✨🕊پرده اول:
وقتی می خونمت صدامو بشنو...
مهربون ترین...💙💫
#امام_زمان_عج | #مناجات_شعبانیه
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ splus.ir/dastan9
⭕️ http://eitaa.com/dastan9
در همهی کارها خدا را مدنظر داشته باشید
که خداوند بر همهی کارها نظاره میکند!
برای ساختن جامعه اول باید از خود شروع کرد
تا بتوان جامعه را خوب ساخت
در کارها و گفتارتان رعایت اخلاق اسلامی را
بکنید و همیشه باید حالت جذبکنندهای
داشته باشید نه دفعکننده!
#شهید_محمدرضاعلیجانی
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ splus.ir/dastan9
⭕️ http://eitaa.com/dastan9
🍁در قیامت نوبت حساب کردن مثقال ذرّه هاست...
درشتها که حساب کردنشان واضحه❗️
🍁مثقال ذرّه که می گویند؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که
بوی عطر تو تمام مردم را به هم می ریزد...❗️
🍁مثقال ذرّه که می گویند؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که با ناز و عشوه برای نامحرمی می خندی ولی فکرش ساعت ها درگیر همان یک لبخند شماست...❗️
🍁مثقال ذرّه که می گویند؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که
حواست به حجابت نیست و جوانی نیز در آن حوالی است و انگار نه انگار... ❗️
🍁مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
💥 باشوهرت بلند می خندی و دختر مجردی هم درحال شنیدن است...❗️
🍁مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
💥در پایان صحبت هایت با نامحرم از روی ادب جانم و قربانت می پرانی و رابطه ای را به همین اندازه سرد و گرم می کنی...❗️
🍁مثقال ذره؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که با فروشنده صمیمی می شوی❗️
💥💥قدر این ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی آیند...💥💥
مثقال ذرّه که می گویند
همین هاست😔
💥همین کارهای کوچکی که به چشم خیلی کوچک است ❗️
♻️امّا انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت، خواهیم دید و دیگه فرصتی برامون نیست که ......‼️
🍂گناهان کوچک و مثقال ذره ها که اصلا برامون مهم نیست در روز حساب و کتاب از کوه ها بسیار بزرگ تر خواهند شد و دیگه چاره ای جز عذاب سخت و وحشتناک نخواهیم داشت🍁
🌿الهی گناهان بزرگ و کوچک و مثقال ذره های ما را با قلم عفو و بخشش خود پاک کن🌿
#الهی_آمین
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ splus.ir/dastan9
⭕️ http://eitaa.com/dastan9
📚#حکایت
در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به
هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت
نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد.۱
در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش
برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن
رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.
زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که
فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد)
اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد
که نماز را نشکست.
شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن
نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و
بچه را درآورد.
مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به
خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟
زن پاسخ داد:
۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم.
۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم
۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم
۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا
می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم.
۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم
6- سائل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم .
7- نماز شب را ترك نمی نمايم
حضرت عیسی فرمود اگر این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون
کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.
و بر چنین کسی شیطان سلطه ندارد
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ splus.ir/dastan9
⭕️ http://eitaa.com/dastan9
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت36 مسیر کاری هرروزش دیوانه کننده شده بود. حتی پارتی هایی که میگرفت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت37
مسیر کاری هرروزش دیوانه کننده شده بود. حتی پارتی هایی که میگرفتند.
حتی مسافرت هایی که می رفتند. حتی پولی که می ریخت تا شاید کمی روانش را جمع کند. همه اش تکراری بود اما مگر زندگی جز این بود؟
زندگی برای همه همین است. تکرار لحظه ها و تکراری بودن صحنه ها !
چه با لذت و چه بی لذت . چه تنهایی و چه جمعی. همین بود دیگر. پس باید میگذشت.
- فقط نمیدونم شما مزه پول رو تا حالا زیر زبونتون حس کردید یا نه ؟
معتاد میکنه آدم رو.
وقتی عادت کردی که سوار ماشین فلان بشی و رستوران های شمال رو فقط بشناسی و برند بپوشی، وقتی پول پارتيا و مشروب و موادت رو بدن و تورو وابسته خودشون کنند.
تو هم مثل سگ وفادار میشی.
هم دم تکون میدی، هم هرجا که چوب رو پرت کنن تو میدوی و از همون جا چوب رو براشون میاری، لیس به کفششون هم می زنی.
ماها آسیب دیده هم بودیم. شما ما رو نمی فهمید. من حتی توی آمریکا، توی انگلیس، توی ترکیه دوستانی دارم که بدبختند.
اونا هم آن قدر از وحشیگری مردای اونجا می نالن که من به این نتیجه رسیدم زن یعنی جنس دست دوم .
من خودم توی فرودگاه لندن دیدم به په زن مشکوک شدن چطور چهارتا مرد لهش کردند.
خب وقتی قراره بدبخت باشی،
حداقل پول داشته باشی. وقتی ازت دعوت میکنن بعد از همایش و کنفرانس به اتاقای مدیران برای بهره کشی حداقل پول داشته باشی.
وقتی بعد از برنامه های ضبطی که توی بی بی سی داشتیم، برای تحویل هزینه و کوفت و زهرمار می رفتیم اول باید وعده می دادیم و بعد روند کار پیش می رفت...
اونا که نیستند ببینند تو توی تنهایی هات چقدر اشک و درد داری و براشون هم مهم نیست، پس حداقل بتونی چند ساعت لذت آرایش و برند پوشی رو برای خودت داشته باشی.
ایناست که مالیخولیای این شبا و روزای منه. زن رو کاش همون بچگی زنده به گور می کردند تا الآن نشه بدبخت دست مردا.
من ایران رو ترجیح میدادم چون با بچه هایی که توی اونجا هستند و با بی بی سی همکاری دارن، در ارتباطم.
این جا حداقل امنیت دارم و خودم تا نخوام کثافت کاری نمی کنم اما اون جا دیگه خودت نیستی.
مثل بچه هایی که رفتن دبی. اونا دیگه خودشون نیستند. برای زنده بودن پول در می آرن. بهره کشی از بدنشون میشه پول ... میشه ...
دخترایی هم که فکر میکنن منی که از ماشین تویوتا پیاده می شم، خونه مستقل توی تجریش دارم و آزادم، پس خوش بختم، نباید این خوش بختی رو مزه کنند.
من بهشون دروغ نمیگفتم.
حتی گاهی تشویقشون هم نمی کردم.
من فقط وقتی خیال می بافتند، تار خیالشون رو پاره نمی کردم. وقتی توی لذت دست و پا می زدند میذاشتم تا تهش برند و خفه شن.
چون خودم احساس خفگی می کردم. اصلا دلم می خواست همه دخترهای ایران رو برسونم به آرزوشون که این لذت ها بود بعد می نشستم به بدبختی شون می خندیدم؛ چون خودم مجبور بودم توی بدبختیهام همیشه سرپا باشم و با غرور از آرایشگاه تور بیام بیرون.
برند بپوشم... برند ... برند پوشی یعنی ریختن پول یامفتی که درآوردی توی حلقوم نامردا... برند بپوشم... لبخند بزنم.
پشت فرمون تویوتام بشینم. چون مجبور بودم!!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت37 مسیر کاری هرروزش دیوانه کننده شده بود. حتی پارتی هایی که میگرفتن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
قسمت38
- با سینا برید رستوران فرمانیه میز رزرو کنید، این ... رو دعوت کنید.
فردا میز کرایه شده بود یک ساعت خلوت رستوران. آرش و سینا یک سر رفتند رستوران و یک جعبه دستمال کاغذی را برداشتند و سیستم شنود رویش کار شد.
طی هفته قبل تا حالا دو بار با ... تلفنی تماس گرفته بودند و تذکر داده بودند که متوجه کارهای مخفیانه توهستیم و طرف کمی تردید و ترس را همراه خودش کرده بود و حالا از طرف سازمان به رستوران دعوت شده بود و گفته بودند مشاوره و کار ضروری حضوری است تا بیاید و همکاری کند.
او خودش می دانست چه کرده و حالا می خواست بفهمد چه قدر دیگران فهمیدند او چه خیانت ها دارد می کند.
امیر با آرش بررسی کرده بود ببینند اهل عیاشی است، سیگاری، قلیانی، فضای مالی... که رسیده بودند به فضای مالی خوب ، نهایتا قلیان... رستوران را هم با پرستیژو منش خودش بالای تهران گرفته بودند.
از زمانی که از محل کارش راه افتاد ت.م رویش سوار بود؛ سفید بود... آمد.
امیر مقابلش که نشست چند دقیقه از پذیرایی و گفت وگوی اولیه که گذشت .
حرف های امیر که شروع شد، نه توانست انکار کند و نه توانست نه بیاورد برای همکاری.
مرد مدام رنگ عوض کرد.
صحبت امیر مرد را از خودش و خیانتی که داشت در مؤسسه به زنها میشد بیزار کرد. چند تا از صوتها را شنید و البته بحث آبرویش هم در میان بود؛ قبول کرد که همکاری کند.
گره ها داشت یکی یکی باز می شد. امیر گزارش تکمیلی را پیش مسئول بالا دستی وقتی برد که پرونده برای خیلی ها مهم و حیاتی شده بود!
با رضایت مسئول مافوق، تشکیلات پرانرژی تر کار را پیش برد. تیم کاری سه دسته منظم شدند؛ موسسات، پژوهشکده ها، مدلها.
با گزارشات دقیق مسئول ... و اطلاعات جمع آوری شده از فروغ حالا یک پنجره بزرگ که نه، دو پنجره بزرگ مقابلشان حل شده بود.
فروغ و ارتباطش با وزرات خانه ها، اسپانسرهای مالی داخلی این جریان.
رفت وآمدهای فروغ به سفارت خانه فرانسه ، کانادا، هلند، سوییس، انگلیس و... نه عادی بود و نه برای ارتقاء سطح همکاری بین دو کشور و نه حتی برای صدور ویزا!
طبق مکالمات و گفتگوها، فروغ دستور می گرفت و به بقیه نیروها ابلاغ می کرد!
و البته پول هایی که حالا منشا آنها دقیق شناسایی شده بود؛ به دلار از سفارت خانه ها دریافتی داشت و به ریال از آقازاده ها!
- با کنترل حساب ها، به پنج سرشاخه رسیدیم. پنج نفر اصلی تأمین مالی آقازاده هایی که پدراشون الآن دم و دستگاه دولتی دستشونه و پا رو دم هرکدوم بذاریم توی این اوضاع که دولت شعارش آزادی زنان و اسلام منافی آزادیه ... بوقای تبلیغیشون فضا رو دست می گیرند!
گزارشات شهاب همه را به سکوت کشانده بود:
- کمترین دریافتی فروغ و فتانه شش هزار دلار و بیشترین دریافتی فتانه * ویلای شش میلیاردی از یکی از آقازاده هاست.
به خاطر مراودات خارج از عرفی
که با چند تا از اونا داره دریافتی بالایی داره که البته به قلمش ویلاست !
راستش آقا ما دوباره خوردیم به پست آقازاده ها!
مملکت که دست باباهاشونه دیگه چرا مثل کفتار تکه تکه می کنند خدا عالمه !
آرش کمر خم شده روی لب تاب را صاف کرد و گفت:
- اما من، آرش کمانگیر پدر چهار فرزند به نتایج عالیه رسیدم؛
امیر صدای خنده های نیروهایش را میان این حجم کاری و روحیه خوب آرش را می ستود:
- حالا پدر چهار فرزند؛ پسردار که نشدی؟
- آقا امیرا پسر یکیش بسه، دختره که میشه براش هفت شهر عشق رو ساخت ! باباها فداها!
- فداها باباها! اوه اوه!
- آی آی آی آقا سینا! حسودی نداشتیم !
اسمشم گذاشتم فاطمه! پرونده جمع بشه برم ببینمش!
امروز فرداست که بیاد من پیشش نیستم! هی دنیا... یالان دنیا!
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت38 - با سینا برید رستوران فرمانیه میز رزرو کنید، این ... رو دعوت ک
حرکت و حس نمایشی آرش برای لحظه ای درد و غم زنان مظلوم ایرانی را که در جهالت، اسیر نقشه های مردان مست غربی و آمریکایی می شوند را برد.
- سینا برادر طرف چه کرد؟
- توی مؤسسۀ سوم شده حسابدار. اما اون اطلاعاتی که ما می خواهیم روتا حالا نیاورده.
یعنی من فکر میکنم زبلی برادرش رو نداره! فقط این آقا از خونه کناری هم تونسته یه سری عکس بگیره، یعنی از آدماش دیگه!
ابروهای امیر بالا رفت:
- ! چه جوری؟
- اینا مثل این که میان اتاق فروغ. اینم حدس میزنه که این مردا از خونه بغلی هستن. خودش رو می چاپونه توی اتاق فروغ به بهانه به قول خودش آرتیستی و با
گوشی عکس گرفته بود. گوشیش صد تا عکس گرفته بود.
آرش هم زیرو روشون رو درآورد. بیشترشون محکومیت داشتند فقط یکیشون هست که دیگه مخشونه و آره دیگه کار رو اون اداره میکنه!
امیر چشم تنگ می کند روی صورت آرش تا بقیه حرف را بشنود.
آرش صفحه را روشن می کند:
- آقا این پنج تا مرد و دوتا زن توی اون خونه هستند. اینا هسته اصلی هستن وتوی جاهای مختلف افرادی دارن که پول میگیرن و انفرادی کار میکنن. البته ما داریم این شبکه رو رد می زنیم.
مسئولشون اینه که
امیر زمزمه کرد:
- دانشجوی اخراجی سال ۸۸. فتنه ۸۸. اونجام دانشجوها رو این تحریک کرد و به خیابون کشوند. این جا چی؟
سینالب گزید.
آرش گفت:
- اجازه بدید این مکالمه رو بشنویم!
سکوت جمع و پخش صدا:
بين من بلیط برای پنج نفرشون میتونم رزرو کنم اما برای اینکه فضا رو داشته باشیم و شک برانگیز هم نشه ، ایران هم همین جور پر از نیاز باشه، شما دوتا دوتا ارسال کنید.
این جا هم روند را داشته باشیم که به مشتریا بگیم جنس جديد داره میاد، همون دوتا دوتا بفرستید!
فقط مشخصات کامل برام بدید.
- دیروز یکیشون زنگ زد خیلی زر زر کرد اعصاب فروغ رو به هم ریخت همه مون رو به صلابه کشید.
بهشون بگو خود احمقشون خواستند بیان، خود کثافتشون هم میدونستند دارن میرن کجا! الآن که خوشی شون تموم شده دارن اشک تمساح میریزن.
- غلط کرده بگو کدومشون بوده خودم پدرشو در میارم.
- اسمشو که نمی دونم فقط صوتشو دارم برات میذارم ببین کدومه؟
- بذار تا من پدرشو در بیارم. دو روز که زندونش کردم توی اتاقش، دو ماه که نگذاشتم بره توی پاساژا و خیابونا ول بگرده، به غلط کردن میفته و شکایت کردن یادش میره.
صدای بوق تلفن و بعد هم صوت زنانه :
- فروغ خانم. من اینجا دارم بیچاره می شم. تو رو جان مادرت، به فتانه و صدف هم زنگ زدم.
اینجا همه وحشین. تو رو هر کی می پرستی، من دیگه طاقت این کارو ندارم. به خدا خودکشی میکنم... به دادم برسید.
شما گفتید این جا کار آزاده اما این جا من فقط یه اتاق کار اجباری دارم.
اصلا من نمی تونم انتخاب کنم. مثل یه برده باهامون رفتار میشه چرا پاسپورتامون رو نمیدن... فروغ خانوم من دلم می خواد برگردم، همه دلشون میخواد، بیماری گرفتیم ... من نمی خوام بمیرم زیردست این کثافتا... چرا جوابمونمیدی؟
- یه کم خفه شوتا بشنوی.
اون موقع که این جا بودی و پول خرجت می کردم و شمال و جنوب زیر پات بود. مفتی مفتی کلاس رقص و کنسرت میرفتی باید به فکر این وقتا می بودی.
غلط کردی که به من زنگ زدی. من وقت دارم برای به دختر بدکاره بذارم؟
تمام پولی که برات خرج کردم میکشم بیرون !
پدر اون کسی هم که شماره من رو به تو داده در میارم!»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💥ببینید بچه ها
☜ در مواجهه با گناه ادما دو دسته هستن:
بعضیا از لذت گناه لذت میبرن
بعضیاهم عذاب میکشن از لذت گناه😑
ببین
اگه تو به این حد نفرت از گناه برسی و بدت بیاد ترکش دیگه خیییلی راحت میشه✌️
چون هیچکسی نمیتونه تورو مجبور به کاری کنه که دوسش نداری...
هیچکس!😊
با تنفر از گناه قدرت و مقاومتت در برابر نفس و شیطون حسابی زیاد میشه✊
و تنها کاری که باید بکنی از بین بردن عادتشه(که فقط چهل روز طول میکشه)
ببین...
اگه از گناه لذت ببری و از انجام دادنش نترسی و حالت بهم نخوره ازش ترکش برات سخت میشه
ببین...
باطن گناه خیلی نحس و کثیفه اصلا به ظاهرش نگاه نکن...این دنیا نبینی اون دنیا باطن زشتشو میبینی و وحشت میکنی و حالت بهم میخوره ازش
و ارزو میکنی کااااش بین و تو اون عمل کیلومتر ها فاصله بود😖
و میبینی که بخاطر یه عمل کثیف چقدر باطن با اررررزش خودتو نابود کردی🥀
پس همین دنیا ازش متنفرشو تا راحت تر ترکش کنی و از شرش خلاص بشی✌️
باشه؟
افرین!👊
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
✨﷽✨
#یڪ_داستان_یڪ_پند
✍🏻 یڪی از عرفا و اولیا الله نقل می ڪرد، روزی در فرودگاه تبریز از هواپیما پیاده شدم و خواستم تاڪسی ڪرایه ڪنم به منزل برساندم. تاڪسی ها مدل بالا بودند و خودروی پیڪانی آن دور پارڪ ڪرده بود ڪه ڪسی سوار نمی شد. او را دربست ڪرایه ڪردم و به او گفتم: اگر مسافر هم سوار ڪنی ایرادی ندارد. راننده خوشحال شد به چند نفر در مسیر ڪه بودند، چراغی زد و توقف ڪوتاهی ڪرد ولی هم مسیر ما نبودند. ڪسی سوار نشد و بالاخره مرا تنهایی به منزل رساند.
شب در عالم رویا در باغ زیبای بزرگی خودم را دیدم، بسیار خوشحال شدم، پرسیدم ، این باغ برای کیست؟ گفتند: تو. پرسیدم چرا؟ گفت امروز ڪار خیری ڪردی. گفتم،ولی ڪسی سوار نشد و راننده مرا فقط برد و از من ڪرایه گرفت. گفتند: در لحظه ای ڪه راننده در مقابل مسافری می ایستاد تو بیشتر از راننده مشتاق بودی آن مسافر سوار شود وراننده ڪرایه ای بگیرد و وقتی مسافری سوار نمی شد، تو بیشتر از او متاسف می شدی. و این باغ برای نیت خیری بود ڪه در قلبت داشتی، هرچند نمیتوانستی نیت خیر خود را به نتیجه برسانی .
✔️إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا اگر خداوند در قلب های شما (ڪافی است) خیری ببیند، به شما خیر عنایت می ڪند.(انفال70)
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
❖
مژده ای دل
"خدای عشق" رسید
شاهدان را
لقای عشق رسید
جان به پایش
کنید قربانی
عاشقان خونبهای
عشق رسید...
ولادت امام حسین (ع)♥️
و روز پاسدار مبارک باد🍃💐
⭕️ @dastan9 🌺🌹
🔸🔹🔸
🌸 خجسته میلاد حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام مبارک باد
🔰 از حضرت سید الشهداء علیه السلام در باب طول عمر روایت شده است که فرمودند: «مَنْ سَرّهُ اَنْ يُنْسَاَ فِى اَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ».
🔹 «كسى كه دوست دارد اجلش به تأخير افتد و روزى اش افزايش يابد، صله رحم به جا آورد».
(بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۹۱ ح۵ )
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 🌺💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «امام هستی»
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 این کائنات یک امام داره و مردمی که باید مقدمات ظهور این امام رو فراهم کنند...
🪐 تمام این کائنات درگیر ماها شده، کجای این ماجراییم؟
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Sunday - 06 March 2022
قمری: الأحد، 3 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹ولادت امام حسین علیه السلام، 4ه-ق
🔹رسیدن امام حسین علیه السلام به مکه
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
▪️2 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام
▪️8 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️12 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️28 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 🌺💐
✨﷽✨
کیا شبیه پیامبر هستن⁉️
🌸رسول خدا (ص) فرمودند:
🌟شبیه ترین شما به من از نظر اخلاق کسانی هستند که چهار ویژگی داشته باشند:
1⃣⇜خوش اخلاق باشند،
2⃣⇜ حلیم باشند،
3⃣⇜به خویشاوندان رسیدگی کنند
4⃣⇜و انصاف را رعایت کنند.
⚠️حرف خوب خیلی است، ولی عمل مهم است، این که انسان این ها را به کار ببندد و به آن عمل کند.
#حجت_السلام_رفیعی
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
✨﷽✨
✅داستان واقعی حاج حسین خیّر
✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیهالسلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد...
خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟»
از خواب پرید و به کربلا برگشت...
💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود، می بینی اگر اینروزها زائر اربعينی را یا اینکه اصلا گرفته است اگر چشم حضرت زهرا سلام الله علیها تورا و خودت زائر اربعين هستی، حتماً و تا می توانی بازار دعایِ فرج مولا جانت را گرم کن،به همه ی مسافران جاده ی کربلا بگو مهمترین احتیاج و دعای ما ظهور امام زمانمان است...
ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود
📚پایگاه اطلاع رسانی خانه مهدویت ایران
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
خدایا مرا از آتش نجات بده
مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد:- خدایا مرا از آتش نجات بده!به او گفتند:- از براى تو مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟گفت:- من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (ع) كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.به طرف پیكر حسین (ع) نزدیك شدم، همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم! همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم! باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم! ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.ناگاه! در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(ص) همراه على (ع) و فاطمه (س) و امام (ع) را بوسید و سپس فرمود:- پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!شنیدم امام حسین (ع) در پاسخ فرمود:- شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.فاطمه (س) به من روى كرد و گفت:- خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش نماید!از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده. سه دعاى فاطمه (س) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش - باقى مانده، این است كه مى گویم:- خدایا! مرا از آتش نجات بده!
بحارالانوارجلد1
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
#قصه-واقعی🌺
دیشب سه مرتبه امام حسین(ع)به دیدنش آمدندوفرمودندعذاب را...
حاج محمدعلی یزدی که وی رابه وثاقت وامانت وفضل می ستودند،نقل می کندکه ایشان شبهادرمقبره ای خارج ازشهریزدکه جماعتی ازصلحاءونیکان نیزدرآن مدفونندبه سرمی برد،درهمسایگی حاج محمدعلی یزدی مروگمرکچی زندگی میکرد. مردگمرکچی درگذشت وپس ازیک ماه ازمرگ وی،حاج محمدعلی اورادرعالم رویامی بیندکه درکمال خوشی ونعمت بسرمیبرد. پس نزداومی رودومیگوید:من ازآغازوانجام ودرون وبیرون توباخبرم،توکسی نبودی که درونت خوب باشدوبه کارهای نیک مشغول بوده باشی ! مردگمرکچی می گوید:آری!چنین است که گفتی،من ازلحظه مرگ تادیروزدرسخت ترین عذاب بودم،اماروزقبل همسراستاداشرف آهنگرازدنیارفت ودراینجابه خاکش سپردند-اشاره به پنجاه قدمی قبرخودش کردوگفت:دیشب سه مرتبه امام حسین(ع)به دیدنش آمدند. بارسوم فرمودند:عذاب راازاین مقبره بردارید،لذامن هم درنعمت وآسایش قرارگرفتم. حاج محمدعلی یزدی می گوید:من متحیرانه ازخواب برخاستم،واستاداشرف آهنگررانمی شناختم ومحله ی اورانمی دانستم. پس به بازارآهنگرهارفتم،وبه جستجوی حال اوبرآمدم تااستاداشرف راپیداکردم،وپرسیدم آیاتوهمسری داشته ای که به تازگی درگذشته باشد؟! گفت:آری!دیروزدرگذشت ودرفلان موضع-وهمان مکان رااسم برد-دفنش کردم. گفتم:اوبه زیارت سیدالشهدا(ع)رفته بود؟ گفت:نه،گفتم:ذکرمصائب آن حضرت رامیکرد؟گفت:نه. گفتم:مجلس عزای آن حضرت رابپامیگرد؟گفت:نه. آنگاه ازمن پرسیددنبال چه مطلبی هستی؟ پس من خوابم رابرای اونقل کردم. آنگاه جواب دادکه همسرمن دراواخرعمرش دائم زیارت عاشورامی خواند!
منبع:کتاب ذکرهای آسمانی،ص۱۹۵نویسنده:حمزه کریم خانی
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
حرکت و حس نمایشی آرش برای لحظه ای درد و غم زنان مظلوم ایرانی را که در جهالت، اسیر نقشه های مردان مست
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
قسمت39
صدای گریه دختر و جیغ ها و فحش های فروغ تمام فضای اتاق را پر کرده بود.
آرش بی رحمانه کلیپ بعدی را که بعد از هک رایانه خانه به دست آورده بود نشان داد؛ فیلم های کوتاهی از فرودگاه امام خمینی که در هر سکانس دختران ایرانی بودند که با ذوق از دوربین خداحافظی می کردند و نوید آزادی از ایران و بند حجاب و دین را می دادند.
کلیپ بعدی ورودشان به دبی، کویت، عمان، قطر ... بود.
ورود شورانگیز و با پوشش نامناسب و بعد هم گشت و گذارشان در مراکز خرید و تفریحی، کلیپ بعد فضای اتاق های هرکدام بود.
اتاقی تقریبا ده متری با تختی دو نفره و حمام و دستشویی و کمد دیواری ....
تمام اتاق ها دوربین داشت. آرش گفت:
- اینم سایت اجاره این دخترها. سایت که بالا آمد سرها پایین افتاد.
آن و سایت را بست و گفت:
- توی این سایت این دخترها رو با لباسای نامناسب به نمایش میذارن.
سایت رو به مرد ایرانی از توی ترکیه اداره میکنه. کرایه و فروش همینا که شما صدای التماس و گریه شو شنیدید.
اون خونه بغل مؤسسه داره ترتیب خروج دختران و زنان رو میده که همه چیز رو توی لذت جسمی میدونن و بعد که میرن تازه می فهمن توی چه تار عنکبوتی افتادن.
البته کار بعدشون هم فروش دخترهاست به شیخای وهابی!
سید با صدای گرفته گفت:
- آرش صفحه رو عوض کن.
خودش توضیح داد:
- الان میدونید چی شده؟
متوجه شدن فروش دخترا و خروجشون خیلی هزینه داره کاری که کردن اینه که یه سری خونه و ویلا تدارک دیدن توی ایران و سایت زدن هر کس خواست توریستی بیاد ایران و ویلا رو کرایه کنند با تمام خدمات .
همین جا دختر رو می فروشن.
هیچکدام طاقت ادامه نداشتند.
امیر تسبیح تربتش را درآورد و بلند شد تا کمی در فضای باز بیرون ساختمان نفس بکشد.
هر کدام راهی برای فرار از آلودگی ها انتخاب کردند. گفتگو درباره بدی ها هم ذهن و دل را سیاه می کند.
سینا حالت تهوع داشت. نفس های عمیقی که میکشید و آبی که به سر و صورتش ریخت به بهانه وضو گرفتن کمی حالش را بهتر کرد.
شهاب را که دید گفت:
- اینایی که اهل زندگی این مدلی هستن خفه نمیشن؟
حالشون چه جوری خوب میشه ؟
اصلا خوبی می دونن چیه ؟
اینا همین جوری جنایتکار میشن...
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت39 صدای گریه دختر و جیغ ها و فحش های فروغ تمام فضای اتاق را پر کرده
کسی که در حق خودش ظلم میکنه راحت به دیگران هم ظلم میکنه!
نیم ساعتی بعد که دور هم نشستند. امیر اول پاکت پسته را در آورد و مشتی در بشقاب هرکدام ریخت و به آرش گفت:
- پس تا اینجا شد؛
و آرش نوشت:
- نقشه و پشتیبانی عنکبوت؛ داخلی و خارجی!
پیاده نظام عنکبوت ، پنج دسته هستند: آرایشگاه ، مزون و آتلیه عکاسی و استخر و باشگاه.
البته توی استخر و باشگاه ها طبق گزارش تیم خانم موسوی دختران زیبا با اندام متناسب رو شناسایی می کنند، باهاشون ارتباط صمیمانه می گیرند و تحت عنوان اینکه حیفه که تو مدل نشی، اونها رو به مؤسسه میکشونن و ابتدا هم پول خوبی پیشنهاد میدن و بعد هم پارتی و خوراک حرام و ارتباط حرام و سفر شمال و بعد هم پخش عکساشون توی فضای مجازی و
إلى آخرا
قالب کار عنکبوت: عکس های مدلینگ حرفه ای و آماتور دخترای ایرانی در شبکه که البته ماهیت تخصصی شبکه اینستاگرام همینه.
که تا حالا صفحاتی با این دقت شناسایی کردیم؛ آیدی اینستاگرام، تعداد دنبال شونده، تعداد دنبال کننده، تعداد پست، آیدی kik، آیدی Line، آیدی Facebook، آیدی سایر شبکه های اجتماعی، ایمیل، تلفن، نشانی، شماره حساب، درجه ابتذال صفحات، افراد مرتبط، صفحات زیرمجموعه، نوع صفحه ، عکس های منتشر شده و ...
آرش پشت سرهم صفحات را عوض میکرد و کنار جدول کارهایی که انجام داده بودند، صفحات افراد و شخصیت هایی که در رصد به آنها رسیده بودند.
را هم گذرا نشان داد:
-سر شبکه های صفحه های مدلینگ ایرانی اینستاگرام الان توی تور ما
هستن.
فقط متأسفانه بیش از ۸۰ درصد تعداد فالوورهای ایرانی از مجموع کل صفحات مرتبط با موضوع مدلینگ هستند که با وجود فیلترینگ چندباره صفحات اون ها و اخيرا سرویس فیلترینگ هوشمند، به صورت کاملا تصاعدی بر تعداد دنبال کنندگان صفحاتشون اضافه میشه.
شهاب غرزد:
- شرف ندارند که با رنگ و لعاب آدم تور میکنند، روح و روانش رو به فنا میدن! بی وجدانا
امیر ادامه داد:
- میتینگ های مدی که پیوسته خارج از کشور برگزار میکنن، یکی از بهترین روش های شناسایی و پرورش نیرو و برگزاری دوره برای سر شبکه های مدلینگه!
از همین ظرفیت هم خوب بهره بردن برای پرورش و رونمایی از دخترا و پسرا تو شبکه های اجتماعی و ارتباط گیری با خارج از کشور!
در ذهن بچه ها حرف های زیادی دور می زد که جوابی هم برایش نداشتند. چه می شود که مردم به جامعه بیگانه اعتماد میکنند و به نیروهای خودی نه؟
چه می شود که زنها برای رسیدن به لذت شاید هم شخصیت و احترام دقيقا احترام خودشان را زیر پا میگذارند؟
چه می شود که تربیت یک انسان برای زن می شود جوجه کشی، اما برای ساختن انواع و اقسام دستگاه های مکانیکی درس می خوانند؟
شئ ارزشمندتر از انسان است؟ یعنی تقصیر جامعه جهانی است که ارزش زن را این قدر پایین آورده است؟
مردها چه کرده اند که زنها دچار سرخوردگی شده اند و از جایگاه خودشان بیرون زده اند برای رسیدن به جایگاه مردان؟
شهاب این حجم سوالات را ندیده گرفت و پرسید:
- باید با اینا چه کار کنیم؟
آقا امیر قرار بود به سر برید پیش حاجی دستاوردای ما خیلی خوبه .
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
کسی که در حق خودش ظلم میکنه راحت به دیگران هم ظلم میکنه! نیم ساعتی بعد که دور هم نشستند. امیر اول پ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت40
سینا با اخم گفت:
. این قصه چوب دو سر نجس شده. با پول خودمون از بین مسئولین خودمون، دارند نیرو میسازن !
از زنهای خودمون هم برای خانه های فساد و فحشا!
دست دادند با دشمنی که تحریم میکنه ما رو... که چی بشه؟
جای امیر سرد شده است. سردی اما در دلش راهی نداشت. همیشه که با این حجم پرونده ها و خیانت ها چانه زنی میکرد حواسش جمع بود که اینها کف روی آبند و فقط باید مدیریت فرهنگی کشور بیدار شود.
ماهیت اینها را اگر مردم بفهمند خودشان زیر پا لهشان می کنند.
باید این پرونده را قصه کند. باید بنویسد و به تمام زنهای ایران نه، دنیا هدیه بدهد. باید نوشتن هم یاد بگیرد.
رو به آرش گفت:
- این گزارش ها رو دسته بندی کن برای فردا برم پیش حاجی!
فردا سینا و شهاب با اطلاع تم خودشان را رساندند سر یکی از قرارهای فروغ.
شهاب کنار موتور تم پارک کرد و نیرویش در عقب ماشین را باز کرد و سوار شد:
- چه خبر؟
- حاجی این فروغ نیم ساعته رفته توی این مؤسسه. بیرون هم نمیاد.
من پیگیر شدم رفت طبقه پایین. اونجا به مؤسسه حجاب برتره. فقط هم همون مؤسسه توی این طبقه است.
سینا کوبید روی پای شهاب و گفت:
- به حول و قوه الهی فروغ هدایت شد. شهاب جون بیکار شدی!
شهاب در ماشین را باز کرد و گفت:
- عالی شد همون مؤسسه است که با خانمم اومدیم.
فقط منتظر بودم که فروغ بیاد. از این مارمولک همه کاری بر میاد. برم ببینم چه خبره .
سینا دست شهاب را گرفت و گفت:
- بذار من برم. توزیاد این روزا دنبالش بودی یه وقت چهره آشنا میای!
سینا کت لی اش را درآورد و لباس را روی شلوار انداخت و بسم الله گویان از پله ها پایین رفت.
در را که باز کرد سالن کوچکی که پنج در به آن باز می شد توی چشمش نشست و دوربینی که در جای سالن نصب بود.
صدای زن چادری که ته آرایشی هم کرده بود سینا را تا مقابل میز کشاند:
- چه کمکی میتونم بهتون بکنم!
سینا بی تفاوت به چادر شالی زن و عشوه کلامش گفت: - به وقت ملاقات با مسئول مؤسسه می خواستم.
زن ابرویی بالا انداخت:
- میتونم بپرسم درباره چه موضوعی. چون فکر کنم من بتونم در خدمتتون باشم؟
نفس سینا همیشه از دیدن زنهایی که چادر سر می کردند و آرایش و عشوه هم داشتند تنگ می شد.
اخم هایش را در هم کرد و گفت:
- شغل من وارداته !
معاونم می خواست بیاد که ترجیح دادم خودم بیام فضا و وسعت کارتون رو از نزدیک ببینم، چون از این ور و اون ور گاهی تعریف هایی شنیدم.
می خوام سرمایه گذاری کنم برای این کاری که شما دارید انجام می دید. به خاطر همین فکر نکنم کاری از دست شما بربیاد.
@dastan9
باید با مدیر این جا صحبت کنم!
زن ایستاد و لبخند روی لبش پهن ترشد:
- بله بله خوش اومدید. فقط ایشون الآن جلسه خیلی مهمی دارند. باید صبر کنید.
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت40 سینا با اخم گفت: . این قصه چوب دو سر نجس شده. با پول خودمون ا
سینا شانه بالا انداخت و گفت:
من خیلی نمی تونم توی تهران بمونم. شما فقط از ایشون بپرسید که چه
وقتی فرصت دارند.
من ببینم با این جا همکاری کنم یا آدرس یکی دوتا مؤسسة دیگه رو هم گرفتم برم اونجا!
زن اول گوشی رو برداشت اما با نگاهی به صورت سینا تصمیمش عوض شد.
صندلی را به سینا تعارف کرد و رفت سمت یکی از درها. سینا آرام پشت سر زن راه افتاد.
قدش از زن بلندتر بود و در که باز شد، یک دید کلی در اتاق زد.
زن در را باز گذاشت و سینا فروغ را هم دید که داشت فنجان مقابلش را توی نعلبکی برمی گرداند؛ فال قهوه.
زن کنار گوش مدیر حرفی زد که مدیر رو به سینا نیم خیز شد و جوابی داد.
زن که بیرون آمد به سینا گفت:
- ایشون با کمال میل منتظر دیدار شما هستند. فقط چون تا ظهر با خانم فروغ ملکی قرار دارند گفتند عصر در خدمتتون هستند؟
سینا آبرویی بالا انداخت و سری تکان داد:
- خانم ملکی هم دارند برای شهرستان قرارداد می بندند؟
- نخیر. ایشون توی همین تهران به مؤسسه فوق العاده دارند. کارشون هم توی زمینه مدل های روزه . چون ما توی زمینه چادر دغدغه داشتیم و ایشون هم توی زمینه لباس فاخر خیلی متبحرهستند چند وقتیه که با ما قرارداد همکاری دارند.
پشتیبانی خوبی از مدل های جدید چادر هم کردند.
- چه خانم فهیمی. هم مدلینگ کار می کنند هم چادر؟
- بله بله. اصلا طرح چادر دانشجویی و چادر شالی رو گروه ایشون پیشنهاد دادند و خب ما هم کار دوخت و پخش رو بر عهده داریم
زن برای سینا از موقعیت مؤسسه هم توضیح داد:
- ما توی زمینه ترویج حجاب فعالیت می کنیم. خلاقیت هم یکی از شعارهای ماست.
هم بهترین پارچه های موجود در جهان رو استفاده میکنیم هم زیباترین مدل ها رو تولید می کنیم.
مطمئن باشید که بهترین جا رو انتخاب کردید؟
@dastan9
ابروهای سینا درهم رفته بود و با بروشوری که مقابلش بود ور میرفت:
- هزینه تبلیغ و طراحی و پخش کشوری با خانم ملکیه یا مجموعه شما؟
اخه تا این مدل ها در سطح مردم جا بیفته زمان می بره که خب زمان توی کار تولیدی حرف اول رو میزنه!
معلومه شما خیلی با محاسبات دقیق جلورفتید؟
زن سری تکان داد و گفت:
- البته همه اینها رو می تونید عصرکه تشریف آوردید بپرسید. فقط من برای اینکه جلب اعتماد کرده باشم و برای ادامه همکاری میگم که خانم ملکی شریک منصفی هستند. از لحاظ مالی هم شراکت داشتند.
سینا که در ماشین را باز کرد شهاب نفس حبس شده اش را رها کرد:
- وای سینا نگفتم که بری اجداد طرف رو در بیاری.
سینا یقه اش را صاف کرد و گفت:
- توکی یاد میگیری با یه سرمایه گذار درست برخورد کنی معاون ؟
در ضمن عصرهم بیا دنبالم قرار کاری دارم. حالا برو.
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆اخطار نماینده مجلس بر مصوبه ی غیر قانونی ستاد کرونا
____
⛔️ چند پزشک دور هم می شینن یه مصوبه تصویب می کنند چند صدمیلیارد سود می کنن ایا دلیلی دارید این کار رو نکنن؟ پول حرام که شاخ و دم نداره همینه دیگه!
#درامد_غیرقانونی
#درامد_غیرشرعی
#حرام_اندر_حرام
#دیکتاتوری_پزشکان_رو_به_پایان_است
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺🌺💐
💕 چند ویژگی منحصر به فرد
امام حسین علیه السلام🌼
تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند
تنها امامی که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است.
تنها امامی که روز ولادتشان، پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند.
تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند.
تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند.
تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام )
تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند
تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست.
تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند
تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد.
تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند.
تنها امامی که بعد از شهادتش، خانواده اش اسیر شدند.
تنها امامی که پدر و مادر و ۹ نسلش معصوم بودند.
تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست.
تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد
تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد.
تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!
تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است.
تنها امامی که یک در بهشت به نام اوست: باب الحسین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
فرزند دلیر حیدر آمد
عباس، امیر لشکر آمد
میخواست نشان دهد ادب را
یک روز پس از برادر آمد
میلاد فرخنده و مبارک قمر العشیره آقا ابوالفضل العباس (ع) بر تمام عاشقان و دوستداران آن حضرت مبارک باد
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یا_عباس
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 💐🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تلنگری به منتظران تنبل دوران غیبت | #ببینید
🔹 اونهایی که فکر میکنند حضرت میان تا مثل سوپرمن مشکلات رو حل کنند، تعریف درست مهدویت رو ببینند!
🎤#استاد_ازغدی
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 07 March 2022
قمری: الإثنين، 4 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹ولادت حضرت عباس علیه السلام، 26ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام
▪️7 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️11 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️27 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️36 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 💐🌺
💠 نماز شب چهارم ماه شعبان
🔻به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است:
🔹منْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الرَّابِعَةِ مِنْ شَعْبَانَ أَرْبَعِينَ رَكْعَةً يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً وَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ بَنَى لَهُ بِكُلِّ سُورَةٍ أَلْفَ أَلْفِ مَدِينَةٍ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ أَلْفِ أَلْفِ شَهِيد
🔸هر کس در شب چهارم ماه شعبان چهل رکعت نماز بخواند در هر رکعت یک بار حمد و بیست و پنج بار توحید؛ خداوند در برابر هر ركعت ثواب يك ميليون سال را براى او مىنويسد و در برابر هر سوره، يك ميليون شهر براى او بنيان مىنهد و ثواب يك ميليون شهيد را به او عطا مىكند.
📚اقبال الاعمال
#نماز_شبهای_ماه_شعبان
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨
💠 آدرس امام زمان عج 💠
🔸از بزرگی پرسیدند:
آدرس امام زمان عج کجاست؟
کجا میشود حضرت را پیدا کرد؟
🔸ایشان فرمودند:
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است. آنجا که میفرماید:
🔰سوره مبارکه قمر، آیه ﴿۵۵﴾
〖فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ〗
🔸ترجمه فارسی:
【در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!】
🔹 هرجا که صدق و درستی باشد،
🔹 هرجا که دروغ نیرنگ نباشد،
🔹 هر جا که دغلکاری و فریبکاری نباشد،
🔹 هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد،
حضرت آنجا تشریف دارند...
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 ،💐🌺
✨﷽✨
#پندانه
🔴حکایتی فراموش شده
✍حکیم فرزانهای، همه مردم شهر را جمع کرد تا برای آنها حکایت فراموش شدهای را بازگو کند.
از چند روز قبل، مریدان حکیم در سراسر شهر جار زدند و مردم را آگاه کردند.
از این رو جمع کثیری در روز موعود برای شنیدن حکایت فراموش شده گرد آمدند.
حکیم بالای منبر رفت و گفت:
روزی روزگاری پسربچهای زندگی میکرد، بعد از گذشت ایامی جوان شد، سپس ازدواج کرد و صاحب بچهای شد، به سختی کار کرد، سپس خانه و تجارتخانهای برای خود دستوپا کرد.
آنگاه حکیم ساکت شد، مردم ابتدا کمی صبر کردند، عاقبت عصبانی شده و فریاد کشیدند:
خُب! که چی؟
حکیم به نشانه تاسف سری تکان داد و گفت:
که چی را از خودتان بپرسید، این داستان زندگی خود شماست!
راستی که چی؟!
آیا واقعا هدف از آفرینش انسان فقط همین چیزهایی بود که حکیم گفت!؟
به حق باید گفت که این حکیم فرزانه به بهترین شکل ممکن مردمان شهرش را پند داد.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺