✍مال از بهر آسایش عمرست نه عمر از بهر گرد کردن مال❗️
عاقلی را پرسیدند⁉️
نیک بخت کیست و بدبختی چست؟
گفت نیک بخت آن که خورد و کِشت
و بدبخت آنکه مُرد و هِشت...
👤 #سعدی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۶ دی
🌺🍂🌺🍂🌺
📚#حکمشرعیدزدی
✍دزدي را آوردند پيش خليفه تا حكمش را صادر كند. معتصم، دانشمندان را جمع كرد حضرت جوادعلیه السلام را نیز فرا خواند گفت و پرسید:
دست دزد از کجا باید قطع شود؟
قاضی القضات گفت : از مچ دست.
معتصم گفت: دلیل آن چیست؟
گفت : چون منظور از دست در آیه تیمم:
« فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ » ؛
🔻صورت و دستهایتان را مسح کنید ؛
تا مچ دست است.
گروهى دیگر گفتند :
لازم است از آرنج قطع شود،
معتصم دلیل آن را پرسید،
گفتند : منظور از دست در آیه وضو:
«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ »
صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید تا آرنج است.
🔻آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد عليهالسلام) کرد و پرسید:
نظر شما در این مسئله چیست؟
فرمود: فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
فرمود: زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذیرد.
🔻صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد،
و نیز خداى متعال مى فرماید:
«وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»
سجده گاهها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مىگیرد) از آن خداست،
پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید (و عبادت نکنید)» و آنچه براى خداست، قطع نمىشود.
🔻معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند.
📚مجمع البیان، ج 10، ص 372
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۶ دی
🌺بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌺
💠 #خلاصهداستانامداوود
✍امّداوود، همسر حسن مثنی، علیهالسلام و مادر رضاعی امام صادق (علیهالسلام) است.
کنیه او از نام فرزندش داوود بن حسن گرفته شده است. نام او حبیبه یا فاطمه بوده است.
اعمال امداوود و دعای استفتاح (دعای امداوود) را او از امام صادق علیهالسلام نقل کرده کرده است.
🔺پسر امداوود در زمان خلافت منصور دوانیقی، اسیر و به عراق منتقل میشود و امداوود مدتها از او بیخبر میمانَد.
او برای آزادی پسرش بسیار دعا و و رازو نیاز میکند، اما خبری از او به دست نمیآورد.
به عابدان و صالحان، هم متوسل میشود، اما دعاهای آنها نیز مشکل را حل نمیکند؛بهگونهای که از دیدن فرزندش ناامید میشود.
🔺تا اینکه روزی برای عیادت امام صادق علیهالسلام که بیمار بوده، به خانه او میرود.
امام، سراغ داوود را میگیرد و امداوود داستان را برایشان بازگو میکند. امام صادق علیهالسلام، به او میگوید:
چرا دعای #استفتاح، را نمیخوانی؟
امام صادق علیه السلام، دعا را به او آموخت و فرمود:
«این دعا، درهای آسمان را باز میکند و فورا به اجابت می رسد...».👌
🔺ام داوود دستور امام را عملی کرد و همان شب، خواب پیامبر صلی الله علیه وآله را دید که به او مژده اجابت داد.
از قضا همان شب، حاکم ظالم، خواب امیرالمومنین علیه السلام را دید که فرمود: «اگر داوود را آزاد نکنی تو را به آتش خواهم انداخت».
حاکم هم همان شب، داوود را از زندان آزاد کرد.
🔺به گفته علمای شیعه چون شیخ طوسی، سید بن طاووس و علامه مجلسی،
دعای امداوود در رفع گرفتاریها و برآوردهشدن حاجات و برطرف شدن ظلم و ستم، مؤثر است.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۶ دی
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚داستان زیبای اعمال ام داوود
▫️حجت الاسلام محمدرضا خانی
📌امداوود مادر رضاعی امام صادق علیهالسلام است.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۶ دی
🚨#میدونیاعتمادبهخدایعنیچی؟
✍ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ...
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل...
🔺ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ...
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!!
🔺ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرمایند : ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ مگر آنکه روزی او بر عهده خداست...
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!!
🚨آشوب های زندگی حكمت خداست.
از خدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام!
✍دلتان همیشه آرام....🙏🏻❤️❤️
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۷ دی
هدایت شده از داستانهای آموزنده
🍃✨⚡🍃✨⚡🍃✨
✍هرصبح دلخوش سلامی هستیم که جوابش واجب است.
🤚✨اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
🤚✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ .
🤚✨ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ،
🤚✨ اَلسَّلامُ عَِلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۸ دی
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸
💥#حکایتیبسیارزیباوخواندنی
✍مارگیری در زمستان به کوهستان رفت تا مار بگیرد. در میان برف، اژدهای بزرگ مردهای دید.
ابتدا خیلی ترسید، امّا وقتی دید اژدها مرده است، تصمیم گرفت آن را به شهر بغداد بیاورد.
تا مردم تعجب کنند، و بگوید که اژدها را من با زحمت گرفتهام و خطر بزرگی را از سر راه مردم برداشتهام و پول از مردم بگیرد!
🔺او اژدها را کشان کشان تا بغداد آورد.
همه فکر میکردند که اژدها مرده است.
اما اژدها زنده بود ولی در سرما یخ زده بود و مانند اژدهای مرده بیحرکت بود.
مارگیر به کنار رودخانه بغداد آمد تا اژدها را به نمایش بگذارد، مردم از هر طرف دور از جمع شدند.
او منتظر بود تا جمعیت بیشتری بیایند و او بتواند پول بیشتری بگیرد.
🔺اژدها را زیر فرش و پلاس پنهان کرده بود و برای احتیاط آن را با طناب محکم بسته بود.
هوا گرم شد و آفتابِ عراق، اژدها را گرم کرد یخهای تن اژدها باز شد، اژدها تکان خورد، مردم ترسیدند، و فرار کردند،
اژدها طنابها را پاره کرد و از زیر پلاسها بیرون آمد. مارگیر از ترس برجا خشک شد و از کار خود پشیمان گشت.
🔺ناگهان اژدها مارگیر را یک لقمه کرد و خورد. آنگاه دور درخت پیچید تا استخوانهای مرد در شکم اژدها خُرد شود...
دنیا هم مثل اژدها در ظاهر فسرده و بیجان است اما در باطن زنده و دارای روح است و اگر فرصتی پیدا کند، زنده میشود و ما را میخورد.
🚨نفس اژدرهاست کِی او مرده است
از غم بی آلتی افسرده است.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۸ دی
🔻#بهلولومردشیاد
✍ بهلول سکه طلائی در دست داشت
و با آن بازی مینمود.
شیادی چون شنیده بود
بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت:
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو میدهم!
بهلول چون سکههای او را دید دانست که سکههای او از مس است و ارزشی ندارد؛
🔺به آن مرد گفت :
به یک شرط قبول مینمایم.
اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی
شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود.
بهلول به او گفت:
تو با این خریت فهمیدی سکهای که در دست من است از طلاست.
چگونه من نفهمم که سکههای تو از مس است؟
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۸ دی
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸
✅#چهارعامل ما را #جهنـمی کرد
✍در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است.
یکی از آن صحنه ها که در سوره #مدثر آمده این است که : اهل بهشت از مجرمان می پرسند :
چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟
⚫️ آنها می گویند : ۴ عامل :
🔸۱-« لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ »
پای بند به نماز نبودیم.
🔸۲-« لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ »
به گرسنگان اعتنا نمی کردیم.
🔸۳-« کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ »
ما در جامعۀ فاسد هضم شدیم.
(جملۀ غلطِ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!)
🔸۴-« کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین »
قیامت را هم نمی پذیرفتیم.
📚 قصص الصلاة/ص۱۸۹
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۹ دی
🚨#فریادرسیصلواتدرقبـر
✍شبلی نقل نموده است :
من همسایه ای داشتم که وفات نمود.
او را خواب دیدم، از او پرسیدم :
خدا با تو چه کرد ؟
گفت : ای شیخ !
هول های بزرگ دیدم،
و رنج های عظیم کشیدم.
از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر،
زبان من از کار باز ماند.
با خود می گفتم : واویلاه،
🔺این عقوبت از کجا به من رسید ؟
آخر، من مسلمان بودم،
و بر دین اسلام مُردم.
آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند.
ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد،
میان من و ایشان حایل شد،
و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم،
از آن شخص پرسیدم :
🔺تو کیستی –خدا تو را رحمت کند–
که من را از این غصه خلاصی دادی ؟
گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستادی آفریده شده ام،
و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم.
📚 آثار و برکات صلوات ص131
🌺۵صلوات هدیه به امام زمانمون🌺
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۲۹ دی
🌺بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌺
🚨#چهارناظرحاضربر_زندگی_انسان :
✍هرلحظه و هر زمان #چهاردوربینزنده در حال #فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند.
❶⇦ناظر اول〖خــدا〗 است.
🍀 ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛
آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟
📖سوره مبارکه علق آیه ۱۴
❷⇦ناظر دوم〖ملائک مقرب خدا〗 هستند؛
🍀 الله تعالی میفرماید :
ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛
از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند.
📖سوره مبارکه قاف آیه ۱۸
❸⇦سومین ناظر 〖زمین〗 است.
🍀 خداوند در قران کریم میفرماید :
یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند.
📖سوره مبارکه زلزال آیه ۴
❹⇦ چهارمین ناظر 〖اعضاء و جوارح خود ما〗 میباشند.
🍀 الله سبحان میفرماید :
تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
در آنروز دستها و پاها شهادت میدهند که چه کاری کردهاند.
📖سوره مبارکه یس
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۳۰ دی
🚨#حکمتچونطلاست
✍مردی از حکیمی سؤال کرد:
اسرار حکمت و معرفت چگونه آموختی؟
حکیم گفت:
روزی در کاروانی مالالتجاره میبردم که در نیمروزی در کاروانسرا در استراحت بودیم که یکی از کاروانیان گوش بر زمین نهاد و برخاست و گفت :
صدای سُم اسبها را میشنوم، بیتردید راهزنان هستند.
🔹هرکس هر مالالتجارهای از طلا و نقره داشت آن را در گوشهای چال کرد.
من نیز دنبال مکانی برای چالکردن بودم که پیرمردی را در پشت کاروانسرا در سایه دیواری نشسته دیدم.
پیرمرد گفت :
قدری جلوتر برو، زبالههای کاروانسرا را آنجا ریختهاند. زبالهها را کنار بزن و مالالتجاره خویش در زیر خاک آنجا دفن کن.
🔸من چنین کردم. قافله راهزنان چون رسیدند زرنگتر از اهل کاروان بودند. وجببهوجب اطراف کاروانسرا را گشتند.
پس هرجا که زمین دست خورده بود کَندند و هرچه در زمین بود برداشتند.
و فقط یکجا را نگشتند و آن مزبله بود که تکبرشان اجازه نمیداد به آن نزدیک شوند تا چه رسد مزبله کنار زنند و زمین را تجسس کنند.
🔹آن روز از آن کاروان تنها من اموال باارزش و گرانقدر خود به سلامت در آن سفر به منزل رساندم.
و یاد گرفتم اشیای نفیس گاهی در جاهایی غیر نفیس است که خلق از تکبرشان به آن نزدیک نمیشوند.
از آن خاطره تلخ ترک تجارت کردم و در بازار مغازهای باز کردم و مسگری که حرفه پدرانم بود راه انداختم.
🔸روزی جوانی را که چهرۀ خشن و نامناسبی داشت در بازار مسگران دیدم که دنبال کار کارگری میگشت و کسی به او اعتمادی نمیکرد تا مغازهاش به او بسپارد.
وقتی علت را جویا شدم، گفتند:
از اشرار بوده و بهتازگی از زندان حکومت خلاص شده است.
وقتی جوان مأیوس بازار را ترک میکرد یاد گفته پیرمرد افتادم؛ که اشیای نفیس گاهی در جای غیرنفیس پنهان هستند.
🔹پس گفتم:
شاید طلایی بوده که به جبر زمان در زندان افتاده است.
او را صدا کردم و کلید مغازه را به او دادم. بعد از مدتی که کندوکاو کردم چیزهایی از توحید از او فراگرفتم که در هیچ کتابی نبود.
یافتم صاحب معرفت و حکمت است که از بد حادثه در زندان رفته است.
آری! هر حکمتی آموختم خدا به دست او بر من آموخت.
🚨#حکمتچونطلاست و برای یافتن طلا باید از تکبر دور شد و گاهی مزبله را هم برای یافتن آن زیرورو کرد.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
۳۰ دی