هدایت شده از استاد محمد شجاعی
سبک زندگی شاد_۲۰.mp3
10.18M
#سبک_زندگی_شاد ۲۰
😃 انسانهایی که اهل فضولی و سَرَک کشیدن در زندگی این و آن نیستند؛
قطعاً زندگی شادتری را تجربه می کنند.
@Ostad_Shojae
هدایت شده از رفیق شهیدم
قورباغه هایی که مامور خدا بودند!
🌹پیشنهاد خواندن مطلب🌹
🌹هنگام عبور از اروند رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیرو ها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردارقربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.🌹
🌹عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بار ها و بار ها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.🌹
🌹می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.🌹
🌹اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!🌹
🌹می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.🌹
🌹به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد.
🌹شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(س) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(ع) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.🌹
🌹راوی: شهید سرهنگ رمضان قاسمی🌹
🌺 رفاقت با شهدا تا قیامت 🌺
🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تیر به عشق ما زدند...😔
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
مهارتهای کلامی_5.mp3
10.04M
#مهارتهای_کلامی ۵
حق #زبان بر ما، این است که بوسیلهی آن؛
ـ هم به خودمان خیر برسانیم،
ـ هم به دیگران!
زبان تند، تیز، طعنهانگیز، بیادب ... دائماً در میان دو آتش دست و پا میزند؛
ـ آتشی که بر صاحب خود میزند!
ـ آتشی که بر اطرافیانش میزند!
#استاد_شجاعی 🎤
@ostad_shojae
@maharathayekalami
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اگر از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید بخوانید!
🌹آنقدر اسارتش طولانی شده بود
که یک افسر عراقی بهش گفته بود:
تو به ایران باز نمی گردی، بیا همین جا تشکیل خانواده بده!
همسرشهید لشگری میگفت:
خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...
او اولین کسی بودکه رفت.( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت.
اسیر که شد
پسرش علی،۴ ماهه بود
و به هنگام آزادی اش ،علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود..
وقتی بازگشت از او پرسیدند:
این همه سال،انفرادی راچگونه گذراندی؟
و او گفت:
برنامه ریزی کرده بودم
و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور میکردم.
سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
قرآن را کامل حفظ کرده بود،
زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم، ده سالی که تو انفرادی بودم، سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم.
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم،
یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود،
سرباز عراقیِ نگهبان، یک لیوان آب یخ می خورد
می خواست باقیمانده ی آنرا دور بریزد، نگاهش به من افتاد،
دلش سوخت و آن را به من داد،
من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
این را بگویم که من مدت 12 سال
( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)
در حسرت دیدنِ یک فضای سبز و یک منظره بودم،
حسرت ۵ دقیقه آفتاب رو داشتم و منظره...
💥وحالا بعضی افراد وخانواده ها برای سلامتی خودشان تحمل 10 روز ماندن درخانه خودشان را ندارند....
📕خاطرات اسارت شهید سرلشکر خلبان حسین لشکری،کتاب خاطرات دردناک
هدیه به شهدای صدر اسلام تا الان صلوات بر محمدو آل محمد
🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از سلامتکده ی بانو 💎
168.6K
🏴انا لله و انا الیه راجعون🏴
سحر جمعه کم بود؛غروب جمعه هم اضافه شد💔 😭
#شهید_فخری_زاده
#انتقام_سخت
#بکشید_مارا_ملت_ما_بیدارتر_میشود
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنينَ، أَعِزَّةٍ عَلَي الْکافِرينَ
فروتن در برابر مؤمنان، و غیور دربرابر دشمن💪
این اوج عزّتِ یک انسان است ؛ که قرآن از آن نام میبرد ....
برای دشمنت خطرناک باش ✋
🛑 تو هم میتوانی... اگر ؛
#شهید_محسن_فخری_زاده
@ostad_shojae
*استوری اینستاگرام فاطمه سلیمانی فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی :*
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود ، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن
توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک
جلسههای بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن ، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود
از همون تافیها که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات ، ساعتها توی همون اتاق مینشستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش
از توی یخچال چنتا تافی میخوردم و آبمیوه و آب ،
وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق
میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش ، میگفت : بابا چیا خوردی ؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم :)
دونه به دونه بهش میگفتم حتی آب معدنی و شکلات ، موقع رفتن دستمو که میگرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و میگفت : بده به حسابداری ، دختر من این چیزا رو استفاده کرد ، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن.
اونوقت چه جوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد میتونیم از سفره مردم برداریم. 💔💔💔 فاطمهسلیمانی
*حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی*