Ta... Kh:
«کاروان در دل صحراست .... خدا رحم کند»
وقت دل داری زهراست....خدا رحم کند
می رود قافله تا کرب و بلا،، پیشرو اش
ناقه ی زینب کبرا ست،،،خدا رحم کند
خواهری دلهره دارد به دل و می بینید
شاه مشغول به نجواست،،،خدا رحم کند
بچه هم هست در این قافله اما آنجا
صحبت از آبله و پاست،،،خدا رحم کن
می رود شاه به صحرای عطش، در دستش
دست جان بر کف سقاست،،،خدا رحم کند
شیر مردان همه جمعند ، و نام آورشان
شبه پیغمبر لیلاست ،،،خدا رحم کند
دست و دندان به کمک گیر ،گره محکم کن
صحبت از معجر زنهاست...خدا رحم کند
حرف از پیرهنی کهنه و انگشتر شد
خواهری غرق تمناست ،،،خدا رحم کند
مرد و زن ،پیر و جوان همره هم ،اما یک
طفل شش ماهه هوید است،،،خدا رحم کند
مادری نغمه ی لالایی اش آید بر گوش
راستی حرمله آنجاست،،،خدا رحم کند
آفتاب ، آتش و گرما و عطش در صحرا
صحبت از خشکی دریاست،،،خدا رحم کند
هر شب از فاصله تا کرب و بلا کاسته و
ماه هم محو تماشاست،،،خدا رحم کند
شاعر : محمد جواد شاه بنده ( مهدیار )
سالروز حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا
امام حسین علیه السلام حجش را ناتمام گذاشت تا تمام هستی اش را به قربانگاه ببرد
#یاحسین
#یارب_الحسین_اشف_صدرالحسین_بظهورالحجة
@deabel
به دنبال یار در عرفه
هر چه باشی از نظر ای ماه ، پنهان بیشتر
می رسد بر عاشق روی تو بحران بیشتر
گرچه با شوق وصالت می شوم سرخوش ولی
می کشم بار غمت را من ز هجران بیشتر
این که دارم در دل خود یاد چشمان تو را
می شود گوهر نهان در کنج ویران بیشتر
هیچ می دانی چرا می سوزم از هجران تو
اُنس دارم از غمت با شمع سوزان بیشتر
هر که بیمار از فراق روی جانان می شود
از وصال یار دارد حس درمان بیشتر
آمدم تا در دعای معرفت آموز عشق
دل شود از پرتو رویت درخشان بیشتر
این من و این ذکر یارب یارب روز دعا
شامل این خسته جان شد لطف جانان بیشتر
از تو می اُفتد جدا در وادی هجران و وصل
می کند هر قدر این دل خسته عصیان بیشتر
گرچه بر جانم نشسته تیر اندوه و فراق
می کشد رنج تو را قلب پریشان بیشتر
می رسد آخر به وصل روی تو بعد از فراق
هر که بر روز وصالت داشت ایمان بیشتر
دیده توفانی ات بر قافله سالار عشق
می برد دل های ما را سمت توفان بیشتر
قافله سالار عشق آری حسین بن علی ست
آن که داغش کرده دل را لاله افشان بیشتر
از منای مکه دارد رو به سوی کربلا
تا کند در آن منای عشق قربان بیشتر
در عزای جد مظلومت حسین بن علی
داری از هر چشم گریان ، چشم گریان بیشتر
گرچه داغ روز عاشورا بسوزاند مرا
می زند آتش به جان شام غریبان بیشتر
رفت روی نیزه ها راس جدا از پیکرش
شد ازین ماتم دل زینب پریشان بیشتر
بیشتر می خورد سنگ کینه راس اش روی نی
هر چه می خواند آن سر بُبریده قرآن بیشتر
نام گلگون شهیدان تو را بردم که من
می برم فیض سعادت از شهیدان بیشتر
بیشتر حس تعلق می برد «یاسر» به دهر
بر گدا هر قدر گردد لطف سلطان بیشتر
،،،،،،،،،
محمود تاری «یاسر»
@deabel
#عید_قربان
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
#عید_قربان
عید سعید قربان، ز اعیاد مسلمین است
دلهای ما در این روز ،شاد از سرور دین است
خیل خلیلیان را، این موهبت مبارک
محبوس گشته ابلیس، مأیوس در کمین است
از بارگاه ایزد ،قوچ بهشتی آمد
گُل بر منا بپاشید، جبریل در زمین است
والعادیاتِ ضبحاً، فالموریات قَدحا
آن یار بت شکن را ،الطاف حق معین است
پیغام عید اَضحا ،بر پیروان طاها
با جان و دل اطاعت، از ربّ العالمین است
تصویر آن منا را ،بر کربلا کشیدند
چون وعده با خلیل و ،قربانی از حسین است
آداب حجّ اکبر ،با کربلا قبول است
آن کعبه قدس دوّم ،این کعبه بی قرین است
ولی الله کلامی زنجانی
@deabel
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
✍ اسْتَفْرِهُوا ضَحَایَاكُمْ فَإِنَّهَا مَطَایَاكُمْ عَلَى الصِّرَاط.
👌 قربانیهای مناسب و فربه را برگزینید چراکه آنها وسیله های عبور شما از صراط خواهند بود.
📚 من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۱۳
☀️ @deabel
🌷 امام صادق (علیهالسّلام) :
✍ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْأَضْحَى لِتَتَّسِعَ مَسَاكِينُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُمْ.
👌 خداوند قربانی را مقرر کرد تا گشایشی در امور بی نوایان شما فراهم گردد پس آنها را از گوشت قربانی اطعام کنید.
📚 علل الشرایع، ج۲، ص۴۳۷
☀️ @deabel
🌷 امیر المومنین امام علی (علیه السلام) :
☘ لو علم الناس ما فی الأضحیة لاستدانوا وضحوا انه لیغفر لصاحب الأضحیة عند أول قطرة تقطر من دمها.
👌 اگر مردم می دانستند در قربانی (چه آثار و برکاتی) است، قطعاً حتی قرض می کردند و قربانی می کردند. با اولین قطره ای که از خون قربانی بر زمین ریخته می شود، گناهان صاحب آن قربانی آمرزیده می شود.
📚 وسائل الشیعه، باب ۶۴ ، حدیث ۲
☀️ @deabel
#هرگز سختی های زندگی خود را برای دیگران تشریح نکنیم!
☘ مفضل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود و فقر و تنگدستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار می داد. در محضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح کرد. "فلان مبلغ قرض دارم. فلان مشکل را دارم.. متحیرم چه کنم؟ و..." خلاصه در آخر کلام از امام صادق علیه السلام درخواست دعا کرد.
امام به کنیزش دستور داد یک کیسه اشرفی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند بعد این کیسه را در افطار مفضل قرارداد.
مفضل به امام عرض کرد: آقا..! مقصود ما از آنچه در حضور شما گفتم دعا بود! حضرت امام فرمودند: بسیار خوب! دعا هم می کنم اما این را بدان هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن. اولین اثرش این است که وانمود میشود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای، در نظرها کوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود.
📖 کافی ج۴ ص۲۱
☀️ @deabel
#امام_زمان_عج
تا که باشد جگری پای تو فریادی هست
ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست
سردیِ دوریِ تو گرم شود میآیی
به زمستان بنویسید که مُردادی هست
گیرم از یادِ همه رفتهای اما سوگند
سالها پیشِ تو از گریهیِ ما یادی هست
کربلاهایِ مرا داد امامِ هشتم
کربلا هست اگر پنجرهفولادی هست
سینهات سوخته و سینهیِ ما هست کبود
میشود مثل تو هر کَس که در این وادی هست
گوشهیِ چشم شما زخم شد و میگِریی
تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست
مادرت در وسطِ روضهیتان خورد زمین
تا که گفتند در این قافله نوزادی هست
نام زینب به لبت میرسد و میمیرم
حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
حسن لطفی
@deabel
#امام_زمان_عج
آرزو مانده به دل، طعم رضایت بِچِشَم
ساغری از می گلگون ِ ولایت بِچِشَم
کاش میشد که همهعمر شوم مَحرم راز
آخر کار که شد جام لقایت بِچِشَم
ای خوش آنروز که در بین تَفَقدهایت
گرمی و نرمی دستان عطایت بِچِشَم
سحری کاش که هنگام زیارتخواندن
با همین گوشِ ِ سرم لحن صدایت بِچِشَم
لهجهی مادریاَت بین مناجات خوش است
مَحرمت چون بشوم سوز دعایت بِچِشَم
صوتِ ترتیل و تلاوت ز تو زیباست و من
آرزو میکنم آن صوت رسایت بِچِشَم
لفظ آهنگ حجازت دل ما را بِبَرَد
نَفَسی زن که ز آیات خدایت بِچِشَم
حَسَنی هستی و تحریر حسینی داری
نغمهی حیدری از حال و هوایت بِچِشَم
بادهی معرفت از بسکه تعارف کردی
خواستم بوسهای از دست عطایت بِچِشَم
ای امامی که تو را مدح و ثنا گوست خدا
جلوهای کن که مِی مدح و ثنایت بِچِشَم
"هر کجا مینگرم نور رُخت جلوهگر است"
قِسمت این است کمی هم ز رثایت بِچِشَم
چارهای نیست به جز راه میانبُر یعنی:
لحظهای روضهای از کرب و بلایت بِچِشَم
قتلگاه و سُم اسب و تن چاک و بیسر
بوی سیب است که از آه و نوایت بِچِشَم
محمود ژولیده
@deabel
#امام_زمان_عج
اي غريبان جهان منتظرت
همه دل سوختگان منتظرت
مرتضي ندبه برايت خواند
فاطمه سينه زنان منتظرت
كي بقيع حسن آباد شود
جگرش ناله كنان منتظرت
بيكفن از تو كفن مي خواهد
سر او روي سنان منتظرت
زينب ِخسته زمين افتاده
در حرم قد كمان منتظرت
علم افتاده و ساقي بي دست...
مشك سقاي جوان منتظرت
يك سه ساله كه ز غم پير شده
در خرابه نگران منتظرت
پرچم شاه خراسان هر شب
با تو گويد كه جهان منتظرت
سالها رفت و خبر از تو نشد
اي محرم ، رمضان منتظرت
صاحب مجلس روضه بنگر
نوحه و سوز و فغان منتظرت
مجتبی روشن روان
@deabel
#حضرت_مسلم
ميان كوچه ها مرد غريبي
به لب دارد نواي يا حبيبي
به لب ذكر و به ديده اشك دارد
به ديوار غريبي سر گذارد
دلش پر از هياهوي غريبي
غمش كرده سيه روي غريبي
تك و تنها ميان شهر كوفه
زده غربت به قلب او شكوفه
بگويد با دل پر خون و پر درد
حسين فاطمه برگرد برگرد
در اين كوفه نشاني از وفا نيست
كسي اينجا طرفدار شما نيست
كسي اينجا سراغت را نگيرد
مگر مسلم براي تو بميرد
ميان كوچه ها تنهاي تنها
پريشانم برايت يابن زهرا
ميا كوفه كه اينجا شهر كينه است
تمام كوچه هايش چون مدينه است
ميان خانه ها راهم ندادند
جواب ناله و آهم ندادند
همه مهمان نوازي شان به سنگ است
تمام كوچه هايش تار و تنگ است
ميا كوفه كه پر از خصم باشد
در اينجا سر بريدن رسم باشد
ميا كوفه كه شهري بي فروغ است
دكان نيزه سازي شان شلوغ است
سفيرت را نمي خواهند برگرد
مرا بنگر اسير بند برگرد
لبم خوني و دندانم شكسته
دو دستم را عدو در كوچه بسته
شده پاره ز نيزه جامۀ من
ز سر برداشتند عمامۀ من
در اينجا هيچكس حامي ما نيست
كسي با تو در اينجا هم نوا نيست
ولي با اينهمه تنهائي و غم
نياوردم به ابرو لحظه اي خم
روم بر پاي دار خويش سرمست
اگر خشنود مي گردي تو عشق است
پريشانم پريشان و پشیمان
چرا گفتم بيا كوفه حسين جان
مجتبی روشن روان
@deabel
#حضرت_مسلم
شرمندهی شما شدم آقا مرا ببخش
در کوچه ماندهام تک و تنها مرا ببخش
آن نامه کاشکی که به دستت نمیرسید
گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش
آقا گمان کنم که به همراه کاروان
میآوری سهسالهی خود را مرا ببخش
با ساقیات بگو که فقط فکر آب باش
از قول من بگو تو به سقا مرا ببخش
فردا ز بام دارالاماره صدا زنم
یا اینکه سمت کوفه میا یا مرا ببخش
باعث منم که خواهرت آواره شد حسین
شرمندهام ز زینب کبری مرا ببخش
دیدم درون جمعیت انگار حرمله
تیر سهشعبه کرد مهیا مرا ببخش
اینجا همه ز نام علی کینه داشتند
سربسته، وای از دل لیلا مرا ببخش
جان میدهی غریب، تو بر خاک و کوفیان
با خنده میکنند تماشا مرا ببخش
جایی که میشود تن تو پایمال اسب
آقای من کرم کن و آنجا مرا ببخش
ای وای اگر اسیر شود خواهرت حسین
کوفه شود مصیبت عظما مرا ببخش
وقتی به کوفه رد شدی از پیش پیکرم
مولا ز روی نیزهی اعدا مرا ببخش
مهدی مقیمی
@deabel
#حضرت_مسلم
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را
به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوستتر دارم
که وقف خاک جانان کردهام خاکستر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا
که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را
عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید
که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را
صدای نالهی زهرا به گوشم میرسد آری
که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را
الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگها بینی علیِّ اکبر خود را
میا از کعبه ای مولای من در این منای خون
که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را
به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری
مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
#حضرت_مسلم
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر کوهِ تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
یتیمتر نکن این طفل را و حداقل
به اتفاق یتیمِ حسن به کوفه نیا
به خاطر دل زینب کمی تامل کن
برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا
من از جسارت و غارت زیاد میترسم
که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا
به گوش میرسد آهنگ کودکی محزون
"بس است عمهی من را نزن"، به کوفه نیا
نشستهاند به پای شُرِیح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا
تنت به کرب و بلا و سرت... خدا داند
خلاصه هر دو به دور از وطن، به کوفه نیا
هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟
نوشتهام که بیا جان من به کوفه نیا
مظاهر کثیری نژاد
@deabel
#امام_زمان_عج
من بال و پر شکستهام آقا پرم بده
آقا بیا و بال و پر دیگرم بده
بار دگر غلامیِ ما را قبول کن
ارباب من به من صله از مادرم بده
یکبار هم شده تو میانِ همه به من
عنوان افتخاریِ ای نوکرم بده
راضی شو از گدا و بیا آبرو بخر
با لطف خود عنایتی از داورم بده
با یک نظر طبابتِ صدها بلا کنی
پس ای طبیب کامِ دلِ مضطرم بده
گریه میان روضه به ما چشم دل دهد
اینک بصیرتی تو به چشم ِ ترم بده
خواهم تمام عمر شوم پیشمرگ تو
بهر سپر شدن به ولایت، سرم بده
ایمانِ نینوایی ما را زیاد کن
از خیمهی حسین کمی باورم بده
بر عاقبتبخیری خود میکنم دعا
با مرگ سرخ زندگی برترم بده
این امتحان سخت که دارم به پیش رو
آمادگیِ روز و شب آخرم بده
محمود ژولیده
@deabel
#امام_زمان_عج
دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت
من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت
من و نشستن سرِ مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت
اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت
غریبی ام را ببین نگارم، به غیر تو همدمی ندارم
عنایتی کن که بیقرارم، بیا و مشکن دل گدایت
چرا نشانه نداری آقا؟ بگو کجا خانه داری آقا؟
فدای همسایه های خوبت، فدای عشّاق بی ریایت
دلم گرفته بهانه ی تو... فدای اشک شبانه ی تو
نیایش عاشقانه ی تو فدای حال خوش دعایت
کدام مسجد نماز داری؟ کدام روضه قدم گذاری؟
به هیأت ما نظر نداری؟ بیا بخوانم دمی برایت
صفای احمد، خلوص مولا، قنوت زینب، قیام زهرا
تبر به دوش تبار طه، ز کعبه کی میرسد صدایت؟
تو قاری غربت حسینی، حقیقت عزّت حسینی
به من بده تربت حسینی، فدای شب های کربلایت
مجتبی روشن روان
@deabel
#امام_زمان_عج
تا که باشد جگری پای تو فریادی هست
ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست
سردیِ دوریِ تو گرم شود میآیی
به زمستان بنویسید که مُردادی هست
گیرم از یادِ همه رفتهای اما سوگند
سالها پیشِ تو از گریهیِ ما یادی هست
کربلاهایِ مرا داد امامِ هشتم
کربلا هست اگر پنجرهفولادی هست
سینهات سوخته و سینهیِ ما هست کبود
میشود مثل تو هر کَس که در این وادی هست
گوشهیِ چشم شما زخم شد و میگِریی
تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست
مادرت در وسطِ روضهیتان خورد زمین
تا که گفتند در این قافله نوزادی هست
نام زینب به لبت میرسد و میمیرم
حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
حسن لطفی
@deabel
#امام_زمان_عج
دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت
من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت
من و نشستن سرِ مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت
اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت
غریبی ام را ببین نگارم، به غیر تو همدمی ندارم
عنایتی کن که بیقرارم، بیا و مشکن دل گدایت
چرا نشانه نداری آقا؟ بگو کجا خانه داری آقا؟
فدای همسایه های خوبت، فدای عشّاق بی ریایت
دلم گرفته بهانه ی تو... فدای اشک شبانه ی تو
نیایش عاشقانه ی تو فدای حال خوش دعایت
کدام مسجد نماز داری؟ کدام روضه قدم گذاری؟
به هیأت ما نظر نداری؟ بیا بخوانم دمی برایت
صفای احمد، خلوص مولا، قنوت زینب، قیام زهرا
تبر به دوش تبار طه، ز کعبه کی میرسد صدایت؟
تو قاری غربت حسینی، حقیقت عزّت حسینی
به من بده تربت حسینی، فدای شب های کربلایت
مجتبی روشن روان
@deabel
#امام_هادی
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود
اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود
برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود
در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود
کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود
منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام
چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن
چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق، موجبات شادی دلت شدن
چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن
چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن
چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن
همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم
بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را
هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را
شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را
بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را
حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را
بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم
دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه
کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه
کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه
غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه
خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه
ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف
دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود
خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود
به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود
مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود
در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود
همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی
تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی
فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی
تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی
فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟
به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد
محمدجواد شیرازی
@deabel
#امام_هادی
پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام
از خراب آباد این دل در پی آبادی ام
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام
من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام
جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت
جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام
برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام
هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد
نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد
ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین
نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین
هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین
خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین
پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین
خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین
ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد
درس های اعتقادت را بیا از سر بگو
با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو
از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو
یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو
من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر، بگو...
...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو
سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف
پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
با شمیم و جذبه های سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا
اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟
می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟
مهدی علی قاسمی
@deabel
#امام_هادی
امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده
یــا کوثــری از دامــن امابیهــا آمده
چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده
از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده
نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم
کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابنالرضا
رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی
قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا
هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا
هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختمالانبیا
آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم
از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او
نام دلآرایش علی، قلب محمّد جای او
در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او
دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او
جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او
عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم
چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش
یعقوبهـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش
نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش
قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش
شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش
بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم
باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره
مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره
تا چهره بگذارم شبی بـر جایجای سامره
سعی و صفا و مـروهام باشد صفای سامره
ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره
هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم
ای آفتاب شهر دل روی جهـانآرای تو
ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو
روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو
نور خـدا میتابـد از سرداب سامرای تو
دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو
در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم
تو وجـه حـی داوری یابنالجواد ابنالرضا
تو احمدی تو حیدری یابنالجواد ابنالرضا
تو جسم ایمان را سری یابنالجواد ابنالرضا
تو روح را بال و پـری یابنالجواد ابنالرضا
از هرچه گویم برتری یابنالجواد ابنالرضا
چون مینگارم وصف تو در دست میلرزد قلم
من عبـد بیپا و سـرم اما سر و سرور تویی
ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی
گمگشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی
علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی
لبتشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی
باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم
تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت میکنی
تو دوستـان خویش را مست ولایت میکنی
در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت میکنی
بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند
برما عنایت نـه! که لطف بینهایت میکنی
ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم
ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر
جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!
جوشد ز تیغ مهدیات نور عدالتگستری
از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری
«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهرپروری
باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دمبهدم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel