eitaa logo
داستان مدرسه
678 دنبال‌کننده
536 عکس
333 ویدیو
165 فایل
جملات ادبی خاطرات مدرسه داستانهای مرتبط با مدرسه خلاصه عضو شو😉
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه نیمه شب رمان «کتابخانۀ نیمه شب»؛ نوشتۀ «مت هیگ» روزنامه نگار و نویسندۀ بریتانیایی که خود در ۲۴ سالگی دچار افسردگی شدید بود اما به زندگی بازگشت و اکنون از نویسندگان پُرفروش بین‌المللی است که آثار زیادی برای بزرگسالان و کودکان نوشته است. این اثر با هوشمندی نویسنده در انتخاب ژانر و برای نفوذ بیشتر و گسترده تر در طیف های مختلف مخاطبان، در فضایی فانتزی و با رویکردی انگیزشی نگاشته شده است تا هم بتواند حسرت های انباشته شده در ذهن را بازآفرینی کند و هم بتواند نقشۀ راه و فرصتی را برای رهایی از این احساسات منفی پیش روی مخاطب بگذارد؛ هرچند آن فرصت، بین مرگ و زندگی باشد 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
کتابخانه نیمه شب.pdf
9.04M
🌸 🌸ژانر: 🌸 نویسنده: مت هیگ | Matt Haig 🌸 مترجم: محمدصالح نورانی‌زاده 🌸پیشنهاد میشود 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
825K
کتاب صوتی کودک🧚‍♂ گوینده { سعیده بیات } شب قسمت اول 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5805642228990741164.mp3
30.61M
کتاب صوتی 👇 🦋قسمت هشتم🕊 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بده.پارت۲.m4a
15.5M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت دوم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
تلاش کن واسه چیزی که میخوای آدمی که دوسش داری شرایط دلخواهِت جایی که میخوای باشی و ... از هرچیزی که حس میکنی تو زندگیت باارزشه ساده دست نکش ! که حتی اگه آخرشم نشد تو از اینکه بی تفاوت نبودی نسبت بهش پیشِ خودت و وُجدانت سربلند باشی..🌱 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
فصل سوم قسمت اول.mp3
25.79M
فصل سوم قسمت اول 🦋 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بدهpart3.m4a
15.84M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت سوم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
فصل سوم قسمت دوم .mp3
22.68M
فصل سوم قسمت دوم 🦋 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5884080160155633335.mp3
4.72M
📖کتاب صوتی🎙 💎💵 یازدهم قسمت اول 🤍 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5812386616135648956.MP3
6.78M
🦋کتاب صوتی🦋 قسمت دوازدهم 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
به بزرگترین مجموعه دانش‌آموزی در بپیوندید. 🌺دریافت ، و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇 کلاس اولی ها 👇👇👇 @tadriis_yar1 کلاس دومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar2 کلاس سومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar3 کلاس چهارمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar4 کلاس پنجمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar5 کلاس ششمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar6 کلاس هفتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar7 کلاس هشتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar8 کلاس نهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar9 کلاس دهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar10 کلاس یازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar11 کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar12 کانال کلی برای معلمان @tadriis_yar کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات @ltmsme کانال ایده و نقاشی و داستان @naghashi_ghese
پکیج دوم تبلیغات با سلام و عرض ادب بنا به درخواست دوستان و همکاران و اولیا گروه درسی پایه های مختلف درسی تشکیل می‌شود. لینک را به همکاران گرامی بدهید . پایه اول دبستان https://eitaa.com/joinchat/2838561015C9b93b1c1bd پایه دوم دبستان https://eitaa.com/joinchat/2346058024C62b0905ada پایه سوم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2348548343Ccc7ed234f2 پایه چهارم دبستان https://eitaa.com/joinchat/3129409822C99b9231cd9 پایه پنجم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/4038852895C73efe08774 پایه ششم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2426208538C231a05d739 پایه هفتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/3152085278Cb69fdb9dd1 پایه هشتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2360607016Cd3b70332c6 پایه نهم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2469003546C8ef86ce53b برای رفاه حال همکاران عزیز گروه ضمن خدمت فرهنگیان نیز ایجاد گردید لطفا لینک را برای سایر همکاران نیز ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/4057465145C48dce29c89 گروه درسی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/2882535809C38eafe0144 گروه تبادل و تجربه رشته ریاضی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/1326056022Cbf9dab867d بنا به اصرار دوستان گروه پایه دهم مختص رشته تجربی https://eitaa.com/joinchat/4017357328C231f520f64 گروه پایه دهم مختص رشته انسانی https://eitaa.com/joinchat/3406234129Cbd8ec73677 گروه درسی پایه یازدهم https://eitaa.com/joinchat/2898329985Cdde9923434 گروه درسی پایه دوازدهم. https://eitaa.com/joinchat/2899509633Ca8a135c550 گروه هنر و ایده نقاشی و کاردستی https://eitaa.com/joinchat/1079640406C7505d58e34
پکیج سوم تبلیغات مجموعه کانالهای بانوان و کودکان مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی @madrese_yar ✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks کلیپ های زیبای آشپزی ایرانی و خارجی ایده ها و ترفندهای خانه داری @ashpaziibaham یه کانال پر از ایده ها و مطالب جالب با ما خلاق شو @khalaghbashh هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
🔆 خیلیها فکر می کنند، زشت ترین بخش بدنشان بینی شان است! بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر می کنند دهانشان خیلی زشت است! و دیگران زیادی هم شکم بزرگشان، مشکلشان است و زشت شان کرده؛ همه اینها شاید زشت و زیبا باشد، اما من می گویم: زشت ترین بخش بدن آدم ها، "ذهن شان" است؛ ذهن آدم ها، مثل یک حفره عمیق، پر می شود از خیلی چیزهای زشت؛ از شک، از بدبینی، از برداشتهای بد، از نگاه پر غرور به دیگران، از توقع زیاد، از خودبینی زیاد؛ ذهن آدم ها گاهی تبدیل می شود به عضو زشت بدن؛ آنقدر بدن را زشت می کند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمی برد؛ کاش می شد، جای بینی، جای شکم و پا، آدم "ذهنش" را جراحی می کرد... 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
41.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
ازدواج بدون شکست 11 (1).mp3
28.08M
کتاب صوتی💑 💓 قسمت یازدهم بخش اول 💕 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بده(پارت۴).m4a
16.43M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت چهارم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
رمان زبان اصلی چی بخونیم؟ : ¹- They both die at the end ²- It end with us ³- It starts with us ⁴- Reminders of him ⁵- Looking for alaska ⁶- The Hating game ⁷- Five feet 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
کتاب چگونه با آرامش و بدون نگرانی زندگی کنیم جول اوستین 🌹 شما باید از آرامش زندگی خودتان محافظت کنید. شما برای اینکه نگران باشید، خلق نشدید. به همین دلیل است که خیلی از مردم از لحاظ سلامتی مشکل دارند. مشکل خواب، هضم غذا، زخم معده؛ همه این‌ها به خاطر این است که اجازه نمی‌دهند ذهنشان استراحت بکند. دوستان ذهن شما نیاز به استراحت دارد، نمی‌شود همیشه این طور ادامه داد. 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
@TajvizeKetab_چگونه_با_آرامش_و_بدون_نگرانی_.pdf
250.6K
؟ جول_اوستین Pdf ❤️ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_6005660427923490283.mp3
8M
📚 قسمت-۷ ✍🏾نويسنده:جو ويتالى و دكتر ايهاليا كالاهولن گوينده:طيبه نجفى 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5884080160155633336.mp3
8.42M
📖کتاب صوتی🎙 💎💵 یازدهم قسمت دوم 🤍 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
اگر تاحالا هیچ کتابی نخوندی اینارو بخون، برای شروع عالی هستن: 👇👇👇☘☘ • کتاب فانتزی: هزار توی پن پری دریایی کتابخانه نیمه شب فراطبیعی • کتاب عاشقانه: جاذبه میان ما زیبای گمشده نفرت بازی ما تمامش میکنیم • کتاب ترسناک: سکوت بره ها کابوک جن شناسی کارناوال وحشت • کتاب جنایی: نجواگر سنگ کاغذ قیچی تاوان فهرست مهمانان • کتاب روانشناسی: هوگا بی حد و مرز قدرت شروع ناقص هنر تلخ نکردن زندگی • کتاب کلاسیک: قصر آبی آنی شرلی زنان کوچک تصویر دوریان گری 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
همزمان هفته کتاب؛ *💡عضویت رایگان و بخشودگی جرائم در کتابخانه های عمومی فارس اجرا می شود* 💠به مناسبت هفته کتاب و بزرگداشت روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار، عضویت رایگان از 23 تا 25 آبان و بخشودگی جرائم از 23 تا 30 آبان ماه در کتابخانه های عمومی فارس اجرا می شود. 🌐www.farspl.ir ✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ltmsme
اگر هزار مرتبه هم مادرت را بیشتر دوست میداری به پدرت بیشتر محبت کن نگذار غرور مردانه اش خدشه دار شود جو گندمی های شقیقه اش را ببوس نامرتبی های ابروانش را سامان بده تصدق گرگ و میش چشمانش را بگو چروکِ زیرِ چشمانش را ببوس سرش را روی پاهایت بگذار برایش لالایی بخوان و کم پشتی موهایش را نوازش کن به آغوشش برو اما نه با قد رعنا او گاهی دلتنگ دردانه‌ی شیرین زبانِ دو ساله اش می شود در خورشید وجودش ذوب شو و خستگی هایش را به جان بخر سرت را محکم به سینه اش بچسبان آهنگ قلبش را حفظ باش عطرش را با تمام وجود به مشام بکش پرستار بد احوالی هایش باش هرچقدر پدر باشد و کوه و تکیه گاه گاهی دلش می خواهد بچشد طعم فرزند تو بودن را ... 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
👇قسمت_اول ⭕️ داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده 💠 مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت. نصوح مردى بود شبیه زنها، صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرار معاش می کرد هم ارضای شهوت.😱 گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.😔 او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند.😍 روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.💥 از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود. کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او٬ سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند. ناچار به داخل خزینه رفت و همین که دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد. ✔️در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد. نصوح از ته دل توبه واقعی نمود. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت. او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند. ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
داستان_اخلاقی_توبه_نصوح 👇قسمت_دوم وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست. مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم. پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند.... و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد. روزی دربارگاهش ‍ نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان. نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند. مردگفت: چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنی. گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى  آزمایش تو آمده ایم. ✔️ تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند...✔️ ✨به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند.✨ در قرآن هم داریم: ‌ ‌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ / 8 : تحريم ترجمه اي كساني كه ايمان آورده ايد ، به سوي خداوند توبه كنيد ــ توبه اي خالصانه . اميد است كه پروردگارتان گناهان شما را بزدايد و شما را به بهشت ها و باغ هايي درآورد كه از زير [ابنيه و درختان] آن ها، جوي ها روان است ... 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فقیر وغنی چه کسانی هستند؟؟!!! 💥متنی تامل برانگیز (منتسب به ایلان ماسک) درباره فقیر و غنی واقعی ایلان ماسک  توضیح میدهد چرا دخترش نمی تواند با یک مرد فقیر ازدواج کند؟! چند سال پیش کنفرانسی در ایالات متحده در مورد سرمایه گذاری و امور مالی برگزار شد. یکی از سخنرانان، ایلان ماسک بود و در جلسه پرسش و پاسخ، سوالی از او پرسیده شد که همه را به خنده انداخت. اگر او، یعنی ثروتمندترین مرد جهان، می توانست بپذیرد که دخترش با یک مرد فقیر یا متواضع ازدواج کند. اما پاسخ او می تواند چیزی را در همه تغییر دهد. ایلان ماسک می گوید اول از همه، این را درک کنید ثروت به معنای داشتن حساب بانکی چاق نیست. ثروت در درجه اول توانایی خلق ثروت است. مثال: کسی که در لاتاری یا قمار برنده می شود. حتی اگر 100 میلیون برنده شود، یک مرد ثروتمند نیست: او یک مرد فقیر با پول زیاد است. به همین دلیل است که 90 درصد میلیونرهای لاتاری بعد از 5 سال دوباره فقیر می شوند. شما افراد ثروتمندی هم دارید که پول ندارند. مثال: اکثر کارآفرینان. آنها در حال حاضر در مسیر ثروت هستند، حتی اگر پولی نداشته باشند، زیرا در حال توسعه هوش مالی خود هستند و آن ثروت است. ▫️فقیر و غنی چه تفاوتی با هم دارند؟ به بیان ساده: ثروتمند ممکن است بمیرد تا ثروتمند شود، در حالی که فقیر ممکن است بکشد تا ثروتمند شود. ▫️اگر جوانی را دیدید که تصمیم دارد تمرین کند، چیزهای جدید بیاموزد، سعی می کند دائماً خود را بهبود بخشد، بدانید که او مرد ثروتمندی است. ▫️ اگر جوانی را دیدید که فکر می‌کند مشکل از دولت است و فکر می‌کند ثروتمندان همه دزد هستند و مدام انتقاد می‌کند، بدانید که او یک مرد فقیر است. ▫️ ثروتمندان متقاعد شده اند که فقط به اطلاعات و آموزش نیاز دارند تا پرواز کنند، فقرا فکر می کنند که دیگران باید به آنها پول بدهند تا بلند شوند. 💡 در خاتمه، وقتی می گویم دخترم با مرد فقیر ازدواج نمی کند، من در مورد پول صحبت نمی کنم. من در مورد توانایی ایجاد ثروت در آن مرد صحبت می کنم. ببخشید که این را گفتم، اما بیشتر جنایتکاران مردم فقیر هستند. وقتی جلوی پول می‌روند، عقلشان را از دست می‌دهند، به همین دلیل دزدی می‌کنند، دزدی می‌کنند و غیره... برای آنها این یک لطف است، زیرا نمی‌دانند چگونه می‌توانند به تنهایی درآمد کسب کنند. یک روز نگهبان یک بانک کیسه ای پر از پول پیدا کرد، کیف را گرفت و رفت تا آن را به مدیر بانک بدهد. مردم به این مرد احمق می گفتند، اما در واقع این مرد فقط یک مرد ثروتمند بود که پول نداشت. یک سال بعد، بانک به او پیشنهاد شغلی به عنوان پذیرش داد، 3 سال بعد او مدیر مشتریان شد و 10 سال بعد مدیریت منطقه ای این بانک را بر عهده گرفت، او صدها کارمند را مدیریت می کند و پاداش سالانه او بیش از مبلغی است که می توانست داشته باشد.  دزدیده شده. ثروت اول از همه یک حالت ذهنی است.             پس... شما ثروتمند هستید یا فقیر؟ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
داستان مدرسه
در آن ایام رؤسای قبایلی که مطیع وی بودند از آسیای صغیر اخراج می شدند نواحی متصرفی پسرانش مورد حمله و
داستان تیمور گورکانی فصل بیست و ششم جنگ سه ساله الحمد وضعی که فاتح تاتار با آن مواجه گشت وضع خاصی بود زیرا برای رسیدن به دشمنان غربی تیمور باید هزار میل راه بپیماید در آن جا مرزهای دشمن اگر بشود چنان گفت به خط درازی به شکل نیم دایره از کوههای قفقاز تا بغداد کشیده می شد این خط به شکل کمان تا شده ای بود که تا وسط آن به طرف عقب بر میگشت و سپاهیان تاتار که از جاده ی بزرگ خراسان پیش میرفتند از آخر قسمت پردار تیر به طرف سر تیر و وسط کمان جلو می.آمدند این پیشرفت تیمور به طرف مغرب عیناً پیشرفت ناپلئون در سال ۱۸۱۳ به طرف شرق شبیه بود ناپلئون در آن تاریخ بر ضد متحدینی پیش میرفت که به طور نیم دایره در برابر وی قرار داشتند. این حرکت پیش از جنگ لایپزیک اتفاق افتاد یعنی پیش از آن عقب نشینی هولناک و در عین حال درخشان به طرف پاریس که پیشوای فرانسه را در هم شکست و امپراتوری اول فرانسه را منقرض ساخت فاتح تاتار عیناً مانند ناپلئون سپاهیانی مجرب و کارآزموده را خود شخصاً در برابر دشمنهای پراکنده اداره میکرد اما ممالکی که تیمور و ناپلئون از آن می گذشتند به هم شبیه .نبودند ناپلئون از زمینهای حاصل خیز اروپا از میان جاده های هموار و متعدد از کنار ده های آباد میگذشت اما تیمور باید از رودخانه ها  و کوه ها و باتلاقها و صحراهای آسیای غربی بگذرد تیمور فقط از دو سه راه میتوانست عبور کند و همین که یک راهی را بر میگزید ناچار باید آن را تا پایان ادامه دهد در کنار این جادههای اصلی قلعه ها و سنگرهایی م نگاه کند بودند که مأمورین مسلح از آنها دفاع میکردند تیمور باید مرتب به تقویم و از محصول گندم و چراگاه اسبان خبر بگیرد بعضی از ممالک سر راه تیمور در زمستان غیر قابل عبور بودند و پاره ای دیگر به واسطه ی گرمای طاقت فرسا در تابستان بسته می شدند، خود ناپلئون هم به واسطه ی گرمای جانکاه سوریه و قلعه ی مستحکم عکا ناچار شد برگردد و همین سوریه و عکا در سر راه تیمور هم بودند. در طول آن نیم دایره ی مرزی دوازده دسته سپاهیان مختلف انتظار تیمور را می کشیدند. گرجی های سلحشور از پناهگاههای قفقاز بیرون آمده بودند. ترک ها سر چشمه ی فرات را در تصرف داشتند قره یوسف با ترکمنهای خویش در جستجوی شکار میگشت. سوریه در تصرف سپاهیان نیرومند مصری بود. همین قسم مصریان بغداد را نیز در دست .داشتند اگر تیمور به بغداد میرفت ممکن بود سپاهیان ترک از پشت سر یعنی از طرف شمال به وی حمله کنند و اگر به طرف ترکان در آسیای صغیر توجه میکرد. مصریان میتوانستند از عقب بر وی بتازند با این وصف مسلم بود که تیمور نمیتوانست ابتدا به سنگرهای ترکان در اروپا راه بیابد به همین قسم قادر نبود که به پای تخت ممالیک مصر بتازد و خلاصه این که، تیمور نمی توانست به هیچ یک از آن دو سلطان بزرگ حمله ور شود و آنان را جنگ بکشد در صورتی که هر دوی آن ما قادر بودند هر موقعی که بخواهند به آسیا بتازند. ۱ ۱ - مشکلات و موانع لشکرکشی تیمور عملاً در حملات جنگ سابق متفقین مشهود گردید. سپاهیان وی کمی از ارضروم جلوتر رفته بودند که ناگهان ارتش بریتانیا نزدیک بغداد در قسمت جنوبی مجبور به تسلیم شدند در قسمت سوریه، تقریباً دو سال تمام عربهای لارنس و ارتش بریتانیا برای تسخیر دمشق می.جنگیدند در صورتی که ارتش مهاجم متفقین نیروی دریایی در پشت سر خود داشتند و متفقین از ترکانی که در سالهای  مهمتر از همه مسئله ی آب بود لشکر تیمور کاروان شتر آبکش داشت به علاوه تیمور پیلان را نیز آورده بود ولی قسمت عمدهی سپاهیان تیمور از سواره نظام تشکیل مییافت و هر مردی یک اسب هم یدک میکشید برای راه بردن پنجاه هزار تا دویست و پنجاه هزار اسب البته اطلاعات مربوط از وضع ممالک سر راه ضرورت داشت. تیمور مرتب از تجار و علمای جغرافی ملازم اردو پرسش مینمود و با آنان مشورت میکرد و پیشقراولان وی اخبار لازم را به او میرسانیدند و وضع دشمن و وضع محیط را خبر میدادند و مقدم بر کارشناسان جاسوسان نیز از مرزها اطلاعاتی می فرستادند. در ابتدا تیمور با حرمسرا حرکت میکرد سارای خانم و دو شاهزاده خانم دیگر و چند نوه پسری همراه می.آمدند جاده ی اصلی خراسان به این قسم جلالِ تیمور را در ضمن، افسران شهر تبریز را پایگاه عملیات نظامی غرب قرار دادند و دشت قرا باغ آسایشگاه و چراگاه اسبان یدکی شد تیمور هم سرگرم کاغذپرانی گشت. ابتداء هیئتی نزد خان تاتاری به نام ایدیکو فرستاد این خان در استپهای روسیه حکومت میکرد خان ایدیکو پاسخ عجیبی برای تیمور فرستاد. پاسخ وی چنین بود ای تیمور !خداوندگار از دوستی سخن میگویی من بیست سال در دربار تو بودم و حیله های تو را میدانم و تو را خوب میشناسم فقط شمشیر به دست میتوان با تو دوست شد.