eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
81 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰از شيوه های بيان منابع اصلی دينی، است در هم آمده. با آوردن و نیز می توان، به بيان معارف اسلامی پرداخت. 👈یاد آور می شود در این کانال ضمن اشاره به نمونه ای از اين داستان ها و ... آموزش با این نیز ذکر می شود چنانچه در ادامه مقدمه می آید. 🔰اهداف کانال داستان طنز و لطيفه های آموزنده 🌷 آوردن نمونه داستان ها و ... و نيز راهکار برای آموختن چگونگی بستر سازی بوسيله اين ها برای فهم آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام . و نيز نتيجه گيری از اين ها به کمک شعر. برای مطالعه نمونه اين راهکار ها از لينگ استفاده فرمائيد. https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi/166 👈گفتنی است برای آشنائی با خدمات متنوع مؤسسه فرهنگ سازان حجه بن الحسن (عج) از لينگ استفاده فرمائيد. https://eitaa.com/manabe_eslami/7 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🎋مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/15 🔰ادامه مقدمه 1️⃣ادامه 1 - 🔰ادامه اهداف کانال داستنی هاي داستان،طنز لطيفه های آموزنده https://eitaa.com/dastan_latifeh/24 🌷نمونه بستر سازی https://eitaa.com/dastan_latifeh/93 2️⃣ادامه - 2 🔰انواع و اقسام داستان ها طنز ها و لطيفه ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/28 3️⃣ادامه - 3 🔰تکميل مستند سازی الف : داستان ها .. https://eitaa.com/dastan_latifeh/66 https://eitaa.com/dastan_latifeh/105 ب : طنز ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/93 4️⃣ادامه - 4 🔰کابردی بودن داستان ها طنز ها و ... https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 5️⃣ادامه - 5 🔰هدف ما از آوردن لطيفه های قرآنی https://eitaa.com/dastan_latifeh/139 6️⃣ادامه - 6 🔰برکات آشنائی با قرآن با ادبيات مختلف: https://eitaa.com/dastan_latifeh/140 7️⃣ادامه - 7 🔰ضرورت آشنائی با حکايت های تاريخی https://eitaa.com/dastan_latifeh/16 8️⃣ادامه _ 8 🔰داستان های موضوعی الفبائی https://eitaa.com/dastan_latifeh/159 🔰آدرس جدول و ليست موضوعات، بترتيب حروف الفبائی. https://eitaa.com/dastan_latifeh/159 9️⃣ ادامه 9 https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 ☺️ياد آوری نمونه های 1 - داستان الف : داستان های تک ب : داستان های دو لنگه ای مثل: https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 2 - طنز 3 - لطيفه الف : قرآنی https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 ب - عادی 🔚🔚🔚🔚🔚🔚♥️ ..مِ ﷽♥️🔚🔚🔚🔚🔚🔚 🔰ابتدا متبرک کنيم برنامه را با خاطره ای از دوستان امام زمان (عج) 🌷داستانی از تشرف مردی کفاش خدمت امام زمان (عج) 🔷سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. 🔻 روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»، 🔸 سید عرض کرد: «آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم». ♦️حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»، 🌹سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: «قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!» حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.» 📚منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی /پایگاه تبیان https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷برای با نشاط مطالعه کردن و خسته نشدن ابتدا خوب به اين تصوير نگاه کنيد. سپس به داستان بسم الله را مطالعه کنيد. 👈استادی گفت: هر کس ((بسم الله)) را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، آن چنان که در خشکی سفر می کند. 🌷جوانی ساده دل و با اعتقاد، این سخن را شنید و بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به منزل، ((بسم الله)) گفت و پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. روزهای بعد به همین منوال بود. روزی استاد را به منزل خویش دعوت کرد تا از او قدردانی کند. 🍎او پذیرفت و با جوان پاک دل به راه افتاد. به رودخانه که رسیدند، جوان ((بسم الله)) گفت و پا بر آب نهاد و از آن گذشت اما استاد هم چنان بر جای خویش ایستاده بود. 🌷جوان صدا زد: ای مرد بزرگ، این دستوری است که خود داده ای ، پس چرا بر جای ایستاده ایستاده ای ؟ ((بسم الله)) بگو و بیا ٍاستاد گفت: 💦حق همان است که تو گفتی، اما اعتقاد و دلی که تو داری من ندارم.! پیام های دینی: 1-اثر و برکات اعتقاد به قدرت لایزال الهی بر هیچ کس پوشیده نیست. 2-پاک دلی در اسلام بسیار ستوده شده. 3-خداوند بنده دوست، برای آسایش بندگان تسهیلاتی قائل شده از جمله توسل به مقدسات که از جمله آن معصومان (ع) است https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌹سرآغاز 🎋نظر کردم به چشم عقل و تدبیر 🎋ندیدم به ز خاموشی خصالی 🎋نگویم لب ببند و دیده بر دوز 🎋ولیکن هر مقامی را مقالی 🎋زمانی بحث علم و درس تنزيل 🎋که باشد نفس انسان را کمالی با هدف به کمال رسیدن 🎋زمانی شعر و تمثيل و لطائف 🎋که خاطر را بود دفع ملالی 👈در اول کتاب نکته ها و لطيفه نويسنده محترم قبل از آوردن اين شعر: مطالب بسيار جالبی را ياد آور شده اند، که مطالعه چکيده آن برای کسانی که دارای ذوق اين فن هستند، مفيد است. ✅ضرورت و نياز به مزاح الف : مزاح و شوخی طبعی از ویژگی‌های طبیعت آدمی است. جسم و روح انسان به واسطه فعالیت های روزمره و درگیری ها و ناملایمات زندگی خسته و ملول می گردد، خلقش تنگ می شود و دل و دماغ و حوصله از او می ‌گیرد. در چنین لحظاتی یکی از راه های زدودن این کسالت و ملالت، مزاح است. ب : علاوه بر اين، طبیعت انسان آمیخته با صفاتی است که ابعاد دوگانه‌ی دارد. یکی از این صفات غرور است. هیچ انسانی خالی از غرور نیست. منتها برخی غرور مثبت دارند و بعضی دچار غرور منفی و ناپسند هستند. مثلاً آن انسانی که در عین احتیاج و فقر حاضر نیست خود را پست کند و دست گدایی بر در خانه این و آن دراز کند « بلند طبعی» دارای غرور پسندیده است. ولی آنکه به عللی خود را برتر از دیگران می داند و فکر می کند که دیگر بندگان خدا خادم و چاکر آفریده شده اند دچار غروری نکوهیده و ناپسند است. زمانی موقعیت ایجاب می‌کند که برای تنبیه این انسان های مغرور و منحرف و ستمگر به جای پند و اندرز های معمولی به سخنان نیش دار و طنز روی آورد تا بلکه از خواب غفلت بیدار شوند. بدین ترتیب از گذشته‌های دور طنز گویان و شوخ طبعان و فکاهی نویسان در نزد ملل و اقوام مختلف معروف و زبانزد بوده اند. ✅آثار و فوائد مزاح شوخی و مزاح ای که اگر سنجیده و مؤدبانه باشد در شاد نمودن انسان ملول بسیار موثر است. ✅ياد آوری چند نکته نکته ای مهم، مشخص نمودن حد و مرزها در سخن طنز و بذله است. چرا که تنها کسانی معزز و محترم بوده‌اند و هستند، که در گفته ها و نوشته های فکاهی خود حریم ارزش های والای انسانی را پاس داشته، و در عین شوخ طبعی ادب و اخلاق را فراموش نکرده‌اند. چرا که گروهی از در اين فن، به جهت پرده دری در سخن و آوردن مضامین زشت و رکیک و لطایفی خالی از نزاکت و دور از اخلاق؛ زمینه‌ای برای فساد اخلاق اجتماعی باز کرده اند که مورد نفرت و نکوهش منتقدان قرار گرفته اند. اکنون حد و مرز، سخن فکاهی و بذله را به طور فشرده بخوانيد. 👈به طور کلی سخن خنده دار را می توان به چهار قسمت تقسیم نمود: 1 – طنز و انتقاد: طنز گفته و يا نوشته ای است که در قالب کنايات و اشارات و با بیانی فکاهی و غیر جدی عيوب و کاستی های انسان را به رخ می کشد و در حقیقت چون آینه ای است که پیش‌روی انسان زشت منظر قرار می‌گیرد و وی را به زشتی صورت خود آگاه می سازد. طنز غالباً با خنده آمیخته است. اما خنده طنز برای مسخره نیست. چون سبک طنز زهر دارد و سرزنش آمیز است، لذا خنده آن نيش دار است. در طنز طنز پرداز بی آنکه غرضی يا نِیت بدی داشته باشد، تنها برای هشدار به بد پنداران و بد گفتاران و بد کرداران قلم به دست می گیرد و یا زبان می‌گشاید و زشتی ها و انحراف ها را برملا می کند و انسان ها را با اشاره آگاه می سازد. به طور کلی در طنز کلمات رکیک و زننده به چشم نمی خورد. ولی در مواردی موارد نادری که این گونه کلمات در طنز آمده است، هدف نویسنده تأثیر بیشتر بخشیدن به مطلب خود بوده است. در هر حال خوشایند نبوده ولی لازم به نظر می رسیده است. طنز پردازبه جهت ارزش سخنانش شان همیشه مورد تکریم و احترام بوده و همگان با چشم ادب به آنان می نگریستند. بخصوص که غالب آنان از افراد باسواد و نخبگان عصر خویش بوده اند. به عنوان نمونه از قدما بهلول و عبید زاکانی و از معاصرین دهخدا و اشرف الدين حسینی (نسیم شمال) از جمله کسانی بوده اند که در قالب طنز اوضاع زمان خود و یا شخصیت های منحرفان و ستمگران را به نقد کشیده اند. ۲ - مزاح و شوخی : بعضی از انسان ها واجد چنین طبعی هستند و به لطیفه گویی و خوش مشربی و شیرین سخنی معروفند. کلامی که این ها به عنوان شوخی بر زبان می آورند ممکن است تنها لطيفه ای برای ادخال سرور و شاد نمودن دیگران باشد، و زمانی نیز با نکته های اخلاقی و پند آموز همراه گردد. این گروه در بین عامة مردم زیادند و غالبا در محیط خانواده، کار و یا تفریح در موقعیت مناسب با لطیفه ها و مزاح های خود همراهان را به وجد می آورند و خستگی را از تنشان بیرون می کنند. ادامه https://eitaa.com/dastan_latifeh/19 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ادامه مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/12 🔰ضرورت آشنائی با حکايت های تاريخی 👈يکی از خدمات داستانی: 🌷تلفيق بين طنزها و حکايت های تاريخی است: به نمونه ای از اين تلفيق توجه بفرمائيد. 👈مقدمه کار قضاوت بسيار مشکل است 🌷يکی از سختی های قضاوت، قبول کردن و نپزيرفت سخن مدعيان و منکران است: 👈از يک طرف آیه شريفه ان جائکم فاسد بنبأ فتبينوا می گويد، سخن غير متهم را قبول کن و از سوی ديگر تحقيق ميدانی می گويد دقت بيشتری لازم است برای روشن شدن مطلب به يک طنز و يک حکايت توجه فرمائيد: 🔰شهادت و گواهی درست يا نادرست 🌷قاضی: بیهوده انکار می کنید، ده نفر گواهی داده اند که گناه شما را به چشم خود دیده اند. متهم : اینکه دلیل نشد! من صد نفر را می آورم که گواهی دهند گناه مرا ندیده اند؟ کتاب نکته ها و لطيفه ها ص 66 🎂حماقت شاميان در عهد معاويه مسعودى مى نويسد: پس از جنگ صفين مردى كوفى سوار بر شترى به شام آمد. مردى شامى ادعا كرد اين شتر من است كه در صفين از من گرفته اى . دعواى طرفين نزد معاويه مطرح شد. مرد شامى پنجاه نفر حاضر كرد كه گواهى دادند شتر از آن او است . معاويه فرمان داد تا شتر را به مرد شامى تسليم كند. مرد كوفى خطاب به معاويه گفت : اصلحك الله انه جمل و ليس بناقة . خدا تو را اصلاح كند، اين شتر نر است ، و او ادعا دارد شترش ماده بوده است . معاويه گفت : اين حكمى است كه صادر شده ، و ديگر اعتراض فايده اى ندارد. پس از اينكه مدعى و شهود رفتند. معاويه مرد كوفى را به حضور طلبيد، و از او پرسيد: قيمت شترت چقدر است ؟ دو برابر قيمت را به او داد، و گفت : وقتى به كوفه رفتى ، اين پيام را از من به على ابن ابيطالب برسان : انى اقاتله بماءة الف ، مافيهم من يفرق بين الناقة و الجمل يعنى من باصد هزار نفر با تو مى جنگم در حالى كه بين آنان حتى يك نفر نيست كه بين شتر ماده و شتر نر تمييز بدهد. مروج الذهب ج 3 / ص 31. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه 👈 💥تسلیم در برابر حکمت خداوند 🌳 روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد. 🌸 گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند. 💨 تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت! ✨فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست. 🔶 فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: ✨"با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست. 🌑 "گنجشك گفت: " لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد. 👈فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت: 🐍"ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي." 💥گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود. 🕊خدا گفت: "و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي." 💦 اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد... https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله پيش نيازهای استاد و دانش آموز، زيرکی است 🌱حکایت زيرکی بهلول 👈روزی «بهلول» نزد «هارون» می‌رود و درخواست مقداری پیه می‌کند تا با آن « پیه پیاز»، که نوعی غذای ارزان قیمت برای مردم فقیر بوده، فراهم سازد. «هارون» به خدمتکارش می گوید که مقداری شلغم پوست کنده، نزد او بیاورند تا شاهد عکس‌العمل او باشند و بیازمایند که آیا او می‌تواند میان پیه و شلغم پوست‌کنده تمایزی قائل شود. «بهلول» نگاهی به شلغم‌ها می‌اندازد، آن‌ها را به زبانش نزدیک می‌سازد، بو می‌کند و بعد می‌گوید: «نمی‌دانم چرا از وقتی که تو حاکم مسلمانان شده‌ای، چربی هم از دنبه رفته‌است!» https://eitaa.com/dastan_latifeh 🔰اين هم نمونه زيرکی بهلول 👈روزی خلیفه زمان، بهلول را احضار کرد و گفت؛ خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی بهلول گفت؛ چیست؟! خلیفه گفت؛ خواب دیده ام به جانور ترسناکی تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود میبینم، در هم می شکنم و می بلعم! بگو تعبیرش چیست؟ بهلول گفت؛من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر می کنم...!! https://eitaa.com/dastan_latifeh
✅رمز موفقیت بخصوص که این روح مزاح با طبع لطيف و ذوق شاعرانه نیز همراه شود. این گونه مزاح و شوخی بشرطی که از حد متعارف و معمول تجاوز نکند و موجب رنجش دیگران نشود ممدوح و پسندیده است. و در روایات پیشوایان بزرگ اسلام نیز در این زمینه مواردی وجود دارد . پیامبر گرامی اسلام فرمود : «خداوند (فرد) شوخی را که در شوخی خود راستگو باشد مؤاخذه نمی کند). نهج الفصاحه سخن ۷۸۹. - حضرت علی (ع) نیز در این زمینه می فرماید : «این دل ها نیز همانند بدن ها گاهی خسته و ملول می شوند. بنابراین آن ها را با لطیفه های حکمت آمیز خشنود کنید و خستگی و ملال آن ها را برطرف سازید». نهج البلاغه فیض ص ۱۱۱۷. 👈تاریخ نیز نمونه هایی از این گونه مزاح را به پیشوایان اسلام نسبت می دهد : الف – می گویند روزی حضرت رسول اکرم (ص) با حضرت علی (ع) از یک ظرف خرما میل می کردند . پیامبر هسته خرما هایی را که میل می فرمود: پنهان از دید علی (ع) جلوی وی می گذاشت. چون خرما تمام شد پیامبر نگاهی به هسته ها کرد و فرمود : هرکس که هسته بیشتری در مقابلش می باشد پر خورتر است. علی (ع) نیز در جواب گفتند : کسی که خرما ها را با هسته خورده پرخورتر است. (لطايف الطوایف ص ۹). ب - روزی پیرزنی نزد رسول خدا (ص) بود که صحبت از آخرت و قیامت به میان آمد. پیرزن گفت : یا رسول الله دعا کن تا به بهشت بروم. حضرت فرمود: پیرزنان به بهشت نمی روند. پیرزن از این جمله غمگین ومتأثر شد. رسول خدا تبسم نمود و فرمود: پیرزنان اول جوان می شوند سپس به بهشت می روند. هن ابکارا پیرزن از این سخن خوشحال و مسرور گردید. (لطايف الطوایف ص 21) در شوخی و مزاح نیز کلمات زننده و رکیک به چشم نمی خورد. چرا که خلاف ادب انسانی است. و اگر سخن بذله ای با چاشنی کلمات زننده و زشت بازگو شود در شنونده اثر عكس خواهد داشت و چه بسا که او را دلگیر و ناراحت کند و طبیعی است این امر مورد رضای خدا و پسند انسانهای حکیم وسلیم نخواهد بود. ناگفته نماند که گرچه مزاح و خندیدن و خندانیدن دیگران امری پسندیده است، اما از مزاح بسیار وخنده زیاد نیز نهی شده است. زیرا موجب غفلت انسان از یاد خدای تعالی و سختی دل می گردد. امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید : «شوخی بسیار آبرو را ببرد و خنده بسیار ایمان را به یک سوپرتاب کند». اصول کافی ج 4 ص 448. 👈ادامه https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 https://eitaa.com/dastan_latifeh
ادامه مقدمه 1 ٣- هجو گر هجو نیست در سخن من ز عجز نیست حیف آیدم که زهر در آب بقا کنم هجو به سخنی گفته می شود که نیشدار و رکیک بوده و غالبا برای نمایاندن ضعف ها و کاستی های انسان های دیگر و با لوث کردن شخصیت آنان بیان می گردد. در این قسم از سخن با این که خنده وجود دارد. ولی هدف مسرور نمودن انسان ها نیست، بلکه آزردن و مسخره کردن آنان است. این گونه برخورد با دیگران که از عقده ها و غرض های انسان سرچشمه می گیرد بسیار زشت او ناپسند است و گویندگان این سخنان در نزد مردم نه تنها محبوبیتی ندارند که مورد تنفر نیز هستند، و دیگران از ترس سخنان نیشدارشان از آنان گریزانند. متأسفانه این گونه سخن در ادبیات فارسی - چه نظم و چه نثر زیاد به چشم می خورد. و در میان گلزار ادب فارسی بسان بوته ای خار سر برآورده و خودنمایی می کند. بسیاری از شاعران در اثر عدم پالايش روحی و اخلاقی به هجوگویی پرداخته و تا آنجا پیش رفته اند که قلم از بازگو کردن گفته های آنان شرم می کند. در اجتماع کنونی ما نیز هنوز کسان بسیاری هستند که بین مزاح و هجوگویی تفاوتی نمی گذارند و برای خنداندن دیگران و یا رفع عقده های حقارت خود مردم را به استهزاء و تمسخر می گیرند. و از وسیله قرار دادن نقص های جسمی و روحی دیگران در این راه هیچ ابایی ندارند. هجوگویان و هجوشنوندگان باید بدانند که قطعا عمل آنان گناه مستوجب خشم و عذاب الهی است. قران کریم در این زمینه می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید هیچ قومی حق ندارد قومی دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان بهتر باشند... و زنهار لقب بد برای یکدیگر نگذارید. این بد رقم یادآوری از یکدیگر است...) سوره حجرات - قسمتی از آیه ۱۱. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نیز در همین زمینه می فرماید : «سخت ترین ناسزاها هجو است و کسی که هجو را نقل کند یکی از ناسزاگویان است» . نهج الفصاحه - سخن ۲۶۰. 4 - هزل و مسخرگی : این نیز ریشه در بلاهت و سفاهت آدمی دارد. هزل از بی ارزش ترین نوع نوشته یا سخن است که هیچ گونه سازندگی و جهت مثبتی در آن وجود ندارد و غالبا بی معنا و بی مفهوم است و تنها برای وقت گذرانی و یا خودنمایی بیان می شود. هزل گویان و مسخرگان هم هرگز نتوانسته اند در اجتماع و دل مردم فرزانه جایی برای خود باز کنند. بخصوص در روزگار کنونی ما که علم و هنر میدان وسیعی یافته و قله های بزرگی را فتح کرده است، در عرصه اجتماع فعال انسان ها جایی برای مسخرگی و هزل نیست و کسانی که تلاش می کنند از این طریق خود را مطرح کنند قطعا با شکست مواجه خواهند شد. گفتنی است: در بسياری از کتاب ها مثل اين کتاب، با اينکه، طنز و مزاح با هدف تنوع به هم آمیخته است. ولیکن چون « در راستای ارج نهادن به ارزشهای جامعه اسلامی و فرهنگ والای انسانی تهيه شده» سعی شده، از نقل مطالب زننده و دور از شأن انسان پرهیز شود. امید است با شفاف سازی موضوعی «مؤسسه فرهنگ سازان حجة بن الحسن (عج)» هم اين کتاب ها معرفی و شناخته شوند و هم دستيابی مردم شريف ما به طنز و ... در موضوع دلخواهشان سريعتر انجام شود. به اميد موفقيت همگان والسلام مرتضوی 🔰ادامه مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/13 🌷نمونه 🔺روباهی از شتری🐪 پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد: «تا زانو.» ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!» شتر 🐪جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.» 👈پيام اين طنز اينکه : هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما" هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست. تغيير صورت مسئله البته بعضاً اين گونه گفتن حکمتی دارد. اشکال هم ندارد چرا که در اسلام هم هست « آميز به ز انگيز» هم هست » https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰بايدها و نبايدهای سبک زندگی دينی 🌷اهميت دادن به ها 👈ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او هم فقيرزاده اى كه در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت : صندوق گور پدرم سنگى است، و نوشته روى سنگ، رنگين است . اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است ، ولى تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك ، درست شده ، اين كجا و آن كجا؟ فقيرزاده «مؤمنی» در پاسخ گفت : تا پدرت از زير آن سنگ هاى سنگين ولایه های خشت فیروزه ای بجنبد، پدر من به رسيده است. ( گلستان سعدى ) https://eitaa.com/dastan_latifeh