دکتر_الهی_قمشهای
چه زیبا میگوید:
وقتی نمیبخشید
وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه میدهید
وقتی وقتتان را تلف میکنید
وقتی از خودتان مراقبت نمیکنید
وقتی از همه چیز شکایت میکنید
وقتی با پشیمانی و افسوس زندگیخ
میکنید
وقتی شریک نادرستی برای زندگیتان انتخاب می کنید
وقتی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید
وقتی فکر میکنید پول برایتان خوشبختی میآورد
وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید
وقتی در روابط اشتباه میمانید
وقتی بدبین و منفیگرا هستید
وقتی با یک دروغ زندگی میکنید
وقتی درمورد همه چیز نگرانید
قدم به قدم به نابودی روح و روان
خودتان نزدیک تر می شوید
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
❣براي اينکه انسان کمال يابد،
صدسال کم است..
ولی برای بدنامی او
يک روز کافی است
پس، مراقب باشیم . .
اگر انسانها را وزن میکنی
مواظب باش تنها بر اساس
مدرکشان وزن نکنی بعضیها با مدرک
خالی از درکند و برخی بی مدرک سرشارند
از درک و شعور .
همـهی آدمها وقتی آرام باشند
زشتی هایشان تهنشین میشود
و زلال به نظر میآیند ، برای اینکه آدمی را بشناسید قبل از مصرف خوب تکان دهید !!🍃🍃🍃
👤دکتر الهی قمشه ای
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان
٢. زندان
٣. قبرستان
در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس چه بهتر كه برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#منیر
#پارت44
مگه نمیبینی نیره داره از ترس سکته میکنه .
نرگس نگاهی به نیره که خودش و تو بغل من جمع کرده بود انداخت و با صدای بلند گفت نیره چرا میترسی بابا لذت ببر …
فرزین : نرگس اون یارو صدای من و نمیشنوه به تو نزدیک تره بهش بگو دور بزنه .
نرگس با بی میلی برگشت سمت قایق ران و گفت آقا دور بزنید ما پیاده میشیم .
دور زد و دو دقیقه دیگه لب ساحل بودیم .
نیره رو محکم بغل گرفتم و گفتم رسیدیم پاشو عزیزم .
نیره که تمام مدت چشمهاش بسته بود تازه چشمهاش و باز کرد و با حال خراب از تو قایق پیاده شد .
پشت سرش من و نرگس هم پیاده شدیم .
پولش و حساب کردم و رفتم کنار نیره که خم شده بود و دستاش و رو زانوهاش گرفته بود .
_نیره چرا انقد میترسی من اگه میدونستم انقد ترس داری اصرار نمیکردم بهت .
سرم و بالا آوردم و گفتم من که گفتم بهتون شما هی اصرار کردید .
نرگس : من میدونستم میترسی ولی خب گفتم وقتی فرزین کنارت باشه دیگه نمیترسی .
با حرص نگاهش کردم و گفتم چه ربطی داره تو الان از سرم و آمپول میترسی اگه دوست پسرت پیشت باشه دیگه نمیترسی
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💠به نام آن که وزیری برایش نیست
🇮🇷 امروز دوشنبه
02/ مهر/ 1403
19/ ربیع الاول / 1446
23/سپتامبر/ 2024
💖ستايش خدايى را
🌱که شبم را به صبح رسانده
💖در حالى که نه مُرده ام و نه بيمارم
🌱 و نه رگهايم دچار آفت و بدى است
🌼سلام صبح بخیر
💠ذکر امروز " یا قاضی الحاجات"
اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
❤️يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ
❤️اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از فرقه اى از اهل كتاب فرمان بريد شما را پس از ايمانتان به حال كفر برمى گردانند
👈"سوره آل عمران آیه ۱۰۰ "
🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🍀 التماس دعا🍀
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
کاری به کارِ آدم هایی که میانِ کوهی از درد و ناخوشی دارند می خندند ، نداشته باشید..
آنهایی که هیچ چیز بر وفقِ مرادشان نیست ، اما هنوز خنده بر لب دارند...
به خدا این مدل بی خیال بودن ، هنر می خواهد ، عشق می خواهد ، جگر میخواهد ... !
باور کنید ، تظاهر به بیخیالی از خلافِ رود شنا کردن هم سخت تر است...
هیچ کس نمی داند در دلِ اینجور آدم ها چه می گذرد..
هیچ کس نمی داند شب هایشان با چه زجری صبح می شود..
شاید دارند میانِ خنده هایشان تمام سعی شان را می کنند که فراموش کنند..
این ها خیلی خسته اند ،
بی انصافیست که از فرصت لبخندهایِ مصنوعی هم محرومشان کنیم..
جانِ عزیزتان قضاوت نکنید!
سرزنش نکنید!
برچسب نزنید!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
❣گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت،
❣دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد.
❣پرسید: چه می کنی؟
❣گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم
❣تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟
❣هر چه سعی می کنم، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد
❣و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به دنبال زندگی “خوب” نباش
بلکه خوب زندگی کن...!
کسی خوب زندگی میکند،
که این دنیا را شناخته
و مقهور “داشتنها”
و “نداشتنهایش” نمیشود...
در “حسرت” چیزی نیست
و همواره با نقد
زندگیاش کار میکند...
چنین کسی هماهنگ ترین
“انسانها” با جریان حیات است...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
تمام غصهها از همان جایی
آغاز میشوند که، ترازو برمیداری
و میافتی به جان دوست داشتنت..
اندازه می گیری،
حساب و کتاب میکنی،
مقایسه میکنی…
و خدا نکند حساب و کتابت برسد
به آن جا که
زیادتر دوستش داشتهای،
زیادتر گذشتهای،
زیادتر بخشیدهای،
به قدر یک ذره،
حتی یک ثانیه...
درست از همان جاست که
توقع آغاز میشود،
و توقع آغاز همه رنجهایی است
که ما میبریم.
"خسروشکیبایی"
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#منیر
#پارت45
نرگس که انگار از حرفی که زدم جا خورد با مکث گفت بستگی داره دوست پسرم چقد برام مهم باشه اگه واقعا دوسم داشته باشه و دوسش داشته باشم اگه از اینکه کنارمه احساس امنیت کنم نه نمیترسم .
نمیدونم چرا ولی احساس کردم حرفهای نرگس با معنی و تیکه ست …
انگار داشت به من تیکه مینداخت و به فرزین میفهموند که من کنارش احساس امنیت نمیکنم .
پوزخندی زدم و گفتم خب تو هیچ وقت همچین احساسی و تجربه نمیکنی .
نرگس : چرا ؟؟
_چون دوست پسرات انقد برات مهم نیستن که همچین حسی و بگیری نهایت هر کدوم یک ماه تو زندگیتن و بعدش تموم میشه میره …
نرگس که متوجه تیکه ام شده بود لبخند کجی زد و چیزی نگفت …
فرزین دستم و گرفت و گفت بچه ها بیاید بریم یه آب میوه ای چیزی بخوریم نیره حسابی یخ زده فشارش افتاده .
_نه عزیزم خوبم .
-میدونم خوبی ولی یه چیزی بخوری بهتره .
بدون هیچ حرفی راه افتادیم سمت دکه ای که با فاصله کنار ماشینمون بود .
وقتی رسیدیم من تکیه دادم به ماشین و نرگس هم همونجا وایساد و فرزین رفت تا آب میوه بگیره و بیاد .
جو بین من و نرگس دوباره سنگین شده بود …
نرگس واقعا با رفتاراش من و ناراحت میکرد و باعث میشد با هم بحث کنیم .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📚#هفت بهشت زندگی
🌸بهشت اول:
آغوش مادری ست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد...
🌸بهشت دوم:
دستان پدری ست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد.
🌸بهشت سوم:
خواهر یا برادری ست که برای ندیدن اشکهایت، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد.
🌸بهشت چهارم:
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیاش هم سن تو شد تا یاد بگیری.
🌸بهشت پنجم:
دوستی ست که در هنگام سختیها و مشکلات تو را تنها نگذاشت.
🌸بهشت ششم:
همسرتوست که باتمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترک تان است ... گویی دو شاخه از یک ریشه اید.
🌸بهشت هفتم:
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است...
آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم
🌸اما بهشت همین حوالی ست...
مادرت را بنگر
🌸پدرت را ببین
خواهر یا برادرت را حس کن؛
🌸به معلمت سر بزن؛
دوستت را به یاد بیاور؛
🌸همسرت را در آغوش بگیر؛
فرزندت را ببوس...
🌸یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت
بهشت را با همه قلبت حس کن،
🌸همین نزدیکی ست.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
پندانه
اگر، در زندگی نگاهت به داشته هایت باشد ،بیشتر خواهی داشت.
👈اما اگر مدام به نداشته هایت فکر کنی
هیچ وقت هیچ چیز برایت کافی نخواهد بود
فکرت رو ترمیم کن...☝️
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh