eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️ برشی از یک کتاب دکتر پیتر : دلیل شما بر وجود خداوند چیست ؟ علامه : ، این عالم را جلوگاه می داند و از آن جا که ، از خودِ اشیای ناآگاه تولید نمی شود ، پس این کارگاهِ هستی ، ناظمی دارد که در لغتِ ادیان نامیده می شود . دکتر پیتر : پس چرا عده ای او را ( خدا را ) قبول ندارند ؟ علامه : در دنیا آنهایی که وجود خدا را انکار می کنند ، دو تکیه گاه بیشتر ندارند : ۱- به دلایل اثبات کنندگانِ وجود خدا ۲- محسوس نبودنِ خدا ؛ یعنی اینکه ما خدا را احساس نمی کنیم ( با حواس پنجگانه ) و نمی بینیم ، پس خدا وجود ندارد . درباره اولین تکیه گاهشان باید گفت ، ایراد گرفتن به دلیل ، خودش دلیل نیست ؛ پس به تکیه گاه دوم آنها می‌پردازیم و می‌گوییم : اگر محسوس نبودنِ یک حقیقت ، دلیل بر و آن باشد ، پس اولین حقیقتی که باید انکار شود ، همین قوانین اداره کننده طبیعت است ( مثل جاذبه ) که هرگز محسوس نیستند ، بلکه ما با و ، آنها را درک می‌کنیم و پی به وجود آن قوانین می بریم . 📚 تکاپوی اندیشه ها ، محمد تقی جعفری ، جلد ۱ ، ص ۹۳ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
شیطان و انسان.mp3 - حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم.mp3
9.9M
🔹 با توجه به اینکه شیطان در زمان ظهور توسط امام زمان علیه‌السلام کشته می‌شود: ۱. آیا انسان‌ها به انجام کار زشت، وسوسه نمی‌شوند؟ ۲. چرا خدای سبحان شیطان را زودتر از بین نبرد و این همه به او فرصت گمراه کردن انسان‌ها را داد؟ 🎙 حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 📚درس‌ها و سخنرانی‌ها👇 ✅ @ghorbanimoghadam_ir
امیرالمومنین روی قبر سلمان فارسی چه شعری نوشتند؟ اصبغ بن نباته مي گويد: همين که سلمان از دنيا رفت و هنوز ما جنازه ي او را از قبرستان برنداشته بوديم، ناگهان مردي را سوار بر استر ديديم که خيلي غمگين بود.از استر پياده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را داديم، گفت: «در مورد غسل و نماز وکفن و دفن جنازه ي سلمان، جديت و شتاب کنيد.» ما او را کمک کرديم، او براي حنوط و کفن و دفن، کافو آورده بود. به دستور او آب آورديم، او جنازه ي سلمان را غسل داد وکفن کرد و نماز بر جنازه خوانديم و جنازه را دفن نموديم. آن مرد، اميرمؤمنان علي عليه السلام بود که خودش لحد قبر سلمان را چيد و قبر را پوشانيد. حضرت علی (علیه السلام) در آخر کار با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند: وفدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات والقلب السلیم وحمل زاد اقبح کل شیی اذا کان الوفود علی الکریم ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم و حمل زاد و توشه زشت ترین کار است؛ اگر میهمان شخص کریمی باشید (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 @dastanak_ir یکی از هم‌وطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد، با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (علیه‌السلام) برپاست، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) هستند. در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (علیه‌السلام) فعالیت می‌کردند، شد و وقتی از حال آن‌ها جویا شد، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده‌اند و مسلمان شده‌اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان. برایش جالب بود که در انگلستان، برخی از مردم این طور عاشق اهل بیت (علیه‌السلام) باشند و مخصوصاً دو پزشک مسیحی، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (علیه‌السلام) نوکری کنند. کمی نزدیک‌تر رفت، با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست؟، او گفت: «درست است، شاید عادی نباشد، اما من دلم ربوده شده، عاشق شدم و این شور و حال هم که می‌بینی به خاطر محبت قلبی من است.» از او پرسید: «دلربای تو کیست؟ چه عشقی و چه محبتی!؟» پاسخ داد: «من وقتی مسلمان شدم، همه چیز این دین را پذیرفتم، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می‌دانستم بی‌جهت به دین دیگری رو نمی‌آورد. نماز و روزه و تمام برنامه‌ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم. فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می‌کردم دلم آرام نمی‌گرفت و آن مسئله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می‌کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جوانی ظهور کند و اصلاً پیر نشود. در همین سرگردانی به سر می‌بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم. شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه‌ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند. وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم. تمام وجودم می‌لرزید و بی‌اختیار اشک می‌ریختم و گریه می‌کردم. روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده‌ام، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می‌برد، حیران و سرگردان، کسی هم زبانم را نمی‌فهمید، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می‌دیدم، با سرعت به طرف آن‌ها می‌رفتم، ولی وقتی نزدیک می‌شدم متوجه می‌شدم که اشتباه کرده‌ام. خیلی خسته شدم، واقعاً نمی‌دانستم چه کنم. دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن، گفتم خدایا خودت به فریادم برس! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می‌آید. جمعیت را کنار زد و به من رسید. چهره‌اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم. وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت: «راه را گم کرده ای؟ بیا تا من قافله‌ات را به تو نشان دهم.» او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن» را دیدم! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است. از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت : «به شوهرت سلام مرا برسان». من بی اختیار پرسیدم: «بگویم چه کسی سلام رسانده؟» او گفت : «بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی! من همانم که تو سرگشته او شده ای!» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم و هر چه جستجو کردم، پیدایش نکردم. آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده‌ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد. از آن سال به بعد ایام محرم، روز عرفه، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می‌رسید من و شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می‌کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست.» منبع: کتاب ملاقات با امام زمان در عصر حاضر، ابوالفضل سبزی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش‌هایی زیبا از امام خمینی در برابر گفته‌ها و تعریف های دیگران از ایشان (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
‏گربه در حال بالا آمدن است یا پایین رفتن؟ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
جنگ زرگری جنگ زرگری کنایه از جنگی است ساختگی و ظاهری، جدال و نزاعی است دروغین که میان دو تن برای فریفتن شخص سوم در می­گیرد و پایه و اساسی جز فریب و نیرنگ و زیاده طلبی ندارد. جنگ زرگری به این ترتیب بود که گاهی مشتری چاق و پولداری برای خریداری جواهر گرانبها و سنگین قیمت به دکان زرگری مراجعه می­کرد و از کم وکیف وعیار و قیمت جواهر می­پرسید. در این موقع زرگر قیمت جواهر مشتری را به چند برابر قیمت واقعی اعلام می­کرد و ضمنا با چشمک زدن، زرگر رو به رویی را و یا به وسیله­ی شاگردش زرگر مغازه­ی همسایه را خبر می­کرد تا به ترتیبی که مشتری متوجه جریان قضیه نشود سروگوش آب دهد و وارد معرکه شود. زرگر دومی که گوشی دستش بود به بهانه­ ای خود را نزدیک می­کرد و بدون تمهید مقدمه، مطلبی قریب به این موضوع به مشتری می­گفت :« من این جواهر را درمغازه دارم و به این قیمت – کمتر از قیمتی که زرگر اولی گفته بود می­فروشم و بدین تریب زرگر اول با زرگر دومی به جدال و نزاع ساختگی برمی­خاست و فی المثل می­گفت: «چرا جلوی مغازه من آمدی و چه حق داری که در گفتگوی ما دخالت کنی ؟» زرگر دومی جواب می­داد :« تو دین نداری ! تو انصاف نداری ! تو دروغگویی و می­خواهی مالی را که این مبلغ قیمت دارد به چند برابر بفروشی. من نمی­گذارم سر این آقای محترم – یا خانم محترمه – کلاه بگذاری و پولش را بالا بکشی!» زرگر اولی می­گفت :« دروغگو تو هستی که می­خواهی جنس بنجل کم عیارت را آب کنی.» زرگر دومی می­گفت:« اگر جنس من کم عیار باشد می­تواند به سنگ محک بزند تا سیه روی شود هرکه دروغش باشد. کاسبی و زرگری حساب و کتاب دارد. تو می­خواهی برای چند دینار زیادتر از قیمت واقعی آبروی تمام زرگرها را ببری و ما را کنفت کنی !» خلاصه این بگو و آن بگو، جنگ در می­گرفت و قشقرقی برپا می­شد. مشتری ساده لوح که این صحنه را حقیقی و از روی خیرخواهی تلقی می­کرد بدون اعتنا و توجه به سر و صدای زرگر اولی به مغازه­ی زرگر دومی می­رفت وجنس مورد نظر را به قیمتی که زرگر دومی گفته بود، بدون کمترین تحقیق و چانه زدن می­خرید و قیمتش را تمام و کمال می­پرداخت. در نتیجه مشتری بی­چاره ضرر می­کرد و دو نفر زرگر مورد بحث، سود حاصله را با یکدیگر تقسیم می­کردند. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
⭕️ شما بهش میگید آبکش شیرازیا میگن تُرُشپاله(مختصر شده‌[شیرازی شده] "تراوش پیاله") اصفهانی‌ها بهش میگن سماق پالون! توی سرزمین‌های اشغالی بهش میگن گنبد آهنین🤣🤣🤣 👤 حاج فیدل🇮🇷 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 افطار روزه قبل از حد ترخص 💠 مسافری که از شب قبل قصد سفر کرده و پیش از ظهر به مسافرت می رود، نمی تواند تا قبل از رسیدن به حد ترخص روزۀ خود را افطار کند و در صورتی که پیش از آن افطار کند، بنابر احتیاط کفاره افطار عمدی روزۀ ماه رمضان بر او واجب است؛ البته چنانچه از حکم مسأله غافل بوده، کفاره ندارد. ✅ ملاک تشخیص حدّ ترخص، آن است که از آخرین خانۀ شهر به اندازه ای دور شود که صدای اذان متعارف شهر را بدون بلندگو نشنود؛ خواه دیوارهای شهر را ببیند یا نه. 🔰منبع: رساله نماز و روزه مسأله ٩٤٠ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔴کانال 👈آیا خداوند میتواند شُتری را از سوراخ سوزن رد بکند که نه سوراخ بزرگ بشود و نه شتر کوچک بشود❓ 👌✅کی خدا را درست کرده❓خدا چطور به وجود آمد⚠️ ✅👌آیا ما انسانها اختیار داریم یا نه؟ آیا ما مثل بازیگر داریم فیلم نامه را اجرا میکنیم یا نه❓⚠️⚠️ 👌👌لا اکراه فی الدین یعنی چه؟به نظر ما این آیه بیشتر برای کشورهای غربی است تا مسلمانان اما چطوری❓👇👇 👌👌چرا ارث و دیه زنان از مردان کمتر است تا الان این طوری جواب شنیدین❓❓ 👌👌یکی از برترین و بهترین کانال حوزه علمیه قم 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/301400148C71113bbd3e 🔴👌مبلغ تومان(۱۰۰۰۰۰۰) هدیه برای کسی که مثل این کانال پیدا بکند😋
مرحوم آیت الله محمد تقی آملی نقل می‌کردند : «در خواب دیدم دشمن به من حمله کرد و من با آن دشمن درگیر و گلاویز شدم. آن دشمن مرا رها نمی‌کرد و من برای اینکه از شرّ او نجات پیدا کنم هیچ چاره ای نداشتم جز آنکه دست او را به شدت گاز بگیرم تا مرا رها کند. در همان حال از خواب بیدار شدم و دیدم دستم در دهان خودم است و به شدت دستم را گاز گرفته ام! به من فهماندند که دشمن تو کسی جز خودت نیست؛ از خودت نجات پیدا کن!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از عماد
🌙نبی همه چیز دارد، شمشیر دارد، نبی جنگ دارد، نبی صلح دارد، یعنی جنگ اساسش نیست، برای این که اصلاح را در دنیا توسعه بدهد، برای اینکه مردم را نجات بدهد جنگ می کند. 🌙مطلب بالا از سخنان گهر بار حضرت امام خمینی در آذر ۱۳۶۳هجری خورشیدی است ، صحیفه نور، جلد ۱۹، ص۸۴ 🌺اسامی سلاحهای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم به همراه معانی 🌷شمشیر :ذوالفقار به معنای دارای تیغه ها 🌷سپر: ذات الفضول به معنای بسیار بخشنده 🌷نیزه : مثوی به معنای جایگاه 🌷کمان : الکتوم به معنای رازدار 🌷جعبه تیر : کافور، از درخت کافور 🌺حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، شمشیرهای زیادی ، از طریق غنائم، هدایا و یا میراث پدر داشتند و هریک را نامی بر او می نهادند. ✅خاطر نشان می شود ، سلاحهای دفاعی زمان معاصر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، نظیر زره، کلاهخود، سپر، کلاهخود و... از شام ، یمن یا هند وارد حجاز می شد و بعضی از آنها را نیز سازندگان داخلی می ساختند. 👇👇👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/2700804115Cb7c0563901
یه عمه کوکبی داشتم که یه شوهری داشت به اسم مراد که خیلی خیلی بداخلاق بود فحش میداد، معتاد بود، دست بزن هم داشت. خلاصه بگم عمه کوکب که سه تا فرزند قد و نیم قد داشت، گفت میخوام از مراد طلاق بگیرم. مراد هم گفت بچه ها رو جای مهرت بردار برو. عمه کوکب طلاقشو گرفت و بعد چندسال شوهر کرد به مش رجب. زندگی با مش رجب داشت خوب پیش می‌رفت که یه دفعه بیکار شد و دست تنگی یه مقدار بد خلقش کرد. خلاصه بگم که دعوا و مرافعه با مش رجب هم شروع شد. عمه کوکب هم برای اینکه لج مش رجب رو در بیاره موقع دعوا مرافه از خوبیهای شوهر قبلی اش( مراد ) میگفت اگه مراد دست بزن داشت حداقل خرجی میداد اما تو چی؟ مراد حداقل یه قیافه ای داشت تو چی؟ مراد لااقل موقعی که نشئه بود به ما محبت میکرد تو چی و….. با گفتن این حرفا عمه کوکب هم خودشو خالی میکرد هم لج مش رجب رو در میاورد. اما جالبش اینجا بود که که بعد چند وقت کم کم خود عمه کوکب هم باورش شده بود که مراد آدم خوبی بوده پاک یادش رفته بود که مراد چه بلایی سرش آورده بود کتک‌هایی هم که خورده بود یادش رفته بود تا جایی که بچه هاش به عمه کوکب می‌گفتند تو که شوهر به این خوبی داشتی چرا طلاق گرفتی که ما را هم آواره کنی؟ کار به جایی رسیده بود که همه اونایی که مراد رو ندیده بودن فکر میکردن مراد یه شوهر ایده آلی بوده که احتمالا کوکب خانم زبونم لال زیر سرش بلند شده و عاشق مش رجب شده. بعدش سر ناسازگاری برداشته تا مراد طلاقش بده و بشه زن مش رجب. 🔹داستان امروز ما با مملکتمون منو یاد عمه کوکب با مراد و مش رجب میندازه. ملت سال ۵۷ انقلاب کرد تا از دست خاندان پهلوی راحت بشه و حالا که بعضی هامون منتقد وضع موجود هستیم یه جوری از پهلوی صحبت میکنیم انگار اون موقع مردم ما تو بهشت زندگی میکردن و ما با پشت پا زدن به مدینه فاضله ای که پهلوی برامون ساخته بود خودمون رو انداختیم تو بغل مش رجب. واقعیت اینه که هیچ ملتی را در هیچ جای تاریخ سراغ نداریم که خودش رو بندازه وسط خیابون و با خوردن گلوله بخواد حکومت را عوض کنه. اینکه به ما القا میکنن که ایرانیها از سر سیری و یا دخالت اجنبی علیه پهلوی ها قیام کردن نوعی توهین به مردم ایران نیست؟ چطور میشه ۹۵ درصد مردم یک کشور فریب خوردند؟!! حالا مذهبی‌ها فریب خوردن، توده ای ها، مارکسیستها، حزب فرقان و مجاهدین باصطلاح خلق چرا با ملت همنوا شدند؟ امروزه بعضی از ما در یک تفکر غلط گیر افتاده ایم و نقد وضع موجود را مساوی با تایید حکومت پهلوی میدانیم که البته با فضاسازی رسانه‌ای همراه است و خلاصه تلاش میشه استبداد پهلوی را بزک کنیم. اما نباید فراموش کرد که کودتای ۲۸ مرداد دروغ نبود، اشغال ایران در زمان متفقین داستان نبود. آیا گزارش سازمان عفو بین الملل درسال ۵۴ را میتوان انکار کردکه در این گزارش ایران را بدترین نقض کننده حقوق بشر معرفی میکند، رای کمیته بین المللی حقوق‌دانان ژنو مبنی بر نقض حقوق شهروندی توسط حکومت وقت را چگونه میتوان توجیه کرد؟ کتاب فردوست در مورد خاندان پهلوی را که از فساد خاندان پهلوی پرده بر میدارد را که وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی چاپ نکرده. کشته شدن دانش آموزان و دانش جویان در ۱۳ آبان را چطور؟ عکسهاو فیلمهای کشتار مردم در میدان ژاله در ۱۷شهریور که فتوشاپ نیستند. گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل را مبنی بر قاچاق سازمان یافته مواد مخدر توسط خاندان پهلوی را میتوان دروغ فرض گرد؟ خلاصه اگه ۸ سال با رأی غلط خودمون، گرفتار مش رجب شدیم، مراد را هم زیادی تطهیر نکنیم. پیشرفت‌ها را فراموش نکنیم. ضعف‌ها را بیش از اندازه خودش بزرگ نکنیم. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
﷽/ ﮔﺮﮒ ﺑﺎﻻﻥ ﺩﯾﺪﻩ، ﯾﺎ ﮔﺮﮒ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ؟!! 🆔 @dastanak_ir ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻘﺎﻭﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﮔﺮﮒ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ! ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻠﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﻣﻨﻪﯼ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻣﯿﻨﻮﯼ، ﺩﺭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﮔﺮﮒ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ: ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺰﯾﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺖ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﯿﻨﻮﯼ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺑﺎﻻﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ. ﺑﺎﻻﻥ ﯾﻌﻨﯽ تله‌ای که برای حیوانات می‌گذارند... ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﻥ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻘﺎﻭﻡ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
سه داستان زیبای 3 ثانیه ای برای یادآوری: 🆔 @dastanak_ir روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت. 👈این یعنی ایمان... كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت. 👈اين يعنى اعتماد... هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوك ميكنيم. 👈 اين يعنى اميد... برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم .. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
الهی نامه 📚 @DasTanaK_ir
بوستان حدیث 📚 @DasTanaK_ir
ابن عبّاس ضمن حدیثى حکایت کند: روزى جمعى از بنى امیّه در محلّى نشسته بودند و در جمع ایشان یک نفر از اهالى شام نیز حضور داشت و امام حسن مجتبى علیه السلام به همراه عدّه اى از بنى هاشم از آن محلّ عبور مى کردند، مرد شامى به دوستان خود گفت:: این‌ها چه کسانى هستند، که با چنین هیبت و وقارى حرکت مى کنند، گفتند: او حسن، پسر علىّ بن ابى طالب علیه السلام است؛ و همراهان او از بنى هاشم مى باشند. مرد شامى از جاى برخاست و به سمت امام حسن مجتبى علیه السلام و همراهانش حرکت نمود؛ و، چون نزدیک حضرت رسید گفت:: آیا تو حسن، پسر علىّ هستى؟ حضرت سلام اللّه علیه با آرامش و متانت فرمود: بلى. مرد شامى گفت:: دوست دارى همان راهى را بروى که پدرت رفت؟ حضرت فرمود: واى بر تو! آیا مى دانى که پدرم چه سوابق درخشانى داشت؟ مرد شامى با خشونت و جسارت گفت:: خداوند تو را همنشین پدرت گرداند، چون پدرت کافر بود و تو نیز همانند او کافر هستى و دین ندارى. در این لحظه، یکى از همراهان حضرت سیلى محکمى به صورت مرد شامى زد و او را نقش بر زمین ساخت امام حسن علیه السلام فورا عباى خود را روى مرد شامى انداخت و از او حمایت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستید، بروید در مسجد نماز گذارید تا من بیایم. پس از آن امام علیه السلام دست مرد شامى را گرفت و او رابه منزل آورد و پس از رفع خستگى و خوردن غذا، یک دست لباس نیز به او هدیه داد و سپس روانه اش نمود. بعضى از اصحاب به حضرت مجتبى علیه السلام گفتند: یا ابن رسول اللّه! او دشمن شما بود، نباید چنین محبّتى در حقّ او شود. حضرت فرمود: من ناموس و آبروى خود و دوستانم را با مال دنیا خریدارى کردم همچنین در ادامه روایت آمده است: پس از آن که مرد شامى رفت، به طور مکرّر از او مى شنیدند که مى گفت: روى زمین کسى بهتر و محبوب‌تر از حسن بن علىّ علیهما السلام وجود ندارد. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
این الرجبیون؟ توصیه‌ای امام خمینی رحمه‌الله (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یک دقیقه با قرآن 📚 @DasTanaK_ir
﷽ / داستان ضرب المثل‌ها "ﺯﺍﻍ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﺍ ﭼﻮﺏ ﺯﺩﻥ" 🆔 @dastanak_ir ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﻧﮓ، ﺍﺯ ﻧﻮﻋﯽ ﻧﻤﮏ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺯﺍﺝ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺳﯿﺎﻩ، ﺳﺒﺰ، ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺩﺍﺷﺖ. ﺯﺍﻍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻠﻤﻪ ﺯﺍﺝ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﯽﺷﺪ. ﺯﺍﻍ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺭﻧﮓ ﻧﺦ ﻗﺎﻟﯽ، ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻭ ﭼﺮﻡ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﺪ. ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻧﺦ، ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯾﺎ ﭼﺮﻡِ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﮐﺴﯽ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺵ ﻣﯽﺷﺪ... ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻫﻤﮑﺎﺭ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﻇﺮﻑ ﺯﺍﻍ ﺍﻭ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﺁﻥ، ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺩﺭﯾﺎﺑﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﺍﻍ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩﺍﻧﺪ ﯾﺎ ﻧﻮﻉ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺗﺮﻛﯿﺒﺶ ﺑﺎ ﺁﺏ ﯾﺎ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ... ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ، ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺎﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﺭﺍﺯﻫﺎﯾﯽ، ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ... (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️خدمات رضاخان!! ♨️ آرتور میلسپو در کتاب خود با عنوان « آمریکاییها در ایران» درباره می‌نویسد: در مجموع، او در سالهای پادشاهی خود، کشور را کاملاً ، دهقانان، قبایل و کارگران را خُرد کرد و طبقه جدید سرمایه دارها، تجار، انحصاگران، پیمانکاران و سیاستمداران وابسته را ثروتمندتر کرد. 📚 منبع: کتاب آمریکاییها در ایران، نوشته آرتور میلسپو، ص34 لینک کتاب: https://archive.org/details/in.ernet.dli.2015.46417/page/n3/mode/2up ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
وقتی میری جهنم و می‌بینی دوستات اونجا نیستن😐 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
💠 👈قابل توجه افرادي كه خيلي دوست دارند ماه رجب رو روزه بگيرند اما به هر دليل اين امكان رو ندارند: 🔻صدوق در « ثواب الاعمال » و « امالي» به اسناد خود از حضرت رسول اكرم حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم روايت نموده است كه فرمود: 🌸«هركس سي روز از رجب را روزه بدارد منادي از آسمان ندا خواهد نمود كه اي بنده ي خدا اما آنچه از تو گذشته است براي تو آمرزيده شد پس عمل را در مابقي عمر از سر بگير ...» از ايشان پرسيده شد اگر كسي به هر دليلي عاجز ازين روزه باشد چه كند تا به همچين ثوابي كه توصيف فرموديد برسد؟ فرمودند: « در عوض هر روز گرده ناني به تصدق بدهد كه قسم به كسي كه جانم به دست اوست هرگاه چنين تصدقي هر روزه بدهد به آنچه توصيف كردم و بيشتر از آن خواهد رسيد؛ چه هرگاه تمام خلايق كلا از اهل آسمانها و زمين جمع شوند بر اينكه مقدار ثواب آن را اندازه بگيرندبه عشر آن چيزي كه در بهشت از فضايل و درجات عائل مي گردد نمي رسند.» گفتند: يا رسول الله اگر كسي اين صدقه را هم نتواند براي اينكه به ثوابي كه توصيف فرمودي نائل شود، چه بايدش كرد؟ فرمودند: 🌸« در هر روز از ماه رجب تا سي روز تمام شود اين تسبيح را يك صد مرتبه بگويد: 👈سبحانَ الاِلهِ الجليل سبحان من لا يَنبَغي التسبيحُ الا له، سبحان الاَعَزِّ الاكرم سبحانَ من لَبِسَ العِزَّ و هو له اهل » * 🔹به نقل از كتاب المراقبات / اعمال ماه رجب / ثواب شگفت روزه ي ماه رجب ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهتمام مرحوم حاج‌آقا رحیم ارباب به یک ذکر در ماه مبارک 🔸 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
مجلسیِ اول (پدر مرحوم مجلسی معروف) كه او هم مرد بسیار جلیل القدر و عالم و متقی و فوق العاده ای بوده و از شاگردان شیخ بهایی است نقل می كند كه شش ماه قبل از وفات شیخ بهایی، روزی ما در خدمت ایشان به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان- كه قبر باباركن الدین در آن جا بوده و شاید هنوز هم باشد- رفتیم. یك وقت دیدم ایشان رو كرد به ما و گفت: شما چیزی نشنیدید؟ گفتم: نه. دیگر سكوت كرد و حرفی نزد، راه افتاد و آمد. از آن روز ما دیدیم حال شیخ تغییر كرده، بیشتر به خود پرداخته، حال توبه و انابه پیدا كرده و یك حال دیگری غیر از حال سابق دارد. همه ی ما شاگردها حدس زدیم هرچه بود، آن روز اتفاق افتاد. ایشان می گوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم، قرار شد من از ایشان بپرسم كه منشأ این تغییر حالت شما چیست؟ رفتم از ایشان پرسیدم، ایشان گفت: من آن روز وقتی از كنار قبر عبور می كردیم این صدا را از قبر شنیدم كه «شیخ در فكر خود باش، مرگت نزدیك است، چرا به خودت نمی پردازی؟ » و شش ماه بعد مرد. 🔷عالم ما عمیق تر و پیچیده تر و رشته دارتر از این حرفهاست كه وقتی قرآن به ما گفت تمام ذرات عالم تسبیح می كنند، بگویید من كه گوشم را می گذارم نمی شنوم! و چرا در لابراتوارها هرچه تجزیه كرده اند، این صدا را نشنیده اند؟ ! این حرفها [از روی ] نادانی است، حقیقتْ چیز دیگری است. مجموعه آثار شهید مطهری . ج۲۶، ص: ۵۱۷ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b