eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
105 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه همسایگان که ماجرا را نمی دانستند با او را دوره کردند و پرسیدند : تو چگونه به تنهایی توانستی سه دزد را گرفتار کنی ؟؟ باغبان تبسمی کرد و گفت ؛ مگر نشنیده اید که می گویند : « تفرقه بیانداز و حکومت کن...» ☺️نمونه داستان دو منظوره ريشه ها 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰محبت https://eitaa.com/dastan_latifeh/292 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷علت مريضی ها https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🔰 🌷مرگ خوب و مرگ بد https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 🌷مکان و زمان رسيدن مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/167 🌷عوامل و علت های مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/364 🌷اتفاقات بعد از مرگ https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 كردن 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 ✅بايدها و نبايد های مشورت مردی عصایی به زنش زد و زن به خاطر خوردن آن عصا درگذشت که قصدکشتن در آن بود، چون مرد از قبیله زن ترسید پیش کسی رفت و با او مشورت کرد وی گفت:علاجش در این است که جوان خوشگل و زیبارویی را به منزل ببری و به قتل رسانی و پیش همسرت بیندازی و بگویی که زوجه ام با این جوان زنا می کرد و من دیدم ،لذا هردو را به قتل رسانیدم، پس مرد ساده لوح کلام آن مرد را تصدیق نمود و رفت درخانه اش نشست دید جوان زیبایی از راه می گذرد او را طلبید با زور به خانه اش برد طعامش داد و ناغافل او را به قتل رسانید و پیش همسرش خوابانید، قبیله زن چون این ماجرا شنیدند گفتند کارخوبی کردی که آنها را در این حال به قتل رساندی ... آن مردی که مورد مشورت بود رفت درب منزل مرد ساده لوح گفت: نصیحت مرا گوش کردی گفت: آری گفت:جوان را بیاور ببینم چگونه است؟ تاسر جوان را دید به سرش کوبید وای این جوان که فرزند من است آنچه بر ما می رسد آن هم ز ماست. مولوی از مکافـات عمل غافـل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو مولانا برچسب : کردار گفتار کيفر 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷زنده شدن پس از مردن https://eitaa.com/dastan_latifeh/312 🔰 🌷رسيدن معاش https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷شناخت و معرفت الهی https://eitaa.com/dastan_latifeh/362 🔰 🎂سرزنش معصيت https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🎂سختی معصيت https://eitaa.com/dastan_latifeh/130 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🎂نمونه مکر و حيله و فريب کاری https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷برکات مناجات با خدا https://eitaa.com/dastan_latifeh/116 🎂مناجات بی جا https://eitaa.com/dastan_latifeh/367 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷اهميت و و 🔰: ❤️«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»❤️ ✨پس از آنکه حضرت علیه السلام قوم گنه کار خود را کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من داری که می خواهم آن را ادا کنم!نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟! ابلیس گفت : ✅در سه جا من باش! ➊👈هنگامی که شدی! ➋👈هنگامی که بین دو نفر می کنی! ➌👈هنگامی که با خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست! در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد. 📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸ https://eitaa.com/dastan_latifeh/132 🔰 🔰 🔰 🌷مهربانی در حق والدين https://eitaa.com/dastan_latifeh/26 🔰 🔰 🔰 🔰 🔰 🌷ميانه روى در هزينه https://eitaa.com/dastan_latifeh/71 🔰 https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه ! 🔰 🌷توجه به حکمت های الهی 🌷☺️لنگه اول: 🍃🍂عدالت و لطف خدا 🍃🍂 🙍‍♀️زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل❓ 🗣داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز نمى کند. 🗣سپس فرمود: مگر چه اى براى تو رخ داده است که این را مى کنى؟ 🙍‍♀️زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که کودکانم را تأمین نمایم . 🚪هنوز سخن زن تمام نشده بود که ... در خانه (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او بدهى. 🙍‍♀️🗣حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاه تر از دیگران است. ☺️لنگه دوم: ✅ حکمت خداوند⇩ ✍️حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان ، اعدام كنند ! 💥خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين و مي كنند) 💎پس موسي عليه السلام به اقرار كرد ، و از و خود ا و نمود 📚ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض شوري : ۲۷ ‎‎ ‌‌ ☺️برچسب ها : انتقال يافته https://eitaa.com/dastan_latifeh