داریوش سجادی
#اطلاعیه ثبت نام 🔸کلاس مبانی انقلاب اسلامی به منظور تغذیه فکری و آموزش علاقهمندان به سیر تحولات ف
📌 از این ساعت تا ساعت ۲۰ شب کسانی که پیامک دهند تا در کلاس مجازی شرکت کنند به قید قرعه ۵ نفر بصورت رایگان ثبت نام خواهند شد.
☺️ ما دوست داریم همه ی شما در کلاس ثبت نام کنید برای همین آفرهای متنوعی براتون درنظر میگیریم.
📌ساعت ۲۰ اسامی قرعه کشی را اعلام خواهیم کرد...
بسم الله
مککارتیسم اسلامی
ماجرای اقتدارشکنی پلیس در برخورد گستاخانه دخترکانی بدحجاب با نظمیه کشور در حال بدخیم شدنی نگران کننده است که بالضروره توسل به یک جراحی ملی را اجتناب ناپذیر میکند.
ضرورتی که محصول مماشات مسئولین با پرده دری و عقده گشائی دخترکی سرخورده از مناسبات شخصی و خانوادگی و اجتماعی است که اینک در توهم «ژاندارک بودگی» عرصه منافع ملی کشور را به مُبدل به کانونی جهت تخلیه کمپلکسهای روان نژندانه خود کرده است.
دریدگی و سلیطگی معصومه علینژاد مرزهای تجری و وقاحت را درنوردیده و در حالی که رسما و علنا و بدون ارزنی خجالت در کنف حمایت دولتی اجنبی نشسته به مدد خدمات رسانهای خاصه خرجانه واشنگتن بیشرمانه در حال ترویج و اشاعه خشونت و اخلال در نظم کشور از طریق سازماندهی قانونشکنی با توسل به فریفتن مشتی دخترکان بازی خورده است.
مناقشه بر سر روائی یا ناروائی حجاب اجباری بیرون از این مجادله است محل بحث اشاعه خشونت از طریق ترویج قانونشکنی و ترغیب شهروندان به شکستن اقتدار حافظان قانون و نظم در جامعه است.
بدون تکلف معصومه علینژاد را باید محاربی محسوب کرد که از طریق فریفتن و بازی دادن دخترکانی مبتهج و با توسل به شعار «دوربین ما ـ اسلحه ما» صراحتا وارد جنگ مسلحانه و خشونتآمیز با نظام شده. محاربهای که به بهانه و حربه حجاب ستیزی در خشنترین شکل ممکن به مصاف امنیت روانی و اقتدار حافظان امنیت کشور آمده.
دوربین ما اسلحه ما موید بیپروائی ایشان در اینهمانی کاربُرد «تفنگ و گوشی» نزد ایشان جهت جنگی کردن فضای کشور و اشاعه خشونت در سطح جامعه است.
جنبش مسلحانه علینژاد در ایران تا آن اندازه استعداد دارد تا بتوان نامبرده را قانونا و به اتهام محارب تحت پیگرد قانونی اینترپول قرار داد.
معصومه علینژاد و محمودرضا خاوری از حیث مجرمیت تفاوتی با یکدیگر ندارند و اگر دولت توانسته خاوری را به اتهام اختلاس تحت پیگرد اینترپول قرار دهد بر همان روال میبایست علینژاد را به اتهام محاربه تحت تعقیب قضائی قرار دهد.
علینژاد در موقعیتی از خارج از کشور به جنگ مسلحانه با ماهیت مذهبی نظام برآمده که تصادفا در کنف حمایت حکومتی است که پیشتر و در اقدامی مشابه در جنبش «مک کارتیسم» با قاطعیت با امثال علینژادهای داخلیشان برخوردی مقتدرانه و بیرحمانه کرد.
اگر در «مک کارتیسم» دولت ایالات متحده این حق را برای خود قائل بود تا با آمریکائیان کمونیستی که در داخل ایالات متحده نظام سرمایهداری آمریکا را برنمیتافتند با آن شدت و خشونت برخورد کنند بر همان قیاس حق جمهوری اسلامی در برخورد با علینژاد و فریبخوردگانش محفوظ است تا با قدرت و شدت چالش مسلحانه مخالف با مبانی دین و قانون در نظام اسلامی را قلوهکن کند.
صیانت از امنیت روانی جامعه و اقتدار پلیس کشور شوخی نیست که بتوان صیرورتش را تحت الشعاع عقدهگشائی بیماران روانی قرار داد.
#داریوش_سجادی
مصاحبه ام با بی بی سی درباره ترامپ
قسمت اول
https://twitter.com/i/status/1145389353792757765
مصاحبه ام با بی بی سی درباره ترامپ
قسمت دوم
https://twitter.com/i/status/1145390562024943616
مصاحبه ام با بی بی سی درباره ترامپ
قسمت سوم
https://twitter.com/i/status/1145391656851525635
باهوش مدهوش!
دونالد ترامپ را در قامت یک پدیده میتوان فردی هوشمند محسوب کرد و در جدول هوشهای ثلاثی بدون تردید ترامپ از هوش هیجانی (EQ) (ایموشنال اینتلیجنس ـ Emotional Intelligence) بالنسبه بالائی برخوردار است و با اتکای بر همین هوش است که فرد قادر خواهد بود عواطف و ارتباطات خود را با دیگران مدیریت کند.
علیرغم این بداقبالی ترامپ آنست که هوشمندیاش با اقتضائات نوین سیاسی در داخل و خارج آمریکا هماهنگ نیست و بالتبع در مسیر تمشیت و سلوک مُلکداری «هوشمندی هیجانیاش» نتوانسته گشایشی را برای وی فراهم آورد.
ترامپ را به تعبیری میتوان تکرار کمیک تاریخ آمریکا محسوب کرد که شوربختانه برخلاف سنت سیاسی موفق اسلافاش در توسل به دیپلماسی «ارهاب سالاری» ناکام مانده .
خلاصه اهتمام ترامپ را میتوان بدانگونه فهم کرد که ایشان هوشمندانه میکوشد با توسل به یک بسیج عمومی از طریق ترویج گفتمان «ترس و ارعاب» گشاینده راههای برون رفت خود و اهدافاش در دنیای سیاست شود.
امری که پیشتر و با موفقیت ذائقه سیاسی دولتمردان آمریکا را در فردای جنگ جهانی دوم شیرین و کامیاب کرده بود.
ترامپ بنوعی در حال گرتهبردای از سیاست منقضی شده واشنگتن در دهه ۵۰ میلادی است که در آن تاریخ ژنرال آیزنهاور با موفقیت توانست به استعداد برادران دالس و با توسل به دیپلماسی تزریق و ترویج ترس داخل آمریکا و متحدین خارجیاش را به یک اینهمانی جهت بسط و گسترش هژمونی ایالات متحده برساند.
هر چند در آن تاریخ جان فاستر دالس وزیر خارجه وقت آمریکا در کنار برادرش «آلن» در سنگر ریاست CIA با زیرکی توانستند با توسل به «خطر سرخ» آمریکائیان و اروپائیان را بمنظور لزوم پذیرش اقتدار و مهتری واشنگتن ذیل «بسیج ترس» مدیریت و توجیه کنند و هر چند در حال حاضر نیز ترامپ قرینه برادران دالاس را در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی (پومپئو و بولتون) در آستین دارد اما بقول «آرخیلوخولس» روباه خیلی چیزها می داند، اما خارپشت فقط «یک چیز خیلی مهم» می داند!
چیز مهمی که ترامپ نمیداند آنست که اولا آمریکای دهه پنجاه «آمریکای خوشبختی» بود که شهروندانش در اوج شکوفائی اقتصادی، فخر آزادی و دمکراسی را به دنیا میفروختند و ثانیا در نظام دو قطبی جنگ سرد، آمریکائی و اروپائی در مقابل «خطر سرخ» چیزهای زیادی برای از دست دادن و ترسیدن داشتند تا برادران دالس بتوانند با حربه ارهاب ایشان را در قفای خود بسیج و اجیر و مدیریت کنند.
اگر آیزنهاور اقبال پیدا کرد تا از طریق واهمه در فاهمه آمریکائیان برخوردار از سیاستگذاری کامروایانه در دهه ۵۰ شود اکنون و برخلاف آن دوران برای آمریکائی ترس خارجی افاقه نمیکند و دغدغه امروز شهروندان در آمریکا بحران معیشت و اشتغال و افزایش دستمزدها و بیمه درمانی حرف اول را میزند.
بر این منوال و عطف بر همین فقدان سیاستهای جنگ طلبانه ترامپ را ایرانیان میتوانند جدی نگیرند. همه تلاش ترامپ از دامن زدن به ایرانهراسی قبل از ترساندن ایران القای ترس نزد شهروندان آمریکائی است تا از آن طریق بتواند افکار عمومی در داخل آمریکا را همسوی بلندپروازیهای خود کند.
فقدان انگیزه ترس خارجی در فاهمه آمریکائی و ابتلای شهروندان آمریکا به روزمرهگیهای معیشتی به اندازه کافی توانائی دارد که هوش هیجانی ترامپ را متقاعد کند تا بمنظور از دست ندادن پایگاه افکار عمومیاش در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو «همآوردطلبی با ایران» را از مرز بلوف جلوتر نبرد.
ترامپ را باید فردی باهوش محسوب کرد که تاخر زمانیاش در عمل او را مبدل به فردی مدهوش کرده
#داریوش_سجادی
بلوندها احمقاند!
حضورهای گسترده ایوانیکا ترامپ در سفرها و جلسات متعدد سیاسی در حالی که چنان حضورهائی جز جاذبه بصری، عاری از حظی دیگر برای میزبانان است اسباب مضحکه وی شده و گوئی مُضحکی و میل به شووآف جزئی از سنت خانوادگی «ترامپها» است!
اصطلاح «بلوندها احمقاند» Dumb blonde یکی از باورهای رائج عامیانه در فرهنگ آمریکائی است.
واقعیت موجود در این باور ناشی از فرهنگ «جمال سالاری» است که بصورت مسلط از جانب دستگاه انگارهساز هالیوود به جامعه زنان این کشور و بعضاً زنان جهان پمپ می شود.
طبیعتاً وقتی زنان در کانون فرهنگی قرار گیرند که: «ای خواهر تو همه ماهیچهای» و همه شانیت و موجودیت و اعتبار زن به وجوه فیزیکال و ظواهر و برآمدگی و فرو رفتگیهای سکشوالش کاهش یابد و جامعه نیز برای چنین ابتذالی کف بزند و چنان زنانی را در کانون اقبال خود بنشانند! طبیعتاً برآمد چنین زنی از چنان خرده فرهنگی، مُشتی «زیبا رویان احمق» خواهد شد که در کانون اقبال و اشتیاق مشتی هوسباز هرگز فرصت آن را نخواهند یافت تا با گذشتن از ظواهر، قابلیتهای ذهنی و شعور و فهم و فکر و استعدادهای خود را نیز برای مطرح شدن و دیده شدن به فعلیت برسانند!
دنباله همین فرهنگ منحط «جمال سالاری» را امروز در ایران هم می توان ملاحظه کرد که چگونه فردی بدون داشتن قابلیت و جذابیتی جز «جاذبههای ذاتی بصری» توانسته با هوچیگری و توجه طلبیهای احمقانه «گاف» کند و در کانون توجه باشد!
سال گذشته در «شولای بی قواره!» نوشتم:
قرار دادن «منسوبین یک بزرگ» در کانون اعتبار و احترام و محبت از جانب مُحبان و عاشقان و شیدائیان آن «بزرگ» در حالی که نه آن منسوب لیاقت چنان احترامی را دارد ... و نه فهم و شناخت و شعور و قرابتی از بزرگیهای آن بزرگ دارد، بلاشک چنین امری منجر به زار زدن شولای ناقواره آن توفیق اجباری و شوکت و احترام و اعتبار اعطائی با قامت بیقواره چنان منسوب و منسوبانی خواهد شد!
چنین انتساب «لایتچسبکی»! همانقدر حماقت است که به گزاف تکیه بر جای بزرگان زدن!
#داریوش_سجادی
#ایوانیکا_ترامپ
#هالیوود
آخرین فرصت جهت ثبت نام
علاقهمندان در فرصت مقتضی تا قبل از پایان مهلت ثبت نام اقدام فرمایند
🔸کلاس «مبانی انقلاب اسلامی» به منظور تغذیه فکری و آموزش علاقهمندان به سیر تحولات فکری و سیاسی انقلاب اسلامی ایران
🔹در یک ترم ده جلسهای از طریق کلاس در فضای مجازی برگزار می گردد
🔸مدرس ـ #داریوش_سجادی
بعد از ثبت نام علاقه مندان و رسیدن کلاس به حد نصاب تاریخ و زمان آغاز کلاسها برای ثبت نام شدگان ارسال میشود
🔵 مطالب کلاس بصورت وویس و تکست ارائه خواهد شد
...................................
🔸 برگزاری کلاس مجازی روش #تحلیل_سیاسی
🔸 مدرس: #پرستو_مروجی
🔸مدت آموزش ۶ هفته و ۱۸ جلسه / روزهای زوج
🔹یادگیری از ابتدا
شیوه ارائه مطالب کاملا جدید و ساده میباشد
با ذکر تمامی نکات مهم و طلایی + مثال+ حل تمرین بصورت ویس، متن و عکس نوشت
📌 برای آموزش گام به گام #تحلیل_سیاسی با ما همراه شوید
🔸برای اطلاع از نحوه ثبت نام به شماره زیر پیامک دهید و مشخص نمایید تمایل به شرکت در کدام کلاس دارید
👇👇👇👇
09058198578
....................................
🔸 لازم به ذکر است شرایط سنی لحاظ نمیشود/ انتظار داریم نوجوانان را در کلاس درس فعال و کوشا ببینیم
کلاس بصورت کانال در سروش پلاس خواهد بود
خفقان خبری!
اغتشاشات روز گذشته در اسرائیل یک بار دیگر اثبات کرد اطلاع رسانی در جهان آزاد ترفندی محیلانه است تا صاحبان اصلی رسانه با مدیریت اخبار دست به گزینش جانبدارنه زده و مخاطب را مدیریت کنند تا بدانند چه چیزهائی را میتوانند بشنوند و ببیند و لیاقت شنیدن کدام اخبار را ندارند.
از آغاز درگیریها در اسرائیل اولا یک سکوت همگانی و فراگیر شامل جمیع رسانههای معتبر دنیا شد و در آمریکا کمترین خبری از ناآرامیها در اسرائیل روی خروجی شبکههای خبری و تلویزیونی قرار نگرفت.
شبکه های فارسی زبان مانند «بی بی سی» و «صدای آمریکا» و «من و تو» و «ایران اینترنشنال» نیز به تبع مراجع خبریشان کمترین اشارهای به این ناآرامی ها نکردند.
این در حالی بود که هم زمان و در شبکه جهانی اینترنت نیز «واتساب» و «فیس بوک» و «اینستا» نیز دچار اختلال جدی شده و کاربران این سامانهها نیز عملا از خدمات رسانهای طی این مدت بدون توضیح قانع کنندای محروم مانده بودند.
چندی پیش بود که گفتم:
«انقلاب انفورماتیک» را می توان به بستن «قلاده های هوشمند» بر گردن نفوس جامعه جهانی تعبیر کرد!
فرآیندی که طی آن ابتدا خبر سازنده واقعیت شد و در ادامه در موج سوم «انقلاب انفورماتیک» برای مخاطب خواست و سلیقه تعریف و القاء شد و بر اساس القای نامحسوس آن خواست و سلیقه کاذب، مخاطب را در توهم «خود خواستگی» تغذیه خبری کردند و بدین وسیله مخاطب را با خبر «مدیریت نامحسوس» کرده و می کنند.
سکوت خبری نسبت به ناآرامیهای اسرائیل نمونه بارز و شاخصی از تبانی صاحبان جهانی رسانه بمنظور مدیریت خبر بر اساس خوشایندها و ناخوشآیندهای صاحبان سلطه جهانی است
#داریوش_سجادی
#اسرائیل
...
بازی با کارت صفر!
در حالی که ایران به استظهار فتوای رهبری استنکاف از ساخت سلاح اتمی را بارها اعلام کرده علیرغم این فالگیرهای «کاخ سفید» نیتخوانی کرده و ایران را متهم به تلاش پنهان جهت ساخت سلاح اتمی در آینده میکنند!
😳😳😳
این امر بدین معنا است که سلاح اتمی برای آمریکائیان ارزش صد دارد در حالی که نزد ایرانیان «کارت صفر» محسوب میشود.
علیایحال ما که خودمان میدانیم دنبال سلاح هستهای نیستیم، حال که آمریکائیان لجاجت داشته و اصرار بر آن دارد که الا و بلا «لیلی مرد است»! و ایران برخلاف ادعایش دنبال سلاح اتمی است (!) بر این اساس با همین «کارت صفر» میتوان بازی کرد و بر سر نخواستن سلاح اتمی که از اساس نمیخواهیم داشته باشیم (کارت صفر) از آمریکا امتیاز بگیریم و کارت صدشان را بسوزانیم!
وقتی دشمن انقد خَره!
چه بهتر یه نفر از خَریَتاش بهره ببره.
😳 😳 😳
دستور مذاکرات:
ول کن برجام و درصد غنیسازی پلوتونیومو! بیا بریم سر اصل مسئله: نداشتن سلاح اتمی
چی بهمون می دی تا «صفر» رو در مقابل «صد» تبادل کنیم؟
احمقی که اصرار داره از فیل تضمین بگیره که تحت هیچ شرایطی پرواز نکنه! منت سرش بگذاریم بگیم:
باشه! ولی در ازاش چی میدی!؟
😉
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته این پست مطایبه است هر چند خریت دشمن عین واقعیت است!
#داریوش_سجادی
.
.
.
...
اصحاب ادا!
در ایران گزاره «من اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم» ادای روشنفکری شده و هر کسی مایل به اخذ پوزیشن روشنفکری است لاجرم باید مدعی این گزاره باشد!
اساسا جنین روشنفکری در ایران «معیوب» منعقد و متولد شد و این قشر همواره میکوشند با توسل به اطوارهای تنزهطلبانه و اداهای فخرفروشانه احراز هویت و ابراز تشخص کنند.
سال ۸۹ سفری یک ماهه به ایران داشتم که دست بر قضا مصادف شده بود با پخش سریالی ترکیهای در ایران بنام «حریم سلطان» بر روی ماهواره. سریالی سطحی که با تمرکز بر زنبارگیهای «سلطان سلیمان» دهمین سلطان حکومت عثمانی توانسته بود در ایران بشدت مخاطب پیدا کند!
طنز داستان آنجا بود که در آن سفر با هر روشنفکری که گفتگو میکردم با نگاهی تحقیرآمیز و از موضع «من که این برنامه رو نمیبینم» اقبال به این سریال را نشانی از ابتذال فرهنگی جامعه معرفی میکرد و در عین حال «با ولع» تمامی قسمتهای سریال را نیز میبلعید!
😉😊😊
چند سال پیش عقبه همین جماعت میتینگی اپوزیسیونی را در پارکی در شهر اسکاتسدیل «پاتلاک» کردند! (پاتلاک به ضیافتهائی سرپائی اطلاق میشود که میهمانان شخصا مختصر غذائی سرد را نیز با خود همراه میبرند) و از سر کنجکاوی به ضیافت مزبور رفتم و وقتی «بزرگ روشنفکر» آن جمع بندهنوازانه و فخرفروشانه به اینجانب فرمود:
به پاتلاک ما خوش آمدید، راستی در ایران به پاتلاک چه میگن!؟
در پاسخ به ایشان گفتم:
در ایران به آن میگویند: گوه زیادی!
😳😳😳
#داریوش_سجادی
تایتانها!
سیدحسین موسویان دیپلمات اسبق وزارت خارجه طی مقالهای در هفته نامه گاردین در تبیین وضعیت سیاسی مبتلابه ایران و آمریکا نوشته:
ترامپ برای برون رفت آبرومندانه از وضعیت فعلی در ارتباط با ایران به یک چرخش استراتژیک در سیاستهای جاریاش نیاز دارد.
برخلاف باورداشت آقای موسویان واقعیتهای سیاسی بوضوح نشان دهنده آنست که ترامپ در حوزه دیپلماسی اساسا فاقد نگاه استراتژیک است. به همین دلیل طی این مدت سطح منازعه بین تهران و واشنگتن از جنبه استراتژیک خارج شده و به سطوح تاکتیکی تنازل پیدا کرده.
تنازلی که به اعتبار تبحر ایران در رقابتهای تاکتیکی میتوان از آن استقبال کرد! تجربه اثبات کرده ایرانیان در تاکتیک نَرّآدانی زبدهاند که بخوبی میتوانند «تاس بد» را «خوب بازی» کنند.
ترامپ برخلاف اسلاف خود ضعیفترین و نابلدترین رئیس جمهور آمریکا در حوزه دیپلماسی است. همین نابلدی این فرصت را برای پایوران ایران فراهم آورده تا بتوانند ترامپ را مدیریت کنند.
هر اندازه جورج بوش در امر دیپلماسی مانند بوکسوری قهار عمل میکرد که تنها به مشتها و ضربات سنگین به حریف اهتمام داشت. اما ایدئولوژیک بودنش به اندازه کافی وی را سترون کرده بود تا نفهمد با حمله به افغانستان و عراق ناخواسته ایران را بدون کمترین هزینه و بدون حتی شلیک یک گلوله از شر «طالبان و صدام» دو دشمن سنتی و قدرتمندش در شرق و غرب خلاصی میبخشد.
اوباما نیز در سیاستورزی شطرنج بازی زبده بود که میکوشید صفحه چینش و آرایش قوای سیاسی در نزاع با ایران را با توسل به «استراتژی استحاله نظام» آنگونه بچیند تا نهایتا بتواند از طریق برجام، پراگماتیسمها را در ایران تقویت و تثبیت کند!
ترامپ برخلاف این دو «سایکلاپس» غول تک چشم و غیرقابل پیش بینی «تایتان»ها را میماند که به اعتبار «عقبه تجاریاش» دنیا را تنها از چشمانداز پول میتواند ببیند.
بقول مایکل پت؛ اونی که فقط با چکش کار کرده، همه چیز رو میخ می بینه! ترامپ نیز «سایکلاپسی» است که نگاهی تک چشمی و پول محورانه به دنیا دارد. تاجری است که تنها با پول کار کرده و بالتبع همه چیز را کالا و قابل ابتیاع میانگارد! بدین منوال ترامپ را باید غولی انگاشت که علی رغم نعرههائی گوشخراش نمیتوان از او ترسید و میتوان مدیریت و مهارش کرد. غولی که بوی دلار را خوب میفهمد.
بر این اساس میتوان از بازی تاکتیکال ایران با ترامپ استقبال کرد که:
ـ با توجه به فضای رقابتهای انتخاباتی آغاز شده در آمریکا
ـ و با توسل به سیاست تعلل و وقتکُشی
بکوشد خود را از استیصال ترامپ جهت احتراز از رفتارهائی با ریسک بالا که به پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا لطمه میزند، بهرهمند سازد.
#داریوش_سجادی
...
بوسیدن انگشتر!
ترامپ بدون کمترین شایستگی و بدون التفات به آلفابتای دنیای سیاست تلاش دارد خود را در مناسبات بینالمللی در قامت «گادفادر» برسمیت بشناساند.
در دنیای «پدرخوانده»ها احترام داشتن بيش از قانون ارزش دارد و «بوسیدن انگشتر پدرخوانده» نمادی است از تن دادن به نظم احتراممحور و چاکرسالاری برسمیت شناخته شده در مناسبات پدرخواندگی.
علیرغم این، بیصلاحیتیهای ترامپ ثابت کرده وی در قامت «کورلئونه» فاقد پرنسیبهای پدرخواندگی است. پدرخواندگی بازتولید نوعی مناسبات لاتبازانه است که هر چند سخیف است اما همان سخافت نیز لوازم و قواعد خاص خود را دارد.
در دنیای «لاتی» این امر بر «گندهلات» مُسجل است که رقیب را باید آنطور زد تا مُجاب به بوسیدن انگشترش شود.
گندهلاتی که رقیباش را در دو راهی «مرگ یا خفت» قرار دهد «هر چه هست» پدرخوانده نیست. بر این منوال است که الوات در دنیای لاتی خود از «چاقوهای تیغه کوتاه» برای زخم زدن بر رقیب استفاده میکنند تا رقیب مرعوب شود نه مرحوم!
لاتبازی ناشیانه و پدرخواندگی نابلدانه ترامپ در مقابل ایران بصورت قهری ایران را مجبور به پیروزی کرده! ایران محکوم و مجبور به پیروزی است چون ترامپ نابلدانه راه دیگری برای ایران باقی نگذاشته.
پیشنهاد ترامپ به ایران «تسلیم یا مرگ» است و طبعا ایران تن به این دوگانه نخواهد داد و با قوت مجبور به مبارزه خواهد بود.
نکتهای که ترامپ نمیفهمد آنست که در فردای «مصاف محکوم به پیروزی ایران» تا آیندهای بعید کاخ سفید امکان کمترین دسترسی به بهبود مناسبات با ایران را نخواهد داشت. بیسیاستیهای فعلی ترامپ نسبت به ایران، پل نشکستهای را باقی نخواهد گذاشت تا در آن «پیروزی محتوم» ، آمریکائیان بتوانند امیدی به نزدیکی با ایران داشته باشند. گذشته از آنکه پیروزی محتوم ایران حامل این پیام به دنیا خواهد شد که «میتوان تن به مناسبات سلطه آمریکائی نداد و موفق هم شد» و بدین ترتیب واشنگتن با دست خود ایران را مبدل به الگوی موفقی در سلطه ستیزی خواهد کرد.
ترامپ باید بفهمد بقول «کورلئونه» اولین قاعده در دنیای «پدرخواندگی» آنست که:
به دوستانت نزدیک باش و به دشمنانت نزدیکتر!
#داریوش_سجادی
#پدرخوانده
#ترامپ
من خر نیستم، جیگرم!
مطابق اخبار خبرگزاریها با دستور قوه قضائیه دروازه ورودی شهرک اعیانی «باستی هیلز» در لواسان برداشته شد و متعاقب آن تجمعی بنام دانشجویان عدالتخواه ضمن استقبال از این اقدام خواستار اقدامات بیشتر قوه قضائیه در جهت تخریب روحیه و اشاعه فرهنگ اشرافیگری شدند!
برخلاف دانشجویان مزبور شایسته است بجای تخریب دیوارهای حائل بین شهرک مزبور با بدنه جامعه، اقدام به کشیدن دیواری شیشهای دور تا دور شهرک مزبور شود و با فروختن بلیط ،از این شهرک به عنوان یک جاذبه توریستی برای بازدید کارشناسان و باکتریشناسان بهرهبرداری شود.
بدون تردید ماهیت شهرک مزبور و شهرک نشینان مزبور نمادی از یک بیماری بدخیم خودباختگی و بیهویتی فرهنگی است.
باستی هیلزییان جماعتی بیمارند که در عقده حقارت نسبت به هویت آمریکائی میسوزند تا جائی که در شهوت همزادپنداری و اینهمانی بین خود با آمریکائیان، حتی نام شهرک مسکونیشان را هم قافیه با اشرافی نشین لوسآنجلس (بورلی هیلز) نام گذاری کردهاند.
باستی هیلزیان را نباید تنبیه کرد بلکه به عنوان نمادی از عقده «حقارت و بیهویتی» ایشان را در قامت یک لابراتوار ارزشمند جهت گونهشناسی بدخیمترین مبتلایان به کمپلکس «غربندگی» و بمنظور تدریس و تنبُه دانشپژوهان رشته سایکولوژی میبایست ایشان را حفظ و نگهداری و کالبدشکافی شخصیتی(!) کرد.
ایشان هویت باختگانیاند که با جلوت در کسوت اشرافیت، مَنترانه تلاش میکنند ضمن بزک کردن خود در فورمت ارباب غربی فریاد بزنند:
ما خر نیستیم، جیگریم!
#داریوش_سجادی