┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت هجدهم🔅•✾••┈
☀️فتح خیبر؛ پایانی بر افسانه یهود
🔹پرچم در دست محبوب خدا و رسول
رسول خدا(ص) #ابوبکر را فراخواندند و #پرچم_لشکر را به دست او دادند و #دستور_حمله به قلعهها و جنگ با #یهودیان را صادر کردند، #اما_ابوبکر_کاری_از_پیش_نبرد و با #دست_خالی به همراه یارانش بازگشت. روز بعد، رسول خدا(ص) #پرچم را #بدست_عمر_دادند و او را با گروهی روانه میدان کردند.
#عمر_نیز به_نتیجهای_نرسید و #با_تحمل_شکست بازگشت.
رسول خدا بعد از این دو شکست فرمودند: «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست، فردا #پرچم را به #مردی خواهم سپرد که #خدا و #رسولش را #دوست_دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی #هرگز_از #میدان_جنگ_فرار_نمیکند و خداوند به دست او پیروزی را نصیب خواهد کرد.»
🔸آن روز به #چشم_درد_سختی گرفتار بودم و از درد به خود میپیچیدم.
رسول خدا کسی را در پی من فرستاد. من #باهمان_حال نزد ایشان رفتم. وقتی آن حضرت مشاهده کردند که به شدت از درد چشم رنج میبرم، #دست_خویش بر چشمان من نهادند و فرمودند: خداوندا، #علی را از #گزند_سرما و #گرما #محافظت_فرما!
☀️دروازهء #قلعه_خیبر را با دست خود #از_جا_کَندَم
#همراه با رسول خدا به سوی خیبر پیش رفتیم. مردان جنگجوی یهود و #پهلوانانی از #قریش و #غیرقریش، با لشکریان سواره و پیاده و با سازوبرگ کامل همچون کوه در برابر ما ایستاده بودند و در پناه #دژهای_محکم و #نیروهای_فراوانشان، #جسورانه و #شجاعانه میجنگیدند و ما را به نبرد فرا میخواندند. مبارز میطلبیدند. برخی هم در جنگ بر یکدیگر سبقت میجستند. هر کدام از دوستان و همراهان من که به نبرد آنها رفت، نتیجهای نگرفت، تا اینکه به تدریج چشمها همچون کاسهی خون شد و هرکس به فکر خویش افتاد. همراهان به یکدیگر مینگریستند و همگی میگفتند : #ای_ابوالحسن_برخیز!
رسول خدا مرا خواستند و #ماموریت_فتح_قلعه_خیبر را به من واگذار کردند. من هر جنگجویی که از قلعه خارج شد و به نبردم آمد، کشتم و هر قهرمانی را که عرض اندام کرد زمینگیر کردم.
چونان شیری بر آنها یورش بردم تا همگی به قلعه #گریختند و در پشت دژهای محکم پناه گرفتند. دربِ قلعهء خیبر را #با_دست_خود_از_جا_کندم و #به_تنهایی_وارد_قلعه شدم. هر کس عرض اندام کرد، #کشته_شد و بقیه به اسارت در آمدند و #من_قلعه_را_فتح_کردم.
🔺در آن حال، #جز_خدا_کسی_یاور_من_نبود.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۲۵ 🔅•✾••┈
ماجرای جنگ #تو(عایشه) با #علی در تاریخ باقی خواهد ماند و همه امت درباره آن سخن خواهند گفت. نشان و علامت این جنگ آن است که تو بر #شتری سوار خواهی شد که #همانند_شیطان است. در مسیر این جنگ، با #حمله و #پارس_سگهای حواب مواجه خواهی شد. تو در آن مکان به بازگشت اصرار میکنی و #جمعی به #دروغ شهادت خواهند داد که آن محل #حواب نیست. آنگاه به سوی شهری حرکت میکنید که اهل آن شهر اصحاب و یاران تو هستند.
آن مکان دورترین شهرهاست از آسمان و نزدیکترین شهر هاست به دریا. تو از آن جنگ با #شکست و #ذلت باز میگردی.
علی در آنروز تو را باجمعی از #یاران و #اصحاب_معتمدش به سوی وطن باز میگرداند. او خیرخواه توست و بیش از آنکه تو خیرخواه خود باشی او برای تو #دلسوز است. در آن حادثه، علی تو را نصیحت خواهد کرد که کاری نکن ارتباط همسری تو را بار سول خدا قطع کنم و در قیامت همسر پیامبر نباشی!
آری، علی میتواند بعد از وفات من ارتباط همسری هر یک از همسرانم را با من پایان دهد و در روز قیامت نیز #بین_من و #آن_همسر جدایی خواهد بود!
#عایشه با شنیدن این سخنان گفت: ایکاش بیش از رسیدن آن روز بمیرم!
پیامبر فرمودند: #هیهات ، هیهات! . . . سوگند به خدایی که جان من در اختیار اوست، آنچه گفتم #اتفاق_خواهد_افتاد؛ چنان که گویی من این ماجرا را با چشم خود میبینم.
سپس رو به من کردند و فرمودند: علی جان، برخیز که وقت نماز ظهر رسیده است. برویم تا بلال اذان و اقامه بگوید .
به مسجد رفتیم و بلال اذان و اقامه را گفت و نماز را به امامت رسول خدا خواندیم.
☀️مسدود شدن همه درها به جز درِ خانهی من
رسول خدا دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او به دست هارون تطهیر شود.
من نیز از خدا خواستهام که مسجد مرا به دست تو و نسل تو تطهیر کند.
رسول خدا پس ازاین توضیح به سراغ #ابوبکر فرستادند و دستور دادند که درِ خانهاش را که به مسجد باز میشود، مسدود کند. او ابتدا کلمه #استرجاع به زبان آورد و سپس از دستور خدا اطاعت کرد و درِ منزل خویش را مسدود کرد. رسول خدا پس از وی، به سراغ #عمر و #عباس نیز فرستادند و دستور بستن درِ خانهها را به آنها نیز ابلاغ کردند.
پس از این اقدامات، رسول خدا به اصحاب خویش چنین توضیح دادند: من به میل و خواست خود ورودی خانههای شما را به مسجد نبستم و به خواست خودم اجازه باز بودن در خانه علی اصرار نکردم. این هر دو دستور از جانب خداوند بود.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽د☾ قابلتوجه آنکه #اشعار و #سخنان_زنان_قریش در #تحریک مردان برای #جنگ با #م
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾
برای نتیجهگیری از بحث پیرامون #شهادت_پیامبر(ص) و #نقش و #توطئه_زنان در شهادت ایشان، باید بگوییم که نقشه قتل پیامبر(ص) یکبار در #جنگ_تبوک و چندبار به #وسیله_سم و بارها #بصورت_مسلحانه تدارک دیده شدهبود که همه نقش برآب شد. در تمام این سوء قصدها #ردپای_افراد_مشخصی دیده میشود.
#منافقان و #یهودی_زادگان، سرانجام حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. بیگمان قاتل ایشان از #عاملان نفوذی #یهود، در نظام #حکومتی و یا حتی در #خانهی پیامبر(ص) است که به ایشان #زهر_خورانده است؛
خواه آن را #منافق بنامیم، خواه #یهودی، خواه #مشرک. ولی باتوجه به شواهد و روایات، #زنی_مسلماننما که #ارتباط تنگاتنگی با #منافقان و #یهودی_زادگان مدینه داشته است عامل مسموم نمودن پیامبر(ص) است ولی تاریخ او را #زن_یهودیه_خیبری معرفی کردهاست. در حالی که این ترور از ترورهای نافرجام پیامبر(ص) است ولی همگان میپندارند ایشان با همان #زهر_زن_خیبری به شهادت رسیده است، در حالی که زهر زن منافق، کارگر شده است.
و لذا در«بحارالانوار» از «تفسیر عیاشی» از عبدالصمدبن بشیر از امام صادق(ع) روایت میکند که آن حضرت سؤال کردند که آیا میدانید که پیغمبر(ص) وفات کرد یا کشته شد؟ خدا میگوید «افإن مات او قتل إنقلبتم علی اعقابکم» (21)
سپس فرمودند: #قبل از #موتش، #زهر داده شد، به درستی که آن دو زن او را زهر دادند. پس ما گفتیم: آن دو زن و پدرانشان بدترین کسانی هستند که خدا خلق فرموده است.
و در جای دیگر «بحارالأنوار» نقل فرموده: #پدران آن دو زن #حضرت را #مسموم کردند و لذا به نظر علما جمع این دو روایت به این است که آن دو زن #عایشه و #حفصه به امر پدرانشان #عمر و #ابوبکر، حضرت را مسموم کردند.
چنانچه در«منهاج البراعه»(22) شرح نهجالبلاغه خویی از کتاب «بحارالأنوار» از کتاب «الطرف» ابنطاووس نقل میکند تا اینکه عایشه گفت (به علی علیهالسلام) برای چه امری پیغمبر تو را از نزد خود خارج کرد و در این ساعت (#احتضار یا #موت) بدون حضور تو با دخترش خلوت کرد؟
علی(ع) فرمود: میدانم چیزی که به خاطر آن با دخترش خلوت کرده و به جهت آن دخترش را خواست، قسمتی بود از آنچه پدرت و دو همراهش مشغول آن بودید (او را مسموم کردید) پس عایشه دهانش بسته شد و چیزی نگفت.
▫️ادامه دارد...
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾ برای نتیجهگیری از بحث پیرامون #شهادت_پیامبر(ص) و #نقش و #توطئه_زنان د
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽و☾
▪️▫️ج) زنان پیامبر:
#پایان_حیات رسول خدا(ص) مواجه با #تحرکات_سیاسی وسیعی جهت بدست آوردن موقعیت ویژه #جانشینی پیامبر(ص) بود. علیرغم تأکیدات مکرّر پیامبر(ص) بر #خلافت_علی(ص) از ابتدای دعوت علنی در #یوم_الانذار تا آخرین روزهای دعوت در #یوم_الغدیر و حتی پس از آن، گروهی تلاش میکردند تا علی(ص) در #جایگاه_خلافت قرار نگیرد. در این تحولات سیاسی برخی زنان پیامبر(ص) نقش مؤثر و فعالی داشتند.
در تاریخ بیان شده که چگونه در آخر عمر حضرت رسول(ص)، #حفصه و #عایشه همسران ایشان #اطلاعات #درون_منزل را به #پدران_خویش میدادند و بدینوسیله آنان را در فراهم نمودن #مقدمات_غصب_خلافت یاری میکردند.
علیرغم تصریح تاریخ براینکه #ابوبکر و #عمر هر دو جزء گروهی بودند که پیامبر(ص) #دستور_اکید در رفتن آنها به #همراهی_اسامه داده بودند.(23) حضور مکرر آنها در روزهای آخر عمر پیامبر(ص) در #مدینه و گاه بر بالین پیامبر(ص) با همکاری این دو زن، نشان دهنده #بروز_توطئهای میباشد.
ابنعباس نقل میکند که رسول خدا(ص) در #بستر_بیماری فرمود که به #دنبال_علی بفرستند.
#عایشه گفت: چه میشد اگر #ابوبکر را میخواستی؟ #حفصه گفت: چه میشد اگر #عمر را طلب میکردی؟
همه جمع شدند. رسول خدا(ص) فرمود مطلبی نیست، بروید، اگر خواستم در پی شما خواهم فرستاد.(24)
موردی دیگر آنکه پیامبر(ص) در اواخر عمر خویش آنگاه که در بستر بیماری بودند #دستور_فرمودند تا مردم #نماز بخوانند، اندکی بعد مردم در مسجد به #امامت_ابوبکر مشغول به نماز شدند. این واقعه در زمانی پیش آمد که پیامبر مکرر تأکید داشتند #برخی_مهاجرین از جمله #ابوبکر باید در #لشکر_اسامه باشند و کیلومترها تا مدینه فاصله داشته باشند. حتی یکبار با #تنی_بیمار به مسجد آمده و #لعنت_بر_کسانی_کرد که #از_رفتن تخلف کنند(25).
از نقلهای متعدد در موضوع این نماز، فهمیده میشود که پیامبر(ص) تنها به #مؤذن گفت که به مردم بگوید نماز بخوانند اما #شخص_خاصی را معین نفرمود از جمله #عبداللّه_بن_زمعه میگوید: پیامبر #هیچ_فردی را معین نکرد تنها به من فرمود تا به مردم بگویم نماز بخوانند(26). در ارتباط با این مسئله که پس چه شد که نماز به امامت ابوبکر واقع شد، #ابنابیالحدید گوید: #اعتقاد_علی بر این بود که #عایشه همسر پیامبر(ص)، زمینهای را فراهم نمود تا #ابوبکر برای مردم نماز بخواند او میگوید که علی(ع) این مطلب را بارها در #خلوت برای #اصحاب_نزدیک خود بیان میکرد(27).
▫️ادامه دارد...
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽و☾ ▪️▫️ج) زنان پیامبر: #پایان_حیات رسول خدا(ص) مواجه با #تحرکات_سیاسی وسیع
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽ز☾
از نظر اخبار شیعه، مسلّم است که این #عایشه بوده است که از داخل خانه پیامبر(ص) و از زبان پیامبر(ص) #ابوبکر را برای امامت جماعت تعیین کرده است، نه خود پیامبر(28).
▪️▫️د) پس از رحلت پیامبر(ص)
با شروع انحراف سیاسی در حکومت اسلامی آن عصر باز هم شاهد نقش منفی برخی زنان می باشیم از جمله انکه :
با شروع خلافت ابوبکر سعی شد تا پشتوانه مالی علی(ع) در فعالیت سیاسی احتمالی او، تصاحب شود. لذا دستور داده شد تا #فدک را از فاطمه(ع) بگیرند.
پس از اخراج وکیل فاطمه(ع) از فدک، آن حضرت به نزد خلیفه آمد و استدلالهای مفصلی مبنی بر آن که حکومت، حق تصرف فدک را ندارد، ارائه دادند. دلایل فاطم(ع) آن چنان مستحکم بود که #خلیفه را واداشت تا نوشتهای به آن حضرت داده مطابق آن فدک به ایشان برگردانده شود.
#اوس_بن_حدثان گوید #عایشه و #حفصه حضور یافتند و شهادت دادند که پیامبر(ص) فرمود: ما انبیاء آنچه که باقی گذاشتیم، برای کسی به ارث نمیگذاریم و بدینوسیله توجیهی دینی و مردمپسند جهت غصب مجدد فدک فراهم نمودند(29).
از جمله #نقشهای_منفی و #انحرافی_زنان در آن عصر #ادعای_نبوت و #فریب_عوام بود.
موضوع بدین شرح است که بعد از رحلت پیامبر(ص) و ایجاد انحراف در مسیر حکومت اسلامی، #برخی از دشمنان جسور شده و به #قصد_انهدام حکومت اسلامی به سوی مدینه #لشکرکشی نمودند از جمله زنی به نام #سجاح که #ادعای_پیامبری میکرد. او در اوایل خلافت ابوبکر ادعای نبوت کرده و میگفت که وحی بر او نازل میشود. جملات موزونی را نیز با عنوان آیات نازل شده بر مردم عرضه میکرد از جمله: «علیکم بالیمامة دفوا دفیف الحمامه فانها غزوة صرامه لایلحقکم بعدها ملامة» بر شما باد حمله بر یمامه و چون کبوتران صف بکشید بدرستی که این جنگ نبردی پیروزمند است بعد از آن ملامت و سرزنشی به شما نخواهد رسید.
او در #شریعت_نوظهورش #نماز صبح و عشا را برای پیروان خود #حذف کرد. جمع بسیاری به سجاح ایمان آورده و لشکری فراهم نمودند که به فرماندهی او به سوی مرکز حکومت اسلامی - مدینه - هجوم آوردند. در جنگی که مسلمانان با این زن و پیروان او کردند آنان شکست خورده و #سجاح نیز به #تغلب رفت.
پی نوشتها:
1-سیره ابن هشام - ج 4 ص - 47 طبقات ابن سعد
2- طبقات ج 2 ص 134، سیره النبویه ج 4 ص 40 و 41، در بحار ج 20 ص 112 و 111 به نقل از قرب الاسنادی ص 61 نیز موضوع فرتنا و ام ساره مطرح شده است.
3- اعلام الوری ص 55-52، بحار ج 20 ص 7
4-بحار ج 20 - ص 65 - 47
5- ارشاد مفید ص 57 - 48، تفسیر قمی ص 529-516
6- سیره ابن هشام ج 3 - ص 253، ارشاد مفید 57-48
7-سیره ابن هشام ج 3- ص 353و352، امالی صدوق ص 135، بحار ج 92 ص 141-140
8- طبقات الکبری ج 2 ص 42، کنز المعال ج 5 ص 312، کامل ابن ایثر ج 2 ص 120
9-تاریخ طبری ج 3 ص 196
17- منتهی الامال ، ج 1 ، ص 159 ، انتشارات ارمغان طوبی ، 1384
18- تبار انحراف ، ص 319 و 320 ، جمعی از نویسندگان ، موسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم ، 1383
19-تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 6 ، ص 2
20-تفسیر عیاشی ، ابوالنصر ، محمد بن مسعود بن عیاش سلمی سمرقندی ، ج 1 ، ص 200
21- آل عمران ، 144
22- منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، میرزا حبیب الله بن سید محمد بن سید هاشم بن سید عبدالحسین هاشمی موسوی خویی ، ج 12 ، ص 244
23-تاریخ طبری ج 2 ص 429
24- المصنف از عبدالرزاق ج 5 ص 432، البدایة و النهایة ج 5 ص 232، طبقات ج 2 ص 21، سنن بیهقی ج 8 ص 151، کنز العمال ج 4 ص 598
25-شرح ابن ابی الحدید ج 9 ص 198-197
26- تلخیص الشافی ج 3 ص 29
27- تفسیر قمی ج 2 ص 159-155، شرح ابن ابی الحدید ج 4 ص 101
28-احزاب - 34
29- تاریخ بغدادی ج 9 - ص 185 به نقل از کتاب السبعه ص 189
▫️پایان.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۲ 🔅•✾••┈
رسول خدا(ص)، همه کسانی که پدر یا پسر یا برادر یا دیگر نزدیکانشان در جنگها بدست من کشته شده بودند و به گونهای دشمنی با من در دلشان بود و نیز تمام #مهاجر و #انصار و #مسلمانان_ضعیف و #منافقان را به #لشکر اسامه فرستادند تا فقط آن یک گروه از مردم پاکدل و با ایمان در حضورش بمانند که سخنان نابجا بر زبان نیاورند و مرا از خلافت و زمامداری امت پس از رسول خدا(ص) باز ندارند.
#آخرین_کلام رسول خدا(ص) این بود که لشکر اسامه هر چه سریعتر روانه شود و هیچ یک از افراد تحت فرماندهیاش از همراهی با او تخلف نکنند. رسول خدا(ص) در این زمینه بسیار تاکید وسفارش فرمودند و #دستورهای #صریحی صادر کردند تا این لشکر به حوزه ماموریتش رهسپار شود؛ اما متاسفانه با رحلتشان، وضع غیرمنتظرهای پیش آمد:
همان مردانی که ایشان تحت فرماندهی اسامه به بیرون از مدینه فرستاده بودند، #اردوگاههای خود را #رها کردند و #آشکارا دستور پیامبر را #نادیده_گرفتند و از ادامه همراهی با لشکر اسامه #امتناع کردند و او را #تنها گذاشتند و دوان دوان به #مدینه_بازگشتند تا #پیمان خلافت مرا که با رسول خدا(ص) بسته بودند، #نقض_کنند و #عهد_خدا و #رسولش را #بشکنند و با هیاهو و داد و فریاد برای خود #پیشوایی_دیگر برگزینند .
شگفت اینکه در #انتخاب_خلیفه، نظر هیچ فردی از خاندان #عبدالمطلب را #جویا_نشدند؛ زیرا هدف اساسی آنان، #شکستن_بیعت با #من بود که از قبل بر عهدهی آنان استقرار یافته بود.
آنان مشغول #عهدشکنی و #انتخاب_خلیفه بودند و #من مشغول فراهم آوردن #مقدمات_دفن_پیکر_مطهر رسول خدا(ص).
برای من رها کردن پیکر آن عزیز و پرداختن به کاری دیگر روا نبود؛ زیرا #حفظ_حرمت_پیامبر(ص) و تکریم او بر هر کار دیگری مقدم بود.
این پیشامد شگفت و #عهدشکنی_تلخ، قلبم را که از فراق رسول خدا(ص) مجروح بوده و عزیزی را از دست داده بود که پس از خدا، تنها معتمدش بود، به درد آورد. با وجود این حادثهی تلخ، بلافاصله #گرفتاری_تلختری پیش آمد و من بازهم شکیبایی ورزیدم.
☀️گاهِ فرا رسیدن آزمون بزرگ
بعد از دفن پیکر مطهر رسول خدا، مشغول مسطّح کردن مرقد آن حضرت بودم که برایم آوردند مردم با #ابوبکر بیعت کردهاند. با شنیدن خبر، این آیات را تلاوت کردم:
(بسم الله الرحمن الرحیم. الم. آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند (آزمودیم و این ها را نیز امتحان می کنیم) باید علم خدا درباره راست گویان و دروغگویان تحقق یابد. آیا کسانیکه اعمال ناروا انجام میدهند، گمان میبرند بر قدرت ما چیره میشوند؟! چه بد داوری میکنند!)
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۳ 🔅•✾••┈
☀️اختلاف چگونه جان گرفت؟
آنگاه که رسول خدا(ص) رحلت کرد، #گروهی از مردم در کار #حکومت با یکدیگر #درگیر شدند و به ستیز با یکدیگر پرداختند. سوگند به خدا، به فکر کسی خطور نمیکرد که #عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از #اهلبیت او #دریغ_کند؛ چنان که انتظار نمیرفت پس از بیعت مردم با من و قرار گرفتنم بر مسند خلافت، آن #عهد را #بشکنند.
شتافتن جمعی از مردم از هر سو برای #بیعت با #ابوبکر واقعهای بس شگفت و نگران کننده بود؛ چه اینکه من خود را در میان مردم به جانشینی رسول خدا(ص) از هرکس دیگری شایستهتر میدیدم و به راستی از کسانی که این امر را برعهده گرفتند، استحقاق بیشتری داشتم. با این همه دست از خلافت باز کشیدم.
☀️اختلاف مهاجران و انصار
هنگامی که خداوند متعال پیامبرش(ص) را به جانب خود فراخواند و روحش بر گرفت، قریش{ #بدون_توجه به پیمانی که رسول خدا(ص) از آنان گرفته بودند} گفتند: #امیروحاکم باید فردی #از_میان_ما باشد. در مقابل آنان انصار قد برافراشتند و گفتند: امیر باید از میان ما انتخاب شود. قریش گفتند: چون محمّد(ص) از قریش است، ما به حکومت سزاوارتریم، و انصاردر برابر استدلال آنها تسلیم شدند واین حق را برای آنان پذیرفتند و حکومت را به ایشان تسلیم کردند. این در حالی است که اگر استدلال قریش را درست بدانیم و خویشاوندی با پیامبر(ص) را ملاک برتری قریش بر انصار بشمار آوریم، باید بپذیریم که #نزدیکترین فرد به رسول خدا(ص) #شایستهترین فرد برای #خلافت است{و در این صورت، آیا کسی از من به رسول خدا(ص) نزدیکتر بوده است؟!} اگر هم این استدلال از اساس پذیرفته نشود، قریش هیچ امتیازی بر دیگران نخواهد داشت و سهم انصار از حکومت و قدرت، از بقیه بیشتر خواهد بود.
به هر حال نمی، دانم آیا اصحاب من(مهاجران از قریش) از اینکه #حق_مرا_ضایع_کردهاند، هیچ نگرانی ندارد و احساس امنیت میکنند؟! یا اینکه من به عنوان نزدیکترین فرد به رسول خدا(ص) در امر خلافت حقی نداشتهام و آنان که با شعار قرابت، حق را به مهاجران داده و از انصار دریغ کردهاند، در حقیقت به انصار، ستم روا داشتهاند؟! آنچه میدانم این است که #حق_من_زیر_پا_گذاشته_شد؛ هرچند من آن را برای همانها واگذاشتم و از خداوند میخواهم که از آنها بگذرد.
☀️موضع انصار
قریش به تصمیم قاطع رسید که مرا از #حق_مسلمم، یعنی #جانشینی_رسول_خدا(ص) بازدارد و تلاش کرد #انصار را از #مشارکت در حکومت #بینصیب کند. این در حالی بود که انصار سهم والایی در یاری رسول خدا(ص) داشتند و پشتوانه مستحکمی برای دفاع از اسلام بودند. در این هنگام، انصار ساکت ننشستند و مدعی شدند: اکنون که کار حکومت را به علی واگذار نمیکنید، پس شخصیت بزرگ ما، #سعدبن_عباده، برای حکومت شایستهتر و بر شما مقدم است.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴ 🔅•✾••┈
☀️امتناع از بیعت
بعد از بیعت مردم با #ابوبکر، مرا نزد وی بردند و خواستند که با او بیعت کنم. در پاسخ آنان گفتم :
«من از او به این مقام شایستهترم و برا ی شما بهتر است که #با_من بیعت کنید. شما در مقابل انصار، به نزدیک بودن خود به رسول خدا استدلال کرده و از این راه، اولویت خود را بر انصار ثابت کردید و آنها نیز دلیل شما را نپذیرفتند و در مقابل شما تسلیم شدند و زمام حکومت را به شما سپردند. ولی نوبت که به ما رسید، با آنکه میدانید #نزدیکتر از #اهلبیت به رسول خدا(ص) کسی نیست، میخواهید جانشینی آن حضرت را از ما دریغ کنید.
من نیز با همان منطق و برهانی که شما با انصار سخن گفتید، با شما سخن میگویم و احتجاج میکنم : #من به رسول خدا(ص)، چه در حال حیات آن حضرت و چه بعد از ارتحالش، از همه شما نزدیکترم. من #وصی و #وزیر_اویم. #اسرار و #علوم او نزد من به #ودیعت گذاشته شده است. من #صدیق_اکبر و #فاروق_اعظمم. من #نخستین_مومن به رسول خدا و #تصدیق کننده اویم.
در میدان جهاد، من بیش از همه با مشرکان مبارزه کرده و سپر بلا شدهام. من بیشتر از همه به کتاب خدا و سنت رسولش #آگاهم. من به دین خدا و عواقب امور #داناترم. زبان من #گویاتر و دلم #ثابتتر و قلبم #آرامتر است .
پس دیگر برای چه در مسئله خلافت با من منازعه میکنید؟! اگر در دل خود از مخالفت با خدا بیم دارید، خودتان انصاف داشته باشید و با همان دلایل که انصار شما را سزاوارتر دیدند، شما نیز حق و اولویت مرا در نظر بگیرید؛ وگرنه دیری نمیپاید که به ستمکاریتان اعتراف میکنید.
بعد از این سخنان، #عمر گفت: اکنون زمان این حرفها گذشته است، مردم با ابوبکر بیعت کردهاند و تو نیز تا بیعت نکنی، رهایی نخواهی داشت. به او گفتم:
شیر خلافت را بدوش؛ زیرا از آن، سهمی نیز به تو خواهد رسید. پا فشاری امروز تو بر این کار برای بهره برداری است که فردا نصیب خواهد شد و به خدا سوگند، سخنت را نمیپذیرم و دوست ندارم با تو همنشین باشم و بیعت نیز نخواهم کرد.
ابوبکر که سخن مرا شنید، گفت: اگر بیعت نکنی، تو را به آن مجبور نخواهم کرد. #ابوعبیده_بن_جراح از جای برخاست و گفت: ای پسر عمو، ما هرگز انکار #فضیلتهای تو را نداریم. #قرابت تو با رسول خدا #سابقهی_درخشانت در اسلام، #دانش_سرشارت در دین و #یاری_رسانیات به مسلمانان در مواقع حساس جای انکار ندارد؛ اما نکته مهم این است که تو هنوز #جوانی و در مقابل، ابوبکر مردی جاافتاده و پرتجربه از میان قوم توست. او برای تحمل سنگینی مسئولیت خلافت تواناتر است. به علاوه اینکه مردم با وی بیعت کردهاند و کار تمام شده است؛ پس بهتر است تو نیز در برابر او تسلیم شوی. البته اگر در آینده عمری برای تو باقی باشد، خلافت را به تو واگذار میکنند و در آن روز هیچ کس با تو مخالفت نخواهد کرد؛ چرا که تو شایسته آنی. این تذکر را هم به تو بدهم که در اوضاع حساس فعلی نباید آتش فتنه را تو شعله ور کنی؛ زیرا خود میدانی که دل اکثر عرب با تو همراه نیست و از تو کینهها در دلها وجود دارد.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۴٠ 🔅•✾••┈
☀️سکوت برای حفظ وحدت
🔹همراهی با مردم به دلیل وضعیت روزگار
(بعد از #بیعت_مردم با #ابوبکر، اوضاع بسیار حساس و سرنوشت ساز شده بود و بار مسئولیت من سنگینتر از گذشته مینمود.)
شاهد بودم که گروهی از دین اسلام روی بر میتابند و مردم را به #نابودکردن_دین_محمد(ص) و مکتب ابراهیم دعوت میکنند. در چنین وضعیتی هراسناک شدم که اگر من به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در دین #رخنهای پدید آید و این بنای تازه تاسیس درهم فرو ریزد.
این مصیبت در نظر من #بسیار_فاجعهبارتر از آن بود که ولایت امور شما و خلافت بر شما را از دست بدهم؛ چرا که خلافت چند روز کوتاه است و سپس همانند ابر از میان میرود و ناپدید میشود. پس به این نتیجه رسیدم که در این کار با مردم هماهنگ باشم و با آنان همراهی کنم تا باطل از میان برود و برخلاف میل کافران، عظمت کلام الهی برهمگان آشکار شود.
☀️نگرانی از تفرقه مسلمانان
به خدا سوگند، اگر بیم آن نبود که #تفرقه_میان_مسلمانان پدید آید و #بازگشت_به_کفر در میانشان آغاز شود و در نتیجه آن، #دین_آسیب_ببیند و اساس آن به خطر افتد، تا میتوانستم اوضاع کنونی را دگرگون میساختم.
حوادث مختلفی برای ما اتفاق افتاد که در برابر همه آنها صبر کردیم؛ همانند کسی که در چشم او خار و خاشک فرو رفته باشد، و این صبر و تحمل فقط برای تسلیم در برابر امر خداوند متعال بود که ما را در بوته آزمایش قرار داده بود. ما به پاداش الهی امید داشتیم. چنین صبری با همه تلخیهایش برای ما بهتر از آن بود که در میان مسلمانان جدایی افتد و زمینه برای خونریزی فراهم آید.
☀️اندکی به یاریام آمدند
(از اصحاب رسول خدا(ص) گروهی انگشت شمار از بیعت با ابوبکر خودداری کردند و به قصد یاری من)
نزد من آمدند و یاری خود را به من عرضه کردند. از جمله آنان دو پسر #سعید، #مقدادبن_اسود، #ابوذر_غفاری، #عماربن_یاسر، #سلمان_فارسی، #زیبر و #براءبن_عازب بودند.
در پاسخ آنان گفتم: رسول خدا(ص) از من تعهدی گرفته و به من وصیتی کرده است که از آن سرپیچی نخواهم کرد. به خدا سوگند، هر بلایی بر سر من آید، بر پیمان خویش وفادار خواهم ماند و جان و دل بر سر فرمانبرداری او خواهم گذاشت و اگر ریسمان برگردنم بیندازند و مرا به هر سو بکشانند، گامی بر نخواهم داشت جز به فرمان الهی.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۴۲ 🔅•✾••┈
🔹شروط زمامدار
[ابوبکر ناراحتی مرا از چهرهام میخواند و هرچه تلاش میکرد که با خوشرویی و اظهار علاقه نظر مرا به سوی خود جلب کند، موفق نمیشد. تا اینکه یک روز مرا در خلوتی پیدا کرد و شروع کرد به عذرخواهی دربارهی آنچه اتفاق افتاده بود و از دلایلش برای پذیرش خلافت، سخن گفت.
او به من گفت: #ای_ابالحسن، به خدا سوگند که این جریان را از روی تبانی و اقدام و رغبت و حرص من صورت نگرفت و هیچ اعتمادی به خود نداشتم که بتوانم از پس این امر بربیایم و امور امت را آن طور که باید، اداره کنم. من از هرگونه قدرت مالی و خویشان و خاندان زیاد دستم خالی بود؛ لذا نمیتوانستم از آن طریق اساس نقشه خود را استوار کنم. پس برای چه از من دلتنگ و ناراحت شدهای و آنچه شایسته من نیست، درباره من تصور میکنی و با بغض و عداوت به من مینگری؟!
🔸من از او پرسیدم:
اگر به زمامداری علاقه و رغبتی نداشتی و بدان #حریص نبودی و #اطمینانی به خود احساس نمیکردی که از عهده آن برآیی، #پس_چرا آن را پذیرفتی و در #جایگاه_زمامداری نشستی؟!
#ابوبکر در پاسخم گفت: به دلیل حدیثی بود که از رسول خدا(ص) شنیدم: "خداوند امت مرا بر گمراهی و خطا هم رای نمیکند." و چون اجتماع امت را دیدم، از همان فرمایش پیروی کردم و هرگز گمان نبردم که اجماع امت خلافت هدایت و مبتنی بر گمراهی باشد؛ به همین دلیل تن به این تکلیف سپردم و اگر میدانستم حتی یک نفر هم از موافقت با خلافت من سر باز خواهد زد، به طور مسلم از پذیرش آن خودداری می کردم.
🔸به او گفتم:
درباره حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل کردی، آیا من نیز یکی از افراد این امت هستم یا نه؟
🔹ابوبکر گفت: آری.
🔸به او گفتم:
همچنین آیا آن گروهی که از بیعت با تو خودداری کردهاند، مانند سلمان، ابوذر، عمار، مقداد، سعدبن عباده و انصار همراه وی، از امت به شمار میآیند یا نه؟
🔹ابوبکر: آری، همه از امت بودند.
🔸از او پرسیدم:
پس با اینکه این افراد حاضر نشدند با تو بیعت کنند، چگونه به حدیث رسول خدا(ص) استدلال میکنی و میدانی که در میان امت، کسی در صلاحیت آنها تردیدی ندارد و همگان اعتراف میکنند که آنان از یاران رسول خدا(ص) بودهاند و با آن حضرت رابطه خوبی داشتهاند؟!
🔹ابوبکر گفت: پس از تحقق بیعت بر من متوجه مخالفت این افراد با خلافتم شدم و ترسیدم اگر از پذیرش خلافت سر باز زنم و خود را کنار بکشم، اوضاع مسلمانان به هم خورد و حتی غالب مردم از دین خارج شوند. پذیرش این کار برایم بهتر از آن بود که امت مسلمان، به هرج و مرج گراییده و به کفر سابق خودشان برگردند. علاوه بر این، فکر میکردم شما نیز در این باره با من موافق باشید.
🔸به ابوبکر گفتم:
بسیار خوب، ولی به این پرسش من پاسخ بده که یک فرد با داشتن چه ویژگیهایی میتواند شایسته امر خلافت شود؟
🔹ابوبکر: شروط لازم عبارتاند از:
📍خیرخواهی امت
📍وفای به عهد
📍صراحت لهجه
📍استقامت و حسن سیرت
📍عدالت
📍آگاهی از کتاب و سنت
📍داشتن حکمت و معرفت
📍زهد و تقوا
📍یاری مظلومان و طرفداری از ستمدیدگان دور و نزدیک.
به اینجا که رسید، ساکت شد.
🔸پرسیدم:
و 📍هچنین پیشگامی در اسلام و نزدیکی به رسول خدا(ص)؟
🔹ابوبکر : البته در شما میبینم ای ابالحسن .
🔸از او پرسیدم :
تو را به خدا سوگند ، آیا این من بودم که پیش از اتمام امت به دعوت رسول خدا(ص) پاسخ مثبت دادم یا تو؟
🔹ابوبکر : شما بودید.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۲ 🔅•✾••┈
🔸 سومین مرتبه به اعضای شورا یادآور شدم
به خدا سوگند، مردم در حالی با #ابوبکر بیعت کردند که من از همه به امر خلافت شایستهتر بودم و #بیشتر_از_دیگران، حق ورود به آن عرصه را داشتم. اما همراهی و اطاعت کردم؛ زیرا نگران بازگشت مردم از دین بودم و میترسیدم که مخالفت من زمینه را برای جنگ داخلی فراهم سازد و مردم شمشیر به دست بگیرند و باهم بجنگند.
#ابوبکر زمینه را برای #بیعت_مردم با #عمر فراهم ساخت و زمام خلافت را به دست وی سپرد؛ با اینکه به خدا سوگند، من از او به امر خلافت شایستهتر بودم و #خلافت_حق_مسلّم_من_بود. ولی بازهم همراهی و اطاعت کردم و دلیل آن همان نگرانی بود که قبلا داشتم و میترسیدم زمینه برای بازگشت مردم از دین فراهم شود و مردم باهم به نزاع بپردازند. اکنون که #عمر از دنیا رفته است، شا تصمیم گرفتهاید با #عثمان بیعت کنید و خلافت را به وی بسپارید؛ ولی این بار همراهی نمیکنم و زیر بار نمیروم. عمر مرا در کنار پنج نفر قرار داده است و من نفر ششم شدهام! او به جایگاه و صلاحیت من هیچ توجهی نکرده است و دیگران نیز به #جایگاه_من اعتنایی ندارند و حق مرا نادیده میگیرند، گویی ما همگی یکسان هستیم! به خدا سوگند، اگر بخواهم لب به سخن بگشایم و حقایقی را درباره خودم بیان کنم، هیچ کس نمیتواند حتی یک جمله از سخنان مرا نقض کند.
☀️اتمام حجت با اعضای شورا
هنگامی که اعضای شورا خلافت عثمان را پذیرفتند و به بیعت با وی تصمیم گرفتند، برای اتمام حجت با آنها برخاستم و به بخشی از سوابق خود اشاره کردم و در پایان هر بخش، آنها به درستی سخنانم اعتراف کردند.
🔸ابتدا به آنان گفتم:
من دوست دارم آنچه میخواهی بگویی بگو.
🔸از آنها پرسیدم:
شما را به خدایی سوگند میدهم که بر ضمیر شما آگاه است. اگر راست بگویید، او از راست گویی شما آگاه است و اگر دروغ بگویید، او دروغ شما را میداند.
🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و در مقابل دو قبله نماز گزارده باشد؟
🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند متعال دربارهاش چنین بفرماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و رسول خدا و اولیالامر
🔸آیا درمیان شما جز من کسی هست که پدرش، رسول خدا(ص) را یاری کرده و سرپرستیاش را بر عهده گرفته باشد؟
🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من، خدا را به یکتایی شناخته و هرگز شریکی برای خداوند نگرفته باشد؟
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۳ 🔅•✾••┈
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #عمویش_حمزه سرور شهیدان باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #دو_فرزندش سرور جوانان اهل بهشت باشند؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #همسرش سرور زنان اهل بهشت باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی است که به #ناسخ و #منسوخ #قرآن و به #سنت_رسول_خدا(ص) آگاهتر از من باشد؟
🔸آیا جز من کسی در میان شما هست که خداوند متعال او را در #ده_آیه از قرآن، #مومن نامیده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #ده_بار با رسول خدا(ص) #نجوا کرده و برای هر بار نجوای با ایشان #صدقهای داده باشد؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند که 📍هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.
📍خداوندا، یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن.
حاضران این سخنان را به غایبان برسانند)؟
🔸آیا در میان شما مردی است که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند: (فردا پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. حمله کننده ای که نمیگریزد و پشت نمیکند و خداوند به دستان او گره از کار جنگ میگشاید)؟
آن هنگام که #ابوبکر و #عمر، شکست خورده، بازگشتند و حضرت رسول که چشم درد داشتم، فراخواندند و به چشمانم آب زدند و فرمودند: (خداوندا، از او گرما و سرما را دور کن.)
و من پس از آن، از گرما و سرمایی آزار ندیدم. سپس پرچم را به من دادند و من به میدان رفتم و خداوند با دستان من خیبر را فتح کردند. آنگاه جنگجویانشان را کشتم و مرحب نیز در میانشان بود و فرزندانشان را اسیر کردم. آیا کسی جز من چنین کرده است؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که وقتی رسول خدا فرمودند: (خدایا اکنون محبوبترین آفریدگان نزد خودت و خودم و علاقهمندترینشان به من و خودت را به سویم بفرست تا از این غذا با من بخورد) آمده باشد و همراه ایشان از آن غذا خورده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا(ص) دربارهاش فرموده باشند: ای #بنیولیعه یا دست برمیدارید یا مردی همچون خودم را به سوی شما میفرستم که اطاعت از او اطاعت از من و نا فرمانی از او نا فرمانی از من است تا با عصا شما را بزند یا با شمشیر شما را بکوبد)؟
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۴ 🔅•✾••┈
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) درباره او فرمده باشند: (کسی که با علی دشمنی میکند و میپندارد مرا دوست میدارد، دروغ گوست) ؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که در لیلةالقلیب برای رسول خدا(ص) آب برده باشد و در همان حال، در یک ساعت سه هزار نفر از فرشتگان که #جبرئیل و #میکائیل و #اسرافیل هم در میانشان بودند، بر او #سلام کنند؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که #جبرئیل دربارهاش گفته باشد: این همان گذشت و ایثار است) ؟ این مطلب را در #جنگ_احد گفت و رسول خدا هم فرمودند: (او از من و من از او هستم) و جبرئیل اضافه کرد: (و من از هر دوی شما هستم)
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که از آسمان دربارهاش ندا آمده باشد: (شمشیری جز #ذوالفقار و جوانمردی جز #علی نیست) ؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که مطابق فرموده رسول خدا(ص) با #ناکثین (پیمان شکنان) و #قاسطین (ستمگران) و #مارقین (از دین بیرون شدگان) بجنگد؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) به او فرموده باشند: همانا من برای #تنزیل_قرآن_جنگیدم و تو برای #تأویل_آن_خواهی_جنگید) ؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که #همراه فرشتگان مقرب، با روح و ریحان، رسول خدا(ص) را #غسل داده باشد؟ #فرشتگان یاریام میدادند و من سخنانشان را میشنیدم که میگفتند: #پیکر پیامبرتان را #بپوشانید تا #خداوند شما را #بپوشاند.
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) را #کفن و ایشان را در #قبر گذاشته باشد؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که وقتی رسول خدا #وفات کردند و #فاطمه بر او #میگریست، ناگهان ندایی پنهان از پشت در شنیده باشد که میگفت: #سلام و #رحمت و برکتهای خداوند بر #شما و #اهلبیت. پروردگارتان به شما سلام میرساند و میفرماید: همانا در راه خدا برای هر مصیبت جایگزینی هست و برای هر وفات یافتهای تسلیتی و برای هر از دست رفتهای جانشینی. پس به تسلیت خداوند آرام باشید و بدانید که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان نمیمانند. سلام و رحمت و برکتهای خداوند بر شما باد) ؟
🔸در آن خانه #من و #فاطمه و #حسن و #حسین بودیم و جز رسول خدا(ص) که کفن پوش شده در میانمان بود، نفر پنجمی وجود نداشت.
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که پیامبر به او دستور داده باشد که #سورۀ_برائت را اعلام کند، پس از آنکه #ابوبکر آن را برده و سپس از او باز گرفته شده بود و او پس از بازگشت، به پیامبر گفته بود: آیا خداوند دربارۀ من چیزی نازل کرده است؟ حضرت به او فرمودند: این کار جز من یا علی انجام نمیگیرد) ؟
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
☀️ مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مَولا
🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجدالنبی(ص) آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند
پس #راهب رو کرد به #جماعتی که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد:
"خلیفهی نبی و امین او چه کسیست؟"
❓پس جمعیت حاضر، #ابوبکر را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟
🔹ابوبکر گفت، نامم "عتیق" است
❓راهب پرسید نام دیگرت چیست؟
🔹ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
❓راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟
🔹ابوبکر گفت "نه هرگز"
▫️پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
🔹ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
▫️راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدیم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از #خلیفهی_مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر #توانست به سوالات ما #پاسخ دهد تمام این #هدایای ارزنده را به او #میبخشیم تا #بین_مسلمانان_قسمت_کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم
🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس
▫️راهب گفت باید بمن #اماننامه_بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم
🔹و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس
▫️راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1⃣ ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2⃣ ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیز است که در نزد خدا نیست؟
3⃣ ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس #ابوبکر پس از #مکثی_طولانی گفت باید از #عمر کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، #عمر که از پاسخ #عاجز_ماند پس بدنبال #عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند این چه چه سوالیست که میپرسی؟
🔺خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند
▫️راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت اینها #شیوخ و #مردان_بزرگی هستند اما #متأسفانه به خود #مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد
#سلمان_فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به #امام_علی(ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن(ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
🔹ابوبکر خطاب به راهب گفت، آنکه در #جست و #جویش هستی #آمد، پس #هرسوالی_داری از علی (ع) #بپرس!
▫️راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید نامت چیست؟
🔸امام علی(ع) فرمودند:
☀️نامم #نزد_یهودیان #الیا
☀️ #نزد_مسیحیان #ایلیا
☀️ #نزد_پدرم #علی
☀️ و #نزد_مادرم #حیدر است
▫️پس راهب گفت: نسبتت با نبی(ص) چیست؟
🔸امام(ع ) فرمود: او #برادر و #پسرعموى من است و من نیز #داماد_او هستم
▫️پس راهب گفت: به #عیسیبنمریم قسم که #مقصود و #گمشدهی _من_تو_بودی
▫️پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد
☀️امام علی(ع) پاسخ دادند:
🔆 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است
🔆 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است
🔆 و آنچه خدا نمیداند، شریک و همتا برای خود است
🌏 فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🌕
پس #راهب با شنیدن این پاسخها، کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت، امام علی ع را به #سینه_فشرد و بین دو چشم مبارکش را #بوسید و گفت:
✋🤚 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدرسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
به درستی که نامت در #تورات إلیا و در #انجیل ایلیا و در #قرآن علی و در #کتابهای_پیشین حیدر است
پس براستی تو #خلیفهی بر حق #پیامبری
پس ماجرای تو با این قوم چیست؟
سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
✍ عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقيست كه نصيب هركسي نميشود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱۴۹ 🔅•✾••┈ 🔸اما ای احنف، اگر آنچه در ابتدای سخنم برایت بازگفتم، فراموش
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱۵٠ 🔅•✾••┈
⭕️ در خانه زیاد بن عبید
به دیدار زیادبنعبید رفتم. منزل وی مملو از اصحاب رسول خدا بود. #عمار، #ابوالهیثم، #ابوایوب و بسیاری از اهل بدر حضور داشتند.
نامهای از شام رسید که معاویه مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکند و آنان را علیه من میشوراند. در این جمع سخنرانی کردم و بعد از حمد و ثنای الهی گفتم:
🔸از زمانی که رسول خدا رحلت کردند، چه صحنههای عجیبی از این امت مشاهده کردم:
📍عمر و یارانش بر ضد من متحد شدند و ابوبکر را به پا داشتند و با او بیعت کردند.
📍در آن هنگام، من مشغول غسل رسول خدا و کفن و دفن ایشان بودم. هنوز از آن فراغت نیافته بودم که با او بیعت کردند.
🔸به خدا سوگند، عمر و کسانی که با وی همراه و همصدا شدند، به یقین میدانستند که من نسبت به ابوبکر، برای خلافت سزاوارترم.
📍وقتی اجتماع آنان بر خلافت ابوبکر و بیاعتنایی آنان به خودم را دیدم، آن را به خدای متعال قسم دادم و فاطمه را بر مرکبی سوار کردم و دست دو پسرم، حسن و حسین، را گرفتم و به سراغشان رفتم تا شاید برگردند.
📍از تکتک اهل بدر و سابقهداران مهاجر و انصار کمک خواستم و آنان را درباره حق خود قسم دادم؛
📍ولی درخواست مرا نپذیرفتند و مرا یاری نکردند. شما، ای کسانی از اهل بدر که حاضر هستید، میدانید که من جز حق نگفتم.
🔸از طرفی، مردم هنوز خاطره جاهلیت را در سر داشتند و من از #تفرقه_امت_محمد و اختلاف میان آنان نگران بودم و آنچه رسول خدا با من عهد کرده بود به یاد داشتم؛ چه اینکه آن حضرت به من اطلاع داده بود چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد و به من دستور داده بود که «اگر کسانی به یاریام آمدند، با کمک آنان برای احقاق حق جهاد کنم، ولی اگر کسی به یاری من نیامد، دست نگه دارم و خون خود را حفظ کنم».
🔸پس از سپری شدن دوران #ابوبکر، وی خلافت را به #عمر واگذار کرد؛ بااینکه به خدا سوگند، او به یقین میدانست که من نسبت به عمر، برای خلافت سزاوارترم.
🔸با این حال، باز هم تفرقه را خوش نداشتم، لذا بیعت با عمر را پذیرفتم و گوش فرا دادم و اطاعت کردم. سپس عمر مرا در بین شش نفر قرار داد و کار را به دست عبدالرحمان عوف سپرد. ابنعوف هم با عثمان خلوت کرد و خلافت را به او سپرد. به شرط اینکه بعد از خود، خلافت را به وی واگذار کند! و بعد با او بیعت کرد.
🔸بازهم تفرقه و اختلافافکنی را خوش نداشتم. البته عثمان به عبدالرحمنبنعوف وفادار نماند و خلافت را از او دور نگه داشت. ابنعوف هم از او اظهار برائت کرد و طی خطابهای، عثمان را از خلافت خلع کرد، همانطور که کفش خود را از پایش درآورد. و سپس از دنیا رفت و وصیت کرد که عثمان بر جنازه او نماز نخواند. فرزندان ابنعوف هم چنین پنداشتند که عثمان او را مسموم کرده است.
🔸بالاخره عثمان هم کشته شد و مردم سه روز جمع شدند و درباره حکومت به مشورت پرداختند. سپس نزد من آمدند و با رغبت و بدون اجبار، با من بیعت کردند. پس از بیعت، زبیر و طلحه نزد من آمدند تا برای انجام عمره از من اجازه بگیرند. من از آنان پیمان گرفتم که بیعت مرا نشکنند و برای من نقشه نکشند و بر ضد من فتنهای برپا نکنند. آنها به مکه رفتند و بعد عایشه را همراه خود، نزد اهل شهری آوردند که جهلشان بسیار و فهمشان از دین کم بود و آنان را به شکستن بیعت من و حلال شمردن خون من وادار کردند.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
.┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۵🌹•✾••┈ ✅ حسادت به صاحب امارت مومنان 🔸بریده ادامه داد: وقتی از مجل
┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۶🌹•✾••┈
✅ حذیفه در بستر بیماری
🔸بعد از این گفتگو، حذیفه به منزل خود برگشت. مردم هم متفرق شدند.
🔸عبداللهبنسلمه میگوید: در آن زمان بیماری که حذیفه از دنیا رفت، روزی برای عیادتش رفته بودم. همان روزی که از کوفه آمده بودم و هنوز امیرالمؤمنین به عراق تشریف نیاورده بود. در همان وقت که من نزد حذیفه بودم، آن جوان ایرانی انصاری نیز آمد، حذیفه به او خوش آمد گفت و او را نزد خود جای داد.
🔸[پس از مدتی] عیادت کنندگان از پیش حذیفه برخاستند و رفتند. جوان ایرانی روبه حذیفه کرده، گفت:
🔘ای اباعبدالله! روزی از شما شنیدم که از بریدةبنحصیب اسلمی تعریف میکردی که او از یکی از آنهایی که رسولالله به آنها دستور داده بود که به علیبنابیطالب به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند، شنیده بود که به رفیقش میگفت: «ندیدی که محمد چگونه پسرعمویش را گرامی داشت و مقام بلندی به او داد تا جایی که اگر میتوانست اورا پیامبر میکرد؟!» رفیقش به او گفت: «برایت مهم نباشد! هر وقت محمد از بین ما برود! حرفش زیر پایمان گذاشته خواهد شد» من از صدا زدن بریده به آن دو که روی منبر بودند [بعد از دنیا رفتن پیامبر و بازگشت بریده از سفر] گمان کردم که این دو نفر از این سخنان را گفته باشند؟
🔸حذیفه گفت: بلی، گوینده آن سخن #عمر بود و آن که جواب داد، #ابوبکر
🔘 جوان ایرانی گفت: انالله و اناالیه راجعون، به خدا اینها (توطئهگران) نابود شدند و اعمالشان تباه گشت.
🔸حذیفه گفت: اینها همیشه بر همان ارتداد (برگشت از دین) قرار داشتند. و آنچه که خدا درباره آنها میداند؛ بیش از این است.
🔘جوان گفت: دوست داشتم این کارهایشان را میفهمیدم ولی میبینم بیمار هستید و دوست ندارم با سخن و پرسشم شما را خسته کنم.
🔸و برخاست که برود حذیفه گفت: نه، بنشین برادرزاده! داستان آنان را از من فرابگیر گرچه برایم سخت است، چون گمان میکنم از بین شما میروم؛ دوست ندارم فریب منزلت آنها بین مردم را بخوری که به این اندازه میتوانم برای تو خیرخواهی کنم و امیرالمؤمنین و رسولالله اطاعت کنم و منزلت آن حضرت را بیان میکنم.
🔘جوان ایرانی گفت: ای اباعبدالله! چیزهایی را که از آنها میدانی برایم بیان کن تا نسبت به کارهایشان بصیرت داشته باشم.
آرشیو تخصصی کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist