eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰كودكان امروز بزرگان فردا 🌷حـضـرت مجتبى (ع ) هر از گاهى ،فرزندان را دور خود جمع مى كرد و آنان را مـى نـمـود. 👈روزى فـرزنـدان خـود و فرزندان برادرش را فرا خواند. قبل از شرفياب شدن بـه حضورامام , نمى دانستند ايشان به چه قصدى آنها را دعوت كرده است , ولى خوشحال بودند كه هر وقت نزد امام مى روند, با دست پربازمى گردند. 🌷همه كودكان كه دور امام (ع ) گرد آمدند, امام (ع ) فرمود: 👈همه شما, كودكان امروز هستيد و اميد مـى رود كـه بـزرگان اجتماع فردا نيز باشيد, پس بياموزيد و در كسب كوشش كنيد. ☺️بحارالانوار، ج 2، ص 152. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نبايدهای گفتاری 🌷 👈جوانی نزد پدر رفت و گفت : بابا یادت هست که می گفتی اولین دفعه ای که ماشین پدرت را راه بردی تصادف کردی و ماشین خرد شد؟ 🌷- بله پسر جانم، پسر گفت : بازهم یادت می آید که همیشه می گفتی تاریخ تکرار می شود؟ 🌷- بله پسر حالا منظورت از این حرفها چیست؟ 🎂پسر گفت پدرجان امروز یکبار دیگر تاریخ تکرار شد! بر گرفته از : کتاب نکته ها و لطيفه ها بر چسب ها: ، ، ، ، ، ، ، https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نمونه آموزش ها برای کاربردی کردن و ها. 👈ببينيد و با شيوه تکميل و سازی ها با : 1️⃣ آيه شريفه قرآن 2️⃣ شعر 3️⃣ ضرب المثلٰ آشنا شويد: *🌹خیلی زیبا است بخوانید.* مطمئن باشید درس میگیرید از این پیام بزرگ. در یکی از روزها، 🤴🏻پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند... از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند ☝️ همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند... وزرا از دستور شاه کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند. 😇 وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. 😊 اما وزیر دوم با خود می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با و شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود. 😁 و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود. روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند،به سربازانش دستور داد،ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه کنند. 🏚 در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند. ✅ وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید. ✅ اما وزیر دوم،این سه ماه را با و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد. ✅و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد. خیلی از ما فکر می کنیم که ما چه سودی برای خدا دارد؛و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و و خود اهمال کنیم.😔 *👈در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست.👉* حال از خود این را بپرسیم، ما از کدام گروه هستیم؟ زیرا ما الان در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم، اما فردا زمانی که به مَلک الموت امر می شود تا ما را در زندانی کند، در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی... نظرت چیست؟ آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در دنیا جمع کرده ایم به ما سود می رسانند. خداوند می فرماید: *(وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی)* (بقره۱۹۷) *توشه بگیرید که بهترین توشه ها است.* 👈تکميلی و مستند سازی اين داستان آيه شريفه قرآن است که: 1️⃣انيكى و بدى ، إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا سورة الاسراء آية 7 اگر نيكى كنيد به خود كرده‏ايد و اگر بدى كنيد به خود [ بد نموده‏ايد ] و چون تهديد آخر فرا رسد [ بيايند ] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد [ تان ] چنانكه بار اول داخل شدند [ به زور ] درآيند و بر هر چه دست‏يافتند يكسره [ آن را ] نابود كنند 2️⃣در شعر هم آمده هر چه كنى به خود كنى گر همه نيك و بد كنى 🎂ضرر بدی : دودش تو چشم خودت ميره‏ يعنی: نتيجه كار بد نصيب خودت خواهد شد تو نيكي مي كن در دجله و انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز : نتيجه كار خوب به خود انسان برمي گرد. 🎂ضرر بی تهذیبی اسلام به ذات خود ندارد عيبى هر عيب كه هست از مسلمانى ماست‏ 3️⃣و مثل هم دارد 🎂سرزنش بدي : آتش امروز خاكستر فرداست. - هيچ بدي نرفت كه خوب جاش بياد ! 🌷يك خوبي از انسان باقي مي ماند و يك بدي. 🎂توجه به كيفر بدي : ضربت كه زدي، منتظر ضربت باش.: بدي كردي منتظر پاسخ باش. 🌷پاداش و نتيجه عمل‏ : از هر دست كه بدهي از همان دست پس مى‏گيري‏ یعنی نتيجه عمل انسان به خودش بر مي گردد چه عمل زشت و ناپسند و چه كار خوب و پسنديده و درست‏ پارسائى‏ 👈همه جا خوب و بد هست توضيح : هميشه خوب و بد باهم مي باشند نظير :ما من عزة الا و الى جنبها عرة اين خود انسان است که بايد خوب ها را بر گيرد تا اجر ببرد و روزی به کار او آيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰شيوه مصرف امکانات مادی و ... 🌷 در استفاده و 👈شخصي گويد: به محضر امام رضا (ع) رفتم و درباره شيوه مصرف كردن در خانه نسبت به و پرسيدم. فرمود: به گونه اي باشد كه بين دو كار ناپسند قرار گيرد! عرض كردم: منظورتان چيست؟ 🌷فرمود: آيا سخن خدا در قرآن (آيه 29 اسراء) را نشنيده اي كه و را ناپسند مي شمرد و مي فرمايد: «بندگان خدا كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف كنند و نه سخت گيري بلكه در ميان اين دو، حدّ را مي گيرند». بنابراين در مورد هزينه در خريد و مصرف، ميانه رو باش. پندهاي جاويدان/ص 301 وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا سورة الاسراء آية 29 و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [ هم ] ‏دستى منما تا ‏شده و ‏زده بر جاى مانى. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🌷رحمت خداوند را هم بگو 👈سليمان ابن عبدالملك - هفتمين خليفه اموى - روزى به مجلس وعظ و سخنرانى دانشمند و زاهد معروف، ابوحازم اعرج مدنى، آمد. او كه از دانشمندان پارسا و عادل و مورد اعتماد مردم بود؛ در ضمن سخنرانى و مواعظ خويش، آيات و اخبارى در زمينه ستم و ستمگران خوانده؛ و از و حكاياتى كه در مورد وعده به بنده گان ناسپاس بود، بيان نمود. سليمان، آن قدر متأثر شد كه آب چشمش، روان گشته و اثر انقلاب روحى، در او پديدار شد؛ و در حالى كه به شدّت مى گريست، به ابوحازم گفت : يا اَبَا الْحازِمْ اَيْنَ رَحْمَة اللّهِ، اين همه از غضب و عذاب الهى گفتى، پس آن واسعه خداوند چه مى شود؟! ابوحازم اين آيه را قرائت كرد : اِنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَرَيبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ (1) رحمت خداوند، به نيكوكاران نزديك است . 1 - اعراف / 56. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☺️☺️☺️کاربر دست خداست☺️☺️☺️ 🌷گدایی بر در خانه خانی نشسته بود و محض خوش آمد خان و دریوزگی مرتب می گفت : 🌷عزت خان زیاد. کاربر دست خان است. 👈به این امید که خان بشنود و او را چیزی دهد. 🌷کفاش فقیری که در آن نزدیکی مغازه داشت، سخن وی را شنید. برخاست و به نزدیکش رفت و گفت: بر خدا توکل کن، کار بر دست خداست. گدا فریاد کشید: خیر کار بر دست خان است. 💦از قضا خان که به خانه باز می گشت، گفتگوی آنان را شنید. 👈برای این که خودی بنمایاند، دستور داد مرغی را بریان کردند و در شکمش نیز تعدادی سکه طلا ریختند و به هنگام ظهر بر در خانه بردند و به گدا دادند. 🌷در همین هنگام، کفاش که به خانه باز می گشت سر رسید. گدا مرغ بریان را به او نشان داد و گفت: 👈دیدی گفتم کار بر دست خان است. ببين چه غذای لذیذی برایم فرستاده است. ولی افسوس که من لقمه نانی خورده و سیرم. اگر بخواهی آن را به دو درهم بتو می فروشم. 🌷کفاش گفت : اتفاقا برای امروز ظهر غذایی تهیه نکرده ام و اهل و عیالم گرسنه اند. دو درهم را بداد و مرغ را گرفت و رفت. 🎂لحظاتی بعد خان برای اینکه از نتیجه کار خود مطلع شود از خانه بیرون آمد و به گدا گفت : ☺️غذایی را که برایت فرستاده بودم آوردند؟ 🎂گدا گفت: بله عزت خان زیاد. ☺️اما من سیر بودم و آن را به دو درهم فروختم. خان حیرت زده پرسید : به که فروختی؟ گدا گفت : به همین کفاش سر محل. 👈خان گفت: همان كفاش که به تو می گفت: کاربر دست خان نیست، بر دست خداست؟ گدا گفت : آری. اما من مرغ را نشانش دادم و گفتم : دیدی کار بر دست خان است؟ 👈خان آهی کشید و گفت: ای گدای نادان، حرف همان حرف کفاش بود. ☺️☺️کا. بر دست خداست. ☺️☺️ 🌷شکم آن مرغ پر از سکه های طلا بود و نصیب آن کفاش شد. این بگفت و گدا را از آن محل براند. مرتبطات: #پول و... https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰رعایت حال 🌷اولی: ساعت چنده؟ دومی : ببخشید، ساعتم خوابیده. 🌷اولی : مهم نیست، بیدارش نکنین، از یه نفر دیگه می پرسم ! https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بنام خدا 👈حتما منتظر بوديد! اين يکی از نمونه های است آن که دوستان زحمت آن را کشيده اند. ☺️لطيفه بهلول بر متوکل 👈گویند: روزی بهلول بر متوکل وارد شد. متوکل وضعِ خوب و بد قصر خود را از وی پرسید. بهلول گفت: خوب است، اگر دو عیب نداشته باشد. متوکل پرسید: آن دو عیب کدام است؟ بهلول گفت: اگر از مال است شده است: اِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ (انعام/۱۴۱) و اگر از است، کرده ای : اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخَائِنینَ (انفال/۵۸) هزار و یک حکایت قرآنی/ص۱۲۷ 🌐ما رو به دوستان خود معرفی کنید ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @latayefghorani https://eitaa.com/dastan_latifeh
🍐نمونه طنز های دو پهلو 👈بعضی شوخ طبع هستند همين طوری يک چيزی می پرانند که مردم بخندند، « در زمان پيامبر (ص) و امامان (ع) هم بودند و ای بسا تشويق هم می شدند» 🛎اما اين هنرمندی به يک شرط خوبه که خط قرمزها را رعايت شود يعنی با مقدسات کاری نداشته باشد متاسفانه در شوخی ذيل که آموزندگی هم دارد، اين شرط رعايت نشده. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈از جمله بايدهای مدرسه نبوی (ص) 🔰احترام گذاشتن به های دينی 👈يکی از آموزه های دينی ما گذاشتن به ارزش ها است. 🎂اگر ارزش های دينی را فراموش کنيم دچار مشکلات عديده ای خواهيم شد! 🌷در اين زمينه طنزی مطالعه بفرمائيد. 💦ساده لوحی 🌷از خودشان می پرسم 👈شخصی به نوکرش سفارش کرد اگر آمد بگو ارباب به اروپا رفته است و سپس از منزل خارج شد. هنگام ظهر که به خانه مراجعت کرد از نوکر پرسيد : کسی نیامد؟ نوکر گفت: چرا یک نفر آمد، ولی من گفتم ارباب در اروپا هستن. - آفرین، خوب او قانع شد و رفت؟ - بله، فقط پرسید مسافرتشان چقدر طول می کشد و کی بر می گردند. - خوب توچه جواب دادی؟ - هیچی، گفتم نمی دانم، اما ظهر که ارباب از حجره آمدند از ایشان می پرسم! ☺️اينجا جای شعر حافط است که : گر مسلمانی از این است که حافظ دارد 💦برای مطالعه کامل شعر و ... از لينگ استفاده کنيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ادامه مقدمه 🌷نمونه بستر سازی برای بيان آموزه های دينی 👈موضوع عمل صالح نيز يکی از واژه های معارفی که در دستور کار مؤسسه فرهنگ سازان قرار دارد تا با آيات قرآن و روايات معصومان (ع) و نيز ادبيات مختلف همراه با ريز موضوع بار گزاری شود اين واژه است که بطور مطلق توسط دوستان از چند منبع بار گزاری شده توفيقی باشد تا بار گزاری ديگر منابع نيز اين واژه غنی سازی شود انشاء الله 🌷 مانند مستند: 🔰موضوع : عمل خالص 🌼داستان کوتاه ✍️عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی! 🔔امام جعفرصادق(عليه‌السلام): عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند. 📚اصول کافی، ج ۳، ص۲۶ 💽 @kotahshenidanie 💽 https://eitaa.com/dastan_latifeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰حکايتی در عليهم السلام [فرستاده شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا] داستان حسن (ع) در برابر زن ابن شهر در مناقب می نویسد که : در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید در آن حال امام حسن (ع) مشغول نماز بود نماز کوتاه نمود و فرمود : کاری داشتی ؟ جواب داد : آری . پرسید : حاجت تو چیست ؟ گفت : من زنی بی شوهرم به این مکان وارد شده ام و مایلم از شما کام بگیرم ! حضرت (ع) فرمود : دور شو از من ! می خواهی مرا با خودت در بسوزانی ؟ ولی آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آن حضرت بود . حضرت شروع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آن جناب شدید شد . زن که حال امام حسن مجتبی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع به گریه نمود . امام حسین (ع) وارد شد، دید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تاثیر قرار داد که او هم شروع به گریه کرد . عده ای از اصحاب حضرت آمدند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد ، گریه آن ها را می گرفت تا این که صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب هم متفرق شدند . مدتی از آن پیشامد گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش ، سبب گریه را نپرسید . نیمه شبی که امام حسن (ع) خواب بود ، ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . امام حسین (ع) پرسید : چه شده برادرجان ؟ امام حسن (ع) فرمود : خوابی دیدم و از آن جهت گریه می کنم . تفضیل را جویا شد . حضرت فرمود : تا زنده ام به کسی مگو . یوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برای تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا می کردم ، همین که حُسن و اش را دیدم ، گریه ام گرفت . یوسف به سوی من توجه نمود و گفت : برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد . گفتم : به یاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه و مشقتی کشیدی ، به افتادی ، پیر و کهنسالت یعقوب در تو چه دید ، برای آن گریه می کنم و در شگفتم از نیروی تو چه اندازه خودداری ؟ یوسف گفت : چرا نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی ، دیدی چگونه ریختی ؟ 📚مناقب ابن شهر آشوب 🎊🎉🪅 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh