📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#منیر
#پارت48
فرزین راست میگفت حتی اگه الان تو سر و کله هم بزنیم دوروز دیگه با هم آشتی میکنیم و بعد اون موقع پشیمون میشم که چرا بیشتر بهمون خوش نگذشت و چرا سر چیزای چرت و پرت با هم قهر کردیم .
نفسم و بیرون دادم و رو به نرگس گفتم بیخیال بابا فرزین راست میگه بیا با هم خوش بگذرونیم حیفه دیگه عمرا شرایطش باشه با هم اینجوری بیایم مسافرت .
نرگس آروم گفت من اگه تو بخوای میمونم ولی وقتی میبینم بودنم داره اذیتت میکنه ترجیح میدم برم تا بزارم مسافرت بهت خوش بگذره .
نگاهی به فرزین انداختم و گفتم میشه یه لحظه اینجا نگه داری .
فرزین : چرا چی شده ؟؟
_میخوام با نرگس یه چند دقیقه دو تایی حرف بزنیم ببخشید البته ها .
فرزین ماشین و یه کم جلوتر نگه داشت و قبل اینکه ما پیاده بشیم گفت بچه ها شما راحت باشید من پیاده میشم یه سیگارم میکشم .
فرزین پیاده شد و من و نرگس تو ماشین تنها موندیم .
برگشتم سمت نرگس …
_نرگس ؟؟
-بله ؟؟
_تو متوجه رفتارات هستی یا نه ؟؟
-کدوم رفتارام ؟؟
_همه رفتارات از لباس پوشیدنت جلوی فرزین تا همین حرفی که از قایق پیاده شدیم زدی .
مگه چی گفتم نیره گفتم من اگه دوست پسرم پیشم بود نمیترسیدم تو که بدترش و گفتی تو هر دقیقه با یه نفری و همچین احساسی و تجربه نمیکنی و …
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
بسم الله
#حدیث
🔸 *دستورالعمل روش دعا با اسم اعظم از مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام)*
🔸
▫️١
🔸مرحوم علامه حسنزاده آملی در کتاب «نورٌ علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور» این #دستورالعمل را با این مقدمه نقل میفرمایند که: *«دستورى بسيار بسيار گرانقدر و ارزشمند به رسم بهترين تحفه و عطيه به حضور گوهر شناس قدردان تقديم بدارم»* 👇
🔸فقام البراء بن عازب و قال: یا أمیرالمؤمنین؛ أسألک بالله و رسوله إلاّ خصصتنی بأفضل ما خصّک به رسول الله (صلّی اللّه علیه و آله)، مما اختصه به جبریل، مما بعث به إلیه الرّحمن - عزّ و جلّ -.
فضحک أمیر المؤمنین (علیه السّلام) ثم قال:
🔻لو لا ما سألت ما نشرت ذکر ما أرید أن أستره حتّی أضمّن لحدی.
🔻یا براء؛ إذا أردت أن تدعو الله (عزّ و جلّ) *باسمه الأعظم* :
💥 فاقرأ من *أوّل سوره الحدید إلی آخر ستّ آیات منها*، إلی «علیم بذات الصدور»، و *آخر أربع آیات من سوره الحشر*؛
⚡ ثم ارفع یدیک فقل:
💥 *یا مَن هُوَ هٰکَذا و لَیسَ شَیءٌ هٰکَذا غیرُهُ، أَسأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ أَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأَن تَفعَلَ بی* (کذا و کذا ممّا ترید)
🔻 فو الّذی لا إله غیره لتقبلنّ حاجتک. و لو دعوت علی شقیٍّ لسعد.
🔻 فقال البراء: فو اللّه لا أدعو بها لدنیا أبدا.
🔻 فقال (علیه السلام):
أصبت. کذا أوصانی رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله). غیر أنّه أمرنی أن أدعو بها فی الأمور الفادحه.
🔸
✅ *ترجمه* :
🔸جناب بَراء بن عازب ایستاد و به مولا علی (علیه السلام) گفت:
ای امیرالمؤمنین! به حقّ خدا و رسولش از تو درخواست می کنم که برترین چیزی را که پیامبر خدا فقط به تو مخصوصا عطا کرد، و جبرئیل آن را از جانب خدای رحمن بعنوان عطایی اختصاصی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) عطا نموده باشد، میخواهم از آن عطای مخصوص به من هم عطا بفرمایی (و مرا هم مخصوص بداری).
🔻مولا علی (علیه السلام) خندید و سپس فرمود:
⚡«ای براء! اگر نبود این درخواست تو، این دستورالعمل را تا زمان مرگم که من را در لحد قراردهند، منتشر نمیکردم.
⚡هرگاه خواستی خداوند را به اسم اعظمش بخوانی، از اوّل سوره حدید تا آخر آیه ششم آن، یعنی تا «علیم بذات الصدور»، و چهار آیه آخر سوره حشر را بخوان. آنگاه دستانت را [به دعا] بلند کن و بگو:
💥 *یا مَن هُوَ هٰکَذا و لَیسَ شَیءٌ هٰکَذا غیرُهُ، أَسأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأَسماءِ أَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وأَن تَفعَلَ بی* (اینجا دعا و حاجت خاصت را از خدا بخواه).
🔻ای خدایی که چنین هستی، به حقّ این نام هایت از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستی و برایم چنین و چنان کنی.
🔻آنچه را میخواهی، بگو.
🔻سپس امیرالمومنین قسم جلاله می خورند: قَسَم به خدا که معبودی جز او نیست، به خواست خداوند، به حاجتت می رسی. و حتی اگر برای هدایت انسانی شقی دعا کنی، او سعادتمند خواهدشد و از شقاوت خارج میشود»
🔻سپس براء بن عازب به مولا گفت: بخدا قسم که با این دعا هرگز برای دنیا درخواست نمیکنم.
🔻حضرت فرمودند: درست است این را برای دنیایت نخواه. همانا پیامبر (ص) هم همینطور من را وصیت کرد. منتها پیامبر (ص) سفارش نمودند که در امور سخت و خیلی مهم دنیا هم این دستوری که به تو دادم را انجام بده.
📚علامه حسنزاده در کتاب «نور علی نور، ص٢٩و٣٠»، نقل از کتاب «دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشيم من كلام اميرالمؤمنين (عليه السلام)»
📚کتاب «تمام نهج البلاغه، ج٣ ص۴٩١ و ۴٩٢» کتاب «کنز العمال، ج٢ ص٢۵٠ حدیث ٣٩۴۵ ذیل فصل في الإسم الأعظم» و «تفسیر الدر المنثور (سیوطی) ج۸ ص١٢٢» و...، همه به نقل از کتاب «فوائد عبدالرحمن أبي علي بن فضالة، ص٢٢ حدیث ٢١»
ادامه👇تکمیل این دستور با حدیثی دیگر 👇
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💠 به نام آنکه نفوذ کند در هر چیز
🇮🇷امروز سه شنبه
03/ مهر/1403
20/ ربیع الاول/1446
24/سپتامبر/2024
☀️صبح است و هوا
🌸هوای لطف است و صفا
☀️صبح است و نوا
🌸نوای مهر است و وفا
☀️صبح است و دلا
🌸هر آنچه می خواهی هست
☀️بر سفرۀ گستردۀ
🌸 الطافِ خدا
❤️💫سـلام و صـد سـلام
⚪️💫صبح زیبا تون بخیر
❤️💫روزتون پر از سلامتی
💠 ذکر امروز " یا ارحم الراحمین "
اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
❤️و َمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا
❤️اما آنها كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بودند در آنجا نيز نابينا هستند و گمراه تر!
👈🏼 سوره " اسراء آیه ۷۲ "
🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
💐التماس دعا💐
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💞✨💞✨💞✨
انگیزشی
وقتی "عزت نفس" داری کینه نمیورزی،
همه را به یک اندازه دوست داری،
خجالت نمیکشی،
خود را باور داری،
خشمگین نمیشوی،
و همیشه مهربان هستی...
"انسان صاحب عزت نفس" حرص نمیخورد،
همه چیز را کافی میداند،
حسد نمیورزد،
و خود را لایق میداند ...
کسی که " عزت نفس" دارد،
نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد،
زیرا شادکامی را در درون خویش میجوید و مییابد...
"عزت نفس" باعث می شود،
برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران نداشته باشید،
زیرا خوب میدانید هر انسان تحفه الهی است...
" انسان صاحب عزت نفس" همه را دوست خواهد داشت و به همه مهر خواهد ورزید...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌹♥️🕊
یک عده را باید نگه داشت.
نباید رها کرد به امانِ خدا تا ببینی قسمتت هستند یا نه!
گاهی قسمت، دست گذاشته زیرِ چانه اش
که ببیند آدم چه میکند، تا کجا پیش میرود...
سر به سرِ آدم میگذارد، دور میکند.
قایم میکند پشتش و میگوید : باد برد ..
تا ببیند چقدر دنبالش میروی. چقدر پی اش را میگیری
که داشته باشی اش، که نگذاری بی هوا برود ...
هر چیزی را نباید رها کرد به امیدِ قسمت!
خودِ قسمت هم گاهی امیدش به آدم هاست ..
و زیرِ لب میگوید : چه بر سرِ بودنِ هم میآورید ..
حواس پرتی ها و رها کردن هایمان را گردنِ قسمت نیندازیم ...
_مریم_قهرمانلو
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کند یک اتفاق خوب بیفتد
وسط زندگی مان
آری همین جا ...!
وسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانه
وسط زخم های دلمان
آنجا که زندگی را هیچ وقت
زندگی نکردیم ...
یک اتفاق خوب بیفتد
انقدر خوب که
خاطرات سالها جنگیدن و
خواستن و نرسیدن
از یادمان برود
آنگونه که یک اتفاق خوب
همین الان، همین ساعت
همین حالا از پشت کوه های
صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دنبال زندگی “خوب” نباش
بلکه خوب زندگی کن...!
کسی خوب زندگی میکند،
که این دنیا را شناخته
و مقهور “داشتنها”
و “نداشتنهایش” نمیشود...
در “حسرت” چیزی نیست
و همواره با نقد
زندگیاش کار میکند...
چنین کسی هماهنگ ترین
“انسانها” با جریان حیات است...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
روانشناسی
•بیست موردی که جزء بدترین احساسات دنیا شناخته شدن و باعث افسردگی و عصبانیت میشن و به شدت روی زندگی فرد تأثیر میذارن:
۱) کسانی که قدر و منزلتت رو پایین میآورند
۲) محیط کار نفرت انگیز
۳) منفی بافیهای خودت
۴) روابط غیر ضروری
۵) فضای کار و زندگی نامرتب و مغشوش
۶) تنبلی
۷) فشار و استرس ناشی از همرنگی با جماعت
۸) بیماریها
۹) ترس از تغییر شرایطتت
۱۰) کار و کار، کار بدون تفریح
۱۱) افراد و تبلیغاتی که موجب ایجاد حس حقارت در تو میشوند
۱۲) خواب ناکافی
۱۳) تکرار مکررات
۱۴) ناامنی در خانه
۱۵) قرض و دِین
۱۶) دروغگویی
۱۷) خیانت
۱۸) حرص و آز
۱۹) عدم آمادگی برای رویارویی با وضع جدید
۲۰) سکون و رخوت و بیحوصلگی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#منیر
#پارت49
_خب آدم و عصبی میکنی دیگه …
من منظوری نداشتم واقعا نمیخواستم ناراحتت کنم ولی تو از عمد اون حرف و زدی .
نفسم و بیرون دادم و گفتم خیله خب بیخیال بیا از اینجا به بعد حسابی خوش بگذرونیم حیفه ها بعدا پشیمون میشیم .
نرگس لبخندی زد و گفت باشه قبول منم اگه کاری کردم که ناراحتت میکرد همون موقع بهم بگو …
_باشه خواهر کوچولوی من .
تک بوقی زدم و فرزین برگشت سمتمون و با اشاره بهش گفتم بیاد تو ماشین .
فرزین اومد تو ماشین و نگاهی به من و نرگس کرد و وقتی نیش بازمون و دید گفت خب خدا رو شکر مثل اینکه خواهرای غریب با هم آشتی کردن .
با خنده گفتم حالا چرا خواهرای غریب ؟؟
نمیدونم همینطوری …
ماشین و روشن کرد و راه افتادیم .
از اون لحظه به بعد فقط تو خوش گذرونی بودیم و کیف میکردیم واسه خودمون …
نرگس هم دیگه خیلی حواسش به رفتارش بود و اصلا کاری نکرد که من حتی یه ذره ناراحت بشم حتی لباسهای درست حسابی دیگه میپوشید .
چند روزی که شمال بودیم واقعا خوش گذشت و روز آخر رسید که باید برمیگشتیم تهران .
فردا مادرم از مشهد میومد و ما باید یه روز زودتر میرفتیم خونه .
انقد بهمون خوش گذشته بود که هیچ کدوممون دوست نداشتیم برگردیم تهران ولی چاره ای نبود …
♡♡♡
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
تلنگر
پشت هر آدمِ موفق یه کوه از اهمیت ندادن
به چرندیات دیگران و نظراتشونه!»
✍ پس
اگه هدفِ بزرگی داری ، اگه بقیه تو رو اونجوری که هستی نمیبینن
اگه میگن نمیتونی
اگه میگن نمیشه
یا هر چیزی.. فقط ادامه بده
چون این سناریویِ زندگیِ توئه
نه بقیه !
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
⊰ هر چیزی وقت خودش رو میخواد؛
نه گل قبل از وقتش شکوفه میزنه
نه خورشید قبل از وقتش غروب میکنه
نه پروانه قبل از وقت پیله رو رها میکنه
نه درختها قبل از وقتشون سبز میشن؛
منتظر بمون هر چیزی که نیاز داری زمان درستش بهت میرسه 𔗨✨
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#منیر
#پارت50
روز آخر بود و همه وسیله هامون و جمع کرده بودیم و باید برمیگشتیم .
فرزین هم حسابی این چند روز از کاراش عقب مونده بود و منم برنامه داشتم تا رسیدیم تهران بلافاصله برم دنبال کلاس ناخنم که پول کلاس و فرزین داده بود .
ما زندگی خیلی معمولی داشتیم در حدی که با حقوق بازنشستگی پدرم زندگی میکردیم و من واقعا دلم میخواست کمک خرج مادرم باشم اصلا به خاطر همین تصمیم گرفته بودم برم تو کار ناخن چون میدونستم درآمدش خیلی خوبه .
تا خود تهران تو ماشین زدیم و رقصیدیم و گفتیم و خندیدیم .
ساعت چهار بعد از ظهر بود که فرزین ما رو جلوی در خونمون پیاده کرد و خودش رفت .
کلید انداختم و وارد خونه شدیم .
_آخیییییش خونمووووون چقد دلم براش تنگ شده بود .
نرگس با لحن بامزه ای گفت به قول مامانا هیچ جا خونه خود آدم نمیشه .
از حرفی که زد خنده ام و گفتم حالا چرا به قول مامانا ؟؟
*چون مامانا همیشه از این حرفها میزنن دیگه میرن کلی میگردن بعد که میان خونه میگن آخیییش خونههههه .
_دیوونه ای تو نرگس .
-نیره ؟
_بله
-میگم یه کاری کن این فرزین زودتر بیاد خواستگاریت .
-با تعجب گفتم چرا ؟؟
_بابا یارو هم خوشگله هم خوشتیپه هم پولداره از چنگت درش میارنااااا .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh