eitaa logo
📝 داستان شیعه 🌸
2.3هزار دنبال‌کننده
59 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✨ نورِ حضرت زهرا (س) از ابان بن تغلب نقل می‌کند که گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم: یا ابن رسول اللَّه! برای چه فاطمه اطهر، زهرا نامیده شد؟ فرمود: «برای اینکه نور حضرت زهرا سلام الله علیها روزی سه مرتبه برای امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌درخشید. نور صورت آن بانوی معظمه در وقت نماز صبح، آن هنگام که مردم هنوز در رختخواب خود بودند می‌درخشید. سفیدی آن نور داخل اتاق‌های اهل مدینه می‌گردید و حیاط خانه هایشان سفید می‌شد. آنها از مشاهده این منظره در شگفت می‌شدند، نزد پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله می‌آمدند و درباره سرچشمه نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آنان را به سوی خانه زهرای اطهر سلام الله علیها روانه می‌کرد. زمانی که آنها به طرف خانه آن بانو می‌رفتند، می‌دیدند که او بر سر سجاده عبادت نشسته و نور صورت وی از محراب عبادتش ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور فاطمه علیها السلام بوده است. هنگامی که ظهر می‌شد و فاطمه اطهر سلام الله علیها آماده نماز ظهر می‌گردید، نور زرد خاصی از پیشانی وی می‌درخشید و داخل خانه‌های اهل مدینه می‌شد؛ به گونه ای که در و دیوار خانه ها، لباس و رنگ چهره هایشان زرد می‌گردید. وقتی درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند، پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله آنان را به سوی خانه زهرای اطهر علیها السلام روانه می‌کرد. زمانی که آنها به سمت خانه آن بانوی مکرمه می‌رفتند، مشاهده می‌کردند که او در میان محراب عبادت ایستاده و نور زردی از پیشانی وی ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور پیشانی مبارک آن حضرت بوده است. زمانی که آفتاب غروب می‌کرد، صورت حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها سرخ‌فام می‌شد و نوعی نور سرخ از آن ساطع می‌گردید و آن بانو بابت این نعمت، شکر حضرت پروردگار را به جای می‌آورد. نور سرخی که از چهره وی می‌درخشید، داخل خانه‌های مردم می‌گردید، به شکلی که حیاط خانه‌های آنان به رنگ سرخ‌فام در می‌آمد. مردم که از مشاهده آن منظره تعجب می‌کردند، به حضور رسول خدا می‌شتافتند و درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا آنان را به طرف خانه زهرای اطهر علیها السلام می‌فرستاد. هنگامی که آنها به خانه فاطمه زهرا می‌رسیدند، می‌دیدند که آن بانوی معظمه بر سر سجاده عبادت نشسته و سرگرم تسبیح و تمجید پروردگار است و نور قرمزی از صورت وی می‌درخشد. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور چهره آن بانوی مکرمه بوده است. آن نور تا زمان ولادت امام حسین علیه السّلام همچنان با او بود و در صورت ما امامان نیز هر کدام پس از دیگری خواهد بود، تا روز قیامت.» 📔 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۱۱ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 نامگذاری حضرت زهرا (س) از جابر نقل می‌کند که گفت: «از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم: «برای چه فاطمه اطهر، زهرا نامیده شد؟» فرمود: «برای اینکه خدای حکیم آن بانو را از نور با عظمت خود آفرید. هنگامی که این نور درخشید، آسمان‌ها و زمین از نور او روشن شدند و چشم‌های ملائکه خیره شد. ملائکه خدای را سجده کردند و پرسیدند: «پروردگار ما! این چه نوری است؟» خداوند فرمود: «این یکی از نورهای من است که آن را در آسمان خود جای دادم. این نور را از عظمت خویشتن آفریدم و آن را از صلب یکی از پیامبرانم که او را بر تمام انبیا برتری داده‌ام خارج می‌کنم. از این نور امامانی به وجود می‌آورم که پس از قطع شدن وحی من، برای امر و دین من قیام می‌کنند و به راه راست هدایت خواهند شد.» 📔 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۱۲ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ❣ دوستدار فاطمه (س) از محمّد بن مسلم نقل شده است که حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: «فاطمه زهرا سلام الله علیها بر در جهنم موقفی خواهد داشت. هنگامی که روز قیامت فرا رسد، در میان دو چشم هر کسی نوشته می‌شود که وی مؤمن یا کافر است، آنگاه به کسی که دوستدار فاطمه است اما بسیار گناه کرده، امر می‌شود که به طرف جهنم برود. وقتی که آن حضرت می‌بیند که بین دو چشم آن شخص نوشته شده «دوست فاطمه»، می‌گوید: «پروردگارا! تو مرا فاطمه نامیدی و وعده دادی کسی که مرا و فرزندانم را دوست داشته باشد، به وسیله من از آتش جهنم نجات دهی. همانا که وعده تو بر حق است و خلف وعده نخواهی کرد!» خداوند رئوف خواهد گفت: «راست می‌گویی، من تو را فاطمه نامیدم و کسی که تو را و فرزندانت را دوست داشته باشد، از آتش جهنم بر کنار خواهم داشت. وعده من حق است و خلف وعده نخواهم کرد. من بدین منظور دستور دادم این بنده‌ام را به جهنم ببرند که تو شفیع او شوی و من شفاعت تو را بپذیرم تا مقام و منزلتی که تو نزد من داری، برای ملائکه و پیامبران و اهل محشر معلوم شود. حال دست هر کس را که در میان دو چشم او نوشته شده «مؤمن» بگیر و داخل بهشت کن.» 📔 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۱۵ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🤲 گوش به دعای مادر در آن شب، همه‌اش به کلمات مادرش - که در گوشه‌ای از اطاق رو به‌ طرف قبله کرده بود - گوش می‌داد. رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب، که شب جمعه بود، زیر نظر داشت. با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خیر می‌کند، و یک یک را نام می‌برد و از خدای بزرگ برای هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت می‌خواهد، برای شخص خود از خداوند چه چیزی‌ مسألت می‌کند؟ امام حسن علیه السلام آن شب را تا صبح نخوابید، و مراقب کار مادرش، زهرای مرضیه سلام الله علیها بود. و همه‌اش منتظر بود که ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا می‌کند، و از خداوند برای خود چه خیر و سعادتی می‌خواهد؟ شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت. و امام حسن، حتی‌ یک کلمه نشنید که مادرش برای خود دعا کند. صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا من هر چه گوش کردم، تو درباره دیگران دعای خیر کردی و درباره‌ خودت یک کلمه دعا نکردی؟ مادر مهربان جواب داد: پسرک عزیزم! اول همسایه، بعد خانه خود. 📔 بحار الأنوار: ج١٠، ص٢۵ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 رفتار حکیمانه با یک مخالف مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، در ریاستش در شهر سامرا بر عده‌ای از نیکان اهل علم، مراقب بود که مبادا خدای ناکرده کوچکترین انحرافی در آن پدید آید. این مقدار به موضوع اهمیت می داد که اگر نقطه ضعفی از یک روحانی مشاهده می‏ کرد فورا وسیله اخراج او را از سامرا فراهم می‏ ساخت بدون آنکه آن شخص متوجه گردد که سبب اخراج او میرزای شیرازی بوده است. زیرا مرحوم میرزا نمی‏ خواست با این کار یک نوع سردی رابطه و رنجش خاطر بین خودش و آن طلبه ایجاد گردد. چنانچه آقازاده یکی از علماء تهران به سامرا آمده بود و در هر مجلسی که حضور می‏ یافت از میرزا انتقاد می‏ نمود تا آنکه عده‏‌ای مرحوم میرزا را از این موضوع مطلع ساخته و گفتند که خوب است حقوق ماهیانه او را قطع کنید یا آنکه از سامراء بیرونش کنید. ولی مرحوم میرزا هیچگونه ترتیب اثری بر این سخنان نداد. مدت زمانی گذشت تا عده‌ای از تهران برای زیارت آمدند بعد خدمت میرزا رسیدند. مرحوم میرزا به ایشان فرمود: چنانچه مایل باشید فلانی (همان آقازاده) را با خودتان ببرید تهران تا روحانی و امام جماعت شما باشد آن افراد موافقت نمودند. مرحوم میرزا هم وسیله سفر آن آقازاده را به بهترین وجه فراهم نمود، بالاخره آن آقازاده با احترام وارد تهران شد. و این نیکو اندیشیدن میرزا موجب شد که علاقه خاصی بین میرزا و آن طلبه ایجاد شد. و این جریان گذشت تا مساله تحریم تنباکو پیش آمد. ناصر الدین شاه در این فکر شد که فتوای میرزا مبنی بر تحریم تنباکو را به دست خود علماء و روحانیون خنثی سازد. آن هم از راه همین آقا زاده‌ای که فعلا در تهران شخصیت یافته است. لذا از ایشان خواست که علماء را در خانه خود دعوت و به آنان ابلاغ کند که شاه می‏ خواهد با شما سخن بگوید. این عالم علماء را در منزلش گرد آورد تا آنکه شاه آمد و مراسم انجام گرفت. پس از آن شاه رو کرد به علماء و پرسید: مگر نه این چنین است که حلال پیمبر حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت؟ گفتند: بلی چنین است. شاه پرسید: پس سبب چیست که محمد حسن شیرازی تبناکو را حرام کرده است؟ آقایان پاسخ ندادند. اما آن آقازاده صاحب منزل، در پاسخش گفت : ای شاه او را به محمد حسن نام بردی مگر نمی ‏دانی او رهبر شیعه و نائب امام زمان و مقتدای مردم است؟ بگو آقا حاج میرزا حسن شیرازی (ادام الله ظله) که خداوند سایه ‏اش را مستدام بدارد ما منتظر دستور میرزا هستیم و گرنه خود ما با شمشیر عمل می‏ کنیم. باز به غضب شاه افزوده شد و مجلس را ترک گفت. و در نتیجه شاه به مقصود خود نائل نگشت. حاضرین در مجلس که ناظر جریان بودند برای میرزا نامه نوشتند و قضیه را کاملا در نامه برای میرزا شرح دادند. مرحوم میرزا آن افرادی که از میرزا می‏ خواستند آن آقازاده را به سبب انتقادش از میراز از سامراء اخراج کند طلبید و فرمود: این طلبه‌ای که شما از او انتقاد و بدگوئی می‏ کردید و به من پیشنهاد می‏ کردید که شهریه او را قطع کنم و من توجهی به انتقاد شما نکرده و به او احترام و احسان نمودم برای یک چنین روزی بود. آن وقت جریان را نقل کردند آن افراد این فکر رسا و تدبیر به جای آن مرحوم را ستودند. 📔 مردان علم در میدان عمل، ج۱ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ پاره تن رسول الله (ص) از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت شده است که فرمود: «یک بار شخص کوری از فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه خواست که به حضورش مشرف شود. فاطمه اطهر سلام الله علیها اجازه داد که آن شخص کور به حضورش برسد، اما خود را از وی پوشانید. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از زهرا سلام الله علیها پرسید: «این مرد کور بود و تو را را نمی دید. چرا خود را از او پوشاندی؟» فاطمه سلام الله علیها پاسخ داد: «اگر چه او مرا نمی دید، ولی من او را می‌دیدم. گذشته از این بویم به مشام او می‌رسید!» رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی.» 📔 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۹۲ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا