eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
شـور حسـینی ۱۳۹۸ شعور حسینی ۱۳۹۹ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️اینفوگرافی به مناسبت شهادت امام سجاد(ع) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
آقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف می‌برند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی، در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه: بعد از اتمام جلسه، اومدم از درب مسجد بیام بیرون، یکی از دختربچه های محله اومد جلوم و گفت: آقای کوثری، برای ما هم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم، روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم، باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه: هر چه اصرار کرد، هتوجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه: پیش خودم گفتم: دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی خاک‌های محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم: السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه‌ها گفت: تا چای روضه رو نخوری، امکان نداره بزاریم بری. رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند، طوری که متوجه حضور ایشان شدم. به من فرمود: آسید علی اکبر، مجالس روضه امروز قبول نیست. گفتم: چرا خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم: جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا س با اشاره فرمودند: اون چای من با دست خودم ریخته بودم، چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه: از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود، قبول می‌کردم و اندک صله و پاکتی که از اون‌ها عاید و حاصلم می‌شد، برکتی فراوان داشت و برای همه گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام ◾از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! ◾در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ▪صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز چهار‌شنبه: اللّهُمَّ احرُسنا بِعَینِک الَّتی لا تَنامُ، و رُکنِک الَّذی لا یرامُ، و بِأَسمائِک العِظامِ، و صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ، وَ احفَظ عَلَینا ما لَو حَفِظَهُ غَیرُک ضاعَ، وَ استُر عَلَینا ما لَو سَتَرهُ غَیرُک شاعَ، وَ اجعَل کلَّ ذلِک لَنا مِطواعاً، إنَّک سَمیعُ الدُّعاءِ قَریبٌ مُجیبٌ. خداوندا! ما را با چشمت که نمی خوابد، و ستونت که خم نمی شود، و به نام های بزرگت حراست کن و بر محمّد و آل او درود فرست و برای ما حفظ کن آنچه را که اگر دیگران حفظ کنند، از میان می رود و بر ما چیزی را پرده پوشی کن که اگر جز تو پرده پوشی کند، بر ملا می شود و همه اینها را برای ما فرمانبرداری قرار ده که تویی شنوای دعا و نزدیک و اجابت کننده. منبــع : 👈بحار الأنوار: ج ۹۰، ص ۳۳۹، ح ۴۸. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🕌 (عنایت امام حسین (علیه السلام) به زوّار) 🦋روزی مردِ زائر وارد یکی از قصابی های کربلا می شود و مقداری گوشت می خرد و به حرم امام حسین (علیه السلام) می رود، بعد از زیارت به خانه برگشته و گوشت را به همسرش می دهد و می گوید آبگوشتی درست کن ظهر که می شود همسرش به مرد می گوید گوشت نپخته است و مرد می گوید اشکالی ندارد صبر کن تا شب بپزد. شب که می روند سراغ گوشت می بینند گوشت اصلا نپخته است و مرد قصاب را سرزنش می کنند که گوشت بی کیفیت به آنها داده است و می گذارند تا صبح بپزد. صبح بیدار شدند دیدند گوشت هنوز نپخته است مرد با عصبانیت ظرف غذا را می برد قصابی و می گذارد روی میز و می گوید مرد حسابی ما زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم بی انصافی است به ما گوشت بی کیفیت بدهی، از دیروز صبح که گوشت را خریدم تا امروز صبح گوشت اصلا نپخته است. قصاب لبخندی زد و به او گفت وقتی گوشت را خریدی مستقیم رفتی داخل حرم امام حسین (علیه السلام) ؟ زائر گفت چطور ؟ بله رفتم قصاب گفت مگر نمی دانی گوشتی که وارد حرم امام حسین (علیه السلام) شود آتش به او کارساز نیست، اگر می دانستم قصد زیارت داری قبلش به تو می گفتم. در روایات آمده است سوزاندن بدن زائر امام حسین (علیه السلام) بر آتش جهنم حرام است. 📚کتاب داستان های شگفت آیت الله دستغیب (ره) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‌| دلیر تنگستانی 🔹۱۲ شهریور ماه سالگرد شهادت قهرمان مبارزه با استعمار رئیسعلی دلواری است. ‌ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🔺 پرسیدند: چرا زیر وزنه ترازو، پاکت می‌گذاری؟ 🔹گفت: من چای می‌فروشم، نه پاکت... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📲 اگر شخصی در پیام‌رسان‌ها پیام‌های تهدیدآمیز یا توهین‌آمیز براتون ارسال کنه، دادگاه در صورتی در مورد اون قضاوت می‌کنه که مرجع قانونی مثل پلیس فتا اصالت اسکرین شات رو تأیید کنه، باید توجه کنید که نباید به صورت عمومی گفتگوی خصوصی رو منتشر کنید. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🚨رئیسعلی دلواری، مردی از تبار مبارزان 🔹نام رئیسعلی دلواری سال هاست با نام قهرمان مبارزه با استعمار و مقابله با تجاوزگران در میان مردم شناخته شده است. 🔹رئیسعلی دلواری حدود سال ۱۲۹۹ ه. ق یا ۱۲۶۱ شمسی در دلوار از توابع تنگستان متولد شد. 🔹در شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳ ه. ق مصادف با ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی، هنگامی که رئیسعلی در محلی به نام تَنگَک صَفَر قصد شبیخون به قوای انگلیسی‌ها را داشت از پشت مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسید. او هنگام شهادت حدود ۳۴ سال داشت. 🔹پیکر رئیسعلی دلواری، ابتدا در قبرستان امامزاده روستای «کله بند» به خاک سپرده شد اما مدتی بعد، طبق وصیتش، او را به نجف اشرف انتقال دادند و در جوار حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) به خاک سپردند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
⚠️ دو جمله معروف👇👇 1. عیسی به دین خود، موسی به دین خود❗ 2. هر کسی رو توی قبر خودش میگذارن❗ از کجا اومده؟؟؟🤔 🚫کتاب مستر همفر، کتاب خاطرات فردی انگلیسی هست که به عنوان جاسوس در قالب یک فرد مذهبی و مومن در بین مومنان نفوذ پیدا کرده بود...😏 به حدی که به عنوان دوست صمیمی و یار غار دوستان مومنش شده بود😱 🚫خود این مستر همفر در خاطرات خود میگوید یکی از ماموریت های من در ایران این بود که این دو جمله را در بین مردم ایران رواج دهم❗ و چقدر قشنگ توانسته ماموریت خود را اجرا کند که سالهای سال هنوز این دو جمله در بین مردم رواج دارد...😒☝️ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ ادب آداب دارد از امام حسين عليه السلام معناى ادب را پرسيدند؛ امام فرمودند: ادب آن است هرگاه از خانه بیرون می آیی به👈هر كس👉که برخورد می کنی او را از خودت برتر ببينى و بدانی. سُئِلَ الإمامُ الْحُسَيْنُ (عليه السلام) عَنِ الاَْدَبِ، فَقالَ: هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً إلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ 📚ديوان الامام الحسين عليه السلام، ص 99، موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 910 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆نماهنگ وداع، با صدای سید مجید بنی فاطمه ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📚 اجير گرفتن براي انجام واجبات شخص زنده 💠 سؤال: مادرم از کار افتاده است و و دارد، با توجه به اینکه در قيد حيات هستند آيا می توانيم کسی را برای گرفتن نماز و روزه های قضا کنيم؟ ✅ جواب: کسي که در قيد حيات مي باشد لازم است تا آخر عمر، نماز و روزه ها را شخصا قضا کند و نمي تواند براي انجام نماز و روزه هاي قضا شده، کسي را اجير کند وگرنه لازم است کند که پس از مرگش از طرف او (گرچه با گرفتن اجير) انجام شود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
❤️چشم درد آیة الله بروجردی و گل سر عزاداران حسینی 💠مرحوم آیة الله بروجردی فرموده اند: دوانی که در بروجرد بودم، چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می کرد. تا این که روز عاشورا هنگامی که دسته های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گل از روی سر یکی از بچه های عزادار دسته - که به علامت عزاداری گل به سر خود مالیده بود- برداشتم و به چشمان خود کشیدم، و در نتیجه فوراً دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد. (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✨﷽✨ 🏴حکایت طبیب و قصاب ✍️قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
معرفی شهدای بنی‌هاشم در کربلا 💠 روز عاشورا ۳ برادر تنی حضرت عباس(ع) در جوانی به شهادت رسیدند، در شب عاشورا امام حسین(ع) خطاب به اصحابشان فرمودند «من یارانی بهتر از یاران خود ندیده‌ام و اهل‌بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق‌تر از اهل‌بیت خود سراغ ندارم» 📚 @dastanak_ir
وقتی در جای تاریکی هستی، گاهی ترجیج میدی فکر کنی به خاک سپرده شدی. اما شاید کاشته شدی... شکوفا شو 🌱🌻 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و صبحتون بخیر از قشنگ ترین صحنه های عزاداری که خیلی خالص و بی ریاست👆 گفتم تقدیم کنم که شما هم لذت ببرید🌷☺️ ــــــــــــــــ ☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇 🆔 @dastanak_ir
🏴 یا بر سر من از سر نی سایبان بده یا بر بلندْ نیزه مرا آشیان بده با گیسوی رها شده در دست بادها از نی مسیر قافله ات را نشان بده جانم به لب رسیده ولی جان نداده ام گفتم به دل که صبر کن و امتحان بده نیزه سوار گشته ای و تند می‌روی ‌جا مانده ام برای رسیدن زمان بده پایم دگر برای خودم نیست، باغبان بر ساقه‌های مرده‌ی من باز جان بده خون تو و حجاب من ارکان کربلاست کشتی به گل نشسته مرا بادبان بده ... 💔 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببخشید شخصیت مهمی رو پامه! . 🔺 فیلمی از مهر و محبت شهید حاج قاسم سلیمانی نسبت به یک نوزاد + ببخشید شخصیت مهمی رو پامه! - ماشالله! فقط سفیدارو بغل میکنید دیگه حاج‌آقا؟ + سیاهارم بغل میکنیم بفرما!😍 📚 @dastanak_ir
* ۶ تا از مدل های مختلف اوقات فراغت 1. در اوقات فراغتش یا روزنامه می‌خواند یا اخبار دنیا را گوش می‌داد. سرش را روی کاناپه می‌گذاشت و از رادیو دو موج اخبار دنیا را گوش می‌داد؛ در غیر این صورت با امیر بازی می‌کرد. دوست داشت برای اولین تولد امیر ۱۰۰ نفر مهمان دعوت کنیم. ( ) 2. اوقات فراغتش یا کتاب علمی می‌خواند یا در تعمیر وسایل خانه به پدرش کمک می‌کرد، رادیو می‌ساخت، هواپیمای سبک دستی درست می‌کرد، به گل‌های باغچه می‌رسید و کوچک‌تر که بود به مورچه‌ها غذا می‌داد. زرنگ و فعال بود ‌و با محبت و دل‌نازک. ( ) 3. همواره اوقات فراغتش را به نقاشی کردن و خطاطی می‌گذراند. به اسب سواری علاقه زیادی داشت و برای کمک به پدرش در کارهای کشاورزی یک عدد اسب خریده بود. ( ) 4. تا قبل از انقلاب اوقات فراغت خود را بیشتر با مطالعه کتابهای ادبی پر می‌کرد، به کتابهای مذهبی و سیاسی رو آورد و آٍثار استاد مطهری و نهج البلاغه از جمله کتبی بود که بیشتر مطالعه می‌کرد. بیشترین فعالیت او پس از انقلاب در مسجد قیام و مراکز و پایگاه‌های بسیج بود. ( ) 5. اغلب اوقات فراغتش را با خانواده‌اش می‌گذرانـد. بسیـار فعـال بود و به هیئت‌هـای مذهبی عشق می‌ورزیـد. در دستة زنجیرزنان شرکت می‌کرد و دسته به همت او به راه می‌افتاد. ( ) 6. صحبت‌های شهید دستغیب و شهید مطهری را خیلی دوست می داشت. تا من مشغول آماده کردن ناهار بودم محمد حسین یک طرف نوار را گوش می‌داد. گاهی می‌گفتیم: ضبط را بیاور سر سفره! وقتش را تلف نمی‌کرد، برای لحظه لحظه اش برنامه داشت. ( ) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
آقای ‏روحانی گفته: «شرط ‎ حفظ سلامت دانش‌آموزان است» اما من نمیدونم الان ایشون برای ما شرط گذاشته یا برای خودش یا ویروس ‎!؟ *سیاوش آقاجانی* ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مدرسه رفتن در روزهای کرونایی 👆🏼این ویدیو آموزشی رو به بچه‌هاتون نشون بدید تا برای رفتن به مدرسه در شرایط کرونایی آماده باشن ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir