زمین تکبر می‌کنند یعنی به خود و هوای خود مشغولند من به اندازه تکبرشان از آیات محروم می‌کنم نمی‌گذارم بفهمند ‌ نمی گذارم هر آیه‌ای را ببینند ایمان بیاورند نمی‌گذارم حقایق را بفهمند مانند من و شما که قرآن می‌خوانیم باز به خود نمی‌آییم روایات را می‌بینیم به خود نمی‌آییم حالات ائمه را مطالعه می‌کنیم به خود نمی‌آییم خدا می‌فرماید راه و روش به آنها نشان داده می‌شود ولی آنها نمی‌گیرند نمی‌فهمند ولی اگر راه ناصحیحی را دیدند فورا آن را قبول می‌کنند این خاصیت محجوب شدن است به من و شما هرچه بگویند ائمه اینطور می‌ترسیدند به خود نمی‌آییم اصلاً به دل ما نمی‌افتد چرا ؟؟!! اما وقتی گفته می‌شود خدا کریم است رحیم است شفاعت هست رحمت او بر غضب سبقت دارد و امثال آن اگر چه در جای خود درست است اما ما معنی غلط را در نظر می‌گیریم اینگونه معنا کردن و راه روش درست کردن با استفاده از کلمات حق روش ناصحیحی است روز و شب کار ما این است که این حرف‌ها را به خود می قبولانیم که انشالله خدا رئوف است کریم است مسئله زیاد سخت نیست نظر خدا بر عقوبت نیست و.... بله همه این حرف‌ها درست اما گفت جانا خوب ورد آوردی لیک ...... خدا کریم است اما به چه معنا ؟؟ برای حضرت علی (ع) کریم نبود؟؟ برای حضرت رضا (ع) عفو و رحیم و رئوف نبود ؟؟ اشتباهی کرده‌ایم و خلاص هم نمی‌شویم و آن اینکه راه را عوضی گرفتیم باید بیدار شویم هیچ چیز راه و روش ما را تایید نمی‌کند نه حالات ائمه نه روایات نه دعاها نه قرآن که حجت بالغه خداوند است اگر شما (اینگونه که ساخته ایم) راه در قرآن و در روایات و در حالات ائمه پیدا کردید به ما هم بشارت دهید در خواست من ازشما این است که قرآن بخوانید ببینید قرآن چه می‌گوید حالات ائمه و روایات را مطالعه کنید ببینید چه می‌گوید خدا انشالله از این راه عوضی و ناقص و صوری که برداشت کردیم که مخلوق خود ماست ما را دهد و به راه صحیح بیندازد.... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات سنوات قبل سیدعلی سیدعربی غالباً دیدید کودکان در يک حالاتي نمي‌توانند خودشان را کنترل کنند. با اندک صدائي اضطراب پيدا مي‌کنند. ناملايمات، بيماري‌ها و دردها را نمي‌توانند تحمّل کنند؛ گرسنگي و تشنگي را اظهار مي‌کنند و اگر توجه نشد، داد و فرياد مي‌کنند، گريه مي‌کنند. وقتي گرفتاري شان رفع شد، اسباب بازي برايشان فراهم شد يا خوراکي خوبي يافتند، همه چيز را فراموش مي‌کنند. اين حالات کودکانه اي است که افراد معمولاً تجربه کرده اند. صحبت این است که بزرگترها هم که ما باشیم همین هستیم جز متقین درکودکی با ماشین کوچک و چند عدد کاسه بشقاب پلاستیکی ساکت میشدیم و آرام میشدیم یا چند عدد پشتی و بالشت میگذاشتیم روی هم و چادری میکشیدیم و میشد خانه بازی بعد میرفتیم داخل آن کیف میکردیم الان هم همان ماشین و کاسه بشقاب پلاستیکی و خانه پارچه ای تبدیل شده به ماشین بزرگتر فلزی و خانه آجری فرقی نکرده الان هم با همان سرگرم هستیم و سعی میکنیم با آنها آرامش پیدا کنیم همش بازی است قرآن فرموده همه اش لهو ولعب تعارف که نداریم همه در عالم بچه گی سوزنمان گیر کرده چه ما چه کودکان يک حالت انفعال شديد داریم. با رشد کودک پدر و مادر سعي مي‌کنند اين حالات را تعديل کنند و با تلقين و تشويق او را عادت دهند که در مقابل اين تحولات، آرامشش را تا حدّي حفظ کند و اگر گرسنگي، تشنگي يا دردي برايش پيش آمد، يک مقدار تحمل کند، زود داد و فرياد و بي تابي نکند، و همين طور عادتش مي‌دهند که اگر يک کسي به او خدمتي کرد از او تشکّر کند. اين‌ها آداب اجتماعي است سعي مي‌شود به کودک القا شود؛ تا تدريجاً يک رشد اخلاقي و فرهنگي پيدا کند و حالتي فعال و مقاوم را جايگزين آن حالت انفعالي کند. اگر نداشت جزع وفزع نکند شخصیت خودش را لگد مال نکند صبور باشد شاکر باشد به آنچه دارد اینطور کودکان را تربیت میکنیم ولی خود اینطور تربیت نشدیم وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: شيعيان ما نمي‌خواهند فقط به این نوع هنجارهاي اجتماعي و ارزش‌هاي عُقلايي که همه عُقلاي عالم دنبالش هستند، و مثال زدیم اکتفا کنند بلکه مسئله بالاتر از این حرفهاست در این حد که گفتیم که اصلا غیر اهل ایمان و تقوا هم به آن معتقد هستند و میپسندند افسوس که ما همین هم نیستیم ..... انساني که ايمانش ترقي مي‌کند، اهل تقوی میشود نهايت فکرش اين است که براي خشنودي خدا چه کنم؟ و جز اين، هيچ چيز ديگر برايش مهم نيست.فقط آداب اجتماعی که نیست..... که مراد امیر المؤمنین علیه السّلام است، آن است که طبق فرمایش خود حضرت انسان با تقوی به هنگام سختی ها و مشکلات از خود بروز می‌دهد وگرنه در حالت رفاه و آسایش بسیاری از انسان ها با پوشش جلوه می کنند امّا این که روح ایمان و تقوا چنان سکینه و آرامشی به انسان بدهد که حتّی در سختی ها و مشکلات هم، همچون کوهی استوار، خم به ابرو نیاورده و متزلزل نگردد، مختص شیعیان و اهل تقوی است ... (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏) Eitaa.com/darharameyar
(ره): آیه ۱۴۶ سوره اعراف را دقت کنید سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا‌...... خدا در قرآن فرمود نمی‌گذارم آنها که تکبر روی زمین دارند (به خود و هوای نفسشان مشغولند ) را بفهمند معنی وسیعی دارد قرآن خلقت که در رفتار ائمه هست که در دعاهای ائمه هست که وجود خود ما هست فرمود نمی‌گذارم خوب به دلشان بیفتد خود من و شما با افراد بی‌سواد و روسیاه دیگر که مانند خود ما هستند وقتی روبرو میشویم صحبت می‌شود که مثلاً این دعاها و مناجات شعبانیه و امثال آن برای ائمه بوده طوری می‌گویند که گویا امام یک وظیفه دیگر داشته و ما نباید وظیفه امام را دنبال کنیم!!! میگویند چون امام است اتفاقاً چون امام است باید قدم به دنبال امام برداشت نه اینکه چون امام است باید او را رها کرد و راه دیگری را برای خود در پیش گرفت از این مهمتر که در وجود خود ماست شما و ما از اول چه عالمی درست کردیم ؟ چه حرکاتی کردیم ؟ چه ملکاتی کسب کردیم؟ موجودیت ما چیست؟ اگر الان اجل سراغ ما بیاید چه خواهد شد؟ اینها و هزاران وحشتناک که در وجود خود ما هست را نمی‌فهمیم نمی‌گذارند بفهمیم فلذا اصلاً نمی‌ترسیم نقطه مقابل آن را هم حساب کنید نظیر علامه طباطبایی (ره) که چون (یتکبرون فی الارض) نبود را خوب می‌فهمید مخصوصاً که در وجود خودش بود چون خوب می‌فهمید طبعاً همیشه هم می‌ترسید من و شما هزاران وزر و وبال با خود حمل می‌کنیم جهنمی را با خود حمل می‌کنیم با آن حرکت می‌کنیم ولی نمی‌فهمیم من هم همینطور عالمی وحشتناک با خود داریم و در وجود من است ولی نمی‌فهمم جهنمی با من هست و تکمیلش می‌کنم و نمی‌فهمم و راحتم خاطر جمع هستم این از نفهمیدن است سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ همه من و شما یقین داریم آنچه قرآن گفته حق است یکی از که می‌دانیم و همه شنیده‌ایم همین است که فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ  وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ  عمل هر چقدر کوچک و مثقالی هم باشد وقتی از شما سر بزند در فکرتان در قلبتان دستتان چشمتان و ... می‌فرماید همه را حفظ کردیم و به شما خواهیم داد این را همه می‌دانیم و قبول هم کردیم اما با وجود اینکه این حقیقت را می‌دانیم به خود نمی‌آییم از اول حساب کنیم از اول تکلیف لحظاتی که بر ما گذشته چطور بوده دل ما چطور بوده زمان ما چطور بوده خلق ما وصف ما همه را خدا حفظ کرده این از روشنی است در وجود ما ولی با این وضعیت درست مثل اینکه نیست و این (نشانه ها) را نمی‌فهمیم پس چه فرقی هست بین کسی که معتقد است با کسی که معتقد نیست ؟!! من یه حرف ساده می‌زنم معمولی صحبت می‌کنم فهم آن هم سواد نمی‌خواهد حرف من این است این همه که انبیاء و رسول الله و ائمه عليهم السلام اجمعين داشتند مفصل که هیچکس نمی‌تواند انکار کند من می‌گویم چرا این برچیده شد ؟!!! آیا شما الان در روحانیون در افراد دیگر مرد و زن متدین حتی در دراویش متصوفی که مدعی هستند این را می‌بینید ؟!!! همه این‌ها در جای خود خود را به بهشت رفته تکامل یافته و نجات یافته میپندارند !!! چرا در اینها پیدا نمیشود ؟ البته گاهی نمونه‌هایی پیدا می‌شود مانند مرحوم علامه طباطبایی من و شما که به اینجا رسیده‌ایم آیا یک بار از آن که آنها داشتند(امثال علامه ها ) داشته‌ایم؟ آیا آنها مبتلا به کارهای بدی بودند که ما مبتلا به آنها نیستیم؟!!! یا اینکه خدا برای ما حساب خاصی قائل شده؟!!! ولی برای آنها سخت‌گیری کرده بود؟!! مسئله چیست ؟ مگر می‌شود الان کسی را دعوت کرد که بیایند به سراغ این معنی که باید کنید؟ اگر بخواهید اینطور بگویید شما را هو می‌کنند میگویند شما بدعت آوردید اما بدانید موجب جذب رحمت است که نباشد رحمت نیست این در آیات و روایات پر است..... Eitaa.com/darharameyar
گزیده جلسات سنوات گذشته سیدعلی سیدعربی ..... مومنین در عوالم بعد یک به یک این تعلقات و محبت هایی که دارند که قابل شمارش نیست دامنگیرشان می شود تا می‌خواهند از یکی پاک شوند بعدی می آید و اول هم از آن محبت ها و علاقه هایی که از همه بیشتر وجودشان را فرا گرفته از آنها پاک می شوند آن هم با عذابها و فشارهای مختلف و در بعضی موارد با آتش و سوختن های پی در پی این تطهیر شدن ها ادامه دارد تا حالت وابستگی به غیر حق از وجود این انسان پاک شود در سوره بقره آیه ۲۸۴ می فرماید هر آنچه در ظاهر و باطن هست در واقع عمل شماست خدا محاسبه می کند چه در قلب تان باشد که در آرزو و چه در فکر مهم علاقه و وابستگی داشتن است ممکن است کسی از دار دنیا چیزی نداشته باشد اما دل بخواهد با فکر آن بخوابد با فکر آن بیدار شود کاخ ندارد اما خوی کاخ نشینی دارد این علاقه ها در وجودش هست که مثلاً فلان چیز باشد فلان لذت باشد و..... کسی هم ممکن است حشمت سلیمان را داشته باشد ولی کوچکترین وابستگی نداشته باشد لذتی برایش نباشد فرقی نکند که باشد یا نباشد .... نکته بعدی که این وابستگی هایی که ما به این عالم و به این دنیا و به این مقام و منزلت و مال و امثال آن داریم طبیعتا اینها باعث شده بود که ما به سمت خدای متعال و اطاعت و عبودیت او بطور کامل نرویم یا میل نداشته باشیم یا حالت فرار از خدا در ما ایجاد کرده بود که شما دارید می‌بینید که در این عالم این علاقه ها و محبت‌ها چطور ما را از نماز فراری داده از روزه‌داری فراری داده از دعا و تهجد و شب زنده داری و انس با خدا فراری داده ما را مشغول خودش کرده و از خدا دور انداخته .... مثال زدیم کسی که نماز می خواند چرا دوست دارد زود تمام شود؟ چرا توجه به نماز ندارد ؟ چرا می‌خواهد سریع به سراغ کارهای دیگر برود ؟ محبت های دیگر را ببینید چطور انسان را از خدا فراری داده ؟ بالاخره این شخص فرق می کند با کسی که خدا را دین را در متن زندگی قرار داده و مسائل دیگر را در حاشیه روایت است از رسول اکرم(ص) که می فرماید کسی که میخواهد بداند در زیاد توقف دارد یا نه به نمازش نگاه کند ما هرچقدر سعی کنیم در نماز حواسمان را جمع کنیم نمی توانیم دوست داریم سریع تمام شود و برویم سراغ آن محبت هایی که داریم بنابراین از خدا در حال فرار هستیم این حالت فرار از خدا در مجسم می شود آن را خواهیم دید که خطرات و فشارها و عذابها و ظلمات مختلف ما را در بند کرده و ما هر چقدر می‌خواهیم به سوی خدا برگردیم و دوست هم داریم برگردیم ولی نمی توانیم مانند همین نمازی که اینجا می خواهیم و دوست داریم متوجه خدا باشیم ولی نمی‌توانیم مرتب در نماز به سمت کوچه و بازار می‌رویم ..... در سعی می‌کنیم تلاش می‌کنیم که برگردیم به سمت حق و خود را نجات دهیم ولی باز نمی شود همانطور که اینجا پر نماز سعی کردیم به سمت توجه به خدا برگردیم و نشد و می‌بینیم که آن محبت ها و تعلقات ما را می کشاند به سمت خود و ظلمات خود .... زود این نماز را سرهم می کنیم که برویم سراغ مشغولیت های دیگر درآمد مشکلات زندگی خریدکردن ها برخورد با دیگران و.... همه اینها برای ما اهمیت دارد باید دید دل به کجا میرود اصل خواندن و قرائت نماز که ملاک حرکت به سمت بهشت نیست فقط رفع تکلیف است و الا ابن ملجم نمازهایش از من و شما بیشتر بوده روی قلب و روح حساب می‌شود.... بنابراین دو تا درد در داریم یکی اینکه لب پرتگاه ایستاده ایم و می لرزیم و می‌خواهیم به آتش بیفتیم و ترس و وحشت و اندوه ما را عذاب می‌دهد و یکی اینکه می‌بینیم که می‌توانیم به سمت خدا و منبع خیر و کمالات و نعمت برویم و می‌خواهیم برویم اما با دست خود و پای خود از آن فرار میکنیم این هم دردی مضاعف خواهد بود.... Eitaa.com/darharameyar
(ره): قرآن میفرماید وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ کسانی که از اعراض کنند از رحمان اعراض کنند و غفلت از خدا کردند ما شیطانی بر آنها می‌گماریم که همراه آنهاست و مرتب آنها را از راه به در می‌کند گرچه خود اینان فکر می‌کنند در راهند اگر ترجمه آزاد و ساده این آیه را دقت کنید خیلی از معانی و حقایق را در خودمان متوجه می‌شویم اعراض از متعال یعنی رویگردانی از و این سنت خداست که شیاطین را قرین انسان می‌کند انسانی که غفلت از خدا کرده انسانی که به نیست مسلماً شیطانی با او همراه می‌شود که مرتب با او هست این سنت خداست و این همراهی هم ساده نیست و علی الاتصال آنها را منحرف می‌کند و از راه بیرون می‌برد گرچه خود این غافلان توجه ندارند و فکر می‌کنند در راه هستند این معنی را اگر تصور کنید بسیار هشدار دهنده است برای من و شما همه شما متوجه هستید که راهی نداریم که معنای صریح آیه را طور دیگر برگردانیم به قول بعضی بزرگان نمی‌شود آیه را تاویل کرد باید خودمان را عوض کنیم این هم یکی از انحرافات ماست که وقتی آیات یا روایاتی را به نفع خود ندیدیم معنی آیه یا روایت را که از ظاهر آن فهمیده می‌شود فوراً می‌آییم تاویل می‌کنیم نباید آیه را به زور طور دیگری توجیه کرد که به ما ضرر نرساند این آیه اینطور پیغام دارد که هنگام نسیان و فراموشی خدا شیطان قرین است روی همین حساب مطلبی را به صورت موضوع کلی که یکی از حقایق است مطرح می‌کنم به چه معناست ؟ برای معانی متعددی هست یکی از معانی آن که بسیار بالاست و به درد همه می‌خورد و دانستن آن برای همه ضرورت دارد این است که انسان در همه لحظات در همه سکنات به یاد خدایی باشد که در محضر اوست و برابر این یاد مراقب رفتار و اعمال خود باشد آنچه که خدا امر کرده همانطور باشد و آنچه که نهی کرده همان گونه باشد یعنی علی الاتصال در ساعاتی که می‌گذرد اوامر خدا را امتثال کند این یکی از معانی خداست از آنجا که خود را در محضر خدای متعال می‌بیند و خدا هم ناظر است و او را زیر نظر دارد و در همه لحظات امر و نهی دارد چون چنین است این آدم نظرش دوخته است به حضور در محضر حق و تمام حرکات ظاهر و باطن خود را مراقب است که امری از خدا را پایمال نکند و نهیی از خدا را مرتکب نشود میخواهد فکری کند می‌بیند آیا کیفیت این فکر را خدا اجازه می‌دهد یا نه میخواهد نیتی کند می‌بیند آیا خدا اجازه می‌دهد یا نه میخواهد امری کند یا نهیی کند آیا خدا امر می‌کند یا نهی می‌کند می‌خواهد با کسی روبرو شودهمینطور می‌خواهد بخورد بلند شود بخوابد همینطور در هر کاری دقیقاً مراقب امر و نهی خداست مراقب جانب دستورات حق است این یکی از معانی بالای خداست آیا همان است که انسان به زبان بگوید یا معانی دیگری دارد ؟!!! اگر این معنی از که گفتم در ما نباشد ومرتب مراقب اعمال و رفتار خود در محضر خدا که مرتب امر و نهی دارد نباشیم و طبق هوی و امیال خودمان باشیم در این صورت ما به نیستیم اگرچه به زبان مشغول یا وردی باشیم وردی را به زبان تکرار کردن نه اینکه خدا نیست بلکه وقتی فردی ذکری را در زبان دارد اما در رفتار و سکنات خود مراقبت نکند و جانب حق را مراعات نکند حرکات خود را منطبق با امر و نهی خدا نکند مسلماً به زبان است ولی به وجود و دل حق نیست.... Eitaa.com/darharameyar
دروس تفسیر در سنوات گذشته سیدعلی سیدعربی (و نشاطا فى هدى) ترجمه تحت الفظي اين است كه براى هر يك از متقين" و "سرورى" در مسير هدايت و حق وجود دارد يعني پرهيزگاران در مسيرهدايت و حق است آنها چون ايمان قلبي دارند و ايمان حقيقي به هدفشان دارند هميشه روحى بانشاط دارند، تمام اعمال آنها نيز منطبق بر است،چون بر مدار حق و در مسير ايمانشان ميچرخد ، عبادت و اعمال شبانه روز آنها با راحتى و انجام مى گيرد. از روي ذوق و علاقه انجام ميدهند نه با اجبار وكسالت ثانيا - در هدایت دیگران دارند یعنی متّقین خود خواه نیستند، نسبت به گمراهی و جهالت مردم بی تفاوت نیستند. فساد و تباهی مردم ایشان را رنج می دهد و دلشان را به درد می آورد و در راه هدایت و کمک به گمراهان و یا کسانی که از روی جهل در دام شیاطین انس و جنّ اسیر گشته اند، از هیچ کاری فرو گذار نیستند و سبک و با در این راه قدم بر می دارند...‌ چرا ما وسرورمان در مسير هدايت و بندگي رخ نميدهد بلكه سرور ما در جهات ديگر است ؟ ما كه دراعمالمان بى نشاطيم يا در عبادات سست وبي حاليم براى اين است كه يا هدف مشخصى نداريم ، يا ايمان به آن هدف نداريم ، يعني اعتقادما واقعي وقلبي نيست طبق معمول ،،....... علم به خدا و معاد هست اما نور ايمان بر قلب سايه افكن نشده است،..... اين ايمان و سستى در عقيده موجب بى نشاطى در عبادت مى شود، جهان بيني ما درست نيست فكر ما غلط رشد كرده ...... فكر ميكنيم تكاليف فقط زحمت است و اجبار و تحميل ..... گاهي هم خستگى از مشغوليت هاي زيادي كه براي خودمان درست كرديم باعث - عدم در كار و عبادت ميشود ،،‌ ..... مشغولیت های کاری بیش از توان که به خاطر زیاده خواهی ها یا طمع یا دنیاطلبی به خود تحمیل کردیم که روح در عمل به اعتقادات را بدلیل خستگی مفرط گرفته .... تجربه ثابت کرده هر عملی که بدون و علاقه انجام بگیرد معمولاً رو به سستی و نابودی گذارده و یا از جهت کیفیّت و کمّیّت به درجه مطلوب نخواهد رسید..... نکته بعد اینکه اگر روحيه ى انسان مجذوب عملى شد، آن عمل با صورت مى گيرد، آن كس كه شغلش را محل كارش را همكارانش را دوست دارد عشق به كار و كسبش دارد، صبح زود با به سر كار مى رود، اگر كسي روحيه اش مجذوب مطالعه و درس خواندن باشد، با درس مى خواند، و به كسى توجهى ندارد، و خود را در اوج خوشى مى بيند. .... در ما جذبه نيست . عشق به خدا نيست .... بهره‌اي كه توده مردم از نعمت دين و اعتقاداتشان و نبوّت يا امامت مي‌بردند يك بهره صوري و قشري است که در قلب آنها جا پيدا نكرده است..... اين بيان نوراني حضرت سيّد الشهداء(ع) است كه فرمود: «إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِم‏»؛ لعق يعني آنچه انسان با زبان بازي مي‌كند و گاهي اين را تُف مي‌كند و مي‌اندازد دور، اين مي‌شود «لعق»، . فرمود خيلي‌ها اسلامشان مادامي که در فضاي دهن اينها مزه دارد مغايرت با دنيا و لذات و وبهجت دنيايي آنها ندارد مسلمانند مومند قبول دارند وگرنه دور مي‌اندازند .... اگر انسان عشق داشته باشد و عاشق حقيقت باشد نه مجاز هركاري را به ذوق نزديكي معشوق انجام ميدهد باذوق وبا است اما آنكه معشوق ندارد با كسالت وناراحتي انجام ميدهد .... من وشما معشوق اخروي نداريم و به خاطر همين كسالت وافسردگي داريم...... هر انسانی معشوقي دارد که در گرو آن است؛ همه ما اسیر معشوقات خودمان هستیم متاسفانه آزاد نیستیم همه اسیریم ومعشوقهای ما که یکی دوتا هم نیست ما رو گرو گرفتند ..... مادامی که ما در کنار محبوب و معشوقهایمان باشیم، احساس اُنس و راحتي و سرور و مي كنیم . منتهی در اینجا مهم اين است كه محبوب ما تا چه اندازه مي تواند ما را سرشار كند؛ پر بکند .... ما هیچ گاه از داشتن مقصود و معشوق و پرستش فارغ نيستیم . هر انسانی در حال پرستش و خضوع نسبت به مقصد و معبودی است. مهم اين است كه آن مقصد و معبود و معشوقش چیست و کیست و چه چيزی میتواند به او بدهد؟ واین انسان با حقیقت پیدا کرده یا با مجاز ..... Eitaa.com/darharameyar
روایات آخر_الزمانی که ما داریم سه دسته حوادث را نقل می کنند. یک دسته روایات، حوادث جغرافیایی و طبیعی را بازگو می کنند؛ مثل زلزله ها و طوفان ها و آشفتگی ای که در نظام طبیعت اتفاق می افتد. یک دسته دیگر حوادث سیاسی و درگیری های نظامی و منطقه ای را بازگو می کنند که عمدتا در همین منطقه عراق و شامات و عربستان است. دسته دیگر حوادث آخر_الزمانی که روایات به آن اشاره می کنند یک نوع واژگونگی اخلاقی است؛ مثل این که مردها به مردها اکتفا می کنند و زن ها به زن ها، زنان بر زین سوار می شوند، طلاق و ربا خوارای فراوان می شود و... اقامه منکر می کنند و منکر را تبدیل به معروف و معروف را تبدیل به منکر می کنند ترویج روابط نامحرم و مشروع جلوه دادن به انحاء مختلف در رسانه ها ترویج تجمل گرایی ترویج موسیقی اختلاط زن و مرد در برنامه ها و مراسمات مختلف خنده و شوخی و بازی و سرگرمی و همه هم بنام اسلام بنام دین بنام تفریحات لازم و سالم بنام جلوگیری از فحشاء و.... که نامهای مختلفی بنام اسلامی بودن رویش میگذارند و فتنه ها و انحرافاتی است که تمامی ندارد بنابراین یک خطر عظیمی ما را تهدید می کند و آن این موج فتنه خیز است. این موج بسیاری از انسان های بزرگ را در خودش غرق کرده است؛ فتنه های مختلفی که بنام تمدن می آید انحرافاتی که بنام دین مطرح میشود به هر جهت این انحرافات اخلاقی اجتماعی هم یکی از ریشه ها وعواملی بود که از همان زمان سقیفه شروع شد وتا الان هم به انواع مختلف ادامه دارد و همین فتنه ها 11 امام و سلاله اهل بیت را به شهادت رساند و منجر به غیبت شد Eitaa.com/darharameyar
(ره): مسئله و برای خانم‌ها کمال است این شنیده‌ها درست است ولی من نکته‌ای را بیش از آنچه شنیده اید به شما می‌گویم و آن اینکه مسئله و برای خانم‌ها اسرار آمیز است یعنی اگر شما خانمها خواستید در طریق مجاهدت قدم بگذارید و خواستید به جایی برسید این مسئله را باید خیلی اساسی بگیرید که بسیار اسرارآمیز است یعنی فوق محاسبات معمولی که تاکنون یافته‌اید حساب دیگری هم دارد هرچه و را مراعات کنید به نحو اسرارآمیزی در سیر شما و در عروج شما و کمال شما دخالت دارد تذکر بعد اینکه آنها که شوهر دارند خیلی دقت کنند در جلب رضایت شوهر که اسرارآمیز و خارج از محاسبات معمولی است خدا کند شما به محاسبات معمولی موفق شوید فکر نکنید که موفق هستید خدا کند آنچه که فهمیده‌اید عمل کنید و بیش از آنچه که فهمیده‌اید به رضایت شوهر اهمیت اسرار آمیزی بدهید این اهمیت اسرارآمیز مانند جمله اول چیزی است که فکر و عقل ما به آن نمی‌رسد ولی اشارات آن در آیات و روایات هست بیشتر اهمیت بدهید یعنی اگر می‌خواهید در سلوک عبودی موفق باشید این را هم اساس فوق العاده‌ای برای خود بدانید معنی آن هم این نیست که حتماً شوهر باید خوب باشد یا نباشد شوهر رفتارش و برخوردش خوب باشد یا نباشد حقوق را مراعات بکند یا نکند ربطی به این مسئله ندارد شما باید وظیفه خود را انجام دهید خدا ان شاء الله آنها را هم به وظایف خود آشنا کند تذکر سوم اینکه در همه جا و در داخل منزل به افراد مسن به نحو خارج از محاسبات معمولی و اسرار آمیز احترام بگذارید مواظبت کنید خدا شما را رد نکند خطرناک است نگویید این‌ها اینطورند آنطورند ما چه می‌فهمیم صحبت ما که در خصوص کفار و فاسق و فاجر که نیست همین مومنین معمولی که اهل نماز هستند و گناهانی هم دارند و الان پیر شده‌اند و انشالله گناه نمی‌کنند این‌ها را مواظبت کنید گفته‌اند باید احترام کرد هرچه مسن‌تر احترامشان واجب‌تر بزرگترها را تجلیل کنید که اسرارآمیز است و این تجلیل از خداست اگر هتک حرمت کردید چوب می‌خورید منتها شعور می‌خواهد فهم چوب خوردن را مرتب چوب می‌خوریم نعره ما هم بلند است ولی گوش ما نمی‌شنود گاهی دلم می‌خواهد به جزئیات این بی‌خبری هم اشاره کنم ما بی‌خبریم مثلاً من و شما را مرتب می‌زنند ناله می‌کنیم ولی نه آن زدن را می‌فهمیم نه ناله را این یکی از آن مسائلی است که از ما مستور است و ما از آن محجوب ما را مرتب با تازیانه‌ها می‌زنند ناله‌ها داریم تازیانه هم نه آن تازیانه ای که در عکسها دیده اید آن نیست خدا کند که بدانید چیست و تازیانه هم نخورید مرتب می‌زنند و ناله ما بلند است کما اینکه ما مرتب در ظلمتیم در وحشتیم و ناله‌ ما بلند است و نمی‌یابیم استغاثه‌ها داریم کسی هم به فریاد ما نمی‌رسد و ما هیچ کدام را نمی‌فهمیم شاید بگویید این ملا امروز دیوانه شده که این‌ها را می‌گوید ولی شما دیوانه هستید اگر نفهمید ما هم شما را دیوانه می‌دانیم اگر فکر می‌کنید ما نمی‌فهمیم ولی نه می‌فهمیم ما در آتش گاه گاه یا همیشه می‌سوزیم و ناله می‌کنیم و فریاد می‌کنیم به ملائک استغاثه می‌کنیم به خدا استغاثه می‌کنیم گوش نمی‌کنند الان هیچ کدام را نمی‌یابیم (الهاکم التکاثر) دور و بر شما پر است از خبرها در وجود خودتان پر است از خبرها نمی‌فهمید..... تذکر آخر اینکه مواظبت کنید پشت سر خوبان اولاً در ظاهر و ثانیاً در باطن فکر بد نکنید حرفی نزنید همچنین مراجع تقلید..... حریم خدا را تجاوز نکنید Eitaa.com/darharameyar
دروس نهج البلاغه سیدعلی سیدعربی : أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا   به آنها (متقین) روي مي اورد ولی آنها رويگردانند يعني فريب آن را نميخورند کدام ؟؟ نيز مرحله‌ای از وجود انسان است و اين دنياي بيروني هم مخلوق خداست. خدای متعال خود فرموده که همه مخلوقاتش را بر وجه حسن آفریده است؛ الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ. هرچه خلق كرده نيكوست بنابراين درباره با اين عظمت و از آن جهت که مخلوق خداست، نمي‌توان گفت که چیز بدی است باید خودمان را مذمت کنیم که فريب خورده‌ایم! باید خودت را حفظ کنی که گول نخوری! أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا؛ أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟ تو از برای جرم و گناه سوءاستفاده کردی یا از تو سوءاستفاده کرده است؟ مَتَى اسْتَهْوَتْكَ؟ أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ؟ چه وقت تو را گول زد و تو را به طرف خودش خواند و تو را به گمراهی دعوت کرد؟ تویی که به تمایل پیدا کردی و فریب او را خوردی. پس اگر می‌خواهی مذمت کنی، خودت را مذمت کن! إِنَ‏ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ‏ لِمَنْ صَدَقَهَا؛ هر کس با رو راست باشد، آن  هم با او رو راست است. چيزي را كتمان نمي‏كند اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) به آدميان گوشزد مي‏فرمايد كه نپنداريد که مي‏توان از فريب رست: اما «و حقّا أقول: ما الدّنيا غرّتْكَ، و لكن بها اغتَررْتَ...» به درستي مي‏گويم كه در واقع تو را فريب نداده، بلكه تو به آن فريفته شده اي. براي تو پندها آشكار ساخته و تو را به عدل و برابري آگاه كرده و به وعده‏هايي كه به تو مي‏دهد، از قبيل رسيدن درد به اندامت و كم شدن تواناييت راستگوتر و وفادارتر است از آن كه با تو دروغ گويد يا تو را فريب دهد.... استاد علّامه طباطبايي مي‏فرمايد: بازيچه است و خداوند هم حكيم است نه بازيگر ،،‌ و اهل را به سرگرم كردن حكمت است؛    مثلا ً بچه‏ها را به بازي گرفتن كار حكيمانه است؛ پدري خردمند و حكيم براي فرزندان خردسالش وسیله بازي تهيّه مي‏كند و آنان را به بازي سرگرم مي‏كند و آن وسايل هم ابزار بازي است، امّا پدر فرزانه بچه‏ها را به بازي مي‏گيرد براي كامل شدن آنها و كامل كردن كودك حكمت است. يعني خداوند اگر بخواهد بندگان عادي خود را به كمال برساند ابزار ميخواهد با وسائل و اسباب ترقّي مي‏دهد، نه اين كه سرگرمي به اسباب بازي را هدف نهايي آفرينش آنها بداند. مدير مدرسه در برنامه درسي مدرسه در كنار ساعات درس ساعتي را هم براي بازي‏هاي سالم تدارك مي‏بيند تا بچه‏ها سرگرم بازي باشند مدير مدرسه برنامه را حكيمانه تنظيم كرده و حكمت آن است كه ساعتي ورزش و تفريح سالم در كنار تحصيل علم قرار گرفته باشد. حال اگر كسي بخواهد همه عمر و همه ساعاتِ تحصيل را به بازي سرگرم باشد مستوجب سرزنش و عقوبت خواهد بود، از اين رو اگر كودكي مطلبي علمي فرا گرفت او را تشويق مي‏كنند، اما اگر پيرمردي همان مطلب را فرا گيرد او را تشويق نمي‏كنند؛ زيرا انسان سالمند نيازي به تشويق و ستايش ندارد. بنابراين، بازي وسيله رشد و تكامل كودك است، نه هدف. از اين رو پيامبران و اولياي الهي يك لحظه نيز به بازي با سرگرم نبوده اند. غرض آن‏كه بازيچه است و خداوند حكيم آن‏را به عنوان وسيله تكامل آفريد و آفريدن وسائل بازي براي تكاملْ حكمت است، نه اينكه براي ما لهو و لَعِب بشود... Eitaa.com/darharameyar