eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به کانال مطالب تفسیری حجت‌الاسلام دکتر بپیوندید 👌تفسیر ساده و روان یک آیه از قرآن کریم (با رویکرد پاسخگویی به شبهات مطرح قرآنی) 👌به همراه پاسخ شبهات قرآنی منتشره در فضای مجازی ✅ تفسیر روان یک آیه👇 https://eitaa.com/joinchat/2917007367C712c2d4b70
✨﷽✨ 💠✨حکایت جوان خدا ترس 🌹‍ سلمان یکی از یاران پیامبر ص تعریف کرده روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند. 🌹‍ سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت. یکی می گفت: دچار تشنج شده است. 🌹‍ دیگری می گفت: جن زده شده است. سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم. 🌹‍ با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت که فرمود: ((و لهم مقامع من حدید)) یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.حج/21 📚ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 399 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️ قصه‌ها هم شادی‌ آفرینند، هم آموزنده... مجموعه‌ حکایت‌های تربیتی ویژه‌ٔ ماه مبارک رمضان ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🤭 مقابله با بوی بد دهان در روزه‌داری 🔸وعده سحر غذاهای پر ادویه و خیلی داغ نخورید (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📣 برگزاری ختم قرآن "سراج" 📖 نرم‌افزار ایجاد و شرکت در ختم قرآن بصورت عمومی و گروهی 📥 دانلود رایگان از بازار👇 http://cafebazaar.ir/app/isca.quran.seraj 📱 ویژگی های نرم افزار: ✅ شرکت در ختم عمومی قرآن ✅ امکان ایجاد ختم گروهی توسط کاربر ✅ دعوت دوستان جهت شرکت در ختم قرآن از طریق اشتراک گذاری ختم در شبکه های اجتماعی ✅ مشاهده لیست شرکت کنندگان در ختم گروهی ایجاد شده توسط کاربر ✅ مشاهده لیست ختم های گروهی کاربر ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
كشاورزي هر سال که گندم ميكاشت، ضرر ميكرد. تا اينكه يك سال تصميم گرفت، با خدا شريك شود و زراعتش را شريكي بكارد! اول زمستان موقع بذرپاشي نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بين فقرا و مستمندان تقسيم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبي شد و محصول زيادي گيرش آمد. هنگام درو از همسايه‌هايش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدايا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خيلي خوبي شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «اي خدا، امسال هم اگر اجازہ دهي، تمام گندم‌ها را من ميبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، براي تو كشت ميكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسايگانش چند تا خر و جوال بگيرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتي روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نياز ميكرد كه: «خدايا، قول ميدهم سه سال آيندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همينطور كه داشت اين حرفها را ميزد، به رودخانه‌اي رسيد. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شديدي باريد و سيلابي راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را يكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندي پناہ برد و با ناراحتي داد زد: «هاي خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا ميبري؟» 🔸🔸🔹🔷🔹🔸🔸 هر که را باشد طمع، اَلکَن شود با طمع کي چشم و دل روشن شود پيش چشم او خيال جاہ و زر همچنان باشد که موي اندر بصر مولوي (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🍀اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده ؟ حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه . حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به امام زمان (عج) عرض کنیم : آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه . من سر سفره افطار میگم: آقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه آقا بفرمایند: از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی . این پیام رو اینقدر منتشر کنین که همه سر افطار با امام زمان (عج) حرف بزنن و به یاد حضرت مهدی(عج) باشن و برای ظهورش دعا کنن. اللهــم عــجل الولیک الفرج (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
نبش قبر!! سال ۱۳۶۹ بود. من مسئول پذیرش سازمان بودم. آن موقع سیستم ثبت و دریافت مشخصات به صورت دستی انجام می‌شد. مانند امروز نبود که همه چیز به صورت اتوماتیک و ماشینی انجام شود. ما چند نفر داشتیم که کار‌های اداری مردم را انجام می‌دادند. معمولاً سرمان خیلی شلوغ بود. یک روز دو خانم میانسال مراجعه کردند. از نوع پوشش آن‌ها مشخص بود که از خانواده‌های مذهبی و معتقد بودند. آنها را دعوت کردم که روی صندلی بنشینند و بگویند که چه می‌خواهند. درخواست آن‌ها کمی عجیب بود. حکمی از یکی از شعبات دادگاه داشتند مبنی بر مجوز نبش قبر جنازه یک خانم که حدود ۲ یا ۳ ماه پیش دفن شده بود. کمی تأمل کردم، با توجه به داشتن دستور قضائی و قانونی، نبش قبر بلامانع بود، ولی از لحاظ انسانی سعی کردم که از این خواسته دست بردارند. اما تلاش من کارگر نشد و آن‌ها اسرار داشتند که این مهم انجام شود و گفتند: پس از پیدا شدن وصیتنامه متوفی و سفارش او مبنی بر اینکه پس از مرگش در وادی الاسلام شهر قم دفن شود، ما می‌خواهیم بنابر وصیتش این کار انجام شود. حتی در وصیتنامه نیز اشاره کرده که اگر هم جنازه من دفن شده بود باید نبش قبر شود و جنازه منتقل شود. من با شنیدن این موضوع و اصرار متوفی در زمان حیاتش، متقاعد شدم و کار را پیگیری کردم تا انجام شود. با مسئولین ذیربط هماهنگ کردم. نیرو‌های واحد دفن در اختیار قرار گرفتند و کار‌ها انجام شود، ولی مهمتر از نبش قبر، فرستادن و انتقال جسد بود به شهر مقدس قم که خود این کار داستانی بود. معمولاً جنازه بعد از چند روز متلاشی می‌شود، بو می‌گیرد و شرایط خوبی ندارد. هیچ راننده‌ای نبود که این کار را قبول کند. با اینکه یکسری از این ماشین‌های بنز داشتیم که اتاقک حمل جنازه با قسمت راننده جدا بود، ولی باز هم کسی زیر بار این کار نرفت. در نهایت به ذهنم آمد که از راننده‌های یک شرکت خصوصی که گاهی در حمل جنازه به سازمان کمک می‌کردند استفاده کنم. در بین راننده‌های این شرکت یک نفر را می‌شناختم و ارادت متقابلی بین ما بود. ایشان همیشه به من لطف داشت. خلاصه با وی تماس گرفتم و او قبول کرد که این کار را انجام دهد. ماشین او یک استیشن معمولی بود و هیچ فاصله‌ای بین راننده و جنازه نبود. با این حال او قبول کرد و فرستادمش به قطعه مورد نظر و من هم خیالم راحت شد که کار انجام شده است. مشغول رفع و رجوع کار‌های دیگر شدم. حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت. تلفنم زنگ زد و دیدم راننده با صدای بلند گریه می‌کند و می‌گوید فلانی بیا! خواهش می‌کنم بیا. من گفتم: گفته بودم که این مورد شرایط عادی ندارد. خودت قبول کردی. گفت: نه اشتباه نکن بیا خودت ببین. من رفتم پائین، کنار آمبولانس، انگار نه انگار که این جنازه بیش از چند ماه است که دفن شده. کفنی سفید و روشن، بوی خوش و معطر از این جنازه بلند بود. همه گریه می‌کردند. عجیب بود. باورش هم عجیب است. نمی‌دانم چگونه و با چه حالی دفترم برگشتم. آن دو خانم برای ادامه کار‌های اداری آمدند. ناخودآگاه پرسیدم: ایشان کی هستند؟ چه کرده اند؟ شما را به خدا بگوئید. آن‌ها گفتند: هیچ. ایشان هم یک انسان معمولی مثل ما بودند. فقط صبح‌های جمعه زیارت عاشورای ایشان ترک نمی‌شد. با زیارت عاشورا مأنوس بود. من تعجب نکردم. در این سال‌ها که در سازمان بهشت زهرا (س) مشغول کارم، زیاد شنیده بودم کسانی که با زیارت عاشورا و در یک کلام با امام حسین (ع) سر و سری دارند، متفاوت اند. اصلاً همه چیز آن‌ها تفاوت دارند. خیلی از اینکه همکاری کرده بودم تا وصیتنامه این خانم اجرا شود راضی بودم. بر اساس خاطره‌ای از کارمند بهشت زهرا سلام الله علیها ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔴🔶دوستت دارم! 📙کتاب به نیمه رسیده بود. به این جای داستان که مرد به همسرش گفت:«دوستت دارم.» انگشت لای کتاب. آن را بست. چشمانش را هم. هر چه فکر کرد یادش نیامد: « کِی بهم گفت دوسِت دارم؟...راستی هفته ی پیش برام عطر خرید.» خندید. چشمانش را باز کرد. کتاب را هم. 📖 «... وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً...»؛ ⚜آیه 21 سوره روم⚜ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
استادي با شاگردش از باغى ميگذشت... چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند. بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين! مقدارى پول درون آن قرار بده ... شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد: خدايا شکرت ! خدايي که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى... ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در اين فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت ... استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت، ببخشى نه بستاني! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
آيت الله اراکي فرمود: شبي خواب اميرکبير را ديدم، جايگاهي متفاوت و رفيع داشت پرسيدم چون شهيدي و مظلوم کشته شدي اين مرتبت نصيبت گرديد؟ با لبخند گفت خير سؤال کردم چون چندين فرقه ضاله را نابود کردي؟ گفت :نه با تعجب پرسيدم پس راز اين مقام چيست؟ جواب داد هديه مولايم حسين است! گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فين کاشان زدند؛ چون خون از بدنم ميرفت تشنگي بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگويم قدري آبم دهيد؛ ناگهان به خود گفتم ميرزا تقي خان! دو تا رگ بريدند اين همه تشنگي! پس چه کشيد پسر فاطمه "س"؟ او که از سر تا به پايش زخم شمشير و نيزه و تير بود! از عطش حسين "ع" حيا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در ديدگانم جمع شد ... ... آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند امام حسين آمد و گفت : به ياد تشنگي ما ادب کردي و اشک ريختي؛ آب ننوشيدي اين هديه ما در برزخ، باشد تا در قيامت جبران کنيم ... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 شیخ صدوق از ابی سعید خدری نقل می كنند؛ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِی فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»، اگر كسی محبت اهل بیت (علیه السلام) روزی او شود، به ثواب و خیر دنیا و آخرت رسیده و اصابه به خیر دنیا و آخرت كرده است. «فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّةِ»، جای تردید نیست كه چنین انسانی حتماً در درجات بهشت جا دارد. «فَإِنَّ فِی حُبِّ أَهْلِ بَيْتِی عِشْرِینَ خَصْلَةً»، در محبت اهل بیت (علیه السلام)، بیست تا خصوصیت وجود دارد: «عَشْرٌ مِنْهَا فِی الدُّنْيَا وَ عَشْرٌ فِی الْآخِرَةِ»، ده خصوصیت در دنیاست و ده تا در آخرت به صاحب محبت داده می شود 👈 اول: «أَمَّا فِی الدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ»، اول اینكه نسبت به تعلقات دنیا رها و زاهد می شود. زاهد كسی است كه محبت دنیا🤗 و غم و غصّه دنیا😢 از دلش بیرون رفته است. 👈 دوم: «وَ الْوَرَعُ فِی الدِّینِ»، در دینشان محتاط می شوند و با پرهیزکاری و پارسایی، به نگه‌داری کامل نفس می رسند. ادامه دارد.... (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
ناصرالـدین ‌شاه قاجار🤴 در ماه رمضان به مـرجع تقلید زمـان مرحوم میرزای شیرازی👳‍♂️ نامه‌ای نوشت بااین مضمون که: 😡من وقتی روزه می‌ گیرم از شدت گـرسنگی و تشنگی عصبانی می شوم و ناخـود آگاه بـه افـراد بی‌ گناه می دهم ، لذا شما جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید !!! میرزای شیرازی پاسخ‌داد: بسمه تعالی حکم خداونـد قابل تغییر نیست. 🎍 لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمی‌توانی به اعصاب خود مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه توقرار گیرد وخون مومنی بیهوده ریخته نشود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 چطور پا به پای روزه اولی‌ خونه راه بیایم؟ چطور ماه رمضون رو براش خاطره‌انگیز کنیم؟ 👆روایت سه مادر رو بشنوید که سال‌های پیش دختر کوچولوی روزه‌اولی داشتن (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🔹 آیا خدا به بنده اش، #نه می‌گوید؟ ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🍃 لحظات احتضار ، دشمن علیه‌السلام ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
علت اصلی ناراحتی و حسرت مردگان! 🌟ملّا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله، در عالم رؤیا یا مکاشفه، مرحوم شیخ طوسی را می‌بیند و عرضه می‌دارد که آقا! آنجا چه خبر است؟ مرحوم شیخ طوسی می‌فرماید: آنجا چه خبر است؟ اینجا که خبری نیست، خبرها آنجاست! 💠ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب می‌کند و می‌گوید، عرض کردم: آقا! خبر آن‌ طرف است، این‌ طرف که خبری نیست! شیخ طوسی می‌گوید: هر چه این‌ طرف هست از آنجا آمده است. 💥فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس می‌خورم که می‌توانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم... تعبیر عجیبی دارد، می‌فرماید: اگر می‌دانستید که اینجا، فقط یک ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) چقدر ارزش دارد، آن‌ وقت می‌فهمیدید، چرا در ماه مبارک رمضان، اوّ‌لین دعا، این است: «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور». 🍀🍀🍀🍀🍀 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔸 از کودکی ▫️روزی یک دانشجوی ارشد تعریف میکرد: پدرم همیشه بعد از کارهای روزمره خانه روستایی مان، کتاب به دست میگرفت و مطالعه میکرد. رفتار او برایم الگو شده بود و کتاب خواندن را دوست داشتم، از همان کودکی... ▫️بر خلاف همسالانم در دبیرستان و دانشگاه، اوقات فراغتم را بیشتر با کتاب میگذراندم و برایم بسیار لذت بخش بود. ▫️روزی در یکی از سفرهام به روستا، کنار پدر نشستم و ضمن تشکر از نقشی که در کتاب خوان کردن من داشت پرسیدم: چه کتاب هایی را بیشتر میخواندی پدر؟ ▫️جوابش برایم جالب بود و درس آموز: پسرم من اصلا سواد خواندن کتاب ها را نداشتم! کتاب در دست میگرفتم تا تشویقی باشد برای کتاب خوان شدن تو... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
زنبورعسل باشیم.mp3
1.42M
🎧 بدترین مردم از نظر پیامبر اکرم (ص) کیست؟!! 🐝 زنبورعسل باشیم.!!! 🔷 (برای تمام کسانی که به آنها علاقه قلبی وعقلی داریم بفرستیم.!) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
📸 هیئت ماشینی ‌ 🔹موسسه ماوا با همکاری هیئت سائلین امیرالمومنین(ع) ویژه برنامه‌ای برای رفع خلاء هیئت‌ها در دوران شیوع کرونا در ماه رمضان برگزار می‌کند. 🔸همه می‌توانند با خودروهای خود در پارکینگ پارک ارم تهران توقف کرده و از سخنرانی، مناجات و مداحی استفاده کنند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
⭕️ بچه علی‌نقے ڪیست ؟ 💥 علی‌نقے، كاسب مؤمن و خیرے بود كه هیچ‌گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی‌ڪردند. در عوض این معلم جلسات دینی در صف اول نماز جماعت دیده می‌شد. یك عمر جلسات مذهبے در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه‌انداخته و كلے مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولے از نعمت فرزند محروم بود ...😔 آن‌هاےی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكے به زخمش بپاشند ..! آخر بعضی‌ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردے كه قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگے او را تعطیل كند ..! علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسرے نداشت كه او هم به راه پدرے برود. به خاطر همین همسایه كینه‌توز، بهانه خوبے پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علی‌نقے آمد دم درب ... مردك به او یك گونے داد و گفت: «حالا كه تو بچه ندارے، بیا این‌ها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقے در گونے را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توے آن ریختند بیرون ..!😞 قهقهه مردك و صداے گریه علی‌نقے قاطے شد ... كنار در نشست و دستانش به بلند و گفت «اے كه گفتے بخوانیدم تا اجابت‌تان كنم ..! اگر به من فرزندے بدهے، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را و دینت كنم». خداےی كه دعاے زكریاے سالخورده را در اوج ناامیدے اجابت كرده بود، 13 فرزند به علی‌نقے داد كه اولین‌شان همین حاج آقا محسن است .. 😊 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 دنیا یک قطره بزرگ عسل بیشتر نیست. اگر به خوردن مقداری از آن اکتفا کردیم، هم لذت می‌بریم و هم نجات پیدا می‌کنیم. ▪️ حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی ▪️ ماه مبارک رمضان | روز پنجم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
امیدوارم دوستان عزیز عاقبت به خیر نشوید 😳 ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شنیدنی عنایت امام رضا(ع) به یک دختر و بخشیدن زندگی دوباره به او... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
وقتي که خيلي بچه بودم پدرم رو از دست دادم. مادرم بهم گفته بود که پدرم پزشکي بوده که توي جنگ کشته شده. واسه همين من هميشه به پدرم افتخار مي کردم چون اون مي تونسته جون آدم ها رو نجات بده و لبخند رو لبهاشون بياره. اما بزرگتر که شدم فهميدم پدرم پزشک نبوده، اون پستچي بوده و توي بمباران کشته شده، از اون به بعد بيشتر به پدرم افتخار مي کردم. يه پستچي مي تونه کارهاي بزرگي بکنه، مي تونه نامه هاي مهمي رو برسونه؛ درد و دل عاشق ها، خبر سلامتي سرباز ها و از همه مهمتر اينکه مي تونه به يه انتظار بي مورد پايان بده، حتي با يه خبر ناگوار. انتظار آدم رو خيلي خسته مي کنه، انتظار آدم رو خيلي پير مي کنه. انتظار کشيدن هميشه بايد يه پاياني داشته باشه. مي گفتن اون بمب لعنتي مستقيم به پدرم برخورد کرده، اما من بيشتر از اينکه نگران جسم نابود شده پدرم باشم، نگران نامه هايي هستم که همراهش بوده، نامه هايي که به دست کسي نرسيدن، نامه هايي که جوابي نگرفتن. خدا مي دونه، شايد يکي هنوز هم منتظر باشه! 🔹برای صلوات 🔹اللهم عجل لولیک الفرج ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
رفع خشکی پوست و لب در روزه‌داران ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️کرونا، سلبریتی اونا و سلبریتی ما! جورج کلنی: ۸۰۰هزار دلار کمک نقدی آنجلینا جولی: ۸۰۰هزار دلار بیونسه: ۴ میلیون دلار ریانا: ۴ میلیون دلار ــــــــــــــــ علی کریمی: استوری فیک از مورگان فریمن امید زندگانی: کمپین قر برای شادی کادر درمان سحر قریشی: لوده بازی و توهین به پاکبان شهر محمدرضا گلزار: عکس از ساعت مچی‌ش و کافه 💬 Mohammad ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩 *من خوشحالم که ایرانی هستم،* نه به خاطر کوروش، که او را درست نمی شناسم. و حتی اگر استوانه صلحش را اولین سند حقوق‌بشر بدانند، آخر هر قدر هم سعی کنم آنرا نمی‌توانم بخوانم، چه کنم املم و اعتمادی به مترجم های انگلیسی و یهودی خط میخی ندارم! 📚 @dastanak_ir 🔵خمینی را که شناختم *خوشحال شدم، که هر چند بار بخواهم، می توانم وصیت نامه اش را بخوانم و حقوق انسان را در آن ببینم.* *🔻خوشحالم که ایرانی‌ام،* اما به نادرشاه افشار افتخار نمی‌کنم که خون هزاران نفر را به خاطر خاک و الماس به زمین ریخت. حتی اگر او در کنار ناپلئون از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ لقب گرفته باشد. . 🔺 *بخاطر قاسم‌سلیمانی اما میبالم به خودم. که با آن لبخند مشهور و نگاه همیشه کم اعتنا به دوربینش، فرزندان ناپلئون را به بازی گرفته بود!* 🔻من به کاخ سعدآباد نمی‌بالم که اگر بدرد بخور بود به درد سازنده اش میخورد تا آخر عمری در تیمارستان های آمریکا در به در نشود، 🔺 *به جماران افتخار میکنم* که جذبه نداشته دیپلماتیک اش دست و پای وزیر خارجه شوروی را سست کرده بود و به لکنت زبان انداخت. 🔷می گویند واقع‌گرا باش، و من می گویم توهم آنست *که بیاد قلمرو کوروش کبیر شب را صبح کنی* و فروهر به گردن بیاندازی، تا حقارتی را که کدخدا در دلت انداخته فراموش کنی! . ♦️ *توهم یعنی فکر کنی سازمان‌ملل برای احقاق حقوق ملتها تشکیل شده.* توهم یعنی آنکه فکر کنی حقوق‌بشر وجود خارجی دارد.که فکر کنی مشکل آژانس‌انرژی‌اتمی با ایران ساختن بمب بوده! *توهم آنست که بیاندیشی دنیا قانونی عادلانه دارد. من هر چه از این واقع بین ها دیدم توهم بود.* ♦️اما دیدم که *با دست خالی صدام را گور به گور کردیم،*👈و دیدم که شن های طبس *دلتافورس را دفن کرد.*👈 دیدم که مرگ بر شاه، *شاه را کشت،*👈 دیدم که روز قدس اسرائیل را از پیروزی در جنگ شش روزه به شکست در جنگ بیست و دو روزه!و سی و سه روزه کشانده است.👈 *دیدم که فرزندان امام ره و امام خامنه ای پوزهٔ آمریکا را در عین الاسد بخاک مالیدند۰* 👈 *به حسینیه امام خمینی افتخار می کنم که مردی از ذریهٔ زهرا س و حسین ع در آن خطبه می خواند که خطبه هایش شبیه جد و مولایش امام علی ع در نهج البلاغه و شبیه عمه اش زینب س است که کاخ فرعونیان زمانه را به لرزه می اندازد۰* 👈 *من افتخار می‌کنم که ایرانی‌ام بخاطر آنکه رهبرم دیپلمات نیست،انقلابی است و خودش هزینه داده پای انقلابی بودنش.* 👈 *من افتخار میکنم رهبرم دفاع از مظلومان را از ترس ظالمان ترک نکرده است، که سی ساله انقلابی رهبری کرده است.* 🌸خدا را شکر که مسلمانم، شیعه ام، ایرانی ام، که در عصر روح الله متولد شدم و خدا را شکر که سرباز ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
✅ یک مسئله ❓ نظر شریف جنابعالی درباره تزریق آمپول و سایر تزریقات نسبت به روزه‌داران در ماه مبارک رمضان، چیست؟ ✔احتياط واجب آن است که روزه ‏دار از آمپول‏هاى مقوّى يا مغذّى و هر آمپولى که در رگ تزريق مى‏ شود و نيز انواع سرم‏ها خوددارى کند، لکن آمپول‏هاى دارويى که در عضله تزريق مى‏ شود و نيز آمپول‏هايى که براى بى ‏حسّ کردن به کار مى‏ رود، مانعى ندارد 📚 أجوبةالإستفتائات؛ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فتاوای رهبری عزیز، آیت الله خامنه ای ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
☑️ گفت و گوی دو جنین در رحم مادر ... ‼️ اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتماً؛ یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم اولی: امکان نداره. ما با جفت تغذیه می شیم. طنابشم اِنقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلاً اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده؟ دومی: شاید مادرمونم ببینیم اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی ... این مکالمه چقدر آشناس ...‼️ 🌱تا حالا بودن خدا را اين طوري و به همين سادگي حس نكرده بودم🌱 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir