گماشتگان رسانهای
سخنرانی آیت الله خامنه ای و تاکید ایشان مبنی بر آنکه شعار «مرگ بر آمریکا» بمعنای مرگ بر ترامپ و بولتون و پمپئو است نوعی هوشمندی و مدیریت فضای سیاسی داخل آمریکا بود که علی رغم این «بی بی سی» فارسی در کنار «من و تو» و «صدای آمریکا» (پیاده نظام فارسی زبانان لشکر دشمنان ایران) با تلاشی نحیفانه و با تخفیف دادن آن اظهارات به «هیستری ضد آمریکائی رهبر ایران» در مقام تحریف و تقلیل آن اظهارات برآمدند
فی الواقع ۳ روز بعد از آنکه ترامپ در سخنرانی سالیانه اش در کنگره بمنظور توجیه ضدیت مالیخولیائیاش با ایران جمهوری اسلامی را با شعار «مرک بر آمریکا» بِرند کرد آیت الله خامنهای نیز حاذقانه از گسل عمیق اختلافات داخل آمریکا بین ترامپ و کنگره بهره برد و از این طریق کوشیدند فضای افکار عمومی و رسانه ای در داخل آمریکا را بر علیه ترامپ و تیماش مدیریت و تمشیت کند و در زمین بازی طراحی شده ترامپ مدلول بین «ایران و آمریکا» بازی نکرده و این زمین را مُبدل به زمین منازعه بین «ایران و ترامپ» کند
امری که برای «بی بی سی» و «من و تو» و «صدای آمریکا» گران آمد و بصورت طبیعی در مقام تداوم هیستری ضد ایرانیشان و در راستای امربری از دیپلماسی واشنگتن و لندن، گماشتگی قابل فهم و قابل ترحمی را از خود بروز دادند.
#داریوش_سجادی
#آیت_الله_خامنه_ای
#ترامپ
نبرد اراده و عربده!
علیرغم اُلدورم بُلدروم همآورد طلبانه ترامپ، شواهد نظامیگری موید روشن نشدن ماشین جنگ در خلیج فارس است.
منطق جنگ در فهم کلاسیک نظامیگری بعد از جنگ جهانی دوم، استوار بر دوگانه «عربده و ارعاب» بود.
ظرفیت و حیثیت جنگآوری در پولارایز دو قطبی استظهار به توازن وحشتی داشت که مطابق آن عنصر پیروز و متفوق آنی بود که در نبردعربدهها بتواند با عربدهٔای افزون تر بر چاشنی ارعاب افزوده و بدین منوال عنصر مقابل را خائف و مرعوب خود سازد.
پیروز چنین آوردی، آنی بود که بتواند طرف مقابل را در ماراتن وحشت ، زودتر مرعوب خود کند. در واقع در چنین آوردگاهی طرف مغلوب آنی بود که قبل از جنگ «توحش ناشی از جنگ» و «مهابت جنگ افزارانه حریف» ایشان را خائف و زمینگیر طرف مقابل کند.
بحران موشکی خلیج خوکها در ۱۹۶۳ مدلی برجسته از چنان نزاعی بین واشنگتن و مسکو بود که طی آن «کندی» توانست در نبرد عربدهها، زبردستانه «خروشچف» را با اتکای بر عربده افزونتر نظامی خود مرعوب و وادار به عقب نشینی کند.
مشکل ترامپ و سلف وی (جورج دبلیو بوش) در منازعه با ایران، فریزشدگی ایشان در ترمینولوژی میلیتاریسم جنگ سرد است.
دیروز «دبلیو بوش» همانقدر اشتباه کرد که در فردای ۱۱ سپتامبر خولیوشانه به ایران طعنه زد که «در نبرد با تروریست یا با مائید یا بر ما» و رهبر ایران ناخائفانه ایشان را شماتت کرد «نه با شمائیم نه با تروریستها»!
و امروز نیز «ترامپ» با همان ادبیات منقضی شده نابلدانه میکوشد ایران را از موضع «تفنگ سالاری» خائف و مهزوم خود کند.
جنگ در خلیج فارس همان روزی «آغاز نشده تمام شد» که واشنگتن با دادار دودور عزیمت ناو هواپیمابر آبراهام لینکن را بقصد ارعاب ایران «هشدار فرمائی» کرد اما برخلاف تصور، جمهوری اسلامی نه تنها دچار واهمه نشد بلکه ناباکانه خبر از خرامش شکار به شکارگاه داد!
مشکل آمریکا با ایران آنست که استراکچر نظامی واشنگتن برخوردار از عدم تقارن با میلیتاریزم ارزش محور ایران است.
واشنگتن برای جنگیدن تنها یک چیز را می داند و آن این که طرف مقابلش موظف به ترسیدن باید باشد و مشکل ایران نیز آنست که برخلاف توقع واشنگتن «بلد نیست» بترسد!
جنگ نوین برخلاف اندیکاتورهای جنگ سرد، جنگ اراده است نه عربده!
#داریوش_سجادی
#جنگ
#جنگ_خلیج_فارس
#ایت_الله_خامنهای
#ترامپ
#خلیج_فارس
#ناو_آبراهام_لینکلن
#جنگ_سرد
غُرش در جنگل!
مواضع پاندولی ترامپ نسبت به ایران از منتهیالیه خصومت و قلدری و جنگطلبی تا آغوش گشائی و گشادهروئی جهت مذاکره و بهبود رابطه با تهران، موید زوال تصمیم گیری ناشی از افول «قدرت و مهابت» ابرقدرتی است که زمانی کمترین ترشروئیاش، انگاره غرش شیری در جنگل را تداعی میکرد که به درنگی «جنگلیان» را در پروای قهاریت و قاهریت «سلطان» به صرافت خاکساری و چاکرسالاری میانداخت و اکنون «سلطان دیروز» بیحزمانه خود را در تله «فراست و تدبیر» و «چابکی و چالاکی» حریفی تازه نفس، نالان و ناتوان میبیند.
غرش در جنگل یا «the Rumble in the Jungle» گزاره ای بود که اکتبر ۱۹۷۴ و بعد از مسابقه بوکس سنگینوزن جهان بین محمدعلی کلی و جورج فورمن فضای رسانهای آمریکا را تسخیر کرد و علاقهمندان به ورزش بوکس را مفتون هنرنمائی زیرکانه «کلی» در مصاف با «فورمن شکستناپذیر» کرد.
محمدعلی در آن مسابقه ضمن تفطن به «قدرتمندی ناچالاکانه فورمن» و علیرغم اشتهارش به رقصپائی زیبا لیکن در رقابت مزبور بجای مشتهای فولادین، فورمن را مقهور تدبیر خود کرد و عامدانه طی ۸ راند تنها در گوشهای از رینگ گارد دفاعی گرفت و با جاخالیهائی بموقع فورمن را آزاد گذاشت تا هر اندازه میتواند با کوبش مشتهای سنگین خود به گارد بستهاش انرژی خود را از دست داده و در میانه راند هشتم بود که «کلی» در بهترین فرصت مقتضی و در اوج بیرمقی تحمیلی به فورمن ناغافل آن غول شکستناپذیر رینگ را با مشتی مهیب و سنگین نقش بر زمین و «ناک اوت» کرد!
ترفندی که اینک ایران نیز حاذقانه آن را در مصاف با ترامپ بکار گرفته و ضمن بیوقعی به همآوردخواهی کاخ سفید موفق شده آمریکائیان را در زمین سیاست و نظامیگری مبتلابه یک هایپراکتیوی مشعوفانه کند تا از قبال آن «خویش شیدائی» انرژی ترامپ و مردانش را تخلیه و بزنگاه فراغ برای پایان شکستناپذیری واشنگتن را بسترسازی کند.
راند هشتم تهران و واشنگتن برخلاف رویکرد قلدرانه آمریکائیها، راند تدبیر است. تدبیری که قبل از بازوانی فولادین، مردانی فهیم را میطلبد.
فراستی که ایرانیان بدان شُهرهاند و با همان ترفند «تهمتن» قهرمان شاهنامهشان در مصاف با «اکوان دیو» آنگونه آن پلشتی را فریفت و سَر بُرید که:
به دریا نباید که اندازیم، کفن سینه ماهیان سازیم
به کوهم بیانداز تا ببر و شیر، ببینند چنگال مرد دلیر
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#محمدعلی_کلی
#فورمن
آزمون خنده!
آمریکائیان در ادبیات محاوره از اصطلاح «پاس کردن آزمون خنده» زمانی استفاده میکنند تا بدانوسیله بخواهند بر تضمین یک ادعا صحه بگذارند. بمعنای دیگر در فرهنگ آمریکائی یک ادعا زمانی میتواند معتبر باشد تا با اتکای بر بداهت و واقعیت مستمع را بابت هجو بودن نخنداند.
متهم کردن ایران به حمله به نفت کش ژاپنی در دریای عمان آن هم در موقعیتی که پایوران ایران میزبان نخست وزیر ژاپن بودند، از جمله دواعی است که مطابق فرهنگ آمریکائی نمیتواند آزمون خنده را پاس کند.
ماجرای کشتی «کارین ای» در ژانویه ۲۰۰۲ همچنین فانتزی ترور شاهپور بختیار در آگوست ۹۱ دو نمونه مشابه از این موارد است که مانند ماجراجوئی اخیر در دریای عمان موید ستاپ بودن بمنظور در تنگنا قرار دادن ایران بود.
در ماجرای کشتی «کارین ای» اسرائیل با توقیف کشتی مزبور در مدیترانه، محیرالعقولانه کشف محمولههای اسلحه از جانب ایران برای مبارزان فلسطینی را ادعا کرد و در موقعیتی که ایران در شهر بُن در کنار غربیها مشغول رایزنی برای کمک به تثبیت موقعیت در افغانستان بود، تل اویو از این طریق توانست واریتهای علیه ایران راه اندازی کند تا دو هفته بعد جورج بوش نیز پاس طلائی رژیم صهیونیستی را بخوبی در زمین ایران اسپک کند و ایران را در «محور شرارت» قرار دهد!
سناریوی مضحکی که بسرعت معلوم شد با مشارکت صدام و اسرائیل طراحی و رژیم بعث از طریق دپوی اسلحههای غنیمتی ایران در دوران جنگ بر روی کشتی «کارین ای» این مضحکه را پردهداری کرده بود.
ترور بختیار نیز مضحکه دیگری است که در موقعیتی که ایران خود را آماده میزبانی از «فرانسوا میتران» رئیس جمهور وقت فرانسه در تهران میکرد توسط اغیار طراحی ـ عملیاتی شد و بختیاری که در آن مقطع فاقد کمترین ارزش یا خطری برای ایران بود ناگهان در پاریس ترور شد و بدینوسیله با قرار گرفتن انگشت اشاره اتهام به ایران «میتران» سفر خود به ایران را که برای تهران بسیار حائز اهمیت بود، کنسل کرد.
در واریته حمله به نفتکش ژاپنی نیز هر چند ترامپ کوشید ادای سلف خود را (جورج بوش پسر) درآورد و ایران را مرعوب اُشتُلم خود کند اما پاسخ محکم آیت الله خامنهای به ترامپ در ملاقات با «شینزو آبه» تا آن اندازه برای ترامپ غافلگیر کننده بود تا بتواند تمرکز وی را بر هم بزند و وقتی در واکنش به پاسخ رهبر ایران برخلاف ادعاهای قبلش مبتلا به هذیان شد و گفت: ایرانیها آماده مذاکره نیستند و ما هم آماده مذاکره نیستیم «!» چنین واکنشی اثبات کرد که ترامپ قابلیت مدیریت شوندگی دارد و رهبر ایران بخوبی توانست وی را مدیریت کند.
بدین منوال تَلَوُّن ترامپ دالی است بر این مدلول که از این هُلشتاین افسارگریخته نمیتوان ترسید.
ترامپ برخلاف سلفاش (جورج بوش پسر) که تا بُن دندان فردی ایدئولوژیک بود نه مرد جنگ است و نه مرد سیاست و تنها مرد تجارت است و بقاعده سنت تجارت موظف به ترسوئی بمنظور حفظ سود و سرمایه و تجارت است.
مضحک اعرابیاند که در حاشیه خلیج فارس و در طمع نوشیدن شیر این «گاو» پستانهایش را با ولع بلعیدهاند غافل از آنکه این گاو «نر» است!
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#آیتالله_خامنهای
#خلیج_فارس
ترامپ باخت!
ترامپ در «سورپرایز گلوبالهاوک» قربانی «چیکن گیمی» شد که خودش بیمبالاتانه آن را راه انداخته بود.
دو ماه پیش در مقاله «پازل جنگ» تصریح کردم:
ترامپ با قرار دادن سپاه در لیست تروریستی و افزودن بر تحریمهای اقتصادی ایران، نامدبرانه مناسبات دو کشور را در وضعیت «چیکن گیم» قرار داد. (پانوشت) وضعیتی که در آن حرف اصلی را عنصر ارعاب میزند و هر طرف که زودتر مرعوب شود طبعا بازنده بازی خواهد بود.
در ماجرای انهدام «گلوبال هاوک» توسط سپاه این جمهوری اسلامی بود که ابتکار عمل را در دست گرفت و ترامپ را در «چیکن گیم» خودخواستهاش در موقعیت عمل انجام شده قرار داد.
سپاه با انهدام «آر کیو فور» این پیغام را به ترامپ داد: ما نترسیدیم! حالا نوبت توست.
فارغ از ژست بظاهر انساندوستانه ترامپ که ابراز داشت احتراز از کشته شدن ۱۵۰ نفر دلیل اجتنابش از حمله نظامی به ایران بوده اما واقعیت آنست که علیرغم اولتیماتوم اولیه ترامپ به ایران لیکن خوانش بدون روتوش واکنش وی به «ماجرای پهپاد» جا زدن، ترسیدن و واگذار کردن نتیجه «چیکن گیماش» به ایران معنا شد. معنائی که عمق آن بیش از همه دولتهای عرب خلیج فارس را عصبانی کرد!
ترامپ را باید کمک کرد. وی بدلیل فقد پارادیم سیاسی جهت فهم و کنش و واکنش لازمالاحصاء در دنیای سیاست دچار سرگشتگی در تصمیمگیری است.
بخش عمده مخالفت ترامپ با ایران صرفا جنبه داخلی و ریشه در رقابتهای ایشان در انتخابات ریاست جمهوری دارد.
ترامپ بدون داشتن فهمی سیاسی از جهان سیاست صرفا جهت پیروزی بر رقیباش در انتخابات ریاست جمهوری کلیت برجام را زیر سوال برد و بعد از شکست رقیب اکنون در رودربایستی شعارهای انتخاباتیاش ماخوذ به حیا مانده.
ناتوانی ترامپ در فهم لوازم دنیای سیاست این فرصت را فراهم کرده تا بتوان وی را در «تصمیمسازی سیاسی» مدیریت کرد. از سوی دیگر روحیه تاجرمسلکٔ ترامپ این امکان را میدهد تا علیرغم اسارتش در «حلقه جنگطلبان» بتوان از طریق «اطماع و تطمیع» وی را برای «بر سر عقل آوردن» با توجیه سیاسی ـ اقتصادی ترغیب و تدبیر کرد.
علیایحال ایران در موقعیت فعلی برخوردار از موضعی مسلط نسبت به ترامپ شده و آغاز رقابتهای انتخاباتی در آمریکا نیز این فرصت را به ایران میدهد تا با توجه به ملاحظات ترامپ جهت پیروزی در انتخابات بتواند از طریق «جنگ احترازی» که وعده ترامپ به رای دهندگانش بود مانع از افسارگسیختگی وی در سیاست خارجی شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقاله «پازل جنگ» را در لینک زیر ببینید
https://bit.ly/2X5Ed0s
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#پهباد_آمریکا
#کاخ_سفید
#سپاه_پاسداران
درآکولای خاورمیانه!
کنگره «معامله قرن» با معرکهگردانی «کوشنر» داماد ترامپ در بحرین و بمنظور جمع آوری کمک مالی جهت سرمایهگذاری برای فلسطینیان سرزمینهای اشغالی با حضورنمایندگان چند دولت عربی و شرکتها و نهادهای مالی در بحرین گشایش یافت.
آقایان! گداخانه راه انداختهاید!؟
صورت قضیه را درست نفهمیدید. صحبت از تکدی پول برای فلسطینیان نیست.
محل نزاع بر سر دزدیدن فلسطین است. دعوا بر سر رُبایش تاریخ و جغرافیای یک ملت است.
فلسطینی گدا نیست تا چشم انتظار بندهنوازی مُشتی عرب پولدار و بیغیرت و آمریکا پرست باشد.
فلسطینی پول نمیخاد! شرف بسرقت رفته و وطن به مسلخ رفتهاش را میخاد.
درد فلسطینی تجارت نیست، عدالت است!
اصلا «فلسطین» هم به کنار! صورت مسئله رو غلط تعریف کردین آقای کوشنر!
محل مناقشه موجودیت نامشروع اسرائیله ! دستور کار «ریشه کن کردن» غده بدخیم سرطانی صهیونیسم و نابودی یک راهزن و جنایتکار و حکومتی فاشیستی است که مانند بختک روی خاورمیانه افتاده و ۷۰ سال است که مانند خونآشام در حال تغذیه از خون مسلمانان است.
#داریوش_سجادی
#فلسطین
#معامله_قرن
#کوشنر
#ترامپ
#اسرائیل
...
بوسیدن انگشتر!
ترامپ بدون کمترین شایستگی و بدون التفات به آلفابتای دنیای سیاست تلاش دارد خود را در مناسبات بینالمللی در قامت «گادفادر» برسمیت بشناساند.
در دنیای «پدرخوانده»ها احترام داشتن بيش از قانون ارزش دارد و «بوسیدن انگشتر پدرخوانده» نمادی است از تن دادن به نظم احتراممحور و چاکرسالاری برسمیت شناخته شده در مناسبات پدرخواندگی.
علیرغم این، بیصلاحیتیهای ترامپ ثابت کرده وی در قامت «کورلئونه» فاقد پرنسیبهای پدرخواندگی است. پدرخواندگی بازتولید نوعی مناسبات لاتبازانه است که هر چند سخیف است اما همان سخافت نیز لوازم و قواعد خاص خود را دارد.
در دنیای «لاتی» این امر بر «گندهلات» مُسجل است که رقیب را باید آنطور زد تا مُجاب به بوسیدن انگشترش شود.
گندهلاتی که رقیباش را در دو راهی «مرگ یا خفت» قرار دهد «هر چه هست» پدرخوانده نیست. بر این منوال است که الوات در دنیای لاتی خود از «چاقوهای تیغه کوتاه» برای زخم زدن بر رقیب استفاده میکنند تا رقیب مرعوب شود نه مرحوم!
لاتبازی ناشیانه و پدرخواندگی نابلدانه ترامپ در مقابل ایران بصورت قهری ایران را مجبور به پیروزی کرده! ایران محکوم و مجبور به پیروزی است چون ترامپ نابلدانه راه دیگری برای ایران باقی نگذاشته.
پیشنهاد ترامپ به ایران «تسلیم یا مرگ» است و طبعا ایران تن به این دوگانه نخواهد داد و با قوت مجبور به مبارزه خواهد بود.
نکتهای که ترامپ نمیفهمد آنست که در فردای «مصاف محکوم به پیروزی ایران» تا آیندهای بعید کاخ سفید امکان کمترین دسترسی به بهبود مناسبات با ایران را نخواهد داشت. بیسیاستیهای فعلی ترامپ نسبت به ایران، پل نشکستهای را باقی نخواهد گذاشت تا در آن «پیروزی محتوم» ، آمریکائیان بتوانند امیدی به نزدیکی با ایران داشته باشند. گذشته از آنکه پیروزی محتوم ایران حامل این پیام به دنیا خواهد شد که «میتوان تن به مناسبات سلطه آمریکائی نداد و موفق هم شد» و بدین ترتیب واشنگتن با دست خود ایران را مبدل به الگوی موفقی در سلطه ستیزی خواهد کرد.
ترامپ باید بفهمد بقول «کورلئونه» اولین قاعده در دنیای «پدرخواندگی» آنست که:
به دوستانت نزدیک باش و به دشمنانت نزدیکتر!
#داریوش_سجادی
#پدرخوانده
#ترامپ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو هفته پیش در یک کنفرانس حامیان #ترامپ در یکی از هتلهای ترامپ در شهر میامی نشان داده شده. در آن ترامپ یکی یکی رسانههای اصلی آمریکا را با تفنگ و چاقو به خاک و خون میکشد. چند سیاستمدار از جمله هیلاری کلینتون و میت رامنی سناتور جمهوریخواه منتقدش را هم کارد کارد میکنه
ترامپ بشکلی ناشیانه و احمقانه همه کثافت آمریکا رو داره بیرون میریزه
#داریوش_سجادی
پایان یک تراکنش!
یابش ابوبکر البغدادی و کشته شدنش توسط کماندوهای آمریکائی قبل از آنکه ارزش عملیاتی داشته باشد برخوردار از تراکنشی سیاسی است.
حذف فرمانده داعش بوی یک معامله سیاسی را میدهد که میتواند موید تبادلی دو یا چند جانبه بین طرفهای درگیر در مناقشه خاورمیانه باشد.
قدر مسلم واشنگتن طرف اصلی چنین معامله خوش سودی میتواند باشد آن هم در موقعیتی که ترامپ از ناحیه ناکامی و ناکارآمدی در سیاست خارجی بشدت در مضیقه بود و اکنون با توسل به جنازه البغدادی میتواند و توانست واریته و شوآفی مُهیج از توفیقی بزرگ در یکی از حوزههای سیاست خارجی آمریکا را کارناوال کند!
ظاهرا بعد از تصمیم ترامپ جهت خروج ارتش آمریکا از سوریه طرفین برای یک پاکسازی مرضیالطرفین به منظور جُرمشوئی و پاک کردن «شواهد ایذائی» به توافق رسیدند و معامله بر سر البغدادی یکی از مفاد چنین توافقی میتواند باشد!
هر چند هلاکت البغدادی کمترین جای را تاسف ندارد اما عبرتی است برای دیگر پاپتهائی که مانند وی با توهم خویشباشی در زمین سیاستی بازی میکنند که قواعدش را اصحاب قدرت تعریف کرده و همان اصحاب قدرت با تمام شدن تاریخ مصرف آن پاپتها و در راستای تحصیل منویات خود ایشان را لامحاله «ریسایکل» (!) میکنند.
#داریوش_سجادی
#ابوبکر_البغدادی
#ترامپ
#داعش
تکرار تاریخ!
خبرگزاری آسوشیتدپرس روز گذشته پیرامون سفر «اسماعیل قاآنی» فرمانده سپاه قدس به عراق نوشته: یکی از مسائلی که آقای قاآنی در سفرش به عراق مطرح کرده مخالفت ایران و سپاه پاسداران با نخست وزیری عدنان زرفی است.
از سوی دیگر ترامپ نیز در واکنش به حضور «قاآنی» در عراق هشدار داده «اگر ایران اقدامی علیه آمریکا بکند 'بهای سنگینی' خواهد پرداخت»
اخبار ارسالی از عراق حاکی از تحولاتی زیر پوستی است که هرآئینه میتواند صفحه شطرنج سیاسی این کشور را دچار تحول نماید. هر چند ایران و آمریکا از طرفین مهم در منازعه عراق محسوب میشوند اما این بمعنای همترازی طرفین نیست.
بدون تردید سفاهت ترامپ سرمایه ارزشمندی برای طرف ایرانی است تا از آن طریق با کمترین هزینه بتواند استقلال و ثبات سیاسی و منافع مردم عراق و مصالح منطقهای مسلمانان را با حاذقیت تدبیر ومدیریت کند.
ایران در عراق قبل از اتکا به بازوی قدرتمند «سپاه قدس» مستظهر به مرجعیت شیعه خصوصا آیتالله سیستانی است. مزیت ایران در نزاع با واشنگتن آنجاست که ساکن کاخ سفید زردموی تاجرپیشهای است که فاقد سواد سیاسی و عمق مطالعاتی است. اگر ترامپ ارزنی شعور سیاسی در کنار اندکی مطالعات تاریخی داشت متوجه میشد تاریخ عراق تاریخ سلحشوری و مقاومت در مقابل اجنبی است.
انقلاب ۱۹۲۰ عراق با محوریت «میرزای شیرازی» قرینه وضعیت فعلی عراق است.
اگر میرزا در آن تاریخ با اتکا به حًریت عراقی و متابعت از مرجعیت، قرارداد «سایکس ـ پیکو» را بیوقعی و در مقابل «انتصاب فرمانداری کل برای عراق توسط انگلستان» فتوای جهادیه داد، اکنون نیز «سیستانی» قبل از «قاآنی» باید موجبات نگرانی ترامپ باشد. خصوصا آنکه «عدنان زرفی» نامزد محبوب واشنگتن قانونا شانیت و صالحیت برای تصدی مسسولیت نخست وزیری عراق را ندارد.
عدنان زرفی یک «دوتابعیتی» است که پیشتر متابعت و ذلت خود در مقابل ارباب آمریکائی را از طریق شرکت در مراسم تحلیف شهروندی اثبات و ابراز و احراز کرده و با بیشرمانهترین شکل ممکن در مقابل قاضی دادگاه فدرال آمریکا و در وجد و بهجت و اشتیاق «آمریکائی شدن» رسما سوگند خورده:
«تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و کشوری که تاکنون شهروند آن بوده را طرد کرده و در برابر کلیه دشمان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم و هنگامی که قانونا لازم شد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ به دست گیرم»
ترامپ قبل از قاآنی از سیستانی بترسد که با نیمخط فتوا میتواند نسخه «عدنان زرفی» را بپیچد و این «غلامخانه» اهلی شده را بدون کمترین هزینه نظامی، ازاله بکارت سیاسی کند!
#داریوش_سجادی
#ترامپ
#اسماعیل_قاآنی
#سپاه_قدس
#آیتالله_سیستانی
...
...
شصت ساله تینایجرها!
مصطفی تاجزاده از زمان زندانی شدنش در ماجراهای ۸۸ بصورتی قابل فهم دچار یک هیجانزدگی نوشتاری و شتابزدگی نامتعارف سیاسی شده تا با ابراز و اثبات تنزهطلبی و برائتجوئی نادمانه از گذشته سیاسیاش بتواند نزد شیداوشی جوانان زاویهدار با نظام و انقلاب راهجوئی و کسب اقبالی قهرمانانه نماید.
ایشان بر همین منوال بدنبال تمنای مذاکره با ایران از جانب ترامپ ابراز داشته:
ترامپ بهعلت عملکردش در کرونا و قتل فلوید ، به دستاورد ملموسی برای پیروزی در انتخابات نیاز دارد. حال که شرایط مذاکره از موضع برابر ممکن شده، چرا رهبر با سیاست نرمش قهرمانه تهران را به سوی کاستن از سطح مناقشات با واشنگتن با هدف کاهش/لغو تحریمها هدایت نمیکند؟
چنین مطالبهای شاید از جانب تینایجرها و نوباوگان سیاسی قابل درک باشد اما قطعا نمیتوان از مجربین و معمرین دنیای سیاست (علیرغم کدورت) چنین شاذیاتی را توقع کرد.
کاش جناب تاجزاده لااقل پاسداشت کاریر سیاسی خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود و چنین ارزان فروشانه چوب حراج بر کنیه سیاسی خود نمیزد!
جناب تاجزاده صرفنظر از محق بودن شما در انباشت غیظ بابت «تعزیر قزلباشانهتان» از ۸۸ تا ۹۵ لاکن «سیاست» برای دهان کجی به اصول به بهای حفظ رکورد قهرمانی نزد مقهوران، عرصه مناسبی نیست.
فرای کدورت «هشتاد و هشتیتان» تاریخ را که نمیتوان نادیده انگاشت. بر اساس کدام مصلحتی شایسته میدانید اکنون ایران به کمک ترامپ برود و آن ماموت را جهت پیروزی در انتخابات آمریکا یاری رساند!؟
تضمینی دارید تا ترامپ در فردای چنان پیروزی مجددی لگام گسیختگی نکرده و مانند پاره کردن برجام آنک فرجامی دیگر را بدهنجار نکند!؟
کاش صرفنظر از کینههای حُنینی، لااقل تاریخ اسلام را سرمشق حریت و عقلانیتتان میکردید!
ترامپ از لحظه دستور ترور سردار سلیمانی و از فردای بشکنهای شادمانهاش بابت شهادت آن «شیر زهله شیعه» به کفایت نزد ایرانیان «وحشی» جنایتکاری را میماند که حمزه سیدالشهدا را ناجوانمردانه به شهادت رساند.
کاش بجای تجویز تکدی محبت از ترامپ ، تاسی به رسولالله میکردید که وحشی هر چند ریاورزانه ایمان آورد لاکن تا آخر عمر بابت آن جنایت از جانب پیغمبر بخشوده نشد. هر چند آن «زنباره زردموی» ایمان نیز نیآورده و بر فسق خود تجری دارد!
#داریوش_سجادی
#مصطفی_تاجزاده
#ترامپ
ملیت اسم رمز هویت!
زمانی محمدجواد ظریف خطاب به ترامپ گفته بود: یک ایرانی رو هرگز تهدید نکن!
جملهای فریبنده و حماسی که هر چند حسب ظاهر متضمن شجاعت و بیباکی ایرانیان است اما فاقد اعتباری علمی یا وزنی جامعه شناسانه بود.
اساسا چرا نشنالیتی باید یا میتواند یک ملت را برخوردار از شجاعت ذاتی کند وقتی واقعیت چیز دیگری است و در میان ایرانیان به وفور بزدل و ترسو پیدا میشود که همه عمرشان را در جُبن و سفلگی و ترس امرار حیات میکنن!؟
این بدین معناست که ایرانیت بتنهایی متضمن هیچ خاصیت یا ارزشی ذاتی نیست. نشنالیتی تنها یک شناسه است. چیزی که به نشنالیتی معنا و اعتبار میده اپیستمولوژیه.
ملیت هویت نیست بلکه فُرمی است که محتوا را آنکادر میکنه.
ملیت بمثابه ظرف حامل مظروفه. ظرف بخودی خود متضمن ارزش نیست.
ارزشمندی ظرف متصل به محتوای ظرفه. ظرف با مظروف و محتواش هویت و معنا پیدا میکنه. سبو و ساغر هر دو ظرف نگهدارنده مایعاتاند اما سبو به اعتبار «آبی» که در آن میریزند و ساغر به اعتبار «شرابی» که حمل میکند معنا مییابند.
مجمره به اعتبار محتوایش (عطر) عطردان میشود آنچنانکه جام شوکران به اعتبار حاملیت «زهرش» هویت و معنا پیدا میکند.
بدین منوال ملیت تنها «بِرَندی» است که لزوما حامل هیچ اعتباری نیست. چیزی که به این بِرَند اعتبار میده کیفیت و هویت آنست و بر همین اساس ملیت ایرانی را نمیتوان و نمیبایست بیرون از هویت دینی که مظروفه ظرف هویت دهنده و معناکننده آنست، گمانهزنی کرد.
به همین اعتبار بود که پنج سال پیش و پیرو اظهارات دکتر ظریف، خطاب به ترامپ نوشتم:
آقای پرزیدنت ـ اظهارات جناب ظریف را جدی نگیرید. ایشان از سر احساس مطلبی را فرمودند و واقعیت آن است ایرانیان نیز مانند بقیه مردم جهان بقاعده ترسو و سالوس و ابنالوقتاند هم چنان که بقاعده نزدشان مردان و زنان شجاع و اندیشمند و فاضل نیز بوفور یافت میشود.
اما هر اندازه جنابعالی را توصیه میکنم اظهارات وزیر خارجه ایران را جدی نگیرید به همان میزان جنابعالی را هشدار میدهم که حتما از سالکان خمینی و نسل انقلاب اسلامی بترسید!
از پیروان خمینی بترسید که مسلحند به اندیشه خداباورانه و وحشیتر از شما را نیز لگام کردهاند.
#داریوش_سجادی
#امام_خمینی
#ترامپ