.
هفت سالم بود که رفتم کربلا. روز آخر همه رو به حرم دست بر سینه عقب عقب راه میرفتند و اشک راه افتاده بود روی گونهها من اما برعکس راه نمیرفتم میترسیدم پایم به پله گیر کند و زمین بخورم.
دیگر نشد بروم کربلا اما زیاد پایم گیر کرده به پله و تا خواستم سقوط کنم، دستم را گرفت مولا.
امسال جور دیگری غم داشت این دوری
آقاجان برسانم به حرم🖤
#جامانده
#حرم_لازم
#انگور_ضریحت
#برسان_سلام_مارا_به_رفوگران_هجران....
@daroniyat
.
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ»
سلام بر تو که خونِ قلبت را در راه خدا بخشیدی تا ما را از جهالت و سرگردانى، از گمراهى و بیچارگی رهایی بخشی.
[فرازی از زیارت اربعین]
@daroniyat
هدایت شده از [نگاه ِ تو]
استادی میگفت:
"ما در عصر سیطره کمیت زندگی میکنیم. عصری که بوضوح در اون، کمیت بر کیفیت چیره شده. عصری که "چند" از "چگونه" سبقت گرفته. چند تا خونه، چند تا بچه، چند ساعت، چند سال سن، چقدر پول و ... شده معیار تشخیص و تحلیل زندگی. کسی به دنبال چگونگیها نیست. چگونه زندگی کردن، چگونه بزرگ شدن، چگونه حال خوب داشتن، ..."
تا هنوز فرصت داریم و سوت پایان عمرمان به صدا درنیامده، چشم باز کنیم و ببینیم در این روزها داریم چگونه کیفیت زندگی را تندتند خرج کمیت میکنیم.
#دلنوشته
@Negahe_To
.
اگر ده غم داری نُه از دنیا و یکی از یار
آن یکی را بردار و باقی را به یار بسپار
#توکل
#رزق_روضه
@daroniyat
.
_تو بزرگ نشدی مامان.
+چرا؟؟
_چون هنوز سبیل در نیاوردی
#پیش_از_خواب
#دغدغههای_یک_سهساله
#این_قسمت_سبیل
@daroniyat