eitaa logo
داستان کوتاه📚☕
924 دنبال‌کننده
389 عکس
35 ویدیو
4 فایل
کپی برداری با ذکر آدرس کانال بلا مانع است. سال تاسیس: آذر 1398 ارسال داستان و ارتباط با ادمین: @admindastan تبلیغات و تبادل: @tablighat_arzaan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 📚📚 داستانهای کوتاه 📚📚 مجموعه داستان های کوتاه با موضوعات مختلف و متنوع: ✅ روانشناسی 🔹 تربیتی ✅ اخلاقی 🔸 ادبی ✅ طنز ♦ اعتقادی ✅ مذهبی 📣 روایی و... 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✾📚@dastankoutah 📚✾ 📖 📚📖📚📖📚📖📚📖📚
✨﷽✨ کودکی در دهان گرگ در بنی اسرائیل قحطی شدیدی پیش آمد (آذوقه نایاب شد) زنی لقمه نانی داشت آن را به دهان گذاشت که میل کند، ناگاه گدایی فریاد زد، ای بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت: در چنین موقعیت سزاوار است این لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بیرون آورد و آن را به گدا داد. زن طفل کوچکی داشت، همراه خود به صحرا برد و در محلی گذاشت تا هیزم جمع کند، ناگهان گرگی جهید و کودک را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت. فریاد مردم بلند شد، مادر طفل سراسیمه به دنبال گرگ دوید ولی هیچ کدام اثر نبخشید. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت می دوید. خداوند ملکی را فرستاد کودک را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحویل داد. سپس به زن گفت: آیا راضی شدی لقمه ای به لقمه ای؟ یکی لقمه (نان) دادی، یک لقمه (کودک) گرفتی! منبع📚:علامه محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 18 ┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•
✨﷽✨ درویش تهی دست درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: این اشاره‌ های تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت: چه می‌خواهی؟ درویش گفت: همین قلیان ، مرا بس است! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان را فروخت. خریدار قلیان، کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد! پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را به عنوان پیش کش، نزد کریم خان برد! روزگاری سپری شد و درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگهان چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست... ┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•
امیرالمؤمنین عليه السلام: برنامه ريزى درست، دارایی اندک را افزايش مى دهد؛ و برنامه ريزى نادرست، ثروت بسيار را نابود مى كند. حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ منبع📚: غررالحكم، حدیث 4833 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•
✨﷽✨ برکت دعای مادر محمد بن علی ترمذی، از عالمان ربانی و دانشمندان عارف مسلک بود. در عرفان و طریقت، به علم بسیار اهمیت می داد؛ چنان که او را حکیم الاولیاء می خواندند. در جوانی با دو تن از دوستانش، عزم کردند که به طلب علم روند. چاره ای جز این ندیدند که از شهر خود، هجرت کنند و به جایی روند که بازار علم و درس، در آن جا گرم تر است. محمد، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد. مادرش غمگین شد و گفت: ای جان مادر! من ضعیفم و بی کس و تو حامی من هستی؛ اگر بروی، من چگونه روزگار خود را بگذرانم. مرا به که می سپاری؟ آیا روا می داری که مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوی؟ از این سخن مادر، دردی به دل او فرود آمد. ترک سفر کرد و آن دو رفیق، به طلب علم از شهر بیرون رفتند. مدتی گذشت و محمد همچنان حسرت می خورد و آه می کشید. روزی در گورستان شهر نشسته بود و زار می گریست و می گفت: من این جا بی کار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتی باز آیند، آنان عالم اند و من هنوز جاهل. ناگاه پیری نورانی بیامد و گفت: ای پسر! چرا گریانی؟ محمد، حال خود را باز گفت. پیر گفت: خواهی که تو را هر روز درسی گویم تا به زودی از ایشان در گذری و عالم تر از دوستانت شوی؟ گفت: آری، می خواهم. پس هر روز، درسی می گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن معلوم شد که آن پیر نورانی، خضر (ع) بوده و این نعمت و توفیق، به برکت رضا و دعای مادر یافته است. منبع📚: تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری ┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•
✨﷽✨ بهترین خلق ( شیخ صدوق نقل کرده:) ابوذر رحمه الله از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شنيد كه مى‏ فرمود: اسرافيل بر جبرائيل مباهات كرد و گفت: من از تو بهتر هستم!! جبرائيل گفت: چگونه و به چه دليل تو از من بهترى؟ گفت: به خاطر اينكه من يكى از هشت فرشته اى هستم كه عرش الهى را بدوش دارند، و من مأمور دميدن در صور هستم، و من نزديك‏ترين فرشته به درگاه ربوبى ‏ام. جبرئيل گفت: من از تو بهترم!! اسرافيل گفت: چگونه و به چه علّت تو از من بهترى؟ جبرائیل گفت: به خاطر اينكه من امين پروردگار بر وحى، و فرستاده او بسوى انبياء و رسولانم، امر خسوف (ماه‏ گرفتگى) و غرق كردن اشياء به دست من است، و خداوند امّت‏هائى را كه بخواهد هلاك كند به دست من هلاك ونابود مى ‏كند. بعد اين دو [فرشته] نزاع خود را به پيشگاه الهى عرضه داشتند،خداوند به آنها خطاب كرد و فرمود: ساكت باشيد و مباهات نكنيد، به عزّت و جلالم قسم كسانی را آفريده ام كه از شما بهتر هستند... عرض كردند: آيا مخلوقى بهتر از ما آفريده ‏اى در حاليكه ما از نور آفريده شده ايم؟ فرمود: بلى، آنگاه به حجاب، قدرت فرمان داد كه ظاهر شود، وقتى آشكار شد ديدند كه بر ساق عرش نوشته شده است: لا إله إلّا اللَّه،" محمّد رسول‏ اللَّه،" وعليّ وفاطمة،" والحسن والحسين،"خير خلق ‏اللَّه. جبرئيل عرض كرد: يا ربّ! أسألك بحقّهم عليك أن تجعلني خادمهم! «خداوندا ! ازتو درخواست مى ‏كنم بحقّ اين بزرگواران كه مرا خدمتگزار ايشان قرار دهى»، و خداوند آن را پذيرفت، پس جبرئيل از اهل بيت قرار گرفت و او خادم و خدمتگزار ما مى‏ باشد. منبع📚: ارشادالقلوب،دیلمی، ج2، ص295 ؛ مدینه المعاجز،سید هاشم بحرانی ج2، ص394 هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبوها وَبَعلُها وَبَنوها... ┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر آن خندۀ زیبا به لب مولا نیست همه هستند ولی هیچ كسی زهرا نیست قطرۀ اشك علی تا به ته چاه رسید چاه فهمید كسی همچو علی تنها نیست ◼️ شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد طراحی فوق العاده از خانم فاطمه عبادی ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾• (سلام الله علیها) حضرت (سلام الله علیها)
﷽ شمع با برکت مادرم به تلاوت قرآن مجيد علاقه زيادى داشت و غالبا در شبانه روز هفت جزء تلاوت مى نمود و شبهاى ماه رمضان را نمى خوابيد و مشغول تلاوت قرآن و دعا و نماز بود. شبى در شمعدان به مقدار يك بند انگشت شمع باقيمانده بود و ما مى توانستيم در خارج از منزل شمع بیاوریم، ولی چون از طرف حكومت قدغن شده بود كه كسى نبايد از خانه اش خارج شود و اگر كسى را در كوچه وذبازار مى ديدند او را به زندان مى بردند و جريمه مى كردند ، مادرم به روشنایى همان مقدار از شمع مشغول تلاوت قرآن مجيد شد. به خدا سوگند ! كه تا آخر شب كه مادرم قرآن و دعا مى خواند شمع تمام نشد و از نمازش كه فارغ شد مشغول سحرى خوردن شديم باز تمام نشد. همين كه صداى اذان صبح بلند گرديد رو به خاموشى رفت و تمام شد و خلاصه يك بند انگشت شمع به مقدار نه ساعت براى ما به بركت مادرم روشنايى داد. منبع 📚: داستانهای شگفت، آیت الله دستغیب ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾•
﷽ فقیر روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند . در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟ پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !.... پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟ پسر پاسخ داد: فکر می کنم ! پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست ! آنها هر چند،نان کمی دارند ولی بدون نگرانی میخورند! نگران دزد نیستند! راحتتر میبخشند! هدیه هرچه دارند میدهند! و ... در پایان حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود . پسر اضافه کرد : متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم! ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾•
﷽ سنگ، ثروت و امید در زمانهای گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و... نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه بود نزدیک سنگ شد و با هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد ناگهان کیسه ای دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد داخل ان سکه های طلا و یک یاداشت پیدا کرد که در آن نوشته بود: هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد به شرط امید ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾•
﷽ ️امام صــادق (علیه السلام): هر کس شب را با گفتن تسبيحات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بخوابد، ازشمار مردان و زنانى است که بسيار ياد خدا مى ڪننـد. منبع📚: بحارالأنوار، ج۸۷، ص۱۷ در روایات دیگری از امام معصوم درباره مصداق ذکر کثیری سوال شد که در قرآن کریم به آن اشاره شده :«اُذکُرُوا اللّهَ ذِکراً کَثیراً» و امام فرمودند: «ذکر کثیر همان تسبیح مادرمان حضرت فاطمه (علیها السلام) است.» ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah ▪️✾• (سلام الله علیها) (علیه السلام)
﷽ پیله و پروانه شخصی تلاش پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنین نشد. در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد. و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد. 👈گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم. به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم. ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾•