خفقان خبری!
اغتشاشات روز گذشته در اسرائیل یک بار دیگر اثبات کرد اطلاع رسانی در جهان آزاد ترفندی محیلانه است تا صاحبان اصلی رسانه با مدیریت اخبار دست به گزینش جانبدارنه زده و مخاطب را مدیریت کنند تا بدانند چه چیزهائی را میتوانند بشنوند و ببیند و لیاقت شنیدن کدام اخبار را ندارند.
از آغاز درگیریها در اسرائیل اولا یک سکوت همگانی و فراگیر شامل جمیع رسانههای معتبر دنیا شد و در آمریکا کمترین خبری از ناآرامیها در اسرائیل روی خروجی شبکههای خبری و تلویزیونی قرار نگرفت.
شبکه های فارسی زبان مانند «بی بی سی» و «صدای آمریکا» و «من و تو» و «ایران اینترنشنال» نیز به تبع مراجع خبریشان کمترین اشارهای به این ناآرامی ها نکردند.
این در حالی بود که هم زمان و در شبکه جهانی اینترنت نیز «واتساب» و «فیس بوک» و «اینستا» نیز دچار اختلال جدی شده و کاربران این سامانهها نیز عملا از خدمات رسانهای طی این مدت بدون توضیح قانع کنندای محروم مانده بودند.
چندی پیش بود که گفتم:
«انقلاب انفورماتیک» را می توان به بستن «قلاده های هوشمند» بر گردن نفوس جامعه جهانی تعبیر کرد!
فرآیندی که طی آن ابتدا خبر سازنده واقعیت شد و در ادامه در موج سوم «انقلاب انفورماتیک» برای مخاطب خواست و سلیقه تعریف و القاء شد و بر اساس القای نامحسوس آن خواست و سلیقه کاذب، مخاطب را در توهم «خود خواستگی» تغذیه خبری کردند و بدین وسیله مخاطب را با خبر «مدیریت نامحسوس» کرده و می کنند.
سکوت خبری نسبت به ناآرامیهای اسرائیل نمونه بارز و شاخصی از تبانی صاحبان جهانی رسانه بمنظور مدیریت خبر بر اساس خوشایندها و ناخوشآیندهای صاحبان سلطه جهانی است
#داریوش_سجادی
#اسرائیل
...
بازی با کارت صفر!
در حالی که ایران به استظهار فتوای رهبری استنکاف از ساخت سلاح اتمی را بارها اعلام کرده علیرغم این فالگیرهای «کاخ سفید» نیتخوانی کرده و ایران را متهم به تلاش پنهان جهت ساخت سلاح اتمی در آینده میکنند!
😳😳😳
این امر بدین معنا است که سلاح اتمی برای آمریکائیان ارزش صد دارد در حالی که نزد ایرانیان «کارت صفر» محسوب میشود.
علیایحال ما که خودمان میدانیم دنبال سلاح هستهای نیستیم، حال که آمریکائیان لجاجت داشته و اصرار بر آن دارد که الا و بلا «لیلی مرد است»! و ایران برخلاف ادعایش دنبال سلاح اتمی است (!) بر این اساس با همین «کارت صفر» میتوان بازی کرد و بر سر نخواستن سلاح اتمی که از اساس نمیخواهیم داشته باشیم (کارت صفر) از آمریکا امتیاز بگیریم و کارت صدشان را بسوزانیم!
وقتی دشمن انقد خَره!
چه بهتر یه نفر از خَریَتاش بهره ببره.
😳 😳 😳
دستور مذاکرات:
ول کن برجام و درصد غنیسازی پلوتونیومو! بیا بریم سر اصل مسئله: نداشتن سلاح اتمی
چی بهمون می دی تا «صفر» رو در مقابل «صد» تبادل کنیم؟
احمقی که اصرار داره از فیل تضمین بگیره که تحت هیچ شرایطی پرواز نکنه! منت سرش بگذاریم بگیم:
باشه! ولی در ازاش چی میدی!؟
😉
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته این پست مطایبه است هر چند خریت دشمن عین واقعیت است!
#داریوش_سجادی
.
.
.
...
اصحاب ادا!
در ایران گزاره «من اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم» ادای روشنفکری شده و هر کسی مایل به اخذ پوزیشن روشنفکری است لاجرم باید مدعی این گزاره باشد!
اساسا جنین روشنفکری در ایران «معیوب» منعقد و متولد شد و این قشر همواره میکوشند با توسل به اطوارهای تنزهطلبانه و اداهای فخرفروشانه احراز هویت و ابراز تشخص کنند.
سال ۸۹ سفری یک ماهه به ایران داشتم که دست بر قضا مصادف شده بود با پخش سریالی ترکیهای در ایران بنام «حریم سلطان» بر روی ماهواره. سریالی سطحی که با تمرکز بر زنبارگیهای «سلطان سلیمان» دهمین سلطان حکومت عثمانی توانسته بود در ایران بشدت مخاطب پیدا کند!
طنز داستان آنجا بود که در آن سفر با هر روشنفکری که گفتگو میکردم با نگاهی تحقیرآمیز و از موضع «من که این برنامه رو نمیبینم» اقبال به این سریال را نشانی از ابتذال فرهنگی جامعه معرفی میکرد و در عین حال «با ولع» تمامی قسمتهای سریال را نیز میبلعید!
😉😊😊
چند سال پیش عقبه همین جماعت میتینگی اپوزیسیونی را در پارکی در شهر اسکاتسدیل «پاتلاک» کردند! (پاتلاک به ضیافتهائی سرپائی اطلاق میشود که میهمانان شخصا مختصر غذائی سرد را نیز با خود همراه میبرند) و از سر کنجکاوی به ضیافت مزبور رفتم و وقتی «بزرگ روشنفکر» آن جمع بندهنوازانه و فخرفروشانه به اینجانب فرمود:
به پاتلاک ما خوش آمدید، راستی در ایران به پاتلاک چه میگن!؟
در پاسخ به ایشان گفتم:
در ایران به آن میگویند: گوه زیادی!
😳😳😳
#داریوش_سجادی
تایتانها!
سیدحسین موسویان دیپلمات اسبق وزارت خارجه طی مقالهای در هفته نامه گاردین در تبیین وضعیت سیاسی مبتلابه ایران و آمریکا نوشته:
ترامپ برای برون رفت آبرومندانه از وضعیت فعلی در ارتباط با ایران به یک چرخش استراتژیک در سیاستهای جاریاش نیاز دارد.
برخلاف باورداشت آقای موسویان واقعیتهای سیاسی بوضوح نشان دهنده آنست که ترامپ در حوزه دیپلماسی اساسا فاقد نگاه استراتژیک است. به همین دلیل طی این مدت سطح منازعه بین تهران و واشنگتن از جنبه استراتژیک خارج شده و به سطوح تاکتیکی تنازل پیدا کرده.
تنازلی که به اعتبار تبحر ایران در رقابتهای تاکتیکی میتوان از آن استقبال کرد! تجربه اثبات کرده ایرانیان در تاکتیک نَرّآدانی زبدهاند که بخوبی میتوانند «تاس بد» را «خوب بازی» کنند.
ترامپ برخلاف اسلاف خود ضعیفترین و نابلدترین رئیس جمهور آمریکا در حوزه دیپلماسی است. همین نابلدی این فرصت را برای پایوران ایران فراهم آورده تا بتوانند ترامپ را مدیریت کنند.
هر اندازه جورج بوش در امر دیپلماسی مانند بوکسوری قهار عمل میکرد که تنها به مشتها و ضربات سنگین به حریف اهتمام داشت. اما ایدئولوژیک بودنش به اندازه کافی وی را سترون کرده بود تا نفهمد با حمله به افغانستان و عراق ناخواسته ایران را بدون کمترین هزینه و بدون حتی شلیک یک گلوله از شر «طالبان و صدام» دو دشمن سنتی و قدرتمندش در شرق و غرب خلاصی میبخشد.
اوباما نیز در سیاستورزی شطرنج بازی زبده بود که میکوشید صفحه چینش و آرایش قوای سیاسی در نزاع با ایران را با توسل به «استراتژی استحاله نظام» آنگونه بچیند تا نهایتا بتواند از طریق برجام، پراگماتیسمها را در ایران تقویت و تثبیت کند!
ترامپ برخلاف این دو «سایکلاپس» غول تک چشم و غیرقابل پیش بینی «تایتان»ها را میماند که به اعتبار «عقبه تجاریاش» دنیا را تنها از چشمانداز پول میتواند ببیند.
بقول مایکل پت؛ اونی که فقط با چکش کار کرده، همه چیز رو میخ می بینه! ترامپ نیز «سایکلاپسی» است که نگاهی تک چشمی و پول محورانه به دنیا دارد. تاجری است که تنها با پول کار کرده و بالتبع همه چیز را کالا و قابل ابتیاع میانگارد! بدین منوال ترامپ را باید غولی انگاشت که علی رغم نعرههائی گوشخراش نمیتوان از او ترسید و میتوان مدیریت و مهارش کرد. غولی که بوی دلار را خوب میفهمد.
بر این اساس میتوان از بازی تاکتیکال ایران با ترامپ استقبال کرد که:
ـ با توجه به فضای رقابتهای انتخاباتی آغاز شده در آمریکا
ـ و با توسل به سیاست تعلل و وقتکُشی
بکوشد خود را از استیصال ترامپ جهت احتراز از رفتارهائی با ریسک بالا که به پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا لطمه میزند، بهرهمند سازد.
#داریوش_سجادی
...
بوسیدن انگشتر!
ترامپ بدون کمترین شایستگی و بدون التفات به آلفابتای دنیای سیاست تلاش دارد خود را در مناسبات بینالمللی در قامت «گادفادر» برسمیت بشناساند.
در دنیای «پدرخوانده»ها احترام داشتن بيش از قانون ارزش دارد و «بوسیدن انگشتر پدرخوانده» نمادی است از تن دادن به نظم احتراممحور و چاکرسالاری برسمیت شناخته شده در مناسبات پدرخواندگی.
علیرغم این، بیصلاحیتیهای ترامپ ثابت کرده وی در قامت «کورلئونه» فاقد پرنسیبهای پدرخواندگی است. پدرخواندگی بازتولید نوعی مناسبات لاتبازانه است که هر چند سخیف است اما همان سخافت نیز لوازم و قواعد خاص خود را دارد.
در دنیای «لاتی» این امر بر «گندهلات» مُسجل است که رقیب را باید آنطور زد تا مُجاب به بوسیدن انگشترش شود.
گندهلاتی که رقیباش را در دو راهی «مرگ یا خفت» قرار دهد «هر چه هست» پدرخوانده نیست. بر این منوال است که الوات در دنیای لاتی خود از «چاقوهای تیغه کوتاه» برای زخم زدن بر رقیب استفاده میکنند تا رقیب مرعوب شود نه مرحوم!
لاتبازی ناشیانه و پدرخواندگی نابلدانه ترامپ در مقابل ایران بصورت قهری ایران را مجبور به پیروزی کرده! ایران محکوم و مجبور به پیروزی است چون ترامپ نابلدانه راه دیگری برای ایران باقی نگذاشته.
پیشنهاد ترامپ به ایران «تسلیم یا مرگ» است و طبعا ایران تن به این دوگانه نخواهد داد و با قوت مجبور به مبارزه خواهد بود.
نکتهای که ترامپ نمیفهمد آنست که در فردای «مصاف محکوم به پیروزی ایران» تا آیندهای بعید کاخ سفید امکان کمترین دسترسی به بهبود مناسبات با ایران را نخواهد داشت. بیسیاستیهای فعلی ترامپ نسبت به ایران، پل نشکستهای را باقی نخواهد گذاشت تا در آن «پیروزی محتوم» ، آمریکائیان بتوانند امیدی به نزدیکی با ایران داشته باشند. گذشته از آنکه پیروزی محتوم ایران حامل این پیام به دنیا خواهد شد که «میتوان تن به مناسبات سلطه آمریکائی نداد و موفق هم شد» و بدین ترتیب واشنگتن با دست خود ایران را مبدل به الگوی موفقی در سلطه ستیزی خواهد کرد.
ترامپ باید بفهمد بقول «کورلئونه» اولین قاعده در دنیای «پدرخواندگی» آنست که:
به دوستانت نزدیک باش و به دشمنانت نزدیکتر!
#داریوش_سجادی
#پدرخوانده
#ترامپ
من خر نیستم، جیگرم!
مطابق اخبار خبرگزاریها با دستور قوه قضائیه دروازه ورودی شهرک اعیانی «باستی هیلز» در لواسان برداشته شد و متعاقب آن تجمعی بنام دانشجویان عدالتخواه ضمن استقبال از این اقدام خواستار اقدامات بیشتر قوه قضائیه در جهت تخریب روحیه و اشاعه فرهنگ اشرافیگری شدند!
برخلاف دانشجویان مزبور شایسته است بجای تخریب دیوارهای حائل بین شهرک مزبور با بدنه جامعه، اقدام به کشیدن دیواری شیشهای دور تا دور شهرک مزبور شود و با فروختن بلیط ،از این شهرک به عنوان یک جاذبه توریستی برای بازدید کارشناسان و باکتریشناسان بهرهبرداری شود.
بدون تردید ماهیت شهرک مزبور و شهرک نشینان مزبور نمادی از یک بیماری بدخیم خودباختگی و بیهویتی فرهنگی است.
باستی هیلزییان جماعتی بیمارند که در عقده حقارت نسبت به هویت آمریکائی میسوزند تا جائی که در شهوت همزادپنداری و اینهمانی بین خود با آمریکائیان، حتی نام شهرک مسکونیشان را هم قافیه با اشرافی نشین لوسآنجلس (بورلی هیلز) نام گذاری کردهاند.
باستی هیلزیان را نباید تنبیه کرد بلکه به عنوان نمادی از عقده «حقارت و بیهویتی» ایشان را در قامت یک لابراتوار ارزشمند جهت گونهشناسی بدخیمترین مبتلایان به کمپلکس «غربندگی» و بمنظور تدریس و تنبُه دانشپژوهان رشته سایکولوژی میبایست ایشان را حفظ و نگهداری و کالبدشکافی شخصیتی(!) کرد.
ایشان هویت باختگانیاند که با جلوت در کسوت اشرافیت، مَنترانه تلاش میکنند ضمن بزک کردن خود در فورمت ارباب غربی فریاد بزنند:
ما خر نیستیم، جیگریم!
#داریوش_سجادی