تایتانها!
سیدحسین موسویان دیپلمات اسبق وزارت خارجه طی مقالهای در هفته نامه گاردین در تبیین وضعیت سیاسی مبتلابه ایران و آمریکا نوشته:
ترامپ برای برون رفت آبرومندانه از وضعیت فعلی در ارتباط با ایران به یک چرخش استراتژیک در سیاستهای جاریاش نیاز دارد.
برخلاف باورداشت آقای موسویان واقعیتهای سیاسی بوضوح نشان دهنده آنست که ترامپ در حوزه دیپلماسی اساسا فاقد نگاه استراتژیک است. به همین دلیل طی این مدت سطح منازعه بین تهران و واشنگتن از جنبه استراتژیک خارج شده و به سطوح تاکتیکی تنازل پیدا کرده.
تنازلی که به اعتبار تبحر ایران در رقابتهای تاکتیکی میتوان از آن استقبال کرد! تجربه اثبات کرده ایرانیان در تاکتیک نَرّآدانی زبدهاند که بخوبی میتوانند «تاس بد» را «خوب بازی» کنند.
ترامپ برخلاف اسلاف خود ضعیفترین و نابلدترین رئیس جمهور آمریکا در حوزه دیپلماسی است. همین نابلدی این فرصت را برای پایوران ایران فراهم آورده تا بتوانند ترامپ را مدیریت کنند.
هر اندازه جورج بوش در امر دیپلماسی مانند بوکسوری قهار عمل میکرد که تنها به مشتها و ضربات سنگین به حریف اهتمام داشت. اما ایدئولوژیک بودنش به اندازه کافی وی را سترون کرده بود تا نفهمد با حمله به افغانستان و عراق ناخواسته ایران را بدون کمترین هزینه و بدون حتی شلیک یک گلوله از شر «طالبان و صدام» دو دشمن سنتی و قدرتمندش در شرق و غرب خلاصی میبخشد.
اوباما نیز در سیاستورزی شطرنج بازی زبده بود که میکوشید صفحه چینش و آرایش قوای سیاسی در نزاع با ایران را با توسل به «استراتژی استحاله نظام» آنگونه بچیند تا نهایتا بتواند از طریق برجام، پراگماتیسمها را در ایران تقویت و تثبیت کند!
ترامپ برخلاف این دو «سایکلاپس» غول تک چشم و غیرقابل پیش بینی «تایتان»ها را میماند که به اعتبار «عقبه تجاریاش» دنیا را تنها از چشمانداز پول میتواند ببیند.
بقول مایکل پت؛ اونی که فقط با چکش کار کرده، همه چیز رو میخ می بینه! ترامپ نیز «سایکلاپسی» است که نگاهی تک چشمی و پول محورانه به دنیا دارد. تاجری است که تنها با پول کار کرده و بالتبع همه چیز را کالا و قابل ابتیاع میانگارد! بدین منوال ترامپ را باید غولی انگاشت که علی رغم نعرههائی گوشخراش نمیتوان از او ترسید و میتوان مدیریت و مهارش کرد. غولی که بوی دلار را خوب میفهمد.
بر این اساس میتوان از بازی تاکتیکال ایران با ترامپ استقبال کرد که:
ـ با توجه به فضای رقابتهای انتخاباتی آغاز شده در آمریکا
ـ و با توسل به سیاست تعلل و وقتکُشی
بکوشد خود را از استیصال ترامپ جهت احتراز از رفتارهائی با ریسک بالا که به پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا لطمه میزند، بهرهمند سازد.
#داریوش_سجادی
...
بوسیدن انگشتر!
ترامپ بدون کمترین شایستگی و بدون التفات به آلفابتای دنیای سیاست تلاش دارد خود را در مناسبات بینالمللی در قامت «گادفادر» برسمیت بشناساند.
در دنیای «پدرخوانده»ها احترام داشتن بيش از قانون ارزش دارد و «بوسیدن انگشتر پدرخوانده» نمادی است از تن دادن به نظم احتراممحور و چاکرسالاری برسمیت شناخته شده در مناسبات پدرخواندگی.
علیرغم این، بیصلاحیتیهای ترامپ ثابت کرده وی در قامت «کورلئونه» فاقد پرنسیبهای پدرخواندگی است. پدرخواندگی بازتولید نوعی مناسبات لاتبازانه است که هر چند سخیف است اما همان سخافت نیز لوازم و قواعد خاص خود را دارد.
در دنیای «لاتی» این امر بر «گندهلات» مُسجل است که رقیب را باید آنطور زد تا مُجاب به بوسیدن انگشترش شود.
گندهلاتی که رقیباش را در دو راهی «مرگ یا خفت» قرار دهد «هر چه هست» پدرخوانده نیست. بر این منوال است که الوات در دنیای لاتی خود از «چاقوهای تیغه کوتاه» برای زخم زدن بر رقیب استفاده میکنند تا رقیب مرعوب شود نه مرحوم!
لاتبازی ناشیانه و پدرخواندگی نابلدانه ترامپ در مقابل ایران بصورت قهری ایران را مجبور به پیروزی کرده! ایران محکوم و مجبور به پیروزی است چون ترامپ نابلدانه راه دیگری برای ایران باقی نگذاشته.
پیشنهاد ترامپ به ایران «تسلیم یا مرگ» است و طبعا ایران تن به این دوگانه نخواهد داد و با قوت مجبور به مبارزه خواهد بود.
نکتهای که ترامپ نمیفهمد آنست که در فردای «مصاف محکوم به پیروزی ایران» تا آیندهای بعید کاخ سفید امکان کمترین دسترسی به بهبود مناسبات با ایران را نخواهد داشت. بیسیاستیهای فعلی ترامپ نسبت به ایران، پل نشکستهای را باقی نخواهد گذاشت تا در آن «پیروزی محتوم» ، آمریکائیان بتوانند امیدی به نزدیکی با ایران داشته باشند. گذشته از آنکه پیروزی محتوم ایران حامل این پیام به دنیا خواهد شد که «میتوان تن به مناسبات سلطه آمریکائی نداد و موفق هم شد» و بدین ترتیب واشنگتن با دست خود ایران را مبدل به الگوی موفقی در سلطه ستیزی خواهد کرد.
ترامپ باید بفهمد بقول «کورلئونه» اولین قاعده در دنیای «پدرخواندگی» آنست که:
به دوستانت نزدیک باش و به دشمنانت نزدیکتر!
#داریوش_سجادی
#پدرخوانده
#ترامپ
من خر نیستم، جیگرم!
مطابق اخبار خبرگزاریها با دستور قوه قضائیه دروازه ورودی شهرک اعیانی «باستی هیلز» در لواسان برداشته شد و متعاقب آن تجمعی بنام دانشجویان عدالتخواه ضمن استقبال از این اقدام خواستار اقدامات بیشتر قوه قضائیه در جهت تخریب روحیه و اشاعه فرهنگ اشرافیگری شدند!
برخلاف دانشجویان مزبور شایسته است بجای تخریب دیوارهای حائل بین شهرک مزبور با بدنه جامعه، اقدام به کشیدن دیواری شیشهای دور تا دور شهرک مزبور شود و با فروختن بلیط ،از این شهرک به عنوان یک جاذبه توریستی برای بازدید کارشناسان و باکتریشناسان بهرهبرداری شود.
بدون تردید ماهیت شهرک مزبور و شهرک نشینان مزبور نمادی از یک بیماری بدخیم خودباختگی و بیهویتی فرهنگی است.
باستی هیلزییان جماعتی بیمارند که در عقده حقارت نسبت به هویت آمریکائی میسوزند تا جائی که در شهوت همزادپنداری و اینهمانی بین خود با آمریکائیان، حتی نام شهرک مسکونیشان را هم قافیه با اشرافی نشین لوسآنجلس (بورلی هیلز) نام گذاری کردهاند.
باستی هیلزیان را نباید تنبیه کرد بلکه به عنوان نمادی از عقده «حقارت و بیهویتی» ایشان را در قامت یک لابراتوار ارزشمند جهت گونهشناسی بدخیمترین مبتلایان به کمپلکس «غربندگی» و بمنظور تدریس و تنبُه دانشپژوهان رشته سایکولوژی میبایست ایشان را حفظ و نگهداری و کالبدشکافی شخصیتی(!) کرد.
ایشان هویت باختگانیاند که با جلوت در کسوت اشرافیت، مَنترانه تلاش میکنند ضمن بزک کردن خود در فورمت ارباب غربی فریاد بزنند:
ما خر نیستیم، جیگریم!
#داریوش_سجادی
...
نماینده بودن یا نبودن؟ مسئله اینست!
هفته جاری جهت سفری کوتاه مدت عازم ایرانام و در آستانه سفر یکی از دوستان و مشاهیر سیاسی طی گفتگوئی پیشنهاد داد با توجه به انتخابات مجلس در اسفند ماه از این فرصت استفاده کرده و اینجانب نیز در انتخابات مزبور بعنوان «نامزد» ثبتنام و شرکت کنم!
واقعیت امر آنست که دو سال پیش نیز شخصا چنین تصمیمی داشتم اما با توجه به ظرفیت و حیثیت مجلس و مطالبات متوقع از یک نماینده و با توجه به ظرفیت و علائق و سلائق و تخصص شخصیام به این باور رسیدم امثال بنده اگر اثر مفیدی بتوانیم در جامعه داشته باشیم این اثرگذاری در کسوت نمایندگی نیست و «خلعت قلم» ما را برازندهتر است، هر چند در این کسوت نیز ادعای جلوتی نداشته و به اندازه بضاعت فقیرانهمان انجام وظیفه میکنیم!
نظر شما چیست؟
#داریوش_سجادی