eitaa logo
📝داستان شیعه🌸
2.4هزار دنبال‌کننده
35 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔹 غضب و خشنودی خدا از حضرت صادق علیه السلام، از علی بن ابی طالب علیهما السّلام نقل می‌کند که پیغمبر اکرم اسلام صلی الله علیه وآله به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «ای فاطمه! خدا برای غضب تو غضب می‌کند و از خشنودی تو خشنود می‌شود.» راوی می‌گوید: «صندل به حضور امام جعفر صادق علیه السّلام آمد و گفت: «این جوانان از تو احادیث عجیب و غریبی برای ما نقل می‌کنند! » فرمود: «چه حدیثی؟» گفت: «به ما می‌گویند که شما گفته ای خدا برای غضب فاطمه غضب می‌کند و از خشنودی وی خشنود می‌شود؟» حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «آیا نه چنین است که شما روایت کرده اید: «خدای حکیم برای غضب بنده مؤمن غضب می‌کند و از رضایت وی راضی و خوشحال می‌شود؟» گفت: «چرا؟» فرمود: «پس چرا منکر این می‌شوید که فاطمه مومنه است و خدا برای غضب فاطمه غضب می‌کند و از خشنودی او خشنود می‌شود؟» صندل گفت: «خدا بهتر می‌داند که مقام پیامبری را در چه خاندانی قرار دهد.» 📔 بحار الأنوار: ج۴۳، ص۲۲ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸 گریه کودکان امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود: «ای مفضل! از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش. بدان که در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماری ها و نارسایی های سخت و ناگوار مانند نابینایی به او رساند. گریه، آن رطوبت را از سر کودکان سرازیر می کند و بدین وسیله، تن درستی بدن و چشم آنها را فراهم می کند. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن می شوند که کودک از گریه اش سود برد. اینان همواره در سختی می افتند و می کوشند او را ساکت کنند و با فراهم آوردن خواسته هایش، او را از گریه باز دارند، ولی نمی دانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکی پیدا می کند. چه بسا در اشیا، منافعی باشد که معتقدانِ به اهمال و بی تدبیری در کارِ عالَم، از آن غافل اند و اگر می دانستند، هیچ گاه نمی گفتند فلان چیز بی ثمر است؛ زیرا آنان از اسباب و علل آگاه نیستند. به راستی هر چه را منکران نمی دانند، عارفان می بینند. چه بسیار است چیزهایی که دانش اندک آفریده ها از آن کوتاه و خالق آفرینش باعلم بی پایانش از آن آگاه است». 📔 بحار الأنوار، ج۳، ص۶۶ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 إن‌شاء‌الله می‌دهم! امام جعفر صادق علیه السلام از پدر ارجمند خود امام باقر علیه السلام نقل فرمود: نیازمندی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و چیزی از ایشان طلبید. رسول خدا فرمود: آیا کسی هست که بتواند به من قرض بدهد؟ مردی از انصار از قبیله بنی جلبی برخاست و عرض کرد: من می‌توانم ای رسول خدا! فرمود: به این نیازمند چهار طبق خرما بده. مرد انصاری آن بار را به آن مرد داد و سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برگشت و آن را از ایشان طلب کرد. پیامبر فرمود: إن شاء الله می‌دهم. بار دیگر نزد حضرت آمد و ایشان فرمود: إن شاء الله می‌دهم. بار سوم نزد حضرت آمد و ایشان فرمود: إن شاء الله می‌دهم. عرض کرد: ای رسول خدا! بسیار فرمودی إن شاء الله می‌دهم! رسول خدا لبخندی زد و فرمود: آیا کسی هست که بتواند به من قرضی بدهد؟ مردی برخاست و عرض کرد: من می‌توانم ای رسول خدا! فرمود: چقدر می‌توانی؟ عرض کرد: هر چه بخواهی. فرمود: به این مرد هشت طبق خرما بده. مرد انصاری عرض کرد: ای رسول خدا! من فقط چهار طبق دادم. ایشان فرمود: چهار طبق دیگر بده. 📔 قرب الإسناد: ص۴۴ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ نماز ایستاده از ابن بُکَیر روایت شده که وی گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره نماز خواندن در حالت نشسته یا با تکیه بر عصا یا دیوار پرسیدم. ایشان فرمود: «خیر، پدر تو را با این حالت چه کار؟! پدر تو هنوز به این شرایط نرسیده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آن که سالمند و سنگین شده بود نماز را ایستاده می‌خواند، تا این که خداوند تبارک و تعالی نازل فرمود: «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی!. (طه، ۱-۲) 📔 قرب الإسناد: ص۸۰ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱. امام رضا علیه السلام از پدران ارجمند خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که ایشان فرمود: فرشته ای نزدم آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: اگر می‌خواهی دشت مکه را برایت طلا کنم. امام علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن دم سر سوی آسمان فراز کرد و فرمود: پروردگارا یک روز سیر می‌شوم و تو را می‌ستایم و یک روز گرسنه می‌شوم و از تو می‌خواهم. ۲. از عمار روایت شده که وی گفت: داشتم گوسفندان خانواده‌ام را می‌چراندم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز داشت گوسفند می‌چراند. عرض کردم: ای محمد! آیا می‌آیی به «فخ» برویم من آن جا را چمنزاری سرسبز دیدم. حضرت فرمود: بله. فردا من به «فخ» رفتم و دیدم حضرت محمد صلی الله علیه و آله زودتر از من آن جا رسیده و ایستاده و گوسفندانش را از چمنزار دور می‌کند. ایشان فرمود: چون با تو وعده کرده بودم دوست نداشتم قبل از آمدنت گوسفندانم را بچرانم. 📔 بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۰ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸 تکه نان امام رضا علیه السلام از پدران ارجمند خود علیه السلام نقل فرمود: حضرت علی علیه السلام فرمود: همراه پیامبر صلی الله علیه و آله داشتیم خندق را حفر می‌کردیم که ناگاه فاطمه سلام الله علیها آمد و تکه ای نان آورد و به پیامبر داد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: این تکه نان چیست؟ فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: قرصی نان برای حسن و حسین علیهما السلام پختم و این تکه را نیز برای شما آوردم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای فاطمه! بدان که این نخستین طعامی است که پس از سه روز وارد شکم پدرت شده است. 📔 عیون أخبار الرضا (ع): ص ۲۰۵ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ بنده‌ترین بندهٔ خدا امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: زنی بادیه نشین بر رسول خدا صلی الله علیه و آله گذر می‌کرد حال آن که حضرت روی زمین پست نشسته بود و غذا می‌خورد. آن زن عرض کرد: ای محمد! به خدا سوگند تو همانند بندگان غذا می‌خوری و همانند آنان می‌نشینی. رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمود: وای بر تو! کدام بنده‌ای از من بنده‌تر است؟ زن عرض کرد: پس لقمه‌ای از غذایت را به من بده. حضرت لقمه ای به او داد. عرض کرد: نه! به خدا سوگند فقط لقمه ای را می‌خواهم که در دهان داری! رسول خدا صلی الله علیه و آله لقمه را از دهان خود درآورد و به آن زن داد و او آن را خورد. امام صادق علیه السلام فرمود: آن زن تا زمانی که از دنیا رفت هیچگاه به دردی دچار نشد. 📔 المحاسن: ص۴۵۷ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌴 زائر امام حسین (ع) علی بن محمد می‌گوید: ماهی یک مرتبه از کوفه به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می‌رفتم، چون پیر شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زیارت امام بروم. یک بار پای پیاده به راه افتادم، پس از چند روز به زیارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام کردم و دو رکعت نماز زیارت خواندم و خوابیدم. در عالم رؤیا دیدم امام حسین علیه السلام از قبر بیرون آمد و فرمود: ای علی! چرا در حق من جفا کردی؟ در صورتی که تو به من مهربان بودی؟ عرض کردم: سرورم! جسمم ضعیف شده و پاهایم توان راه رفتن ندارد و احساس می‌کنم عمرم به پایان رسیده است و اکنون که آمده‌ام چند روز در راه بودم و با سختی بسیار به زیارتت مشرف شدم، دوست دارم روایتی را که نقل کرده‌اند از خود شما بشنوم. حضرت فرمود: بگو کدام است؟ عرض کردم: روایت کرده‌اند؛ که فرموده‌اید: هر کس در حال حیاتش مرا زیارت کند، من او را پس از وفاتش زیارت خواهم کرد؟ امام علیه السلام فرمود: بلی من گفته‌ام. (افزون بر این) هرگاه ببینم زوار من گرفتار آتش جهنم است، او را از آتش جهنم بیرون می‌آورم. 📔 بحار الأنوار: ج١٠١، ص١۶ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبلیغ شیعه
حرز امام جواد علیه سلام رو میشناسی😳 میدونی چه کارای ازش بر میاد😱 میدونی آیت‌الله بهجت چی گفته راجع حرز امام جواد😨🤯 👇 موجب دور ماندن بلایا🚸‼️ موصون ماندن از چشم زخم❌😤 دفع شر و بدی👹⛔️ افزایش برکت🎁😇 افزایش مهر و محبت بین زوجین👩‍❤️‍👨❤️ گشایش از امور🔐😍 و اثر معجزه آسا دیگر🤩🥳 نوشته شده بر روی پوست آهو🦌 نوشته شده توسط اساتید👳‍♂ نوشته شده در ساعات سعد🦋 👇 https://eitaa.com/joinchat/962003496C6c2e6c79b2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ تشرف در مسجد کوفه عالم نبیل مولی محسن اصفهانی ساکن و مدفون کربلا که از موثق ترین ائمه جماعات بود گفت: سید محمد قطیفی به من خبر داد که در یکی از شب‌های جمعه، قصد رفتن به مسجد کوفه کردم. اما زمانه اوضاعی مخوف داشت و کسی بدون جماعت و آمادگی قبلی به سمت مسجد نمی رفت، زیرا راهزنان و دزدان در اطرف نجف اشرف زیاد شده بودند و برای همین من با یکی از طلاب با هم حرکت کردیم. وقتی داخل مسجد شدیم، فقط یک نفر را دیدیم که مشغول عبادت بود و ما شروع به انجام آداب مسجد کردیم. وقتی غروب خورشید نزدیک شد، به سمت در مسجد آمدیم و آن را بستیم و پشت آن را پر از سنگ و چوب و آجر و گل کردیم تا اینکه مطمئن شدیم کسی از خارج مسجد، نمی تواند به طور عادی آن را بگشاید. سپس به داخل مسجد رفتیم و مشغول نماز و دعا شدیم. وقتی فارغ شدیم من و دوستم رو به قبله در دکة القضاء نشستیم و آن مرد صالح، با صدای بلند و حزینی در راهروی نزدیک باب فیل مشغول قرائت دعای کمیل شد و آن شب مهتابی و مه آلود بود و من به آسمان نظر می‌کردم! وقتی اوضاع چنین شد، دیدم عطری در فضا پیچید و فضا را نیکوتر از بوی مشک نافه اذفر کرد که برای قلب از نسیم سحری روح افزاتر بود، و در میان شعاع‌های نور ماه، اشعه ای مانند شعله آتش دیدم که بر ماه غالب آمد و در این حال صدای مرد صالح دعاخوان کم شد و من ناگهان مرد جلیل و با عظمتی را دیدم که از سمت در بسته مسجد داخل شد. وی لباسی حجازی به تن داشت و بر دوش شریفش سجاده ای داشت که عادت مردم اهل مکه و مدینه تا امروز است و با سکینه و وقار و هیبت و جلال راه می‌رفت و به سمت حرم حضرت مسلم علیه السّلام رفت و برای ما از حواسمان، تنها چشم خوار و قلب به پرواز آمده باقی ماند. وقتی از کنار ما به سمت قبله آمد، به ما سلام کرد. سید قطیفی می‌گوید: دوستم که اساساً شعور و ادراکی برایش نماند و نتوانست سلامش را پاسخ دهد، ولی من خیلی تلاش کردم، تا اینکه در کمال سختی و مشقت سلامش را پاسخ دادم! وقتی داخل مسجد شد و از چشم ما مخفی شد، دل از دست رفته مان به سینه برگشت و گفتیم: این که بود و از کجا داخل مسجد شد؟ ما به سمت آن مردی که به تنهایی مشغول عبادت بود رفتیم و دیدیم که گریبان دریده و به شدت مانند شخص مشتاق و محزون گریه می‌کند. از او جریان را پرسیدیم، گفت: برای فوز به تشرف به محضر ناموس دهر و امام زمان علیه السّلام، چهل شب جمعه به این مسجد آمدم و امشب شب آخر بود و من به حسب ظاهر، نتوانستم به فیض لقای حضرت برسم، جز اینکه من چنانچه مرا دیدید مشغول دعا بودم. ناگهان دیدم حضرت علیه السّلام آمد و بالای سرم ایستاد. من متوجه او شدم. حضرت فرمود: چه می‌کنی؟ یا فرمود: چه می‌خوانی؟ (تردید از سید قطیفی است) من نتوانستم جواب سؤال او را بدهم و او همان طور که دیدید، از کنار من عبور کرد و رفت. ما به سمت درب مسجد رفتیم و آن را به همان نحو که بسته بودیم، یافتیم و با حالت شکر و حسرت برگشتیم! 📔 بحار الأنوار: ج۵۳، ص۲۶۵ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱. از انس بن مالک روایت شده که وی گفت: من ده سال در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و در همه این مدت بوی عطر استشمام می‌کردم، هرگز رایحه ای خوش تر از رایحه حضرت نبوییدم، وقتی یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را می‌دید حضرت در کنار او می‌ایستاد و نمی رفت تا آن مرد برود، وقتی یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را می‌دید با او دست می‌داد و دست خود را نمی کشید تا آن مرد دستش را بکشد، هیچگاه در حضور کسی پاهای خود را دراز نمی کرد، هرگاه کسی کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌نشست تا او برنمی خاست حضرت بلند نمی شد. ۲. از انس بن مالک روایت شده که وی گفت: مردی اعرابی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و ردای ایشان را گرفت و چنان محکم کشید که دیدم لبه ردای حضرت بر پوست گردن ایشان جا انداخت. سپس عرض کرد: ای محمد! دستور بده از مال خدا که نزد توست به من چیزی بدهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او رو کرد و خندید و دستور داد تا به او چیزی بدهند. 📔 بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱. از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: در جنگ بدر ما به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه می‌بردیم و ایشان بیش از همه به دشمن نزدیک بود، حضرت در آن روز از بی باک ترین مردم بود. نیز از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: وقتی کارزار سخت می‌شد و دو قوم رو در رو می‌شدند ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه می‌بردیم، هیچ کس به دشمن نزدیک تر از ایشان نبود. ۲. در روایت دیگری از انس آمده: رسول خدا صلی الله علیه و آله دلیرترین و نیک ترین و بخشنده ترین مردم بود. شبی اهل مدینه از صدایی هراسان شدند و سوی صدا به راه افتادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله که پیشتر از آنان رسیده بود آنان را دید و فرمود: نترسید. حضرت بر اسب سوار شده بود و شمشیری به گردن داشت. ایشان به مردم فرمود: نترسید، سرابی بیش نیست. 📔 مکارم الأخلاق، ص۱۷ 🔰 @DastanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ تحصیل روزی امام صادق عليه‌السلام جامه زبر کارگری برتن ، و بیل در دست داشت، و در بوستان خویش سرگرم بود. چنان فعالیت کرده بود که سرا پایش را عرق‌ گرفته بود. در این حال ، ابوعمر و شیبانی وارد شد، و امام علیه السلام را در آن تعب و رنج‌ مشاهده کرد. پیش خود گفت، شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست‌ گرفته و متصدی این کار شده این است که کسی دیگر نبوده، و از روی ناچاری‌ خودش دست به کار شده. جلو آمد و عرض کرد : این بیل را به من بدهید، من انجام می‌دهم. امام علیه السلام فرمود: نه، من اساسا دوست دارم که مرد برای تحصیل روزی رنج‌ بکشد و آفتاب بخورد. 📔 بحار الأنوار: ج١١، ص١٢٠ 🔰 @DastanShia