eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
106 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 حضرت یعقوب ( ع ) پس از سال ها فراق حضرت یوسف ( ع ) به دیدار پسرش رفت. 💐 حضرت یوسف ( ع ) به استقبال پدر از مصر بیرون آمد ، اما برای استقبال پدرش از اسب پیاده نشد. 🌿 پس از پایان مراسم دیدار ، جبرئیل از حضرت یوسف ( ع ) خواست که دستش را باز کند. ☀️ نوری از میان انگشتانش به آسمان رفت. حضرت یوسف ( ع ) پرسید این چه بود ؟ ☘️ جبرئیل گفت این نور نبوت بود که از نسل تو به خاطر کیفر پیاده نشدن برای پدرت خارج گردید و دیگر از نسل تو پیغمبر نخواهد بود. 📚بحارالانوار پدرهایمان رابدانیم❤️ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰حکايتی در عليهم السلام [فرستاده شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا] داستان حسن (ع) در برابر زن ابن شهر در مناقب می نویسد که : در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید در آن حال امام حسن (ع) مشغول نماز بود نماز کوتاه نمود و فرمود : کاری داشتی ؟ جواب داد : آری . پرسید : حاجت تو چیست ؟ گفت : من زنی بی شوهرم به این مکان وارد شده ام و مایلم از شما کام بگیرم ! حضرت (ع) فرمود : دور شو از من ! می خواهی مرا با خودت در بسوزانی ؟ ولی آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آن حضرت بود . حضرت شروع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آن جناب شدید شد . زن که حال امام حسن مجتبی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع به گریه نمود . امام حسین (ع) وارد شد، دید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تاثیر قرار داد که او هم شروع به گریه کرد . عده ای از اصحاب حضرت آمدند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد ، گریه آن ها را می گرفت تا این که صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب هم متفرق شدند . مدتی از آن پیشامد گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش ، سبب گریه را نپرسید . نیمه شبی که امام حسن (ع) خواب بود ، ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . امام حسین (ع) پرسید : چه شده برادرجان ؟ امام حسن (ع) فرمود : خوابی دیدم و از آن جهت گریه می کنم . تفضیل را جویا شد . حضرت فرمود : تا زنده ام به کسی مگو . یوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برای تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا می کردم ، همین که حُسن و اش را دیدم ، گریه ام گرفت . یوسف به سوی من توجه نمود و گفت : برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد . گفتم : به یاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه و مشقتی کشیدی ، به افتادی ، پیر و کهنسالت یعقوب در تو چه دید ، برای آن گریه می کنم و در شگفتم از نیروی تو چه اندازه خودداری ؟ یوسف گفت : چرا نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی ، دیدی چگونه ریختی ؟ 📚مناقب ابن شهر آشوب 🎊🎉🪅 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ادامه حرف خ 🔰خوراك خوردن خرده‏گيرى خوشحالى خوشروئى خوش فرجامى خوشگذرانى خوشنودى 🔰بين قرار دادن. 🌷نمونه حکايت های دو لنگه ای ☺️لنگه اول: روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعله‌های آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول می‌انجامد، ‌ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغ‌تر است». ١ص١٩٠ 🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت: نمی توانم چیزی نخورم . امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. ( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126) ☺️لنگه دوم: ➰ 💎از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که : قارون در زمان حضرت موسى به زير زمين فرو رفته بود و خداوند فرشته اى را موكّل بر او كرده بود تا هر روز او را به اندازه قامت يك مرد به زمين فرو ببرد.بعد ها که يونس در شكم نهنگ زندانی شد و مشغول تسبيح و استغفار بود، قارون صداى او را شنيد و از فرشته موكّل خود پرسيد به من اندكى مهلت بده، گويا صداى يكى از آدميان را مىیشنوم، آنگاه خداوند به آن فرشته فرمان داد به او مهلت دهد! پس فرشته به قارون مهلت داد. قارون پرسيد: تو كيستى؟ يونس گفت: من بنده خاطى، يونس پسر متى هستم.. 🔰قارون گفت: به من بگو خداوند شديد الغضب با موسى بن عمران چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت، 🔰قارون گفت: خداوند رئوف و مهربان با هارون چه كرد؟ يونس گفت: افسوس از دنيا رفت.. 🔰 قارون گفت: كلثوم دختر عمران كه همسر من بود چه شد؟ يونس گفت: اكنون هيچ يك از آل عمران باقى نمانده است، قارون گفت: افسوس بر آل عمران.. ✨از آن پس خداوند به ملك موكّل او فرمان داد تا عذاب را در ايّام دنيا از او بردارد و از آن پس عذاب دنيوى او بر طرف شد زیرا او احوال نزدیکانش را پرسید.🔅 📚🖋بحارالأنوار-جلد 14-صفحه 380- باب 26- قصص يونس 🔮امام صادق (ع) فرمود : هر که دوست دارد ، خدا سختی هاى جان‏کندن را بر او آسان کند ، صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند در این صورت خدا جان کندن را بر او آسان کند و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود . ☄️امالى شیخ صدوق☄️ 📚 📚 🌷قصه‌های زیبای معنوی 🎀 @RomaneMazhabi 🎀 🔰خويشان 🔰خيانت https://eitaa.com/dastan_latifeh/40 🎂نمونه خيانت ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/85 خير و شر https://eitaa.com/dastan_latifeh
ادامه همسایگان که ماجرا را نمی دانستند با او را دوره کردند و پرسیدند : تو چگونه به تنهایی توانستی سه دزد را گرفتار کنی ؟؟ باغبان تبسمی کرد و گفت ؛ مگر نشنیده اید که می گویند : « تفرقه بیانداز و حکومت کن...» ☺️نمونه داستان دو منظوره ريشه ها 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰محبت https://eitaa.com/dastan_latifeh/292 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷علت مريضی ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🔰 🌷مرگ خوب و مرگ بد https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 🌷مکان و زمان رسيدن مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/167 🌷عوامل و علت های مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 🌷اتفاقات بعد از مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 كردن 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 ✅بايدها و نبايد های مشورت مردی عصایی به زنش زد و زن به خاطر خوردن آن عصا درگذشت که قصدکشتن در آن بود، چون مرد از قبیله زن ترسید پیش کسی رفت و با او مشورت کرد وی گفت:علاجش در این است که جوان خوشگل و زیبارویی را به منزل ببری و به قتل رسانی و پیش همسرت بیندازی و بگویی که زوجه ام با این جوان زنا می کرد و من دیدم ،لذا هردو را به قتل رسانیدم، پس مرد ساده لوح کلام آن مرد را تصدیق نمود و رفت درخانه اش نشست دید جوان زیبایی از راه می گذرد او را طلبید با زور به خانه اش برد طعامش داد و ناغافل او را به قتل رسانید و پیش همسرش خوابانید، قبیله زن چون این ماجرا شنیدند گفتند کارخوبی کردی که آنها را در این حال به قتل رساندی ... آن مردی که مورد مشورت بود رفت درب منزل مرد ساده لوح گفت: نصیحت مرا گوش کردی گفت: آری گفت:جوان را بیاور ببینم چگونه است؟ تاسر جوان را دید به سرش کوبید وای این جوان که فرزند من است آنچه بر ما می رسد آن هم ز ماست. مولوی از مکافـات عمل غافـل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو مولانا برچسب : کردار گفتار کيفر 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷زنده شدن پس از مردن https://eitaa.com/dastan_latifeh/312 🔰 🌷رسيدن معاش https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷شناخت و معرفت الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 🔰 🎂سرزنش معصيت https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🎂سختی معصيت https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🎂نمونه مکر و حيله و فريب کاری https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷برکات مناجات با خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🎂مناجات بی جا https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷اهميت و و 🔰: ❤️«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»❤️ ✨پس از آنکه حضرت علیه السلام قوم گنه کار خود را کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من داری که می خواهم آن را ادا کنم!نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا من باش! ➊👈هنگامی که شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر می کنی! ➌👈هنگامی که با خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 🔰 🔰 🔰 🌷مهربانی در حق والدين https://eitaa.com/dastan_latifeh/26 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷ميانه روى در هزينه https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰: ❤️«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»❤️ ✨پس از آنکه حضرت علیه السلام قوم گنه کار خود را کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من داری که می خواهم آن را ادا کنم!نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا من باش! ➊👈هنگامی که شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر می کنی! ➌👈هنگامی که با خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰مسئله اهميت و برکات ترحم به ديگران: نمونه 🌷ترحم در حق يکديگر 👈خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند ! موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد ! مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند ! من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟ 👈( به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه ) https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰بايد های ⬅️🔴 و راهزنان 🔴➡️ (غزالي) دانشمند شهير اسلامي، اهل طوس بود (طوس قريه اي است در نزديكي مشهد). در آن وقت؛ يعني در حدود قرن پنجم هجري، نيشابور مركز و سواد اعظم آن ناحيه بود و دارالعلم محسوب مي شد. طلاب علم در آن نواحي براي تحصيل و خواندن به نيشابور مي آمدند. غزالي نيز طبق معمول به نيشابور و گرگان آمد و سالها از محضر اساتيد و فضلا با حرص و ولع زياد كسب فضل نمود. و براي آن كه معلوماتش فراموش نشود و خوشه هايي كه چيده از دستش نرود، آنها را مرتب مي نوشت و جزوه مي كرد. آن ها را كه محصول سال ها زحمتش بود، مثل جان شيرين دوست مي داشت. بعد از سال ها، عازم بازگشت به وطن شد. جزوه ها را مرتب كرده در توبره اي پيچيد و با قافله به طرف روانه شد. از قضا قافله با يك عده دزد و راهزن برخورد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آنچه مال و خواسته يافت مي شد، يكي يكي جمع كردند. نوبت به غزالي و اثاث غزالي رسيد. همين كه دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالي شروع به و زاري كرد و گفت: غير از اين، هرچه دارم ببريد و اين يكي را به من واگذاريد. دزدها خيال كردند كه حتما در داخل اين بسته متاع گران قيمتي است. بسته را باز كردند. جز مشتي سياه شده چيزي نديدند. گفتند: اينها چيست و به چه درد مي خورد؟ غزالي گفت: هرچه هست به درد شما نمي خورد، ولي به درد من مي خورد. به چه درد تو مي خورد؟ اينها ثمره چند سال تحصيل من است. اگر اينها را از من بگيريد، معلوماتم تباه مي شود و سالها زحمتم در راه تحصيل علم به هدر مي رود. راستي معلومات تو همين است كه در اينجاست؟ بلي. علمي كه جايش توي بقچه و قابل دزديدن باشد، آن نيست، برو فكري به حال خود بكن. اين گفته ساده عاميانه، تكاني به روحيه مستعد و غزالي داد. او كه تا آن روز فقط فكر مي كرد كه طوطي وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط كند، بعد از آن در فكر افتاد كه كند تا مغز و دماغ خود را با پرورش دهد و بيشتر فكر كند و تحقيق نمايد و مطالب مفيد را در دفتر ذهن خود بسپارد. غزالي مي گويد: (من بهترين را كه زندگي فكري من شد، از زبان يك راهزن شنيدم) 📚 📚 قصه‌های زیبای معنوی https://eitaa.com/dastan_latifeh
چگونگی زنده شدن پس از مرگ ✨ پیرمرد با الاغش از روستایی مخروبه می گذشت سقف خانه ها ریخته بود و دیوار ها خراب شده بود پیدا بود خیلی سال است کسی در این روستا زندگی نمی کند به قبرستانی قدیمی رسید بسیاری از قبرها خراب شده و بسیاری بر اثر جریان آب باران رو به ویرانی میرفت لحظه ای با خود فکر کرد خداوند چگونه این مردم را روز قیامت زنده خواهد کرد؟ ✨پیرمرد زیر سایه درختی دراز کشید و الاغش را به بوته ای بست وقتی بیدار شد فرشته وحی ازو پرسید چقدر خوابیده ای پیرمرد خود را تکان داد نگاهی به اطراف کرد و گفت نیم روز شاید بیشتر 💫فرشته وحی گفت صد سال است که مرده بودی به آب و غذایت نگاه کن که دست نخورده و به الاغت نگاه کن وقتی نگاه کرد مشتی استخوان پوسیده و پراکنده دید که بهم نزدیک شد و الاغ دوباره زنده گردید فرشته وحی گفت اینگونه خداوند بندگان را در روز رستاخیز زنده میکند و به اعمال آنها رسیدگی میکند داستان حضرت نبی علی نبینا و آله و علیه السلام سوره بقره آیه https://eitaa.com/dastan_latifeh
✍🏻روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. 🍃🌸مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن. در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ. 📚محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج 1، ص @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: روی موسی (علیه السلام) از کنار دریا عبور می کرد، ناگاه دید صیادی کنار دریا آمد و در برابر خورشید سجده کرد و سخنان شرک آلود گفت: سپس تور خود را به دریا انداخت و بیرون کشید، آن تور پر از ماهی بود و این کار سه بار تکرار شد که در هر سه بار، تور او پر از ماهی بود. او ماهی ها را برداشته و از آن جا رفت. سپس صیاد دیگری به آن جا آمد و وضو گرفت و نماز خواند و حمد و شکر الهی را به جا آورد. آن گاه تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید تور خالی است. بار دوم تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید تنها یک ماهی کوچک در میان تور است. حمد و سپاس الهی گفت و از آن جا رفت. موسی (علیه السلام) عرض کرد: خدایا! چرا بنده کافر تو با این که با حالت کفر آمد، آن همه ماهی نصیب او شد ولی نصیب بنده با ایمان تو، تنها یک ماهی کوچک بود؟ خداوند به موسی (علیه السلام) چنین وحی کرد: به جانب راست خود نگاه کن. موسی نگاه کرد، نعمت های فراوانی را که خداوند برای بنده مومن فراهم کرد مشاهده نمود. سپس خداوند به موسی وحی کرد: به جانب چپ نگاه کن. موسی نگاه کرد، آن چه از عذاب های سخت را که خداوند برای بنده کافرش مهیا نموده بود دید. سپس خداوند فرمود: ای موسی! با آن همه عذاب که در کمین کافر است، آن چه را که به او - از ماهی های فراوان - دادم، چه سودی به حال او دارد؟ و با آن همه از نعمت های فراوان که برای بنده مومن ذخیره کرده ام، آن چه که امروز از او باز داشته ام، چه ضرری به حال او خواهد داشت؟.. 📕بحارالانوار، ج 13، ص 349 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh