🔴 نذر کتاب اربعین
🔸️ کنگان؛ میز کتاب؛ فاطمه احمدی: پارسال همین موقعها بود که در تکاپو بودم، هرطور شده اربعین بروم کربلا. کولهام را میبستم؛ ولی من بودم و گذرنامهای که امید به نیامدنش، بیشتر از آمدنش بود. با این وجود فکر مسیر و شوق دیدن مجدد کودکان عراقی آرامم نمیگذاشت. با خودم میگفتم اگر امسال جور شد و رفتم دست خالی نمیروم.
🔸️کتاب اولین چیزی بود که به عنوان هدیه به ذهنم رسید. دلم میخواست بقیه را هم در این ایده شریک کنم. پیامی با عنوان *نذر کتاب اربعین* تنظیم کردم و فرستادم گروه *بانوان کتابخون کنگون.* کتابهای رنگ آمیزی *یه دونه نون* و *فر و فر* کتابهای انتخابی بودند.
🔸️قیمت کتابها و تصاویرش مناسب بود؛ با خودم میگفتم ای کاش نسخهی عربی کتابها هم موجود بود. با بقیهی دوستان کتابفروش هم صحبت کردم و قرار شد پویش نذر اربعین را همگانی کنیم. استقبال بینظیر و غیر قابل پیشبینی بود، چیزی نزدیک به ۷۰۰ کتاب نذر شد.
🔸️امسال شب چهارم محرم، حسینیهی ثارالله میز کتاب داشتم. مشغول جمع کردن کتابها از روی میز بودم که چهرهای آشنا با هیجان خاصی آمد سمتم. یکی از همان افرادی بود که پارسال از پویش نذر اربعین کتاب گرفته بود.
- از اون کتابای رنگ آمیزی، داری دوباره؟ اربعین میخوام برم کربلا، ۴۰ تایی میخوام.
از لحظهی هدیه دادن کتابها به کودکان عراقی گفت: باید میبودی و میدیدی شوق و ذوق تو چشماشون وقتی که کتابها رو بهشون میدادم.
🔸️این را که شنیدم تصمیم گرفتم مجدد کتاب «یه دونه نون» را برای نذر اربعین امسال پویش کنم. یادم آمد که مجموعهی کتابهای کودک حاج قاسم همین چند ماه پیش به عربی ترجمه شده. نذر کتابها را فقط یک شب بین عزادارها گفتیم.
چیزی حدود ۱۴۲ جلد از کتاب «یه دونه نون» و ۳۵ جلد از کتاب «بطله علی طریقتی»؛ نسخهی عربی کتب حاج قاسم نذر شد تا امسال هم برسد به دست کودکان عراقی.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 تقریظ دیگری از رهبر انقلاب، بر کتابی از انتشارات راهیار
🔹 رهبر انقلاب، کتاب «سرباز روز نهم»، تاریخ شفاهی شهید صدرزاده منتشر شده توسط انتشارات راهیار را تقریظ کردند.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مهم اینه که ما کجاییم
🔻 معرفی کتاب «منم یه مادرم»؛ کاری از گروه حسیبا
🔺 گروه حسیبا، مجموعه چند دختر دبیرستانی ساکن عالیشهر در استان بوشهر است که کتابهای فاخر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را در فضای مجازی معرفی کرده و در قالب میز کتاب به دست مردم میرسانند.
▫️ به «حسیبا» بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/4200530103C40c95c1427
🔴 روایت فوری و لحظه به لحظه از جنایت در شاهچراغ را از حافظه بخوانید. حافظه رسانه حسینیه هنر شیراز:
@hafezeh_shz
🔴 آبگینه، شاهچراغ و یک غم مشترک
🔸️ کنگان؛ میز کتاب؛ فاطمه احمدی: کمی خسته بودم و با خیالی راحت، دراز کشیدهام. مامان صدایم میزند. من و بابا میخوایم بریم دیّر، اگه میری حسینیه زودی آماده شو تا سر راه ببریمت. تند تند کارتخوان و دفترم را توی کیفم میگذارم و آماده میشوم. به حسینیه که میرسم، خداحافظی میکنم و از ماشین پیاده میشوم.
_ مادر، سلام بیبی و عمه اینها رو خیلی برسونین.
🔸️کمی زودتر از شبهای دیگر رسیدهام. سمت حسینیه میروم، جز دو سه نفر از مسئولین تدارکات و مریم از خادمان نوجوان، کسی را نمیبینم. به پیشنهاد مریم شروع میکنیم به چیدن کتابها روی میز. تا آمدن عزاداران، نماز عشایم را میخوانم. حالا حسینیه از خلوتی در آمده و چند نفری را میبینم که به دیوار تکیه زدهاند. با خودم قرار داشتم امشب کتاب «آبگینه به مهمانی میرود» را سر دست بگیرم و بروم تک به تک معرفی کنم.
🔸️بعد از معرفی به سر میز میآیم. گوشیام را از کیفم در میآورم. ایتا را باز میکنم تا لیست کتاب زنان که در مورد هر کدام توضیحی نوشته شده را مرور کنم. آخرین پیام گروهی که چند استیکر گریه فرستاده کنجکاوم میکند، گروه را باز میکنم.
🔸️اولین پیام جدیدی که میبینم.
حادثه در حرم احمد بن موسی علیهالسلام شاهچراغ
با خودم میگویم لابد از حادثهی سال گذشته، تحلیلی نوشته اند. کمی پایینتر میروم.
نه! باورم نمیشود. روی صندلی میخکوب میشوم. خبر مشروحی از ورود مجدد تروریستها به شاهچراغ و خرابکاریشان را میبینم. «نکنه من دارم اشتباه میخونم!؟» حالم بدجور گرفته است.
🔸️حالا هر کسی که وارد حسینیه میشود، با چهرهای در هم رفته و پر از غم، اولین خبر دست اولی که به بغلدستیاش میدهد و سر زبان دارد، خبر حملهی مجدد به شاهچراغ است. غم این ایام که روی دلمان نشسته با شنیدن این خبر دو چندان میشود. حالا مطلع منبر حاج آقا هم همین خبر است.
🔸️مراسم که تمام شد میز را جمع کردم. مادر زنگ میزند. فاطمه اگه مراسم تمام شده، تو حسینیه بمون ما نزدیکیم داریم میایم. به محض اینکه سوار ماشین میشوم، پدر با ناراحتی از حمله تروریستی در شاهچراغ میگوید.
🔸 با خودم میگویم مثل اینکه همه امشب یک غم مشترک داریم.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 تصویری از اولین اردوی روستانگاری در استان بوشهر، روی جلد مجله سوره سیمرغ
🔹 مجلات سوره و سوره سیمرغ را با ۲۰درصد تخفیف از میزهای کتاب دفتر مطالعات در استان بوشهر بگیرید
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تصاویری از پخش کتابهای «نذر اربعین» در پیاده روی ۱۴۰۱
🔹 امسال هم میتوانید با خرید کتابهای انتشارات راهیار به زبان عربی و اهدای آنها به کودکان عراقی به مکالمه فرهنگی و همدلی میان دو ملت، کمک کنید.
🔹 تا کنون سه کتاب کودک به زبان عربی در انتشارات راهیار به چاپ رسیده که در مورد سردار قاسم سلیمانی با بچهها سخن میگوید
🔸 جهت سفارش کتاب میتوانید با شماره تلفن ۰۹۹۴۰۶۵۳۶۳۲ در ایتا و بله ارتباط بگیرید
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
دریچه
🔴 گوشی که فقط برای ما سنگین بود
🔹 روستانگاری؛ فاطمه اسلامفر: پیرمرد از در هال وارد شد. ما پنج تا دختر را که دید هول کرد که «من بجای شلوار، پیژامه پامه، باید برم عوضش کنم»!
هر چه بر خوشتیپ بودن حاجی با پیژامه تاکید و اصرار داشتیم، تا بلکه بنشینید و مصاحبه را آغاز کنیم راضی نشد که نشد.
رفت و شلوار نوکمدادی پارچهای را پوشید و آمد نشست. عجیب خیالش راحت شد.
🔹 حالا نوبت پیرزن بود. برای کم کردن زحمتش و صمیمیت بیشتر و نشاندن هرچه سریعترش پای مصاحبه، پریدم توی آشپزخانه و انگورهای تازه رسیده را آوردم برای پذیرایی.
چای را هم از دستش گرفتم و بالاخره نشاندمش.
🔹 تا پدر و مادر شهید نشستند، نمیدانم چند خان را طی کردیم، هر چه بود، هنوز خان هفتمش مانده بود. گوشهای حاجی سنگین بود و از بد روزگار به اندازه سنگینی گوشهایش خوشسخن بود و خوشخاطره!
🔹 میخواستم از پسر شهیدش خاطره بگوید.
سوال را پرسیدم، متوجه نشد.
آقای نباتی، از محققین حوزه هنری شیراز، که کنار دست حاجی نشسته بود با صدای بلندتر سوال را تکرار کرد، متوجه نشد.
🔹 دهیار گفت «نه اینجوری نمیشنوه»!
و با خودم گفتم آفرین! حتما دهیار قلقش را میداند. بلند شد و دهانش را گذاشت پای گوش حاجی و سوال را پرسید با چاشنی کمی داد و فریاد!
تیر دهیار هم به سنگ خورد.
ما کر شدیم و حاجی نشنید که نشنید.
🔹 اما ماجرا هنوز تمام نشده بود که ورق آخر رو شد.
دهیار بازی را واگذار کرد و کنار رفت.
نفر بعدی آمد.
و او کسی نبود جز حاج خانم، همسر حاجآقا، مادر شهید،
که برای آوردن عکس شهید از اتاق خارج شده بود و سر بزنگاه رسید.
🔹 آمد و دهان مبارک را گذاشت پای گوش حاجی و سوال را تکرار کرد. با صدایی که بلندتر از صدای دهیار نبود. منتظر بودم پدرشهید باز هم نشنود و کاسه کوزهیمان را جمع کنیم، اما بعد از اینکه حاجخانم سوال را پای گوشش پرسید، حاجی یکمرتبه فریاد زد: «ارومتر بگو، خیلی خب، یواش»!
🔹 و همزمان با تعجب، همه زدیم زیر خنده!
بالاخره گوش حاجی مغلوب و مجذوب صدای حاجخانم شده بود.
گفتم: «انگار حاجی فقط صدای سخن عشق رو میشنوه»!
بعد دیدیم که بله!
حاجی گوشش فقط برای ما سنگین است.
🔹 یا بهتر است بگویم گوشش فقط برای یکنفر سنگین نیست.
دهیار میگفت همه میدانند، حاجی صدای هر کسی را هم نشنود، معمولا صدای حاجخانمش را با ولوم حتی پایینتر میشنود.
🔺 اولین اردوی #روستانگاری در استان #فارس - روستای دشتک ابرج شهرستان مرودشت
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنان پایانی سرکار خانم کامکاری به مناسبت پایان سلسله جلسات مصاحبه
🔹 زندگینامه سرکار خانم فاطمه کامکاری، مادر شهید محمدعلی ظهرابی، مادر همسر شهید غضنفر جمیری، خواهر شهیدان محمدعلی، عباسقلی و حسینقلی کامکاری در ۶۰ ساعت در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر ضبط شده است.
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 برپایی میز کتاب در حاشیه نماز جمعه برازجان
🔹 ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
🔻کتب استقبالشده:
مربای گل محمدی ۲ جلد
عزیز خانم ۲ جلد
حوض خون
شهید علم
تو شهید نمی شوی
برپا
جدال دو اسلام
آرزوهای دست ساز
مرزبان نامه
عاشقانه ها جلد آبی
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu
🔴 برپایی میز کتاب در بخش برادران نماز جمعه خورموج
🔻 به همت آقامحمدجواد اسماعیلی
🔺 فروش؟ انشاالله از هفته آینده مردم از میز کتاب ایشان استقبال میکنند 😊
▫️ «دریچه»؛ رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر
@dariche_bu