eitaa logo
داستان مدرسه
679 دنبال‌کننده
540 عکس
339 ویدیو
165 فایل
جملات ادبی خاطرات مدرسه داستانهای مرتبط با مدرسه خلاصه عضو شو😉
مشاهده در ایتا
دانلود
اصغر نوروزی (معاون وزیر آموزش و پرورش در حوزه مدارس غیرانتفاعی در دولت های میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و سیدمحمدخاتمی) می گوید: 🚸 در سال ۶۷ که طرح مدارس غیرانتفاعی در مجلس دوم مطرح شد. نمایندگان با آن مخالفت کردند ولی آقای هاشمی رفسنجانی با این طرح موافق بودند و ایشان تمام تلاش خود را کرد تا این مدارس ایجاد شوند... هرچند ارائه خدمات آموزشی رایگان به همه در قانون اساسی آمده است ولی دولت نتوانست این کار را انجام دهد.🤐🤐 به همین دلیل قانون تشکیل مدارس غیرانتفاعی تصویب شد. جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
خلاصه.... از آن زمان بود که تند و تند مدارس غیرانتفاعی، اول در تهران و شهرهای بزرگ و بعد از آن در شهر های دیگر و بعدترش در هر کوی و برزن ساخته شد...
🔶️ می‌دونم این حرف‌ها به مذاق بعضیا‼️ خوش نمیاد اما ناچارم بگم که👇👇👇 🔸️برای گردانندگان مدارس غیر انتفاعی بعد از چند سال از تاسیس مدرسه، و اسم درکردن در بدنه مخاطبانشان، سالانه میلیون ها تومان سود خالص بدست می آمد که رسماً مدارس را از یک نهاد آموزشی تبدیل میکرد به یک بنگاه اقتصادی بسیار سود ده💵💵 🏦 اینجا بود که مدارس غیر انتفاعی عملا به ضد معنای خودش تبدیل شد و بهتر است از اینجا به بعد اسمش را بگذاریم مدارس پولی نه غیر انتفاعی! جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
✅ حالا پاسخ این سوال رو شما باید بدین که👇👇👇
مهمترین سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است که 1⃣ خلاصه مدارس غیرانتفاعی خوب است؟ 2⃣ بد است ؟ 3⃣ یکم خوب است و دوکم بد است؟ 4⃣ بالعکس دوکم خوب است و یکم بد است ؟ 5⃣ و از همه مهمتر اینکه ملاک‌مان برای خوب یا بد بودنش چیست؟ جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
سـ🍁ـلام در صبح دل انگیز پائیز،زندگيتان سرشار از رضايت و خالی از آرزو و بدون حسرت و پر از شكر سلامی مملو از آرامش و تسليم سرنوشتتان بخير حال دلتون خوب خوب خوب
برای مردانِ مردستان کرمان مریم جهانگیری زرگانی مرد را خدا آفرید که سنگ زیرین آسیاب باشد. که سایه ای امن باشد بالای سر خانواده. سایه ای و پناهگاهی برای زن که امیرمؤمنان علیه السلام ریحانه اش نامید. المرأة ریحانه...! همیشه این مردها هستند که به دل جنگ با موشک ها و بمب ها و گلوله ها می زنند و زن ها، ریحانه ها می مانند تا در رسالتی زینبی، پرچم سرخ مردانشان را بالا نگه دارند. و مرد به قدر دردهایش قدر و منزلت دارد. به قدر سنگینی باری که بر دوش می کشد. هرچه سنگین بارتر مردانه تر. ولی این روزها همه چیز این دنیا عجیب شده. این روزها، ریحانه ها با همه ظرافت و لطافت شان، با چادرهای سیاه شان یا حتی با کاپشن های صورتی و گوشواره های قلبی شان، تأسی می کنند به آن مردی که نامزد گلوله ها بود و تن می سپارند به ترکش های داغی که تن شان را می َ درَد و گلوهای نازکشان را علی اصغروار پاره می کند. و مردها، می مانند که ناباورانه تابوت ریحانه هایشان را بر دوش بکشند. و چه دردی دارد برای مرد که خودش بماند و ریحانه هایش غرق خون شود. شاعرها بیخود که نگفته اند صد پسر در خون بغلتد، گم نگردد دختری... مردانِ مردستان کرمان! این روزها چه بر شما می گذرد؟! مردان ریحانه ها از دست داده، بابای دخترکان در خون غلتیده... شمایی که ترکش های انتحاری به جان گلستان تان افتاد و گل هایتان را پرپر کرد؟ چه ریحانه هایی... چه داغی... بابای دخترک کاپشن صورتی! کار انگار برای تو از همه سخت تر بود. توی عکس ها دیدمت که متحیر نشسته بودی. دست زده بودی زیر چانه ات و نگاه سنگینت به تابوت ها بود. به چه فکر می کردی؟ به عروسی که با لباس سفید به خانه ات آمده بود و به همین زودی با کفنی خونین داشت به خانه ابدی می رفت؟ به خواهرانت که همراه کودکانشان توی تابوت ها خوابیده بودند؟ به پسرت که می خواستی مرد شدنش را ببینی و دامادش کنی؟ یا به دخترکت ریحانه؟ دخترکی که هنوز تنش بوی شیر می داد و هنوز درست و حسابی زبان باز نکرده بود و یک دل سیر بابا صدایت نزده بود؟ راستی از گوشواره های قلبی و کاپشن صورتی ریحانه چه خبر؟! چه کسی گوشواره ها را از گوش دردانه ات درآورد؟ چه بر تو گذشت مرد، وقتی گوشواره ها و کاپشن صورتی اش را دستت دادند؟ می گویند مرد اگر دختر نداشته باشد لذت پدری را آن طور که باید و شاید نمی چشد! و تو فقط یک سال و نیم بابای دخترت بودی. چه فکرها که در این یک سال و نیم در ذهنت نگذشته. حتما توی ذهنت بزرگ شدنش را تصور کرده ای و حتما عروس شدنش را در خیال دیده ای. شاید با خودت فکر کرده ای طاقت دوری از دخترت را نداری. لابد هرکسی که گفته ریحانه عروس من است، در جواب گفته ای آدم که یک دانه دخترش را شوهرش نمی دهد. چطور یکی یکی کف پاهایشان را بوسیدی و گذاشتی بروند؟ چطور زنده ماندی زیر بار این داغ؟! و من راستش را بگویم همه اش به پنجشنبه که روز مرد است فکر می کنم. به مردهایی که گل به دست به دیدار قبور ریحانه های تازه شهیدشان می روند... و شما ای مردان ِمردستان کرمان! مردان زادگاه سردار دل ها! چقدر شبیه مردی شده اید که روز میلاد مبارکش را به نامتان زده اند. همان مردی که در سکوت و تاریکی شب، یاس کبودش، ریحانه ی پرپر پیغمبرش را پنهانی به آغوش خاک سپرد. چقدر این روز برازنده ی شماست. چقدر به شما می آید که روز میلاد امیرالمؤمنین علیه السلام روز شما باشد. مردان مردستان کرمان... نه نه... بگذارید جور بهتری بگویم... سایه ی بالای سر ریحانه های پرپر! روزتان مبارک... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
آپارتمان‌نشین‌ها مریم ابراهیمی شهرآباد آپارتمان نشین‌ها حکایت آدم‌هایی است که به اسم مِهر و امید، در حاشیه‌ی شهر جمع‌شان کرده‌اند تا دور هم باشند، چون ژنشان خاص است، برای زندگی در مجتمع‌های آپارتمانی با واحدهایی بی‌شمار که روی سر هم سوار شده‌اند. آن‌هایی که داشتن یک خانه‌ی ویلایی نقلی در مرکز یا حتی جنوب شهر برایشان، یک رویای شیرین و البته دست‌نیافتنی‌ست... هرهفته، پنجشنبه‌ها با ما باشید و از خواندن ماجراهای آپارتمان‌نشین‌ها لذت ببرید. جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
آپارتمان‌نشین‌ها.pdf
1.62M
نویسنده: جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
خـدایا وقتی نام تو را به زبان می‌آورم و تو را یاد می‌کنم،در آغاز و نخستین تپش زندگی،در کالبد خانه حضور پر شکوهت،چنان قوتی در من می‌رویاند که گوئی خشنود کننده ترین لحظه‌ها، دیدارها و انتظارها در این روز از آن من است با این نام می‌خوانمت: 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 سرآغاز هفته رو منور کنیم به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان پاک و مطهرش 🌸🍃اَللّٰهُـمَّ صَـلِّ عَـلىٰ مُحَمَّـدٍ             وَ عَـلىٰ آلِ مُحَمَّـدٍ                  كَمَـا صَلَّيتَ عَـلىٰ اِبْرَاهِيـمَ                       وَ عَـلىٰ آلِ اِبْرَاهِيـمَ                             اِنَّکَ حَمِيـدٌ مَجِيـدٌ        🌸🍃اَللّٰهُـمَّ بَارِكْ عَـلىٰ مُحَمَّـدٍ              وَ عَـلىٰ آلِ مُحَمَّـدٍ                   كَمَـا بَارَكْتَ عَـلىٰ إِبْرَاهِيـمَ                        وَ عَـلىٰ آلِ إِبْرَاهِيـمَ                              اِنَّکَ حَمِيـدٌ مَجِيـد ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar1
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۴ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Saturday - 05 October 2024 قمری: السبت، 1 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت امام باقر علیه السلام (بنابرروایتی) 🔹قیام توابین، 65ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️7 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️9 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️33 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️41 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ltmsme
231_62621650637471.mp3
11.28M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔴 ماجرای شنیدنی ازدواج حسن آقا💍 و فرزنددار شدن ایشان 🔵 حسن آقا به بچه‌هاش می‌گفت: شما هم توی ثواب کارهای من سهیم هستید. دعا کنید بتونیم چیزی بسازیم که با اون اسرائیل رو نابود کنیم. ♡   (\(\     („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━ 🌱 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
223_62621655687242.mp3
12.04M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔴ماجرای غم‌انگیز شهادت حسن آقا و یارانش در انفجار ملارد😔 🔵 حسن آقا با امام رضا(ع)💚 مناجات کرد و گفت: من می‌خوام این موشک🚀 رو بسازم تا شیعیان قوی بشن و دست رهبرم پر باشه. لطفاً به من کمک کنید... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
❓شما تا حالا موشک درست کردین؟ موشک کاغذی رو میگما!  موشک شما چقدر پرواز می‌کنه؟  ازیناست که خیلی اوج می‌گیرن یا ازینا که روی خط پایین، مستقیم و با برد زیاد پرواز می‌کنن؟! 🚀  این آقا استاد ساخت موشکه!  موشک کاغذی، واقعی، دور بُرد، نقطه‌زن و خلاصه هر چی که بگی! یک عادت باحال و بامزه هم داشته، که آرزوهاش رو روی موشکاش می‌نوشته و بعد پرتاب می‌کرده! آرزوهاش هم مثل خودش و موشکاش دوربُرد بودن! اصلأ شاید به خاطر آرزوهای دوربردش، موشک می‌ساخته! 🚀 موشک کلاً چیز هیجان‌انگیز و جذابیه! 🔻بریم ببینیم چطور میشه آرزوهای یک پسربچه، یک کشور رو موشکی کنه؟!! ⁉️  راستی شما موشکاتون رو چه جوری درست می‌کنین که دورتر بره؟! 🇮🇷 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آزمایش عجیب شیخ بهایی! تربیت گربه یا تربیت شاه؟ 🇮🇷 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 همه‌ی ما با آن یار مهربان کم‌وبیش آشنا هستیم، اما در دنیای اینترنت و رسانه‌های گوناگونی که به‌سادگی دردسترس همه قرار دارند، لذت غرق شدن در صفحات یک کتاب خوب، به‌راحتی فراموش شده است. با وجود اینکه سرانه‌ی مطالعه بسیار پایین است و با گسترش شبکه‌های مجازی، این سرانه روزبه‌روز کمتر هم می‌شود، کتاب خواندن چیزی فراتر از یک سرگرمی ساده یا یک تکلیف درسی است. باور کنید یا نه، فواید کتاب بیشتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنید. همراه ما باشید، می‌خواهیم درباره‌ی فواید کتاب و کتابخوانی مطالبی بیاموزیم. 📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 امروزه، مطالعه‌ی ما به خواندن آخرین پست‌های فیس‌بوک و توئیتر محدود شده است. بسیاری از ما، آخرین باری را که کتاب خوانده‌ایم، به‌یاد نمی‌آوریم. اما باید بدانید که مطالعه‌ی روزانه فواید بسیار زیادی دارد که ما با ترک مطالعه، از مزایای فوق‌العاده‌ی آن بی‌بهره می‌مانیم. یکی از تحقیقات اخیر درمورد مطالعه نشان داده است که لذت بردن از خواندن آثار ادبی، توانایی خواندن ذهن را در افراد افزایش می‌دهد. نتایج این تحقیقات که در مجله‌ی Science منتشر شده است، نشان می‌دهد که خواندن آثار ادبی، مهارتی را فرد می‌پروراند که با عنوان «تئوری ذهن» شناخته می‌شود. این مهارت عبارت است از توانایی خواندن افکار و احساسات دیگران. 📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 🌟۱.افزایش آرامش و کاهش استرس🌟 اگر در زندگی روزمره استرس زیادی را تجربه می‌کنید، کتاب بخوانید. تحقیقات انجام‌شده در سال ۲۰۰۹  نشان داد که مطالعه کردن، مؤثرترین روش برای مقابله با استرس است. کتاب خواندن حتی از فعالیت‌های محبوبی مانند گوش دادن به موسیقی، لذت بردن از یک فنجان چای یا قهوه و قدم زدن، در حفظ آرامش هنگام مواجهه با مشکلات و مقابله با استرس بسیار مؤثرتر است. نتایج این تحقیقات با ارزیابی ضربان قلب و تنش‌های عضلانی مورد بررسی قرار گرفته بود. شرکت‌کنندگان در این پروژه‌ی تحقیقاتی تنها ۶ دقیقه بعد از شروع به خواندن و ورق زدن کتاب، آرامش را احساس می‌کردند. یکی از محققان این پروژه، دکتر دیوید لویس (David Lewis) در گفت‌و‌گو با تلگراف اعلام کرد: «فرقی نمی‌کند که چه کتابی را برای خواندن انتخاب کنید، زمانی که غرق در ماجرا و موضوع کتاب می‌شوید، از دنیای نگرانی‌ها و استرس‌های روزمره فاصله می‌گیرید و زمانی را برای کشف تخیلات و دنیای نویسنده صرف می‌کنید.» فرقی نمی‌کند که چقدر یا چرا استرس دارید. غرق شدن در دنیای یک کتاب خوب، حال و هوای شما را عوض می‌کند. یک رمان خوب شما را به دنیای دیگری می‌برد و یک مقاله‌ی درگیرکننده و جذاب، حواس شما را از مشکلات و ناراحتی‌های فعلی‌تان پرت می‌کند و موجب آرامش می‌شود. جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
📚 شاید اگر ۲۰ سال قبل کسی میگفت ایران میتواند با ساخت جدیدترین موشکها، گنبدآهنین اسرائیل را به تمسخر بگیرد کسی باور نمیکرد اما در ۶ ماه گذشته ایران دو بار اسرائیل را موشک باران کرد تا جایی که سردبیر سابق bbc هم گفت ایران ثابت کرد سامانه دفاعی اسرائیل آبکش آهنین است! اما چه اتفاقی افتاد که ایران در حوزه نظامی ابرقدرت شد؟ مگر صنایع نظامی ایران نزدیک ۵۰ سال تحریم نبوده؟ و از همه مهمتر ایران ۱۰۰ سال قبل در حوزه نظامی چه جایگاهی داشت؟ یکی از بهترین منابع برای پاسخ به این سوالات کتاب "روایت قرن" است که با ابتکار عمل در محتوا و فرم، خرده روایت‌های مستند و تاریخی را در این باره جمع آوری کرده و مخاطب با مطالعه آن به یک سیر تاریخی از پهلوی اول تا امروز مسلط میشود. مطالعه این کتاب خصوصا به نوجوانان و دانش‌آموزان پیشنهاد می‌شود. نویسنده: علی گلی نام رضا قیومی پور ناشر: دانشگاه جامع امام حسین جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
164_62603631491682.mp3
7.51M
📻 | قسمت چهارم 🎧 روایتی شنیدنی از معرفی کتاب «مدیر مدرسه»، نوشته «جلال آل احمد» 📝 این رمان کوچک و روان که در سال ۱۳۳۷ نوشته شده، از زبان آموزگاری است که از سختی کار تدریس به تنگ آمده و برای آسودگی و درآمد بیشتر تصمیم میگیرد مدیر یک دبستان بشود اما ⚜ سردبیر رادیو: جلال سلمانی 🔰دبیر رادیو: حسین اشراقی 🎙با صدای: «مجتبی بیکیان» روابط‌عمومی آموزش و پرورش شهرستان میمه 🎙با صدای: «مینا مسیبی» روابط‌عمومی آموزش و پرورش شاهین‌شهر 📚معرفی کتاب: «پروین دهقانی» روابط‌عمومی آموزش و پرورش منطقه باغبهادران 🔰 اگر به کتاب علاقه دارید، هشتگ را دنبال نمایید. جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
زیبای نازیبا مریم ابراهیمی شهرآباد هجده سالم بود که پای اولین خواستگار به خانه مان باز شد. دختر درس خوان و زرنگی بودم. مدرسه ی تیزهوشان درس می خواندم و به زبان انگلیسی مسلط بودم. در سن هجده سالگی کار ترجمه انجام می دادم. هنوز وارد دانشگاه نشده بودم کل فامیل یک صدا مرا خانم دکتر صدا می زدند. قبل از کنکور سراسری بود که شدم عروس خاله ام. خاله و مادرم رابطه ی بسیار صمیمی و خوبی با هم داشتند، برعکس رابطه ی مادرم با خانواده ی پدرم. با اینکه ارتباط مادرم با پدرم به شدت محترمانه و صمیمی بود ولی مادرم اصلا از پدر و مادرشوهرش خوشش نمی آمد. علاقه ای به ارتباط با عموها و عمه هایم نداشت، پدرم هم هیچ وقت سر این موضوع با مادرم بحث و دعوایی نکرد. وقتی مادرم گفت که خاله تو را برای حامدش خواستگاری کرده، نمی دانستم از این اتفاق خوشحال باشم یا ناراحت. به خاطر علاقه ای که مادرم و خاله ام به هم داشتند، من و خواهرم هم علاقه خاصی به خاله داشتیم... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
زیبای نازیبا.pdf
1.45M
نویسنده: جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
🇱🇧🔻 شهید علا برابر اعلام منابع خبری در لبنان، امدادگری به نام علا،  کسی بود که اولین نفر شهید سید حسن نصرالله را در زیر آوار پیدا کرد. ✔️او اصرار داشت تا زمانی که او را پیدا نکند آرام نمی گیرد، براساس آنچه گزارش شده،  در پایان عملیات آوار برداری پیکر وی در کنار پیکر مطهر شهید سید حسن نصرالله پیدا شد. 🔹براساس بررسی‌ها و ارزیابی های صورت گرفته، به نظر می‌رسد علا با دیدن سید حسن، ماسک اکسیژن خود را برداشته و بر روی صورت سید حسن گذاشته و با توجه به نداشتن زخم بر روی پیکر سید حسن  نصرالله ،اقدام به انجام عملیات احیای ایشان کرده است. اما به دلیل وجود گازهای سمی و شیمیایی ناشی از موشک های اسرائیلی او نیز به همراه سید حسن نصرالله به شهادت رسیده است. ✔️نکته: دوستان اگر بیاد داشته باشید،قبل از تایید شهادت سید حسن نصرالله توسط حزب الله ،ارتش تروریستی اسرائیل بیانیه داده و با اطمینان خبر شهادت سید حسن نصرالله را تایید و بر این امر اصرار داشتند. سپس بن کاسپیت(نویسنده و مفسر سیاسی اسرائیل) به صراحت و با اطمینان گفت: «هیچ‌کس زنده بیرون نخواهد آمد». این موضوع به وضوح نشان می دهد که اسرائیل اطمینان داشته حتی اگر مستقیماً  مقر اصلی و امن حزب الله مورد اصابت بمب قرار نگیرند و حتی تلفات نداشته باشد، و لی با نفوذ گازهای سمی و شیمیایی آنها زنده بیرون نخواهند رفت. جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 🌟۲. تقویت ذهن و حفاظت از آن🌟 طبق تحقیقاتی که در مجله‌ی آنلاین نورولوژی (Neurology) منتشر شده است، خواندن کتاب در تمام طول عمر باعث می‌شود که مغز در سنین پیری، توانایی خود را حفظ کند. این تحقیق روی ۲۹۴ شرکت‌کننده‌ای صورت گرفته بود که همگی در میانگین سنی ۸۹ سال از دنیا رفتند. نتایج تحقیقات ثابت کرد روند کاهش قدرت حافظه‌ی کسانی که در طول عمر خود فعالیت‌های تحریک‌کننده‌ی ذهن مثل کتاب خواندن را به‌طور مرتب انجام می‌دادند، بسیار کمتر از کسانی است که چنین فعالیت‌هایی را در برنامه‌ی روزانه‌ی خود نگنجانده بودند. همچنین این تحقیقات نشان داد کسانی که در طول زندگی خود فعالیت ذهنی داشتند، ۳۲ درصد کمتر از دیگران با مشکلات ذهنی در دوران پیری مواجه می‌شوند. سرعت کاهش توانایی مغز و حافظه در کسانی که فعالیت ذهنی ندارند، ۴۸ درصد بیشتر است. 🌟۳.۳. تحریک ذهنی و پیشگیری از آلزایمر🌟 تحقیقات نشان داده است که تحریک ذهن و فعال نگه داشتن آن با تکنیک های تقویت حافظه، روند ابتلا به آلزایمر و زوال عقل در سنین بالا را کند می‌کند یا حتی از آن پیشگیری می‌کند. فعال نگه‌داشتن مغز مانع کاهش قدرت آن می‌شود. مغز هم مثل سایر عضلات بدن برای اینکه سالم و قوی بماند نیاز به تمرین دارد. علاوه‌بر کتاب خواندن، درست کردن پازل، بازی‌های کامپیوتری و بازی‌های فکری مثل شطرنج، تأثیرات مثبت خود را در تحریک ذهن ثابت کرده‌اند. طبق تحقیقات منتشرشده در مجله‌ی علمی PNAS در سال ۲۰۰۱، بزرگسالانی که فعالیت‌های درگیرکننده‌ی مغز مثل کتاب خواندن و حل معما انجام می‌دهند، کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا می‌شوند. البته محققان، این رابطه را رابطه‌ی پیوستگی می‌دانند نه علت و معلول. در توضیح این تحقیقات آمده است: «این نتایج به این دلیل به‌دست آمده است که عدم فعالیت مغز یکی از عوامل ایجاد آلزایمر یا انعکاس تأثیرات پنهان این بیماری است.» دکتر رابرت فریدلند (Robert P. Friedland) از محققان این پروژه در گزارش که USA Today اعلام کرده است: «مغز هم عضوی مانند سایر اعضای بدن است و با توجه به استفاده‌ای که از آن می‌شود، پیر و فرسوده خواهد شد. همان‌طور که فعالیت‌های فیزیکی باعث قوی‌تر شدن قلب، عضلات و استخوان‌بندی می‌شود، فعالیت‌های ذهنی هم مغز را در برابر بیماری‌های مربوطه، مقاوم می‌کند.» 📝📚📝📚📝📚📝📚📝📚 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۵ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 06 October 2024 قمری: الأحد، 2 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️6 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️8 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️32 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️40 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 فقط یه ایرانی می‌تونه شاخ آمریکایی ها رو تو خلیج فارس بشکونه! 🇮🇷 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
18.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره ای از زبان دکتر محمد طهرانی مقدم، در مورد برادر شهیدش، حسن طهرانی مقدم پدر موشکی ایران جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 🌷رمان بسیار جذاب، مستند، واقعی، از جنس گاندو، و امنیتی 👈جلد اول (سری اول) ✍ قسمت ۱۵ و ۱۶ فاطمه نشست و نگاه به وسیله ها کرد. بلافاصله از گل و لباسای کادو پیچ شده فاصله گرفت. چون یه آدم امنیتی نباید بی گدار به آب بزنه و دست به همه چی بزنه. اینا رو قبلا توی کلاس‌های آموزشی که برای همسران و فرزندان نیروهای اطلاعاتی گذاشته بودن فاطمه یاد گرفته بود. البته خودمم بهش خیلی مسائل و گوشزد کردم. آروم اومدم جلو و یهویی گفتم: +سالم عزیز دلم. یه جیغی زد و گفت: _واااااایییی محسن تویییی؟؟ خدا بگم چیکارت کنه. این چه قیافه ایه واس خودت درست کردی. چقدر دیر کردی از فرودگاه تا اینجا؟! پرید توی بغلم و سرش و گذاشت روی قلبم. بغضم گرفت. گفتم: +عزیزم، بریم توی خونه، یه وقت یکی از همسایه های میاد از واحدش بیرون و میبینه خوبیت نداره و سوژه میشیم. ازم جدا شد دیدم داره گریه می کنه. انگار اشک چشماش آماده بودن که سرازیر بشن. وسیله هارو گرفتم و رفتیم داخل. این بار مستقیم من رفتم بغلش کردم. پیشونیش و بوسیدم. دستش و بوسیدم. دوباره اومد توی بغلم و شروع کرد به گریه کردن. سفت هم دیگرو بغل کردیم. گفت:_محسن بخدا دوریت و دیگه تحمل ندارم. پیشونیشو بازم بوسیدم. دستش و گرفتم. گفتم: _منم دوریت و تحمل ندارم. اما خودت اوضاع کاری من و دنیای کثیف آدم ها و سیاست مداران کثیف این دنیارو میبینی که. با صدای آرومش و همینطور که اشک میریخت بهم گفت: _محسن چقدر شکسته شدی توی این ۶ ماه؟! بغض کردم ولی خودم و کنترل کردم. نمیتونستم بگم چی میدیم اونجا.... وقتی بچه ی چندماهه رو سرش و بریدن. وقتی به زن و دختر مردم حمله میکردند و شکنجه میکردند. باید هم شکسته میشدم. ای کاش میمردم و نمیدیدم این روزهارو. جوابش و ندادم،مستقیم رفتم سمت حمام که دوش بگیرم. خودش متوجه شد که نمیتونم بگم. هرکی اگه جای من بود میمُرد وقتی میدید دختر۱۴ ساله رو چطور مثل یه حیوون باهاش رفتار میکردند به عنوان برده جنسی..بیخیال. بگذریم. فقط همین و بگم همین الان که دارم تایپ میکنم عصبی میشم. خلاصه دوش گرفتم اومدم دیدم به به. بوی دستپخت فاطمه خونه رو برداشته. نشستم و برام چای آورد. تلفن خونه زنگ خورد. فاطمه جواب داد. _سلام مادر خوبید؟ آره رسیده همینجاست.. چند دیقه ای میشه اومده. فاطمه بهم اشاره زد مادرته. خوشحال شدم. اصلا یادم رفته بود بهش زنگ بزنم. گوشی و آورد داد بهم، به احترامش از جام بلند شدم و گفتم: +سلام سردار. دورت بگردم. خوبی فدات شم زندگیم. بغضش ترکید و گفت: _سلام پسرم، خوبی فدات شم. خدا بابات و رحمت کنه. اونم گاهی اوقات میرفت و چند ماه نمی‌اومد. تا اینکه اگرم می‌اومد، یا شکسته بود، یا زخمی بود، یا نیومده برمیگشت منطقه. بلند شید بافاطمه بیاید اینجا. خواهرات و داداشات هم اینجان.همه منتظرتیم. +مادرجان، فاطمه غذا درست کرده، ما خونه می‌مونیم. ان‌شاالله عصر میایم اونجا پابوسی شما. خداحافظی کردیم. فاطمه اومد نشست پیشم. هدیه هاش و بهش دادم و یکی یکی باز کرد. خیلی خوشحال شد. ناهار و خوردیم و خسته و کلافه حدود سه ساعت خوابیدم. بعدش بیدار شدم دست و روم و شستم و با فاطمه رفتیم مزار پدرِ شهیدم. از همون طرفم رفتیم خونه مادرم، خواهرام اونجا بودن. داداشام هم بودن. خیلی خوشحال شدیم هم دیگرو دیدیم. اونا نمیدونستن من کجا میرم و میام. فقط میدونستند ماموریتم. فقط خانمم اطلاع داشت و مادرم. مادرم حتی از مکان ماموریتم با خبر نبود. مشغول بگو بخند بودیم ، دیدم گوشیم زنگ میخوره. دیدم ادارمون هست از جمع فاصله گرفتم و جواب دادم. حاج کاظم بود. _سلام عاکف. کجایی پسر؟ +خونه مادرم! _از جات تکون نمیخوری تا بهت بگیم. از اتاقت بیرون نمیای. +یعنی چی حاجی، چی شده مگه؟ _فعلا خداحافظ! تعجب کردم. از پشت پرده یواشکی خیابون و دید زدم. تردد خودروها و آدم‌ها عادی بود. طوری که خانواده حساس نشن اومدم دکمه آیفون تصویری و زدم و بیرون و جلوی درو رصد کردم. چیز خاصی نمیدیدم. مادرم گفت: ✍ادامه دارد.... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh