eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من بال و پر شکسته‌ام آقا پرم بده آقا بیا و بال و پر دیگرم بده بار دگر غلامیِ ما را قبول کن ارباب من به من صله از مادرم بده یک‌بار هم شده تو میانِ همه به من عنوان افتخاریِ ای نوکرم بده راضی شو از گدا و بیا آبرو بخر با لطف خود عنایتی از داورم بده با یک نظر طبابتِ صدها بلا کنی پس ای طبیب کامِ دلِ مضطرم بده گریه میان روضه به ما چشم دل دهد اینک بصیرتی تو به چشم ِ ترم بده خواهم تمام عمر شوم پیش‌مرگ تو بهر سپر شدن به ولایت، سرم بده ایمانِ نینوایی ما را زیاد کن از خیمه‌ی حسین کمی باورم بده بر عاقبت‌بخیری خود می‌کنم دعا با مرگ سرخ زندگی برترم بده این امتحان سخت که دارم به پیش رو آمادگیِ روز و شب آخرم بده محمود ژولیده @deabel
دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت من و نشستن سرِ مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت غریبی ام را ببین نگارم، به غیر تو همدمی ندارم عنایتی کن که بیقرارم، بیا و مشکن دل گدایت چرا نشانه نداری آقا؟ بگو کجا خانه داری آقا؟ فدای همسایه های خوبت، فدای عشّاق بی ریایت دلم گرفته بهانه ی تو... فدای اشک شبانه ی تو نیایش عاشقانه ی تو فدای حال خوش دعایت کدام مسجد نماز داری؟ کدام روضه قدم گذاری؟ به هیأت ما نظر نداری؟ بیا بخوانم دمی برایت صفای احمد، خلوص مولا، قنوت زینب، قیام زهرا تبر به دوش تبار طه، ز کعبه کی میرسد صدایت؟ تو قاری غربت حسینی، حقیقت عزّت حسینی به من بده تربت حسینی، فدای شب های کربلایت مجتبی روشن روان @deabel
تا که باشد جگری پای تو فریادی هست ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست سردیِ دوریِ تو گرم شود می‌آیی به زمستان بنویسید که مُردادی هست گیرم از یادِ همه رفته‌ای اما سوگند سال‌ها پیشِ تو از گریه‌یِ ما یادی هست کربلاهایِ مرا داد امامِ هشتم کربلا هست اگر پنجره‌فولادی هست سینه‌ات سوخته و سینه‌یِ ما هست کبود می‌شود مثل تو هر کَس که در این وادی هست گوشه‌یِ چشم شما زخم شد و می‌گِریی تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست مادرت در وسطِ روضه‌ی‌تان خورد زمین تا که گفتند در این قافله نوزادی هست نام زینب به لبت می‌رسد و می‌میرم حرف ناموس شما هست اگر دادی هست حسن لطفی @deabel
دوباره دارد سرم هوایت، دلم امیدت، لبم نوایت من و توسّل به دست هایت، تو و ترحّم به بینوایت من و نشستن سرِ مسیرت، عزیز نرگس منم اسیرت اسیر چشمان دلپذیرت، فقیر یک لحظه اعتنایت غریبی ام را ببین نگارم، به غیر تو همدمی ندارم عنایتی کن که بیقرارم، بیا و مشکن دل گدایت چرا نشانه نداری آقا؟ بگو کجا خانه داری آقا؟ فدای همسایه های خوبت، فدای عشّاق بی ریایت دلم گرفته بهانه ی تو... فدای اشک شبانه ی تو نیایش عاشقانه ی تو فدای حال خوش دعایت کدام مسجد نماز داری؟ کدام روضه قدم گذاری؟ به هیأت ما نظر نداری؟ بیا بخوانم دمی برایت صفای احمد، خلوص مولا، قنوت زینب، قیام زهرا تبر به دوش تبار طه، ز کعبه کی میرسد صدایت؟ تو قاری غربت حسینی، حقیقت عزّت حسینی به من بده تربت حسینی، فدای شب های کربلایت مجتبی روشن روان @deabel
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود در انتظار دیدن جمال توست سائلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد محمدجواد شیرازی @deabel
پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام از خراب آباد این دل  در پی آبادی ام هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت  جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام برکت شیر حلال مادرم بوده اگر نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد  نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است نوکری از نوکران تو شده روح الامین ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد درس های اعتقادت را بیا از سر بگو  با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام بر محبین علی در وادی محشر، بگو... ...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟ کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ مهدی علی قاسمی @deabel
امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختم‌الانبیا آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره تا چهره بگذارم شبی بـر جای‌جای سامره سعی و صفا و مـروه‌ام باشد صفای سامره ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم ای آفتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو نور خـدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم تو وجـه حـی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا تو روح را بال و پـری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم من عبـد بی‌پا و سـرم اما سر و سرور تویی ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی لب‌تشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت می‌کنی تو دوستـان خویش را مست ولایت می‌کنی در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت می‌کنی بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند برما عنایت نـه! که لطف بی‌نهایت می‌کنی ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری! جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری «میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهر‌پروری باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دم‌به‌دم استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
لطف امام هادى و نور ولایتش ما را اسیر کرده به دام محبتش بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش منت خداى را که به ما کرده مرحمت توفیق برگزارى جشن ولادتش تبریک باد بانوى کبرى سمانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى بعد از جواد داده مقام امامتش این است آن امام که ذرات کائنات اقرار کرده اند به جود و کرامتش این است آن امام که در برکة السّباع شیران شوند رام و گذارند حرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار رخسار عجز سوده به درگاه عزتش سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى چون سه على دیگر باشد عبادتش افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش مائیم و دست و دامن آن حجت خدا چون نا امید کس نشود از عنایتش گردیده ایم جمع به ذیل لواى او افکنده ایم دست به دامان رحمتش از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم آه دلى به غربت و اشکى به تربتش یارب بحق فاطمه با فتح کربلا بگشا بروى ما همه راه زیارتش از لطف آن امام (مؤید) مؤید است کو را نشان خدمت آل محمد است سیدرضا مؤید @deabel
آستان خدا کمال شما هفت پرواز زیر بال شما با شما می شود به قرب رسید ای وصال خدا وصال شما گاه با آدم و گهی با نوح بی زمان است سن و سال شما مثل جبرئیل می شود بالم با همین غوره های های کال شما روزگاری است در پی دلم آید گرچه نا قابل است مال شما بال ما را به آسمان ببرید تا خداوند لا مکان ببرید هر کسی تو را سلام کند به مقام تو احترام کند کاش در صحن سامرات خدا تا قیامت مرا غلام کند پر و بال کبوترانه ی من در حریم تو میل دام کند هر که بی توست واجب است به خود خواب احرام را حرام کند بر دلم واجب است بعد طواف عرض دین محضر امام کند نیمه ی ماه حج که شد باید شیعه در محضر شما آید ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی ابن محمد ابن علی نوه ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پردهٔ خانهٔ خدا هادی ذکر هر چهارشنبه ام این است یا رضا یا جواد یا هادی به ملک هم نمی دهم هرگز گریهٔ زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه های محبت ما تو مزرعه های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می شوم بی تو گاه جبریل می شوم با تو من نمی دانم این که من دارم به تو نزدیک می شوم یا تو چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دل من در کفت اسیر بود به دخیل تو مستجیر بود گر شود ثروتم سلیمانی باز هم بر درت فقیر بود شکر حق می کنم صدای بلند حضرت هادی ام امیر بود آبرو خرج می کنی بس که کرم سفره ات کثیر بود شب میلاد تو به ذی الحجه مطلع شوکت غدیر بود ریشه ناب اعتقاد علی پسر حضرت جواد علی دوست دارم گدای تو باشم سائل دست های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم نیمه شب های ماه ذی الحجه زائر سامرای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم ما فقیریم سفره ای وا کن سامرایی حواله ی ما کن با تو این عقل ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو با محبت تو اِبن سکّیت ها بزرگ شدند خوب شد بچه های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه ای که بار نداشت علی اکبر لطیفیان @deabel
🏴 نوزده روز تا ماه محرم بر پا شده است در دل من خیمه‌ی غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری‌است دل‌خوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی بر سیل اشک، خانه بنا کرده‌ام ولی این بیت سُست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته‌ی زنجیرزن بکش آشفته‌ام میان صفوف منظّمی می‌خوانی‌ام به حُکم روایات روشنی می‌خواهمت مطابق آیات محکمی ذی‌الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی... سعید بیابانکی @deabel
🏴 نوزده روز تا ماه محرم عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دو عالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئنا روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول الله بود گریه بر دندان مسلم را مسلم می‌خرند  علی اکبر لطیفیان @deabel
🏴 نوزده روز تا ماه محرم بسم‌الکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم ما را نگار، کرد به میخانه‌اش مقیم بوی لباس خونی ارباب می‌رسد صوت حزین مادر سادات... بگذریم من آمدم که با همه‌ی روسیاهی‌ام راهم دهید با همه‌ی پُرگناهی‌ام اصلا خودت بگو که چه خاکی به سر کنم؟! یک روز اگر برانی و من را نخواهی‌ام اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد نام حسین شغل مرا هم شریف کرد غفلت‌زده به ماه عزا آمدم ولی... ... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد از سوی فاطمه که به سائل نظر شود چشمش میان روضه‌ی ارباب تر شود عاشق اگر که گشنه بخوابد عجیب نیست هیهات بی‌حسین شب ما سحر شود  از خاک قتلگاه برایم بیاورید در روضه اشک و آه برایم بیاورید پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید پیراهن سیاه برایم بیاورید  من ماتِ ماتَم تو بمانم مرا بس است در راه محکم تو بمانم مرا بس است ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین استاد درس ماست فقط زینب حسین با لعن بر یزید فقط آب می‌خوریم لب‌تشنه می‌شویم به یاد لب حسین آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم سوی خدای خویش طریقی نداشتیم "نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم بی‌نام یار، نار گلستان نمی‌شود بی‌کربلا بهشت که رضوان نمی‌شود صد بار گفته‌ایم که ذکری برای ما مثل حسین موجب غفران نمی‌شود محمدجواد شیرازی @deabel
🏴 نوزده روز تا ماه محرم اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید دارد صدای قافله از دور می‌رسد اسفند وقت آمدنش را بیاورید بعد از کتیبه‌های حسینیه زودتر سینیِ چای‌ریختنش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بساط دوختنش را بیاورید دلشوره‌های خواهر او بیشتر شده اسباب غم‌نداشتنش را بیاورید سر نیزه‌های کوفه صدا می‌زدند تو را: «ما تشنه‌ایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قتلگاه چه نزدیک می‌شود زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: اموال غارتیِ تنش را بیاورید محمدجواد پرچمی @deabel
🏴 نوزده روز تا ماه محرم ارباب روی نوکریِ من حساب کرد با این‌همه گناه مرا انتخاب کرد هرکس شنید ناله‌ی حی العزا تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد دل‌شوره داشتم که نبینم محرمت یک‌سال این فراق دلم را عذاب کرد باز این چه شورش است که در خلق عالم است نام حسین بار دگر انقلاب کرد توبه‌شکسته‌ها همه گویند یا حسین رب‌الحسین هر چه دعا مستجاب کرد از کودکی حسینیه‌دار محرمیم این روسیاه را خودش عالیجناب کرد هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت او را خدا به وصل خودش کامیاب کرد گریه غبار سینه‌ی من داده شستشو این قلب ِ خاک‌خورده چنان دّر ناب کرد تفسیر دستگیری تو از رسول ترک کار هزار منبر و صدها کتاب کرد سینه‌برهنه‌ها همه از نسل عابسند او کربلا طریق هی این وصل باب کرد آید به گوش ناله‌ی محزون فاطمه با اسم نام یک‌یک ما را خطاب کرد ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب صلی علی الحسین و صلی علی الغریب قاسم نعمتی @deabel
☘ لا يُحِبُّكَ إلّا مؤمنٌ ، ولا يُبغِضُكَ إلّا منافقٌ .  ☘ پيامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) به امیرالمومنین امام على (عليه السلام) فرمود : 👌 تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز دشمنت نمى دارد. 📖 كنز العمّال 32878 ☀️ @deabel
🌷 امام باقر (عليه السلام) فرمود : 👌 نگهدارى عمل ، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد : منظور از نگهدارى عمل چيست؟ ✍ حضرت فرمود : ☘ آدمى براى خداى يگانه (بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود ، ☘ اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند، ☘ بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود. 📚 ميزان الحكمه ج4 ص338 ☀️ @deabel
اگر که قبله نما در مدار می لرزد به شوق سجده به ایوانِ یار می لرزد شراب روی ضریح تو جمع ضدین است کنار صحن تو مست و خمار می لرزد ز هُرم آتش عشق تو«شمس» تب کرده واز رطوبت مِی شهریار می لرزد پیاده آمده ای بین دشمنان اما ز هیبتی که تو داری سوار می لرزد معاندی که به تیغ تو جان خود را داد به جبر آمد و بی اختیار می لرزد شنیده است صدای تو را نبی وقتی که تار صوتی پروردگار می لرزد میان خلوت خود از شکوه جلوت تو کسی که بود به عشقت دُچار می لرزد به یاد وصل تو آیه به آیه قطره ی اشک به روی گونه ی هر بی قرار می لرزد به پای عشق تو تمار سر فرود آورد عجیب نیست اگر روی دار می رقصد علی اصغر یزدی @deabel
دوشین به شرابخانه اندر رفتم بزنم می مقرر با پیر مغان مجال صحبت گردید برای من میسر بر دست به لاله دادمش بوس بر پای به ناله سودمش سر گفتم ز تو بنده را سؤالیست ای خواجه ی راد بنده ­پرور گویند که چون ز گرد نعلین زینت ده عرش شد پیمبر بشنید و بدید اندر آنجا دست علی و کلام حیدر الله در آن میان کجا بود گر بود علی به پرده اندر؟ گفت از پی حل این معما کافی نبود هزار دفتر لیکن کنمت ز بیتی آگاه زین سّر نهفته­ ی مستّر در حالت مستی اندر این باب می­خواند موافق قلندر در مذهب عارفان آگاه الله علی ، علی است الله رفتم به طواف کعبه شاید بر دوست کسی­ام ره نماید دیدم به طواف خانه رندی این طرفه کلام می­سراید کاین مولد حیدر است و آن را کز خلق طواف و سجده باید گفتم که بدین کلام شرحی برگو که دل از گمان برآید من آمده ­ام به دفع حیرت حرف تو به حیرتم فزاید این خانه­ ی حق بود در اینجا هر بنده خدای را ستاید مخصوص علی­اش گر بدانی در مذهب مسلمین نشاید گفتا دگر این سخن نگویی زی وحدت اگر دلت گراید گفتم که ز وحدتم سخن گوی تا عقده ز کار من گشاید خندید و به پاسخ من آورد این بیت که زنگ دل زداید در مذهب عارفان آگاه الله علی ، علی است الله گفتم به نصیری ؛ ای زمستی از اوج گرفته جا به پستی غالی به علی شدی و غافل از صانع کارگاه هستی چون شد که ز مغز تو برون رفت کیفیت باده­ی الستی؟ در روز الست ربّ خود را گفتی تو بلی و عهد بستی امروز چه شد به دیگری دل بربستی و عهد را شکستی؟ گفتا مستیز با زبردست در حالت عجز و زیردستی پر طعنه مزن به من ، که چون من کس می­نکند خداپرستی قائل به خداپرستی من گردی چو من ار ز خویش رستی گفتم ز خدا سخن چه گویی؟ آخر تو رهین حیدر استی آشف ز گفته­ ی من و کرد این بیت بیان به شور و مستی در مذهب عارفان آگاه الله علی ، علی است الله گفتم به یکی ز اهل عرفان کی مشکل خلق از تو آسان با آن همه شور و شوق دیدار تسکین ز چه یافت پور عمران؟ زان ارنی و لن ترانی آخر برگو به کجا کشید پایان؟ محروم شد از سؤال یا دید دیدار خدای حی سبحان؟ گفتا که بجز به جذبه­ی حق موسی ارنی نکرد عنوان آموخت چو حق طلب به سائل بر او نکند چگونه احسان؟ گفتم که به بنده در دو عالم ممکن نشود لقای یزدان موسیش چگونه دید؟ گفتا: گردید علی بر او نمایان گفتم که من از خدای گویم گویی تو از آن ولی ذوشان؟! گفتا نشنید­ای مگر تو این بیت که مرده را دهد جان در مذهب عارفان آگاه الله علی ، علی است الله گفتم به محققی که از خاک چون کرد مسیح جا بر افلاک رفت آن گل باغ حق چگونه بیرون ز میان خار و خاشاک؟ گفت از پی قتل او مصمم گشتند چو آن گروه بی­باک او برد سه ره ز ایلیا نام پس جا به فلک گرفت چالاک گفتم نشناسم ایلیا را گفتا که وصی شاه لولاک گفتم که مسیح باید آندم یاری طلبد ز ایزد پاک بر غیر پناه بردن او دور است ز رأی اهل ادراک گفت آنکه به حق دلیل خلق است بر غیر پناه برد؟! حاشاک گفتم که تو گفتی از علی جست امداد و بر آسمان شد از خاک! گفتا ز صغیر بشنو این نقل تا جان و دلت شود طربناک در مذهب عارفان آگاه الله علی ، علی است الله صغیر اصفهانی @deabel
در روزگاری که علی بر مرده جان می داد مریم به گهواره مسیحا را تکان می داد در بین آغوش علی خورشید می خوابید مهتاب را هر شب به دست آسمان می داد تا پلک می زد صد غزل، صد مثنوی می ریخت با چشم خود مضمون به دست شاعران می داد "در نجف" از عرش روی خاک می بارید وقتی علی خاک عبایش را تکان می داد با تیغ، زیبایی رزمش بیشتر می شد بس بود لشکر را اگر ابرو نشان می داد دشمن اگر جایی به روی خاک می افتاد تا این که برخیزد ز خاک او را زمان می داد از دشمنان در صلب هر فردی اگر می دید بوده محب مجتبی بر او امان می داد . روز دوشنبه، مجتبی، کوچه و اما بعد دستی بهارش را به سرمای خزان می داد آن خنده های کودکی جای خودش را به موی سپید و گریه و لکنت زبان می داد... امید افضلی @deabel
این همه راه دویدم ز پی دلدارم  به امیدی که در این دشت برادر دارم تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم اسب ها پای خود از سینه ی او بردارید من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تو را بردارم به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم سعید خرازی @deabel
سنان چقدر پریشان رسیده در گودال مباد تا که به دستش کسی سنان بدهد چه حرفهای نگفته که در دهن دارد اگر که چکمه سربازها امان بدهد @deabel
تو كه رفتى همه ى خيمه بهم ريخت حسين ديدم از دور پرت ريخت...پرم ريخت حسين تو نگاهت به حرم بود و سنان خيره به تو از نگاهش به تو بدجور دلم ريخت حسين شمر هم آمد و ديدم به دو چشمِ تر خود كار تو گشت تمام و اثرم ريخت حسين نفسم حبس شد و بين حرم سرگردان دشمن از راه رسيد و به سرم ريخت حسين آرمان صائمى @deabel
🌷 امام علی (علیه السلام) : ✍ اُمْنُنْ عَلى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَمیرَهُ، وَ احْتِجْ اِلى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَسیرَهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظیرَهُ ☘ بر هرکس که می‌خواهى ، نعمت ده تا امیر او باشى ☘ و به هرکس که می‌خواهى، اظهار نیاز کن تا اسیر او گردى ☘ و به هرکس که می‌خواهى، بی‌نیازى نشان ده، تا همانند او باشى». 📖 بحارالانوار ، جلد 74 ☀️ @deabel