eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
80 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷برای با نشاط مطالعه کردن و خسته نشدن ابتدا خوب به اين تصوير نگاه کنيد. سپس به داستان بسم الله را مطالعه کنيد. 👈استادی گفت: هر کس ((بسم الله)) را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، آن چنان که در خشکی سفر می کند. 🌷جوانی ساده دل و با اعتقاد، این سخن را شنید و بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به منزل، ((بسم الله)) گفت و پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. روزهای بعد به همین منوال بود. روزی استاد را به منزل خویش دعوت کرد تا از او قدردانی کند. 🍎او پذیرفت و با جوان پاک دل به راه افتاد. به رودخانه که رسیدند، جوان ((بسم الله)) گفت و پا بر آب نهاد و از آن گذشت اما استاد هم چنان بر جای خویش ایستاده بود. 🌷جوان صدا زد: ای مرد بزرگ، این دستوری است که خود داده ای ، پس چرا بر جای ایستاده ایستاده ای ؟ ((بسم الله)) بگو و بیا ٍاستاد گفت: 💦حق همان است که تو گفتی، اما اعتقاد و دلی که تو داری من ندارم.! پیام های دینی: 1-اثر و برکات اعتقاد به قدرت لایزال الهی بر هیچ کس پوشیده نیست. 2-پاک دلی در اسلام بسیار ستوده شده. 3-خداوند بنده دوست، برای آسایش بندگان تسهیلاتی قائل شده از جمله توسل به مقدسات که از جمله آن معصومان (ع) است https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌹سرآغاز 🎋نظر کردم به چشم عقل و تدبیر 🎋ندیدم به ز خاموشی خصالی 🎋نگویم لب ببند و دیده بر دوز 🎋ولیکن هر مقامی را مقالی 🎋زمانی بحث علم و درس تنزيل 🎋که باشد نفس انسان را کمالی با هدف به کمال رسیدن 🎋زمانی شعر و تمثيل و لطائف 🎋که خاطر را بود دفع ملالی 👈در اول کتاب نکته ها و لطيفه نويسنده محترم قبل از آوردن اين شعر: مطالب بسيار جالبی را ياد آور شده اند، که مطالعه چکيده آن برای کسانی که دارای ذوق اين فن هستند، مفيد است. ✅ضرورت و نياز به مزاح الف : مزاح و شوخی طبعی از ویژگی‌های طبیعت آدمی است. جسم و روح انسان به واسطه فعالیت های روزمره و درگیری ها و ناملایمات زندگی خسته و ملول می گردد، خلقش تنگ می شود و دل و دماغ و حوصله از او می ‌گیرد. در چنین لحظاتی یکی از راه های زدودن این کسالت و ملالت، مزاح است. ب : علاوه بر اين، طبیعت انسان آمیخته با صفاتی است که ابعاد دوگانه‌ی دارد. یکی از این صفات غرور است. هیچ انسانی خالی از غرور نیست. منتها برخی غرور مثبت دارند و بعضی دچار غرور منفی و ناپسند هستند. مثلاً آن انسانی که در عین احتیاج و فقر حاضر نیست خود را پست کند و دست گدایی بر در خانه این و آن دراز کند « بلند طبعی» دارای غرور پسندیده است. ولی آنکه به عللی خود را برتر از دیگران می داند و فکر می کند که دیگر بندگان خدا خادم و چاکر آفریده شده اند دچار غروری نکوهیده و ناپسند است. زمانی موقعیت ایجاب می‌کند که برای تنبیه این انسان های مغرور و منحرف و ستمگر به جای پند و اندرز های معمولی به سخنان نیش دار و طنز روی آورد تا بلکه از خواب غفلت بیدار شوند. بدین ترتیب از گذشته‌های دور طنز گویان و شوخ طبعان و فکاهی نویسان در نزد ملل و اقوام مختلف معروف و زبانزد بوده اند. ✅آثار و فوائد مزاح شوخی و مزاح ای که اگر سنجیده و مؤدبانه باشد در شاد نمودن انسان ملول بسیار موثر است. ✅ياد آوری چند نکته نکته ای مهم، مشخص نمودن حد و مرزها در سخن طنز و بذله است. چرا که تنها کسانی معزز و محترم بوده‌اند و هستند، که در گفته ها و نوشته های فکاهی خود حریم ارزش های والای انسانی را پاس داشته، و در عین شوخ طبعی ادب و اخلاق را فراموش نکرده‌اند. چرا که گروهی از در اين فن، به جهت پرده دری در سخن و آوردن مضامین زشت و رکیک و لطایفی خالی از نزاکت و دور از اخلاق؛ زمینه‌ای برای فساد اخلاق اجتماعی باز کرده اند که مورد نفرت و نکوهش منتقدان قرار گرفته اند. اکنون حد و مرز، سخن فکاهی و بذله را به طور فشرده بخوانيد. 👈به طور کلی سخن خنده دار را می توان به چهار قسمت تقسیم نمود: 1 – طنز و انتقاد: طنز گفته و يا نوشته ای است که در قالب کنايات و اشارات و با بیانی فکاهی و غیر جدی عيوب و کاستی های انسان را به رخ می کشد و در حقیقت چون آینه ای است که پیش‌روی انسان زشت منظر قرار می‌گیرد و وی را به زشتی صورت خود آگاه می سازد. طنز غالباً با خنده آمیخته است. اما خنده طنز برای مسخره نیست. چون سبک طنز زهر دارد و سرزنش آمیز است، لذا خنده آن نيش دار است. در طنز طنز پرداز بی آنکه غرضی يا نِیت بدی داشته باشد، تنها برای هشدار به بد پنداران و بد گفتاران و بد کرداران قلم به دست می گیرد و یا زبان می‌گشاید و زشتی ها و انحراف ها را برملا می کند و انسان ها را با اشاره آگاه می سازد. به طور کلی در طنز کلمات رکیک و زننده به چشم نمی خورد. ولی در مواردی موارد نادری که این گونه کلمات در طنز آمده است، هدف نویسنده تأثیر بیشتر بخشیدن به مطلب خود بوده است. در هر حال خوشایند نبوده ولی لازم به نظر می رسیده است. طنز پردازبه جهت ارزش سخنانش شان همیشه مورد تکریم و احترام بوده و همگان با چشم ادب به آنان می نگریستند. بخصوص که غالب آنان از افراد باسواد و نخبگان عصر خویش بوده اند. به عنوان نمونه از قدما بهلول و عبید زاکانی و از معاصرین دهخدا و اشرف الدين حسینی (نسیم شمال) از جمله کسانی بوده اند که در قالب طنز اوضاع زمان خود و یا شخصیت های منحرفان و ستمگران را به نقد کشیده اند. ۲ - مزاح و شوخی : بعضی از انسان ها واجد چنین طبعی هستند و به لطیفه گویی و خوش مشربی و شیرین سخنی معروفند. کلامی که این ها به عنوان شوخی بر زبان می آورند ممکن است تنها لطيفه ای برای ادخال سرور و شاد نمودن دیگران باشد، و زمانی نیز با نکته های اخلاقی و پند آموز همراه گردد. این گروه در بین عامة مردم زیادند و غالبا در محیط خانواده، کار و یا تفریح در موقعیت مناسب با لطیفه ها و مزاح های خود همراهان را به وجد می آورند و خستگی را از تنشان بیرون می کنند. ادامه https://eitaa.com/dastan_latifeh/19 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ادامه مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/12 🔰ضرورت آشنائی با حکايت های تاريخی 👈يکی از خدمات داستانی: 🌷تلفيق بين طنزها و حکايت های تاريخی است: به نمونه ای از اين تلفيق توجه بفرمائيد. 👈مقدمه کار قضاوت بسيار مشکل است 🌷يکی از سختی های قضاوت، قبول کردن و نپزيرفت سخن مدعيان و منکران است: 👈از يک طرف آیه شريفه ان جائکم فاسد بنبأ فتبينوا می گويد، سخن غير متهم را قبول کن و از سوی ديگر تحقيق ميدانی می گويد دقت بيشتری لازم است برای روشن شدن مطلب به يک طنز و يک حکايت توجه فرمائيد: 🔰شهادت و گواهی درست يا نادرست 🌷قاضی: بیهوده انکار می کنید، ده نفر گواهی داده اند که گناه شما را به چشم خود دیده اند. متهم : اینکه دلیل نشد! من صد نفر را می آورم که گواهی دهند گناه مرا ندیده اند؟ کتاب نکته ها و لطيفه ها ص 66 🎂حماقت شاميان در عهد معاويه مسعودى مى نويسد: پس از جنگ صفين مردى كوفى سوار بر شترى به شام آمد. مردى شامى ادعا كرد اين شتر من است كه در صفين از من گرفته اى . دعواى طرفين نزد معاويه مطرح شد. مرد شامى پنجاه نفر حاضر كرد كه گواهى دادند شتر از آن او است . معاويه فرمان داد تا شتر را به مرد شامى تسليم كند. مرد كوفى خطاب به معاويه گفت : اصلحك الله انه جمل و ليس بناقة . خدا تو را اصلاح كند، اين شتر نر است ، و او ادعا دارد شترش ماده بوده است . معاويه گفت : اين حكمى است كه صادر شده ، و ديگر اعتراض فايده اى ندارد. پس از اينكه مدعى و شهود رفتند. معاويه مرد كوفى را به حضور طلبيد، و از او پرسيد: قيمت شترت چقدر است ؟ دو برابر قيمت را به او داد، و گفت : وقتى به كوفه رفتى ، اين پيام را از من به على ابن ابيطالب برسان : انى اقاتله بماءة الف ، مافيهم من يفرق بين الناقة و الجمل يعنى من باصد هزار نفر با تو مى جنگم در حالى كه بين آنان حتى يك نفر نيست كه بين شتر ماده و شتر نر تمييز بدهد. مروج الذهب ج 3 / ص 31. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه 👈 💥تسلیم در برابر حکمت خداوند 🌳 روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد. 🌸 گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند. 💨 تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت! ✨فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست. 🔶 فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: ✨"با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست. 🌑 "گنجشك گفت: " لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد. 👈فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت: 🐍"ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي." 💥گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود. 🕊خدا گفت: "و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي." 💦 اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد... https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله پيش نيازهای استاد و دانش آموز، زيرکی است 🌱حکایت زيرکی بهلول 👈روزی «بهلول» نزد «هارون» می‌رود و درخواست مقداری پیه می‌کند تا با آن « پیه پیاز»، که نوعی غذای ارزان قیمت برای مردم فقیر بوده، فراهم سازد. «هارون» به خدمتکارش می گوید که مقداری شلغم پوست کنده، نزد او بیاورند تا شاهد عکس‌العمل او باشند و بیازمایند که آیا او می‌تواند میان پیه و شلغم پوست‌کنده تمایزی قائل شود. «بهلول» نگاهی به شلغم‌ها می‌اندازد، آن‌ها را به زبانش نزدیک می‌سازد، بو می‌کند و بعد می‌گوید: «نمی‌دانم چرا از وقتی که تو حاکم مسلمانان شده‌ای، چربی هم از دنبه رفته‌است!» https://eitaa.com/dastan_latifeh 🔰اين هم نمونه زيرکی بهلول 👈روزی خلیفه زمان، بهلول را احضار کرد و گفت؛ خوابی دیده ام و میخواهم تعبیرش کنی بهلول گفت؛ چیست؟! خلیفه گفت؛ خواب دیده ام به جانور ترسناکی تبدیل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سر راه خود میبینم، در هم می شکنم و می بلعم! بگو تعبیرش چیست؟ بهلول گفت؛من تعبیر واقعیت ندانم، فقط خواب تعبیر می کنم...!! https://eitaa.com/dastan_latifeh
✅رمز موفقیت بخصوص که این روح مزاح با طبع لطيف و ذوق شاعرانه نیز همراه شود. این گونه مزاح و شوخی بشرطی که از حد متعارف و معمول تجاوز نکند و موجب رنجش دیگران نشود ممدوح و پسندیده است. و در روایات پیشوایان بزرگ اسلام نیز در این زمینه مواردی وجود دارد . پیامبر گرامی اسلام فرمود : «خداوند (فرد) شوخی را که در شوخی خود راستگو باشد مؤاخذه نمی کند). نهج الفصاحه سخن ۷۸۹. - حضرت علی (ع) نیز در این زمینه می فرماید : «این دل ها نیز همانند بدن ها گاهی خسته و ملول می شوند. بنابراین آن ها را با لطیفه های حکمت آمیز خشنود کنید و خستگی و ملال آن ها را برطرف سازید». نهج البلاغه فیض ص ۱۱۱۷. 👈تاریخ نیز نمونه هایی از این گونه مزاح را به پیشوایان اسلام نسبت می دهد : الف – می گویند روزی حضرت رسول اکرم (ص) با حضرت علی (ع) از یک ظرف خرما میل می کردند . پیامبر هسته خرما هایی را که میل می فرمود: پنهان از دید علی (ع) جلوی وی می گذاشت. چون خرما تمام شد پیامبر نگاهی به هسته ها کرد و فرمود : هرکس که هسته بیشتری در مقابلش می باشد پر خورتر است. علی (ع) نیز در جواب گفتند : کسی که خرما ها را با هسته خورده پرخورتر است. (لطايف الطوایف ص ۹). ب - روزی پیرزنی نزد رسول خدا (ص) بود که صحبت از آخرت و قیامت به میان آمد. پیرزن گفت : یا رسول الله دعا کن تا به بهشت بروم. حضرت فرمود: پیرزنان به بهشت نمی روند. پیرزن از این جمله غمگین ومتأثر شد. رسول خدا تبسم نمود و فرمود: پیرزنان اول جوان می شوند سپس به بهشت می روند. هن ابکارا پیرزن از این سخن خوشحال و مسرور گردید. (لطايف الطوایف ص 21) در شوخی و مزاح نیز کلمات زننده و رکیک به چشم نمی خورد. چرا که خلاف ادب انسانی است. و اگر سخن بذله ای با چاشنی کلمات زننده و زشت بازگو شود در شنونده اثر عكس خواهد داشت و چه بسا که او را دلگیر و ناراحت کند و طبیعی است این امر مورد رضای خدا و پسند انسانهای حکیم وسلیم نخواهد بود. ناگفته نماند که گرچه مزاح و خندیدن و خندانیدن دیگران امری پسندیده است، اما از مزاح بسیار وخنده زیاد نیز نهی شده است. زیرا موجب غفلت انسان از یاد خدای تعالی و سختی دل می گردد. امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید : «شوخی بسیار آبرو را ببرد و خنده بسیار ایمان را به یک سوپرتاب کند». اصول کافی ج 4 ص 448. 👈ادامه https://eitaa.com/dastan_latifeh/20 https://eitaa.com/dastan_latifeh
ادامه مقدمه 1 ٣- هجو گر هجو نیست در سخن من ز عجز نیست حیف آیدم که زهر در آب بقا کنم هجو به سخنی گفته می شود که نیشدار و رکیک بوده و غالبا برای نمایاندن ضعف ها و کاستی های انسان های دیگر و با لوث کردن شخصیت آنان بیان می گردد. در این قسم از سخن با این که خنده وجود دارد. ولی هدف مسرور نمودن انسان ها نیست، بلکه آزردن و مسخره کردن آنان است. این گونه برخورد با دیگران که از عقده ها و غرض های انسان سرچشمه می گیرد بسیار زشت او ناپسند است و گویندگان این سخنان در نزد مردم نه تنها محبوبیتی ندارند که مورد تنفر نیز هستند، و دیگران از ترس سخنان نیشدارشان از آنان گریزانند. متأسفانه این گونه سخن در ادبیات فارسی - چه نظم و چه نثر زیاد به چشم می خورد. و در میان گلزار ادب فارسی بسان بوته ای خار سر برآورده و خودنمایی می کند. بسیاری از شاعران در اثر عدم پالايش روحی و اخلاقی به هجوگویی پرداخته و تا آنجا پیش رفته اند که قلم از بازگو کردن گفته های آنان شرم می کند. در اجتماع کنونی ما نیز هنوز کسان بسیاری هستند که بین مزاح و هجوگویی تفاوتی نمی گذارند و برای خنداندن دیگران و یا رفع عقده های حقارت خود مردم را به استهزاء و تمسخر می گیرند. و از وسیله قرار دادن نقص های جسمی و روحی دیگران در این راه هیچ ابایی ندارند. هجوگویان و هجوشنوندگان باید بدانند که قطعا عمل آنان گناه مستوجب خشم و عذاب الهی است. قران کریم در این زمینه می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید هیچ قومی حق ندارد قومی دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان بهتر باشند... و زنهار لقب بد برای یکدیگر نگذارید. این بد رقم یادآوری از یکدیگر است...) سوره حجرات - قسمتی از آیه ۱۱. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نیز در همین زمینه می فرماید : «سخت ترین ناسزاها هجو است و کسی که هجو را نقل کند یکی از ناسزاگویان است» . نهج الفصاحه - سخن ۲۶۰. 4 - هزل و مسخرگی : این نیز ریشه در بلاهت و سفاهت آدمی دارد. هزل از بی ارزش ترین نوع نوشته یا سخن است که هیچ گونه سازندگی و جهت مثبتی در آن وجود ندارد و غالبا بی معنا و بی مفهوم است و تنها برای وقت گذرانی و یا خودنمایی بیان می شود. هزل گویان و مسخرگان هم هرگز نتوانسته اند در اجتماع و دل مردم فرزانه جایی برای خود باز کنند. بخصوص در روزگار کنونی ما که علم و هنر میدان وسیعی یافته و قله های بزرگی را فتح کرده است، در عرصه اجتماع فعال انسان ها جایی برای مسخرگی و هزل نیست و کسانی که تلاش می کنند از این طریق خود را مطرح کنند قطعا با شکست مواجه خواهند شد. گفتنی است: در بسياری از کتاب ها مثل اين کتاب، با اينکه، طنز و مزاح با هدف تنوع به هم آمیخته است. ولیکن چون « در راستای ارج نهادن به ارزشهای جامعه اسلامی و فرهنگ والای انسانی تهيه شده» سعی شده، از نقل مطالب زننده و دور از شأن انسان پرهیز شود. امید است با شفاف سازی موضوعی «مؤسسه فرهنگ سازان حجة بن الحسن (عج)» هم اين کتاب ها معرفی و شناخته شوند و هم دستيابی مردم شريف ما به طنز و ... در موضوع دلخواهشان سريعتر انجام شود. به اميد موفقيت همگان والسلام مرتضوی 🔰ادامه مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/13 🌷نمونه 🔺روباهی از شتری🐪 پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد: «تا زانو.» ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!» شتر 🐪جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.» 👈پيام اين طنز اينکه : هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما" هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست. تغيير صورت مسئله البته بعضاً اين گونه گفتن حکمتی دارد. اشکال هم ندارد چرا که در اسلام هم هست « آميز به ز انگيز» هم هست » https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰بايدها و نبايدهای سبک زندگی دينی 🌷اهميت دادن به ها 👈ثروتمندزاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او هم فقيرزاده اى كه در كنار قبر پدرش بود. ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت : صندوق گور پدرم سنگى است، و نوشته روى سنگ، رنگين است . اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است ، ولى تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك ، درست شده ، اين كجا و آن كجا؟ فقيرزاده «مؤمنی» در پاسخ گفت : تا پدرت از زير آن سنگ هاى سنگين ولایه های خشت فیروزه ای بجنبد، پدر من به رسيده است. ( گلستان سعدى ) https://eitaa.com/dastan_latifeh
داستان ديگر در همين زمينه 💠بعضی وقتا خدا برای رسوندنت به هاتْ داشته هاتُ ازت میگیره! ❇️حکیمی و شاگردش در سفر بودند. یه شبی خونه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند مهمون شدن و از شیر تنها بزی که داشت خوردند. شاگرد دلش سوخت و پیشه خودش گفت کاش میشد کمکی بشون کنم از این فلاکت در بیان. ، وقتی فکرشو به حکیم گفت بلافاصله پاسخ داد: "اگه واقعا می خواهی بهشون کمک کنی شبانه بزشون رو بکش!" شاگرد خیلی کرد اما چون به حکیم ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز رو کشت ... صبح شد و از و زن بیدار شدن و بعدش به ادامه سفرشون پرداختن. چند سال بعد حکیم و شاگرد وارد روستایی زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و کلی دبدبه کپکپه، وقتی راز موفقیتش رو پرسیدن، زن گفت چند سال ها پیش من از دار دنیا یه داشتم اونم یک بزم بود که با شیرش شکم بچه هامو سیر میکردم و یک روز صبح دیدیم که مرده.! مجبور شدیم برا زنده موندن هر کدوم به کاری مشغول شیم، پسر بزرگم مشغول تو یه زمین شد و پسره دیگم مسئول محصولات. و کم کم زمینای بیشتری خریدیم و محصولات بیشتری فروختیم و حالا هم واسه خودمون کسی شدیم. ✅آره عزیز دل بعضی وقتا خدا جون به دست آوردن ها رو دقیقا پشت از دست دادن ها قایم کرده! 🌸فقط باید دندون رو جیگر بذاری موقعش که برسه جیگرت حال میاد! 💕فعَسی أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً كَثِیراً برچسب ها: ☺️حکمت، مال، کار و تلاش https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌹 حضرت یعقوب ( ع ) پس از سال ها فراق حضرت یوسف ( ع ) به دیدار پسرش رفت. 💐 حضرت یوسف ( ع ) به استقبال پدر از مصر بیرون آمد ، اما برای استقبال پدرش از اسب پیاده نشد. 🌿 پس از پایان مراسم دیدار ، جبرئیل از حضرت یوسف ( ع ) خواست که دستش را باز کند. ☀️ نوری از میان انگشتانش به آسمان رفت. حضرت یوسف ( ع ) پرسید این چه بود ؟ ☘️ جبرئیل گفت این نور نبوت بود که از نسل تو به خاطر کیفر پیاده نشدن برای پدرت خارج گردید و دیگر از نسل تو پیغمبر نخواهد بود. 📚بحارالانوار پدرهایمان رابدانیم❤️ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ادامه اهداف کانال داستنی هاي داستان،طنز لطيفه های آموزنده https://eitaa.com/dastan_latifeh/12 🌷گفتنی چنانچه عرض شد. 👈با اینکه : بسياری از همفکران عزيز از ضعف هایی نيز برخوردارند. 🌷اما، به هر حال در صدد هستند که آموزه های دینی را در قالب های مختلف به مردم ارائه دهند. 👈از اين رو ، ما گاه و بی گاه به يادآوری هشدار گونه آنان خواهيم پرداخت تا بتوان نام اين خدمت ها را دينی گذاشت. 🌷نمونه اول: نقد ها، با ، عنوان لطيفه های قرآنی اينکه : 👈با اين که خود ما «فرهنگ موضوعی لطيفه های قرآنی» در دست تنظيم داريم و در نام و تصويرش در تبلغيات خدمات مؤسسه هم آمده. ليکن طبق آيه شريفه که فرمود: « لاتشتروا آياتی ثمنآً قليل»ا بايد حرمت حفظ شود و اين گونه برداشت به نظر ما به است مگر به عنوان به افراده خوشمزه و باشد که البته در اين صورت بايد همراه با بستر سازی در ابتدا و پيام دهی در آخر باشد. 🎂🎂☺️☺️👎👎👎👎👎👎☺️☺️🎂🎂🎂 👈نمونه اين کم توجهی را در اين حکايت بخوانيد و هرکجا از اين نمونه ها را مشاهده کرديد انتشار آن منع کنيد؟! ☺️نمونه 👈شخصی در قرآن می نگریست و پیوسته می گفت: چقدر ارزان قیمت است، این از فضل خداوند است که با یک درهم هرچه بخواهم می خورم و بهره مندمی گردم. شخصی دیگر قرآن وی را گرفت،پس از مشاهده آن صفحه،دید مقصود او،این آیه است: ﴿ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا﴾؛بگذار آنها بخورند و بهره گیرند. و او آیه را به ،این گونه می خواند: درهم یأکلوا ویتمتّعوا؛ درهمی بدهید، هرچه می خواهید بخورید و بهره بگیرید. گر ،به پیشش بگذرد لفظ «خبر» «خبز» پندار رود هوشش ز سر ☺️پاسخش هم معلوم است: خود قرآن با لحن فرموده : وَلاَ تَشْتَرُواْ بِ‏آيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ سورة البقرة آية 41 و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد . 🎂 مخلوط كردن وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ و حق را به باطل درنياميزيد 💦و بالأخره: وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ سورة البقرة آية 42 و را با آنكه خود مى‏دانيد كتمان نكنيد 🌷نمونه دوم: نقد و ياد آوری هشدار گونه به در ادبيات طنز و .. را ببين؟! بابام به عموم گفت: یه گوسفند بگیریم قربونی کنیم... عموم گفت چقدی باشه؟ بابامم یه نگا دوروبرش انداخت، چشش به من افتاد، گفت: عین همین باشه خوبه😂😂😂😂 ☺️حالا متوجه شدی چرا ما کانال داستان و طنز و لطيفه آموزنده ايجاد گرديم! 🎂و نمونه سوم که تأسف آور است: اين هم يکی ديگه؟ خانمه یه خط جدید میخره، میخاد شوهرش را سوپرایز کنه؛ از تو آشپزخانه به شوهرش که تو پذیرایی نشسته، اس میده: سلام عزیزم. این خط جدید منه! مرده هم درحالی که بالبخند به خانمش نگاه میکنه، جواب میده: فداتشم بعدا بهت میزنگم. فعلا من تو قرنطینه خانگی ام و این شغال😂 از تو آشپزخونه زل زده به من! رحم الله من یقرا الفاتحه مع صلوات😂 آيا اين برخورد با آموزه های دينی جور در می آيد؟! اسلام احترام گذاشتن به همسر را واجب دانسته حتی گفته صريحا به او بگو دوستت دارم حالا:! 🎂آيا اين حرکت فرهنگی دينی است يا اولين قدم برای جدائی و طلاق خانمان سوز است که خواست بيگانگان و ... بوده و هست 👈البته حال خودش و خانوادش معلومه، چرا که خودش را لو داده. 🎂مشتري اومده بود برای خرید خونه، بابام داشت همه جا رو نشونش ميداد! به اتاق من كه رسيد گفت: اينجا هم محل نگهداري پسرمونه😐😂😂 ☺️پاسخ: بلآخره جونه ديگه می شه چکارش کنی؟ انشاء الله با اين گونه هشدار ها هواسش را جمع می کند تا دفعه ديگر مورد تشويق قرار بگيرد نمونه ديگر: 👈آخه از اول که آنجور تربيت بشه حالا هم اينور زندگی می کنه؟! شوهره با زنش دعواش میشه از خونه میزنه بیرون....بعد یک ساعت تلفن میزنه به زنش.... زنش: بله؟...چته؟ شوهر:...می دونی الان کجام..؟؟ زنش:...کجا ول میگردی...خبر مرگت. شوهر :طلا فروشیه تو خیابون امام یادته که از یه جفت النگو خوشت اومده بود بهم گفتی برای روز زن بخر..؟؟؟ زنش:آره عزیزم..آره عشقم ....آره زندگیم...یادمه.. شوهر :دوتا مغازه اینورترش دارم قلیون میکشم 😂😂😂 👈البته شايد فکر می کنه اين هم يک نوع فرهنگ سازيه؟! مثلا می پرسه:؟ سوال: چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟ . . . جواب: ۷% : بخاطر نور خورشید ۲۳% : بخاطر اینکه خوش تیپ بشن ۷۰% : نمیخوان بقیه بدونن دارن به کجا نگاه میکنن ولی نمی دونه اين اشاعه فحشاست!. به هر حال : 🌷 👈قرآن می فرمايد: و تواصوا بالصبر. 👈مردم را اين گونه دعوت به صبر کنيم https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷نمونه 👈قرآن می فرمايد: و تواصوا بالصبر: مردم را به صبر دعوت کنيد 👈گقتنی است يکی از شيوه های دعوت مردم به صبر دعوت استدلالی است به نمونه اين گونه دعوت به صبر را ملاحضه کنيد. 🌷فردى در پيش حكيمى از فقر خود شكايت مى ‏كرد و سخت مى ناليد. 👈حكيم گفت: خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟ گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى كنم گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى كنى؟ گفت: نه گفت: گوش و دست و پاى خود را چطور گفت: هرگز گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏ تر و خوش‌بخت ‏تر از بسيارى از انسان ‏هاى اطراف خود مى ‏بينى. پس آنچه تو را داده‏ اند، بسى بيش ‏تر از آن است كه ديگران را داده ‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏ ترى هستى! برگرفته از جملات زيبا https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰سفارش به با 👈پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. 🌷اين گذشت 👈 پس از چندی از دنیا رفت و گذشت و پسر هم به سن رسید روزی به گفت: مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. 🎂 نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با به شستن پدر پرداخت. 👈پیرمرد خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. ☺️پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟ که چرخ فلک گرد است و میچرخد ☺️کاربرد اين حکايت طنزگونه: مدرسه تعليم و تربيت. https://eitaa.com/dastan_latifeh
نمونه 💎هیتلر با سیگار کشیدن مخالف بود 👈هیتلر در زمان جوانی به شدت سیگار می کشید به نحوی که گاهی روزانه بین 25 تا 40 نخ سیگار دود می کرد. اما بعد از مدتی متوجه شد که این علاوه بر این که برای وی مضر است در واقع دور ریختن ارزشمند است. بدین ترتیب وی سیگار کشیدن را کنار گذاشته و حتی از بوی سیگار نیز متنفر شد. وی در طول جنگ جهانی دوم یکی از بزرگ ترین کمپین های مخالفت با مصرف سیگار را راه اندازی کرد و تمرکز خود را بر روی آسیب هایی که کشیدن سیگار به بدن وارد می کرد قرار داد. وی دوستان نزدیکش را نیز به ترک سیگار کرده و هر کدام از آن ها که سیگار را ترک می کرد یک ساعت طلایی از هیتلر دریافت می نمود. برگرفته از جملات زيبا https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ادامه مقدمه https://eitaa.com/dastan_latifeh/13 🌷انواع و اقسام داستان ها طنز ها و لطيفه ها 👈چنانچه گذشت داستان ها طنز ها و لطيفه های مختلفی وجود دارد برخی تاريخی است برخی .... و بالاخره عده ای از آن ها هم مضمون با اشعار و مثل ها است. در اينجا به نمونه ای از اين گونه حکايت ها را می آوريم. 🌱حکایت 💎مسمع نقل می کند: ما در سرزمین منی محضر امام صادق بودیم، مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم، گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهد! گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم اگر پول هست بدهید! امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت: پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد. گدایی دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت: سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد! خواست برود، امام فرمود: بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد. گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود. امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو! آن گاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟ غلام: تقریباً بیست درهم. فرمود: آنها را نیز به این فقیر بده! سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت: خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی. خواست برود، امام فرمود: نرو! سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش! گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید. سپس روی به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد. جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت. راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت. ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد بجای شکر خدا، امام را دعا نمود به این جهت کمک ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود. 📚 بحار ج 7، ص 285. و ج 12 ص 341 گر حکم شود که مست گيرند https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 🌷برداشتن توشه برای 🌷داستان سنگ 👈روزی گروهی از غاری تاریک عبور می کردند. هیچ چیز معلوم نبود کمی جلوتر زیر پاهایشان سنگهای مختلفی احساس می کردند. در این لحظه بزرگشان گفت «اینها سنگ حسرت هستند». هر که بر دارد حسرت می خورد و هر کس برندارد باز حسرت خواهد خورد. 👈برخی با خود گفتند:چه کاری است؟ برداریم و بر نداریم هر دو یک نتیجه می ده پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند:ضرر که ندارد مقداری برای سوغات بر می داریم. وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ های قیمتی... 👈آنها که برنداشته بودند سراسر حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیشتر برنداشته اند. زندگی، مثل راه رفتن در چنین غاری است اگر بهره نگیریم حسرت می خوریم واگر برداریم باز هم حسرت چرا کم برداشتیم پس کوشش کنیم هر چه بیشتر از آن بهره بگیریم. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰بنام خدا 👈جهت آشنايي با کتاب شريف «فرهنگ موضوعی لطيفه های قرآنی» لازم به ذکر است هنگام جمع آوری و تنظيم فرهنگ موضوعی داستان های آموزنده به داستان های برخورديم که علاوه بر آموزنده بود اشاره هم به آيات قرآنی داشت از اين رو تصميم گرفتيم کتابی تنظيم با اين ويژگی تهيه کنيم، پس از جمع آوری مطالب کتاب لطيفه های قرآنی وقتی با نگاه آسيب شناسی، دقت کامل شد، به اين مشکل برخورديم که هرچند بعضی بويژه اساتيد محترم مبلغان و ... بايد ريز ترين اين لطيفه ها آشنا باشند که در مورد لزوم ... اما با اين حال صلاح نيست همه طنزها و لطيفه ها که در آن ها به آيه ای از قرآن اشاره شده در دسترس همگان قرار گيرد از اين رو تصميم بر اين شد پس از تفکيک مطالب با عناوين های مختلف به چاپ برسد که اين قضيه هنوز هم ادامه دارد.! https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 🌷رعايت آداب 👈یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند. هوا خيلی گرم بود وتشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند.پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد ،اما شاهين به جام زد و بر روی زمين ريخت. 🕊برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی شد و كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است. او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت. مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت. 🕊بر یکی از بالهايش نوشتند: «یک هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.» روی بال ديگرش نوشتند: «هر عملی كه از روی باشد محكوم به شكست است.» و در مثل آمده : با با ! https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰بايد ها و نبايد های 🌷توجه به عاقبت کارها 👈 🌼🍃شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است... اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند... پس از این گفته، امیر دستورداد سر آن مرد را بزنند 🌼🍃 📚 در مثل نيز آمده است : از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو https://eitaa.com/dastan_latifeh
و _آموزه_های_دينی_ ✍️امام هادی علیه السَّلام می‌فرمایند: اگر بعد از غیبت قائم ما نبود وجود علمایی که به سوی خدا می‌خواندند و به وجود خدا رهنمون می‌شدند و با حجت‌های الهی از دین او دفاع نمی‌کردند و بندگان ناتوان خدا را از راه‌های ابلیس و پیروان او نمی‌رهاندند، بی‌گمان همۀ مردم از دین خدا بر می‌گشتند. 📚بحارالأنوار 🌺نمونه 🌷 روزى از فحشاء بازش می دارد 👈انس روايت كرده كه جوانى از انصار نمازهاى خود را با رسول خدا (ص) مى‏خواند، و در عين حال مرتكب فحشاء هم مى‏ شد اين خبر به رسول خدا (ص) رسيد، فرمود: بالاخره نماز او روزى او را از فحشاء باز خواهد داشت مجمع البيان، ج 8، ص 285. الدر المنثور، ج 5، ص 146. بحار الانوار ج 79 ص 198 بر گرفته از آيه شريفه : ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر https://eitaa.com/dastan_latifeh
👈تأييديه لطيفه قرآنی 💠یک شب برای خدا💠 🌀دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. ⚡️خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. 💢روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. ⚡️احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد. 💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت، مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. ⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. https://eitaa.com/dastan_latifeh
🌷حکايت آموزنده آمده: در بعض روايات آمده كه چون آيت وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏ نازل شد جمعى از اصحاب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم دست از طلب روزى باز گرفتند و در خانه‏هاى خود نشستند و اعتماد بر كرم حق سبحانه و تعالى كردند و به عبادت مشغول شدند و چون اين خبر بسمع شريف پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد عيب فرمود ايشان را و گفت: (انى لأبغض رجلا فاغرا فاه إلى ربه يقول ارزقنى و يترك الطلب). يعنى به درستى كه من هر آينه دشمن مى‏دارم مردى را كه باز كرده باشد دهن خود را بسوى پروردگار خود و مى‏گفته باشد كه روزى ده مرا و بگذارد طلب كردن روزى را. » آيات الأحكام (الجرجاني)، ج‏2، ص: 119 👈گفتنی است اين حکايت در ذيل اين آيه شريفه آمده « هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ سورة تبارك يعنى خداى تعالى آن چنان خدائيست كه گردانيد از براى شما اى فرزندان آدم زمين را نرم و ملايم پس برويد در راه هاى او و جوانب او و بخوريد از روزي هاى خداى تعالى 👈 مراد از رزق او انواع نعمت هاى اوست كه از زمين حاصل گرداند جهت بنده‏هاى خود. 🌷برچسب ها: ☺️ https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از جمله برکات آشنايي با داستان ها و ... با محتوای قرآنی ؛ آرامش و ... 👈به نمونه ای از اين گونه داستان های تاريخی توجه بفرمائيد. https://eitaa.com/dastan_latifeh