eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸ســـلام ✋ 🍃🌸صبحتون بخیر 🍃🌸روزتون به زیبایی گل 🍃🌸بـه صافی هـوا 🍃🌸بـه روشنی آب 🍃🌸بـه زلالـی 🍃🌸قلبهای مـهربونتون 🍃🌸و بـه پـاکی 🍃🌸خـداونـد بلند مرتبه 🍃🌸امـیدوارم روزی 🍃🌸پـراز خیرو برکت داشته باشید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 🔆دختر قاضی مرو ✨گویند: نوح بن مریم قاضی شهر مرو خواست دخترش را شوهر دهد، بنابراین با همسایه خود که مردی مجوسی بود، مشورت نمود. مجوسی گفت: «عجب است که مردم از تو راهنمایی می‌جویند و تو از من!» ✨گفت: «آری با تو مشورت می‌کنم!» مجوسی گفت: «رئیس ما کسری مال را ملاک ازدواج قرار می‌داد و دختر به مال دار می‌داد. قیصر پادشاه روم، حَسَب و نَسَب را برای ازدواج اختیار می‌کرد. ✨رهبر شما، حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلّم دین را اختیار نمود، پس نگاه کن رهبر تو کیست و به طریقه‌ی او عمل کن.» 📚نمونه‌ی معارف، ج 2، ص 737 -مستطرف، ص 218 ⚡️⚡️رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «هر کس ازدواج کند، نصف دینش حفظ شود؛ پس در نصف دیگر تقوای الهی بورزید.» 📚الکافی، ج 5، ص 328 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾 🔆جواب دندان‌شکن پیرزن ⚡️عمروبن لیث در زمستانی بسیار سرد، با لشکر فراوان، وارد نیشابور شد. سپاه او در خانه‌های مردم جای گرفتند. پیرزنی پنج خانه داشت، همه را سپاهیان او اشغال کردند. ⚡️پیرزن شکایت نزد یکی از فرماندهان سپاه برد. او گفت: فردا من نزد عمرولیث هستم؛ بیا و شکایت خود را بگو. ⚡️فردا پیرزن نزد عمرولیث آمد و گفت: «من پنج خانه دارم که سربازانت مرا با پنج دختر و عروس در یک خانه جای داده‌اند و مناسب نیست با آنان، کنار اینان رفت‌وآمد شود.» ⚡️عمرولیث گفت: «پس همراهان ما در این سرمای شدید چه کنند؟ دور شو، می‌گویند که زنان عقل ندارند.» پیرزن روی برگرداند و رفت. فرمانده به عمرولیث گفت: «این زن، بسیار دانا و پرهیزکار است، خوب است درباره‌ی او لطفی بکنید.» ⚡️عمرولیث دستور داد پیرزن را برگردانند. وقتی آمد، گفت: مگر قرآن نخوانده‌ای که خداوند می‌فرماید: «پادشاهان وقتی وارد قریه‌ای شوند، آنجا را تباه می‌کنند و مردم عزیز را ذلیل می‌نمایند.*» ⚡️پیرزن جواب داد، خوانده‌ام، ولی از پادشاه در شگفت هستم که در همین سوره آیه‌ی دیگر را نخوانده است که می‌فرماید: ⚡️«این است خانه‌هایشان ویران و فرو ریخته به‌واسطه‌ی ظلمی که کرده‌اند؛ و در این تغییر و خرابی نشانه‌ی عبرتی است برای مردمان دانا.*» این جواب چنان در عمرولیث تأثیر کرد که بدنش لرزید و اشکش جاری شد و دستور داد در هیچ خانه‌ای سپاهیانش نمانند و در جای دیگر خیمه‌گاهی زدند. 📚رهنمای سعادت، ج 1، ص 180 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷 🔆توصیف خاص پیامبر صلی‌الله علیه و آله 💫اویس قرنی به خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نرسیده بود. حضرت درباره‌ی او فرمود: «چون اویس را دیدید، سلام مرا به او برسانید ولی با او سخن بسیار مگویید.» 💫اویس بعد از وفات پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم روزی به مدینه آمد؛ چون صحابه او را دیدند کمی مذمّت کردند که تو به خاطر مادرت از دیدار پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم محروم شدی ولی ما به خاطر محبّت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم خویشاوندان خود را می‌کشیم و ازاین‌گونه حرف‌ها زدند. اویس پرسید: «شما سال‌ها پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را درک کردید، بگویید نشانه‌ی پیامبر چه بود؟» 💫هر یک نشانه‌ای گفتند از قد، صورت، رنگ، تواضع، سخاوت، طاعت، علم و معجزه؛ بعد گفتند: «ما جز این نشانه‌ها چیز دیگر نمی‌دانیم. اکنون تو بگو.» 💫چون اویس دهان باز کرد هفده کس به رو افتادند و بی‌هوش شدند و بر دیگران گریه و رقّت پدید آمد 📚مقالات شمس، ص 68 ✾📚 @Dastan 📚✾
خداوندا حس بودنت قشنگ‌ترین حس دنیاست تو که باشی ، هر روز نه هر ثانیه را عشق است لحظه لحظه‌ٔ زندگیتون غرق در عطرخدا🖤🍃🌸⚜🌸 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 هربار که میروم زیارت امام رضا (ع) صدایش میپیچد توی گوشم که «تا بهت اشک ندادن، نرو داخل» میگفتم: خب چیکار کنم؟ میگفت: توی صحن قدم بزن... خودش از صحن جامع رضوی شروع میکرد و یک دور، دور حرم میچرخید. زمزمه میکرد و شعر میخواند و استغفرالله میگفت تا واقعاً گریه اش میگرفت. بعد میگفت حالا بیا برویم داخل؛ پیش ضریح آنجا هم سلام میداد و زیاد جلو نمیرفت... 📚 شهید محمدحسین‌ محمد خانی ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از زبان استاد قرائتی 🔴سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳 دکتر روانشناسی بود که هر کسی مشکلات روحی و روانی داشت به مطب او مراجعه می کرد و پزشک مذکور با تبحر خاصی بیماران را مداوا می کرد و آوازه اش در همه شهر پیچیده بود. یک روز بیماری به مطب این دکتر آمد که از نظر روحی به شدت افسرده بود. دکتر بعد از کمی صحبت به بیمار گفت در همین خیابانی که مطب من هست، تئاتری موجود هست که یک دلقک برنامه های شاد و جالبی اجرا می کند. معمولا بیمارانی که به من مراجعه می کنند و مشکل روحی شدیدی دارند را به آنجا ارجاع می دهم و توصیه می کنم به دیدن برنامه های آن دلقک بروند و هیشه هم این توصیه کارگشا بوده و تاثیر بسیار خوبی روی بیماران من دارد. شما هم لطف کنید ابتدا به دیدن تئاتر او رفته و از برنامه های شاد آن دلقک استفاده کرده تا کمی تغییر روحیه پیدا کنید تا درمان اصلی را شروع کنیم . بیمار در جواب گفت : "آقای دکتر من همان دلقکی هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا می کنم...!" ✾📚 @Dastan 📚✾
🌟☘🌟☘🌟☘🌟☘🌟 🔆جواب خسته‌کننده‌ی سمرقندی 🥀جوان خراسانی با شخص سمرقندی ناپخته، باهم به حج رفتند. چون به بغداد رسیدند، جوان خراسانی بیمار شد و به حال مُردن افتاد. سمرقندی خواست او را بگذارد و مراجعت به وطن کند. بیمار خراسانی گفت: وقتی به وطن رفتی و فامیل‌ها و دوستان از حال من پرسیدند، چه خواهی گفت؟ 🥀سمرقندی گفت: «اوّل می‌گویم، او را سردرد شدید گرفت و بعد سینه‌اش درد گرفت و سپس ریه‌اش چرک کرد و طحال او خراب شد و بعد جگرش فاسد شد، درنتیجه معده‌ی او از کار افتاد و تب سرتاپای او را فراگرفت و دیگر طاقت بلند شدن و نشستن نداشت و بمُرد.» بیمار خراسانی گفت: 🥀«بهترین کلام آن است که اندک و رسا باشد؛ هیچ حاجتی به این‌همه داستان‌پردازی و دروغ‌پردازی نیست. وقتی رفتی، هر کس از حال من پرسید، بگو: فلانی از دنیا به آخرت رفت و از رنج صحبت ناپختگان راحت شد.» 📚لطایف الطوایف، ص 315 ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️ بزرگ‌ترین مصیبت 💠آیت الله مظاهری: بزرگ‌ترین مصیبت برای انسان این است که از مناجات با خدای خویش لذت نبرد. حضرت موسی علیه السلام برای مناجات با خدا می‌رفت، یک بی‌ادبی به او گفت: از طرف من به خدا بگو: چقدر گناه کنم و تو کیفر نکنی؟! حضرت موسی علیه السلام رفت، مناجات کرد و قصد بازگشت داشت که از سوی خدای متعال خطاب آمد: چرا پیام بنده‌ام را نمی‌رسانی؟ گفت: خدایا تو می‌دانی او چه گفت. خداوند فرمود: به او بگو بالاترین بلا را بر تو نازل کرده‌ام و تو نمی‌فهمی! بلا و کیفر تو این است که از مناجات با من لذت نمی‌بری و توجه به این مصیبت نداری. 📚 از کتاب « ارتباط عاطفی با خداوند» ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
👌 گاهی به روان‌ِتان استراحت دهید... ➖ استراحت از روزمرگی؛ ➖ از دویدن‌هایِ بی‌هدف؛ ➖ از تنش‌هایِ بیهوده؛ ➖ از کل‌کل کردن با خود و دیگران؛ ➖ از گیر دادن به چیزهایی که ▫️ ارزشش را ندارد؛ ➖ استراحت از حرص و طمع، ➖ استراحت از کینه. ➖ استراحت از نقاب‌ها و ➖ پرستیژهایِ مزخرفی که ▫️ سینه‌ٔ آدم را تنگ می‌کند... ✾📚 @Dastan 📚✾
‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تمام شبهاےعالم رابڪَردند زیباتر از شبي ڪہ وقت خواب بہ ماه لبخند ميزني نیست الهي لبخند محبتت رانشانماڹ بده تارستڪَارشویم لبخندخداهمراهتون ⭐️⭐️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸 🔆آتش گرفتند 🍃شخصی نصرانی در مدینه بود که وقتی صدای مؤذّن را می‌شنید که می‌گفت: «اَشهَدُ انَّ مُحَمّداً رسولُ الله: شهادت می‌دهم که محمد فرستاده خداست»، می‌گفت: «خدا آدم دروغ‌گو را بسوزاند» و مؤذّن را نفرین می‌نمود. 🍃روزی خدمتگزارِ او آتش به درون خانه‌ی او برد، درحالی‌که او و خانواده‌اش بودند. آتش کم‌کم شعله‌ور گردید و مرد نصرانی و خانواده‌اش آتش گرفتند و سوختند. 📚نمونه‌ی معارف، ج 1، ص 114 🍂🍂امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خداوند موّذن را تا هرکجا صدای اذانش برود، می‌آمرزد و هر چیزی که صدایش را بشنود، برایش گواهی می‌دهد.» 📚به نقل وافی، ج 2، ص 87 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔆جواب مدّعی پیغمبری ⚡️شخصی ادّعای پیامبری نمود و دوازده هزار نفر به او گرویدند. پادشاه او را احضار نمود. مدّعی به مریدان خود گفت: چون به دربار شاه رفتم، شما در آنجا حاضر شوید؛ و دو فرقه گردید، یک گروه را چون نظر کنم، صدای الاغ دربیاورید! و چون نظر به گروه دوّم کنم، آواز گاو را سر دهید! ⚡️چون به محضر پادشاه حاضر شد و مریدان او حاضر شدند، پادشاه گفت: «ای احمق! این چه ادّعایی است که می‌کنی حال این‌که هیچ معجزه و کرامتی نداری؟!» مدّعی، به‌طرف راست مریدان نگاه کرد، پس مریدانش صدای گاو را درآوردند، نظر به‌طرف چپ کرد و مریدان صدای خر درآوردند. گفت: ⚡️«ای پادشاه تو را به خدا قسم می‌دهم که انصاف بدهید، اگر پیامبر آدم‌ها نیستم، آیا پیامبر بر خرها و گاوها هم نیستم؟ اگر این‌ها از جنس آدم‌ها می‌بودند که به من اقرار نمی‌کردند و حال‌آنکه نه معجزه و نه کرامتی از من دیده‌اند!» ⚡️این سخن، پادشاه را خوش آمد و هدیه‌ای به او داد و او را مرخص کرد. 📚ریاض الحکایات، ص 177 ✾📚 @Dastan 📚✾
☘⚡️☘⚡️☘⚡️☘⚡️☘⚡️☘ 🔆بر ملّت ناتوان 🔸سعدی گوید: در مسجد جامع شهر دمشق، در کنار مرقد مطهّر حضرت یحیای پیامبر علیه‌السلام به عبادت و راز و نیاز مشغول بودم. 🔸ناگاه دیدم یکی از شاهان عرب که به ظلم و ستم شهرت داشت، برای زیارت حضرت یحیی علیه‌السلام به آنجا آمد و دست به دعا برداشت و حاجت خود را از خدا خواست. پس از دعا رو به من کرد و گفت: 🔸«ازآنجاکه فیض همّت درویشان عمومی است و آن‌ها رفتار درست و نیک دارند، عنایت و دعایی به من کن، چراکه از گزند دشمنی سرسخت، ترسان هستم.» 🔸به شاه گفتم: «بر ملّت ناتوان مهربانی کن تا از ناحیه‌ی دشمن توانا، نامهربانی و گزند نبینی.» 📚حکایت‌های گلستان، ص 57 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹❤️ تو وقتے خوب هستے ڪه اگر گناه ڪسے را دیدے آنرا ندیده بگیرے و فاش نڪنے وقتی بزرگوارے ڪه غم دیگران را آرام مے ڪنے وقتی زیبا هستے ڪه لبخند مے زنے و در قلبت غم بزرگے دارے و دیگران را به لبخندت شاد مے ڪنے چه فرزندانت باشند چه همسر و چه غیر آنها... خدایا ما را از ڪسانے قرار بده ڪه در دنیا خیر و نیڪے مے ڪارند و در آخرت ثمرات آن را برداشت مے ڪنند خدایا ما را به خیر هرگونه ڪه باشد نزدیک ڪن🙏 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !! 🌷در سال ۱۳۶۵ من و عمو سلطان در عملیاتی با هم شرکت داشتیم. یک شب را در موضع انتظار ماندیم. هوا خیلی سرد بوده و عمو سلطان با آب سرد، غسل شهادت انجام داد. با خنده و شوخی به او گفتیم: «تو شهید نمی‌شوی، با آب سرد غسل نکن؛ سرما می‌خوری و نمی‌توانی دفاع کنی.» در طول مسیر از موضع انتظار تا خط مقدم، شهید مدام به شهادت فکر می‌کرد و می‌گفت: اگر شهید نشدم دلم می‌خواهد یک جایی دور از همه‌ی مردم و تعلقات مادی زندگی کنم. 🌷به خط مقدم که رسیدیم، در داخل چند سنگر که کاملاً در تیررس عراقی‌ها بود. مستقر شديم. لحظاتی گذشته بود که متوجه شدم عمو سلطان از سنگرش خارج و به سمت سنگر ما می‌آمد و در بین راه پیکر شهیدی که قد و قواره‌ای مثل من داشت و صورتش بر اثر اصابت گلوله از بین رفته بود را در آغوش گرفت و شروع به صحبت با آن شهید کرده و اشک می‌ریخت. من سریعاً خود را به او رساندم؛ که با دیدن من، همدیگر را به آغوش کشیدیم. عمو سلطان همان‌جا به من گفت: «اگر من زودتر شهید شدم و تو سالم بودی، پیکر مرا به عقب ببر و به خانواده‌ام برسان.» 🌷با هم به سنگر رفتیم. آتش دشمن خیلی شدید شد و من که آر.پی.جی‌زن بودم، بلند شدم تا به طرف دشمن شلیک کنم؛ که همزمان با بلند شدن من، تیر دشمن به من اصابت کرد و به داخل سنگر افتادم. عمو سلطان سریعاً چفیه‌ای را روی زخم من بست؛ و به همراه دیگر مجروحین به عقب منتقل شدم. چند روز بعد، برادرم و شهید غلامحسن میرحسینی به عیادت من و جانباز اسفندیار میر، که در تخت کنار من بود آمدند. آن‌جا بود که از شهادت عمو سلطان با خبر شدم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سلطانعلی آشوغ و شهید معزز غلامحسن میرحسینی : رزمنده دلاور علیرضا جامی 📚 کتاب "عمو سلطان" منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
💯 🌱 • اگر فردی بدنش اسیدی بشه هر رژیمی هم که بگیره نمیتونه لاغر بشه • ولی اگر بدنتون قلیایی بشه به راحتی و با سرعت لاغر می‌شوید ✅ 🍎 😋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رژیم قلیایی به اندازه تمام سفره‌های ایرانی تنوع غذا داره👌 👈همیشه و همه جا در سفر، مهمانی و...💯✌️ 🌟[ محمود مردانی ] ♻️ مشاور تغذیه و رژیم قلیایی 👇 https://eitaa.com/joinchat/1026425027Cdab21f68e7 اگر دنبال معجزه‌ای بزن رو لینک👆
🌴🔆🌴🔆🌴🔆🌴🔆🌴 🔆دو بدعت معاویه ⚡️معاویه وقتی بر مردم شام چیره شد، آن‌ها کورکورانه از او اطاعت می‌کردند. وقتی معاویه به جنگ صفین می‌رفت، نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند؛ و همراهانش به وی اقتدا کردند. ⚡️بعد از نماز کسی به معاویه اعتراض نکرد که امروز که چهارشنبه است، چرا نماز جمعه را می‌خوانی؟ 💫دومین بدعت معاویه این بود که وقتی ابودرداء نزد معاویه رفت و گفت: 💫 از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که هر کس از ظرف طلا و نقره آب یا چیزی بیاشامد، آتش جهنّم درونش را فرا می‌گیرد، معاویه گفت: من ایرادی در آشامیدن با ظرف طلا و نقره نمی‌بینم. ابو درداء به او گفت: عجبا! من حکم 💫پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را نقل می‌کنم، تو خلاف گفته او را اظهار می‌کنی! 📚به نقل مروج الذهب مسعودی، ج 3، ص 32 داستان‌ها و پندها، ج 6، ص 40 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴آسایش دنیا یا سعادت آخرت ✍ابوبصير که راوی حديث و از اصحاب امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام)، است، نابينا شده بود. روزی محضر مبارك مولايش امام محمّد باقر(عليه السلام) وارد شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! آيا شما وارثان و جانشنان پيامبر خدا هستيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلي. سؤ ال كرد: آيا پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) وارث علوم همه انبياء عظام (عليهم السلام) بوده است؟ حضرت فرمود: بله ، او در تمام علوم و فنون وارث تمامي پيامبران الهي(ع) می باشد. گفت : آيا شما اهل بيت عصمت و طهارت ، نيز در تمام علوم و فنون وارث پيامبر هستيد؟ فرمود: بلي ، ما وارث تمامي علوم و فنون او مي باشيم. سپس افزود: آيا شما توان آن را داريد كه مرده را زنده و مريض را شفا دهيد؟ و آيا از آنچه انسان ها انجام مي دهند و يا در درون خود پنهان دارند، آگاه هستيد؟ امام عليه السلام فرمود: بلي ، وليكن تمامي آنچه را كه ما انجام مي دهيم ، با إ ذن و اراده خداوند متعال است. پس از آن فرمود: اي ابوبصير! نزديك بيا، چون كنار حضرت قرار گرفت ، دست مبارك خود را بر صورت و چشم او كشيد كه تمام فضاء برايش نوراني شد و همه چيز را به خوبي مشاهده كرد. سپس فرمود: آيا اين حالت را دوست داري كه بينا باشي و در قيامت همانند ديگر افراد گرفتار حساب و بررسي اعمال گردي ؟ و يا آن كه همان حالت نابينائي را دوست داري و اين كه در قيامت بدون دردسر وارد بهشت گردي ؟ ابو بصير عرض كرد: مي خواهم همانند قبل نابينا باشم . پس امام محمّد باقر(عليه السلام) دستي بر چشم هاي ابوبصير كشيد و به حالت اوّل بازگشت. 📚چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحی ✾📚 @Dastan 📚✾
💠استاد انصاریان: 🔸 اگر سه حقیقت «به یاد خدا بودن»، «به یاد مرگ بودن» و «تلاوت قرآن» با وجود انسان یکی شود، اتفاقی بی‌نظیر است و هر دو دنیا برای انسان پُر از زیبایی می شود. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹❤️ 📚 ضرب المثل "یکی به نعل میزند یکی به میخ" 🔸 ریشه ضرب المثل: نعلبندان، هنگام کوبیدن نعل برای گرفتن شدت ضربه اولی که به میخ نعل می زنند ضربه دوم را آرام تر به نعل می زنند، یا به قولی برای جلب رضایت صاحب اسب و همچنین برای آرامش اسب که بی تابی نکند و لگد نیندازد یک ضربه به میخ و یکی هم به نعل می زنند. بعدها این عمل تبدیل به مثل شد و درباره کسانی به کار می رود که رک و راست نیستند و بله را با نه توأم می کنند. 🔸 معنی و کاربرد: یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، از آن مثل‌هایی است که امروز نیز استفاده زیادی دارد و مصداق این مثل، کسانی هستند که موضع و خط و مشی روشن و شفافی ندارند، گفتار و کردار دوگانه‌ای دارند و می‌کوشند تا در ماجراهای زندگی، تبدیل به انسانِ به اصطلاح بد نشوند تا به هر شکلی منافع خود را حفظ کنند. چنانچه بخواهیم واضح تر بگوییم، منافقانه حرف می‌زنند و دورویانه عمل می‌‌کنند و همین رفتارشان سبب سردرگمی و پریشان فکری طرف مقابلشان می‌شود. ✾📚 @Dastan 📚✾
الهى در "سڪوت شب" ذهنمان را آرام ڪن و ما را در پناه خودت به دور از هیاهوی این "جهان بدار" الهۍ شبمان را با یادت بخیر ڪن... 🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
💠 یعنی قایق زندگیت را دست کسی بسپاری که صاحب ساحل آرامش است! 🌺🌿 🌸 قشنگترین و شادترین لحظات نصیبتان باد! ☀️روزتون بخیر و شادی و آرامش و آمرزش ! ✾📚 @Dastan 📚✾