eitaa logo
داستان نویس نوجوان
333 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال رسمی داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com ارتباط با ما و تبلیغات: @dastannevis_support
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ dastannevis.com
حرف تازه‌ای برای گفتن نیست یا بسیار کم است؛ تنها زبان است که می‌تواند یک معنا و مفهوم را از تکرار نجات دهد و برای میلیون بار دیگر آن را جذاب و خواندنی یا شنیدنی کند. منصور کوشان dastannevis.com
دنیا دنبال کتاب‌های جدید است. خوانندگان می‌خواهند صداهای غیر معمول را بشنوند، داستان‌ها و شخصیت‌های جدید را ببینند. پس فقط بنویسید و این کار را به روش خود انجام دهید. آن رایس dastannevis.com
مردی از خانه اش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه اش را بفروشد. دوستش یک آگهی نوشت و آنرا برایش خواند: خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت: این خانه فروشی نیست، در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی. خیلی وقت ها نعمت هایی که در اختیار داریم را نمی بینیم، چون به بودنشان عادت کرده ایم...! dastannevis.com
افراد کتابخوان و اهل مطالعه به یک نقطه‌ی خطرناک می‌رسند: توهم دانای کلی و بیشتر از بقیه فهمیدن و دانستن در این نقطه، دو اتفاق می‌افتد: ۱. فرد در همین مرحله تثبیت شده و از مطالعه دست بر می‌دارد ۲. فرد به مطالعه ادامه داده و به نقطه‌ی «هر بیشتر می‌خوانم می‌فهمم کمتر می‌دانم» می‌رسد. dastannevis.com
گنج‌طلایی نویسنده «هیچ عناصری در نویسندگی به اندازه نظم و «مهلت و ضرب الاجل» در اتمام کار مؤثر نیست. نویسنده در گوشه های تنگ و زمان دار و استرس برای تحویل کار است که به زوایای خلاق خود پی می برد و اثری می نگارد که شاید برای خودش هم تعجب آور باشد. آن گوشه خلوت و زمان دار برای نویسنده، کنج طلایی گنج است. من دوسال هر پنج هفته یکبار مجبور بودم سی صفحه نوشته تازه به علاوه ویرایش نوشته های قبلی و دو جستار مدون روی دو کتابی که خوانده بودم تحویل دهم. هیچ موقعیتی جز این زمان فشرده نمی توانست مرا در دنیای نویسندگی به جلو پرتاب کند.» dastannevis.com
برای گنجاندن مکان‌های عجیب و غریب در داستان، می‌توانی از تکنیک‌های زیر بهره بگیری تا این مکان‌ها به بخشی طبیعی و تأثیرگذار از روایت تبدیل شوند: ایجاد ارتباط با شخصیت‌ها: مکان‌های عجیب می‌توانند بازتابی از درون شخصیت‌ها باشند. برای مثال، اگر شخصیت دچار آشفتگی ذهنی است، مکانی پیچیده و پر از ابهام می‌تواند این آشفتگی را نمایان کند. این هم‌خوانی بین مکان و احساسات شخصیت‌ها به خواننده کمک می‌کند تا مکان را به‌عنوان بخشی از داستان بپذیرد. استفاده از حس‌ها برای توصیف: برای طبیعی‌تر شدن مکان، توصیف‌های حسی از صداها، بوها و حتی دما یا بافت محیط به خواننده کمک می‌کند تا با مکان عجیب و غریب ارتباط برقرار کند. کشف تدریجی و ایجاد ابهام: مکان‌های عجیب را می‌توان در طول داستان به تدریج و با رازهایی کشف کرد. این باعث می‌شود خواننده کنجکاو شده و با شخصیت‌ها همراه شود. قرار دادن عناصر آشنا در مکان عجیب: اگر برخی عناصر مکان عجیب، شبیه به چیزهای واقعی باشند، آن مکان در عین عجیب بودن، قابل باورتر می‌شود. ایجاد قوانین و ویژگی‌های خاص برای مکان: مکان‌های عجیب و غریب اغلب قوانین مخصوص به خود را دارند. این قوانین باید به شکلی ثابت و قابل درک معرفی شوند تا خواننده حس واقع‌گرایی بیشتری پیدا کند. با این روش‌ها، می‌توانی مکان‌های عجیب و غریب را به بخش‌های جذاب و تأثیرگذاری از داستانت تبدیل کنی که نه تنها به فضا و اتمسفر داستان کمک می‌کنند، بلکه عمق بیشتری به شخصیت‌ها و موضوعات داستانی می‌بخشند. dastannevis.com
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳ dastannevis.com
صبح‌ها می‌توانید با چند تکنیک ساده ذهن‌تان را آماده کنید تا درگیر ایده‌های خلاقانه شود. این‌ها چند ایده برای شروع یک روز نویسندگی پرانرژی هستند: تمرکز بر یک احساس خاص: قبل از شروع، یک احساس را انتخاب کنید (مثل شادی، دلتنگی، ماجراجویی یا کنجکاوی). سپس سعی کنید از زاویه‌ی آن احساس به جهان نگاه کنید. ببینید چگونه می‌توانید آن را در داستان خود بگنجانید. بازآفرینی یک خاطره: صبح‌ها می‌توانید یک خاطره یا خواب شبانه را مرور کنید و از آن برای نوشتن استفاده کنید. از خود بپرسید چطور می‌توانم این خاطره را به داستانی تازه تبدیل کنم؟ گذراندن لحظه‌ای با شخصیت‌های داستان‌تان: از خودتان بپرسید شخصیت اصلی‌ام اگر امروز صبح بود چه کار می‌کرد؟ چه احساسی داشت و چه هدفی برای این روزش داشت؟ ایده‌پردازی با مکان‌های عجیب: یک مکان خیالی یا واقعی اما عجیب و متفاوت را تصور کنید و ببینید چطور می‌توانید آن را به بخشی از داستان تبدیل کنید. عبارت آغازین الهام‌بخش: جمله‌ای کوتاه و چالش‌برانگیز بنویسید که جرقه‌ای برای یک ماجرا یا دیالوگ جدید باشد، مثل "امروز قرار نیست چیزی طبق نقشه پیش برود." این روش‌ها کمک می‌کنند ذهن‌تان به تدریج برای نوشتن آماده شود و شاید الهام‌بخش داستان‌های جدیدی نیز باشند. dastannevis.com
در جنگلی سرسبز و پر از رنگ، پرنده‌ای کوچک و بازیگوش به نام «پَرپَر» زندگی می‌کرد. پَرپَر با پرهای ساده و خاکستری خود همیشه به دنبال راهی برای جلب توجه بود. او عاشق این بود که در مرکز توجه دیگران باشد، اما پرهایش در میان رنگین‌کمان پرهای دیگر پرندگان جنگل زیاد به چشم نمی‌آمد. یک روز، پَرپَر هنگام بازی در کنار رودخانه، به چند برگ رنگارنگ و پَرهای افتاده از سایر پرندگان برخورد کرد. فکری به ذهنش رسید: «چرا من نتوانم شبیه یکی از این پرندگان شوم؟» او برگ‌ها و پرها را جمع کرد، روی بدنش گذاشت و به شکلی عجیب و خنده‌دار شبیه یک طاووس درآمد. سپس به سمت میدان اصلی جنگل پرواز کرد تا دوستانش را غافلگیر کند. وقتی به میدان رسید، بقیه پرندگان با چشمانی از تعجب و خنده به او نگاه می‌کردند. کلاغی با خنده گفت: «پَرپَر، تو دیگه کی هستی؟ طاووسی؟» پَرپَر با افتخار گفت: «بله! امروز من طاووس هستم!» این‌طور شد که اولین پرنده‌ی کاسپلیر جنگل به وجود آمد. از آن روز به بعد، پَرپَر هر روز لباسی جدید برای خودش درست می‌کرد؛ یک روز مثل یک عقاب قدرتمند، روز دیگر مثل یک قناری زیبا و شاداب. هر وقت که پرندگان پَرپَر را می‌دیدند، با خنده و شگفتی در انتظار شخصیت جدیدش بودند. حتی یک روز او شبیه جغد شد و با نگاه‌های جدی و پرابهتش همه را خنداند. داستان پَرپَر به زودی در تمام جنگل پیچید و به همه پرندگان یاد داد که همیشه لازم نیست شبیه بقیه باشیم؛ بلکه می‌توانیم خلاق و متفاوت باشیم و از این تفاوت لذت ببریم. dastannevis.com