eitaa logo
داستان مدرسه
678 دنبال‌کننده
536 عکس
333 ویدیو
165 فایل
جملات ادبی خاطرات مدرسه داستانهای مرتبط با مدرسه خلاصه عضو شو😉
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان مدرسه
و بازیگران روی قالی معلق میزنند و بعضی از تاتارها بوستان انارگل پاس را بیش از این چیزها دوست دارند.
داستان تیمور گورکانی فصل بیست و چهارم خانم بزرگ و خانم کوچک سمرقند مطابق میل و نظر تیمور بنا شد تیمور برخلاف فاتحان هم نژاد خویش معماری ایرانی را آن طور که بود تقلید نکرد تیمور به عمارات ایرانی نظر می انداخت و صنعتگرانی از جنوب میآورد و از آنرو ساختمانهای سمرقند ایرانی نبودند و جنبه ی تاتاری داشتند خرابه های عمارات سمرقند و عمارات مشابه سمرقند که از آثار تیمور باقی مانده به خوبی از ذوق تاتار حکایت می.کند و حتی همان خرابه ها هم یک زیبایی جاویدان دارد این بناها که گاه با عظمت و گاه هم جزییات آن زشت است به این قسم که جلوی نمای سر در بسیار درخشنده و قسمت عقب آن آجر و آهک کاری ناتمام است دارای طرح کامل ساده ای میباشد تیمور از بزرگی بنا خوشش می آمد. و چه بسا که عماراتی را لااقل دوبار خراب میکرد تا به مقیاس ضخیم تری بنا کند. بعلاوه تیمور رنگ آمیزی را دوست داشت. تیمور دارای ذوق خاموش شاعرانه ی صحرانشینان و قریحه ی تیره ی نژاد تاتار بود. بناهای تیمور همگی سخت و محکم و با عظمت است تیمور مثل همه ی صحرانشینان از آب جاری و سبزه خوشش میآمد و از آنرو کاخهای وی شبیه به باغ می باشند سمرقند میدانی عمومی داشت که دارای معبد و تالار سخنرانی و باشگاه سیاسی و مرکز و اخبار و انجمن بزرگان و کاروانسراهای تجارتی بود این میدان را رگیستان می.گفتند در چهار طرف میدان به امر تیمور مسجدها و مدرسه هایی ساخته بودند. این میدان در زیر قلعه به ارتفاع کمی قرار داشت و جویهای آب از کنار آن میگذشتند و از فوارههای زیبا آب بیرون می.جست. روز بعد از پذیرایی سارای خانم هنگام طلوع ،آفتاب میدان پر از جمعیت شد زیرا خبر ورود قاصدی در روز پیش آمده بود بزرگان همه موافقت کردند که هیچ کلمه ای از پیام تیمور آشکار نشود اما همه میگفتند پیامی از طرف خداوندگار آمده است و در هر حال سکوت آنان چیزی نبود که اضطراب مردم را پنهان سازد. مردم به خاطر میآوردند که امیران به رفتن هند علاقه نداشتند و تیمور آنها را به اجبار برد. حتی نوه ی تیمور محمد سلطان گفته بود ممکن است ما هند را فتح کنیم ولی موانع بسیاری در پیش است اول رودخانه ها دوم صحراها و جنگلها سوم سربازهای مسلح و چهارم پیلهای آدمکش امیر تاتاری که در آنجا بود چنین میگفت گرمای هند طاقت فرساست بیماری می آورد و تندرستی و تندرستی را می.رباید آب هند بد است و زبان هندیان شبیه به زبان ما نیست. اگر سپاهیان در آن جا مدتی بمانند چه خواهد شد؟ در آن مجلس مشورت ،تاتار مشاورین دانایی بودند و مردمانی یافت میشدند که در نقاط مختلف حکومت و سلطنت داشتند و تیمور آنان را از آن مقامات جدا کرده به کار دیگری گماشته بود اینان میگفتند: با طلای هند میتوانیم سراسر دنیا را مسخر سازیم. آنها میدانستند که کشور ماوراء کوهها خزانه ی آسیاست و تیمور میخواهد ثروت آن را به دست بیاورد. آنها نیز حدس می زدند که تیمور میخواهد از هند راهی به چین بگشاید مگر نه اینکه دو هنگ تاتار برای کشف دشت گوبر ماورای ختن روانه شده بودند؟ آنها   گزارش داده بودند که از ختن تا کامبالو دو ماه راه .است آنها در کشمیر که سر حد هند و چین است تحقیقاتی هم نموده بودند. آنها فکر میکردند که به تازگی تیمور دختر یکی از خوانین مغول را گرفته و چندی پیش امپراتور چین درگذشته .است یکی از آنها تذکر داد که مطابق گفته ی ابن بطوطه در دنیا شش فرمانروای بزرگ است که وی تمام ممالک آن شش نفر را دیده و ما آنها را نام نمیبریم افسر دیگری به خنده میگفت شش تا نیست یکی است و نامش تیمور است یکی دیگر از افسران مجربتر میگفت زاهد و جهانگرد آفریقایی ابن بطوطه ت گفته .است آنها عبارتند از قسطنطنیه و سلطان مصر و پادشاه بغداد و خداوندگار تاتار و مهاراجه هند و فغفور چین تاکنون خداوندگار ما فقط یکی از آن شش تا یعنی سلطان بغداد را مغلوب ساخته است مدت چهل سال افسران تاتار با یأس و امید جنگهای خود را ادامه میدادند سیف الدین و موآوای مسن آن روز در رگیستان حضور داشتند. در آن چهل سال فقط یکی از بزرگترین فرمانروای جهان از جلوی تیمور گریخته بود و حالا هم احمد به بغداد مراجعت کرده بود اخباری که از غرب میرسید حقیقتاً بد بود در سراسر قفقاز آشوب برپا شده بود و سلاطین بین النهرین را گرفته بودند آه اگر تیمور در هند شکست بخورد اتباع تیمور چنان به پیروزی عادت داشتند که انتظار چیزی جز فتح را نداشتند. آیا نود و دو هزار مرد دلیر با تیمور از تنگه ی خیبر نگذشتند و روی رود سند پل نساختند مولتان سقوط کرده بود و تیمور به طرف سلطان دهلی میرفت 2
سلطان ۱- تکفور امپراتور صورتی که ابن بطوطه انتشار داده برای یک اروپایی شگفت انگیز می.باشد ولی صورت مذکور با حقیقت وفق میدهد با این توضیح که امپراتور یونان و پادشاه بغداد به واسطه ی گذشته خود شهرت داشتند و گرنه خودشان چندان قوی نبودند اروپا به حکومتها و دوک نشینهای کوچک تقسیم میشد و شهرت و نامی .نداشت پیشوای جنگهای صلیبی نیز عقب ند به زودی عملی خواهد شد. تیمور ثروت و امنیت را در سراسر این خطه ی وسیع تأمین میکند و قدرت ائمه ی دین روزافزون می گردد. در بهار بعد سپاهیان تاتار از راه شهر سبز باز آمدند و از تخت سیاهی که بر فراز گوهی از مرمر تیره رنگ ساخته شده بود عبور نمودند. در نزدیکی دروازه ی فیروزه قالیچههایی گستردند و پارچه های ارغوانی به دیوارها آویختند و تا پای قلعه آذین بستند بام و دیوار قلعه ها و باغ ها را با پارچه های زربفت و ابریشمی زینت کردند دکاندارها دکانهای خود را چراغان نمودند و مردم بهترین لباسهای خویش را بر تن کردند امیران مقیم سمرقند سران تاتار و شاهزاده خانمها به استقبال تیمور بیرون آمدند سارای خانم با ملازمان خویش سوار شد و بی اختیار دنبال شاهرخ پسر خود می گشت که او را میان سپاهیان بیابد خانزاده نیز در جستجوی دو فرزند نخستین فتح هند به توسط تیمور با یک لشکرکشی مختصری انجام پذیرفت تیمور نمیخواست دهلی را محاصره کند و لذا ظاهراً خود را بیمناک و مردد نشان داده در دشتهای اطراف به جنگ و گریز مشغول شد. سلطان دهلی از این مانور تیمور فریب خورد. مطابق میل تیمور در صحرا و خارج شهر به جنگ تیمور رفت و این همان بود که تیمور میخواست و همین که لشکر هند شکست خورد تیمور دهلی را به حال خود واگذارد و به طرف شهرهای جنوب دنبال هندوها شتافت .مؤلف خویش یعنی محمد سلطان و پیر محمد چشم چرانی میکرد همین که شاهزاده خانم ها نزدیک تیمور رسیدند غلامان مروارید و جواهر و خاک طلا زیر سم اسب تیمور نثار کردند. در این اثناء تماشاچیان به منظره ی عجیبی برخوردند و همان طور که سرهای خود را بالا نگاه داشته و منظره ی رنگارنگی تشکیل داده بودند ناگهان چشمشان به یک قطار فیل افتاد نود و هفت پیل هندی خزانههای اربابان سابق خود را به پشت گرفته وارد سمرقند میشدند با این جلال و عظمت تیمور برای مرتبه هشتم فاتحانه به سمرقند رسید میان غنایم بیشمار ،تیمور یکی هم نقشه ی مسجد جامع هند و دویست بناء بود که باید عین آن را در سمرقند بسازند. مورخین میگویند نخستین کار تیمور آن بود که پس از پیاده شدن یک سر به گرمابه رفت . فصل بیست و پنجم مسجد جامع تیمور تیمور اراده کرد به یاد فتح هند عمارت تازه و نامداری بنا کند. ظاهراً او پیش از ورود به سمرقند تصمیم لازم را گرفته بود چرا که تیمور بیستم ماه مه وارد سمرقند شد و روز ۲۸ همان ماه برای نظارت در پیریزی جامعی که آن را بعداً مسجد شاه نامیدند حاضر گشت این جامع به قدری بزرگ بود که گشایش تمام درباریان را داشت. از آن به بعد دیگر معماران و بناها و صنعتگران خواب و آسایش نداشتند پانصد سنگتراش با ارابه های سنگین و بزرگ به اطراف تپه ها روانه شدند تا برای ساختمان مسجد سنگ بیاورند آن موقع قوه ی جدیدی یعنی پیلان بارکش هم بر نیروی تیمور افزوده شده بود ،مهندسین استفاده از پیلان و قرقره و جرثقیل را پیشنهاد کرده و اجرا نمودند تا به زودی و به خوبی رفع حاجت بشود. همین که دیوارها بالا رفتند بناهای هندی در داخل جامع مشغول کار شدند و چنان که میدانیم عده ی آنان دویست نفر بود تیمور همان قوایی را که در جنگ به کار میبرد برای ساختمان هم به کار می انداخت پس از فتح هند تیمور به فکر ساختمان جامع افتاد. شاید دویست هزار نفر در زمستان آن جنگ از پا در آمدند اما تیمور اهمیتی به آن نمیداد و فکر اتمام جامع .بود سرداران فاتح هند مأمور نظارت ساختمان مناره ها و ستونهای جامع گشتند ، در شبستان جامع صدو هشتاد ستون سنگی برپا شد سقف جامع مرمر صیقلی شده و درها از برنج کنده کاری بود طلا و آهن و نقره برای منبر و محل خطبه به کار می رفت و در هر گوشه و کنار آیات قرآنی با خطوط زیبا نگاشته شد خلاصه این که در مدتی کمتر از سه ماه مؤذنها از بالای مناره های جامع اذان گفتند و خطیبان از فراز منبر ،جامع امپراتور را دعا نمودند. تیمور هیچ گاه خود را رسماً امپراتور نمیخواند وی همیشه امیر تیمور گورکانی ( مجلل ) خطاب میشد او خود را تورا یعنی وارث خان مغول نمی خواند. پرونده های وی خیلی ساده شروع میشود خداوندگار تیمور چنین فرمان می دهد و یا ساده تر از آن چنین آغاز میگردید من بنده خدا تیمور چنین میگویم
ولی تمام نوادههای تیمور که از مادران خاندان سلطنتی مغول بودند خود را میرزا و سلطان می.خواندند تیمور ممالک تابعه را به عنوان تیول به آنان میداد محمد سلطان فرمانروای سرزمین جغتای بود و پیر محمد فرمانروای هند و شاهرخ پسر نجیب تیمور در خراسان حکومت میکرد و در هرات برای خود کاخ می ساخت پسران میرانشاه همان پسری که مورد بی لطفی تیمور (بود بر ممالک غربی استیلا داشتند ولی ممالک مزبور از حیث بی نظمی بدترین نقاط امپراتوری محسوب می شدند. تیمور درباره ی جانشین خود چیزی نمیگفت سارای خانم پیر احتمال میداد پسر او شاهرخ وارث تاج و تخت .باشد خانزاده برای فرمانروایی پسر جوانش خلیل از چاپلوسی هم مضایقه نمیکرد اما نه سارای خانم نه خانزاده هیچ کدام جرأت نمیکردند با فاتح سالخورده در این باره سخن بگویند. تیمور نسبت نوادگان خود قاضی مستقیم الرأی و داور بی رحمی به شمار می آمد. تیمور به تحریکات و مفسده جویی بانوان حرمسرا اعتنایی نداشت و مرتب نقشه های ساختمانی خود را تعقیب مینمود روزها سواره به گردش میرفت و کار کردن فیلها را می نگریست در یکی از آن روزها به بازار سمرقند آمد و آن را برای انجام معاملات روزافزون کوچک و نامناسب دید لذا دستور داد فوری از رگیستان تا رودخانه خیابانی مخصوص معاملات بازرگانی بسازند تیمور گفت باید در بیست روز این عمل تمام شود. وی این کار را به اشراف واگذارده گفت اگر ظرف بیست روز آن کار به پایان نرسد سرشان بر باد میرود طبعاً دو نفر از اشراف به نظارت تعیین گشتند سربازان، خانه های سر راه را خراب میکردند اعتراض سودی نمی.داد صاحبان خانه پیش از آن که سقف بر سرشان خراب شود آنچه میتوانستند از لباس و اثاث بر میداشتند و می گریختند کارگران را از خارج شهر به بیگاری میآوردند و بارهای سنگ و آهک را مصادره می کردند خاکروبهها را با ارابه بیرون میریختند سرانجام زمین خیابان مسطح و سنگ فرش و جدول کشی .شد کارگران در دو نوبت کار میکردند یک دسته در روز و دسته ی دیگر شبانگاهان با مشعل مشغول می.شدند مورخان میگویند منظره ی آن شب کاران و غوغای آنان چنان بود که تصور میرفت دیوان را به کار واداشته اند. این جریان عکس العملی هم داشت به این ترتیب که مالکین خانه های خراب شده برای دریافت غرامت به بعضی از قضات مراجعه کردند و موقعی که تیمور با آن قضات شطرنج بازی میکردند قضات مزبور جرأت به خرج داده گفتند که باید قیمت خانه ها به مالکین آنها پرداخت شود این حرف تیمور را به خشم آورده داد زد: «مگر نه اینکه سمرقند مال من است؟ قضات از بیم جان خود نظری به مأمورین مسلح انداخته به تیمور اطمینان دادند که شهر سمرقند از آن وی بوده و خواهد بود و آنچه کره صاحب اختیار میباشد. پس از لحظهای تیمور :گفت «اگر واقعاً باید به مردم چیزی داده شود هرچه صلاح میدانید می پردازم.» ظاهراً تیمور در تمام آن مدت به فکر جنگ نبوده در حقیقت تیمور مشغول جمع آوری اطلاعات بوده تیمور در آن موقع بایستی به آنچه دارد راضی باشد. او هند را مسخر ساخته بود و تمام شمال را در تصرف داشت درست است که قسمت غربی دجله را از او پس گرفته بودند ولی هیچ دولت غربی جرأت حمله به متصرفات مرکزی تیمور را نداشت تیمور آن موقع شصت و چهار ساله بود اگرچه قوای جسمانی وی به همان نیرومندی سابق باقی ماند اما گاهگاهی بیمار میگشت هوش و فکر وی مثل سالهای سی چهل سالگی کار می.کرد پاره ی اوقات مدتها ساکت میماند و اخلاقش رو به خشونت میرفت تیمور مسجد جامع ساخته بود ولی ملاها نفوذی در آن نداشتند. تیمور در تمام مدت حیات خویش از یک کشمکش درونی رنج می برد. از طرفی ایمان و عقیده ی پدرش و زهد و تقوای مرشدش زین الدین و قوانین اسلام در نظرش می آمد و از طرف دیگر خوی ارثی نیاکانش وی را به جنگ و خرابی و کشمکش راهنمایی مینمود و این خصال و افکار متضاد خیالش را پریشان می ساخت و چنان به نظر میرسید که سرانجام خوی صحرانشینی بروی غلبه یافته راه مرد یکی است باید کوشید و مملکتها را گرفت و نام خود را هر طور که هست بلند ساخت پادشاهان غرب ستونهای اسلام به شمار می آمدند خلیفه در قاهره و امیرالمؤمنین در بغداد و شمشیر اسلام در دست ترکان بود. در نظر آنان تاتار مردمی وحشی و نیمه بت پرست محسوب میشدند برای مبارزه با آنان یک میلیون مرد مسلح لازم بود و عالم اسلام تجزیه میگشت رؤسای مذهبی طرفدار صلح بودند و در ضمن تیمور را قاضی میخواندند و در مسجد جامع سمرقند او را به نام امپراتور دعا میکردند. اما قضیه شکل سومی هم داشت خوی خشن تاتار پیر به جای دیگر توجه داشت. این همان تیموری بود که تنها برای مبارزه ی تن به تن تا بیرون دروازه اورگانج رفته بود و اگر وی را به مبارزه می طلبیدند آرام میگرفت.
در آن ایام رؤسای قبایلی که مطیع وی بودند از آسیای صغیر اخراج می شدند نواحی متصرفی پسرانش مورد حمله واقع شده بود و حاکمی که برای بغداد تعیین نموده بود اخراج شده بود همه ی اینها او را برای مبارزه دعوت میکرد ۱ ۱- به علاوه در آن ایام تیمور فکر حمله به چین را در سر می پرورانیده و البته با اتحادیه ی تمدیدآمیز غـرب در ماه مه ۱۳۹۹ میلادی تیمور وارد سمرقند شد و در ماه سپتامبر همان سال با سپاهیان خود از سمرقند رفت و تا سه سال سمرقند بی تیمور ماند حمله به چین امکان نداشت چنان به نظر می رسید که روی شطرنج پیر مرد تاتار حرکات بسیاری موجود بود. ظاهراً تیمور می خواست ابتدا با خان مغول اتحادیه منعقد سازد سپس به چین حمله کند و برای حمله به چین لابد چند سالی سمرقند بی تیمور می ماند. ابتداء تیمور نخستین دشمن نزدیک خویش یعنی سلطان دهلی را از روی صحنه راند و غنایم هند به طرف مغرب روی آورده و مرزهای خود را تا حدی تصفیه کرد این واضح است که تیمور نمی خواست به ترکان (تا موقعی که در اروپا هستند حمله کند و همین که آنها رو به آسیا آمدند تیمور به آنان حمله کرد و سپس که دول غربی را درهم کوبید به سمرقند باز آمد و در مدت دو ماه تدارک لازم دیده عازم چین گشت. 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
سلام😍صبح پاییزیتون دل‌انگیز🍂🍁 ☘️یادآوری‌های مهم امروز👇☘️ ✅ وظیفه من نیست که‌مسئولیت کارهای دیگران رو به عهده بگیرم. ✅ من اجازه دارم زمانی رو به خودم اختصاص بدم. ✅ هیچکس مجبور نیست با من موافق باشه. ✅ من از تعیین کردن حد و مرز نمی‌ترسم. ✅ من مسئول خوشبختی خودم هستم. ✅ وظیفه من نیست که دیگران رو اصلاح کنم. ✅ اشکالی نداره اگه "نه" بگم. ✅ من کافی هستم. ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
35.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
گفتم: چرا انقد سختی رو باید تحمل کنم؟ گفتی: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی ست.(انشراح/6) گفتم: اخه دیگه خسته شدم گفتی: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) گفتم: من میدونم که تو منو فراموش کردی گفتی:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. گفتم: خب تا کی باید صبر کنم؟ گفتی: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفتی: «الیس الله بکاف عبده» مگه من برای تو کافی نیستم؟(زمر/36) 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
👇🏻 مادر پسر هشت ساله ای فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: *پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟* پسر با معصومیت جواب داد: مادر اولی ام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است. پدر با تعجب پرسید: چطور؟ پسر گفت: قبلاً هر وقت من با شیطنت هایم مادرم را اذیت می کردم، مادرم می گفت : اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست اما من به شیطنت ادامه می دادم. با این حال، وقت غذا مرا صدا می کرد و به من غذا می داد. ولی حالا هر وقت شیطنت کنم مادر جدیدم می گوید : اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمی دهد و الان دو روز است که من گرسنه ام ♥️ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
44.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
شکرگزاری ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ: ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻧﻤﯿﺯﻧﺪ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻡ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ، ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ! ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ. به قول سهراب: ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ، ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
1_5082671625300607043.mp3
36.36M
قسمت دوم🦋 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
کتابخانه نیمه شب رمان «کتابخانۀ نیمه شب»؛ نوشتۀ «مت هیگ» روزنامه نگار و نویسندۀ بریتانیایی که خود در ۲۴ سالگی دچار افسردگی شدید بود اما به زندگی بازگشت و اکنون از نویسندگان پُرفروش بین‌المللی است که آثار زیادی برای بزرگسالان و کودکان نوشته است. این اثر با هوشمندی نویسنده در انتخاب ژانر و برای نفوذ بیشتر و گسترده تر در طیف های مختلف مخاطبان، در فضایی فانتزی و با رویکردی انگیزشی نگاشته شده است تا هم بتواند حسرت های انباشته شده در ذهن را بازآفرینی کند و هم بتواند نقشۀ راه و فرصتی را برای رهایی از این احساسات منفی پیش روی مخاطب بگذارد؛ هرچند آن فرصت، بین مرگ و زندگی باشد 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
کتابخانه نیمه شب.pdf
9.04M
🌸 🌸ژانر: 🌸 نویسنده: مت هیگ | Matt Haig 🌸 مترجم: محمدصالح نورانی‌زاده 🌸پیشنهاد میشود 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
825K
کتاب صوتی کودک🧚‍♂ گوینده { سعیده بیات } شب قسمت اول 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5805642228990741164.mp3
30.61M
کتاب صوتی 👇 🦋قسمت هشتم🕊 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بده.پارت۲.m4a
15.5M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت دوم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
تلاش کن واسه چیزی که میخوای آدمی که دوسش داری شرایط دلخواهِت جایی که میخوای باشی و ... از هرچیزی که حس میکنی تو زندگیت باارزشه ساده دست نکش ! که حتی اگه آخرشم نشد تو از اینکه بی تفاوت نبودی نسبت بهش پیشِ خودت و وُجدانت سربلند باشی..🌱 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
فصل سوم قسمت اول.mp3
25.79M
فصل سوم قسمت اول 🦋 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بدهpart3.m4a
15.84M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت سوم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
فصل سوم قسمت دوم .mp3
22.68M
فصل سوم قسمت دوم 🦋 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5884080160155633335.mp3
4.72M
📖کتاب صوتی🎙 💎💵 یازدهم قسمت اول 🤍 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
4_5812386616135648956.MP3
6.78M
🦋کتاب صوتی🦋 قسمت دوازدهم 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
به بزرگترین مجموعه دانش‌آموزی در بپیوندید. 🌺دریافت ، و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇 کلاس اولی ها 👇👇👇 @tadriis_yar1 کلاس دومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar2 کلاس سومی ها 👇👇👇 @tadriis_yar3 کلاس چهارمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar4 کلاس پنجمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar5 کلاس ششمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar6 کلاس هفتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar7 کلاس هشتمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar8 کلاس نهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar9 کلاس دهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar10 کلاس یازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar11 کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇 @tadriis_yar12 کانال کلی برای معلمان @tadriis_yar کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات @ltmsme کانال ایده و نقاشی و داستان @naghashi_ghese
پکیج دوم تبلیغات با سلام و عرض ادب بنا به درخواست دوستان و همکاران و اولیا گروه درسی پایه های مختلف درسی تشکیل می‌شود. لینک را به همکاران گرامی بدهید . پایه اول دبستان https://eitaa.com/joinchat/2838561015C9b93b1c1bd پایه دوم دبستان https://eitaa.com/joinchat/2346058024C62b0905ada پایه سوم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2348548343Ccc7ed234f2 پایه چهارم دبستان https://eitaa.com/joinchat/3129409822C99b9231cd9 پایه پنجم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/4038852895C73efe08774 پایه ششم ابتدایی https://eitaa.com/joinchat/2426208538C231a05d739 پایه هفتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/3152085278Cb69fdb9dd1 پایه هشتم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2360607016Cd3b70332c6 پایه نهم متوسطه https://eitaa.com/joinchat/2469003546C8ef86ce53b برای رفاه حال همکاران عزیز گروه ضمن خدمت فرهنگیان نیز ایجاد گردید لطفا لینک را برای سایر همکاران نیز ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/4057465145C48dce29c89 گروه درسی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/2882535809C38eafe0144 گروه تبادل و تجربه رشته ریاضی پایه دهم https://eitaa.com/joinchat/1326056022Cbf9dab867d بنا به اصرار دوستان گروه پایه دهم مختص رشته تجربی https://eitaa.com/joinchat/4017357328C231f520f64 گروه پایه دهم مختص رشته انسانی https://eitaa.com/joinchat/3406234129Cbd8ec73677 گروه درسی پایه یازدهم https://eitaa.com/joinchat/2898329985Cdde9923434 گروه درسی پایه دوازدهم. https://eitaa.com/joinchat/2899509633Ca8a135c550 گروه هنر و ایده نقاشی و کاردستی https://eitaa.com/joinchat/1079640406C7505d58e34
پکیج سوم تبلیغات مجموعه کانالهای بانوان و کودکان مطالب مفید علمی و فرهنگی پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی @madrese_yar ✅ مجله کودکانه فیلم،قصه،کلیپ ومطالب جالب در مورد فرشته های کوچولو آنچه شما دوست دارید 🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks کلیپ های زیبای آشپزی ایرانی و خارجی ایده ها و ترفندهای خانه داری @ashpaziibaham یه کانال پر از ایده ها و مطالب جالب با ما خلاق شو @khalaghbashh هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh ✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑‍🎄 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ghesehayekoodakaneeh
🔆 خیلیها فکر می کنند، زشت ترین بخش بدنشان بینی شان است! بعضیها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر می کنند دهانشان خیلی زشت است! و دیگران زیادی هم شکم بزرگشان، مشکلشان است و زشت شان کرده؛ همه اینها شاید زشت و زیبا باشد، اما من می گویم: زشت ترین بخش بدن آدم ها، "ذهن شان" است؛ ذهن آدم ها، مثل یک حفره عمیق، پر می شود از خیلی چیزهای زشت؛ از شک، از بدبینی، از برداشتهای بد، از نگاه پر غرور به دیگران، از توقع زیاد، از خودبینی زیاد؛ ذهن آدم ها گاهی تبدیل می شود به عضو زشت بدن؛ آنقدر بدن را زشت می کند که صدتا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمی برد؛ کاش می شد، جای بینی، جای شکم و پا، آدم "ذهنش" را جراحی می کرد... 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
41.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
ازدواج بدون شکست 11 (1).mp3
28.08M
کتاب صوتی💑 💓 قسمت یازدهم بخش اول 💕 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
#درنگ_نکن_انجامش_بده(پارت۴).m4a
16.43M
📚کتاب صوتی: ✍🏻اثر: 🗣روای: 《《پارت چهارم》》 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
رمان زبان اصلی چی بخونیم؟ : ¹- They both die at the end ²- It end with us ³- It starts with us ⁴- Reminders of him ⁵- Looking for alaska ⁶- The Hating game ⁷- Five feet 📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور در کانال داستانکده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh