eitaa logo
📝 داستان شیعه 🌸
2.3هزار دنبال‌کننده
59 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✨ ﷽ ✨ 📖 اگه به داستان‌هایی که با زندگی معصومین مرتبطه یا داستانهای تاریخی پندآموز علاقه‌داری، مارو دنبال کن... ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✨ کهیعص از سعد بن عبد اللّه روایت می‌کند که گفت: به حضرت قائم آل محمّد صلّی اللّه علیهم اجمعین گفتم: تأویل کهیعص چیست؟ فرمود: این حروف از اخبار غیبی است که خداوند بنده خود حضرت زکریا را از آن‌ها آگاه نمود و سپس داستان آن را برای حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله شرح داد. جریان این قضیه بدین شرح است که حضرت زکریا علیه السّلام از خدا خواست که نام‌های مبارک پنج تن آل عبا را به او یاد دهد. جبرئیل به زمین هبوط کرد و آن‌ها را به حضرت زکریا علیه السّلام تعلیم داد. هر وقت حضرت زکریا نام‌های مبارک: محمّد، علی، زهرا، و حسن علیهم السّلام را می‌برد غم و اندوه وی برطرف می‌شد، ولی هر گاه نام مبارک حسین را می‌برد گریه راه گلوی او را می‌گرفت و نفس وی به شماره می‌افتاد. تا اینکه یک روز حضرت زکریا گفت: بار خدایا! برای چیست که هر وقت من نام آن چهار نفر را می‌برم غم و اندوه من برطرف می‌شود، ولی هنگامی که نام حسین را می‌برم چشمانم اشکبار شده و نفسم به شماره می‌افتد!؟ خداوند متعال داستان شهادت امام حسین را برای زکریا شرح داد و فرمود: کهیعص. کاف اشاره به کربلای امام حسین علیه السّلام است. هاء اشاره به هلاکت عترت پاک دارد. یاء اشاره به نام یزید است که در حق حسین علیه السّلام ظلم کرد، عین اشاره به عطش حسین و صاد اشاره به صبر آن بزرگوار است. هنگامی که حضرت زکریا این جریان را شنید مدت سه روز از سجده گاه خویش خارج نشد و در آن مدت به احدی اجازه ورود نداد. آنگاه مشغول گریه و زاری شد، وی برای امام حسین علیه السّلام مرثیه می‌خواند و می‌گفت: پروردگارا! آیا بهترین خلق خود (یعنی حضرت محمّد) را دچار مصیبت فرزندش می‌کنی؟ بار خدایا! آیا یک چنین بلایی را بر در خانه آن حضرت پیاده خواهی کرد؟ پروردگارا! آیا لباس یک چنین مصیبتی را به علی و زهرا می‌پوشانی؟ بار خدایا! آیا چنین مصیبتی را نصیب آنان خواهی کرد؟ سپس حضرت زکریا دعا کرد و گفت: پروردگارا! پسری به من عطا کن که در این زمان پیری چشم من به وی روشن شود، وقتی که این پسر را به من عطا کردی مرا شیفته محبت وی بگردان، سپس مرا دچار مصیبت او بکن همچنان که حضرت محمّد حبیب خود را دچار مصیبت فرزند خواهی کرد! آنگاه خدا حضرت یحیی علیه السّلام را به زکریا عطا کرد و او را دچار مصیبت وی نمود. 📔 احتجاج: ص٢٣٩ 🔰 @DastanShia
. 🌴 زائر امام حسین (ع) علی بن محمد می‌گوید: ماهی یک مرتبه از کوفه به زیارت قبر امام حسین علیه السلام می‌رفتم، چون پیر شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زیارت امام بروم. یک بار پای پیاده به راه افتادم، پس از چند روز به زیارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام کردم و دو رکعت نماز زیارت خواندم و خوابیدم. در عالم رؤیا دیدم امام حسین علیه السلام از قبر بیرون آمد و فرمود: ای علی! چرا در حق من جفا کردی؟ در صورتی که تو به من مهربان بودی؟ عرض کردم: سرورم! جسمم ضعیف شده و پاهایم توان راه رفتن ندارد و احساس می‌کنم عمرم به پایان رسیده است و اکنون که آمده‌ام چند روز در راه بودم و با سختی بسیار به زیارتت مشرف شدم، دوست دارم روایتی را که نقل کرده‌اند از خود شما بشنوم. حضرت فرمود: بگو کدام است؟ عرض کردم: روایت کرده‌اند؛ که فرموده‌اید: هر کس در حال حیاتش مرا زیارت کند، من او را پس از وفاتش زیارت خواهم کرد؟ امام علیه السلام فرمود: بلی من گفته‌ام. (افزون بر این) هرگاه ببینم زوار من گرفتار آتش جهنم است، او را از آتش جهنم بیرون می‌آورم. 📔 بحار الأنوار: ج١٠١، ص١۶ 🔰 @DastanShia
. 📚 داستان عجیب مفاتیح و قرآن جناب حاج ملا علی بن حسن کازرونی از کویت به شیراز آمدند و بیمار بودند و برای درمان به بیمارستان نمازی مراجعه کردند. کتاب مفاتیح الجنان و قرآن مجید همراه آورده و فرمود که این دو را داستانی است: اما مفاتیح: من در کودکی بی پدر و مادر شدم و کسی مرا به مکتب نفرستاد و بی سواد بودم تا سالی که به عزم درک زیارت عرفه، کربلا مشرف شدم، روز عرفه برخاستم مشرف شوم از کثرت جمعیت راه عبور مسدود بود به طوری که نمی‌توانستم حرم مشرف شوم و هرچه فحص کردم یک نفر باسواد را که مرا زیارت دهد و با او زیارت وارده را بخوانم کسی را ندیدم. شکسته و نالان حضرت سیدالشهداء را خطاب کردم: آقا! آرزوی زیارتت مرا اینجا آورده، سوادی ندارم، کسی هم نیست مرا زیارت دهد. ناگاه سید جلیلی دست مرا گرفت فرمود: با من بیا پس از وسط انبوه جمعیت راه باز شد، پس از خواندن اذن دخول وارد حرم شدیم زیارت وارث را با من خواند و پس از زیارت به من فرمود: پس از این زیارت وارث و امین اللّه را می‌توانی بخوانی و آنها را ترک مکن و کتاب مفاتیح تماما صحیح است و یک نسخه آن را از کتابفروشی شیخ مهدی درب صحن بگیر. حاج علی مزبور گوید در آن حال متذکر شدم لطف الهی و مرحمت حضرت سیدالشهداء را که چطور این آقا را برای من رسانید و در چنین ازدحامی موفق شدم، پس سجده شکری بجا آوردم چون سر برداشتم آن آقا را ندیدم هرطرف که رفتم او را ندیدم از کفشداری پرسیدم گفت آن آقا را نشناختم. خلاصه چون ازصحن خارج شدم و شیخ مهدی کتابفروش را دیدم پیش از آنکه از او مطالبه کتاب کنم این مفاتیح را به من داد و گفت نشانه صفحه زیارت وارث و امین اللّه را گذاشته ام، خواستم قیمت آن را بدهم، گفت پرداخته شده است و به من سفارش کرد این مطلب را فاش نکن؛ چون به منزل رفتم متذکر شدم کاش از شیخ مهدی پرسیده بودم از کسی که حواله مفاتیح برای من به او داده است. از خانه بیرون آمدم که از او بپرسم فراموش کردم و از پی کار دیگری رفتم، مرتبه دیگر به قصد این پرسش از خانه بیرون شدم باز فراموش کردم خلاصه تا وقتی که در کربلا بودم موفق نشدم. سفرهای دیگر که مشرف می‌شدم در نظر داشتم این پرسش را بکنم تا سه سال هیچ موفق نشدم، پس از سه سال که موفق به زیارت شدم شیخ مهدی مرحوم شده بود (رحمة اللّه علیه). و اما قرآن مجید پس از عنایت مزبور به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متوسل شدم که چون چنین عنایتی فرمودید خوب است توانائی قرآن خواندن را مرحمت فرمائید، تا اینکه شبی آن حضرت را در خواب دیدم پنج دانه رطب دانه دانه مرحمت فرمود و من خوردم و طعم و عطرش قابل وصف نیست و فرمود می‌توانی تمام قرآن را بخوانی. پس از آن این قرآن مجید را شخصی از مصر برایم هدیه آورد و من مرتب از آن می‌خواندم و سپس هر کتاب حدیث عربی را می‌توانم بخوانم. 📔 داستان‌های شگفت (شهید دستغیب)، ص٢۴۵ 🔰 @DastanShia
. 🔘 سخت‌تر از مسخ شدن امام عسکری علیه السّلام از پدرانش نقل می‌کند که یک وقت حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام، حال آن گروهی را از بنی اسرائیل که مسخ شدند، یعنی از شکل انسان خارج گردیدند و بوزینه شدند، شرح می‌داد. وقتی به آخر داستان آنان رسید فرمود: خدا آن گروه را به علت این که در روز شنبه ماهی صید کردند مسخ کرد (یعنی به صورت حیوان درآورد). پس جنایت و حال آن افرادی که فرزندان پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله را کشتند و نسبت به آن حضرت هتک حرمت نمودند چگونه خواهد بود؟ گر چه خدا ایشان را در دنیا مسخ نکرد، ولی آن عذابی که خدا در عالم آخرت برای آنان آماده کرده است، ده‌ها برابر از مسخ شدن سخت تر خواهد بود. به حضرت سجاد علیه السّلام گفته شد: یا ابن رسول اللَّه! ما این حدیث را از شما شنیدیم، ولی بعضی از ناصبی‌ها به ما می‌گویند: اگر قتل حسین علیه السّلام خطا و باطل باشد، پس از صید ماهی در روز شنبه بزرگ تر است. پس چرا خدا آن طور که بر صیاد ماهیان غضب کرد، بر قاتلین امام حسین علیه السّلام غضب ننمود؟ حضرت سجاد علیه السّلام فرمود: در جواب آنان بگو: اگر نافرمانی شیطان از آن اشخاصی که به وسیله اغوای شیطان کافر شدند بزرگ تر باشد، پس چرا خدا گروهی از آنان را از قبیل قوم نوح و فرعون هلاک نمود، ولی شیطان را هلاک نکرده، در صورتی که شیطان برای هلاکت سزاوارتر بود، پس چرا خدا آن گروه را با این که کفر و نافرمانی ایشان به قدر شیطان نبود نابود کرد و ابلیس را با این که برای کشف اعمال زشت فعالیت می‌کند باقی نهاد؟ آیا خدا در تدبیر و حکم خود که بعضی را هلاک می‌نماید و بعضی را زنده می‌گذارد حکیم نیست؟ پس آن صیادهای ماهیان و کشندگان امام حسین علیه السّلام نیز همین حال را خواهند داشت. خدای علیم درباره این دو دسته مردم عملی انجام می‌دهد که عین صواب و حکمت است. خدا راجع به عملی که انجام می‌دهد مسئول نیست، ولی بندگانش مسئولیت خواهند داشت. 📔 بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۹۷ 🔰 @DastanShia
. ✨ حسين (ع) زیور آسمان‌ها و زمین امام حسين عليه‌السلام فرموده است: بر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله وارد شدم، اُبىّ بن كعب هم آنجا بود. رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: خوش آمدى اى أبا عبد اللّه! اى زيور آسمان‌ها و زمين. اُبىّ به ايشان عرض كرد: اى رسول خدا! چگونه ممكن است كسى جز شما زيور آسمان‌ها و زمين باشد؟ پيامبر به او فرمود: اُبىّ، سوگند به آنكه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، حسين بن على (عليهما السّلام) در آسمان بزرگتر و با عظمت تر از زمين است؛ زيرا در سمت راست عرش نوشته شده است: او چراغ هدايت و كشتى نجات است. 📔 کمال الدین: ص٢۶۵، ح١١ 🔰 @DastanShia
. 💠 زیارت خدا محمّد بن سنان از بشير دهّان نقل كرد و گفت: در هر سال به حجّ مشرّف مى شدم، يكسال تنبلى كرده و آنرا ترك كردم، سال بعد كه به حج رفته و محضر امام صادق علیه السلام رسيدم به من فرمودند: اى بشير چه چيز تو را در سال گذشته از حج سست و تنبل كرده؟ عرض كردم: فدايت شوم مالى داشتم كه از مردم مى خواستم و خوف داشتم تلف شود. لذا به حج نيامده ولى در عوض روز عرفه به زيارت قبر مطهّر حضرت امام حسين علیه السلام رفتم. حضرت به من فرمودند: آنچه نصيب اهل موقف (حاجى ها) شد، از تو فوت نگرديد، اى بشير كسى كه قبر حسين علیه السلام را زيارت كند، در حالى كه به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد، مانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت نموده است. 📔 ترجمه كامل الزیارات: ص۴۸۹ 🔰 @DastanShia
. 🌱 باران رحمت امام صادق علیه السلام از پدرش از جدّش روایت می‌کند: اهل کوفه خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمدند و از خشکسالی و نیامدن باران شکایت کردند و عرضه داشتند: برای ما از خدا درخواست باران کن. امیر المؤمنین علی علیه السلام به حضرت حسین علیه السلام فرمود: از خدا درخواست باران کن. امام حسین علیه السلام حمد و ثنای حق را به جا آورد و بر پیامبر درود فرستاد و به پیشگاه حق عرضه داشت: ای عطا کننده خیرات و نازل کننده برکات، آب فراوان بر ما ببار و باران بسیار و وسیع و خوشگوار و باعظمت که بندگانت را از ناتوانی برهاند و سرزمین‌های مرده را زنده کند به ما عطا فرما. آمین رب العالمین. چون از دعایش فراغت یافت ناگهان باران فراوانی بارید تا جایی که عربی از بعضی از نواحی کوفه آمد و گفت: دره‌ها و تپه‌ها را از فراوانی آب چنان دیدم که بخشی از آب در بخشی دیگر موج می‌زد. 📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص۱۸۷ 🔰 @DastanShia
. 💐 پاداش دسته گل اهدایی یکی از کنیزان امام حسین علیه‌ السلام خدمت حضرت رسید، سلام کرد و دسته گلی تقدیم آن حضرت نمود. حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس که ناظر این برخورد انسانی بود، از آن حضرت با شگفتی پرسید: چگونه در مقابل یک دسته گل بی‌ارزش او را آزاد کردی؟! (چون ارزش مادی یک کنیز به صدها دینار طلا می‌رسید.) حضرت علیه السلام با تبسمی که حاکی از رضایت خاطر بود فرمود: خداوند اینگونه ما را ادب کرده، چون در قرآن کریم می‌فرماید: «اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها»: اگر کسی به شما نیکی کرد او را نیکی و رفتار شایسته تری پاسخ دهید. و من فکر کردم، از هدیه این کنیز بهتر این است که در راه خدا آزادش کنم. 📔 بحار: ج۴۴، ص۱۹۴ 🔰 @DastanShia
. ✨ فطرسِ مَلک حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را بر ملائکه عرضه داشت، همه پذیرفتند به جز ملکی به نام فطرس. پس خداوند پر و بال او را شکست. وقتی حسین بن علی علیهما السّلام متولد شد، خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته برای تهنیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جهت ولادت حضرت حسین علیه السلام فرستاد. جبرئیل از فطرس گذشت. فطرس به او گفت: جبرئیل کجا می‌روی؟ جواب داد: خدا مرا به سوی محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرستاده تا به ایشان در مورد مولودی که در این شب برایش متولد شده، تهنیت بگویم. فطرس گفت: مرا هم با خود ببر و از محمد صلّی اللَّه علیه و آله بخواه که برایم دعا کند! جبرئیل گفت: سوار بالم شو! پس سوار بال او شد و خدمت حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم رسید، ایشان را تهنیت گفت و عرض کرد: یا رسول اللَّه! بین من و فطرس برادری است و از من درخواست کرده از شما بخواهم که برایش از خدا بخواهید تا بال و پرش را برگرداند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به فطرس فرمود: می‌پذیری؟ عرض کرد آری. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به او عرضه داشت و پذیرفت. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: اینک به گهواره پناه ببر و خود را به گهواره حسین (علیه السلام) بمال و به آن تبرک بجو!فطرس به جانب گهواره حضرت حسین علیه السّلام رفت. پیامبر صلی الله علیه وآله نیز برایش دعا می‌کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: می‌دیدم که بال و پرش می‌روید و از آن خون جاری می‌شود و بزرگ می‌شود، تا چسبید به بال دیگرش و با جبرئیل تا آسمان عروج کرد و به محل خود برگشت. 📔 بصائر الدرجات: ص۲۰ 🔰 @DastanShia
. 💫 امام حسین (ع) و مرد فقیر عرب بیابانی نیازمند وارد مدینه شد و پرسید سخی ترین و بخشنده ترین شخص در این شهر کیست؟ همه امام حسین علیه السلام را نشان دادند. عرب امام حسین علیه السلام را در مسجد در حال نماز دید و با خواندن قطعه شعر حاجت خود را مطرح کرد. مضمون قطعه شعری که وی خواند چنین است: تا حال هر که به تو امید بسته ناامید برنگشته است، هر کس حلقه در تو را حرکت داده، دست خالی از آن در، باز نگشته است. تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدرت کشنده مردمان فاسق بود. شما خانواده اگر از اول نبودید ما گرفتار آتش دوزخ بودیم. او اشعارش را می‌خواند و امام در حال نماز بود. چون از نماز فارغ شد و به خانه برگشت، به غلامش قنبر فرمود: از اموال حجاز چیزی باقی مانده است؟ غلام عرض کرد: آری، چهار هزار دینار موجود است. فرمود: آن پولها را بیاور! کسی آمده که از ما به آن سزاوارتر است. سپس عبایش را از دوش برداشت و پولها را در میان آن ریخت و عبا را پیچید مبادا عرب را شرمنده ببیند، دستش را از شکاف در بیرون آورد و به او داد و این اشعار را سرود: این دینارها را بگیر و بدان که من از تو پوزش می‌خواهم و نیز که من بر تو دلسوز و مهربانم. اگر امروز حق خود در اختیار داشتم بیشتر از این کمک می‌کردم، لکن روزگار با دگرگونیش بر ما جفا کرده، اکنون دست ما خالی و تنگ است. امام علیه السلام با این اشعار از او عذرخواهی کرد. عرب پولها را گرفت و از روی شوق گریه کرد. امام پرسید: چرا گریستی شاید احسان ما را کم شمردی؟ گفت: گریه‌ام برای این است که چگونه این دستهای بخشنده را خاک در بر می‌گیرد و در زیر خاک می‌ماند. 📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٩٠ 🔰 @DastanShia
. ⚡ معجزه‌ای از امام حسین (ع) شخصی می‌گوید: ما در نزد امام حسین علیه السلام بودیم، جوانی اشکریزان وارد شد. امام علیه السلام از او پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ جواب داد: مادرم بدون اینکه وصیت کند از دنیا رفت. وی ثروت داشت و سفارش کرده بود کسی را از حال او با خبر نکنم. امام حسین علیه السلام فرمود: برخیزید نزد آن زن برویم. ما با آن بزرگوار به درب منزلی که جنازه آن زن در آنجا بود رفتیم. حضرت به آن خانه توجه کرد و دعا نمود و از خداوند خواست آن زن زنده شود تا وصیتهایش را بکند. ناگاه آن زن برخواست، نشست و شهادت به یگانگی خدا داد، آن وقت به امام حسین علیه السلام عرض کرد: داخل خانه شوید و هر دستوری نسبت به من دارید بفرمایید. حضرت وارد خانه شد و نشست و به آن زن فرمود: وصیت کن! خدا تو را رحمت کند. زن گفت: یابن رسول الله! من فلان مقدار در فلان جا دارم، یک سوم آن را در اختیار تو می‌گذارم که به دوستانت بدهید و دو سوم آن را به این پسرم می‌دهم، اگر شما او را از دوستان خود بدانی و اگر از دشمنان شما باشد، آن دو سوم نیز در اختیار شما است هر طور می‌خواهید خرج نمایید زیرا دشمنان حقی در اموال مؤمنان ندارند. آنگاه از امام علیه السلام خواست بر جنازه او نماز بخواند و کارهای دیگر او را انجام دهد، سپس همانطور که مرده بود، از دنیا رفت. 📔 بحار الأنوار: ج۴۴، ص١٨١ 🔰 @DastanShia
. 🌱 پدید آمدن چشمه آب حضرت آیت اللّٰه العظمی حاج سید عبد الهادی شیرازی که از مراجع بزرگ شیعه و عارفی وارسته و سالکی ریاضت کشیده بود، کرامتی عجیب دارد که مرحوم آیت اللّٰه حاج شیخ غلامرضا یزدی معروف به فقیه خراسانی نقل کرده است. او می‌گوید: با گروهی از علما در معیت آیت اللّٰه شیرازی از نجف به سوی کربلا می‌رفتیم، در میان راه به شدّت تشنه شدیم به صورتی که راه رفتن برایمان بسیار مشکل شد. آن مرد الهی و دارنده دم عیسوی فرمود: بیایید پشت این تپه تا به شما آب بدهم. همه ما به پشت تپه رفتیم و دیدیم چشمه آبی فوران می‌کند، همه آب خوردیم و تجدید وضو کردیم و لُنگ‌ها و چپیه‌های خود را خیس کرده به روی سر انداختیم و پس از رفع خستگی به راه افتادیم، ولی من ناگهان متوجه شدم که در مسیر نجف به کربلا آب نبوده، لذا به پشت تپه برگشتم و دیدم چشمه آبی وجود ندارد. شیخ می‌گوید: لنگ خیس روی سر من بود ولی از چشمه آب خبری نبود!! 📔 عبرت آموز (حسین انصاریان): ص۷۵ 🔰 @DastanShia